اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم / ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم ...

 

پاییز امد.... - ویسگون


 سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولى دل به پائیز نسپرده ایم


چو گلدان خالى لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم


اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم


اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم


اگر دشنه دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گرده ایم


گواهى بخواهید، اینک گواه
همین زخم هایى که نشمرده ایم!


دلى سر بلند و سرى سر به زیر
از این دست عمرى به سر برده ایم.

 

دکتر قیصرامین پور


نظرات 2 + ارسال نظر
فاطمه سه‌شنبه 5 مرداد 1400 ساعت 06:16

پاییز جان! چه شوم، چه ترسناک

اینک، بر این کناره دشت، اینک

این کوره راه ساکت بی رهرو

آنک، بر ان کمرکش کوه، آنک

ان کوچه باغ خلوت و خاموشت

از یاد روزگار فراموشت

پاییز جان! چه سرد،‌ چه درد آلود

چون من تو نیز تنها ماندستی

ای فصل فصل‌های‌ نگارینم

سرد سکوت خودرا بسراییم

پاییزم! ای قناری غمگینم

مهدی اخوان ثالث

سعید سه‌شنبه 5 مرداد 1400 ساعت 10:31 https://30morghbook.ir

این شعر بی نظیره کلی ازش خاطره دارم.

در خاطرات
زندگی جان می گیرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد