نشان خانه تو ساحل شکیبایی است
دلت غریبتر از مرغهای دریایی است
به جای اشک ز چشمت ستاره میبارد
نگاههای تو در شب عجیب رویایی است
بهار، از دم گرم تو زنده میگردد
سخن بگو که سخن گفتنت مسیحایی است
سرک کشیدنت از پشت پنجره زیباست
عبور کردنت از کوچهها تماشایی است
کسی به عمق وجود تو پی نخواهد برد
به روح عشق قسم، روح تو اهورایی است
از آن شبی که از این شهر مرده کوچیدی
همیشه وردِ زبانم «چرا نمیآیی» است
بیا و از قفس انزوا رهایم کن
اتاق کوچک من، بیتو گور تنهایی است
مرتضی امیری اسفندقه