اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

کرامت نفس در آیینه شعر شهید علی فوده شاعر مقاومت فلسطین - قسمت دوم

 تصویر، image، عکس، قبة الصخره

2- نگاهی به زندگی شهید علی فوده 


علی یوسف احمد فوده در سال 1946م در روستای «قنیر»، از توابع شهر حیفاء، به دنیا آمد. دو ساله بود که اسرائیل از طرف سازمان ملل متّحد به رسمیّت شناخته شد. از همان زمان به بعد، زندگی آوارگی و فقر و تنگدستی را تجربه کرد و این احساس تا سن سی و شش سالگی، یعنی زمان شهادتش، با او همراه بود.
آوارگی تنها مصیبت شاعر در دوران کودکی اش نبود؛ از زمانی که مادرش را از دست داد، اندوهش دو چندان شد و از همان ابتدای کودکی، دو واژه ی مادر و وطن، احساس غربت و تنهایی را برای او ترسیم کرد که بعدها این دو واژه در همه جای شعرش حضور داشت.
علی فوده پس از شکشت سال 1948م، با خانواده اش به کرانه ی باختری رود اردن رفت و تا پیش از مصیبت سال 1967م، در آنجا به سر برد؛ سپس با خانواده اش به اردوگاه «نورشمتن» در نزدیکی «طولکرم» رفت. دوران ابتدایی و دبیرستان را در طولکرم گذراند؛ سپس در سال 1966م، از تربیت معلّم «حوّاره» دانش آموخته شد.
زندگی علمی خود را با تدریس در مدرسه ی «أمّ عبهره» در ناعور آغاز کرد و به مدت چهار سال در آنجا ماند. به نظر می رسد در این فاصله زمانی بودکه توانست مجموعه شعر خود را با عنوان «فلسطینی کحدّ السیف» در سال 1969م، چاپ و منتشر کند.
قصیده ی «یا بلادی» در همان مجموعه، دلیل روشنی بر این گفته است. شاید آن قصیده را برای هم کلاسی های خود سروده است. این قصیده نیز در قسمت «نامه های معلّمان» در مجلّه ی «رساله المکتبه التربویه الثقافیه» در سال 1969م به چاپ رسید. این تأییدی بر این ادعاست که شاعر تا سال چاپ قصیده اش در مجلّه مذکور هنوز معروف نبوده است.
علی فوده تا سال 1976م، به عنوان معلّم در «جبل النظیف» و شهرهای دیگر عمّان به سر برد و در سال 1973م، به انجمن نویسندگان اردنی پیوست. دوره ی زندگی شاعر در عمّان، دوره ی پختگی و بروز تجربه ی شعری و پربارترین دوره ی زندگی اوست. این تجربه ی عمیق او را می توان در مجموعه ی «فلسطینی کحدّ السیف» و مجموعه ی «قصائد من عیون امرأه» یافت.
علی فوده در سال 1976م به بغداد رفت و در آنجا برخی از قصاید مجموعه ی «منشورات سرّیه للشعب» را سرود؛ سپس برای زمان کوتاهی به کویت رفت و در همان سال به بیروت بازگشت تا به صفوف رزمندگان مقاومت فلسطین بپیوندد امّا به دلیل شخصیّت منحصر به فردی که داشت، به کارگروهی متمایل نشد و در مبارزه، راه صعالیک را در پیش گرفت و در این راه، مدّت زمانی زندان را به جان خرید.
در سال 1981م، مجله ی «الرصیف» را با همکاری برخی از دوستانش منتشر کرد. سومین مجله ی شعری او با عنوان «عِواء الذئب» در بیروت در سال 1977م منتشر شد و درسال 1979م، تنها رمانش را با عنوان «الفلسطینی الطیب» به چاپ رساند و چهارمین مجموعه شعرش را با عنوان «الغجری» و آخرین مجموعه ی شعری اش را در 1982م با عنوان «منشورات سریه ی للشعب» منتشر ساخت.
صبح روز دهم ماه تموز سال 1982م، علی فوده مجله ی «الرصیف» را در سنگرها بین رزمندگان پخش می کرد. در این هنگام، ارتش اسرائیل بیروت را به گلوله بست و خمپاره ای نزدیک او منفجر شد و ترکشی از آن به گردنش اصابت کرد. در میان دوستانش شایع شد که علی فوده شهید شده است و یاسر عرفات دستور داد خیمه ای برای عزادارایش برپا کنند.
آنگاه که به هوش آمد برایش روشن شد که چقدر دوستانش، حتّی کسانی که در زندگی با او مخالفت می کردند، او را دوست دارند. شاعر پس از چند روز بر اثر همان جراحت ها در روز هفتم آگوست سال 1982م، دار فانی را وداع گفت.
«الیاس خوری» داستان شهادت علی فوده را در رمان «باب الشّمس» به تصویرکشیده است تا به اختلاف نظرها درباره چگونگی شهادت این شاعر پایان دهد. این داستان از زبان قهرمان آن که در محلّ شهادت علی فوده حاضر بوده، بیان شده است.(ر.ک: ابراهیم خلیل، 2005: 81-76 و www.alifodeh.com

3- علی فوده در عرصه ی مقاومت 


عقربه جهت گیری عواطف و احساسات انسان به طور طبیعی و فطری به سوی هدف متعالی در حرکت است و آنچه را که به طور حقیقی می خواهد، مطلق محض است، «انسان عاشق کمال مطلق است و عاشق چیز دیگری نیست، یعنی عاشق ذات حق است.»(مطهری، 1385: 81) و انسان موجودی است که خواسته یا ناخواسته در معرض حوادث طبیعی و عوامل اجتماعی، سیاسی، عقیدتی و مشکلات و دشواری ها و درد و رنج های ناشی از آن قرار می گیرد. برای مقابله با آن دشواری ها و آسیب ناپذیری لازم است به سلاح هایی مسلّح و به ابزارهایی مجهّز شود تا بتواند از یک سو، خویشتن خویش را حفظ کند و از دیگر سو عوامل مثبت، یعنی خیر و نیکی را به سوی خود جلب و عوامل زیان آور را دفع کند. ابتدا لازم است برای نفس خویش ارزش قائل شود و آن را عزیز دارد تا بتواند در مقابل گزند حوادث مقاومت نشان دهد و موفق شود. ابزارهای مقاومت در مقابل حوادث دو دسته است: ابزارهای بیرونی و ابزارهای درونی.
مهم ترین ابزار درونی، نفس با عزّت و با کرامت است و از جمله ابزارهای بیرونی هنر و شعر است که عرصه ای اثرگذار و جذّاب است و شخص می تواند پس از تجهیز خویش موجی از مقاومت را در درون دیگران نیز برانگیزد و کسانی که از او تأثیر می پذیرند، خودشان عواملی اثرگذار شوند و جوامع بشری را یک پارچه، اهل مقاومت نمایند.
علی فوده با داشتن اراده ی استوار که از درد طلب و یقظه (خودآگاهی) ناشی شده است، در برابر جور و جفا و تهدید دو راه پیش روی خود داشته است: یکی تن به ذلّت دادن، دوّم مقاومت.
بی تردید آن گاه که راه مقاومت را برگزید، به دنبال ابزار مقاومت می گردد. پیداست که اولویت با ابزار درونی است زیرا سلاح برنده و مدرن، حتّی شعر و هنر با تمام اثرگذاریش، در دستان شخص ذلیل و ترسو، بی خاصیّت است. بسیاری از شاعران عرصه ی مقاومت، افتخارات رزمندگان را با هنر خویش به تصویر کشیده اند و بعضی ممکن است با شعر سرایی در عرصه ی مقاومت، برج عاجی شده باشند ولی علی فوده، غایت متعالی انسان را فراموش نکرده و خود در عرصه ی مقاومت وارد شده و شاهدی در همه ی سنگرهاست.
علی فوده هنر شعر خود را با حضور در سنگرها و صف رزمندگان، آشتی داده و از همه مهم تر با همه فروتنی و بی اعتنایی تمام، جهت شناخته شدن خویش هیچ گامی برنداشته است.
از میان ویژگی های انسانی شاعر، آنچه که بیشتر نظر انسان را جلب می کند و در تکوین شخصیّت او بیشتر مؤثر بوده است، کرامت نفس است و این ویژگی است که در اراده او را استوار ساخته است. علی فوده وقتی مشاهده کرد که بر اثر هجوم تجاوزگران، همه چیز از جمله انسانیّت انسان به خطر افتاده است، با حفظِ کرامتِ نفسِ خودساخته و ابزار شعر و هنر، در سنگرها حضور یافت و تا آخرین لحظه ی زندگی از کرامت و عزّت نفس خویشتن و هم وطنان و عقاید مقدّس خویش دفاع کرد.
جهت پرهیز از طولانی شدن سخن، پس از اشاره گذرا به مفهوم کرامت نفس، تنها سه قصیده از دیوان علی فوده مورد بررسی قرار گرفته است. برای نشان دادن جلوه های کرامت نفس، پس از بررسی اشعار باقی مانده از شاعر، سه قصیده مربوط به بلال حبشی، عروه بن الورد و هفده تن از یاران مقاومتش با عنوان «مطلوب رأسی»، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
 

