ای دگرگون کننده ی قلب ها و چشم ها
ای گرداننده و تنظیم کننده ی روزها و شبها
ای تغییر دهنده ی حال انسان و طبیعت
حال ما را به بهترین حال دگرگون فرما
گنجینه نصایح و پندهای فرهنگ ایرانی ـ اسلامی ما را میتوان به چند دسته اصلی طبقهبندی کرد که هر یک نقشی مهم و بسزا در شکلگیری فرهنگ حکمی ما داشتهاند و آنچه ما در حال حاضر هستیم و نسلهای پس از ما نیز خواهند بود، درست مانند پیشینیان ما تا اندازه زیادی برآیند تأثیر همین آموزههای معنوی نهفته در دل گزینگویههای اندرزگونه است.
تأکید بر وجه گزین گویگی این میراث فرهنگی برجا مانده ما از آن روست که خصلت «ایجاز» وجه مهم و غیرقابل انکار این بقای نسل به نسل و این مانایی درازمدت به شمار می رود.
جالب آن که دنیای امروز نیز شاید نه از سر احساس نیاز، بلکه بیشتر از سر ضرورت های زندگی سریع و بی وقفه تکنولوژیک، روی به ایجاز آورده و در قالب داستانک های مینیمال، هایکوها و اشعار سپید کوتاه، مسیری اینچنین را در پیش گرفته و می بینیم که از اقبال عمومی فراوانی نیز برخوردار گشته است. آنچه پیش روست اشاره ای کوتاه به انواع مختلف نصایح و پندهای میراث فرهنگی بومی مان است به این امید که فتح بابی باشد برای تأمل بیشتر در این خصوص و توجه بیشتر به این آموزندگی آشکار و بی ابای فرهنگ ایرانی ـ اسلامی ما که شهرت و محبوبیتی جهانی دارد.
1 ـ آیات
زبان کتاب آسمانی ما قرآن، بخصوص در جزء های پایانی، زبانی گزین گویه است و بسیاری از آیات این معجزه خاتم، در قالب جملات قصار و تعابیر خاص نصب العین زندگی قرار گرفته و بکرات و در موقعیت های زمانی و مکانی مختلف از آنها یاد می شود. آیاتی نظیر: «فمن یعمل مثقال ذرّه خیراً یره، و من یعمل مثقال ذرّه شراً یره: پس هر کس ذره ای کار نیک انجام داده باشد (پاداش) آن را می بیند و هر کس ذره ای کار بد کرده باشد (کیفر) آن را خواهد دید. (زلزال، 7 و 8)» یا این آیه که بیشتر در هنگامه راهی کردن مسافر و برای ایمن ماندن او از بلایا قرائت می شود: «فالله خیرٌ حافظاً و هو ارحم الراحمین: پس خداوند بهترین نگاهدار است و مهربان ترین مهربانان. (یوسف، 64)» یا این تعبیر کوتاه که خود به قدر کفایت آموزنده و به یادآورنده نیکی هاست: «و بالوالدین احساناً: و نیکی به پدر و مادر (بقره، 83).»
2 ـ روایات
بسیاری از احادیث و روایات معصومین(ع) هست که یا با همان شکل عربی یا در قالب ترجمه فارسی به میان آموزه های حکمی عامیانه راه یافته اند و بکرات مورد اشاره قرار می گیرند. از جمله این حدیث شریف پیامبر اکرم(ص) که فرمودند: « نزدیک است که فقر به کفر انجامد. (الکافی ج2 ،ص307). یا این روایت دیگر از رسول خدا (ص) که: « به زیادی نماز و روزه و حج و نیکی و وِرد و ذکر شبانه مردم نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنان توجه کنید. (عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص 56، ح 197)» یا این روایت دیگر که مشهورتر و شناخته شده تر است تا آنجا که عبارت عربی آن حتی بیشتر از ترجمه فارسی اش کاربرد عامیانه دارد: «النظافه من الایمان: پاکیزگی از ایمان است. (مستدرکالوسائل، ج 16،ص316)
اما در میان احادیث و روایات شیعه، یکی از مهم ترین منابعی که سرشار از آموزه های اندرزگونه درخشان و حکمت های ناب بی همتاست چنان که می دانیم مجموعه سخنان گرانبهای امیرمؤمنان علی(ع) با عنوان «نهج البلاغه» است؛ کتابی ژرف که همواره در کنار قرآن کریم از جمله مهم ترین گنجینه های سعادت دنیوی و اخروی انسان به شمار می آید.
از جمله عبارات در یاد مانده و مشهور این کتاب که در فرهنگ ما کاربرد فراوان دارد می توان به این فرازها اشاره کرد: « هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش؛ نه پشتی دارد که تا سوارش شوند و نه پستانی دارد که تا شیرش دوشند. (حکمت 1).» و نیز: « بنده دیگری مباش که خدای تو را آزاد آفرید (نامه 31).» و همچنین: « قناعت، مالی است که پایان نیابد. (حکمت 54)» و بالاخره: « حکمت گمشده مؤمن است. حکمت را فراگیر هر چند از منافق باشد. (کلمات قصار، 80)
3 ـ ابیات
بسیاری از ابیات به کار رفته در اشعار شاعران نامدار فارسی زبان یا ابیاتی که به طور جداگانه و خارج از چارچوب شعر کامل به عنوان مثال در بوستان سعدی شیرازی به کار رفته در ادبیات گفتاری و نوشتاری عام، کاربردی آن چنان یافته اند که گاه هرگونه پند و اندرزی که متضمن معنای این ابیات باشد با ذکر خود بیت انجام می پذیرد نه با شرح معنای آن؛ به عنوان نمونه این ابیات: «درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را (ناصرخسرو)»، «از محبت خارها گل می شود / از محبت سرکه ها مُل می شود (مولوی)»، «آفتاب آمد دلیل آفتاب / گر دلیلت هست از وی رو متاب (مولوی).»
اما در این میان، دو شاعر بزرگ وطن، حافظ و سعدی شیرازی جایگاهی به مراتب رفیع تر از دیگران دارند. برخی ابیات اندرزگونه فراوان سعدی عبارتند از: «گفت چشم تنگ دنیادوست را / یا قناعت پرکند یا خاک گور»، «امیدوار بوَد آدمی به خیر کسان / مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان»، «ترحم بر پلنگ تیزدندان، ستمکاری بوَد بر گوسفندان»، «علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد / دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست.» و از حافظ نیز این ابیات پندگویانه بیشتر در خاطر مانده اند: «هرگه که دل به عشق دهی خوش دمی بود / در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»، «خلوت دل نیست جای صحبت اضداد / دیو چو بیرون رود فرشته درآید»، «خوش بوَد گر محک تجربه آید به میان / تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد»، «تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف / مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی.»
4 ـ امثال
امثال و حِکم فارسی که از آن با نام ضرب المثل هم یاد می شود از جهاتی با ابیات و مصرع ها همپوشانی دارد، چراکه بسیاری از ابیات به دلیل کثرت استفاده در زبان عام تبدیل به ضرب المثل شده اند و نیز بسیاری از ضرب المثل ها در قالب نظم و در شکل مصرع یا بیت به زبان فارسی راه یافته اند. شاید تمایز مهمی که در این میان بتوان مطمح نظر داشت، ناشناس بودن یا نامشهور بودن شاعران ابیات مَثَل گونه یا همان ضرب المثل ها باشد که امکان طبقه بندی این قسم از امثال را در تقسیمی جداگانه فراهم می کند.
ضرب المثل های فارسی فراوان است و نیازی به ذکر آنها در اینجا نیست. نکته ای که بیشتر حائز اهمیت است، ظرفیت وجودی ما برای پذیرش پند و نصیحت در قالب مَثَل های برآمده از حکایات داستانی یا واقعی است. مساله ای که هم به لحاظ روانشناختی و هم جامعه شناختی جای توجه و تأمل بسیار دارد. طبیعت آدمی چنان است که بسادگی زیر بار نصیحت نمی رود آن هم وقتی که پندها و نصایح از موضع بالا باشند و کسی در مقامی غیر از مقام عصمت، خود را مجاز به اندرز دیگران بداند.
در دو مورد اول یعنی آیات و روایات یا با کلام خداوند مواجهیم یا با کلام معصومین(ع) و در مورد سوم نیز محبوبیت شعرا نزد مخاطبان، به نوعی مجوز پند و اندرز ایشان به شمار می آید و بیان را از موضع استعلا خارج می کند، اما در این مورد بخصوص یعنی امثال و حِکم از آنجا که قائلان ناشناس اند و شناخت کاملی از منبع نقل و قائل آن وجود ندارد، مساله به طور کامل بازگشت پیدا می کند به ظرفیت وجودی مخاطب و آمادگی وجودی او برای پذیرش هرآنچه در نظرش آموزه ای مقبول و پذیرفتنی جلوه می کند.
این ویژگی را باید به فال نیک گرفت، چراکه اگر در میان جوامع بشری مردمانی باشند که فارغ از گوینده به مضمون سخن توجه کرده و بهترین را برگزینند یعنی مصداق آیه شریفه «الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه» باشند، می توان امیدوار بود که مسیر زندگی انسان رو به تعالی باشد و موانعی که همه از منیت ها و خواهش های نفسانی سرچشمه می گیرند راه رشد و آگاهی را سد نکنند. از این رو می توان گفت وجود ضرب المثل های فراوان در زبان فارسی، از این منظر، مایه فخر و مباهات آشکار ایرانیان است و یکی دیگر از مفاخر ملی مردمان این سرزمین به شمار می آید.
نوشتن خاطرات همیشه مطلوب است و خوبیهای زیادی دارد، اما از نگاه من مهمترین خوبی نوشتن خاطرات این است که خاطرات گذشته، «انسانشناسی» است.
مهم ترین راه برای شناخت انسان ها، نه صرفا خواندن کتاب های کتابخانه، بلکه مطالعه روی انسان ها، در متن تجربه زندگی آنهاست. شاید برای برخی مخاطبان عجیب به نظر برسد که چگونه نوشتن خاطرات ساده ای چون حرف هایی که بین بچه های کلاس رد و بدل شده است یا خاطره رفتن به ورزشگاه برای دیدن بازی فوتبال یا خاطره رفتن به خانه مادربزرگ در روز اول عید و دیدن همه بچه های فامیل می تواند مهم ترین منبع انسان شناسی ما باشد.
اما واقعیت این است که همین خاطرات هستند که انسان ها را در واقعی ترین نمودشان به ما معرفی می کنند؛ انسان ها، اعم از خودمان، والدینمان، خواهر و برادرمان، اقواممان و دوستانمان. این انسان شناسی بویژه در آن مقاطع از خاطرات گذشته بیشتر نمود پیدا می کند که وقایع خاصی در زندگی ما روی داده است، مثلا وقایعی که منافع بسیاری از افراد را تهدید می کنند یا وقایعی که افراد را برای تصاحب امتیازی به رقابت با یکدیگر وا می دارند.
مثلا در وضع روزمره زندگی، همه با هم مدارا می کنند و با یکدیگر برخورد خوبی دارند، رفت و آمدها برقرار است و ایام به کام. اما فرض کنید یک حادثه همه چیز را دگرگون کند، مثلا یکی از بزرگسالان فامیل، زمینگیر شود. ابتدا اغلب افراد سعی می کنند چنان وانمود کنند که چیزی عوض نشده است، با یکدیگر و با آن بزرگسال با لبخند برخورد می کنند. اما در همین زمان می توانیم تصنع را از بسیاری از این لبخندها مشاهده کنیم.
سپس به مرور سایه اغلب افراد به بهانه های مختلف سنگین می شود. روابط کمتر و کمتر می شود، تا این که افراد معدودی باقی می مانند که باید سنگینی این مسئولیت را به تنهایی به دوش بکشند. بعد از مدتی این مشکل برطرف می شود؛ یا به واسطه بهبود این بزرگسال، یا به واسطه فوت او. مجددا، افرادی که پراکنده شده بودند، باز می گردند، چرا که منافع ایجاب می کند که جمعیت حفظ شود، اگر پای ارث و میراثی هم به میان باشد، انگیزه مضاعف است. بسیاری از اوقات، همه افراد، چه آنها که در هنگام سختی رفتند و چه آنها که ایستادند، آنچه را اتفاق افتاده فراموش می کنند. اما نوشتن باعث حفظ این واقعیت می شودکه چه کسانی توانستند آنجا که باید بایستند، ایستادند و چه کسانی آنجا که باید بایستند، نایستادند و با وجود این در زمانی که بحران ها حل شد و مشکلات تمامی یافت، متعصب تر از هر کسی سنگ حل بحران ها را به سینه زدند.
آری نوشتن از وقایع روز، بهترین درس ها را در باب انسان شناسی، به خود ما و به دیگران ارائه می کند. به ما می آموزد کسانی که در اوضاع خاص، تحت تاثیر دیگران قرار می گیرند یا به قول معروف «جوگیر می شوند» بزودی پشیمان خواهند شد، چرا که عمده چنین افرادی به واسطه همین «جوگیری» دست به اعمالی می زنند که واقعا به درستی آنها باور ندارند. همچنین این نوشته ها به ما نشان خواهد داد کسانی که نسبت به مشکلات دیگران بی تفاوت هستند نیز بزودی پشیمان خواهند شد، چرا که این بی تفاوتی باعث می شود هیچ دوستی برای خود باقی نگذارند و بنابراین خودشان نیز هنگام دشواری های زندگی تنها بمانند. نوشتن، انسان ها را به ما عرضه می کند، در واقعی ترین شکلشان، در تجربه زندگی روزمره شان. پس درنگ نکنیم و بنویسیم، از آنها و از خودمان، اما به آفت قضاوت زودهنگام گرفتار نشویم.
زندگینامه
مادر پروین
پدر پروین
شروع تحصیلات و سرودن شعر"
" ادامه تحصیلات"
"سخنرانی در جشن فارغ التحصیلی"
"اخلاق پروین"
ازدواج پروین
مرگ پدر
"نخستین چاپ دیوان اشعار"
" کتابداری"
" دعوت دربار و مدال درجه سه"
دوران بیماری و مرگ پروین
سخن استاد ملک الشعرای بهار درباره اشعار پروین اعتصامی
سخن دکتر معین درباره پروین اعتصامی
این شعرصرفاجهت مطالعه است *کپی برداری پیگیردقانونی دارد
******************************************************
در آسمان شهر به دنبالتان گشتم
اما
نیافتمت جز دلتنگی غروبانه
در آب های آبی آبی به دنبال تان گشتم
اما
نیافتمت جز در امواج خروشان شط
حضورت خروشان بود و بی قرار
در نخلستان های سبز جستمت
اما
نیافتمت جز در نخل های سوخته و بی سر
اما
مرا به ضیافت نور ، به دشت های سبز
به باغ های نیلوفران سبز بردید
مرا به با نام رویا خواندید و از
مرزهای زمان عبورم دادید
آن جا همه چیز هست جز
لحظه میعاد و میثاق
همه جا را در مهد به دنبالتان گشتم
اما در بوم خیالم
به تصویر می کشم
زیباترین تجلی عاشقانه شما را
و شما رویا صادقانه مرا با خود می برید تا ناکجا آباد
قدم های من در گشت شبانه تا سحرگاهان
تو را از مهد به عرش می کشاند
پلکانی از جنس نور می بافم
با من بیا به آن سوی افق تا بی نهایت عشق
همه چیز غرق در نور است
اما
من گل های شب بو را می فرستم
تا رد پای شما را هر روز به من گزارش دهند
رایحه گل های بهشتی در یک قدمی توست
پرده های نسیان و گناه کنار روند
خواهید دید تا بی کرانه ها
من رویای صادقانه ات خواهم شد تا باهم
به دشت های شقایق سفر کنیم
با من بیا ...
******************************************
نوشته رویاپوراحمدگربندی ؛ ساعت 15:30 بعدازظهر ؛ جمعه 1393/12/08
تقدیم به شهدا
جعفر ابراهیمی در گفتگو با خبرنگار مهر به اینکه بچهها از پند و اندرز خوششان نمیآید، گفت: از آنجا که بچهها از مستقیمگویی خوششان نمیآید، قصه، قالب مناسبی است تا هم به آنها آموزش دهد و هم آنان را از دنیای واقعی دور کند و قوه تخیلشان را پرورش دهد. به همین خاطر، قصه تاریخ مصرف ندارد و همیشه باقی میماند و همراه انسان است چرا که انسانها به قصه نیاز دارند.
نویسنده کتاب «جوری جورتان»، وجود لایههای متعدد را دلیل ماندگاری یک قصه دانست و افزود: قصههایی با ما رشد میکنند و بزرگ میشوند که لایه لایه باشند. به این معنی که بچهها لایههای سطحی را درک میکنند و بزرگترها از کشف لایههای عمیقتر و پنهان لذت میبرند. برای مثال اگر هنوز پدر و مادرها برای بچههای خود قصه شنگول و منگول را میگویند به این خاطر است که این داستان، چند لایه دارد.
به گفته ابراهیمی، قصهگویی، متفاوت با قصهنویسی است. در قصهگویی، ارتباطی مستقیم میان قصهگو و مخاطب وجود دارد و همه چیز براساس حس و حال شنونده و حوصله او شکل میگیرد. پدران ما این هنر را داشتهاند که مخاطب خود را بشناسند، اما مادران و پدران امروزی این هنر را از یاد بردهاند و در زندگی خود آن را برای فرزندانشان به کار نمیبرند.
شاعر مجموعه «آسمان ابری نیست» کتاب را قالب مناسبی برای ثبت و ضبط قصهها دانست و افزود: کتاب، قالب مناسبی برای ثبت و ضبط قصههاست اما آنقدر توزیع کتاب نامناسب است که بچهها و خانوادههاشان نمیتوانند به راحتی به کتابها دسترسی داشته باشند. پس بهتر است متولیان فرهنگی، کتابخانهها را تجهیز کنند. بیگمان تجهیز کتابخانهها به ما کمک میکند تا کتاب راحتتر در اختیار بچهها قرار گیرد. آن وقت میبینیم تلویزیون بیشتر بچهها را جذب میکند یا کتاب؟ وقتی تلویزیون در دسترس است و کتاب نیست چه انتظاری میتوان داشت؟
ابراهیمی، فلسفه قصه را آماده ساختن کودک برای رویارویی با زندگی و رمز و رازهای آن و تاثیرگذاشتن بر ناخودآگاه او برشمرد و گفت: استفاده ابزاری از فن قصهگویی با تاکید بر ارزشهـای اخلاقی، دینی و اجتماعی است که به سـلامت کودک و در نهایت جامعه، کمک بسیار میکند و ما با ترویج فرهنگ قصهگویی در میان خانوادهها میتوانیم به یکی از موثرترین راهها برای انتقال شیوهها و ارزشهای زندگی به کودکان دست پیدا کنیم.
به گزارش خبرگزاری مهر، دومین جلسه از سلسله جلسات بررسی برجسته ترین مقالات علم سیاست و روابط بین الملل انجمن علوم سیاسی ایران (شعبه زنجان) با حضور جمعی از دانشجویان مقاطع دکتری و کارشناسی ارشد، دانش آموختگان علوم سیاسی و روابط بین الملل و استادان این حوزه مطالعاتی، در سالن شهید مطهری دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی زنجان برگزار شد. در این جلسه مقاله ۸ می ۲۰۱۳ رابرت جرویس (Robert jervis) تحت عنوان: Do leader Matter and How Would We Know? مورد بررسی قرار گرفت.
فرشید جعفری عضو هیئت علمی گروه روابط بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی زنجان ابتدا معیارهای برجسته بودن یک مقاله آکادمیک را بر شمرد.
بنا به اظهار وی چهار معیار برای برجسته بودن یک مقاله وجود دارد: اول اینکه نویسنده مقاله باید از اندیشه ورزان و نظریه پردازان آن حوزه مطالعاتی باشد. ایشان سلسله مراتبی برای نویسندگان قائل شدند. به این صورت که اندیشه ورزان و نظریه پردازان در رأس این سلسله قرار می گیرند. سپس در مرحله بعد نویسندگان حرفه ای هستند که بعضاً از شارحان اندیشه های گروه اول نیز هستند. بعد از این نویسندگان، ژورنالیستها قرار دارند که خود به ژورنالیستهای آکادمیک و غیرآکادمیک تقسیم می شوند که ژورنالیستهای آکادمیک نسبت به غیرآکادمیکها رجحان و برتری دارند. گروه دیگر نویسندگان غیرحرفه ای و آماتور هستند.
وی افزود: دوم اینکه مقاله در چه نشریه ای به چاپ رسیده است برخی از نشریات، مروج و اشاعه دهنده ی یک مکتب، تئوری، یا اندیشه هستند. این دسته از نشریات در توسعه ادبیات یک حوزه مطالعاتی نقش بسزایی را ایفا می کنند. بدیهی است مقاله ای که در این دسته از نشریات منتشر می شوند از برجستگی برخوردارند. سومین معیار برجستگی یک مقاله، در ایجاد تردید، و ابهام و پرسش در ذهن خواننده است مقاله ای که ذهن خواننده خود را مملو از پرسش نماید و بر مسلمات او تلنگر بزند، می تواند در ردیف مقالات برجسته ارزیابی شود.
مطابق اظهار جعفری چهارمین معیار برجستگی یک مقاله مربوط به نوع سازماندهی و ساختار مقاله برمی گردد. مقاله ای که یک آغاز و یک انجام داشته باشد و این آغاز و انجام از نظمی منطقی تبعیت کند. مقاله ای برجسته خواهد بود. مقاله ای که برای اثبات ادعای مطروحه مصداق های عینی را عرضه می کند و برای هر چه قانع نمودن خواننده از نویسندگان برجسته ی دیگر نیز کمک می گیرد.
وی با این معیارها مقاله جرویس را مورد بحث قرار داد و گفت: به قول ایشان رابرت جرویس از اندیشه ورزان به نام روابط بین الملل است که مقاله خود را در مجله International Studies منتشر نموده است. او از اصحاب رئالیسم در روابط بین الملل به حساب می آید و یکی از نظریه پردازان تحلیل سیاست خارجی است. بنابراین هیچ جای بحثی برای مقام علمی ایشان و فصلنامه ای که مقاله در آنجا به چاپ رسیده وجود ندارد.
جعفری ضمن اشاره به اینکه مقاله جرویس ذهن خواننده را مملو از پرسشهایی می کند که راه را برای پژوهش های آتی هموار می نماید، برخی از پرسش های مطروحه در مقاله را ذکر کرد و گفت: اینکه آیا شخصیت و نقش متفاوت رهبران سیاسی در اتخاذ تصمیمات در مواجهه با پدیده های بین المللی و وضعیتها تأثیرگذار است یا وضعیتها و پدیده های محیطی (داخلی و بین المللی) تصمیمات آنها را تحت الشعاع خود قرار می دهد؟ هویت و ماهیت یک رئیس جمهور در اتخاذ سیاستها تا چه اندازه اهمیت دارد؟ آیا افراد را باید مسئول رفتارشان قلمداد کنیم؟ چرا وقتی یک رئیس جمهور اقدامی را انجام می دهد مستوجب تمجید و ستایش می گردد و دیگری مورد ملامت و سرزنش قرار می گیرد؟
وی اظهار داشت: از بعد ساختار و سازماندهی نیز مقاله از برجستگی بسیار بالایی برخوردار است. نظم استدلالی معرفت شناسی اثباتی یا پوزیتیویسم با برداشتی واقعگرایانه بر این مقاله حاکم است هر بحث این مقاله از بعدی یا جنبه ای اهمیت رهبران سیاسی را برای خواننده بازگو می کند. او مستقیماً موضوع مقاله را که در عنوان منعکس شده، مورد بحث قرار می دهد. او در استنباط هر بخش از مقاله ابتدا پرسشهایی را طرح می کند، سپس ادعای فرضی و یا ذهنی خود را ارائه می کند و در مرحله بعد برای اثبات ادعای خود مصداق های عینی را که بیشتر تجربه سیاست خارجی آمریکاست استخراج می نماید و برای هر چه قوی تر کردن استدلالهای خود جهت اثبات ادعای خویش از منابع درجه اول در هر موضوع کمک می گیرد. پاورقی های این مقاله مملو از ارجاعاتی است که خواننده را دعوت به خوانش آنها می کند.
جعفری در مرحله بعد ادعاهای مطروحه جرویس را مطرح نمود اول اینکه روسای جمهور افراد متفاوتی هستند که لیاقت و شایستگی رئیس جمهور شدن را دارند تا سیاست خارجی را بهتر هدایت کنند، اما از سوی دیگر بررسی کل دوره ریاست جمهوری آنها بیانگر مدیریت وضعیتها توسط آنهاست که این امر متفاوت بودن آنها را زیر سؤال می برد و وضعیت ها باعث تعبیر دیدگاههای آنها می شود. دوم اینکه رهبران تخت شرایط جبر و محدودیت قرار دارند. این جبر، جبر محیطی است و این جبر محیطی باعث می شود که آنها فارغ از هر گونه استعداد و توانمندی های شخصی رفتار یکسانی در مواجهه با پدیده ها داشته باشند. امّا وضعیت ها برابر حادث نمی شوند و افراد نیز برابر نیستند. جایی را که یک شخص محدودیت تلقی می کند دیگری ممکن است مجال و فرصتی مطلوب قلمداد نماید.
وی در ادامه سخنانش گفت: سوم اینکه تفاوت و عدم استمرار در سیاست خارجی وجود دارد. رهبران متفاوت یا انواع متفاوتی از رهبران در شرایطی مشابه از سیاست متفاوتی پیروی می کنند. استمرار در سیاست خارجی یعنی تفاوتهای فردی معنای ندارد و نقاط عطف در سیاست خارجی معنای خود را از دست می دهد.