اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" تغییر دهنده احوال مومنان "

 

 

 

 

ای دگرگون کننده ی قلب ها و چشم ها

 

ای گرداننده و تنظیم کننده ی روزها و شبها 

 

ای تغییر دهنده ی حال انسان و طبیعت

 

حال ما را به بهترین حال دگرگون فرما 

" سوختگی دست وپای من از تو !!! "

کاریکاتور

آتش بازی کمتر، آلودگی هوای کمتر!

حکمت گمشده‌ مؤمن

                        

               

   گنجینه‌ نصایح و پندهای فرهنگ ایرانی ـ اسلامی ما را می‌توان به چند دسته‌ اصلی طبقه‌بندی کرد که هر یک نقشی مهم و بسزا در شکل‌گیری فرهنگ حکمی ما داشته‌اند و آن‌چه ما در حال حاضر هستیم و نسل‌های پس از ما نیز خواهند بود، درست ‌مانند پیشینیان ما‌ تا اندازه‌ زیادی برآیند تأثیر همین آموزه‌های معنوی نهفته در دل گزین‌گویه‌های اندرزگونه است.                   

تأکید بر وجه گزین گویگی این میراث فرهنگی برجا  مانده  ما از آن روست که خصلت «ایجاز» وجه مهم و غیرقابل انکار این بقای نسل به نسل و این مانایی درازمدت به شمار می رود.

جالب آن که دنیای امروز نیز  شاید نه از سر احساس نیاز، بلکه بیشتر از سر ضرورت های زندگی سریع و بی وقفه  تکنولوژیک، روی به ایجاز آورده و در قالب داستانک های مینیمال، هایکوها  و اشعار سپید کوتاه، مسیری اینچنین را در پیش گرفته و می بینیم که از اقبال عمومی فراوانی نیز برخوردار گشته است. آنچه پیش روست اشاره ای کوتاه به انواع مختلف نصایح و پندهای میراث فرهنگی بومی  مان است به این امید که فتح بابی باشد برای تأمل بیشتر در این خصوص و توجه بیشتر به این آموزندگی آشکار و بی ابای فرهنگ ایرانی ـ اسلامی ما که شهرت و محبوبیتی جهانی دارد.

1 ـ آیات

زبان کتاب آسمانی ما قرآن، بخصوص در جزء های پایانی، زبانی گزین گویه است و بسیاری از آیات این معجزه  خاتم، در قالب جملات قصار و تعابیر خاص نصب العین زندگی قرار گرفته و بکرات و در موقعیت های زمانی و مکانی مختلف از آنها یاد می شود. آیاتی نظیر: «فمن یعمل مثقال ذرّه خیراً یره، و من یعمل مثقال ذرّه شراً یره: پس هر کس ذره ای کار نیک انجام داده باشد (پاداش) آن را می بیند و هر کس ذره ای کار بد کرده باشد (کیفر) آن را خواهد دید. (زلزال، 7 و 8)» یا این آیه که بیشتر در هنگامه  راهی کردن مسافر و برای ایمن ماندن او از بلایا قرائت می شود: «فالله خیرٌ حافظاً و هو ارحم الراحمین: پس خداوند بهترین نگاهدار است و مهربان ترین مهربانان. (یوسف، 64)» یا این تعبیر کوتاه که خود به قدر کفایت آموزنده و به یادآورنده  نیکی هاست: «و بالوالدین احساناً: و نیکی به پدر و مادر (بقره، 83).»

2 ـ روایات

بسیاری از احادیث و روایات معصومین(ع) هست که یا با همان شکل عربی یا در قالب ترجمه  فارسی به میان آموزه های حکمی عامیانه راه یافته اند و بکرات مورد اشاره قرار می گیرند. از جمله این حدیث شریف پیامبر اکرم(ص) که فرمودند: «  نزدیک است که فقر به کفر انجامد. (الکافی ج2 ،ص307). یا این روایت دیگر از رسول خدا (ص) که: «  به زیادی نماز و روزه و حج و نیکی و وِرد و ذکر شبانه مردم نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنان توجه کنید. (عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص 56، ح 197)» یا این روایت دیگر که مشهورتر و شناخته شده تر است تا آنجا که عبارت عربی آن حتی بیشتر از ترجمه  فارسی اش کاربرد عامیانه دارد: «النظافه من الایمان: پاکیزگی از ایمان است. (مستدرک‏الوسائل، ج 16،ص316)

اما در میان احادیث و روایات شیعه، یکی از مهم ترین منابعی که سرشار از آموزه های اندرزگونه  درخشان و حکمت های ناب بی همتاست چنان که می دانیم مجموعه  سخنان گرانبهای امیرمؤمنان علی(ع) با عنوان «نهج البلاغه» است؛ کتابی ژرف که همواره در کنار قرآن کریم از جمله  مهم ترین گنجینه های سعادت دنیوی و اخروی انسان به شمار می آید.

از جمله  عبارات در یاد مانده و مشهور این کتاب که در فرهنگ ما کاربرد فراوان دارد می توان به این فرازها اشاره کرد: « هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش؛ نه پشتی دارد که تا سوارش شوند و نه پستانی دارد که تا شیرش دوشند. (حکمت 1).» و نیز: « بنده دیگری مباش که خدای تو را آزاد آفرید (نامه  31).» و همچنین: « قناعت، مالی است که پایان نیابد. (حکمت 54)» و بالاخره: « حکمت گمشده  مؤمن است. حکمت را فراگیر هر چند از منافق باشد. (کلمات قصار، 80)

3 ـ ابیات

بسیاری از ابیات به کار رفته در اشعار شاعران نامدار فارسی زبان یا ابیاتی که به طور جداگانه و خارج از چارچوب شعر کامل به عنوان مثال در بوستان سعدی شیرازی به کار رفته در ادبیات گفتاری و نوشتاری عام، کاربردی آن چنان یافته اند که گاه هرگونه پند و اندرزی که متضمن معنای این ابیات باشد با ذکر خود بیت انجام می پذیرد نه با شرح معنای آن؛ به عنوان نمونه این ابیات: «درخت تو گر بار دانش بگیرد /  به زیر آوری چرخ نیلوفری را (ناصرخسرو)»، «از محبت خارها گل می شود /  از محبت سرکه ها مُل می شود (مولوی)»، «آفتاب آمد دلیل آفتاب /  گر دلیلت هست از وی رو متاب (مولوی).»

اما در این میان، دو شاعر بزرگ وطن، حافظ و سعدی شیرازی جایگاهی به مراتب رفیع تر از دیگران دارند. برخی  ابیات اندرزگونه  فراوان سعدی عبارتند از: «گفت چشم تنگ دنیادوست را /  یا قناعت پرکند یا خاک گور»، «امیدوار بوَد آدمی به خیر کسان /  مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان»، «ترحم بر پلنگ تیزدندان، ستمکاری بوَد بر گوسفندان»، «علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد /  دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست.» و از حافظ نیز این ابیات پندگویانه بیشتر در خاطر مانده اند: «هرگه که دل به عشق دهی خوش دمی بود /  در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»، «خلوت دل نیست جای صحبت اضداد /  دیو چو بیرون رود فرشته درآید»، «خوش بوَد گر محک تجربه آید به میان /  تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد»، «تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف /  مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی.»

4 ـ امثال

امثال و حِکم فارسی که از آن با نام ضرب المثل هم یاد می شود از جهاتی با ابیات و مصرع ها همپوشانی دارد، چراکه بسیاری از ابیات به دلیل کثرت استفاده در زبان عام تبدیل به ضرب المثل شده اند و نیز بسیاری از ضرب المثل ها در قالب نظم و در شکل مصرع یا بیت به زبان فارسی راه یافته اند. شاید تمایز مهمی که در این میان بتوان مطمح نظر داشت، ناشناس بودن یا نامشهور بودن شاعران ابیات مَثَل گونه یا همان ضرب المثل ها باشد که امکان طبقه بندی این قسم از امثال را در تقسیمی جداگانه فراهم می کند.

ضرب المثل های فارسی فراوان است و نیازی به ذکر آنها در اینجا نیست. نکته ای که بیشتر حائز اهمیت است، ظرفیت وجودی ما برای پذیرش پند و نصیحت در قالب مَثَل های برآمده از حکایات داستانی یا واقعی است. مساله ای که هم به لحاظ روانشناختی و هم جامعه شناختی جای توجه و تأمل بسیار دارد. طبیعت آدمی چنان است که بسادگی زیر بار نصیحت نمی رود آن  هم وقتی که پندها و نصایح از موضع بالا باشند و کسی در مقامی غیر از مقام عصمت، خود را مجاز به اندرز دیگران بداند.

در دو مورد اول یعنی آیات و روایات یا با کلام خداوند مواجهیم یا با کلام معصومین(ع) و در مورد سوم نیز محبوبیت شعرا نزد مخاطبان، به نوعی مجوز پند و اندرز ایشان به شمار می آید و بیان را از موضع استعلا خارج می کند، اما در این مورد بخصوص یعنی امثال و حِکم از آنجا که قائلان ناشناس اند و شناخت کاملی از منبع نقل و قائل آن وجود ندارد، مساله به طور کامل بازگشت پیدا می کند به ظرفیت وجودی مخاطب و آمادگی وجودی او برای پذیرش هرآنچه در نظرش آموزه ای مقبول و پذیرفتنی جلوه می کند.

این ویژگی را  باید به فال نیک گرفت، چراکه اگر در میان جوامع بشری مردمانی باشند که فارغ از گوینده به مضمون سخن توجه کرده و بهترین را برگزینند یعنی مصداق آیه  شریفه  «الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه» باشند، می توان امیدوار بود که مسیر زندگی انسان رو به تعالی باشد و موانعی که همه از منیت ها و خواهش های نفسانی سرچشمه می گیرند راه رشد و آگاهی را سد نکنند. از این رو می توان گفت وجود ضرب المثل های فراوان در زبان فارسی، از این منظر، مایه  فخر و مباهات آشکار ایرانیان است و یکی دیگر از مفاخر ملی مردمان این سرزمین به شمار می آید.

نوشتن خاطرات، بهترین انسان‌شناسی را به ما ارائه می‌کند

 

                   

                        نوشتن؛ برای شناخت خودمان و دیگران

                   

نوشتن خاطرات‌ همیشه مطلوب است و خوبی‌های زیادی دارد، اما از نگاه من مهم‌ترین خوبی نوشتن خاطرات‌ این است که خاطرات گذشته، «انسان‌شناسی» است.

 

مهم ترین راه برای شناخت انسان ها، نه صرفا خواندن کتاب های کتابخانه، بلکه مطالعه روی انسان ها، در متن تجربه زندگی آنهاست. شاید برای برخی مخاطبان عجیب به نظر برسد که چگونه نوشتن خاطرات ساده ای چون حرف هایی که بین بچه های کلاس رد و بدل شده است یا خاطره رفتن به ورزشگاه برای دیدن بازی فوتبال یا خاطره رفتن به خانه مادربزرگ در روز اول عید و دیدن همه بچه های فامیل می تواند مهم ترین منبع انسان شناسی ما باشد.

اما واقعیت این است که همین خاطرات هستند که انسان ها را در واقعی ترین نمودشان به ما معرفی می کنند؛ انسان ها، اعم از خودمان، والدینمان، خواهر و برادرمان، اقواممان و دوستانمان. این انسان شناسی بویژه در آن مقاطع از خاطرات گذشته بیشتر نمود پیدا می کند که وقایع خاصی در زندگی ما روی داده است، مثلا وقایعی که منافع بسیاری از افراد را تهدید می کنند یا وقایعی که افراد را برای تصاحب امتیازی به رقابت با یکدیگر وا می دارند.

مثلا در وضع روزمره زندگی، همه با هم مدارا می کنند و با یکدیگر برخورد خوبی دارند، رفت و آمدها برقرار است و ایام به کام. اما فرض کنید یک حادثه همه چیز را دگرگون کند، مثلا یکی از بزرگسالان فامیل، زمینگیر شود. ابتدا اغلب افراد سعی می کنند چنان وانمود کنند که چیزی عوض نشده است، با یکدیگر و با آن بزرگسال با لبخند برخورد می کنند. اما در همین زمان می توانیم تصنع را از بسیاری از این لبخندها مشاهده کنیم.

سپس به مرور سایه اغلب افراد به بهانه های مختلف سنگین می شود. روابط کمتر و کمتر می شود، تا این که افراد معدودی باقی می مانند که باید سنگینی این مسئولیت را به تنهایی به دوش بکشند. بعد از مدتی این مشکل برطرف می شود؛ یا به واسطه بهبود این بزرگسال، یا به واسطه فوت او. مجددا، افرادی که پراکنده شده بودند، باز می گردند، چرا که منافع ایجاب می کند که جمعیت حفظ شود، اگر پای ارث و میراثی هم به میان باشد، انگیزه مضاعف است. بسیاری از اوقات، همه افراد، چه آنها که در هنگام سختی رفتند و چه آنها که ایستادند، آنچه را اتفاق افتاده فراموش می کنند. اما نوشتن باعث حفظ این واقعیت می شودکه چه کسانی توانستند آنجا که باید بایستند، ایستادند و چه کسانی آنجا که باید بایستند، نایستادند و با وجود این در زمانی که بحران ها حل شد و مشکلات تمامی یافت، متعصب تر از هر کسی سنگ حل بحران ها را به سینه زدند.

آری نوشتن از وقایع روز، بهترین درس ها را در باب انسان شناسی، به خود ما و به دیگران ارائه می کند. به ما می آموزد کسانی که در اوضاع خاص، تحت تاثیر دیگران قرار می گیرند یا به قول معروف «جوگیر می شوند» بزودی پشیمان خواهند شد، چرا که عمده چنین افرادی به واسطه همین «جوگیری» دست به اعمالی می زنند که واقعا به درستی آنها باور ندارند. همچنین این نوشته ها به ما نشان خواهد داد کسانی که نسبت به مشکلات دیگران بی تفاوت هستند نیز بزودی پشیمان خواهند شد، چرا که این بی تفاوتی باعث می شود هیچ دوستی برای خود باقی نگذارند و بنابراین خودشان نیز هنگام دشواری های زندگی تنها بمانند. نوشتن، انسان ها را به ما عرضه می کند، در واقعی ترین شکلشان، در تجربه زندگی روزمره شان. پس درنگ نکنیم و بنویسیم، از آنها و از خودمان، اما به آفت قضاوت زودهنگام گرفتار نشویم.

" 25 اسفند ماه ، روز بزرگداشت پروین اعتصامی "

پروین اعتصامی    

پروین اعتصامی، شاعره نامدار معاصر ایران از شاعران قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین شعرای مرد ، برابری کرده و به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است.
رمز توفیق این شاعرارزشمند فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر اوست .
یوسف اعتصام الملک در 1291 هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که بزودی جزء کتابهای درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثورة الهند یا المراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت .
کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراة) قاسم امین مصری بود به سال 1318 هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بیخبری عموم از اهمیت پرورش بانوان ، در جامعه ایرانی رخ می نمود.
اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. چه او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از 17 جلد کتاب در بهار 1328 هـ.ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی بنام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار 24 شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی- ادبی- اخلاقی- تاریخی- اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.

زندگینامه

رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر در روز 25 اسفند سال 1285 شمسی در تبریز تولد یافت و از ابتدا زیر نظر پدر دانشمند خود -که با انتشار کتاب (تربیت نسوان) اعتقاد و آگاهی خود را به لزوم تربیت دختران نشان داده بود- رشد کرد.
در کودکی با پدر به تهران آمد. ادبیات فارسی و ادبیات عرب را نزد وی قرار گرفت و از محضر ارباب فضل و دانش که در خانه پدرش گرد می آمدند بهره ها یافت و همواره آنان را از قریحه سرشار و استعداد خارق العاده خویش دچار حیرت می ساخت. در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصاً با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی- ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمائی می نمود و به پرورش ذوق می پرداخت.
در تیر ماه سال 1303 شمسی برابر با ماه 1924 میلادی دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد با موفقیت به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل خطابه ای با عنوان" زن و تاریخ" ایراد کرد.
او در این خطابه از ظلم مرد به شریک زندگی خویش که سهیم غم و شادی اوست سخن می گفت .
خانم میس شولر، رئیس مدرسه امریکایی دختران خاطرات خود را از تحصیل و تدریس پروین در آن مدرسه چنین بیان می کند:
"پروین، اگر چه در همان اوان تحصیل در مدرسه آمریکایی نیز معلومات فراوان داشت، اما تواضع ذاتیش به حدی بود که به فرا گرفتن مطلب و موضوع تازه ای که در دسترس خود می یافت شوق وافر اظهار می نمود."
خانم سرور مهکامه محصص از دوستان نزدیک پروین که گویا بیش از دوازده سال با هم مراوده و مکاتبه داشتند او را پاک طینت، پاک عقیده، پاک دامن، خوشخو، خوشرفتار، در مقام دوستی متواضع و در طریق حقیقت و محبت پایدار توصیف می کند.
پروین در تمام سفرهایی که با پدرش در داخل و خارج ایران می نمود شرکت می کرد و با سیر و سیاحت به گسترش دید و اطلاعات و کسب تجارب تازه می پرداخت.
این شاعر آزاده، پیشنهاد ورود به دربار را با بلند نظری نپذیرفت و مدال وزارت معارف ایران را رد کرد.
پروین در نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.
شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همراهی این دو طبع مخالف نمی توانست دوام یابد و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت.
با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود.
در سال 1314 چاپ اول دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت پدر ادیب و گرانمایه اش انتشار یافت.
، پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعار خود نیز ادامه می داد. تا اینکه دست اجل او را در 34 سالگی از جامعه ادبی گرفت. بهرحال در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگی بخاک سپردند.
در تهران و ولایات، ادبا و شعرا از زن و مرد اشعار و مقالاتی در جراید نشر و مجالس یادبودی برای او برپا کردند.

مادر پروین

مادرش اختر اعتصامی نام داشت . او بانویی مدبر ، صبور ، خانه دار و عفیف بود ، وی در پرورش احساسات لطیف و شاعرانه دخترش نقش مهمی داشت و به دیوان اشعار او علاقه فراوانی نشان می داد.

پدر پروین

یوسف اعتصامی معروف به اعتصام الملک از نویسندگان و دانشمندان بنام ایران بود. وی اولین (چاپخانه) را در تبریز بنا کرد ، مدتی هم نماینده ی مجلس بود. اعتصام الملک مدیر مجله بنام (بهار) بود که اولین اشعار پروین در همین مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملک ، چهار پسر و یک دختر است.
پدر پروین میرزا یوسف اعتصامی پسر میرزا ایراهیم خان مستوفی ملقب به اعتصام الملک از اهالی آشتیان بود که در جوانی به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در همان شهر زیست.
یوسف اعتصام الملک در ۱۲۹۱ هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که بزودی جز کتاب های درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثورة الهند یا المراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت .
کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراة) قاسم امین مصری بود به سال ۱۳۱۸ هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بی خبری عموم از اهمیت پرورش بانوان در جامعه ایرانی رخ می نمود.
اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از ۱۷ جلد کتاب در بهار ۱۳۲۸ هـ.ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی بنام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار ۲۴ شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی ، ادبی ، اخلاقی ، تاریخی ، اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.
اولین معلم او (پروین) در دوره ای که آموزش دختران امری باطل و مردود شمرده می شد همانا پدر گرامیش بود که خود جزو دانشمندان و سخندانان و از مترجمان بنام ایران بود. بنابراین ادبیات فارسی و عربی را با مهارت هر چه تمام در نزد پدر آموخت.
به ندرت در جرگه سایر اطفال وارد می شد. غالباً تنها بسر می برد اندیشه های بزرگ در سر می پروراند. در مجلس درس همیشه از سایرین پیشتاز بود. استعداد و قریحه لبریز او بزودی و هنگامی که بیش از هفت سال سن نداشت بروز کرد و در این زمان به سرودن اشعار مختلف پرداخت.
در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصا با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی، ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمایی می نمود و به پرورش ذوق می پرداخت.
در یازده سالگی به دیوان اشعار فردوسی ، نظامی ، مولوی ، ناصرخسرو ، منوچهری ، انوری ، فرخی که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسی به شمار می آیند ، آشنا بود و از همان کودکی پدرش در زمینه وزن و شیوه های یادگیری آن با او تمرین می کرد.
گاهی شعری از شاعران قدیم به او می داد تا بر اساس آن ، شعر دیگری بسراید یا وزن آن را تغییر دهد ، و یا قافیه های نو برایش پیدا کند ، همین تمرین ها و تلاش ها زمینه ای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بی اندوزد.
هر کس کمی با دنیای شعر و شاعری آشنا باشد ، با خواندن این بیت ها به توانائی او در آن سن و سال پی می برد برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی ، یعنی یازده تا چهارده سالگی او می باشد ، شعر ( ای مرغک ) او در ۱۲ سالگی سروده شده است:

ای مُرغک خُرد ، ز آشیانه

تا کی حرکات کودکانه؟

رام تو نمی شود زمانه

مندیش که دام هست یا نه

شو روز به فکر آب و دانه

پرواز کن و پریدن آموز

در باغ و چمن چمیدن آموز

رام از چه شدی ؟ رمیدن آموز

بر مردم چشم ، دیدن آموز

هنگام شب آرمیدن آموز

با خواندن این اشعار می توان دختر دوازده ساله ای را مجسم کرد که اسباب بازی اش (کتاب) است ؛ دختری که از همان نوجوانی هر روز در دستان کوچکش ، دیوان قطوری از شاعری کهن دیده می شود ، که اشعار آن را می خواند و در سینه نگه می دارد.
شعر (گوهر و سنگ ) را نیز در ۱۲ سالگی سروده است.
شاعران و دانشمندانی مانند استاد علی اکبر دهخدا ، ملک الشعرای بهار ، عباس اقبال آشتیانی ، سعید نفیسی و نصر الله تقوی از دوستان پدر پروین بودند ، و بعضی از آنها در یکی از روزهای هفته در خانه او جمع می شدند ، و در زمینه های مختلف ادبی بحث و گفتگو می کردند. هر بار که پروین شعری می خواند ، آنها با علاقه به آن گوش می دادند و او را تشویق می کردند.
قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست.
پروین ، درتیر ماه ۱۳۰۳ شمسی برابر با ماه ۱۹۲۴ میلادی در سن ۱۸ سالگی ، دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد فارغ التحصیل شد ، او در تمام دوران تحصیلی ، یکی از شاگردان ممتاز مدرسه بود. البته پیش از ورود به مدرسه ، معلومات زیادی داشت ، او به دانستن همه مسائل علاقه داشت و سعی می کرد ، در حد توان خود از همه چیز آگاهی پیدا کند. مطالعات او در زمینه زبان انگلیسی آن قدر پیگیر و مستمر بود که می توانست کتابها و داستانهای مختلفی را به زبان اصلی ( انگلیسی ) بخواند . مهارت او در این زبان به حدی رسید که ۲ سال در مدرسه قبلی خودش ادبیات فارسی و انگلیسی تدریس کرد.
در خرداد ۱۳۰۳ ، جشن فارغ التحصیلی پروین و هم کلاس های او در مدرسه برپا شد. او خطابه ای با عنوان” زن و تاریخ” ایراد کرد. در سخنرانی خود از وضع نامناسب اجتماعی ، بی سوادی و بی خبری زنان ایران حرف زد. این سخنرانی ، بعنوان اعلامیه ای در زمینه حقوق زنان ، در تاریخ معاصر ایران اهمیت زیاد دارد.

شروع تحصیلات و سرودن شعر"

پروین از کودکی با مطالعه آشنا شد . خانواده او اهل مطالعه بود و وی مطالب علمی و فرهنگی به ویژه ادبی را از لابه لای گفت و گوهای آنان درمی یافت در یازده سالگی به دیوان اشعار فردوسی ، نظامی ، مولوی ، ناصرخسرو ، منوچهری ، انوری ، فرخی که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسی به شمار می آیند ، آشنا بود و از همان کودکی پدرش در زمینه وزن و شیوه های یادگیری آن با او تمرین می کرد.
گاهی شعری از شاعران قدیم به او می داد تا بر اساس آن ، شعر دیگری بسراید یا وزن آن را تغییر دهد ، و یا قافیه های نو برایش پیدا کند ، همین تمرین ها و تلاشها زمینه ای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بیاندوزد.
هر کس کمی با دنیای شعر و شاعری آشنا باشد ، با خواندن این بیت ها به توانائی او در آن سن و سال پی می برد برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی ، یعنی یازده تا چهارده سالگی او می باشد
با خواندن این اشعار می توان دختر دوازده ساله ای را مجسم کرد که اسباب بازی اش " کتاب" است ؛ دختری که از همان نوجوانی هر روز در دستان کوچکش ، دیوان قطوری از شاعری کهن دیده می شود ، که اشعار آن را می خواند و در سینه نگه می دارد.
شعر " گوهر و سنگ " را نیز در 12 سالگی سروده است.
شاعران و دانشمندانی مانند استاد علی اکبر دهخدا ، ملک الشعرای بهار ، عباس اقبال آشتیانی ، سعید نفیسی و نصر الله تقوی از دوستان پدر پروین بودند ، و بعضی از آنها در یکی از روزهای هفته در خانه او جمع می شدند ، و در زمینه های مختلف ادبی بحث و گفتگو می کردند. هر بار که پروین شعری می خواند ، آنها با علاقه به آن گوش می دادند و او را تشویق می کردند.

" ادامه تحصیلات"

پروین ، در 18 سالگی ، فارغ التحصیل شد ، او در تمام دوران تحصیلی ، یکی از شاگردان ممتاز مدرسه بود. البته پیش از ورود به مدرسه ، معلومات زیادی داشت ، او به دانستن همه مسائل علاقه داشت و سعی می کرد ، در حد توان خود از همه چیز آگاهی پیدا کند. مطالعات او در زمینه زبان انگلیسی آن قدر پیگیر و مستمر بود که می توانست کتابها و داستانهای مختلفی را به زبان اصلی ( انگلیسی ) بخواند . مهارت او در این زبان به حدی رسید که 2 سال در مدرسه قبلی خودش ادبیات فارسی و انگلیسی تدریس کرد.

"سخنرانی در جشن فارغ التحصیلی"

در خرداد 1303 ، جشن فارغ التحصیلی پروین و هم کلاس های او در مدرسه برپا شد. او در سخنرانی خود از وضع نامناسب اجتماعی ، بی سوادی و بی خبری زنان ایران حرف زد. این سخنرانی ، بعنوان اعلامیه ای در زمینه حقوق زنان ، در تاریخ معاصر ایران اهمیت زیاد دارد.
پروین در قسمتهای از اعلامیه "زن و تاریخ" گفته است:
« داروی بیماری مزمن شرق منحصر به تعلیم و تربیت است ، تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معروف مستفیذ نماید. »
و درباره راه چاره اش گفته است :
« پیداست برای مرمت خرابی های گذشته ، اصلاح معایب حالیه و تمهید سعادت آینده ، مشکلاتی در پیش است. ایرانی باید ضعف و ملالت را از خود دور کرده ، تند و چالاک این پرتگاه را عبور کند. »

"اخلاق پروین"

یکی از دوستان پروین که سال ها با او ارتباط داشت ، درباره او گفته است :
« پروین ، پاک طینت ، پاک عقیده ، پاکدامن ، خوش خو و خوش رفتار ، نسبت به دوستان خود مهربان ، در مقام دوستی فروتن و در راه حقیقت و محبت پایدار بود. کمتر حرف می زد و بیشتر فکر می کرد ، در معاشرت ، سادگی و متانت را از دست نمی داد . هیچ وقت از فضایل ادبی و اخلاقی خودش سخن نمی گفت.»
همه این صفات باعث شده بود که او نزد دیگران عزیز و ارجمند باشد.
مهمتر از همه این ها ، نکته ای است که از میان اشعارش فهمیده می شود . پروین ، با آن همه شعری که سروده ، در دیوانی با پنج هزار بیت ، فقط یک یا دو جا از خودش حرف زده و درباره خودش شعر سروده و این نشان دهنده فروتنی و اخلاق شایسته اوست.

ازدواج پروین

پروین در نوزده تیر ماه ۱۳۱۳ با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همگامی این دو طبع مخالف نمی توانست دیری بپاید و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت.
پروین پس از جدایی برای مدتی کوتاه سیمای متین و موقر خویش را با غباری از گرفتگی پوشاند. اما این تغییر را فقط اطرافیان پروین که همواره با او بودند می توانستند درک کنند.
با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود. درباره دوره زناشویی خود فقط سه بیت ذیل را گفته است:

ای گل! تو ز جمعیت گلزار چه دیدی؟

جز سر زنش و بدسری خار چه دیدی؟

ای لعل دل افروز، تو با این همه پرتو

جز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟

رفتی به چمن، لیک قفس گشت نصیبت

غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟

بعد از آن واقعه تأثیرانگیز پروین مدتی کتابدار کتابخانه دانشسرای عالی تهران (دانشگاه تربیت معلم کنونی) بود . کتابداری ساکت و محجوب که بسیاری از مراجعه کنندگان به کتابخانه نمی دانستند او همان شاعر بزرگ است . پروین در این مدت به سرودن اشعار ناب خود نیز ادامه می داد.
پروین یک قسمت از اشعار خود را که مطبوع طبع وقار وی نبود، چند سال پیش از مرگ خود سوزاند و بعضی از اشعار وی نیز پیش از آنکه به صورت دیوانی منتشر شود، در مجله «بهار» که به قلم پدر ادیبش ، مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ می شد.
در سال ۱۳۱۴ دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت پدر ادیب و گرانمایه اش انتشار یافت و دنیای فارسی زبان از ظهور بلبل داستان سرای دیگری در گلزار پر طراوت و صفای ادب فارسی آگاهی یافت و از غنچه معطر ذوق و طبع او محفوظ شد.

مرگ پدر

پروین پس از درگذشت پدر، این ابیات را در سوک وی سروده است

پدر،آن تیشه که برخاک تو زد دست اجل

یوسفت نام نهادند و به گـرگت دادنـد

مه گردون ادب بودی و در خاک شدی

از نـدانستن مـن، دزد قضـا آگه بود

آنکه در زیر زمین، داد سر و سامانـت

به سر خاک تو رفتم، خط پاکش خواندم

رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی

بی تو اشک و غم حسرت، همه مهمان منند

صـفحه روی ز انـظار، نـهان میدار

دهر بسیار چو من سر به گریبـان دیده است

عضو جمعیت حق گشتـی و دیگر نخوری

گل و ریحان کدامین چـمنت بـنمودند؟

مـن که قدر گـهر پاک تـو میدانستم

من که آب تو ز سر چشـمه دل میـدادم

من یکی مرغ غزل خوان تو بودم، چه فتاد

گنج خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیم

تیشهای بود که شد باعث ویرانـی من

مرگ، گرگ توشد، ای یوسف کنعانی من

خاک، زندان توگشت، ای مه زندانی من

چو تو را برد، بخندید به نادانـی من

کاش میخورد غم بی سر و سامانی من

آه از این خط که نوشتند به پیشانی من

بی تو در ظلمتم ای دیده نورانی مـن

قدمـی رنجه کن از مهر، به مهمانی من

تا نخوانند در این صفحه، پریشانی من

چه تفاوت کندش سر به گریبانی من ؟

غم تنهایی و مهجوری و حیرانـی من

که شکستی قفس، ای مرغ گلستانی من

ز چه مفقود شدی، ای گهر کانی من

آب و رنگت چه شد، ای لاله نغمانی من؟

که دگر گوش ندادی به توا خوانی من؟

ای عجب تعد تو با کیست نگهبانی من؟

"نخستین چاپ دیوان اشعار"

پیش از ازدواج ، پدرش با چاپ مجموعه اشعار او مخالف بود و این کار را با توجه به اوضاع و فرهنگ آن روزگار ، درست نمی دانست. او فکر می کرد که دیگران ممکن است چاپ شدن اشعار یک دوشیزه را ، راهی برای یافتن شوهر به حساب آورند!
اما پس از ازدواج پروین و جدائی او از شوهرش ، به این کار رضایت داد. نخستین مجموعه شعر پروین ، حاوی اشعاری بود که او تا پیش از 30 سالگی سروده بود و بیش از صد و پنجاه قصیده ، قطعه ، غزل و مثنوی را شامل می شد.
مردم استقبال فراوانی از اشعار او کردند ، به گونه ای که دیوان او در مدتی کوتاه پس از چاپ ، دست به دست میان مردم می چرخید و بسیاری باور نمی کردند که آنها را یک زن سروده است ، استادان معروف آن زمان ، مانند دهخدا و علامهء قزوینی ، هر کدام مقاله هایی درباره اشعار او نوشتند و شعر و هنرش را ستودند.

" کتابداری"

پروین مدتی کتابدار کتابخانه دانشسرای عالی تهران (دانشگاه تربیت معلم کنونی) بود . کتابداری ساکت و محجوب که بسیاری از مراجعه کنندگان به کتابخانه نمی دانستند او همان شاعر بزرگ است . پس از چاپ دیوانش وزارت فرهنگ نیز از او تقدیر کرد.

" دعوت دربار و مدال درجه سه"

معمولا رسم است که دولت ، دانشمندان و بزرگان علم و ادب را طی برگزاری مراسمی خاص ، مورد ستایش و احترام قرار می دهد . در چنین مراسمی وزیر یا مقامی بالاتر ، مدالی را که نشانه سپاس ، احترام و قدردانی دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد مورد نظر است ، به او اهدا می کند ، وزارت فرهنگ در سال 1315 مدال درجه سه لیاقت را به پروین اعتصامی اهدا کرد ولی او این مدال را قبول نکرد.
گفته شده که حتی پیشنهاد رضا خان را که از او برای ورود به دربار و تدریس به ملکه و ولیعهد وقت دعوت کرده بود ، نپذیرفت ، روحیه و اعتقادات پروین به گونه ای بود که به خود اجازه نمی داد در چنین مکان هایی حاضر شود . او ترجیح می داد در تنهایی و سکوت شخصی اش به مطالعه بپردازد.
او که در 15 سالگی درباره ستمگران و ثروتمندان به سرودن شعر پرداخته ، چگونه می تواند به محیط اشرافی دربار قدم بگذارد و در خدمت آنها باشد ؟
او که انسانی آماده ، دارای شعوری خلاق و همواره درگیر در مسائل اجتماعی بود به این نشان ها و دعوت ها فریفته نمی شد.
در این جا یکی از اشعار پروین در مذمت اغنیای ستمگر را می خوانید :

برزگری پند به فرزند داد، کای پسر

این پیشه پس از من تو راست
مدت ما جمله به محنت گذشت

نوبت خون خوردن و رنج شماست

….
هر چه کنی نخست همان بدروی

کار بد و نیک ، چو کوه و صداست

….
گفت چنین ، کای پدر نیک رای

صاعقه ی ما ستم اغنیاست

پیشه آنان ، همه آرام و خواب

قسمت ما ، درد و غم و ابتلاست

ما فقرا ، از همه بیگانه ایم

مرد غنی ، با همه کس آشناست

خوابگه آن را که سمور و خزست

کی غم سرمای زمستان ماست

تیره دلان را چه غم از تیرگیست

بی خبران را چه خبر از خداست

دوران بیماری و مرگ پروین

پروین اعتصامی ، پس از کسب افتخارات فراوان و درست در زمانی که برادرش – ابوالفتح اعتصامی - دیوانش را برای چاپ دوم آن حاضر می کرد و در حالی که آسمان ادب و فرهنگ ایران انتظار سال های متمادی خدمت مجدانه وی را داشت تا بسی غنی گردد، بی هیچ نوع سابقه کسالت، ناگهان در روز سوم فروردین ۱۳۲۰ بستری شد پزشک معالج او ، بیماری اش را حصبه تشخیص داده بود ، اما در مداوای او کوتاهی کرد و متاسفانه زمان درمان او گذشت
نیمه شب شانزدهم فروردین پزشک خانوادگی اش را چندین بار به بالین او خواندند و حتی کالسکه آماده ای به در خانه اش فرستادند ، ولی او نیامد و … پروین در آغوش مادرش چشم از جهان فرو بست و رخ در نقاب خاک کشید و رخت از این دنیای فانی بربست.
پیکر پاک او را در آرامگاه خانوادگی اش در شهر قم و کنار مزار پدرش در صحن مبارک حضرت معصومه (س) ، به خاک سپردند . پس از مرگش قطعه شعری از او یافتند که معلوم نیست در چه زمانی برای سنگ مزار خود سروده بود . این قطعه را بر سنگ مزارش نقش کردند ، آنچنانکه یاد و خاطره اش در دل مردم نقش بسته است

اینکه خاک سیهش بالین است

گر چه جز تلخ ی ز ایام ندید

صاحب آن همه گفتار امروز

دوستان به که ز وی یاد کنند

خاک در دیده بسی جان فرساست

بیند این بستر و عبرت گیرد

هر که باشی و ز ه جا برسی

آدمی هر چه توانگر باشد

اندر آنجا که قضا حمله کند

زادن و کشتن و پنهان کردن

خرم آن کس که در این محنت گاه اختر چرخ ادب پروین است

هر چه خواهی سخنش شیرین است

سائل فاتحه و یاسین است

دل بی دوست دلی غمگین است

سنگ بر سینه بسی سنگین است

هر که را چشم حقیقت بین است

آخرین منز ل هستی این است

چون بدین نقطه رسید مسکین است

چاره تسلیم و ادب تمکین است

دهر را رسم و ره دیرین است

خاطری را سبب تسکین است

سخن استاد ملک الشعرای بهار درباره اشعار پروین اعتصامی

شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. مضمون های متنوع پروین مانندباغ پرگیاهی است که به راستی روح را نوازش می دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون ستاره ای تابناک بر دیوان پروین می درخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی می فرمایند پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق می دهد، سرانجام آنکه او دیوان خوبی و پاکی است.

سخن دکتر معین درباره پروین اعتصامی

همچنین «دکترمحمدمعین» درباره او می ¬گوید: «اندیشه های پروین نو و متضمن نکات اجتماعی و اخلاقی و انتقادی است و تمثیلات نغز و اندرزهای حکیمانه و تفکرات او مایه شگفتی است . پروین در غالب آثار خویش چون مادری مهربان با فرزندان دلبند خویش سخن می -گوید. واقع بین است و بدین سبب تلخی های حیات را نیک ادراک می -کند و به خواننده عرضه می ¬دارد. » پروین در قصاید خود از حیث الفاظ پیرو شیوه شاعران قرن پنجم و ششم خاصه ناصرخسرو قبادیانی (۴۸۱ هجری قمری) است و در اشعار دیگر از قطعات و مثنوی های پر ارزش و غزل ¬ها و غیره سخن او بیشتر رنگ سخن عراقی دارد و غالباً ساده و گاه تحت تاثیر لهجه معاصراست. اما اندیشه های وی نو و متضمن نکات بلند اجتماعی و اخلاقی و انتقادی است و تمثیلات نغز و اندرزهای حکیمانه و تفکرات و تحقیقات بلند او در همة آثارش مایه اعجاب خواننده می ¬شود. قدرت او درخلق مناظرات و پرسش ¬ها و پاسخ هایی ¬است که غالبا میان اشخاص و اشیا ترتیب می ¬دهد و از آن راه به نتایجی که مطلوب اوست می رسد. تقریبا او در تمامی آثارش شاعر حقیقت جو و واقع بین است و به همین سبب تلخی ¬های حیات را از هر کس بهتر درک می ¬کند و با مهارتی خاص به خواننده نشان می دهد. درک او نسبت به مبدا حیات روشن و تحت تاثیر شدید اعتقادات دینی و اندیشه ¬های عرفانی است

منابع :
زندگی نامه ی " پروین اعتصامی " http://forum.googlen.ir
پروین اعتصامی http://www.parvinetesami.blogfa.com
پروین اعتصامی http://daneshnameh.roshd.ir
زندگی نامه پروین اعتصامی http://www.asheghoone.com
پروین اعتصامی http://natali123.persianblog.ir
پروین اعتصامی http://fa.wikipedia.org

شعری برای گل های همیشه سبز

این شعرصرفاجهت مطالعه است *کپی برداری پیگیردقانونی دارد

****************************************************** 

در آسمان شهر به دنبالتان گشتم

اما

نیافتمت جز دلتنگی غروبانه

در آب های آبی آبی به دنبال تان گشتم

اما

نیافتمت جز در امواج خروشان شط

حضورت خروشان بود و بی قرار

در نخلستان های سبز جستمت

اما

نیافتمت جز در نخل های سوخته و بی سر

اما

مرا به ضیافت نور ، به دشت های سبز

به باغ های نیلوفران سبز بردید

مرا به با نام رویا خواندید و از

مرزهای زمان عبورم دادید

آن جا همه چیز هست جز

                                        

لحظه میعاد و میثاق

همه جا را در مهد به دنبالتان گشتم

اما در بوم خیالم

به تصویر می کشم

زیباترین تجلی عاشقانه شما را

و شما رویا صادقانه مرا با خود می برید تا ناکجا آباد

قدم های من در گشت شبانه تا سحرگاهان

تو را از مهد به عرش می کشاند

پلکانی از جنس نور می بافم

با من بیا به آن سوی افق تا بی نهایت عشق

همه چیز غرق در نور است

اما

من گل های شب بو را می فرستم

تا رد پای شما را هر روز به من گزارش دهند

رایحه گل های بهشتی در یک قدمی توست

پرده های نسیان و گناه کنار روند

                                              

خواهید دید تا بی کرانه ها

من رویای صادقانه ات خواهم شد تا باهم

به دشت های شقایق سفر کنیم

با من بیا ...

******************************************

نوشته رویاپوراحمدگربندی ؛ ساعت  15:30 بعدازظهر ؛ جمعه   1393/12/08

تقدیم به شهدا

«قصه» تا زمانی که تلویزیون به جای کتاب در دسترس است، رشد نمی‌کند

   

ابراهیمی(شاهد) کتاب را قالب مناسبی برای ثبت قصه‌ها دانست و افزود: تجهیز کتابخانه‌ها کمک می‌کند تا کتاب راحت‌تر در اختیار بچه‌ها قرار گیرد. آن وقت می‌بینیم تلویزیون بیشتر بچه‌ها را جذب می‌کند یا کتاب؟ 
   

جعفر ابراهیمی در گفتگو با خبرنگار مهر به این‌که بچه‌ها از پند و اندرز خوششان نمی‌آید، گفت: از آنجا که بچه‌ها از مستقیم‌گویی خوششان نمی‌آید، قصه، قالب مناسبی است تا هم به آنها آموزش دهد و هم آنان را از دنیای واقعی دور کند و قوه تخیل‌شان را پرورش دهد. به همین خاطر، قصه تاریخ مصرف ندارد و همیشه باقی می‌ماند و همراه انسان است چرا که انسان‌ها به قصه نیاز دارند.

نویسنده کتاب «جوری جورتان»،   وجود لایه‌های متعدد را دلیل ماندگاری یک قصه دانست و افزود: قصه‌هایی با ما رشد می‌کنند و بزرگ می‌شوند که لایه لایه باشند. به این معنی که بچه‌ها لایه‌های سطحی را درک می‌کنند و بزرگ‌تر‌ها از کشف لایه‌های عمیق‌تر و پنهان لذت می‌برند. برای مثال اگر هنوز پدر و مادرها برای بچه‌های خود قصه شنگول و منگول را می‌گویند به این خاطر است که این داستان، چند لایه دارد.

به گفته ابراهیمی، قصه‌گویی، متفاوت با قصه‌نویسی است. در قصه‌گویی، ارتباطی مستقیم میان قصه‌گو و مخاطب وجود دارد و همه چیز براساس حس و حال شنونده و حوصله او شکل می‌گیرد. پدران ما این هنر را داشته‌اند که مخاطب خود را بشناسند، اما مادران و پدران امروزی این هنر را از یاد برده‌اند و در زندگی خود آن را برای فرزندانشان به کار نمی‌برند.

شاعر مجموعه «آسمان ابری نیست» کتاب را  قالب مناسبی برای ثبت و ضبط قصه‌ها دانست و افزود:  کتاب، قالب مناسبی برای ثبت و ضبط قصه‌هاست اما آن‌قدر توزیع کتاب نامناسب است که بچه‌ها و خانواده‌هاشان نمی‌توانند به راحتی به کتاب‌ها دسترسی داشته باشند. پس بهتر است متولیان فرهنگی، کتابخانه‌ها را تجهیز کنند. بی‌گمان تجهیز کتابخانه‌ها به ما کمک می‌کند تا کتاب راحت‌تر در اختیار بچه‌ها قرار گیرد. آن وقت می‌بینیم تلویزیون بیشتر بچه‌ها را جذب می‌کند یا کتاب؟ وقتی تلویزیون در دسترس است و کتاب نیست چه انتظاری می‌توان داشت؟

ابراهیمی، فلسفه قصه را آماده ساختن کودک برای رویارویی با زندگی و رمز و رازهای آن و تاثیرگذاشتن بر ناخودآگاه او برشمرد و گفت: استفاده ابزاری از فن قصه‌گویی با تاکید بر ارزش‌هـای اخلاقی، دینی و اجتماعی است که به سـلامت کودک و در نهایت جامعه، کمک بسیار می‌کند و ما با ترویج فرهنگ قصه‌گویی در میان خانواده‌ها می‌توانیم به یکی از موثرترین راه‌ها برای انتقال  شیوه‌ها و ارزش‌های زندگی به کودکان دست پیدا کنیم.

مقاله‌ای برجسته است که پرسش ایجاد کند

معیار برجستگی یک مقاله در ایجاد تردید، ابهام و پرسش در ذهن خواننده است مقاله ای که ذهن خواننده  خود را مملو از پرسش نماید و بر مسلمات او تلنگر بزند، می تواند در ردیف مقالات برجسته ارزیابی شود.    

به گزارش خبرگزاری مهر، دومین جلسه از سلسله جلسات بررسی برجسته ترین مقالات علم سیاست و روابط بین الملل انجمن علوم سیاسی ایران (شعبه زنجان) با حضور جمعی از دانشجویان مقاطع دکتری و کارشناسی ارشد، دانش آموختگان علوم سیاسی و روابط بین الملل و استادان این حوزه مطالعاتی، در سالن شهید مطهری دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی زنجان برگزار شد. در این جلسه مقاله ۸ می ۲۰۱۳ رابرت جرویس (Robert jervis) تحت عنوان: Do leader Matter and How Would We Know?  مورد بررسی قرار گرفت.

فرشید جعفری عضو هیئت علمی گروه روابط بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی زنجان ابتدا معیارهای برجسته بودن یک مقاله آکادمیک را بر شمرد.

بنا به اظهار وی چهار معیار برای برجسته بودن یک مقاله وجود دارد: اول اینکه نویسنده مقاله باید از اندیشه ورزان و نظریه پردازان آن حوزه مطالعاتی باشد. ایشان سلسله مراتبی برای نویسندگان قائل شدند. به این صورت که اندیشه ورزان و نظریه پردازان در رأس این سلسله قرار می گیرند. سپس در مرحله بعد نویسندگان حرفه ای هستند که بعضاً از شارحان اندیشه های گروه اول نیز هستند. بعد از این نویسندگان، ژورنالیستها قرار دارند که خود به ژورنالیستهای آکادمیک و غیرآکادمیک تقسیم می شوند که ژورنالیستهای آکادمیک نسبت به غیرآکادمیکها رجحان و برتری دارند. گروه دیگر نویسندگان غیرحرفه ای و آماتور هستند.

وی افزود: دوم اینکه مقاله در چه نشریه ای به چاپ رسیده است برخی از نشریات، مروج و اشاعه دهنده ی یک مکتب، تئوری، یا اندیشه هستند. این دسته از نشریات در توسعه ادبیات یک حوزه  مطالعاتی نقش بسزایی را ایفا می کنند. بدیهی است مقاله ای که در این دسته از نشریات منتشر می شوند از برجستگی برخوردارند. سومین معیار برجستگی یک مقاله، در ایجاد تردید، و ابهام و پرسش در ذهن خواننده است مقاله ای که ذهن خواننده خود را مملو از پرسش نماید و بر مسلمات او تلنگر بزند، می تواند در ردیف مقالات برجسته ارزیابی شود.

مطابق اظهار جعفری چهارمین معیار برجستگی یک مقاله مربوط به نوع سازماندهی و ساختار مقاله برمی گردد. مقاله ای که یک آغاز و یک انجام داشته باشد و این آغاز و انجام از نظمی منطقی تبعیت کند. مقاله ای برجسته خواهد بود. مقاله ای که برای اثبات ادعای مطروحه مصداق های عینی را عرضه می کند و برای هر چه قانع نمودن خواننده از نویسندگان برجسته ی دیگر نیز کمک می گیرد.

وی با این معیارها مقاله جرویس را مورد بحث قرار داد و گفت: به قول ایشان رابرت جرویس از اندیشه ورزان به نام روابط بین الملل است که مقاله خود را در مجله International Studies منتشر نموده است. او از اصحاب رئالیسم در روابط بین الملل به حساب می آید و یکی از نظریه پردازان تحلیل سیاست خارجی است. بنابراین هیچ جای بحثی برای مقام علمی ایشان و فصلنامه ای که مقاله در آنجا به چاپ رسیده وجود ندارد.

جعفری ضمن اشاره به اینکه مقاله جرویس ذهن خواننده را مملو از پرسشهایی می کند که راه را برای پژوهش های آتی هموار می نماید، برخی از پرسش های مطروحه در مقاله را ذکر کرد و گفت: اینکه آیا شخصیت و نقش متفاوت رهبران سیاسی در اتخاذ تصمیمات در مواجهه با پدیده های بین المللی و وضعیتها تأثیرگذار است یا وضعیتها و پدیده های محیطی (داخلی و بین المللی) تصمیمات آنها را تحت الشعاع خود قرار می دهد؟ هویت و ماهیت یک رئیس جمهور در اتخاذ سیاستها تا چه اندازه اهمیت دارد؟ آیا افراد را باید مسئول رفتارشان قلمداد کنیم؟ چرا وقتی یک رئیس جمهور اقدامی را انجام می دهد مستوجب تمجید و ستایش می گردد و دیگری مورد ملامت و سرزنش قرار می گیرد؟

وی اظهار داشت:  از بعد ساختار و سازماندهی نیز مقاله از برجستگی بسیار بالایی برخوردار است. نظم استدلالی معرفت شناسی اثباتی یا پوزیتیویسم با برداشتی واقعگرایانه بر این مقاله حاکم است هر بحث این مقاله از بعدی یا جنبه ای اهمیت رهبران سیاسی را برای خواننده بازگو می کند. او مستقیماً موضوع مقاله را که در عنوان منعکس شده، مورد بحث قرار می دهد. او در استنباط هر بخش از مقاله ابتدا پرسشهایی را طرح می کند، سپس ادعای فرضی و یا ذهنی خود را ارائه می کند و در مرحله بعد برای اثبات ادعای خود مصداق های عینی را که بیشتر تجربه سیاست خارجی آمریکاست استخراج می نماید و برای هر چه قوی تر کردن استدلالهای خود جهت اثبات ادعای خویش از منابع درجه اول در هر موضوع کمک می گیرد. پاورقی های این مقاله مملو از ارجاعاتی است که خواننده را دعوت به خوانش آنها می کند.

جعفری در مرحله بعد ادعاهای مطروحه جرویس را مطرح نمود اول اینکه روسای جمهور افراد متفاوتی هستند که لیاقت و شایستگی رئیس جمهور شدن را دارند تا سیاست خارجی را بهتر هدایت کنند، اما از سوی دیگر بررسی کل دوره ریاست جمهوری آنها بیانگر مدیریت وضعیتها توسط آنهاست که این امر متفاوت بودن آنها را زیر سؤال می برد و وضعیت ها باعث تعبیر دیدگاههای آنها می شود. دوم اینکه رهبران تخت شرایط جبر و محدودیت قرار دارند. این جبر، جبر محیطی است و این جبر محیطی باعث می شود که آنها فارغ از هر گونه استعداد و توانمندی های شخصی رفتار یکسانی در مواجهه با پدیده ها داشته باشند. امّا وضعیت ها برابر حادث نمی شوند و افراد نیز برابر نیستند. جایی را که یک شخص محدودیت تلقی می کند دیگری ممکن است مجال و فرصتی مطلوب قلمداد نماید.

وی در ادامه سخنانش گفت: سوم اینکه تفاوت و عدم استمرار در سیاست خارجی وجود دارد. رهبران متفاوت یا انواع متفاوتی از رهبران در شرایطی مشابه از سیاست متفاوتی پیروی می کنند. استمرار در سیاست خارجی یعنی تفاوتهای فردی معنای ندارد و نقاط عطف در سیاست خارجی معنای خود را از دست می دهد.