منبع : دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنرکرمان-نشریه ادبیات پایداری-سال دوم شماره 3 و 4.


 

عاشقی از دیار فلسطین

 

 

 

  

چشمانت چونان خاری در قلبم فرو می روند

آزاردهنده اما مسحور کننده

حافظ چشمانت از بادهای بیابانم

چشمانت را از پوست شب و درد گذر می دهم

زخم، هزاران اختر روشن به دل دارد

حال من، آینده آنهاست

ای عزیزتر از جانم!

چشمم به تو که می افتد

فراموش می کنم که روزگاری در پشت همین درها انتظار می کشیدیم

حرفهایت، آوازم بود

تلاش کردم که دوباره بخوانم شان

آه ... اما ...

زمستان بیتوته کرد بر لبانم

حرفهایت چونان پرستو، به پرواز درآمده، سفر کردند

در آستانه زمستان، وجود من

در پیات راهی دوردست شد

آینه ها شکست

غم پوست ترکاند

ترکش های صدا جمع می کردیم

اما فقط سوگواری از بهر وطن را آموختیم

بیا بار دیگر بنا کنیم آن را

بر تارهای سازهای مان

بر بلندای مصیبت مان

بیا بازی کنیم

هفت سنگ های شکسته مان را

من اما فراموش کردم

تو را

که صدایت را نشناختم؛

من اما فراموش کردم

که مقصد تو بود یا سکوت من

که کمر به قتل ساز بست

در آخرین دیدار به بندرگاه

مسافری بود بی کس و تنها

بدون هیچ چیز

بسوی تو دویدم همچون یتیمی؛

از پدران مان بپرسیم:

چگونه می شود که شکوفه زار را تبعید کرد

به یک زندان، به تبعیدگاه و یا بندر؟

و آیا هنوز باقی است

به رغم سفر، به رغم نمکزار،  به رغم شورندگی

به رنگ سبز، این یگانه شکوفه زار؟

به دفتر خاطراتم می نویسم

که پرتقال را دوست دارم و از بندرگاه متنفرم.

دوباره می نویسم:

در بندرگاه ایستاده ام

زمستان سخت می بارد

فقط پوست پرتقال برای مان مانده است،

در قفای من

کویر است و بیابان.

در کوهستان های خارآلود دیدمت

شبان بی رمه در گریز

و در میان خرابه ها

باغ و گلستانم شدی؛

غریبه ای بودم

به در زدم، قلبم ...

قلبم نواخته شد ..

درب، پنجره، سیمان و

سنگ

بلند شو مرد، بایست.

.....................

..................

سوگند می خورم

که از مژگانت

چارقدی بسازم

و روی آن بنویسم

شعری از چشمانت

به روی آن خواهم نوشت

ای عزیزتر از شهدا و نوازشها! این چنین:

"بانویم فلسطینی بود و فلسطینی مانده است!"

من درها را به استقبال طوفان شکستم

بانوی پاک من، ای گندم وفادار!

فلسطینیان چشم تو هستند

فلسطینیان نام تو هستند

رویا و نگرانی تو هستند

زخم تو، پای تو، شکل تو هستند

کلام وسکوتات

صدای تو

فلسطینیان در زندگی و مرگ تو جاری هستند؛

تو را در کتاب هایم نگاه می دارم

ای آتش شعرهایم! 

 

                " محمود درویش "  

کرامت نفس در آیینه شعر شهید علی فوده شاعر مقاومت فلسطین-قسمت اول

 
 
 
   

شعر مقاومت فلسطین تصویرگر تاریخ انقلاب فلسطین است و در این عرصه، شاعرانی متعهّد و پاکباز پا به عرصه ی مقاومت گذاشته و در ذوق و هنر خویش را در راه مبارزه با متجاوزان و دفاع از حق به کار گرفته اند.

علی فوده از شاعرانی است که با حضور در سنگرهای مقاومت و با استفاده از قریحه و هنر شاعری خویش برای حفظ کرامت نفس و دفاع از آرمان فلسطین به پا خاسته ولی آنچنان که شایسته ی اوست معرفی نشده و محتوای اشعارش مورد بررسی و کنکاش قرار نگرفته است.

کرامت نفس از جمله ویژگی هایی است که در شعر علی فوده نمود بیشتری دارد و صفاتی چون شکیبایی، صداقت، پایداری و ایثار را به دنبال داشته و در تکوین شخصیّت او مؤثّر بوده و در موفّقیّتش در عرصه ی مقاومت تأثیرگذار بوده است.

در این مقاله پس از اشاره ای گذرا به ادبیّات مقاومت فلسطین و زندگی شاعر و ظهور او در عرصه ی مقاومت، جلوه های کرامت نفس در شعر شاعر بررسی و تحلیل شده و این نتیجه به دست آمده است که شاعر برای آگاه ساختن مخاطب نسبت به اهمیّت کرامت نفس در راه مقاومت، نقاب شخصیت هایی را به چهره زده است که در تاریخ به این صفت معروف هستند؛ از مهم ترین این شخصیّت ها از بلال حبشی، عروه بن الورود، و هفده تن از یاران مقاومت ذکر شده است. 

 مقدّمه 

ادبیّاتی که در پی آرمان فلسطین پدید آمد و صورت و معنای خود را از مفاهیم و اصطلاحات برخاسته از آن کسب نمود، به عنوان ادبیّات مقاومت فلسطین شناخته شده و به ادبیّات عربی و ادبیّات جهان معرفی شده است؛ بنابراین شعر مقاومت فلسطین شعری است که پس از آرمان فلسطین، همگام و همراه مردم گام برداشت و به نوعی تاریخ انقلاب فلسطین را به تصویر کشید.

 در این میان ادیبانی پا به عرصه ی وجود گذاشتند که با عزمی استوار و با قلم هنرمندانه و شیوای خویش به این جریان کمک کردند. یکی از این ادیبان علی فوده است که پنج مجموعه شعری و یک رمان و مجموعه های وسیعی از قصیده های و نوشته های پراکنده از خود به جا گذاشته است که این مجموعه ها و نوشته های پراکنده در مجله ی «الرصیف» منتشر شده است و در یادداشت های دست نویس او وجود دارد.

تاکنون شعر علی فوده به طور ویژه وارد ادبیّات مقاومت نشده است و بیشترین توجّه به این شاعر، تنها نوشته ها و سخنرانی هایی است که دوستان و خویشاوندانش درباره ی شهادتش انجام داده اند.

از نمونه های بی توجّهی به این شاعر شهید، این است که در کتاب «موسوعه الأدب الفلسطینی» که توسط «سلمی خضراء الجیوسی» به عربی و انگلیسی نگارش یافته، نامی از این شاعر نیامده است و این در حالی است که در این کتاب به شاعرانی اشاره شده است که از شهرت کمتری برخوردارند. هم چنین در مجموعه «قاموس الأدب العربی الحدیث» تألیف «حمدی سکوت»، سخنی از این شاعر به میان نیامده و تنها در کتاب «معجم البابطین لشعراء العربیه فی القرنین التاسع عشر و العشرون» در سه صفحه و ذکر نمونه ی شعری او پرداخته شده است.(هیأه المعجم، 2008م: 711-709)

نکته ی دیگر در ضرورت این پژوهش، این است که چنین شاعرانی که جان خود را در راه مقاومت از دست داده اند، شایسته است که در حاشیه قرار نگیرند و به نسل جدید معرفی شوند و عواملی که سبب جاودان ماندن این شاعران شده، بررسی شود و جایگاه واقعی شاعر و نویسنده ای که خود در مسیر ترویج فرهنگ مقاومت حرکت کرده و در میان سنگرها به شهادت رسیده است، به نسل امروز معرفی شود.

این پژوهش به دنبال دست یابی به این هدف هاست:

الف: معرفی علی فوده به عنوان شاعر شهید و ناشناخته در عرصه ی ادبیّات مقاومت فلسطین.

ب: اثبات این نکته که در عرصه ی مقاومت، ابزارهای درونی مقدّم بر ابزارهای بیرونی اند.

ج: تبیین جلوه های کرامت نفس در شعر شاعر که از ابزارهای درونی است.

روش پژوهش در این نوشتار تحلیلی و توصیفی است؛ به این ترتیب که پس از نگاهی کوتاه به ادبیّات مقاومت فلسطین و زندگی و شعر شاعر در عرصه ی مقاومت به بررسی جلوه های کرامت نفس در شعر او پرداخته و سپس به مهم ترین نتایج پژوهش در قسمت نتیجه گیری اشاره شده است.

چنان که اشاره رفت، تاکنون پژوهشی در خور در زمینه ی شعر و اندیشه های شهید علی فوده انجام نشده است. تنها کتابی را که می توان در این زمینه به آن اشاره کرد کتاب «مرایا التذوّق الأدبی، دراسات و شهادات»(2005م)، نوشته مجموعه ای از نویسندگان است که در آن توسط «خلیل ابراهیم»، مقاله ای در مورد زندگی و شعر شاعر نوشته است و اشارات داره الفنون و مؤسسه ی خالد شومان در اردن آن را به چاپ رسانده است.

این پژوهش در پی پاسخگویی به این پرسش است که کدام ویژگی از ویژگی های شهید علی فوده در تکوین شخصیّت وی به عنوان شاعر مقاومت، بیشتر مؤثر بوده است؟ پیش از پاسخ گفتن به این پرسش، لازم است که ابتدا به این دو پرسش پاسخ گفته شود:

- چرا علی فوده در عرصه ی مقاومت تأثیرگذار بوده است؟

- علی فوده با چه ابزارهایی به این درجه از تأثیرگذاری رسیده است؟ 

1- ادبیّات مقاومت فلسطین 

پژوهشگران حوزه ی ادبیّات مقاومت، تاکنون در مورد چگونگی ادبیّات مقاومت و مراحل پیدایش و تکوین و تکامل آن در دوره های مختلف و فراز و فرودها و تحوّلاتی که بر جوامع گوناگون گذشته است، مطالبی نوشته و سخنانی بر زبان آورده اند.

 بر اساس همه ی نوشته ها و گفتارها، ادبیّات مقاومت مطابق ویژگی های تاریخی و اجتماعی و سیاسی هر دوره و برهه ی زمانی و مطابق با شرایط و احوال همان زمان، در قالب های گوناگون شعر و نثر جلوه گر شده است؛ گاه در قالب ادبیّات اعتراضی، افشاگر و هشداردهنده و گاهی در قالب ادبیّات عرفانی و صوفیانه یا ادبیّات سوگ و مرثیه خود را نشان داده است.

نخستین نمودهای مقاومت انسان در ادبیّات را می توان در اسطوره ها و حماسه های ادبی دید چنان که در ادبیّات یونان باستان، مفهوم اسطوره با جنگ خدایان با قهرمانان یا مصائب و سختی هایی که در برابر اقوام کهن گذشته است، گره خورده است.(داد، 1383: 34)

آنگاه که به ادب عربی بنگریم، در می یابیم که عنصر مقاومت در شعر و نثر همه دوره ها با شرایط ویژه ی هر دوره نمایانگر است. بسیاری از ادیبان در هر زمان، مطابق گونه های متفاوت ستم و تجاوز و بیداد، اظهار وجود کرده و واکنش مناسب خویش را در قالب شعر و نثر هنرمندانه ریخته و به جامعه عرضه داشته اند و نه تنها با سلاح ادب در برابر موانع باز دارنده مقاومت کرده اند

 بلکه انسان های جامعه ی خویش را به مقاومت دعوت نموده و روح هوشیاری و دلیری و سرسختی را در وجودشان دمیده و آنان را به حرکت و پویایی و جهت گیری مناسب و مبارزه فرا خوانده اند.

«ادبیّات مقاومت در ادبیّات عربی نیز در دوره های مختلف جلب توجّه می کند. در دوره ی جاهلی، به دلیل نزاعات قبیله ای و قومی، ادبیّات مقاومت وجود داشته است، شعر شعرای صعالیک همچون عنتره، عروه ابن الورود و شنفری نمایشگر همین نوع ادبی است.

 در نزاع های قبیله ای، شعر حماسی عمرو بن کلثوم، نمونه ی دیگر آن است و البتّه در دوره های بعد از عصر جاهلی، به فراخور مقتضیات زمان و احوال سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن دوره هم، شعر و ادب مقاومت به گونه های مختلفی در شعر و ادب عربی خود را به نمایش می گذارد. این مطلب در دوره های مختلف صدر اسلام، اموی، عباسی، انحطاط و به ویژه در دوره معاصر فراوان به چشم می خورد.»(محسنی نیا، 1388: 144)

پدیده ادبیّات پایداری در دوره ی معاصر، گسترده تر از دوره های پیشین است و بخش عمده ی نمود مقاومت در این دوره، مربوط به انقلاب هایی است که ملّت های زیر ستم در برابر استعمارگران و اشغالگران، جهت کسب استقلال و رهایی از ستم و بیداد داشته اند.

 از نمونه های بارز آن می توان به انقلاب مردم لیبی در برابر استعمار ایتالیا، انقلاب مردم الجزایر در برابر استعمار فرانسه، پایمردی مردم مصر در انقلاب عرابی پاشا علیه ترکان عثمانی، جنبش جمال عبدالناصر در نبرد با اسرائیل، انقلاب مردم عراق در سال 1920 علیه استبداد به رهبری علمای شیعه و انقلاب مردم فلسطین در برابر اسرائیل که مهم ترین بخش ادبیّات مقاومت در دوره ی معاصر است، اشاره کرد.(ر.ک: همان)

با توجّه به مفهوم انقلاب فلسطین و ریشه های تاریخی قیام مردم آن سرزمین، ادبیّاتی را که در خدمت این حرکت و در راستای تحقّق آرمان های آن بوده است، ادبیّات مقاومت فلسطین نامیده می شود.

 این ادبیّات دردها و مبارزات توده ای ستم دیده را به تصویر کشیده و افق های تازه ای را در عرصه ی ادبیّات گشوده و مفهوم جدیدی از مقاومت را مطرح ساخته است.

بنابر آنچه گفته شد، «ادبیّات مقاومت فلسطین»، به آثاری اطلاق می شود که نقش روشنگری و هدایت مبارزان را به سوی میدان جنگ و پایداری ایفا کرده است و در برانگیختن ملّت فلسطین به پایداری نقش بسزایی داشته است. هرجا از ادبیّات مقاومت عربی در دوره ی معاصر سخن به میان آید، نام آرمان فلسطین می درخشد.«نبض شعر عرب امروز با مسئله فلسطین می تپد. شاید نتوان شاعری یافت که در کشورهای عربی شعر بگوید و موضوع بخشی از شعرهایش را فلسطین تشکیل ندهد.»(شفیعی کدکنی، 1380: 250)

پس از سال 1948م و ایجاد دولت غاصب اسرائیل، زندگی مردم فلسطین به تباهی کشیده شد و این تراژدی، موضوع ادبیّات فلسطین گردید. پس از شکست ژوئن سال 1967م، شعر مقاومت فلسطین موضوع بسیاری از پژوهش ها قرار گرفت. «ناقدان معاصر عرب بر این باورند که مهم ترین بازده ادبی جنگ اعراب و اسرائیل، پیدایش ادبیّات مقاومت فلسطین است.

 در سال 1966م، غسّان کنفانی، رمان نویس معروف، کتاب «أدب المقاومه فی فلسطین المحتلّه» را منتشر کرد و ادبیّات مقاومت را به خوانندگان داخل و خارج فلسطین معرفی کرد.»(کیانی، 1388: 131)

ملّت فلسطین با تمام توش و توان در مقابل اشغالگری اسرائیل ایستادگی کرد و برای حفظ منزلت و میراث فرهنگی خود از همه ی راه ها و ابزارهای موجود و امکانات مختلف بهره برد. شعر بهترین و اثرگذارترین ابزاری بود که می توانست در تداوم پایداری، بیداری اذهان، برانگیختن احساسات، بسیج کردن نیروها، منظّم و فشرده ساختن صفوف مبارزان و فراخوانی مردم جهان به هم دردی، مؤثّر باشد و به عنوان بزرگ ترین وسیله ی تبلیغات و فرهنگ سازی، مورد استفاده قرار گیرد؛ بنابراین شعر مقاومت، شعر تعهّد و رسالت و شعر مبارزه و در صحنه ماندن است، شعر عشق به آرمان ها و شعر شعور و شعر وطن دوستی و نوع دوستی است. این گونه شعر از سویی شرارت ها و ستم تجاوزگران را به تصویر می کشد و از دیگر سو، حس پایداری را بر می انگیزد.

حسام الخطیب ادبیات فلسطین را به چهار دوره ی زمانی تقسیم می کند:

- دوره نخست: از اواخر سده ی نوزدهم میلادی تا اوایل سده ی بیستم.

- دوره ی دوم: اوایل سده ی بیستم تا شکست 1948م.

- دوره سوم: از 1948 تا دهه ی شصت قرن بیستم.

- دوره چهارم: دوره ی انتفاضه و بازگشت به خودآگاهی؛ یعنی از اواسط دهه ی شصت قرن بیستم تا زمان حاضر.(الخطیب، 2002: 175)

ادبیّات مقاومت فلسطین در نیمه ی دوم دهه ی شصت قرن بیستم، شاهد شاعرانی چون محمود درویش، سمیح القاسم، توفیق زیاد و مانند آنان است که بعد از سال 1948م در عرصه ی مقاومت فلسطین شعر سروده اند و بسیاری از شاعرانی که خود در شمار مبارزان و ستم ستیزان بوده و نیز شعر مقاومت سروده اند، کمتر مورد توجّه قرار گرفته اند.

شهید علی فوده، شاعر مبارز فلسطینی، از جمله ی آن شاعران است که هدف اصلی او فلسطین و مقاومت فلسطین است. او از یک سو به عنوان مبارزی در سنگر مجاهدان است و از دیگر سو، شاعر چیره دستی است که همه ی ذوق و هنر خویش را در راه آرمان فلسطین در طبق اخلاص نهاده است.

با دقّت و ژرف نگری در مجموعه های شعری علی فوده در می یابیم که اشعار مقاومت او از نظر ویژگی و اسلوب و محتوا، یادآور اشعار شاعرانی چون سمیح القاسم، محمود درویش، توفیق زیاد و دیگران است و او شاعری اثرگذار در پیشبرد شعر مقاومت فلسطین است.

علی فوده مجموعه شعر خود را با عنوان «فلسطینی کحدّ السیف»، به فلسطین و کسانی که در سرزمین خویش مانده اند و وطن را رها نکرده اند، تقدیم می کند و با صراحت می گوید:

إلی مَن عشقوا الترابَ فظلّوا هناک... فی هیفا و یافا، فی القدس و نابلس، فی قنّیر و دیریاسین.

ظلّوا مع الأشجار و الریح و البحر، ظلّوا یقاومونَ

إلی هؤلاء النّاس أهدی قصائدی

به آنان که به خاک (فلسطین) عشق ورزیدند و همواره آنجایند...در هیفا، یافا، قدس، نابلس، قنیر و دیریاسین.

همواره با درختان و باد و دریا همدمند... پیوسته مقاومت می کنند...

اشعارم را به چنین مردمی هدیه می کنم.

سلاح علی فوده در عرصه ی مقاومت تنها کلمه نیست بلکه او با تمام وجود در راه مبارزه پیش رفته تا جایی که همه ی هستی اش را در راه آرمان فلسطین فدا کرده و به درجه ی شهادت-که فوزی عظیم است-رسیده است. با توجه به اهمیّت موضوع، لازم آمد که نگاهی گذرا به زندگی شاعر داشته باشیم. 

ادامه دارد... 

منابع:دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنرکرمان-نشریه ادبیات پایداری-سال دوم شماره 3 و 4.

راسخون

1- ابراهیم، خلیل و آخرون، 2005م، مرایا التذوّق الأدبی، دراسات و شهادات؛ داره الفنون مؤسسه خالد شومان، الأردن: عمّان، ط1.

2- الخطیب، حسام، 2002م، «مشروع منهج متکامل لدراسه الأدب الفلسطینی الحدیث»، مجله نزوی، أردن: یولیو، العدد 31. گرفته شده از پایگاه اینترنتی مجله در تاریخ 2010/2/5

http://www.nizwa.com/articles.php? id=3147

3- داد، سیما، 1383، فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران: مروارید.

4- شریف رضی، ابوالحسن محمد، 1395 ه.ق، نهج البلاغه (گزیده ای از سخنان امام علی(ع))، تصحیح و تنظیم: صبحی الصالح، قم: انتشارات هجرت.

5- شفیعی کدکنی، محمّدرضا، 1380، شعر معاصر عرب، تهران: انتشارات سخن، چاپ دوّم.

6- فوده، علی، 2003م، الأعمال الشعریه، بیروت: المؤسسه العربیه للدّراسات و النشر.

7- قطوس، بسام، 2000م، مقاربات نصیه فی الأدب الفلسطینی الحدیث، عمان: دارالشروق للنشر و التوزیع.

8- کیانی، حسین و میرقادری، سید فضل الله، 1388، «شهید و جانباز در شعر ابراهیم طوقان»، نشریه ی ادبیات پایداری، دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال اوّل، شماره اوّل، صص 127-142.

9- مجاهد، احمد، 2006م، أشکال التناص الشعریّ(دراسه فی توظیف الشخصیات التراثیه)، القاهره: الهیئه المصریه العامّه للکتاب.

10- محسنی نیا، ناصر، 1388، «مبانی ادبیات مقاومت معاصر ایران و عرب»، نشریه ی ادبیات پایداری، دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال اوّل، شماره اوّل، صص 143-158.

11- مطهری، مرتضی، 1385، انسان کامل، تهران: صدرا، چاپ 38.

12- هیأه المعجم، 2008م، معجم البابطین لشعراء العربیه فی القرنین التاسع العشر و العشرین، الکویت: مؤسسه ی جائزه عبدالعزیز سعود البابطین للإبداع الشعری، ط1.

" شعری به مناسبت ضربت خوردن حضرت علی ( ع ) " :

   

 

     شعری از رویاپوراحمدگربندی ؛ شعرصرفا جهت مطالعه است و کپی برداری پیگرد قانونی دارد :   

 

     **************************************************************************   

    علی (ع) تنهاست ، درچاهسار راز می گوید  

    علی (ع) گویای اسرار نهان است  

    علی (ع) شیدای اسرار سجود است 

 

    علی (ع) مظلومین ، فرمانروای اقلیم عشق است  

     کجا جویی در اعصار ، فرمانروای زنبیل بر دوش  

     صدای خش خش نعلین الیاف خرمایش  

     نمی آید  

     کجایی ؟ وام داران عشقت ، سَر در گریبان 

 

     کجایی ؟ ای بهترین بابای دنیا  

     حسین (ع) تنهاست ، با که گوید راز سَربداران را          ۱    

                  حسن (ع) تنهاست ، با که گوید خنجر از پشت خوردن         ۲    

       

      

    زینب و کلثوم تنهایند ، با که گویند بی حرمتی بر آل رسول (ص) را         3

    

     علی (ع) مولا ، علی (ع) سرور ، بیا با من

      

    قدم نه ِ بَر وادی خوبان ، سرزمین عشق ثارالله                                 4

      

     تو را رهرو اگر سازیم ، میزان عدالت سخت است

      

     تو را گر مولا سازیم چشمان فرو بندیم

     

      بر هر چه دروغ و دزدی و نیرنگ این نیرنگستان                             5

                                              

                                 پُرفسون است

      

      تو راعشق مولا است امّا استادی زبر دست بَرمظلومانی !                   6

       

     علی (ع) مولا ، علی (ع) سرور ؛ بیا با من

       

     مشو دلتنگ و بر چاهسار راز گویی !

      

      کنون رهروانت گم کرده اند راه را ! 

      

      اگر تو بر چاهسار رازگویی و خون جوشد از آن

       

      منم تنها ، بر ، که گویم راز نیرنگ رهروانت را

     

       گذر کردم بر دشت شقایق ، یارانت آنهایند                                    7

 

               

       که هرگز پشت نکردند بر امام خود                                    8

        

       اگر آیند در حضورت پاک بازند ، جان بازند

        

       سری دارند بی سامان و سربدار عشق ثارالله یند                   9  

      

       منم تنها و راوی عشق جانبازان  عشق ولایت                       10 ؛ 11

 

--------------------------------------------------------------------------------------------

 

  سرودۀ : رویاپوراحمدگربندی *18/5/1391 * 19/رمضان 1433 *

 

  چهارشنبه 20:30 شب 

    

 (( به مناسبت ضربت خوردن حضرت علی (ع)  )) 

1-    

  1-     ۱-  شهادت امام حسین (ع) ویارانش و سرنیزه کردن سرهای آن ها  

2-       2- تنها ماندن امام حسن (ع) وشکست در جنگ  

3-        3- اسارت خاندان پیامبر (ص) بعد از واقعه عاشورا وبه اسارت رفتن به سرزمین شام 

4-        4-  ایران 

5-         5-   دنیا 

6-         6 - کسانی که ادعای شیعه بودن و پیروی از حضرت علی (ع)را دارند 

7-        7 -  شهدا 

8-         8 - امام خمینی (ره ) 

9-         9 - امام حسین (ع) 

10-     10-  امام حسین ( ع) 

11-      11-   حضرت علی (ع)

" نگاهی به تمثیل والفاظ عامیانه دراشعارصائب تبریزی " :

   

 

      مقدمه   

      سبک هندی که ممیزات آن  تخییلات دقیق و مضمون پردازی ،معانی پیچیده و باریک

و دور از ذهن ، الفاظ ساده و بازاری ، کثرت استعاره و کنایه و آوردن امثال بسیار در شعر

 است از نیمه ی دوم قرن دهم تا اواخر دوازدهم رواج داشته است .

البته شکل خاص شعر در این سبک غزل است، مانند غزلهای صائب تبریزی. از جمله مختصات عمده ی سبک هندی مخصوصا در آغاز عبارت بود از زبان وقوع، به علاوه سعی در جستجوی مضمون تازه و تلاش در ابداع تصاویر خیالی بی سابقه،که شعر این دوره را رفته رفته در کلام نازک خیالان عوام تا حد ابهام «غریب»و«بیگانه» ساخت و همین نکته تشبیهات و استعارات دور از ذهن را در شعر آنها وارد کرد.از اینها گذشته در آوردن الفاظ و تعبیرات ماخوذ از محاوره غالبا افراط شد . 

تلخ کردی زندگی بر آشنایان سخن

                                                      اینقدر صائب تلاش معنی بیگانه چیست؟

                                                                       (زرین کوب ،1384: 140) 

            صائب سبک هندی را به کمال رسانده و حساب او از سایر گویندگان این شیوه جداست،وی همچون خواجه حافظ از تمامی محسنات شعرای معاصرو یا نزدیک به عهد خود بهره برده و به کمک قریحه  و نبوغ خدادادی سبکی خاص خویش پدید آورده است. 

 مانند این بیت :

از دست رعشه دارنفس ریخت عاقبت           صائب  به خاک ، ساغر سرشار زندگی

                                                                                      (صائب ،1374: 6/24 )   

  

دست رعشه دار نفس :اضافه استعاری (نفس مانند شخصی است که دستش می لرزد .)

تعاقب دم و باز دم که نفس را می سازد همچون لرزش های دست رعشه دار است .

ساغر سرشار زندگی : اضافه تشبیهی

        معنی :  از دست لرزان نفس پیمانه  ی حیات بر زمین ریخت و تهی شد چرا که زندگی

در گرو نفس است و نفس با آمدن و رفتن زمان را سپری می کند و مدت آن را به آخر

می برد .                                                                       

                                                                                     (امیری فیروزکوهی ،1384: 329)

زندگی نامه ی صائب : 

        میرزامحمد علی صائب تبریزی بزرگترین غزلسرای قرن یازدهم هجری ویکی از نامدارترین شاعران سراسر تاریخ ادبیات فارسی در بین سالهای 1000 تا1007هجری در تبریز زاده شد.پدر او میرزا عبدالرحیم از تاجران معتبر بود . صائب در سال 1304 راهی هند شد و چند سال با ظفر خان در کابل بسر برد.صائب از این حاکم ادب پرور و شاعر محبت بسیار دید وقصایدی در مدح او سرود.

       صائب در سال 1042 همراه پدر پیر خود که به قصد دیدار او اّمده بود،با ایران بازگشت و در اصفهان مقیم شد و شاه عباس دوم وی را مقام ملک الشعرایی داد. گویا ازآن پس حدود 25 سال در دربار او مقام و منزلتی چشمگیر داشته و در اغلب سفرهای پادشاه بوده و آوازه و نامی در سرزمینهای زیر سیطره ی فرهنگ ایرانی و زبان فارسی داشته چنانکه اهل ادب در ایران و هند و عثمانی به دیدارش مشتاق بوده اند .

      این شاعر بزرگ متجاوز از هشتاد سال زیست،چنانکه خود اشاره کرده :

   دواربعین به سر آمد ز زندگانی من                       هنوز در خم گردون شراب نیمرسم

       از دو ماده تاریخ برای فوت شاعر بر می آید که او بین سالهای 1086تا1087 در اصفهان دیده از جهان فرو بسته است.

  

                                                                                     (قهرمان،1374: 7)

 

آثار صائب : 

        آثار صائب جز سه چهار هزار بیت قصیده ومثنوی «محمود و ا یاز» و  یک مثنوی کوتاه وناقص به نام: «قندهار نامه»و دو سه قطعه،همگی غزل است که نصرآبادی در حدود صد و بیست هزار بیت برآورد کرده است، همچنین شاعر به تفنن بیست غزل هم به ترکی دارد .

                                                                                    (شعار،1371: 17) 

پهلوان سبک هندی درایران :

به جرات می توان صائب را پهلوان سبک هندی در ایران نامید،زیرا گرایش به جانب دشواری وپیچیدگی دارد طبق معیارهای جمال شناسی شاعران این عصر،شعر مشکل ودشواری که معنای آن به سادگی دریافت نشود بهترین شعر است.

معنی پیچیده بی زحمت نمی آید به دست        می شود از پیچ و تاب فکر ،جوهردار،حرف

در اشعار صائب نکات دقیق اخلاقی و اجتماعی فراوان است که اگر از دیدگاه طنز به آنها نگریسته شود جذابیت و شیرینی خاص خود را دارد:

در حفظ آبرو زگهر باش سخت تر               کاین آب رفته باز نیاید به جوی خویش

آبی است آبرو که نیاید به جوی باز              از تشنگی بمیر مریز آبروی خویش

                                                                                     (خوشه چرخ،1382: 8)

طرز یا شیوه نودر سبک شعر صائب: 

       صائب سبک هندی را به کمال رسانده و حساب او از سایر گویندگان این شیوه جداست.

صائب درباره سبک شاعری خود غالبا عبارتهای «شیوه تازه» «طرز» و یا «طرز نو» می آورد، چنانکه خود فرموده :

       منصفان استاد دانندم که از معنی و لفظ

                                                                 "شیوه تازه"نه رسم باستان آورده ام

       میان اهل سخن امتیاز من صائب

                                                             همین بس که با "طرز" آشنا شده ام

                                                                                          (دریا گشت،1371: 37)

 

     اهم ویژگیهای شعر در عصر صائب عبارتند از : 

* کثرت تمثیل و ارسال المثل

    * لفظ تراشی و ترکیب سازی خاص

    * بکار بردن واژه و اصطلاحات عامیانه و الفاظ بازاری

     * الهام گیری از تجارب روزمره ، اشخاص و اشیاء محیط

     *  بیان نوعی درد و شور غریب در غزل

      * غرابت در تشبیهات و استعارات

      * واقعه گویی و ... 

        دو ویژگی مهم که در سبک هندی  

1.         کثرت تمثیل و ارسال المثل

2.         الهام گیری از تجارب روز مرّه اشخاص و اشیاء محیط 

   

1-کثرت تمثیل وارسال المثل :

       از ویژگیهای بارز این سبک کثرت استفاده از تمثیل و ارسال المثل است،در فن تمثیل شاعر نخست مطلبی را در هر باب یا موضوعی که بخواهد دعوی می کند سپس مثالی می آورد که از بس بداهت در معنی دارد می تواند مانند دلیلی دعوی او را اثبات کند و مبرهن نماید یا علت آنرا آشکار سازد یا به عنوان نظیر و عدیل آن معنی تلقی شود، مثلا در سه بیت

زیر از صائب تمثیل اول به قصد اثبات دعوی و تمثیل دوم به قصد بیان علت و تمثیل سوم از باب نشان دادن شبیه و نظیر است:

سهل مشمر همّت پیران با تدبیر را

                                                    کز کمال بال و پر،پرواز باشد تیر

عالمی را کشت و دست و تیغ او رنگین نشد

                                                     تیزی شمشیر پاک از خون کند شمشیر را

           ریشه ی نخل کهنسال از جوان افزونتر است

                                                                  بیشتر دلبستگی  باشد  به  دنیا  پیر را

                                                                           (صفا ،1376: 539)

      تمثیل مفهومی عام و کلی است که در مصراعی بیان شود ودر مصراع دیگر برای تایید یا توجیه آن مثالی از امور محسوس یا مقبول عام بیاید یعنی « حسن تعلیل »اما آوردن تمثیل همیشه برای بیان علت نیست ، گاهی برای توضیح مطلب است . مانند :

*صائب برای تصویر کردن حقیقت و مجاز «ماه آسمان »و «ماه در طشت آب » را مثال می آورد:

از حقیقت روی صائب در مجاز آورده ایم         ماه را دایم ز طشت آب می جوییم ما

                                                                                     (صائب ،1364: 1/126)

*تمثیل « نور خرد » و« سودا » روز و شب آست: 

محو شد نور خرد تا شد مرا سودا بلند          روزها کوتاه گردد چون شود شبها بلند

*«جوانی» گلستان است و « افسوس خوردن از گذشتن آن » خس و خاری است که برای باغبان می ماند :

نصیب من ز جوانی دریغ و افسوس است         ز گلستان خس و خاری به باغبان ماند

*« دندان » مهره بازی است و « ریختن دندان » بر چیده شدن مهره هاست که نشانه پایان بازی است :

ریخت چون دندان امید زندگی بی حاصل است

                                                            می رسد بازی به آخر مهره چون بر چیده شد

                                                                                  (صائب ،1364: 3/1568)

*«حسن »کماندار است و «دل عاشق » نشانه ی اوست :

حسن غافل شود از دل عاشق صائب                که کماندار توجه به نشانش باشد

*« پاکان » به شیر خالص می مانند و « عیبشان » مانند موی در شیر زود آشکار میشود

عیب پاکان زود بر مردم هویدا می شود         در میان شیر خالص موی رسوا می شود

                                                                                                (خانلری ،1355: 1158) 

صائب در استفاده از ارسال المثل نیز سرآمد بود،و آن آوردن مثلی رایج است از آنچه میان خلق  

شهرت یافته و شاعر برای اثبات مدعای خود یا بیان حال خویش و اینگونه موارد از آن  

 استفاده می کند . مانند: 

مهر خاموشی حصاری شد ز کج بختان مرا

                                                                       ماهی لب بسته را اندیشه از قلاب نیست

                                                                                 (صائب ،1364: 2/970)

    یا نظیر این دو بیت از بیدل دهلوی:

مفلسان را مایه شهرت همان دست تهی است

                                                                     تا به قید برگ بود از نی نوایی بر نخاست

 

بی فنا نتوان به کنه معنی اشیا رسید

                                                                  آینه گر خاک گردد با دو عالم رو بروست

                                                                                              (خاتمی ،1371 : 22)

  

      2- الهام گیری از تجارب روزمرّه ، اشخاص  و اشیاء محیط : 

         مهمترین ویژگی و خصلت شعر این دوره نزدیک شدن زبان شعر به زبان محاوره ای مردم و ورود واژه ها و اصطلاحات عامیانه ای است که به لحاظ عمومیت و گسترش شعر فارسی در طبقات مختلف مردم در شعر این دوره راه یافته است .

                                                                                    

   « سخن صائب از نظر وست دامنه اندیشه و خیال و اشتمال بر مشهودات و تجارب شخصی

او دریایی است .

       دید تازه جوی او در هر منظره عادی یک مضمون ژرف شاعرانه می بیند ، و معنیهای 

بیگانه را در زندگی آشنای دور و بر خود می یابد .

     کثرت اشعار و تنوع معانی و مضامین می رساند که او در همه عمر ، و در همه لحظه ها

به شعر می اندیشیده است ، و در شعر زندگی می کرده است . »

     صائب نه تنها به زبان مردم زمانه ی خویش شعر می گفت ، از آن مهمتر اینکه شریک غم و شادی مردم و سخن گوی اندیشه ها ، خواست ها ، درد ها و آرزوهای آنان بود .

                                                                                    (ریاحی ،1355 : 29 /5)

     این خصوصیت سبک هندی اگرچه موجب سستی اشعار بسیاری از شاعران شده است و ارزش ادبی شعر بیشتر آنان را تا حد فراوانی پایین آورده ، ولی از سوی دیگر مفید فوایدی نیز بوده است که از آن جمله می توان : باورنمودن زبان و ادبیات فارسی ، رفع نقیصه پیچیدگی و تقعید ، نفوذ شعر در جامعه ، روی آوردن مردم به شعر و حفظ آن ، بیرون آمدن شعر از انحصار درباریان و ... را بر شمرد . مانند :

    عالم از اهل سعادت یک قلم خالی شدست

                                                                زان همایون طائران ماندست مشتی استخوان

                                                                                      (صائب ،1364: 6/3100)

      زسیل حادثه صحرا و کوه در سفر است

                                                               چه واکشیده ای ای خانمان خراب  اینجا

                                                                                  (صائب ،1364: 1/59)                

         این ویژگی در شعر شاعران سبک هندی نوعی ضرورت محسوب می شده است ،زیرا آنان شعر را محصول قدرت و هنر خویش می دانند، مضامینی که از حالات روحی خود شاعر حکایت می کند ،نکاتی که مربوط به وضع زندگی مردم عصر اوست و نکته هایی که از عقاید و

عادات مردم زمانه او متاثر است.مانند:

اظهارعجز پیش ستم پیشه ز ابلهی است     اشک کباب موجب طغیان آتش است.

                                                                                      (صائب،1364: 2/962)   

      گویند صائب در اثنای عبور از راه سگی را دید بر زمین نشسته است وچون سگ وقتی می نشیند گردنش را بالا می گیرد این مضمون به خاطر او آمد:

شود ز گوشه  نشینی فزون رعونت نفس           سگ نشسته ز استاده سر فراز تر است.

                                                                                    (خاتمی ،1371 : 25)

       صائب از هر نکته ی پیش پا افتاده ، شعر آبدار می ساخت . هر شی ٍ و یا حادثه ای می توانست مضمونی باشد و موضوعی برای شعر .

به قول سپهری :

باد و گلبرگ و درخت / هیچ کس نیست ولی / کاین همه قافیه را / از زمین جمع کند .

امّا صائب جمع می کرد .

به عنوان مثال :

     شاعر در بازار آهنگران می بیند تیزی لبه ی شمشیر را با موی پشت دست امتحان می کنند تامل می کند و می گوید :

      جور خود را با ضعیفان آزماید روزگار

                                                                         تیغ را دایم برای امتحان بر مو زنند

                                                                              (صائب ،1364: 3/1568)    

        شاعر کودکی را می بیند که چند قلوه سنگ در فلاخن گذاشته ، پرتاب می کند ، می گوید :

      می توان دل را به آهی کرد از غمها سبک

                                                                       یک فلاخن می کند آواره چندین سنگ را

                                                                                                 (همان،1/141)

  رودخانه ای می بیند که آب می چرخد و فرو می ریزد ، گویی گودی در وسط آب پدید آمده ، چنانکه طبیعت آب است . شاعر آن گودی را به کاسه تشبیه می کند و می سراید :

      بر کف دریا چو دیدم کاسه گرداب را

                                                                   روشنم شد تنگ چشمی لازم جمعیت است .

