اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" آهای فرات می دانی چه کسی به سراغت می آید ؟ می دانی نه تو نمی دانی ؟ " :

با رسیدن محرم هر سال دلم غمی بزرگ فرا می گیرد و صحنه کربلا برایم تداعی می شود .

گویی همین دیروز بود که ماه تابان هاشمی با ناله ها و عطش دختر برادرش قلبش به درد آمد

و به سوی فرات روانه شد .

آهای فرات می دانی چه  کسی به سراغت می آید ؟ می دانی نه تو نمی دانی  ؟

او ماه تابان هاشمی پسر ام البنین و تنها امید برادر است و گرنه سیلابی می شدی و همه آن

گرگ صفتان را می بلعیدی و باز آرام می شدی و آب ات رادر اختیار ماه هاشمی و اولاد پیغمبر

 قرار می دادی  ، فرات شرمنده شد .

آن قدر شرمنده که فقط توانست بردست پاک ابوالفضل ( ع)  بوسه زد .گویی صدایی از دور

 دست اما نزدیک " هل من ینصرنی " فریادی که بیابان کربلا را تکان داد . آری صدای سالار

 شهیدان اباعبدالله است . 

آهای کوفیان بی وفا چطور توانستید به نوه پیامبر عزیز زهرا وعلی خیانت کنید و به دست

گرگ صفت هایی مثل یزید و عمر و بن سعد و شمر بیندازید آن گرگ صفتان ، حیوانی بیش

نبودند و که بوی جهنم آن ها را مست کرده بود و برای رسیدن به آن به قافله عزیز زهرا حمله

کردند وبه دلیل این بود که گلویی که بارها پیامبر بر آن بوسه زدند .

بریده اند و بر سر نیزه کردند و ذو الجناح در آن طرف می بینیم که سرخم کرده است . غم از

دست دادن صاحب شجاع و وفادارش را در دلش دارد . آن طرف زینب را می بینم زینبی که

برادر مدت ها می ایستاد تا او درآرامش بخواند

حال برادر زینب کجایی که زینب خواهرت بدون هیچ تکیه گاهی قرار گرفته است و آفتاب

سوزان غصه اش را دو پندان می کند در طرف دیگر رقیه ( س ) را می بینم که مانند

پروانه ای که بالهایش از غم مرگ پدر و خاندانش سوخته است وبه این صورت که زمین میزبان

فرشته های زمینی شد و کاروان زیبای اباعبدالله ( ع ) به سوی آسمان حرکت کرد .

(( مینا آبشامه فرد ، دوم علوم تجربی ، دبیرستان شیخ الاسلام ))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد