سال 88 بود؛ اوج فتنه! در کف خیابانهای تهران و چند شهر دیگر تجمات غیرقانونی و غارت اموال عمومی و خصوصی و درگیری با نیروهای انتظامی برپا بود.
در همان روزهای فتنه، به طبع ورود نخبگان در عرصه های مختلف مفید بود؛ هم از این جهت که مفهوم فتنه و پشت صحنه رخدادهای برآمده از فتنه برای مخاطبان از زوایای گوناگون با ادبیات متفاوت، بیشتر و بهتر تبیین شود و هم از این رو که؛ علاقهمندان به نخبگان، به تبعیت از فرد محبوب خود، صف و موضع خود را از اهالی فتنه جدا کنند یا همچنان جدا نگه دارند!
نگارنده، بنا به وظیفه خبرنگاری، با چند نخبه در حوزه ادبیات تماس گرفتم. پرسش یکی و یکسان بود:
-« درباره فتنه چه نظری دارید؟»
اغلب مصاحبهشوندگان پاسخهای انقلابی دادند و از مردم خواستند هوشیاری خود را در برابر فتنهگران حفظ کنند. اما در این میان، دو نفر واکنش عجیبی داشتند. این دو نفر یکی شاعر و نویسنده و دیگری نویسنده، کسانی بودند که پیش از آن روز، در حزباللهی بودن آنها شکی نبود. در جشنوارهها و آیینهای ادبی از آنان به عنوان اهل قلم متعهد به آرمانهای انقلابی یاد می شد. آنان برای خلق آثاری در حوزه انقلاب جایزه دریافت کرده بودند. اما چه شد که در بزنگاهی تاریخی، در جایی که باید ورود کنند، از انقلاب و نظام دینی و سیاسی برآمده از انقلاب دفاع کنند، پا پس کشیدند و در پاسخ به نگارنده گفتند:
-« نظری نداریم!»
بله نظری نداشتند! البته بهتر و درستتر بگویم؛ نظری در دفاع از انقلاب نداشتند!
چرا؟ چون نمیتوان تصور کرد یک فرد متدین، علاقهمند به انقلاب اسلامی و نظام دینی، به ایران و هموطنانش، کسی که دل در گرو ارزشهای الهی و انسانی دارد، در برابر فتنهای بزرگ، شورشی که به صراحت اصل آرمانها و دستاوردهای انقلاب اسلامی و بقای نظام دینی را هدف گرفته بود، دشمن خارجی را خوشحال کرده بود، تجزیهطلبان داخلی را به تقلا وا داشته بود، متدینین را هدف گلوله و ضرب وشتم قرار میداد، بیتفاوت و بینظر بماند!کسی که میگفت: «من در برابر فتنه و رخدادها نظر ندارم» قطعا در اردوگاه فتنه بود که زبان به محکومیت فتنه نمیگشود!
آن دو اهل اردوگاه ادبیات بینظر ماندند! فتنه را با سکوت خود تایید کردند و چنین همراه با فتنهگران شدند!
در واقع، با جمله «من نظری ندارم» بی اختیار، نقاب نفاق را از چهره انداختند و علنا در برابر انقلاب و نظام ایستادند. همین افراد به حدی گستاخ و فرصتطلب هستند که پس از فرونشستن غبار فتنه، باز هم نقاب به چهره زدند و همچنان خود را ادیب انقلابی جا میزنند و دوستان ساده ما هم آنها را به عنوان انقلابی میشناسند.البته نگارنده در هر فرصتی این دو چهره منافق را در عرصه رسانه و محافل خصوصی افشا میکند. اکنون اما وقت آن رسیده که قاطعانه هر فتنهای را محک شناخت منافقان قرار دهیم. فتنه 96 را در نظر بگیرید. نگاه کنیم؛ چه کسانی در شبکههای اجتماعی دنیای مجازی به حمایت صریح پرداختند و یا در مواجهه با پرسشی درباره فتنه و اغتشاش سکوت کردند؟ یک راه برای پالایش ادبیات ایران از منافقان همین است. منافقینی که در لباس دوست و انقلابی، آثاری در تحریف انقلاب مینویسند و جایزه هم میگیرند! در مقایسه با نویسندگان شبه روشنفکر، آیا منافقین ادبی بیشترین ضربه را به انقلاب و نظام و ادبیات انقلاب و ادبیات ایران نمیزنند؟!
پژمان کریمی
یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۶ - ۰۵:۴۶
سال هفتاد و ششم شماره ۲۱۸۱۲
" کیهان "