                                                                                        (موتمن ، 1371: 25)

 

صائب برای ابداع تصاویر پویا از مردم نمایی (Personi fication) استفاده می کند و آن نوعی استعاره و مجاز است که بوسیله ی آن اشیاء و معانی انتزاعی را انسان فرض می کند و اعمال و حرکات بشری را به آنها نسبت می دهد :

*شاعر از جیوه که در بی آرامی معروف است آرمیدن را سراغ می گیرد:

ز بی تابی چنان سر رشته تدبیر گم کردم

                                                        که از سیماب می گیرم سراغ آرمیدن را

*کوه بیستون از ماتم فرهاد خاموش است :

ماتم فرهاد کوه بیستون را سرمه داد

                                                بی هم آوازی نفس از دل کشیدن مشکل است

در این فن صائب اوصافی را که خاص انسان است برای اشیاء و امور می آورد:

*گندم« سینه چاک »است :

روزی فرزند گردد هر چه می کارد پدر

                                                   ما چو گندم سینه چاک از انفعال آدمیم

به از «نمد پوشی »روی زرین دارد :

جنت در بسته سازد مهد خاموشی ترا

                                                    چهره زرین می کند چون به نمد پوشی ترا

*بهار خنده روست :

من آن روزی که برگ شادمانی داشتم چون گل

                                                                  بهار خنده رو را غنچه تصویر می گفتم

*راه خوابیده است :

مرگ را در زندگی کردیم بر خود خوشگوار

                                                          این ره خوابیده را از پیش پا برداشتیم

 

                                                                        (خانلری ،1355 :  1160)      

 

 ساخت برخی کنایات وترکیبات رایج عامیانه  به طرز بسیار شدیدی در سبک هندی و به خصوص در شعر صائب معمول بوده است و مساله بالا بودن ترکیب ، خود یک عامل سبک شناسی است  ولی هر چه به پایان دوره صفوی نزدیک می شویم شدت آن به کاستی مبدل می شود .

به عنوان نمونه کاربرد چند کنایه  و ترکیب عامیانه را در شعر صائب بررسی می کنم :

محرران سخن شاه بیت ابرویند                ز روی نسخه ی تشریح روی عالم را

                                                                                    (صائب 1/296)

                                                                    (شفیعی کدکنی ، 1371 :  64)

    

*به یک کرشمه که در کار آسمان کردی

                                                       هنوز می پرد از شوق ، چشم کوکبها

پریدن چشم : کنایه از مشتاق و آرزومند بودن

صائب در جای دیگر می گوید :

چشم شبنم در هوای لاله زارش می تپد

                                                        دامنی از دامن گل ، پاکتر دارد هنوز

 

*حاجت پاسنگ نبود سنگ چون باشد تمام

                                                        بر غم خود چند افزایی غم  فرزند  را

پا سنگ : وزنه ، اندکی که در یک کفه ترازو می نهند برای برابری کردن .

کوه تمکین تو در پله ناز است تمام

                                               این نه سنگی است که محتاج پا سنگ شود .

 

*چراغ رهگذریم اوفتاده در ره باد

                                              که تا به سایه دستی کند حمایت ما

                                                                      (صائب ،1364:1/129)

سایه دست : کنایه از فیض و امداد

 

سایه دستی اگر از حفظ او آرد به دست

                                                    نخل مومین از گداز ایمن بود از آفتاب

 

*زنند بر سر هم گل ز مصرع رنگین

                                                   ز فکر تازه گل بوستان یکدیگرند

مصرع رنگین : مصرع خوب و خوش آیند و نغز

 

«رنگین » در سخن صائب بسیار به کار رفته و تعبیراتی از قبیل : رنگین کلام ، رنگین سخن ، رنگین ترانه ، رنگین نوا ، چهره رنگین ، رفتار رنگین و ... مکرر دیده می شود .

 

در نظرها عزت طوطی ز طاووس است بیش

                                                         نیست گر رنگین سخن را جامه رنگین چه باک

*صائب چو لاله هر که بود کاسه سرنگون

                                                        خالی نمی شود ز می لعل ساغرش

کاسه سرنگون : شخص با همّت و جوانمرد و بخشنده

از کاسه سرنگون ، دگران می برند فیض

                                                     هرگز خمار ، نرگس مخمور نشکند 

*به آسانی نمی آید به کف زلف سخن صائب

                                                  چو از جان سیر گردی نغمه سیر آهنگ می گردد

سیر آهنگ : خوش آهنگ ، تمام آهنگ

هیچ ساز از دلنوازی نیست سیر آهنگ تر                                                           

                                                       جنگ را بگذار و قانون محبت ساز ده 

 

*نسیم ناامیدی بد ورق گرداندنی دارد   

                                                        مکن نومید از درگاه خود امید واران را

مراد از ورق ، کتاب و دفتر است .مکرر دیده شده  که نسیمی اوراق کتاب را بر می گرداند و در نتیجه مطلب و موضوع عوض می شود و صفحه ی تازه ای پیش رو قرار می گیرد .

اصطلاح« ورق برگشتن » نیز از همین معنی گرفته شده است .

از نسیمی دفتر ایام بر هم می خورد

                                              از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن .

                                                                                  (صائب،1364: 6/3442)  

           

 ****************************************************************

   

منابع و مآخذ : 

1-امیری فیروزکوهی ، امیر بانو (1384)،دویست و یک غزل از صائب ، تهران : زوّار.

2-خاتمی ،احمد (1371)،پژوهشی در سبک هندی و دوره بازگشت ،تهران : بهارستان .

3-دریا گشت ، محمد رسول (1371)صائب و سبک هندی در گستره تحقیقات ادبی ،

     تهران: قطره .

4-زرین کوب ،عبدالحسین (1384)، سیری در شعر فارسی،تهران : سخن .

5-شعار ،جعفر (1371)، گزیده اشعار صائب تبریزی ، تهران : چاپ و نشر بنیاد .

6-شفیعی کدکنی ، محمد رضا (1371) ،شاعر آینه ها ،تهران : آگاه .

7-صفا ،ذبیح الله (1376)،تاریخ ادبیات در ایران ،تهران : شرکت مولفان و مترجمان .

8-قهرمان ،محمد (1364) ، دیوان صائب تبریزی ،تهران : سخن .

9-قهرمان ،محمد (1374) ، مجموعه رنگین گل ،تهران : سخن .

10-گلچین معانی ، احمد (1373) ، فرهنگ اشعار صائب ، تهران : امیر کبیر .

11- دستغیب ،عبدالعلی (بی تا )،«صائب افسونگر» ، پیام نوین ،شماره 1، ج 5.

12- خانلری ،پرویز (1355) ، «صور خیال پویا در شعر صائب» ، سخن ،  شماره 12.

13- ریاحی ، محمد امین (1355) ،«صائب تبریزی» ، یغما ،  ج 29.

14-سایت sid ، قربان زاده ، حامد (1389) ، مقاله شناختنامه صائب تبریزی .

15-سایت sid ، خوشه چرخ آرانی ، علی (1389) ، مقاله طنز در سبک هندی .

 

" 10 تیرماه بزرگداشت صائب تبریزی " :

   
 
 
 

                                                                                                      

 گزیده هایی از اشعار صائب تبریزی  

********************************************* 

  

لذت افطار در دنبال باشد روزه را            

 

                                            صبح اگر بندد دری ایزد گشاید و وقت شام 

 

بیستون را جان شیرین کرد در تن کوهکن    

                                        

                                                 عشق اگر برسنگ اندازد نظر ، آدم شود 

 

بروی دولت بیدار در مبند از خواب 

 

                                               که وقت صبح در اسمان گشاده شود   

 

با کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است    

 

                                           با دهان خشک مردن بر لب دریا خوش است