اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

طلب شهادت(یک شهید، یک خاطره)


 Related image


 
در جبهه جنوب بودم که خبر شهادت آقای رضوی را شنیدم! او به غرب رفته بود تا برای اجرای عملیاتی که در پیش بود، منطقه را شناسایی کند و همانجا بر اثر اصابت ترکش شهید شد. یادم آمد که در بحث‌های جمعی یا اوقات فراغت بارها از پروردگار فیض شهادت را می‌خواست. گاهی هنگام غذا خوردن یا مرخصی و حتی موقع ورزش می‌گفت: «این آخرین باری است که اینجا هستم و با هم دیدار می‌کنیم، ان‌شاء‌الله شهید خواهم شد.»

بعضی وقت‌ها هم می‌گفت: «ترسم از این است که جنگ به پایان برسد؛ آن‌وقت چگونه به روی همسر و فرزندان و حتی والدین شهدایی نگاه کنم که عزیزان خود را ازدست‌داده‌اند و من زنده مانده‌ام!»
*خاطره‌ای از شهید محمدتقی رضوی مبرقع
*راوی: محمود شهیدی، همرزم شهید
 
مریم عرفانیان
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد