اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" زنان و دختران جوان قربانیان خلأ معرفی الگوهای حقیقی "

وقتی معیار و الگوهای واقعی از ارزشمندی و زیبایی تعریف نشود یا این معیارها
بی‌سر و صدا تغییر ۱۸۰ درجه‌ای را تجربه کند و در این چرخش معیارها، نهادها و
دستگاه‌های متولی فارغ از نقشی که برای تعریف الگو و معیارهای «ارزشمندی»
دارند در خواب غفلت هستند.

به گزارش تریبون، وقتی معیار و الگوهای واقعی از ارزشمندی و زیبایی تعریف نشود یا این معیارها بی‌سر و صدا تغییر ۱۸۰ درجه‌ای را تجربه کند و در این چرخش معیارها، نهادها و دستگاه‌های متولی فارغ از نقشی که برای تعریف الگو و معیارهای «ارزشمندی» دارند در خواب غفلت سر کنند یا خود را کنار بکشند، در خلأ ایجاد شده الگوها و معیارهای دروغین جای ارزش‌های واقعی را می‌گیرند.

اکثریت جامعه هم برای همرنگ جماعت شدن، خود را با معیارهای تازه تطابق می‌دهند حتی اگر پشتوانه ارزشی این معیارها پوچ باشد. بر همین اساس است که وقتی در سطح جامعه می‌نگرید با تعداد زیادی از زنان و دختران جوان شبیه به هم مواجه می‌شوید؛لاغر اندام، ‌موهای بور، ‌بینی‌های عمل کرده خلاصه‌ای از توصیف چهره‌هایی است که در پیش روی‌مان تکرار می‌شود. این چهره‌های تکراری اما شباهت عجیبی به عروسک‌هایی دارند که در پشت ویترین اسباب‌بازی فروشی، روی لباس و لوازم تحریر کودکان و در بازی‌های رایانه‌ای و انیمیشن‌های کودکانه سال‌هاست می‌بینیم.

حالا انگار تمام این شخصیت‌ها جان گرفته‌اند و در کوچه و خیابان پیش چشم ما رژه می‌روند تا سندی بر نفوذ فکری فرهنگی غرب در جامعه ما باشند. این نفوذ اما تنها به تظاهر چهره‌های عروسکی در سطح جامعه محدود نمی‌شود بلکه اصل و زیر‌بنای این ماجرا در اقداماتی است که زنان و دختران جوان کشورمان برای شباهت به عروسک‌های دوران کودکی‌شان متحمل می‌شوند. امروز زنگ‌های خطر افزایش چشمگیر اعتیاد در زنان به صدا درآمده و خطر شیوع اعتیاد در زنان از ۴ درصد در گذشته به ۱۰ درصد رسیده است.

نکته قابل‌تأمل اینجاست که اگر تا چند سال قبل زنان تنها با انگیزه همراهی با همسران یا با فشار یکی از مردان خانواده و با هدف همسو شدن با انگیزه‌های منفعت‌جویانه مردان معتاد درگیر اعتیاد می‌شدند، انگیزه‌هایی نظیر کاهش وزن و تناسب اندام، رهایی از استرس و اضطراب، تفریح، در دسترس بودن مواد و اصرار دوستان جزو عوامل اصلی اعتیاد زنان به شمار می‌آید و موجب شده شیب ابتلای زنان به اعتیاد نسبت به مردان بالاتر برود. بر اساس آماری که مدیرکل دفتر سلامت روانی، ‌اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت می‌دهد، ۲ میلیون معتاد رسمی و تفننی در کشور داریم که حدود ۱۰ درصد از این تعداد زن هستند. نسبت یک دهمی زنان معتاد در جامعه معتادان کشور می‌تواند هشداری جدی باشد زیرا رشد اعتیاد در زنان بسیار سریع‌تر از مردان صورت می‌پذیرد و اثرگذاری اعتیاد یک زن در جامعه و پیامدهای غیرمستقیم آن می‌تواند دهها برابر آثار و تبعات اعتیاد یک مرد باشد.

همچنین زنان در نقش‌هایی مانند مادر نقش‌آفرینی می‌کنند و بی‌تردید از نقش محوری در امر تربیت برخوردار هستند و درگیری آنها با اعتیاد قطعاً فرزندان را با مخاطرات فراوانی مواجه می‌کند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد فرزندان مادران معتاد بسیار آسیب‌پذیرتر از فرزندان پدران معتاد هستند. علاوه بر این اعتیاد زنان باردار می‌تواند مخاطرات فراوانی را متوجه نوزادان و کودکان این دسته از مادران کند. الگوی اعتیاد زنانه از نوع اعتیاد به مواد مخدر صنعتی و محرک‌هاست. آنطور که احمد حاجبی، مدیرکل دفتر سلامت روانی، ‌اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت می‌گوید، الگوی مصرف مواد مخدر از مخدر به محرک تغییر کرده و نسبت زنان در مصرف محرک‌ها در حال افزایش است.

اصلی‌ترین دلیل این افزایش اعتیاد هم سراب زیبایی و کاهش وزن است که باعث شده نسبت آمار اعتیاد زنان تغییر کند. در چنین شرایطی در حالی که در گذشته ‌نسبت مصرف مرد به زن ۹ به یک بود اما اکنون در بحث محرک‌ها نسبت مرد به زن چهار به یک شده است که این زنگ خطر است و خطرناک بودن اوضاع را نشان می‌دهد.

آرایشگاه‌های زنانه و باشگاه‌های ورزشی کانون‌هایی است که زنان را به استفاده از این محرک‌ها تشویق می‌کنند. درکنار این اینترنت، ‌ماهواره و حتی تبلیغات تلویزیون خودمان بر القای الگوهایی از زیبایی و جذابیت استوار است که لاغری را یک ارزش می‌داند و داشتن کمی اضافه وزن را نابود‌کننده اعتماد به نفس می‌شمارند. قاطبه جامعه اما بی‌توجه به پشت پرده این تبلیغات برای فروش محصولات تجاری‌شان، الگوهای معرفی شده از زیبایی و ارزشمندی را به سادگی می‌پذیرند چراکه نهادهای فرهنگی برای بازگرداندن اعتماد به نفس به بانوان ایرانی و باز‌تعریف ارزش‌ها و اصلاح تصور افراد از زیبایی هیچ اقدامی نداشته‌اند. بنابراین الگوی زیبایی شکل گرفته در ذهن زنان و دختران جوان همان چیزی است که از دوران کودکی قهرمان زندگی‌شان شده و حالا در دوران بزرگسالی حاضرند برای رسیدن به چنین الگویی هر کاری بکنند و اینگونه می‌شود که زنان و دختران کشورمان برای رسیدن به الگوهایی که به عنوان سنجه زیبایی به آنها معرفی شده در دام اعتیاد می‌افتند.

 
منبع: تسنیم

" سؤالات شرعی مخاطبان درباره احکام پوشش و آرایش " :

سؤالات شرعی مخاطبان درباره احکام پوشش و آرایش

    

      
عضو دفتر استفتائات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای گفت: برای پوشش شرایطی
 
ذکر شده ازجمله اینکه برجستگی‌های بدن مشخص نباشد. در مورد ساپورت، این‌گونه
 
است که تمام هندسه‌ بدن مشخص است؛ بنابراین حجاب کاملی نیست.           
 
تصویر ریش پروفسوری چه حکمی دارد؟                 

به گزارش جام جم آنلاین، یکی از مباحث مهم فقهی که مورد نیاز آحاد افراد جامعه است احکام «پوشش و آرایش» است. «پوشش» یک امر طبیعی برای انسان‌ها و از ممیزات او نسبت به دیگر موجودات است. «آرایش» هم رفتاری است که از تمایل انسان به خودآرایی نشئت می‌گیرد. اسلام در احکامی که در مورد پوشش و آرایش وضع کرده، این دو مسئله را نظام‌مند کرده به‌گونه‌ای که شخصیت وزین و مطلوب را برای آقایان و بانوان حفظ کند.

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای «KHAMENEI.IR» چندی پیش اعلام کرد به پرسش‌های شرعی مخاطبان درباره‌ی احکام پوشش و آرایش پاسخ می‌دهد.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسین فلاح‌زاده عضو دفتر استفتائات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای و رئیس مرکز موضوع‌شناسی احکام فقهی- به پرتکرارترین سؤالات مطابق با فتاوای حضرت‌ آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای پاسخ داده است که در ادامه می‌آید:

1. محدوده‌ پوشش خانم‌ها و آقایان چقدر باید باشد؟

خانم­‌ها در نگاه نامحرم تمام بدن را باید بپوشانند غیر از دو موضع که واجب نیست پوشانده شود البته در صورتی که آرایشی یا زیوری نداشته باشد. آن دو موضعی که واجب نیست یکی گردی صورت است به مقداری که در وضو لازم است شسته شود، یکی هم دست­‌ها از نوک انگشتان تا مچ. این مقدار هم البته اگر آرایش و زینتی داشته باشد حتماً باید پوشانده شود.

به دست داشتن انگشتر هم اگر ساده باشد، چشمگیر نباشد، به نظر حضرت آقا پوشاندنش واجب نیست اما اگر ساده نیست و چشمگیر است باید پوشانده شود.

اصل حجاب درباره‌ی آقایان پوشاندن عورتین است اما اگر در جایی قرار می­‌گیرند که در معرض نگاه نامحرم یا در معرض نگاه شهوت‌آلود دیگران یا به‌گونه­‌ای است که طرف انگشت‌نما می­شود، باید به مقدار لازم و متعارف بدن را بپوشاند.

2. آیا پوشاندن پا از نگاه نامحرم برای خانم‌ها واجب است یا خیر؟

و حکم پوشش پا برای خانم‌ها در هنگام نماز در صورتی که نامحرم

در آنجا نباشد چیست؟

خانم‌ها در مقابل نامحرم باید پاها را بپوشانند؛ تنها دو موضع برای پوشش خانم‌ها در حضور نامحرم استثنا شده است: «گردی صورت و دست‌ها تا مچ» البته به شرط اینکه آرایش و زیوری که جلب توجه کند و چشمگیر باشد نداشته باشند.

اما در نماز سه موضع استثنا شده که پوشاندن آن واجب نیست؛ «گردی صورت» به مقداری که در وضو شسته می‌شود، «دست‌ها تا مچ» و «پاها تا مچ، به شرط اینکه نامحرمی نباشد».

3. مرد تا چه اندازه اختیار دارد همسر خود را ملزم به پوشش و آرایش خاصی نماید؟

و زن تا چه حد باید به حرف شوهرش در این‌باره گوش دهد و رعایت حجاب یا رعایت

نکردن آن را الزامی بداند؟

مسئله‌ی پوشش و آرایش ربطی به دستور یا نهی شوهر ندارد بلکه حکم خدا است و خانم‌ها باید در جاهایی که حجاب واجب است یعنی در نگاه نامحرم مراعات کنند حتی اگر شوهر مخالفت کند.

بعکس در جاهایی که حجاب واجب نیست، اطاعت از امر شوهر به حجاب باز هم واجب نیست؛ مگر اینکه موردی باشد که اگر خانم اطاعت نکند، اختلاف یا مشاجره به وجود می‌آید و خدای ناکرده منجر به جدایی خواهد شد یا ترس از این باشد، در اینجا چون امر مهمی در میان است اطاعت لازم است.

4. آیا استفاده از حلقه‌ ساده‌ ازدواج برای خانم زینت محسوب می‌شود؟

انگشتر خانم‌ها اگر چشمگیر نبوده و ساده باشد -حالا فرقی نمی‌کند که مربوط به ازدواجش بوده یا خودش تهیه کرده و یا هدیه گرفته است- پوشاندنش واجب نیست. اما اگر انگشتر چشمگیر و خاص است باید از نگاه نامحرم پوشانده شود.

5. برخی از خانم‌ها در شبکه‌های مجازی با قصد خیر و هدف ترویج حجاب اسلامی

و چادر مشغول به فعالیت هستند و عکس‌های خود را با حجاب کامل منتشر

می‌نمایند. لکن در برخی موارد همین تصاویر موجب سوءاستفاده قرار می‌گیرد؛

تکلیف چیست؟

اگر این تصاویر مورد سوءاستفاده قرار گیرد یا تحریک‌آمیز باشد یا مفسده‌ای برای خانم داشته باشد، جایز نیست.

6. آیا استفاده‌ی نوع خاصی از حجاب با رنگ‌های متنوع جهت جذب دیگران به

مقوله‌ی حجاب جایز است؟

استفاده از رنگ‌های متنوع اگر به‌گونه‌ای باشد که موجب جلب توجه نامحرم شده به‌طوری‌که خانم انگشت‌نما شود جایز نیست. درست است که برخی قصد خیر دارند و می‌خواهند حجاب تمیز و شیک داشته باشند و مرتب باشند و با این کار دیگران را جذب کنند تا حجاب ترویج پیدا کند، اما باید به این نکته توجه داشته باشند طوری نشود که در نگاه دیگران حتی بین خانم‌ها انگشت‌نما شوند؛ یا موجب جلب توجه نامحرم شوند که در این دو صورت جایز نیست. اما اگر این‌گونه نیست و حجابشان عادی است و دیگران هم جذب این حجاب می‌شوند، قطعاً اشکالی ندارد.

7. حکم پوشیدن ساپورت و شلوار لی یا شلوار جین و روسری و کفش رنگی

و مانتوی کوتاه در زیر چادر چیست؟

برای پوشش شرایطی ذکر شده ازجمله اینکه برجستگی‌های بدن مشخص نباشد. در مورد ساپورت، این‌گونه است که تمام هندسه‌ بدن مشخص است؛ بنابراین حجاب کاملی نیست اما نسبت به نوع‌های رنگی شلوار جین و لی، اگر زیر چادر باشد و پیدا نباشد، حکم خاصی ندارد؛ به فرض اینکه پیدا هم باشد اگر به‌قدری چسبان نباشد که هندسه‌ بدن مشخص باشد -یعنی یک مقداری گشاد باشد که برجستگی بدن مشخص نباشد- و اینکه رنگش به‌گونه‌ای نباشد که فرد انگشت‌نما شود و به‌اصطلاح لباس شهرت نباشد، اشکالی ندارد.

8. آیا پوشیدن چادر در کشورهای غربی و یا استفاده از پوشیه در شهرهایی

که متداول نیست، حکم لباس شهرت را پیدا می‌کند و اشکال دارد؟

اصل مراعات حجاب لازم است یعنی اگر فرد به جایی رفت که افراد بی‌حجاب هستند، او باید حجاب را مراعات کند؛ اگرچه چادر حجاب برتر و بهتر است اما اگر در جایی پوشیدن چادر یا پوشیه برایش مفسده دارد و ممکن است مورد تعرض قرار گیرد یا اینکه انگشت‌نما شود یعنی لباس شهرت محسوب شود، در آنجا به خاطر وجود مفسده، استفاده از چادر یا پوشیه جایز نیست.

9. آیا منظور از نگاه پزشک به بیمار غیرهمجنس، نگاه به قسمت‌های خاص بدن

است و یا نگاه همراه با لذت و گناه به بیمار؛ در این صورت تشخیص توسط بیمار

چگونه خواهد بود؟

نگاه حرام -چه برای پزشک و چه برای غیرپزشک- نگاه به قسمت‌هایی از بدن زن است که در نگاه نامحرم باید بپوشاند؛ یعنی نگاه به غیر از صورت و دست‌ها، یا نگاه شهوت‌آلود به خانم؛ این به حکم اولی نگاه حرام است. اما در صورت اضطرار و ناچاری که پزشک همجنس موجود نباشد یا اگر هست در دسترس نیست و فرد ناچار است، در این صورت پزشک قسمت‌های دیگر بدن را هم به ضرورت می‌تواند برای معاینه و معالجه‌ی لازم نگاه کند.

تشخیص نگاه شهوت‌آمیز هم به خود پزشک برمی‌گردد و معمولاً تشخیصش برای بیمار مشکل است. اگر خانم می‌خواهد به پزشک مراجعه کند و می‌داند پزشک برای درمان او باید به جاهایی که نگاه نامحرم به آن حرام است نگاه کند، در صورتی که پزشک همجنس وجود داشته باشد، نمی‌تواند به پزشک غیرهمجنس مراجعه کند ولو اینکه پزشک همجنس با تأخیر حاضر می‌شود، اما اگر تأخیر ممکن نیست و چاره‌ای ندارد، این مراجعه اشکال ندارد. اگرچه وظیفه‌ی پزشک هم این است که در نگاه به مقدار ضرورت اکتفا کند.

10. در صورتی که پزشک متخصص همجنس و غیرهمجنس برای خانم‌ها وجود

دارد اما پزشک مرد برای معاینه و معالجه‌ از تخصص بالاتری برخوردار است، آیا

در این صورت مراجعه به پزشک مرد برای خانم‌ها جایز است؟

در صورتی که پزشک همجنس وجود دارد و می‌تواند معاینه و معالجه کند هرچند ممکن است پزشک غیرهمجنس تخصص بالاتری داشته باشد، مراجعه به پزشک غیرهمجنس در صورتی که مستلزم لمس و نظر حرام باشد جایز نیست.

اما اگر تخصص پزشک همجنس خیلی پایین است و مطمئن هستند که نمی‌تواند معالجه کند، در این صورت در حقیقت پزشک همجنس که بتواند این بیمار را معالجه کند وجود ندارد؛ اما باید توجه داشت بهانه‌ی اینکه پزشک غیرهمجنس تخصص بالاتری دارد و بهتر عمل می‌کند، مجوزی برای مراجعه به او نیست.

11. در شهرهای کوچک که متخصص خانم کم است، آیا باید کل شهر را بگردیم

تا پزشک خانم پیدا کنیم؟ و در صورت نبود متخصص خانم، آیا لازم است به

شهرهای همجوار برویم؟

به هر حال لمس بدن نامحرم حرام است و نگاه به آن قسمت‌هایی که باید پوشانده شود حرام است. خانم هم اگر بیمار باشد بدون مجوز شرعی نمی‌تواند خودش را در معرض نگاه یا لمس حرام قرار دهد؛ مثلاً اگر در آن طرف شهر و یا در شهرهای همجوار، پزشک متخصصی هست و ایشان هم بیماریش شدید نیست و از نظر مالی نیز برایش امکان دارد و به‌طور معمول هزینه‌اش را دارد و امکان مراجعه هم هست، این‌چنین شخصی نمی‌تواند مرتکب فعل حرام شود.

12. گرفتن نبض و یا دیدن چشم و گوش و دهان و دندان خانم‌ها توسط پزشک

مرد اشکال دارد؟

گوش ازجمله قسمت‌هایی است که خانم باید از نگاه نامحرم بپوشاند؛ بنابراین اگر مجوزی ندارد، مراجعه به پزشک غیرهمجنس جایز نیست اما اگر اضطرار باشد (پزشک همجنس موجود نباشد) اشکالی ندارد.

درباره‌ی معاینه‌ی دهان و دندان و چشم هم بنابر احتیاط واجب پزشک غیرهمجنس برای معاینه و معالجه نگاه نکند ولی اگر پزشک همجنسی وجود ندارد باز هم مثل سایر موارد اشکالی ندارد.

درباره‌ی گرفتن نبض هم اگر از روی لباس باشد یا پزشک دستکش داشته باشد و مفسده‌ای وجود نداشته باشد، اشکالی ندارد. اما اگر پزشک دستکش ندارد و از روی لباس هم نیست و بدن خانم لمس می‌شود، این کار جایز نیست مگر در صورت اضطرار.

13. چه نوع پوششی از حیث رنگ، جنس و نوع برای خانم‌ها در مقابل نامحرم

اشکال دارد؟

به‌طورکلی اگر لباس به‌گونه‌ای باشد که فرد را در نگاه دیگران انگشت‌نما نموده و یا جلب توجه نامحرم کند -حتی در کیفیت پوشیدن- پوشیدن آن جایز نیست. در پوشش بیرون شرایطی برای لباس گفته‌اند: اینکه بدن را به مقدار کامل بپوشاند، خیلی نازک نبوده و بدن‌نما نباشد، از نظر حجم طوری باشد که برجستگی‌ها و برآمدگی‌های بدن را بپوشاند، خیلی تنگ و چسبان نباشد و همچنین این لباس مروج فرهنگ ابتذال و یا فرهنگ دشمنان نباشد. یعنی خودتان استقلال داشته باشید.

14. آیا استفاده از چادر براق و رنگارنگ در برابر نامحرم اشکال دارد؟

نه، اشکالی ندارد مگر اینکه به‌گونه‌ای باشد که جلب توجه نامحرم کند یا در حدی است که فرد انگشت‌نما می‌شود.

15. در استفاده از لباس‌های تنگ و چسبان چه معیارهایی باید رعایت شود؟

به‌طورکلی لباس نباید به‌قدری چسبان باشد که حجم و هندسه‌ی بدن مشخص شده و یا موجب جلب توجه نامحرم یا انگشت‌نما شدن شود.

16. آیا پوشیدن جوراب نازک برای خانم­‌ها به‌طوری‌که پا در مقابل نامحرم مشخص

باشد جایز است؟

از جمله شرایط پوشش و لباس این است که بدن­‌نما و نازک نباشد که پوست بدن پیدا باشد. بنابراین پا باید از نگاه نامحرم پوشانده شود، اگر خانمی جوراب نازک بپوشد که پا دیده شود، حجابش کامل نیست و جوراب باید در حدی باشد که پا پیدا نباشد.

17. خانم­‌هایی که موی بلند دارند و موی خود را در زیر روسی یا چادر در پشت

سرشان می­‌بندند به‌گونه‌ای‌که یک برآمدگی زیر روسری یا چادر ایجاد می­‌شود،

این مسئله شرعاً چه حکمی دارد؟

اگر این وضع به‌گونه­‌ای باشد که جلب توجه نامحرم ­کند یا خانم انگشت‌نما شود و شکل و شمایل خاصی پیدا کند حرام است اما اگر در آن حد نباشد اشکالی ندارد.

18. پوشیدن کفش­‌های پاشنه‌بلند برای بانوان چه حکمی دارد؟

اگر موجب جلب توجه نامحرم شود یا خانم انگشت­‌نما می‌­شود جایز نیست اما اگر در آن حد نباشد اشکالی ندارد.

19. پوشیدن تی­‌شرت­‌های کوتاه برای پسران و مردان به‌نحوی که بخشی از بدن در

معرض دید قرار می­‌گیرد چه حکمی دارد؟

به‌طورکلی اگر انسان لباسی بپوشد که مثلاً کوتاه است یا قسمتی از بدن پیدا است یا شکل و شمایل خاصی دارد و جلب توجه می­‌کند و ممکن است انگشت‌نما شود و مردم بگویند این چه وضعیت و لباسی است، اگر در آن حد باشد حرام است.

20. پوشش دختر در مقابل خواستگار چگونه باید باشد؟

دختری که هنوز عقدش با پسری که به خواستگاری او آمده خوانده نشده -ولو انگشتر هم آورده باشند- بنا بر حکم اولی نامحرم هستند و حدود و ثغور شرعی در رابطه با حجاب، نگاه و حتی صحبت باید رعایت شود، اما یک استثنائی وجود دارد؛ زمانی که خواستگار آمده، همه‌ی صحبت­‌ها شده و توافق صورت گرفته، فقط مانده که پسر نامزدش را خوب ببیند که آیا کاملاً مورد پسند است یا خیر؛ گفته‌اند یک نگاه به مو و اینها اشکالی ندارد آن هم احتیاط این است که لباس توری داشته باشد و از روی آن ببیند اما این بدان معنا نیست که هر روز خواست صبح و شب راه بیفتد دخترها را ببیند بعد راجع به شرایط صحبت بکند.

21. آیا دختربچه‌ها را قبل از رسیدن به سن بلوغ باید ملزم به رعایت حجاب کرد؟

کودک قبل از سن بلوغ تکلیف ندارد، ولی از نظر تربیتی اگر در معرض نگاه نامحرم است، باید تا حدودی حجاب را رعایت کند. این کار وظیفه‌ی پدر و مادر یا سرپرست کودک است. اما زمانی این کار واجب است که رعایت نکردن حجاب برای کودک مفسده­ داشته باشد یا در معرض نگاه حرام قرار گیرد یا خوف این باشد که اگر الان حجاب را رعایت نکند در آینده بی­‌حجاب بار می­‌آید و حجاب را مراعات نمی­‌کند؛ در این صورت حجاب لازم است و در غیر این صورت خیر.

22. بعضاً دیده می­­‌شود بعضی از فروشگاه­‌ها یا شرکت­‌ها برای جذب مشتری از

دختران و زنان کارمند می‌خواهند نوع خاصی از آرایش و پوشش را داشته باشند

که حدود شرعی در آن رعایت نمی­‌شود. درآمدی که شرط به دست آمدنش قبول

انجام چنین چیزی باشد برای دو طرف کارفرما و کارمند چه حکمی دارد؟

نه کارمند مجاز است اینجا دستور کارفرما را اطاعت کند و حجاب را رعایت نکند یا در مقابل نامحرم با آرایش ظاهر شود، نه کارفرما شرعاً مجاز است و چنین حقی دارد که چنین دستوری دهد؛ اگر هم دستور داد آنها نمی­‌توانند اطاعت کنند و لذا اگر اطاعت کرده و حجاب را رعایت نکردند یا در مقابل نامحرم با آرایش حاضر شدند، کار حرامی مرتکب شده‌اند. اما درآمدشان، اگر کاری که انجام می­‌دهند و شغلشان خلاف نباشد و کالایی که می­‌فروشند فروش آن کالا اشکالی نداشته باشد، درآمد و مزدی که می­‌گیرند حلال است. اما اقدام او به آرایش کردن یا اجبار کردن کارمندان به آرایش کردن، کار خلافی است و شایسته نیست که انسان درآمدی کسب کند که در طریق آن، کار حرام مرتکب می‌شود.

23. دختری در بیرون از منزل چادری است و حجاب کامل دارد اما در داخل منزل و در

مقابل نامحرم­‌های فامیل لباس‌هایی می­‌پوشد که حجابش کامل نیست یا حجم بدنش

مشخص است. حکم این کار چیست و آیا تفاوتی بین نامحرم­‌های فامیل و غریبه

وجود دارد؟

تفاوتی بین نامحرم­‌ها وجود ندارد و نامحرم نامحرم است؛ ممکن است در معاشرت مسائلی وجود داشته باشد؛ مثلاً اینکه یک خانم وقتی شوهر خواهرش به منزلشان می‌آید، با حفظ حجاب کامل، با او سر یک سفره می­‌نشیند و غذا می­‌خورد، اما با نامحرم غریبه سر یک سفره نمی‌نشیند. اما اینکه آیا محرم و نامحرم درجه­‌بندی دارد و یکی بیشتر نامحرم است آن یکی کمتر، خیر.

24. پوشش خانم‌ها در مقابل محارم غیر از همسر چگونه باید باشد؟

قسمت­‌های خاص بدن باید پوشیده باشد و نگاه به غیر آن قسمت‌ها اشکال ندارد. ولی گاهی همان‌جا هم حکم ثانوی بار می­‌شود؛ زمانی که خانمی در معرض نگاه بد محرم خود قرار ­بگیرد یا احتمال ­دهد که محرمش نگاه بد دارد یا برای او تحریک‌آمیز باشد یا از نظر تربیتی مشکلی وجود داشته باشد باید آن مواضع را هم بپوشاند.

25. مصداق آرایش چیست؟

مصداق آرایش را باید عرف تعیین کند؛ یعنی عموم مردم -افرادی که در محل زندگی شخص هستند- اگر کاری را آرایش بدانند و خانم آن آرایش را داشته باشد باید از نگاه نامحرم بپوشاند. مثلاً کرم ساده و معمولی را کسی آرایش نمی­‌گوید.

26. منظور از عرف در بحث آرایش و زینت، عرف متشرعین است یا عرف کوچه

و خیابان؟

سؤال کردند این عرف چه کسانی هستند؟ متدین­‌ها هستند یا مردم عادی؟ جواب این است که همه‌ی مردم هستند، آنهایی که آرایش را تشخیص می­‌دهند -ولو متشرع هم نباشند ولی آرایش را می‌شناسند- اگر بگویند این کار آرایش است، آرایش محسوب شده و در غیر این صورت آرایش نیست.

27. آرایش کردن زنان و ظاهر شدن در مقابل نامحرم چه حکمی دارد؟

اگر خانمی آرایش داشته باشد، باید آرایشش را از نگاه نامحرم بپوشاند. اگر او آرایش کند به قصد اینکه نامحرم ببیند، این کار حرام است؛ اگر عمداً در نگاه نامحرم چهره‌ی آرایش‌شده‌اش را نپوشاند آن نیز حرام است؛ مواردی هم که در بحث پوشش خانم‌ها استثنا شده (گردی صورت و دست­‌ها تا مچ) در صورتی است که آرایش و زینتی نداشته باشند.

28. کاشت ناخن و مژه‌ی مصنوعی چه حکمی دارد و تکلیف چنین افرادی نسبت به وضو

و غسل چیست؟

اگر این کار در وقت نماز صورت نمی‌گیرد و شخص می­‌داند که برداشتن مانع بعداً مشکل است، بهتر است این کار را نکند. ولی اگر این کار را انجام داده است، حال وقت نماز شده و می­‌خواهد نماز بخواند و به وضو یا غسل احتیاج دارد؛ در این وضعیت باید این مانع را برطرف کند، فرقی هم نمی­‌کند ناخن کاشته باشد یا مژه‌ی مصنوعی، ولو اینکه این برطرف کردن با صرف وقت یا هزینه یا کمک گرفتن از دیگران ممکن بشود، به هر حال باید این مانع را برطرف کند زیرا وجود این مانع نمی‌گذارد آب به مژه­‌های اصلی و پوست برسد.

اما اگر متوجه ­شود وقت نماز دارد می­‌گذرد و فرصت برداشتن این مانع نیست یا هزینه‌ی بسیار بالایی لازم است که الان این هزینه را ندارد یا برداشتنش بسیار دشوار و سخت است و نتواند بردارد، آن وقت تکلیف و وظیفه عوض می­‌شود؛ به این معنا که چون مانع وجود دارد باید وضو و غسل جبیره انجام دهد و نمازش را بخواند.

29. حکم استفاده از لوازم آرایشی و انواع کرم­‌ها و لاک چیست و تکلیف وضو و غسل

کسی که استفاده کرده است چیست؟

آراستگی و آرایش کردن برای خانم­ در صورتی که نخواهد در نگاه نامحرم ظاهر شود، برای شوهر یا حضور در مجلس زنانه­ که هیچ مرد نامحرمی وجود ندارد اشکالی ندارد؛ اما اگر خدای ناکرده این آرایش برای نامحرم باشد یا می­‌داند در معرض نگاه نامحرم قرار می­­‌گیرد، آرایش کردن برای نامحرم حرام است.

حالا اگر شخص آرایش کرده باشد، تکلیفش برای وضو و غسل چیست؟ اگر آرایش در حدی است که آب به پوست نمی‌رسد حتماً باید آن را برطرف کند اما اگر وضعیتی دارد که نمی­‌تواند آرایش را برطرف کند، مثلاً وقت نماز می­‌گذرد یا اینکه اینها الان برطرف نمی­­‌شود یا خیلی سخت است و یا موادی لازم دارد که الان در دسترس نیست یا هزینه­‌اش را ندارد، در این وضعیت از باب ناچاری تکلیف عوض می­‌شود و با همان وضعیت وضو می­‌گیرد یا غسل می­‌کند و حکم وضو و غسل جبیره را پیدا می‌کند.

30. استفاده از عطر و ادکلن برای خانم­‌ها چه حکمی دارد؟

استفاده از عطر و ادکلن اگر برای شوهر یا حضور در مجلس زنانه یا در جمع محرم‌ها باشد اشکالی ندارد اما عطر و ادکلنی که موجب توجه نامحرم شود یا ممکن است نامحرم استشمام ­کند و تحریک شود حرام است.

31. حکم استفاده از لوازم آرایشی که بعضاً مضر هستند چیست؟

اگر ضرر قابل توجه داشته باشند، استفاده از آنها حرام است؛ ممکن است برخی آرایش­‌ها سوزش یا درد مختصری داشته باشد ولی ضرر معتنابهی نداشته باشد، که اشکالی ندارد.

به هر حال تشخیص با خود مکلف است یا به تشخیص متخصص اعتماد کنند. ممکن است کسی بیماری پوستی داشته باشد و استفاده از یک نوع لوازم آرایش برای او مضر باشد نه برای افراد دیگر که در این صورت استفاده از آن برای او حرام است.

32. تتو کردن ابرو و سایر اعضای بدن چه حکمی دارد و وظیفه‌ی مکلف نسبت به وضو

و غسل چیست؟

تتو کردن اگر برای بدن ضرر قابل توجهی داشته باشد یا تصاویر مستهجن یا مطالب باطلی را بر بدن تتو کنند جایز نیست؛ اما اگر برای بدن ضرری نداشته باشد و مطالبی که نوشته شده، مطالب یا نماهای حرامی نباشد و مفسده­‌ی دیگری بر این کار مترتب نشود اصلش اشکالی ندارد؛ اگرچه مستحب و پسندیده هم نیست.

تتو کردن همچنین نسبت به وضو و غسل -آن چیزی که امروزه متداول است در تتو کردن که جوهر زیر پوست می‌رود- مانع نیست و وضو و غسل فرد اشکالی ندارد.

اما حکم تتو کردن از جهت دیگر این است که اگر خانمی ابرو یا دستش را تتو کرده و آرایش محسوب شود ولو آرایش ساده، باید از نگاه نامحرم بپوشاند.

33. آیا اپیلاسیون بدن جایز است؟

اپیلاسیون با لحاظ دو شرط جایز است:

اول اینکه این کار ضرری نداشته باشد. اگرچه این برمی­‌گردد به تشخیص خود مکلف یا متخصصان؛

دوم اینکه مستلزم کار حرامی نباشد؛ یعنی نگاه یا لمس حرام در بین نباشد.

اما اگر ضرر داشته باشد یا مستلزم کار حرامی مثل لمس و نظر حرام باشد جایز نیست.

34. آیا بلند بودن ناخن خانم­‌ها جایز است؟ آیا زینت محسوب می­‌شود و از نگاه نامحرم

باید پوشانده شود؟

بلند بودن ناخن خانم­‌ها اشکال ندارد اما به شرط اینکه غیرمتعارف نباشد که انگشت‌نما شوند؛ به هر حال اگر زینت محسوب شود باید از نگاه نامحرم بپوشانند.

35. حکم پوشش برای ابروی برداشته‌شده یا رنگ‌شده‌ی خانم­‌ها چیست؟

اگر در حدی است که عرفاً می­‌گویند آرایش یا رنگ کرده و یا ابرو برداشته باید از نگاه نامحرم بپوشاند، اما اگر نه مختصر است که عرفاً نمی­‌گویند آرایش کرده، پوشاندنش واجب نیست.

36. حکم استفاده از موی مصنوعی توسط خانم­‌ها و نمایش دادن آن به نامحرم

چیست؟

اصل استفاده از موی مصنوعی اگر مانع وضو نباشد و مفسده­ نداشته باشد اشکال ندارد اما بنا بر احتیاط واجب باید از نگاه نامحرم پوشانده شود.

37. حکم تراشیدن ریش یا قسمت­‌هایی از گونه یا ریش پروفسوری چیست؟

تراشیدن با تیغ یا وسایل و ماشین­‌هایی که مثل آن می­‌تراشند بنا بر احتیاط جایز نیست اما اصلاح گونه­‌ها و زیر گلو اشکالی ندارد و ریش به اصطلاح پروفسوری بنابر احتیاط جایز نیست.

38. آیا از نظر شرعی فرقی بین آرایش کم و زیاد وجود دارد؟

فرقی بین آرایش کم و زیاد نیست اگر خانم کاری کرده که عرفاً می­‌گویند آرایش کرده مثلاً ابروها یا چشم را مداد کشیده یا رژ لب زده است و مقابل نامحرم نپوشانده است حرام است. اما اگر در حدی نیست که عرفاً بگویند آرایش کرده مثلاً کرمی زده و کمی زیباتر شده است پوشاندنش از نگاه نامحرم واجب نیست.

39. برخی بانوان پلک پایین را با مداد سیاه می­‌کنند؛ آیا این کار برای وضو

مشکل ایجاد می­‌کند؟

اگر جرم داشته باشد در حدی که روی پوست را گرفته و مانع رسیدن آب شود یا در حدی است که شک دارد مانع است یا نه، باید برطرف کند تا مطمئن شود چیزی روی پوست نیست اما اگر صرفاً رنگ است و مانع جرمی نیست اشکالی ندارد.

40. آیا محو کردن لک­‌های پوست با کرم­‌های آرایشی و حضور با این حد از آرایش

در جایی که نامحرم حضور دارد اشکال دارد؟

اگر صرفاً لک­‌های صورت را برطرف کند یا کرمی زده و صورتش کمی شفاف شده است یا مثلاً کرم ضدآفتاب یا سفیدکننده زده اما در حدی نیست که بگویند آرایش کرده است، پوشاندنش از نگاه نامحرم واجب نیست اما اگر بیش از این مقدار است که می­‌گویند آرایش کرده ولو آرایش کم باشد باید از نگاه نامحرم بپوشاند.

41. برخی از خانم­‌ها خط چشم و خط لب را تتو می­‌کنند. آیا پوشاندن صورت با این

وضعیت از نگاه نامحرم واجب است؟

به هر حال اگر کاری انجام دهد که بگویند آرایش کرده باید از نگاه نامحرم بپوشاند.

42. اخیراً رایج شده است که برخی پسران و مردان ابرو برمی­‌دارند؛ آیا این

کار اشکال دارد؟

به‌طورکلی آرایش زنانه برای مردان و آرایش مردانه برای زنان حرام است. از نظر اسلام آن شخصیت و تشخص مردانه برای مردان باید حفظ شود و آن شخصیت زنانه هم برای زنان؛ همچنان‌که گفته‌اند لباس خاص خانم‌ها را آقایان نپوشند و لباس خاص مردان را زنان نپوشند مگر برای یک غرض عقلایی مثلاً اجرای فیلم یا نمایش.

43. چه زینت‌­، آرایش و زیورآلاتی برای مردان حرام است؟

آرایشی که متناسب با مردان باشد، جلف و سبک نباشد که فرد انگشت‌نما شود، اشکالی ندارد اما اگر مثل برخی که موی سرشان را به‌گونه‌­ای ماشین می‌کنند که در جامعه انگشت‌نما می­‌شوند و همه نگاه می­‌کنند که این چه شکلی است، حرام است.

از نظر زیورآلات طبق حکم کلی استفاده‌ی طلا برای مردان حرام است؛ حال انگشتر، حلقه یا گردنبند باشد، مربوط به دامادی باشد یا غیر از آن، یک بار بپوشد یا ده بار، کلاً طلا برای مردان حرام است از هر نوعی که باشد؛ چه طلای سفید باشد چه طلای زرد و در نماز هم اگر مرد زیور طلا داشته باشد مثلاً گردنبند، حلقه، انگشتر یا... نمازش باطل است.

در مورد طلای سفید، اگر چیزی که طلای سفید نامیده می‌شود همان طلای زرد است که بر اثر مخلوط کردن ماده‌ای، رنگ آن سفید شده، حرام است ولی اگر عنصر طلا در آن به قدری کم است که عرفاً به آن طلا نمی‌گویند مانع ندارد و پلاتین نیز اشکال ندارد.

دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 17:46      

" جام جم "

" اوصاف مردم در آخر‌الزمان(حکایت خوبان) ":

 

پیامبر گرامی اسلام (ص) در اواخر عمر خود اصحاب را جمع کردند و فرمودند: «زمانی بر مردم
 بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد، چنان که اگر نام یکی را بشنوی، به از آن بود که آن
را ببینی، یا اگر او را ببینی به از آن است که او را بیازمایی.
چون او را بیازمایی، حالات زشت و ناروا در او مشاهده می‌کنی. دین شان پول و قبله‌گاهشان
 زنان شان می‌شود.
برای رسیدن به اندک نانی، پیش هر کس کرنش می‌کنند. نه خود را در پناه اسلام می‌دانند ونه به
کیش نصرانی زندگی می‌کنند.
بازرگانان و کاسبان شان رباخوار و فریبکار، و زنان شان خود را برای نامحرمان بیارایند. در آن
هنگام، اشرارشان بر آن ها چیره گردند، و هر چه دعا کنند به اجابت نرسد.»(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج 77، ص 369

" چگونه با افراد انعطاف ناپذیر کنار بیاییم؟ " :

    سختی های زندگی با آدم‌های سخت            

         
جام جم سرا: بیشتر از 30 سال است که در همان خانه و محله قدیمی زندگی می‌کند، بارها شرایط بهبود زندگی‌اش را داشته و حتی تشویق‌ها و خواهش‌های همسر و فرزندانش هم نتوانسته او را به تغییر این زندگی راضی کند، از کوچک‌ترین تحولی می‌ترسد، نه‌تنها به هیچ قیمتی حاضر به ریسک کردن نیست، بلکه حاضر به امتحان کردن یک کار بدون ضرر هم نیست ؛ سال‌ها راه بین خانه و مغازه را طی کرده و از صبح تا شب همان کارهای همیشگی سال‌های پیش را تکرار می‌کند.          
 
  
تصویر سختی های زندگی با آدم‌های سخت             
 

نکته جالب اینجاست که همسرش حتی اجازه ایجاد هیچ تغییری در برنامه غذایی را هم ندارد و همه چیز باید طبق روال و به‌صورت روزانه پیش رود، یک تغییر جزیی در برنامه کاری، برنامه غذایی و در کل زندگی او را به هم می‌ریزد و باعث ناراحتی و آشفتگی‌اش می‌شود.

همه ما ممکن است در طول زندگی باافراد انعطاف‌ناپذیر برخورد داشته باشیم، اما درجه انعطاف‌ناپذیری در افراد مختلف متفاوت است و این طیف از ترس از تغییر در یک یا دو بعد زندگی شروع می‌شود و ممکن است تا ترس و خشم از تغییر حتی در جزئی‌ترین امور زندگی ادامه داشته باشد.

نشانه‌های انعطاف‌ناپذیری

تغییر در فعالیت برای افراد انعطاف‌ناپذیر مشکل است و این افراد ترجیح می‌دهند در وضع ثابتی بمانند.

آنها معمولا به زندگی قراردادی و روزمره تمایل دارند و علاقه‌مند به سنت‌ها هستند و داشتن نقشه، وضوح و سرراست بودن مسائل را به پیچیدگی و ابهام ترجیح می‌دهند.

این افراد به اصطلاح بسته‌تر هستند. تجارب جدید چندان برای آنها جذاب نیست و با تجارب قدیمی خود احساس راحتی بیشتری می‌کنند، تمایل دارند رفتار متعارف تری داشته باشند و دیدگاه‌های خود را حفظ کنند. علاوه براین، در برخورد با تجارب تازه، موارد آشناتر را ترجیح می‌دهند. به‌طوری که در انتخاب یک موضوع، بدون در نظر گرفتن دیگر عوامل به احتمال بیشتر، موضوعی را انتخاب خواهند کرد که با آن آشنایی بیشتری دارند.

در زندگی روزمره ممکن است رفت و آمد از مسیری را ترجیح دهند که به آن عادت کرده‌اند. آنها بسختی حاضر به تغییر مسیر خود می‌شوند. این افراد حیطه محدودتری را برای فعالیت انتخاب می‌کنند و ثبات بیشتری در علاقه به حیطه فعالیت خود نشان می‌دهند و تا زمانی که به تغییرات جدید خو بگیرند، کمی دچار تنش و ناراحتی خواهند شد.

دکتر سیما فردوسی، روان‌شناس و مشاور خانواده در گفت‌ وگو با چاردیواری، درباره نشانه‌های افراد انعطاف‌ناپذیر می‌گوید: این افراد حرف، حرف خودشان است، تغییر آنها را ناراحت می‌کند، شرایط جدید را براحتی نمی‌پذیرند و موقعیت‌های جدید و محیط‌های نا آشنا در آنها ترس و حالت عصبی ایجاد می‌کند و به هیچ عنوان نمی‌توانند خود را براحتی با محیط و شرایط جدید سازگار کنند.

وی می‌افزاید: افراد انعطاف‌ناپذیر اعتماد به نفس پایینی دارند، از نظر شخصیتی هم خیلی رشدیافته نیستند و از نظر روحی - روانی هم آدم‌های شاد و خوشحالی به نظر نمی‌رسند، در حالی که افراد هرقدر اعتماد به نفسشان بالاتر باشد، تواضعشان هم بیشتر است، خلاق‌تر هستند و به‌طور حتم از انعطاف‌پذیری بیشتری هم برخوردار هستند.

از نظر این روان‌شناس افراد انعطاف‌پذیر، سالم‌تر و رشد یافته‌تر هستند. آنها درباره تغییرات اجباری واکنش مناسب‌تری دارند و راحت‌تر آنها را تحمل می‌کنند. به عنوان مثال زندگی یک فرد انعطاف‌پذیر در یک زمینه فرهنگی متفاوت از فرهنگ خود آسان‌تر و قابل تحمل‌تر خواهد بود تا یک فرد انعطاف‌ناپذیر که بسختی می‌تواند چنین شرایطی را تحمل کند؛ در حالی که افراد انعطاف‌پذیر براحتی تفاوت‌های بین افراد را می‌پذیرند و نسبت به تغییرات مقاومت نکرده و سعی می‌کنند تغییرات را بپذیرند، نه این‌که مانع اتفاق آن شوند.

دلایل انعطاف‌ناپذیری برخی افراد

افرادی که انعطاف‌پذیر نیستند به چند دسته تقسیم می‌شوند؛ دسته اول کسانی هستند که از کودکی به عنوان کودکان سخت از آنها یاد می‌شده و همین سختی و انعطاف‌ناپذیری تا بزرگسالی نیز همراه آنان بوده است.

دسته دیگر افرادی هستند که از نظر شخصیتی و روحی- روانی به مشکلاتی برخورده‌اند که باعث انعطاف‌ناپذیری آنها شده است.

دکتر فردوسی ضمن دسته‌بندی افراد انعطاف‌ناپذیر می‌گوید: درباره حل مشکل دسته دوم باید مراجعه به یک روان‌شناس یا مشاور صورت بگیرد، با فرد صحبت شود و به طور اصولی تحت درمان قرار بگیرد.

وی می‌افزاید: دسته دیگر انعطاف‌ناپذیرها، افرادی هستند که از بهره هوشی بالایی برخوردار نیستند،‌ این افراد نمی‌توانند مسائل را تحلیل کنند و به این مساله فکر کنند که این موضوع می‌تواند شکل دیگری هم داشته باشد، چون فکر و ذهن تحلیلگری ندارند، نمی‌توانند انعطاف لازم را هم داشته باشند.

دسته آخر کسانی هستند که در خانواده‌های اینچنینی بزرگ شده‌اند؛ یعنی پدر یا مادر یا هر دو رفتارهای انعطاف‌ناپذیر زیادی داشته‌اند و فرد در چنین خانواده‌ای لجبازی، یکدندگی و انعطاف‌ناپذیری را یاد گرفته است که البته تغییر در این دسته، اگر از هوش نسبتا خوبی هم برخوردار باشند آسان‌تر و عملی‌تر از دیگر دسته‌های افراد انعطاف‌ناپذیر است.

کودکان سخت امروز، بزرگسالان انعطاف‌ناپذیر فردا

بیشتر از دو ماه طول کشید تا متین چهار ساله کمی خود را با شرایط مهدکودک سازگار کند، آن هم خیلی محدود و فقط در حد ماندن به شرط بودن با مادرش، اما همین حد هم برای او که از زمان به دنیا آمدن هیچ تغییری را نمی‌پذیرفت و در مقابل کوچک‌ترین تغییری عکس‌العمل نشان می‌داد، پیشرفت بزرگی محسوب می‌شود.

دکتر کتایون خوشابی، روانپزشک کودکان در گفت‌وگو با چاردیواری، ضمن اشاره به این موضوع که تفاوت شخصیتی افراد از زمان کودکی خود را نشان می‌دهد، می‌گوید: کودکان بر اساس ویژگی‌های ذاتی به چند دسته تقسیم می‌شوند؛ 40 درصد از کودکان را کودکان راحت تشکیل می‌دهند که مدیریت رفتاری آنها برای دیگران بویژه والدین راحت است، آنها کودکانی خوشرو و خوش اخلاق با میزان تحرک طبیعی هستند که مکانیسم‌های سازگاری بسیار خوب می‌دارند و همین موضوع موجب می‌شود براحتی با هر محیط و شرایط جدید خود را سازگار کنند، بدیهی است انعطاف‌پذیری بالای این کودکان است که باعث می‌شود براحتی با مسائل کنار بیایند و والدین برای کنترل رفتار آنها دچار زحمت نشوند.

وی می‌افزاید: از طرف دیگر 10درصد آنها را کودکان سخت و دشوار تشکیل می‌دهند کودکانی که مدیریت رفتارشان برای دیگران سخت است و از ویژگی‌های آنها می‌توان به کج خلقی و پرتحرکی اشاره کرد.

همچنین کودکان دشوار هنگام ارتباط با دیگران و محیط جدید براحتی کنار نمی‌آیند، نسبت به تغییرات حساس هستند و قدرت انطباق و کنار آمدن آنها با هر چیز جدید بسیار کم است، نسبت به شکست و باخت ظرفیت خوبی ندارند و واکنش‌های بیشتری از خود نشان می‌دهند، آستانه تحمل پایین‌تری نسبت به دیگران دارند، یعنی در مواجهه با ناکامی‌ها بشدت عکس‌العمل تند رفتاری از خود نشان می‌دهند، خشمگین می‌شوند، گریه می‌کنند و جیغ و داد به راه می‌اندازند؛ و در یک کلام انعطاف‌ناپذیر هستند، بدیهی است کنترل این‌گونه رفتارها از طرف دیگران کار آسانی نیست.

دکتر خوشابی معتقد است این‌گونه کودکان در آینده هم از انعطاف‌پذیری کمتری در برخورد با تغییر و تحولات زندگی برخوردارند.

کودک انعطاف‌ناپذیر

در بخشی از ویژگی‌های افراد، ژنتیک نقش مهمی دارد و تغییر آن راحت نیست. یکی از این ویژگی‌ها، انعطاف‌ناپذیری است؛ اما دکتر کتایون خوشابی، روانپزشک کودکان معتقد است: با علم به این‌که تغییر دادن رفتار کودکان انعطاف‌ناپذیر کار راحتی نیست، اما نمی‌توان گفت هیچ کاری برای این مسأله از دست والدین بر نمی‌آید؛ والدین می‌توانند کارهای بسیار زیادی را برای کمی بهتر کردن شرایط این‌گونه کودکان انجام دهند.

وی می‌افزاید: از آنجا که کودکان انعطاف‌ناپذیر نسبت به هرگونه تغییر واکنش نشان می‌دهند و حاضر به امتحان کردن هیچ‌چیز جدیدی نیستند، والدین می‌توانند به طور مثال با واردکردن یک غذای جدید که کودک حتی حاضر به چشیدن آن نیست، به سفره خانواده، با صبر و حوصله زیاد، خود از آن غذا مصرف کنند و کم کم کودک را برای تجربه هر مورد جدیدی آماده کنند و با همین تمرین‌های کوچک انعطاف‌پذیری را به او یاد دهند.

دکتر خوشابی درباره وارد کردن این کودکان به محیط‌های جدید مثل مهد کودک می‌گوید: ورود به این محیط‌ها برای کودکانی با انعطاف‌پذیری کم باید به آرامی صورت بگیرد تا بتوانند به‌تدریج با محیط جدید کنار بیایند و با مربی خود و کودکان دیگر ارتباط برقرار کنند، اما در این حالت ممکن است حضور مادر برای چند هفته یا حتی چند ماه در کنارشان به انعطاف‌پذیری آنها و کنار آمدن با محیط جدید کمک کنند، بنابراین این‌گونه کودکان باید آهسته آهسته در معرض تغییر و تحولات قرار گیرند. درباره تحمل کم کودکان انعطاف‌ناپذیر در مقابل شکست باید پدر و مادر بازی‌ای را ترتیب دهند که در آن هیچ‌گونه امتیاز اضافی به کودک تعلق نگیرد و والدین بگذارند او با مساله شکست روبه‌رو شود.

وی می‌افزاید: بچه‌های انعطاف‌ناپذیر باید یاد بگیرند در هر بازی یک برنده وجود دارد و یک بازنده و تاکید والدین بر این مساله که لذت بردن از بازی مهم است و بردن یا باختن در آن آن‌قدرها هم اهمیت ندارد، می‌تواند کم کم او را برای پذیرش شکست‌ها آماده کند.

مثال‌های بالا نشان دهنده این است که پدر و مادر می‌توانند خودشان راهکارهایی بدهند و برای نرم کردن رفتار کودکشان کارهای صحیح‌تری را انجام دهند، اما اگر تمام این راهکارها موثر نبود، بهتر است کودک انعطاف‌ناپذیر در یک گروه قرار گیرد و در کنار کسی که تجربه روان‌شناسی یا روانپزشکی کودک دارد با گروه درمانی و بازی درمانی رفتارهای انعطاف‌ناپذیر او درمان شود.

چگونگی رفتار با افراد انعطاف‌ناپذیر

نمی‌توان به‌طور قطع عنوان کرد انعطاف‌ناپذیری در مردان بیشتر است یا زنان، اما نکته اینجاست که زندگی با افراد انعطاف‌ناپذیر چه این فرد در نقش مرد خانه، یا خانم خانه و حتی یکی از فرزندان باشد، دشوار است و در بیشتر موارد رفتار با این‌ افراد نیاز به صبر و حوصله زیاد و همین‌طور آگاهی در این زمینه دارد.

دکتر سیما فردوسی، روان‌شناس، درباره رفتار با افراد انعطاف‌ناپذیر می‌گوید: به‌طور معمول این افراد اعتماد به نفس پایینی دارند، پس برای بدتر نشدن اوضاع نباید با آنها طوری رفتار کنیم که اعتماد به نفسشان خدشه‌‌دار شود، تحت هیچ شرایطی نباید در محیط خانه تحقیر شوند، چون این موارد فقط باعث بیشتر شدن انعطاف‌ناپذیری در آنها می‌شود.

باید دقت کنیم در چارچوب خانواده به آنها شخصیت دهیم، کمی با ملایمت با آنها برخورد کرده و کمک کنیم احساس خوب بودن و مثبت بودن را داشته باشند، در این صورت می‌توان امید داشت انعطاف‌پذیری بیشتری از خود نشان دهند. اما شما افراد انعطاف‌ناپذیر عزیز؛ اگر می‌خواهید در این مورد تغییراتی در خود به وجود آورید تا زندگی راحت‌تری داشته باشید، با آغوش باز به استقبال تغییر بروید. استقبال از تغییرات بخش ضروری انعطاف‌پذیری است.

با یادگیری تطابق‌پذیری بیشتر، وقتی با تغییری روبه‌رو شوید، در پاسخ به آن مجهزتر خواهید بود. افرادی که انعطاف‌پذیری بیشتری دارند، از وقایع زندگی به عنوان فرصتی استفاده می‌کنند تا جهت‌دهی تازه‌ای پیدا کنند. در حالی که دیگران ممکن است با بروز تغییرات ناگهانی خرد شوند؛ افراد انعطاف‌پذیر خود را تطابق می‌دهند و بر آن غلبه می‌کنند. باورهایتان را زیر سوال ببرید. مورد سوال قرار دادن هدفمند و مداوم باورها و نگرش‌ها می‌تواند به انعطاف‌پذیری در باورها و الگوهای ذهنی کمک بسیاری کند. با تمرین انعطاف‌پذیری عقلانی، خود را برای مواقعی آماده می‌کنید که با ادامه موفقیت تان، مجبور به تغییر باورها و نگرش‌ها هستید.

تحقیقات نشان می‌دهد انعطاف‌پذیری موضوعی فوق‌العاده و غیرقایل تصور نیست، بلکه همه می‌توانند آن را یاد بگیرند. این قابلیت با رفتار و عملکرد خاصی تعریف نمی‌شود و از فردی به فرد دیگر متفاوت است. در این خصوص اگر روی خصوصیات متداول افراد با انعطاف‌پذیری بالا تمرکز کنید، راه خوبی را در پیش گرفته اید؛ اما یادتان باشد با تکیه برقدرت و توان خودتان آن را اجرا کنید.

الهام طباطبایی / (ضمیمه چاردیواری روزنامه جام جم)

راهکارهای سعادت انسان(چراغ راه)


قال‌الامام علی(ع):
«قرأت التوراه والأنجیل و الزبور و الفرقان و اخترت من کل کتاب کلمه، فمن التوراه من
صمت نجی و من الانجیل: من قنع شبع، و من الزبور: من ترک الشهوات سلم من الافات،
و من الفرقان، من یتوکل علی‌الله فهو حسبه»

علی(ع) فرمود:
‌تورات و انجیل و زبور و فرقان را خواندم و از هر کتابی کلمه‌ای را انتخاب کردم:‌
از تورات: هر کس سکوت کرد (از بلاها و مهلکه‌ها) نجات یابد.
و از انجیل: هر کس قانع باشد سیر گردد
 و از زبور حضرت داود: هر کس هواهای نفسانی را ترک کند،
 از آفات درامان خواهد بود و
 از قرآن: هر کس بر خدا توکل کند خداوند او را کفایت می‌کند.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- مواعظ العددیه، آیت‌الله مشکینی، ص 343

" شما جزو کدام یک از این 5 تیپ شخصیتی هستید؟ " :


افرادی که امتیاز بالایی در وظیفه شناسی دارند سخت کار می‌کنند و به سمت ایده‌آل

بودن تلاش می‌کنند. آنها به طور موثر کار می‌کنند و عاشق کار هستند و دوست دارند

در شغل خود برتر شوند.             


تصویر  شما جزو کدام یک از این 5 تیپ شخصیتی هستید؟              

به گزارش جام جم سرا ، وقت شناسی، قابل اعتماد بودن، استفاده موثر از زمان و پیروی جدی از قوانین محل کار تماماً ویژگی‌هایی هستند که در افراد با شخصیت وظیفه شناسی دیده می‌شوند.این که فرد چگونه به شرایط واکنش می‌دهد عمدتاً به ویژگی شخصیتی‌اش بستگی دارد.
روان شناسان پنج تیپ شخصیتی اصلی را تعریف کرده‌اند که به طبقه بندی شخصیت انسان‌ها به روشی ساده کمک می‌کنند. این تیپ‌های شخصیتی به عنوان "پنج ویژگی شخصیتی بزرگ" نیز شناخته می‌شوند که بر اساس مدل پنج فاکتوری شخصیت استوار شده‌اند که خصوصیات فرد را توصیف می‌کنند و به شناسایی رفتار او کمک می‌کنند.
تقریباً یک سری پژوهش‌های مستقل، مدل پنج ویژگی بزرگ را در دهه‌ی 1960 پیشنهاد داده بودند اما در سال 1990 بود که پژوهشگر جی. ام دیگمن مدل پنج فاکتوری بزرگ شخصیت خودش را ارتقا داد که با استقبال گسترده‌ای روبه‌رو شد. این مدل بعداً در سطح سازمانی بالاتر توسط لویس گلدبرگ به کار گرفته شد. مشاهده شد که این مدل بیشتر ویژگی‌های شخصیتی شناخته شده را پوشش می‌دهد و ساختاری برای ادغام تمام نتایج پژوهشی و تئوری‌ها در روان شناسی شخصیت فراهم می‌کند. یافت شده که اساس ویژگی‌های شخصیتی و مدل پنج فاکتوری، عملی است و کارآیی آن از طریق مشاهده کنندگان و فرهنگ‌های مختلف به خوبی حمایت می‌شود.
پنج ویژگی شخصیتی عمده وجود دارند که بر روشی که ما رفتار می‌کنیم، شغلی که انتخاب می‌کنیم و سبک زندگی که داریم تأثیر می‌گذارند. اینها ویژگی‌های ذاتی هستند که بر وجود انسان حاکمند. هر فردی، ویژگی شخصیتی مشخصی را از خود نمایش می‌دهد که بر کل زندگی او غالب است. اگر چه ویژگی‌های شخصیتی مختلف با درجه‌های متفاوت حضور دارند اما یک ویژگی شخصیتی بر هر یک از ما غالب است که شخصیت و خصوصیات ما را انعکاس می‌دهد.


عصبانیت :


افرادی که شدت بالایی از عصبانیت را از خود نمایش می‌دهند از لحاظ عاطفی کمترین ثبات را دارند. آنها تمایل دارند به چیزهای کوچک، بیش از حد واکنش دهند و به راحتی ناراحت شوند. آنها برای کنترل استرس با مشکل مواجه می‌شوند و نسبت به حالت روحی منفی آسیب پذیر هستند. ثبات عاطفی کم که مرتبط با عصبانیت است یک عامل موثر در مشکلات مربوط به حالت روحی آنها است. موضوعات و مسئله‌های جزئی آنها را عصبانی و مضطرب می‌سازد. مطالعات نشان می‌دهد که این ویژگی شخصیتی، فرد را در معرض خطر افسردگی قرار می‌دهد.


شما جزو کدام یک از 5 تیپ شخصیتی هستید؟

چنین افرادی تمایل دارند جنبه‌ی منفی چیزها را ببینند و به آسانی درون حالت عاطفی منفی می‌لغزند. فردی که کج خلق است، در مورد چیزها و کارها نگران می‌شود و به آسانی هیجان زده، عصبانی و خشمگین می‌شود بهترین نمونه برای عصبانیت است.


برون گرایی :


این ویژگی شخصیتی تأثیر قابل توجهی روی رفتار اجتماعی دارد. افراد با ویژگی شخصیتی برون گرایی شدیداً اجتماعی هستند. آنها تمایل دارند مهارت‌های اجتماعی قوی داشته باشند و شدیداً دوستانه هستند. آنها تعامل داشتن با مردم را دوست دارند و از شرکت در اتفاقات اجتماعی مثل مهمانی‌ها لذت می‌برند. آنها جوینده‌ی توجه، مشتاق و علاقمند، پرحرف و عاشق شرکت در بحث‌های عمیق هستند. آنها جسور و به هنگام صحبت با دیگران بسیار راحتند. آنها به هنگام صرف وقت با خودشان، شدیداً ناراحت هستند در نتیجه همیشه در جمعی از افراد دیده می‌شوند. معلمان، سیاستمداران و فروشنده‌ها که از مشغول شدن با مردم لذت می‌برند تماماً نمونه‌هایی از این ویژگی شخصیتی هستند.


سازگاری و موافقت :


مودب و دلسوز بودن نشان افرادی است که این ویژگی شخصیتی را دارند. افراد با این ویژگی شخصیتی از کمک به دیگران بسیار مسرور می‌شوند. سازگاری و موافقت، مرتبط با رفتار خوب است. آنها افراد خوش قلب، شدیداً کمک کننده و قابل اعتماد هستند. به هنگام تعامل داشتن با افراد دارای این ویژگی شخصیتی می‌توان متوجه جنبه‌های مثبتی چون ادب، مودب و با ملاحظه بودن نسبت به دیگران شد. آنها همدلی بالایی دارند و سبک ارتباط‌ آنها نگرانی و احترام‌شان را نسبت به همکاران خود نشان می‌دهد. برخی از بهترین نمونه‌ها برای ویژگی شخصیتی سازگاری و موافقت کسانی هستند که یاری رسان، یکدل و بدون خود خواهی هستند.


وظیفه شناسی :


خود – انضباطی و وظیفه شناسی دو جنبه‌ی مهم شخصیت وظیفه شناسی هستند. فرد شدیداً وظیفه شناس کارهای روزانه‌ی خود را به منضبط‌ترین حالت ممکن انجام می‌دهد. او شدیداً مسئولیت پذیر، خوب سازمان دهی شده و در برنامه ریزی برای رسیدن به اهداف خود بسیار دقیق است. هم چنین او تمام گام‌های لازم را برای دستیابی به موفقیت در زندگی برمی‌دارد. افرادی که این ویژگی شخصیتی را از خود نمایش می‌دهند تمایل دارند تأثیر اعمال خود را پیشاپیش در نظر بگیرند.
آنها کارها را در محدوده‌ی باورهای اخلاقی خود به خوبی انجام می‌دهند و آن اعمال و کارها هرگز از خط قرمز‌های اخلاقی عبور نمی‌کنند. آنها به هنگام صحبت محتاط هستند و با اعمال خود سنجیده می‌شوند. آنها خود - کنترلی را تمرین می‌کنند و هرگز به طور آنی عمل نمی‌کنند.
افرادی که امتیاز بالایی در وظیفه شناسی دارند سخت کار می‌کنند و به سمت ایده‌آل بودن تلاش می‌کنند. آنها به طور موثر کار می‌کنند و عاشق کار هستند و دوست دارند در شغل خود برتر شوند. وقت شناسی، قابل اعتماد بودن، استفاده موثر از زمان و پیروی جدی از قوانین محل کار تماماً ویژگی‌هایی هستند که در افراد با شخصیت وظیفه شناسی دیده می‌شوند.
جنبه‌های مختلف زندگی، ویژگی‌های وظیفه شناسی را بازتاب می‌دهند. برای مثال، خانه‌ی آنها تمیز و سامان دهی شده و عاری از هر گونه بهم ریختگی است. لوازم روزانه مثل لباس و کتاب به خوبی مرتب شده‌اند به جای این که در اتاق بر روی هم انباشته شوند.


شما جزو کدام یک از 5 تیپ شخصیتی هستید؟

باز و پذیرا بودن :


افرادی که شخصیت باز و پذیرا را از خود نمایش می‌دهند، بی‌تعصب و پذیرای ایده‌های جدید هستند. آنها ماجراجو و مشتاق بیرون رفتن از منطقه‌ی راحتی خود برای تجربه‌ی چیزهای جدید هستند. آنها ترجیح می‌دهند از زندگی روتین یکنواخت خود بیرون بیایند. آنها به دنبال یادگیری چیزهای جدید هستند تا دانش و آگاهی خود را افزایش دهند. آنها از پیدا کردن راه‌حلی برای معمای خلاقانه لذت می‌برند. دانشمندان و هنرمندان ماهر، سطوح بالایی از پذیرا بودن و امتیاز بالایی از خلاقیت را دارند. پذیرا بودن کم، نشانه‌ی رفتار محافظه کارانه و عدم تمایل به پذیرش دیدگاه‌های روشنفکرانه است. اگر چه افراد با سطح پذیرا بودن پایین در نشان دادن مهارت‌های خلاقانه‌ی خود، خوب نیستند اما می‌توانند در انجام مشاغل یکنواخت، کارآمد باشند.


تست پنج شخصیت بزرگ :


برای تحقیق در مورد شخصیت، تست پنج شخصیت بزرگ همیشه در دسترس است و می‌تواند به شما کمک کند تا شخصیت خود را ارزیابی بکنید. این تست شامل پاسخ دادن به یک سری سوالات انتخابی چند گانه است که ضرورتاً هدف آنها شناسایی رفتار شما می‌باشد. اگر چه امتیازات بالاتر به این معنی است که شما ویژگی شخصیتی مشخصی دارید اما امتیازات کم ضرورتاً به این معنی نیست که شما در همه‌ی ویژگی‌های شخصیتی، ضعیف هستید. اگر چه پژوهشگران معتقدند که این تست روان شناسی در ارزیابی رفتار واقعی خیلی موثر نیست اما به داشتن ذهنیتی از شخصیت فرد و شناسایی رفتار اجتماعی او کمک می‌کند.
این تست شخصیت می‌تواند به افراد کمک کند تا شغلی را که مناسب ویژگی شخصیتی آنها است انتخاب بکنند و می‌تواند به عنوان سیستم راهنمایی مسیر شغلی برای تشخیص زمینه‌ی علاقه‌ی شما عمل کند. استخدام کنندگان نیز می‌توانند از این تست برای ارزیابی کارمندان خود استفاده بکنند. بسته به شخصیت فرد مورد نظر، استخدام کننده می‌تواند تشخیص دهد که آیا او برای این سمت مناسب است یا نه. بنابراین چه برای ارتقای شغلی باشد چه برای ارزیابی استخدام شوندگان، این تست شخصیت قطعاً می‌تواند یک چیز با ارزش در این زمینه باشد.

 

منبع : برترینها

" پوشش های عجیب و غریب در تهران ! " :

 

لباس چهل تیکه و حل المسائل ریاضی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 

                                درماندگان و مجانین تهرانی زیاد شدند


" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال "

" جنگ 33 روزه چگونه آغاز شد ؟

مروری تاریخی بر جنگ 33 روزه از ابتدا تا انتها

 

اولین موضع گیری سید حسن نصر الله بعد از شروع جنگ 33 روزه چه بود؟

محکومیت رسمی عملیات مقاومت توسط عربستان!

سید حسن نصرالله در آن کنفرانس گفت: «ما خواستار بالاگرفتن امور در جنوب نیستیم. و نمی خواهیم اسرائیل را به سمت جنگ ببریم. ... لبنان امروز با لبنان بیست سال قبل فرق دارد. اگر اسرائیلی ها جنگ را انتخاب می کنند، باید منتظر غافلگیری باشند.» ... عربستان سعودی هم (که از دولت فؤاد سینیوره حمایت می کرد) [بعد از اسارت نظامیان اسرائیل]، بر خلاف عرف بیانیه ای صریح صادر کرد و به صورت تلویحی حزب الله و ایران را برای «اقدامات غیر مسئولانه» و «ماجراجویی های حساب نشده» ملامت کرد.

گروه تاریخ رجانیوز: نیکولاس بلانفورد یکی از کارشناسان سیاست و تاریخ معاصر لبنان است که به صورت مشخص درباره حزب الله تحقیقات مفصلی انجام داده و از نزدیک با سران و نیروهای حزب الله مصاحبه های اختصاصی داشته است و درباره تاریخچه حزب الله کتابی به نام «سپاهیان خدا» به زبان انگلیسی منتشر کرده که به زبان عربی هم با عنوان «غول شیعی از بطری خارج می شود» چاپ شده است. رجانیوز وعده داده بود که از امروز، ترجمه ی بخش مربوط به جنگ سی و سه روزه این کتاب را به صورت روزانه تقدیم می کند. با هم قسمت نخست این ترجمه را می خوانیم:

حوادث در روز 12 جولای 2006 [21 تیر 1385] شروع شد، در یک صبح روشن و آفتابی. داشتم سایت های خبری لبنانی و اسرائیلی را چک می کردم –مثل هر روز صبح– که حدود ساعت 9 صبح خبری یک خطی در نوار بالای سایت روزنامه ها آرتس درج شد: تعدادی موشک که از لبنان شلیک شده بود به منطقه شیلومی در الجلیل غربی [در شمال فلسطین اشغالی] اصابت کرده است. این اتفاقی غیر عادی نبود، چون هر چند ماه یک بار گروه ها یا افراد ناشناس موشک های کوتاه برد از نوع 107 میلیمتری را از «خط آبی رنگ»[1] به سمت اسرائیل شلیک می کردند ولی کمتر اتفاق می افتاد که موجب خسارت های جانی یا مالی شود.
 
با «حسین النابلسی»، سخنگوی حزب الله در ارتباطات با رسانه های خارجی، تماس گرفتم که ببینم چه خبر است. انتظار داشتم بگوید حزب الله در این زمینه اطلاعی ندارد چون از می 2000 عملیات هایی که حزب الله مسئولیتشان را می پذیرفت همه در مزارع شبعا بودند [2] و مزارع شبعا به طور غیر رسمی، صحنه ی مقبول درگیری بین مقاومت اسلامی و اسرائیل به حساب می آمد چرا که مزاع شبعا اراضی عربی اشغال شده بود و این چیزی بود که به کارهای نظامی حزب الله مشروعیت می داد. ولی حمله هایی که از طریق مرز به اسرائیلی ها انجام می شد، کارهای جنگی به حساب می آمد.
 
 وقتی حسین النابلسی تلفن را جواب داد، با شوخی از او پرسیدم که آیا بر و بچه هاشان در یک کاری در منطقه ی مرزی دست دارند یا نه. جوابی که داد غافلگیرم کرد.
 
گفت: «خب، عناصر ما در حال تحرک هستند، ولی جزئیات بیشتری ندارم.»
 
وقتی که حزب الله مسئولیت عملیاتی که بر ضد اسرائیلی ها در منطقه ی مرزی انجام داده را می پذیرد و به این موضوع تصریح می کند، این یعنی که ماجرا، ماجرای با اهمیتی است.
 
-حسین، حزب الله کسی از سربازهای اسرائیلی را اسیر کرده است؟
 
حسین قبل از اینکه جوابی بدهد کمی تأمل کرد، بعدش گفت: «نمی دانم، هنوز چیزی به من اطلاع داده نشده.»
در واقع حزب الله یک سرباز اسرائیلی را اسیر نکرده بود، بلکه دو سرباز را اسیر کرده بود! چند لحظه بعد از اینکه با گلوله های تفنک و موشک اندازهای دستی به یک ماشین هامفی ارتش اسرائیل حمله کرده بود، آن دو را از آن بیرون کشیده بود،. این ماشین، یکی از دو ماشینی بود که در حال گشت زنی معموشان نزدیک حصار مرزی بودند، نزدیک به عیتا الشعب، پایگاه حزب الله.
 
ماشین عقبی که با فاصله صد یارد از ماشین جلویی حرکت می کرد با آتش باری تفنگ ها و موشک ها آرپی جی  متوقف شده بود و سه نفر سرنشینش کشته شده بودند. در ماشین جلویی هم دو نفر از چهار نفر سرنشین مجروح شده ولی فرار کرده و در بین درخت ها مخفی شده بودند. ولی دو سرباز دیگر (که ایهود گلدواسر- فرمانده گشت- و الداد ریگیف نام داشتند) به دست نیروهای حزب الله اسیر و به داخل مرز لبنان برده شده و از طریق یک جیب غیر نظامی و از طریق جاده ی خاکی به سمت عیتا الشعب برده شده بودند.
 
محل کمین با دقت انتخاب شده بود: محل کمین در منطقه «میتة» قرار داشت. این نقطه، دور از دید پایگاه های اسرائیلی مجاور بود چون که در پایین ترین قسمت یک دره بین دو شهرک صهیونیستی مرزی زرعیت و شیتولا قرار داشت. ارتش اسرائیل برنامه ریزی کرده بود که در هفته ی آینده در این دره دوربین مراقبت کار بگذارد.
 
به محض اینکه گروهی که اسیر را به همراه داشت از صحنه فرار کرد [و اسرا را به سرعت به عقب منتقل کرد] واحدهای حمایت اتش حزب الله شروع کردند به عملیات فریب با موشک باران از طریق خمپاره و کاتیوشا ضد پایگاه های اسرائیلی مجاور و دو شهرک زرعیت و شیتولا. یک تک تیرانداز حزب الله هم یک دوربین های مراقبت [اسرائیلی ها] بر روی حصار مرزی را هدف قرار داد.
 
حدود 40 دقیقه بعد، اسرائیلی ها مفقود شدن دو نظامی شان را تأیید کردند. یک تانک مرکاوا و گروهی از نظامیان در یک نفر بر زرهی برای دنبال کردند نیروهای اسیر کننده وابسته به حزب الله از مرز رد شدند، ولی تانک با یکی از بمب های  بزرگ کار گذاشته شده توسط حزب الله (که از 500 پوند مواد منفجره تشکیل شده بود) مواجه شد و این تنها یکی از بمب ها کار گذاشته شده توسط حزب الله در نقاط احتمالی نفوذ اسرائیلی ها در طول مرز بود.
انفجار شدید موجب تخریب تانک و کشته شدن هر چهار خدمه ی داخلش شد. کما اینکه یک نظامی دیگر هم در درگیری با عناصر حزب الله که در کمین و منتظر ورود آنها بودند کشته شد و به این ترتیب، تعداد نظامیان اسرائیلی که آن روز صبح کشته شدند به 8 تن رسید. این بالاترین تعداد کشته ها در یک روز بود که ارتش اسرائیل بعد از فاجعه ی انصاریه در سبتامبر 1997 متحمل می شد. [3]
 
وقتی قطعی شد که دو سرباز اسرائیلی اسیر شده اند، راه افتادم. راه طولانی جنوب لبنان را با مشقت زیادی طی کردم. 
 
زد و خوردها در قسمت های مختلف عیتا الشعب بالا گرفته بود. اسرائیلی ها در تلاشی ناامیدانه پل ها را برای جلوگیری از انتقال اسیرها به شمال لبنان بمباران می کردند. وقتی به رودخانه لیتانی رسیدم، اسرائیلی ها پلی را که در شمال صور از روی رود لیتانی می گذشت را کاملا تخریب کرده بودند. یک سرباز ارتش لبنان و دو غیر نظامی هم در این حمله هوایی کشته شدند.
 
آماده باش حزب الله برای مواجهه با هجوم احتمالی اسرائیل
 
ظرف چند دقیقه بعد از اینکه خبر موفقیت عملیات اسیرگیری به فرماندهان حزب الله رسید، به صدها نفر رزمنده ای که در جنوب ساکن بودند فرمان داده شد که به خط مواجهه بروند و منتظر هجوم اسرائیل در جواب این عملیات باشند. ابوخلیل یکی از این کسانی بود که فراخون را دریافت کرد. او یک زمنده ی باسابقه ی حزب الله بود که کارش در دهه 90 میلادی عموما کارگذاری موشک های کاتیوشا برای شلیک بود.
 
در خانه اش بود که با او تماس گرفته شده و گفته شد به پایگاهی در منطقه مرجعیون [در جنوب لبنان] برود. ابوخلیل می گفت [در مصاحبه با نویسنده] که موبایلش را در خانه گذاشته و با اعضای خانواده خداحافظی کرده بود بدون اینکه بگوید کجا می رود و بعد با یک ماشین رنو به پایگاهش رفته بود. در آن ماشین غیر از راننده، دو نفر دیگر هم بودند. هیچ کدامشان حرف نمی زدند. به قرآنی که از ستگاه پخش ماشین پخش می شد گوش می کردند و به آنچه در انتظارشان بود می اندیشیدند.
 
ابو خلیل به دو پسر جوانش و به همسرش و به پدر و مادرش فکر می کرد و به اینکه آیا خداوند در نبرد پیش رو، توفیق شهادت به او خواهد داد یا نه. نزدیک ظهر به پایگاه که در نزدیکی مرجعیون بود رسیدند و شروع کرد به گوش دادن دقیق به اوامری که از طرف فرمانده عضو حزب الله بیان می شد.
یک رزمنده دیگر هم [که با او مصاحبه کردم] در همان ابتدای جنگ به دشت بقاع در جنوب فرستاده شد تا به گروه مسئول شلیک موشک های برد بلند به سمت اسرائیل بپیوندد. اسمش حاج علی بود، آدمی لاغر و استخوانی، با صورتی لاغر، حدود 50 ساله. بیش از دو دهه بود که عضو حزب الله بود. الان هم اعضای تازه جذب شده حزب الله را آموزش می دهد. [در مصاحبه با من] گفت: «در سال 2000، موقعی که اسرائیلی ها از جنوب لبنان عقب نشینی کردند، بسیاری از اعضای حزب الله ته قلبشان غصه دار شدند، چون راهی که ما پیش رو داشتیم جهاد بود و با عقب نشینی اسرائیلی ها [ظاهرا] تمام شده بود. البته مباد از حرفم برداشت غلط بکنید. ما جنگ را دوست نداریم و به آن به عنوان یک سرگرمی نگاه نمی کنیم [بلکه به عنوان جهاد و مسیر نزدیکی به خدا به آن می نگریم.] وقتی در سال 2006 جنگ شروع شد، بسیاری از ما لبخندی روی لبهایمان آمد چون مجددا این فرصت فراهم شد تا جهاد کنیم.»
 
کنفرانس مطبوعاتی سید حسن نصرالله در روز نخست جنگ
 
ساعت 5 عصر همان روز 12 جولای، سید حسن نصر الله کنفرانسی مطبوعاتی برگزار کرد که به صورت مستقیم از تلویزیون هم پخش می شد. دبیرکل حزب الله اعلام کرد که هدف از به اسارت گرفتن نظامیان اسرائیلی، به دست آوردن ضمانتی برای آزادی همه اسرای [لبنانی] در بند اسرائیل و در رأسشان سمیر قنطار بوده است و تنها راه بازگشتن دو اسیر اسرائیلی به خانه و کاشانه شان فقط مذاکرات غیر مستقیم است.
 
سید حسن نصر الله گفت: «هیچ عملیات نظامی ای منجر به آزادی این دو اسیر نخواهد شد.»
 
در حین صحبت های او، اسرائیلی ها اقدام به تخریب دو پل دیگر واقع بر روی رود لیتتانی کردند. همچنین راه های اصلی را هم بمباران می کردند تا تردد در آنها ممکن نباشد. نقاط کنترل و مراکز امنیتی حزب الله هم زیر بمباران و موشک باران قرار داشت.
سید حسن نصرالله قصدش این نبود که با اسرائیل وارد جنگ شود. او در نظر می گرفت که کابینه ی اسرائیل یک کابینه ی تازه روی کار آمده و بی تجربه است و بیشتر اعضایش غیر نظامی هستند و به همین جهت در راه انداختن جنگی علیه حزب الله تردید خواهند کرد و به جای جنگ به سراغ گزینه ی تبادل اسرا از طریق مذاکرات غیر مستقیم خواهند رفت، همان کاری که کابینه های قبلی اسرائیل [در مواجهه با عملیات های اسیرگیری سابق حزب الله] کرده بودند.
 
 اما آیا وقتی سید حسن نصر الله داشت اسرائیلی ها را از حماقتِ عکس العمل شدید در قبال این عملیات اسیر گیری برحذر می داشت، در درونش دچار تشویش بود؟ آیا در آن لحظه، این استراتژیست بزرگ داشت از خودش سؤال می کرد که آیا در محاسبه ی عکس العمل اسرائیلی ها اشتباه کرده است یا نه؟
 
سید حسن نصرالله در آن کنفرانس گفت: «ما خواستار بالاگرفتن امور در جنوب نیستیم. و نمی خواهیم اسرائیل را به سمت جنگ ببریم. و نمی خواهیم منطقه را به سوی جنگ ببریم.»
 
 
نظامیان ارشد اسرائیل تهدید می کردند که «زمان آرامش گذشته است» و اگر دو نظامی اسیر شده آزاد نشوند «لبنان را [از طریق جنگی ویران کننده] به بیست سال قبل بر می گردانیم»
 
در جواب این تهدیدات، سید حسن نصر الله هشدار داده و گفت که لبنانِ امروز «با لبنان بیست سال قبل فرق دارد. اگر اسرائیلی ها جنگ را انتخاب می کنند، باید منتظر غافلگیری باشند.»
 
برخورد ضد مقاومت دولت لبنان و حامیانش با عملیات مقاومت
 
وزرای وابسته به جریان 14 مارس در کابینه ی ائتلافی لبنان (که مورد حمایت غرب بودند) شدیدا از این عملیات خشمگین بودند، خصوصا که سید حسن نصرالله پیشتر اعلام کرده بود که حزب الله در تابستان دست به ماجراجویی نظامی ای نخواهد زد که [در نتیجه ی درگیری بعدش با اسرائیل] فصل گردشگری در لبنان (که برای دولت بسیار درآمد زا بود) تهدید شود.
 
عربستان سعودی (که از دولت فؤاد سینیوره حمایت می کرد) بر خلاف عرف، بیانیه ای صریح صادر کرد و به صورت تلویحی حزب الله و ایران را برای «اقدامات غیر مسئولانه» و «ماجراجویی های حساب نشده» ملامت کرد.
 
 
فؤاد سینیوره در جلسه ای با امیل لحود، رئیس جمهور لبنان، بود که از جریان اسیرگیری مطلع شد. به محض اینکه به دفتر کارش بازگشت حسین خلیل، معاون سیاسی سید حسن نصرالله، را خواست و از او دلیل اینکه حزب الله عملیاتی اینچنینی را در خارج از مزارع شبعا انجام داده جویا شد.
 
سنیوره بعدها نقل کرد: «حسین خلیل گفت: چون فرصتی به دست آمده بود.
از او پرسیدم: حالا اسرائیلی ها چه کار خواهد کرد؟
حسین خلیل گفت: هیچ کار.» [به نقل از نشریه ی الحیات، 17 می 2007]
 
ولی سنیوره می ترسید اسرائیل جلوی خشمش را نگیرد و عصبانیتش را به شدت سر لبنان خالی کنند، همان کاری که سه هفته پیش کرد: بعد از اینکه تعدادی فلسطینی مسلح (که به سه گروه مختلف وابسته بودند [و داشتند عملیات مشترکی انجام می دادند]) تونلی زیرزمینی به بیرون نوار غزه حفر کرده و به داخل یک پایگاه نظامی اسرائیل نفوذ کرده و گلعاد شالیط را اسیر کرده بودند. اسرائیل هم هجومی گسترده را به شمال نوار غزه انجام داده بود تا این گروه های [به قول خودش] تندرو را مجازات کند.
 
سینیوره [در همان مصاحبه] می گوید که عکس العمل شدید اسرائیل به عملیات ربایشی که در غزه انجام شده بود [اسارت گرفتن گلعاد شالیط] را یاد آوری کردم ولی این مسئول حزب الله با آرامش پاسخ داد «لبنان، غزه نیست.»
 
مترجم: وحید خضاب
 
 
پی نوشت ها:
 
1-خط آبی به منطقه ای در جنوب لبنان گفته می شد که نیروهای چند ملیتی یونیفل وابسته به سازمان ملل متحد در آن حضور داشتند و در اصل، این منطقه، کمربندی به عنوان حد فاصل بین نیروهای لبنانی و اسرائیلی محسوب می شد. رنگ آبی هم برگرفته از رنگ پرچم سازمان ملل متحد است.
 
2-اسرائیل گرچه در سال 2000 از جنوب لبنان عقب نشینی کرد ولی برخی مناطق خیلی محدود از جمله مزارع شبعا را کماکان در اشغال خود دارد. انجام عملیات توسط حزب الله در این منطقه، چون در برابر نیروی اشغالگر و در راستای آزادسازی خاک وطن انجام می شد نمی توانست مورد اعتراض برخی گروه های ضد مقاومت در لبنان یا منطقه یا جهان قرار بگیرد.

" گزیده‌ای از کتاب مسئله حجاب " :

 

*ریشة انحرافات، در افکار و عقاید است

 ریشه بیشتر انحرافات دینى و اخلاقى نسل جوان را در لابلاى افکار و عقاید آنان باید جستجو کرد. فکر این نسل از نظر مذهبى آنچنانکه باید رهنمایى نشده است و از این نظر فوق العاده نیازمند است.
اگر مشکل در رهنمایى این نسل باشد بیشتر در فهمیدن زبان و منطق او و روبروشدن با او با منطق و زبان خودش است. و در این وقت است که هر کسى احساس مى‏کند این نسل، برخلاف آنچه ابتدا به نظر مى‏رسد، لجوج نیست، آمادگى زیادى براى دریافت حقایق دینى دارد.(ص11)
 
*هدف از نگارش کتاب «مسالة حجاب»
 
 هدف نویسنده و همچنین هدف گروه روشنفکر و متدین انجمن اسلامى پزشکان از طرح و بحث و نشر «مسأله حجاب» این است که احساس شد گذشته از انحرافات عملى فراوانى که در زمینه حجاب به وجود آمده این مسأله و سایر مسائل مربوط به زن وسیله‏اى شده در دست یک عده افراد ناپاک و مزدورصفت که از این پایگاه علیه دین مقدس اسلام جار و جنجال تبلیغاتى راه بیندازند. بدیهى است در شرایط موجود که نسل جوان از جنبه مذهبى به قدر کافى راهنمایى‏ نمى‏شود این تبلیغات آثار شوم خود را مى‏بخشد.
این بنده خدا را سپاسگزار است که احساس مى‏کند فعالیتهاى قلمى ناقابل او در این میدان، چه جراید و مجلات و چه به وسیله این کتاب، اثر نیک محسوسى داشته است. تا آنجا که اطلاع دارد نشر این کتاب تأثیر فراوانى در اصلاح عقاید و افکار این نسل داشته است، حتى بعضى از بانوان به اصطلاح متجدد عملًا در وضع خود تجدیدنظر کرده‏اند.(ص11و12)
 
*برهنگی بیماری عصر ماست
 
 بدون شک پدیده «برهنگى» بیمارى عصر ماست. دیر یا زود این پدیده به عنوان یک «بیمارى» شناخته خواهد شد. فرضاً ما کورکورانه از غرب تقلید کنیم، خود پیشتازان غربى ماهیت این پدیده را اعلام خواهند کرد. ولى ما اگر به انتظار اعلام آنها بنشینیم مى‏ترسم خیلى دیر شده باشد.(ص12)
*پرسش¬هایی که این کتاب به آنها پاسخ می¬گوید
 لزوم پوشیدگى زن در برابر مرد بیگانه یکى از مسائل مهم اسلامى است. در خود قرآن کریم درباره این مطلب تصریح شده است. علیهذا در اصل مطلب از جنبه اسلامى نمى‏توان تردید کرد.
پوشیدن زن خود را از مرد بیگانه یکى از مظاهر لزوم حریم میان مردان و زنان اجنبى است، همچنانکه عدم جواز خلوت میان اجنبى و اجنبیّه یکى دیگر از مظاهر آن است. این بحث را در پنج بخش باید رسیدگى کرد:
 
1. آیا پوشش از مختصات اسلام است و پس از ظهور اسلام از مسلمین به غیرمسلمین سرایت کرده است؟ یا از مختصات اسلام و مسلمین نیست و در میان ملل دیگر قبل از اسلام نیز وجود داشته است؟.
2. علت پوشش چیست؟.
چنانکه مى‏دانیم در میان حیوانات هیچ گونه حریمى میان جنس نر و جنس ماده وجود ندارد، آنها آزادانه با یکدیگر معاشرت مى‏کنند.
قاعده اوّلى طبیعى این است که افراد انسان نیز چنین باشند. چه موجبى سبب شده که میان جنس زن و مرد حریم و حائلى به صورت پوشیدگى‏ زن یا به صورت دیگر به وجود آید؟.
اختصاص به پوشش ندارد، در مطلق اخلاق جنسى جاى چنین سؤالى هست. درباره حیا و عفاف نیز همین پرسش هست. حیوانات در مسائل جنسى احساس شرم نمى‏کنند ولى در انسان بالاخص در جنس ماده حیا و شرم وجود دارد.
3. فلسفه پوشش از نظر اسلام.
4. ایرادها و اشکالها.
5. حدود پوشش اسلامى چیست؟.
آیا اسلام طرفدار پرده نشینى زن است همچنانکه لغت «حجاب» بر این معنى دلالت مى‏کند، یا اسلام طرفدار این است که زن در حضور مرد بیگانه بدن خود را بپوشاند بدون آنکه مجبور باشد از اجتماع کناره گیرى کند؟ و در صورت دوم حدود پوشش چقدر است؟ آیا چهره و دو دست تا مچ نیز باید پوشیده شود یا ماوراى چهره و دو دست باید پوشیده شود اما چهره و دو دست تا مچ پوشیدنش لازم نیست؟ و در هر حال آیا در اسلام مسأله‏اى به نام «حریم عفاف» وجود دارد یا نه؟ یعنى آیا در اسلام مسأله سومى که نه «پرده نشینى» و «محبوسیّت» و نه «اختلاط» باشد وجود دارد یا خیر؟ و به عبارت دیگر آیا اسلام طرفدار جدابودن مجامع زنان و مردان است یا نه؟.
اینها پرسشهایى است که این کتاب بدانها پاسخ مى‏گوید.(ص15و16)
 
*تاریخچة حجاب در قبل از اسلام
 
 اطلاع من از جنبه تاریخى کامل نیست. اطلاع تاریخى ما آنگاه کامل است که بتوانیم درباره همه مللى که قبل از اسلام بوده‏اند اظهار نظر کنیم. قدر مسلّم این است که قبل از اسلام در میان بعضى ملل حجاب وجود داشته است.
تا آنجا که من در کتابهاى مربوطه خوانده‏ام در ایران باستان و در میان قوم یهود و احتمالًا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت‏تر بوده است، اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته است و به وسیله اسلام در عرب پیدا شده است.(ص19)
 
*فلسفة حجاب
 
 علت و فلسفه پیدا شدن حجاب چیست؟ چطور شد که در میان همه یا بعضى ملل باستانى پدید آمد؟ اسلام که دینى است که در همه دستورهاى خویش فلسفه و منظورى دارد چرا و روى چه مصلحتى حجاب را تأیید و یا تأسیس کرد؟(ص31)
*نظریه¬های مختلف دربارة حجاب
 در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونى ابراز شده است و غالباً این علتها براى ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است. ما مجموع آنها را ذکر مى‏کنیم. نظریاتى که به دست آورده‏ایم بعضى فلسفى و بعضى اجتماعى و بعضى اخلاقى و بعضى اقتصادى و بعضى روانى است که ذیلًا ذکر مى‏شود:
1. میل به ریاضت و رهبانیت (ریشه فلسفى).
2. عدم امنیت و عدالت اجتماعى (ریشه اجتماعى).
3. پدرشاهى و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروى وى در جهت منافع اقتصادى مرد (ریشه اقتصادى)
4. حسادت و خودخواهى مرد (ریشه اخلاقى).
5. عادت زنانگى زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزى کم دارد، به علاوه مقررات خشنى که در زمینه پلیدى او و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است (ریشه روانى).
علل نامبرده یا به هیچ وجه تأثیرى در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از جهان نداشته است و بى‏جهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کرده‏اند و یا فرضاً در پدیدآمدن بعضى از سیستمهاى غیراسلامى تأثیر داشته است در حجاب اسلامى تأثیر نداشته است یعنى حکمت و فلسفه‏اى که در اسلام سبب تشریع حجاب شده، نبوده است.(ص31و32)
 
*علل پیدایش رهبانیت و ریاضت
 
 رهبانیت و دشمنى با لذت جریانى بوده که در بسیارى از نقاط جهان وجود داشته است. از جمله مراکز آن در مشرق زمین هندوستان و در مغرب زمین یونان بوده است. نحله «کلبى» که یکى از نحله‏هاى فلسفى است و در یونان رواج داشته است طرفدار فقر و مخالف لذت مادى بوده است «1» یکى از علل پدیدآمدن این گونه افکار و عقاید، تمایل بشر براى وصول به حقیقت است. این تمایل در بعضى افراد فوق العاده شدید است و اگر با این عقیده ضمیمه گردد که کشف حقیقت از براى روح آنگاه حاصل مى‏شود که بدن و تمایلات بدنى و جسمانى مقهور گردد، قهراً منجر به ریاضت و رهبانیت مى‏گردد. به عبارت دیگر، این‏ اندیشه که وصول به حق جز از راه فنا و نیستى و مخالفت با هواى نفس میسر نیست، علت اصلى پدیدآمدن ریاضت و رهبانیت است.
علت دیگر پدیده ریاضت آمیخته بودن لذات مادى به پاره‏اى از رنجهاى معنوى است. بشر دیده است که همواره در کنار لذتهاى مادى یک عده رنجهاى روحى وجود دارد. مثلًا دیده است که هر چند داشتن ثروت موجب یک سلسله خوشیها و کامرانیهاست اما هزاران ناراحتیها و اضطرابها و تحمل ذلتها در تحصیل و در نگهدارى آن وجود دارد. بشر دیده است که آزادى و استغناء و علوّ طبع خود را به واسطه این لذات مادى از دست مى‏دهد؛ از این رو از همه آن لذات چشم پوشیده، تجرد و استغناء را پیشه خود ساخته است.
شاید در ریاضت هندى، عامل اول و در فقرطلبى کلبى یونانى عامل دوم بیشتر مؤثر بوده است.
علل دیگرى نیز براى پدید آمدن ریاضت و گریز از لذت ذکر کرده‏اند. از آن جمله اینکه محرومیت و شکست در موفقیتهاى مادى مخصوصاً شکست در عشق سبب توجه به ریاضت مى‏گردد. روح بشر پس از این نوع شکستها انتقام خود را از لذتهاى مادى بدین صورت مى‏گیرد که آنها را پلید مى‏شناسد و فلسفه‏اى براى پلیدى آنها مى‏سازد.
افراط در خوشگذرانى و کامجویى عامل دیگر توجه به ریاضت است. ظرفیت جسمانى انسان براى لذت محدود است. افراط در کامجویى و لذات جسمانى و تحمیل بیش از اندازه ظرفیت بر بدن موجب عکس العمل شدید روحى مخصوصاً در سنین پیرى مى‏گردد. خستگى، سرخوردگى به وجود مى‏آورد.
تأثیر این دو علت را نباید انکار کرد ولى مسلّماً اینها علت منحصر نمى‏باشند.
تأثیر این دو علت بدین نحو است که پس از شکستها و عدم موفقیتها و یا خستگیها و فرسودگیها اندیشه وصول به حقیقت در روح بیدار مى‏گردد. توجه به مادیات و غرق شدن در اندیشه‏هاى مادى، خود مانعى است براى اینکه انسان درباره ازلیّت و ابدیّت و حقیقت جاودانى بیندیشد و در این جهت فکر و تلاش کند که از کجا آمده‏ام و در کجا هستم و به کجا مى‏روم؟ اما همینکه به واسطه شکست و یا خستگى حالت گریز و بى‏رغبتى نسبت به مادیت در روح پدید آمد، اندیشه در مطلقات بلامزاحم مانده جان مى‏گیرد. این دو عامل همیشه به کمک عامل اول سبب توجه به ریاضت مى‏شود. و البته بعضى از افرادى که به سوى ریاضت کشیده مى‏شوند تحت تأثیر این دو عامل مى‏باشند نه همه آنها.(ص34تا36)
 
*مبارزة اسلام با ریاضت و رهبانیت
 
 اسلام با فکر ریاضت و رهبانیت سخت مبارزه کرده است و این مطلب را مستشرقین اروپایى هم قبول دارند. اسلام به نظافت تشویق کرده، به جاى اینکه شپش را مروارید خدا بشناسد گفته است: النِّظافَةُ مِنَ الْایمانِ. پیغمبر اکرم شخصى را دید درحالى که موهایش ژولیده و جامه هایش چرکین بود و بدحال مى‏نمود. فرمود: «مِنَ الدّینِ الْمُتْعَةُ» «1» یعنى تمتع و بهره بردن از نعمتهاى خدا جزو دین است. و هم آن حضرت فرمود: «بِئْسَ الْعَبْدُ الْقاذورَةُ» «2» یعنى بدترین بنده شخص چرکین و کثیف است. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «انَّ اللَّهَ جَمیلٌ یُحِبُّ الْجَمالَ» «3» خداوند زیباست و زیبایى را دوست مى‏دارد. امام صادق فرمود: «خداوند زیباست و دوست مى‏دارد که بنده‏اى خود را بیاراید و زیبا نماید و برعکس فقر را و تظاهر به فقر را دشمن مى‏دارد. اگر خداوند نعمتى به شما عنایت کرد باید اثر آن نعمت در زندگى شما نمایان گردد.» به آن حضرت گفتند چگونه اثر نعمت خدا نمایان گردد؟ فرمود: «به اینکه جامه شخص‏ نظیف باشد، بوى خوش استعمال کند، خانه خود را با گچ سفید کند، بیرون خانه را جاروب کند، حتى پیش از غروب چراغها را روشن کند که بر وسعت رزق مى‏افزاید.» «1»
در قدیمى ترین کتابهایى که دردست داریم مانند کافى که یادگار هزار سال پیش است، بحثى تحت عنوان «بابُ الزّىِّ وَالتَّجَمُّل» وجود دارد. اسلام به کوتاه کردن و شانه کردن مو و به کار بردن بوى خوش و روغن زدن به سر سفارشهاى اکید کرده است.
عده‏اى از اصحاب رسول اکرم به خاطر اینکه بهتر و بیشتر عبادت کنند و از لذات روحانى بهره‏مند شوند ترک زن و فرزند کردند، روزها روزه مى‏گرفتند و شبها عبادت مى‏کردند. همینکه رسول خدا آگاه شد آنها را منع کرد و گفت من که پیشواى شما هستم چنین نیستم؛ بعضى روزها روزه مى‏گیرم، بعضى روزها افطار مى‏کنم؛ قسمتى از شب را عبادت مى‏کنم و قسمتى دیگر نزد زنهاى خود هستم. همین عده از رسول خدا اجازه خواستند که براى اینکه ریشه تحریکات جنسى را از وجود خود بکَنند خود را اخته کنند. رسول اکرم اجازه نداد، فرمود در اسلام این کارها حرام است.
روزى سه زن به حضور رسول اکرم آمده از شوهران خود شکایت کردند. یکى گفت شوهر من گوشت نمى‏خورد. دیگرى گفت شوهر من از بوى خوش اجتناب مى‏کند. سومى گفت شوهر من از زنان دورى مى‏کند. رسول خدا بى‏درنگ درحالى که به علامت خشم ردایش را به زمین مى‏کشید از خانه به مسجد رفت و بر منبر آمد و فریاد کرد: چه مى‏شود گروهى از یاران مرا که ترک گوشت و بوى خوش و زن کرده‏اند؟! همانا من خودم، هم گوشت مى‏خورم و هم بوى خوش استعمال مى‏کنم و هم از زنان بهره مى‏گیرم. هرکس از روش من اعراض کند از من نیست»
 دستور کوتاه کردن لباس- برخلاف معمول اعراب که لباسهایشان به قدرى بلند بود که زمین را جاروب مى‏کرد- به خاطر نظافت است که در اولین آیات نازله بر رسول اکرم بیان شده است: وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ «3»
.همچنین استحباب پوشیدن جامه سفید یکى به خاطر زیبایى است و دیگر به خاطر پاکیزگى است، زیرا لباس سفید چرک را بهتر نمایان مى‏سازد و به همین موضوع در روایات اشاره شده است: الْبَسُوا الْبَیاضَ فَانَّهُ اطْیَبُ وَ اطْهَرُ «1»
. رسول اکرم هنگامى که مى‏خواست نزد اصحابش برود به آئینه نگاه مى‏کرد، موهاى خود را شانه و مرتب مى‏ساخت و مى‏گفت خداوند دوست مى‏دارد بنده‏اش را که وقتى که به حضور دوستان خود مى‏رود خود را آماده و زیبا سازد «2» یعنى لباس سفید بپوشد که زیباتر و پاکیزه‏تر است. 
قرآن کریم آفرینش وسائل تجمل را از لطفهاى خدا نسبت به بندگانش قلمداد کرده است و تحریم زینتهاى دنیا بر خود سخت مورد انتقاد قرآن قرار گرفته است: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتى اخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ «3»
. در احادیث اسلامى آمده است که ائمه اطهار با متصوّفه کراراً مباحثه کرده و مرام آنان را با استناد به همین آیه باطل نشان داده‏اند «4» اسلام التذاذ و کامجویى زن و شوهر از یکدیگر را نه تنها تقبیح نکرده است، ثوابهایى هم براى آن قائل شده است. شاید براى یک نفر فرنگى شگفت‏انگیز باشد اگر بشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر، آرایش کردن زن براى شوهر، پاکیزه کردن شوهر خود را براى زن مستحب مى‏داند. در قدیم که به پیروى از کلیسا همه گونه التذاذات شهوانى را تقبیح مى‏کردند این حرفها را تخطئه کرده حتى مسخره مى‏دانستند.
اسلام التذاذات جنسى در غیرمحدوده ازدواج قانونى را به شدت منع فرموده است و آن خود فلسفه خاصى دارد که بعد توضیح خواهیم داد، ولى لذت جنسى در حدود قانون را تحسین کرده است تا جایى که فرموده دوست داشتن زن از صفات پیغمبران است: مِنْ اخْلاقِ الْانْبیاءِ حُبُّ النِّساءِ «5»
.در اسلام زنى که در آرایش و زینت خود براى شوهر کوتاهى کند نکوهش شده است کما اینکه مردانى که در ارضاء زن خود کوتاهى مى‏کنند نیز نکوهش شده‏اند.
حسن بن جهم مى‏گوید: بر حضرت موسى بن جعفر علیه السلام وارد شدم، دیدم خضاب فرموده است. گفتم رنگ مشکى به کار برده‏اید؟ فرمود: بلى، خضاب و آرایش در مرد موجب افزایش پاکدامنى در همسر اوست. برخى از زنان به این جهت که شوهرانشان خود را نمى‏آرایند عفاف را از دست مى‏دهند «1» حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده که: «تَنَظَّفوا وَ لا تَشَبَّهوا بِالْیَهودِ» یعنى نظیف باشید و خودتان را شبیه به یهود نکنید. بعد فرمود زنان یهودى که زناکار شدند بدان جهت بود که شوهرانشان کثیف بودند و مورد رغبت واقع نمى‏شدند. خودتان را پاکیزه کنید تا زنانتان به شما راغب گردند «2» عثمان بن مظعون یکى از اکابر صحابه رسول اکرم است، خواست به تقلید از راهبان، به اصطلاح تارک دنیا شود، ترک زن و زندگى کرد و لذتها را بر خویش تحریم ساخت.
همسرش نزد رسول خدا آمده عرض کرد یا رسول اللَّه! عثمان روزها را روزه مى‏گیرد و شبها به نماز برمى‏خیزد. پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله خشمگین شده برخاست به نزد وى آمد. عثمان مشغول نماز بود. صبر کرد تا نمازش تمام شد، فرمود: اى عثمان! خدا مرا به رهبانیت دستور نفرموده است. دین من روشى منطبق بر واقعیت و در عین حال ساده و آسان است: «لَمْ یُرْسِلْنِىَ اللَّهُ تَعالى‏ بِالرُّهْبانِیَّةِ وَلکِنْ بَعَثَنى بِالْحَنیفِیَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ» «3» یعنى خداوند مرا براى رهبانیت و ریاضت نفرستاده است، مرا براى شریعتى فطرى و آسان و با گذشت فرستاده است. من نماز مى‏خوانم و روزه مى‏گیرم و با همسرانم نیز مباشرت دارم. هرکس که دین مطابق با فطرت مرا دوست مى‏دارد باید از من پیروى کند. ازدواج یکى از سنتهاى من است.(ص37تا41)
 
*علت ظلم مرد به زن در گذشته
 
 ما این جهت را که در گذشته مرد به زن به چشم یک ابزار مى‏نگریست و از او بهره کشى اقتصادى مى‏کرد، به صورت یک اصل کلى حاکم بر همه اجتماعات گذشته قبول نداریم. علائق عاطفى زوجیّت هرگز اجازه نمى‏داده که مردان به صورت یک «طبقه» زبردست بر زنان به صورت یک «طبقه» زیردست حکومت کنند، آنان را استثمار نمایند؛ همچنانکه معقول نیست فرض کنیم در دوره‏هاى گذشته پدران و مادران به عنوان یک «طبقه» بر فرزندان به عنوان یک «طبقه» دیگر حکومت و آنها را استثمار مى‏کرده‏اند. علائق عاطفى والدین و فرزندان همواره مانع چنین چیزى بوده است. علائق زوجین به یکدیگر، حتى در اجتماعات گذشته، بیشتر عاطفى و عشقى بوده و زن با نیروى جاذبه و جمال خود بر قلب مرد حکومت کرده او را در خدمت خود گرفته است. مرد به میل و رغبت خود نان‏آور زن شده و راضى شده او با خیال راحت به خود برسد و مایه تسکین قلب و ارضاى عاطفه عشقى او باشد؛ همچنانکه با میل و رغبت خود، زن را در پشت جبهه جنگ برده خود به وظیفه سربازى و فداکارى و دفاع از زن و فرزند قیام کرده است.
در عین حال انکار نمى‏کنیم که مرد در گذشته، هم به زن ظلم کرده و هم به فرزند، و از هر دوى اینها بهره کشى اقتصادى کرده است؛ همچنانکه به خود نیز ستم کرده است.
مرد به علت جهالت و تعصبهاى بیجا (نه به قصد استثمار و بهره کشى) هم به خود ظلم کرده هم به زن و فرزند. مرد در گذشته از لحاظ اقتصادى، هم در خدمت زن بوده هم از او بهره کشى اقتصادى کرده است. هر وقت طبیعت مرد به سوى خشونت گراییده‏ عشق و عاطفه در وجودش ضعیف شده، از زن به صورت یک ابزار اقتصادى استفاده کرده است. ولى این را به صورت یک اصل کلى حاکم بر تمام جوامع ماقبل [قرن‏] نوزدهم نمى‏توان ذکر کرد.
تجاوز به حقوق واقعى زن، استثمار زن، خشونت نسبت به او منحصر به ماقبل قرن 19 نیست. در قرن نوزدهم و بیستم حقوق واقعى زن کمتر از گذشته پایمال نشده است.(ص51و52)
 
* مبارزة اسلام با بهره¬کشی اقتصادی مرد از زن
 
 اسلام هرگز نخواسته مرد از زن بهره کشى اقتصادى کند، بلکه سخت با آن مبارزه کرده است. اسلام با قطعیّت تامّى که به هیچ وجه قابل مناقشه نیست، اعلام کرده است که مرد هیچ گونه حق استفاده اقتصادى از زن ندارد. این مسأله که زن استقلال اقتصادى دارد از مسلّمات قطعى اسلام است. کار زن از نظر اسلام متعلق به خود اوست. زن اگر مایل باشد، کارى که در خانه به وى واگذار مى‏شود مجّاناً و تبرّعاً انجام مى‏دهد، و اگر نخواهد، مرد حق ندارد او را مجبور کند. حتى در شیردادن به طفل با اینکه زن اولویّت دارد، اولویّت او موجب سقوط حق اجرت او نیست، یعنى اگر زن بخواهد فرزند خود را در مقابل مبلغى فرضاً یکهزار ریال در ماه شیر بدهد و زن بیگانه‏اى هم به همین مبلغ حاضر است شیر بدهد پدر باید اولویّت زن را رعایت کند. فقط درصورتى که زن مبلغ بیشترى مطالبه مى‏کند مرد حق دارد طفل را به دایه‏اى که اجرت کمترى مى‏گیرد بسپارد. زن مى‏تواند هر نوع کارى همین قدر که فاسدکننده خانواده و مزاحم حقوق ازدواج نباشد براى خود انتخاب کند و درآمدش هم منحصراً متعلق به خود اوست.(ص52)
 
*غیرت و حسادت
 
 از نظر ما در مرد تمایل به عفاف و پاکى زن وجود دارد، یعنى مرد رغبت خاصى دارد که همسرش پاک و دست نخورده باشد، همچنانکه در خود زن نیز تمایل خاصى به عفاف وجود دارد. البته در زن تمایل به اینکه شوهر با زن دیگر رابطه و آمیزش نداشته باشد نیز وجود دارد ولى این تمایل به عقیده ما ریشه دیگرى دارد مغایر با ریشه تمایل مشابهى که در مرد است. آنچه در مرد وجود دارد غیرت است و یا آمیخته‏اى است از حسادت و غیرت، ولى آنچه در زن وجود دارد صرفاً حسادت است.
ما فعلًا درباره لزوم عفاف مرد و ارزشش از نظر خودش و از نظر زن بحث نمى‏کنیم.
سخن ما فعلًا درباره حسى است که در مرد وجود دارد و به نام «غیرت» نامیده مى‏شود که: اولًا آیا غیرت همان حسادت است که تغییر اسم داده است یا چیز دیگرى است؟ ثانیاً آیا ریشه پوشش و حجاب اسلامى احترام به حس غیرت مرد است یا جهات دیگرى منظور است؟.
اما قسمت اول: ما معتقدیم که حسادت و غیرت دو صفت کاملًا متفاوت‏اند و هر کدام ریشه‏اى جداگانه دارد. ریشه حسادت خودخواهى و از غرایز و احساسات شخصى مى‏باشد ولى غیرت یک حس اجتماعى و نوعى است و فایده و هدفش متوجه دیگران است.
غیرت، نوعى پاسبانى است که آفرینش براى مشخص بودن و مختلط نشدن‏ نسلها در وجود بشر نهاده است. سرّ اینکه مرد حساسیت فوق العاده در جلوگیرى از آمیزش همسرش با دیگران دارد این است که خلقت مأموریتى به او داده است تا نسب را در نسل آینده حفظ کند. این احساس مانند احساس علاقه به فرزند است. همه کس مى‏داند که فرزند چقدر رنج و زحمت و هزینه براى پدر و مادر دارد. اگر علاقه مفرط بشر به فرزند نبود احدى اقدام به تناسل و حفظ نسل نمى‏کرد. اگر حس غیرت هم در مرد نمى‏بود که محل بذر را همیشه حفاظت و پاسبانى کند، رابطه نسلها با یکدیگر به کلى قطع مى‏شد، هیچ پدرى فرزند خود را نمى‏شناخت و هیچ فرزندى پدر خود را نمى‏دانست کیست. قطع این رابطه، اساس اجتماعى بودن بشر را متزلزل مى‏سازد.
پیشنهاد اینکه انسان به عنوان مبارزه با خودخواهى غیرت را کنار بگذارد درست مثل این است که پیشنهاد شود غریزه علاقه به فرزند را بلکه به طورکلى مطلق حس ترحم و عاطفه انسانى را به عنوان اینکه یک میل نفسانى است ریشه کن کنیم؛ درصورتى که این یک میل نفسانى در درجات پایین حیوانى نیست بلکه یک احساس عالى بشرى است.
علاقه به حفظ نسل در زن هم وجود دارد، ولى در آنجا احتیاج به پاسبان نیست، زیرا انتساب فرزند به مادر همیشه محفوظ است و اشتباه پذیر نیست. از اینجا مى‏توان فهمید که حساسیت زن در منع آمیزش شوهر با دیگران، ریشه‏اى غیر از حساسیت مرد در این مسأله دارد. احساس زن را مى‏توان ناشى از خودخواهى و انحصارطلبى دانست ولى احساس مرد چنانکه گفتیم جنبه نوعى و اجتماعى دارد. ما منکر حس حسادت و انحصارطلبى مرد نیستیم. ما مدعى هستیم که فرضاً مرد حسادت خود را با نیروى اخلاقى از میان ببرد یک نوع حس اجتماعى در او وجود دارد که اجازه نمى‏دهد با آمیزش همسرش با مردان دیگر موافقت کند. ما مدعى هستیم منحصرشناختن علت حساسیت مرد به حس حسادت که یک انحراف اخلاقى فردى است اشتباه است.
در برخى از روایات نیز بدین موضوع اشاره شده است که آنچه در مردان است غیرت است و آنچه در زنان است حسادت.
براى توضیح این مطلب مى‏توان یک نکته را افزود و آن این است که زن همیشه مى‏خواهد مطلوب و معشوق مرد باشد. جلوه گریها، دلبریها و خودنماییهاى زن همه براى جلب نظر مرد است. زن آنقدر که مى‏خواهد مرد را عاشق دلخسته خویش کند طالب وصال و لذت جنسى نیست. اگر زن نمى‏خواهد که شوهرش با زنان دیگر آمیزش داشته باشد به این جهت است که مى‏خواهد مقام معشوق بودن و مطلوب بودن را خاص خود کند. ولى در مرد چنین احساسى وجود ندارد. این گونه انحصارطلبى در سرشت مرد نیست. لهذا اگر مانع آمیزش زنش با مردان دیگر است، ریشه‏اش همان حراست و نگهبانى نسل است.(ص55و56)
 
*شهوترانی غیرت را از بین می برد
 
 انسان این حالت را دارد که هرچه بیشتر در گرداب شهوات شخصى فرو رود و عفاف و تقوا و اراده اخلاقى را از کف بدهد احساس «غیرت» در وجودش ناتوان مى‏گردد. شهوت پرستان از اینکه همسران آنها مورد استفاده‏هاى دیگران قرار بگیرند رنج نمى‏برند و احیاناً لذت مى‏برند و از چنین کارهایى دفاع مى‏کنند. برعکس، افرادى که با خودخواهیها و شهوات نفسانى مبارزه مى‏کنند و ریشه‏هاى حرص و آز و طمع و ماده پرستى را در وجود خود نابود مى‏کنند و به تمام معنى «انسان» و «انساندوست» مى‏گردند و خود را وقف خدمت به خلق مى‏کنند و حس خدمت به نوع در آنان بیدار مى‏شود، چنین اشخاصى غیورتر و نسبت به همسران خود حساستر مى‏گردند. این گونه افراد حتى نسبت به ناموس دیگران نیز حساس مى‏گردند، یعنى وجدانشان اجازه نمى‏دهد که ناموس اجتماع مورد تجاوز قرار گیرد. ناموس اجتماع ناموس خودشان مى‏شود.
على علیه السلام جمله عجیبى دارد. مى‏فرماید: «ما زَنى‏ غَیورٌ قَطُّ» «1» یعنى هرگز یک انسان شریف و غیور زنا نمى‏کند. نفرموده است: انسان حسود زنا نمى‏کند، بلکه فرمود انسان غیور زنا نمى‏کند، چرا؟ براى اینکه غیرت یک شرافت انسانى و یک حساسیت انسانى است نسبت به پاکى و طهارت جامعه. انسان غیور همان‏طور که راضى نمى‏شود دامن ناموس خودش آلوده گردد، راضى نمى‏شود دامن ناموس اجتماع هم آلوده شود؛ زیرا غیرت غیر از حسادت است؛ حسادت یک امر شخصى و فردى و ناشى از یک سلسله عقده‏هاى روحى است، اما غیرت یک احساس و عاطفه نوع بشرى است.
این خود دلیل است که «غیرت» از خودپرستى ناشى نمى‏شود، احساس خاصى است که قانون خلقت براى تحکیم اساس زندگى خانوادگى که یک زندگى طبیعى است نه قراردادى، ایجاد کرده است.(ص56و57)
 
* ریشة حیا و عفاف در زن
 
 به طورکلى بحثى است درباره ریشه اخلاق جنسى زن از قبیل حیا و عفاف، و از آن جمله است تمایل به ستر و پوشش خود از مرد. در اینجا نظریاتى ابراز شده است.
دقیق ترین آنها این است که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیرى است که خود زن با یک نوع الهام براى گرانبهاکردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است. زن، با هوش فطرى و با یک حس مخصوص به خود دریافته است که از لحاظ جسمى نمى‏تواند با مرد برابرى کند و اگر بخواهد در میدان زندگى با مرد پنجه نرم کند از عهده زور بازوى مرد برنمى آید، و از طرف دیگر نقطه ضعف مرد را در همان نیازى یافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیّت و مطلوبیّت قرار داده است‏....وقتى که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست همان‏طور که متوسل به زیور و خودآرایى و تجمل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد. دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق و طلب او را تیزتر کند و درنتیجه مقام و موقع خود را بالا برد.(ص62و63)
 
" حجاب مطهری "

" حجاب و عفاف " :

 

حجاب به معناى پوشاندن بدن زن در برابر نامحرم از احکام ضرورى دین اسلام است. در ادیان الهى دیگر از جمله آئین زرتشت، یهود و مسیحیت نیز این حکم با تفاوتهایى وجود دارد. در سرزمینى که اسلام در آن ظهور کرد زنان با صورتى گشاده و گریبانى چاک در معابر آمد و شد مى کردند. برخى نویسندگان چنین اظهار نظر کرده اند که پوشش اسلامى نتیجه تعامل فرهنگى بین اعراب و ایرانیان و رومیان است و در نتیجه، اسلام نسبت به چگونگى حضور زن در برابر نامحرم قانونى خاص ندارد و آن چه امروز به صورت دستورى شرعى در آمده، مستندى شرعى ندارد. این مقاله به تحقیق درباره صحت و سقم این نظر مى پردازد.

 

   مقدمه


صرف نظر از مباحثى چون ادله حجاب، محدوده حجاب اسلامى، فلسفه آن و مباحث دیگر، یکى از مباحث لازم در این باره، بررسى پیشینه این حکم است; به این معنا که آیا اسلام خود قانون و دستور خاصى براى پوشش زنان در برابر مردان نامحرم ارائه داده است یا نه، رسم موجود بین بانوان مسلمان ریشه اى دیرینه دارد؟ ضرورت طرح این بحث از آن جا ناشى مى شود که برخى مدعى شده اند: «ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب در قلمرو اسلام شد» و معتقدند که «حجاب رایج میان مسلمانان عادتى است که از ایرانیان، پس از مسلمان شدنشان به سایر مسلمانان سرایت کرد». برخى دیگر نیز گفته اند: «حجاب از ملل غیر مسلمان روم و ایران به جهان اسلام وارد شده است». این مقاله در صدد کشف اثبات این مسئله است.

 

    مفهوم لغوى حجاب به گفته اهل لغت این واژه به صورت متعدى و به معناى در پرده قرار دادن به کار مى رود. ابن درید مى گوید: «حجبت الشىء. .. اذا سترته، و الحجاب: السِّتر...، احتجبت الشمس فى السحاب اذا تستترت فیه. حجاب، پوششى است که روى شىء را فرا مى گیرد و حجاب یعنى پرده...، زمانى که خورشید در ابر فرو مى رود عرب مى گوید: احتجبت الشمس فى السحاب». فیومى این واژه را چنین توضیح مى دهد:حجب فعلى متعدى است و به معناى مانع شدن به کار مى رود. به پرده، حجاب مى گویند، زیرا مانع از دیدن است، و به دربان، حاجب گفته مى شود، زیرا وى مانع از ورود افراد است. این واژه در اصل بر موانع جسمانى اطلاق مى گردد، ولى برخى مواقع به موانع معنوى نیز حجاب گفته مى شود. از گفتار اهل لغت مى توان نتیجه گرفت که در زبان عرب، حجاب به پوششى گفته مى شود که مانع از دیدن شیئى پوشانده شده مى شود. شهید مطهرى نتیجه تحقیقات لغوى خود را درباره این واژه، چنین بیان مى کند: کلمه حجاب هم به معنى پوشیدن است و هم به معنى پرده و حاجب، بیشتر استعمالش به معنى پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش مى دهد که پرده وسیله پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوشش حجاب نیست; آن پوشش حجاب نامیده مى شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد. این واژه در قرآن و حدیث نیز با عنایت به همین معناى لغوى به کار رفته و معناى خاصى پیدا نکرده است.

شهید مطهرى مى فرماید: در قرآن کریم در داستان سلیمان غروب خورشید را این طور توصیف مى کند: «حتى توارت بالحجاب» یعنى تا آن وقتى که خورشید در پشت پرده مخفى شد. تعبیر حجاب با همین معنا در آیه 51 سوره شورى و نیز در آیه 53 سوره احزاب به کار برده شده است... . در دستورى که امیر المومنین(علیه السلام) به مالک اشتر نوشته است مى فرماید: «فلا تطولن احتجابک عن رعیتک» یعنى در میان مردم باش کمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان کن. حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند بلکه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار ده.

 

پوشش زنان عرب قبل از اسلام شواهد متعددى از قرآن حاکى از این نکته است که در جامعه عرب قبل از اسلام زنان براى حضور در اجتماع از پوشش مناسب و مطلوبى برخوردار نبودند. به همین دلیل همسران پیامبر ـ صلوات اللّه و سلامه علیه و آله ـ از متابعت آن الگو منع مى شوند: یا نِسَاء النَّبِى لَسْتُنَّ کَأَحَد مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا* وَقَرْنَ فِى بُیوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الْأُولَى; اى همسران پیامبر شما مانند هیچ یک از زنان [دیگر ]نیستید اگر سر پروا دارید پس به ناز سخن مگویید تا آن که در دلش بیمارى است طمع ورزد و گفتارى شایسته گویید. و در خانه هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینت هاى خود را آشکار مکنید.

 دستورهاى اصلاحى اسلام نسبت به پوشش زنان نیز حاکى از برخى نقص ها و کاستى ها در پوشش زنان آن دوره و فاصله آن با پوشش مورد سفارش اسلام است: یا أَیهَا النَّبِى قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یعْرَفْنَ فَلَا یؤْذَینَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا; اى پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوشش هاى خود را بر خود فروتر گیرند این براى آن که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیک تر است و خدا آمرزنده مهربان است. همین نکته، از آیات سوره نور نیز که درباره آن ها بحث خواهد شد، فهمیده مى شود. شأن نزول آیه  سوره نور اشاره اى به کیفیت پوشش قبل از دستور حجاب دارد. در این شأن نزول آمده است «کان النسا یتقنعن خلف آذانهن; زنان دنباله مقنعه خود را به پشت گوش هاى خود مى انداختند» بنا بر این، گلو و بنا گوش آن ها هویدا بود. تاریخ پژوهان نیز این نکته را که زنان جزیرة العرب از حجاب مناسبى برخوردار نبودند، تأیید مى کنند. اکنون سخن در این است که این وضعیت به دنبال وضع قانون اسلامى مبنى بر ضرورت حجاب بر هم خورد. علت پیدایش حجاب:

مخالفان حجاب سعی کرده اند جریانات ظا لما نه ای را به عنوان علت پیدایش حجاب ذکر کنند ، و در این جهت میان حجاب اسلامی و غیر اسلامی فرق نمی گذارند و نیز وانمود می کنند که حجاب اسلامی از همین جریانات ظالمانه سر چشمه می گیرد.

در باب علت پیدایش حجاب نظریات گوناگونی ابراز شده است و غالبا" این علتها برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است .که در اینجا به مجموع آنها اشاره می شود.نظریاتی که بدست آوردهایم بعضی فلسفی ،بعضی اجتماعی ،بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی وبعضی روانی است که ذیلا" ذکر می شود:

1-میل به ریاضت و رهبانیت(ریشه فلسفی ):

ارتباط مسئله پوشش یا فلسفه ریاضت و رهبانیت از این جهت است که چون زن بزرگترین موضوع خوشی و کامرانی بشر است ، اگر زن ومرد معاشر و محشور با یکدیگر باشند ، خواه نا خواه دنبال لذت جویی و کامیابی می روند پیروان فلسفه رهبانیت وترک لذت برای اینکه محیط  را کاملا" باز دهد وریاضت  سازگار کننده بینزن ومرد حریم قائل شده پوشش را وضع کرده اند.

2-عدم امنیت وعدالت اجتماعی:

ریشه دیگری که برای بوجود آمدن پوشش ذکر کرده اند نا امنی است. در زمانهای قدیم هر کسی زن زیبائی داشت ناچار بود او را از دید زور مندان مخفی نگه دارد  زیرا اگر آنها اطلاع پیدا می کردند او دیگر مالک زن خود نبود . ایران  دوره ساسانی ناظر جنایتها و فجایع عجیبی دراین زمینه بوده است شاهزادگان وموبدان وکدخداها واربابها هر گاه از وجودزن زیبایی در یک خانه مطلع می شدند به آن خانه می ریختند و زن را از خانه شوهرش بیرون میکشیدند در آن موقع سخن از پوشش وحجاب نبود.

3-پدر شاهی وتسلط مرد بر زن واستثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی فرد

4-حسادت وخودخواهی مرد

5-عادت زنانگی زن واحساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم دارد.

 

آثار و فوائد حجاب :

1-  حرمت بخشیدن به زن :

زن مسلمان ،تجسم حرمت و عفت در جامعه است ، حفظ پوشش به نوعی احترام گذاردن به زن و محفوظ نگه داشتن وی از نگاه های شهوانی و حیوانی است .

2- مبارزه با نفس:

میل به خود نمایی و جلوه گری به مصالحی در سرشت زن ،نهفته است که باید در مسیر درست و هدفی والا بکار گرفته شود . بی گمان این گرایش در وجود زن اگر همچون سایر میلها به درستی بکار گرفته شود ، ثمرات مطلوبی خواهد داشت و در جهت کمال او کار آمد خواهد بود و در مسیر فراهم آوردن محیطی مناسب همراه با زندگیش ،سودمند خاهد شد . چراکه هیچ گرایش درونی بدون جهت درجان انسان به  ودیعت نهاده نشده است . اما اگر این گرایش ،مرزی نداشته باشد وخودنمایی وجلوه گری همواره ودر همه جا نمود داشته باشد ،قطعا" فساد آخرین خواهد بود و در ایجاد زمینه های نا هنجاری در جامعه خواهد کرد . (پوشش را میتوان مهمترین عامل تعدیل این میل دانست).

 

3-جواز حضور در اجتماع :

بدون هیچ تردید ،زن بخش عظیمی از نیروی انسانی یک جامعه را تشکیل میدهد و در ابعا د مختلف فرهنگی واجتماعی واقتصا دی وسیاسی می تواند نقش آفرینی عظیمی داشته باشد . اسلام با طرح پوشش زن در حقیقت جواز حضور در اجتماع او را رقم زده است وا زسوی دیگر جلوی فساد  گستری ونا هنجاریهای ناشی از اختلاط زن ومرد را گرفته است . همه احاد جامعه در مقابل سلامت نفسانی جامعه مسئو لند  ومسئولیت  مهمتر در این با ره بر دوش خانم ها است .

4-آرامش روانی جامعه :

 از جمله فلسفه های اصلی حجاب ایجاد آرا مش روانی وامنیت روحی در جامعه است چراکه امنیت وآرامش در ابعاد مختلف زندگی از حقوق مسلم همه شهروندان بوده و هیچ کس حق ندارد با بهانه های مختلف موجبات سلب آسایش دیگران رافراهم کند ودر نکوهش مردم آزاری وایجاد مزاحمت برای دیگران همه مکاتب و مذاهب اتفاق نظر  دارند اما افراد مادی نگرو ودنیا زده که آسایش وآرامش دو گیتی را فقط در امور مادی  خلا صه می کنند مزاحمت وآزار را هم فقط مزاحمتهای بدنی ومادی می دانند در حالی که آزارهای روحی و معنوی و توهین به اعتقادات ومقدسات دیگران بسیار زشت تر از سایر آزار ها است . اگر چه حجاب خواهران وپوشش برادران تا حدودی یک امر شخصی وسلیقه ای وانتخابی است اما اصل مسلئه پوشش داشتن با تفاوتهای خاص مربوط به زن ومرد امری اجتماعی است وتکلیف است نه حق . هر انسانی که در جامعه زندگی میکند مکلف وموظف است به حقوق سایرین احترام بگزارد وکاری نکند که باعث آزار وصدمه به دیگران شود وچه صدمه وآسیبی بالاتر از تحریک شهوت در نیروی جوان کشور؟کدام ظلم وگناه بالاتر از اینکه خانمی آرایشهای آنچنانی واجرای نمایشهای زننده در کوچه وبازار در ذهن وفکر جوانان معصوم و نا پخته آشوب به پا کرده وآتش عشقهای خیابانی وهوسهای خانمان سوز راروشن کند !کدام خیانت بالاتر از آنکه غرایز خفته نسل جوان را بیدار کنیم  بدون اینکه امکان اشباع آنها وجود داشته باشد؟

5-حجاب ومعنویت :

یکی از آثار وفوائدی که برای حجاب در قرآن ذکر شده علاوه بر حفظ آرامش روانی کل جامعه ،حفظ بانوان محترم از آزار واذیت افراد بی سرو پا است که همه جوامع کم وبیش وجود دارند از این نظر" حجاب نوعی هویت است نه محدودیت " وهمان گونه که گلهای زیبا و خوش رنگ وبو باید حصار خارها قرار بگیرند  از دستبرد کودکان بازی گوش در امان بمانند زنان نیز باید گلبرگهای وجود خود را در پوششهای مناسب قرار دهند تا از نیش ونوش نگاه نامردان ونامحرمان دور بماند .

"قرآن کریم در آیه 59 سوره احزاب فلسفه حجاب را مد نظر قرار داده ومی فرماید :

" ای پیامبر به همسران ودخترانت وبه موفقین بگو که روسری های خویش را بهخود نزدیک کنند وهمچون زنان عفیف بپوشانند تا به (عفت وپاکدامنی )شناخته شوند ودر مورد آزار واذیت قرار نگیرند وخدا آمرزنده ومهربان است "

6-ایجاد امنیت :

جامعه موظف است امنیت را در ابعاد مختلف برای افراد فراهم سازد ،بخش عمده از این مهمبه عهده زن است که با حفظ پوشش به این امر جامه عمل بپوشانند.

در سایه رعایت حجاب ،زن با شهامت هر چه تمامتر به وظیفه خود مشغول شده و خطری از ناحیه اجتماع متوجه وی نمی شود. بدین میان معتقد هستیم که پوشش ،امنیت رادر جامعه فراهم میسازد ودر حریم پوشش است که می توان با خیالی آسوده بهجامعه آمد وبه فعالیت پرداخت ودر سنگر حجاب ،حضور عینی خود را در ابعاد مختلف اجتماع،تحقق بخشید

7-حفظ بنیاد خانواده:

از دیگر فلسفه ها وفوائد حجاب تاثیر آن در استحکام وتداوم هسته اصلی جامعه یعنی خانواده است.

"رابطه حجاب وتاثیر آن در حفظ بنیاد خانواده و یا اثری که بد حجابی در تزلزل و نابودی ساختار خانواده دارد از دو بعد میتوان برسی کرد"

 

نظریه های مختلف در مورد حجاب :

1-نظریه زیست شنا سان:

برخی از زیست شناسان به وجود نوعی احساس حیاء و خجلت در جنس ماده اشاره می کنند و منشاء حشمت و حجاب زنان را نیز همان حیاء می دانند.

دکتر فخری فیزیولوژیست مصری چنین می گوید :

ریشه و مبداء حجاب ،همان احساس حیا و خجلت است،زیرا انسان  از آن جهت که از چیزی احساس حیا می کند ،از ظهور آن نزد دیگر مردمان دوری می ورزد و از همین احساس حیاء ،پوشاندن و حجاب سر چشمه می گیرد.

2- نظریه روانشنا سان:

برخی از روانشناسان در تایید این مطلب که حجاب وپوشش زن فطری است از وجود حیاء در نهاد انسان نام می برند که به دو صورت باز دارنده و هدایت کننده ایفای نقش می کند ، بدینسان از نظر آنان ،حیا تعدیل کننده غرایز و ضامن اجرای بسیاری از قوانین اجتماعی _ اخلاقی است.

روانشناسان معتقدند که حیاء با آفرینش زن به هم آمیخته است و تغییرات جسمی دوران بلوغ که معمولا" با بروز حالات روحی و روانی مختلفی همراه است ،عامل درونی حیاء را به نمایش می گذارد.

3- نظریه جامعه شنا سان :

از آنجا که انسان موجودی است اجتماعی و به تعبیر دیگر (( مدنی طبع )) جامعه شناسان حجاب و پوشش زن را مقتضای طبیعی جامعه بشری معرفی کرده اند.

در کتاب زن از نظر حقوق اسلامی آمده است :

لزوم پوشانیدن زن در برابر مردان ، یکی از امور طبیعی است زیرا با ثابت بودن این اصل که هر چه زن به تقوا وعفاف و پرهیزکاری از هر گونه اعمال مخالف عفت مایلتر باشد اساس زندگی خانوادگی مستحکمتر ودر نتیجه ، سعادت و رفاه اجتماعی کاملتر خواهد بود. جای تردید باقی نمی ماند که زنان موظفند به منظور جلوگیری از شیوع زنا وتحریک احساسات پست شهوی ، با لباس ساده خود را بپوشانن وهنگام معاشرت با مردان و بیرون رفتن از منزل و شرکت در مجالس از پرده دری خودداری نمایند.

حجاب در ایران:

با ورود اسلام به ایران، تمدن ایرانی شکلی دیگر به خود گرفت و رفته رفته فرهنگها، باورها،عقاید وسنتها ی محدود ودست وپاگیر گذشته و بعضا" افراطی شکل نهادینه تر یافت . چنانچه می توان گفت فرهنگ ایرانی اسلامی جایگاه واقعی خود را بعد از گذشت چندین قرن باز یافت چرا که با ورود اسلام آزادیهای رنگارنگی که تا آن روز جهان هم در خواب ندیده بود در چارچوبی قانونمند ظاهر گردید.آزادی حقوق زنان ، قداست بخشیدن به شخصیت و پایگاه و منزلت اجتماعی آنان شاید تنها نمونه ای کوچک باشد که بر آن دست نهاده ایم ، چرا که زنان در سایه همین اسلام قدیسه ای شدند آسمانی که بعد ها با بر قراری حکومت اسلامی در ایران به عنوان الگو وحتی اسطوره ای برای زنان مدرن غربی بشمار می آیند.

فرازهایی از سخنان امام خمینی (ره) در مورد حجاب :

(( زنان در انتخاب فعالیت وسر نوشت و همچنین پوشش خود ، با رعایت موازینی آزادند و تجربه کنونی فعالیتهای ضد رژیم شاه نشان داده است که زنان بیش از پیش آزادی خودرا در پوششی که اسلام می گوید یافته اند .)) 10/8/1357

((خطری که ماحس می کنیم این است که زنان دو مرتبه به آن ابتذالها کشانده شوند . اما حجاب اسلامی چه معنی دارد ، حجاب اسلامی یعنی حجاب وقار ، حجاب شخصیت ، ساخته من یا فقیه و دیگران نیست ، این نص صریح قآن است ، آنقدری که قرآن مجید بیان کرده است ، نه ما می توانیم از حدود خارج شویم و نه زنانی که معتقد به این کتاب بزگ آسمانی هستند . آیه حجاب برای شخصیت دادن به زنهاست ، برای شخصیت انسانی اوست .)) 21/6/1358

((البته باید توجه داشته باشید که حجابی که اسلام قرار داده است ، برای حفظ آن ارزشهای شماست . هر چه که خدا دستور فرموده است ، چه برای زن وچه برای مرد ، برای این است که آن ارزشهای واقعی که اینها دار ند و ممکن است به واسطه وسوسه های شیطانی یا دستهای فاسد استعمار پایمال  می شدنداینها ،این ارزشها زنده  بشود. ))

 

نقش حجاب در تامین امنیت اجتماعی :

در دهکده کوچک جهانی امروز که افراد در هجوم مبانی گوناگون تصمیم گیری از سراسر عالم قرار دارند تثبیت و نهادینه کردن باورهای اصیل و ناب با چالش مواجه خواهد شد . زدودن چنین تاثیرات مخربی ف نیرو و مسئولیت مضاعفی را از سوی متفکرین متعهد و مسئولین جامعه طلب می کند .

باید دید که کشورهای استعماری غربی به ویژه آمریکا در زمینه مبانی عقیدتی و فکری مردم جامعه ما چگونه بر خورد می کنند و از چه راههایی در صددویران کردن عقاید و باورهای آنان برای سلطه هر چه بیشتر هستند. می توان گفت گسترش ماهواره ها و ترویج استفاده از آن و به تبع آن ، کمرنگ کردن اعتقادات و باورهای دینی دقیقا"در راستای اهداف اینگونه کشورها قرار دارد. به مین دلیل تبلیغات منفی و ارائه چهره ای خشن از کشورهایی که دارای اعتقادات مذهبی هستند یکی از حربه هایی  است که این کشورها در دست دارند . بنابر این نباید اجازه داد که دشمن بتواند به راحتی اهداف استعماری خود را در جامعه ما تعقیب نماید.

اولین کار استعمار این است که زنان را به ابتذال بکشاند زیرا وقتی زن به ابتذال کشیده شد و از حجاب دور شد ، خانواده متزلزل می شود یعنی همان چیزی که خواست بیگانگان است.

 

پاسداری از سنگر حجاب و عفاف :

حجاب و پوشش برای بانوان و توجه به حریم عفاف و حراست آن از اصیلترین سنگر زنان و از مهمترین و عمیقترین و سودمندترین قانون الزامی آفرینش برای آنها و برای جامعه است و به عبارت روشنتر ، حجاب و پوشش، سنگر سعادت و پیروزی و رستگاری زنان و جامعه است که اگر این سنگر آسیب ببیند و یا فرو ریزد ، عوامل سعادت و پاکزیستی و شرافت آنها فرو ریخته . قطعا"انها بدون این سنگر ، در سرا شیبی سقوط و انحراف قرار گرفته و موجب آلودگی خود و جامعه خواهند شد.

با کمال تاسف دنیای غرب و دنباله روهای آنها ،این مسئله بسیار مهم اسلامی و اخلاقی را نادیده گرفته بلکه برعکس با کمال گستاخی بر ضد آن گام بر می دارند و آن را عامل تحذیر و رکود واپس گرایی دانسته تا آنجا که در دانشگاههای خود ، دختران دارای پوشش را اخراج می کنندو چنین کار ضد بشری را از نشانه های تمدن می نامند .

حجاب سنگر حفظ شخصیت زن و جامعه ، سنگر حفظ زیبایی وشکوه زن ، و حفظ شخصیت و وقار زن ، سنگر حفظ صحیح ارتباطی و رشته های اجتماعی ، سنگر حفظ اخلاق فردی و اجتماعی ، سنگر و دژخلل نا پذیر برای حفظ مرزها و شیرازه های روابط مختلف بوده و کیان خانه و خانواده را از هر گونه انحراف و گمراهی و از هم پاشیدگی حفظ می کند.

براستی در چه دوران و دنیای جاهلیتی قرار گرفته ایم که دنیای غرب و الگو تراشان ، حتی در کشورهای اسلامی ، شکستن چنین سنگر و دژی را علامت ترقی ،  رشد و تمدن می دانند و بر عکس حجاب و حفظ حریم عفاف را نشانه عقب گرد و واپسگرایی ،غربیها چنین القاء می کنند که حجاب زنجیر اسارت بر دست و پای زنان است و سدی بر سر تکامل آنهاست . حجاب زنان را در زندان زندگی حبس کرده و آنها را از تعالی و رشد باز می دارد و از توسعه علمی ، فکری ، فرهنگی ، و هنری زن می کاهد .در جامعه ای که بر اثر نبودن قانون حجاب ، شخصیت زن تا سر حد یک عروسک ، یا یک کالای بی ارزش ، سقوط کند ، ارزشهای معنوی آن به کلی فراموش می گردد ، در چنین جامعه ای چگونه یک زن می تواند به هویت خود پی ببرد و شخصیت انسانی خود را از گزند آلودگان تبهکار حفظ کند.

 

عوامل بد حجابی :

 عوامل بد حجابی از دو عامل بیرونی و درونی نشات می گیرد که در ذیل به آنها اشاره میگردد.

الف)عوامل بیرونی ترویج بد حجابی و بی حجابی در جامعه ما عبارتند از :

1-بیم دشمنان انقلاب اسلامی از اصولگرایی و رشد روز افزون معنویت در مقابل ماتریالیسم غربی و در نتیجه مقابله با پیشرفت چنین آموزه ای در ایران و جلوگیری از ورود و صدور آن به دیگر کشورها و به خطر افتادن منافع آنان.

2-تبلیغات گسترده فرهنگی (تهاجم غرهنگی )دشمنان علی الخصوص آمریکای جنایتکار و اسرائیل و... از طریق ماهواره ،  اینتر نت و ... به منظور جلو گیری از ترویج اسلامگرایی در جهن خصوصا"کشورهای غرب.

3-بی هویت کردن نسلهای آینده جمهوری اسلامی و بی تفاوت کردن نسل فعلی و تخریب آموزه های نسل اول و دوم انقلاب اسلامی .

4-فشارهای سیاسی بر نظام بین الملل وسازمانهای وابسته به آن در بر خورد با جمهوری اسلامی ایران از قبیل سازمان حقوق بشر ، کنوانسیون برابری حقوق زن و مرد ، یو نسکو و ... با توجیهات کاذبانه عدم وجود آزادی ، وجود زندانیان سیاسی ، پایمال کردن حقوق زنان و...

5-ارائه مدهای غربی که منطبق با نوع حکومت ماتریالیستی آنهاست به عنوان الگو و سنبل پیشرفت و مقابله با الگوهای برتر اسلامی و ایرانی .

6-ایجاد جو نا خرسندی عمومی از حکومت جمهوری اسلامی و بزرگنمائی مشکلات احتمالی با تبلیغات گسترده و ایجاد جو بد بینی نسبت به نهادهای نظارت و هدایت کننده مانند سپاه ، بسیج ، قوه قضائیه و...

 

ب)عوامل درونی بد حجابی و بی حجابی :

1- بی تفاوتی حکومت و مردم نسبت به شیوع منکر و کم توجهی و یا بی توجهی نسبت به انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر.

2- تبدیل شدن ناهنجاریها به هنجارها به دلیل بی توجهی و یا کم توجهی مردم و حکومت به نا هنجارها.

3-تولید الگوها و محصولات فرهنگی و البسه های غیر متعارف با مدهای غربی و عرضه ارزان قیمت آن به بازار خرید.

4- بر خوردهای غیر اصولی و غیر کارشناسانه با پدیده بدحجابی در بین جوانان و مردم و جری کردن آنان در بر خوردها.

5- منفی نگری به پدیده ارزشمند حجاب و عدم توجه به نقاط مثبت حجاب و تبلیغ آن از طریق رسانه های گروهی بخصوص صدا و سیما ، تئاتر و سینما و ...

6-عدم ارائه الگوی مناسب و در خور شان نظام مقدس جمهوری اسلامی .

7- بی تفاوتی و بی توجهی دستگاههای فرهنگی جامعه در بر خورد با پدیده حجاب در مواجهه با مردم بخصوص جوانان از قبیل وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی -  وزارت آموزش و تحقیقات و فن آوری – وزارت آموزش وپرورش – صدا وسیماو ...

8- خصوصی سازی مراکز و موسسات فرهنگی و ارائه محصولات آن بدون توجه به نظارت کامل به کیفیت و نحوه فعالیت آنان .

9- فاصله گرفتن جوانان از آموزه های دینی و فرهنگ غنی اسلام به دلیل تبلیغ غلط آن و عدم توجه به خواستهای منطقی آنان.

10 عدم تعیین حدود مشخص عملی و اجرائی در قانون برای مقابله دستگاههای قضایی و انتظامی در بر خورد با بی حجابی .

عدم توجه والدین به رعایت اصول اخلاقی و نوع پوشش لازم در منزل و در حضور فرزندان .

11- بر غیر اصولی و غیر منطقی با پدیده های تکنولوژی ، مانند ماهواره و اینتر نت و عدم توانایی در ارائه تکنولوژی برتر برای جایگزینی .

12- ...

نتیجه یک تحقیق:

به جهت شناخت عوامل اجتماعی ،اقتصادی،فرهنگی و روانی موثر در شکل گیری و گسترش پدیده بد حجابی در استان آذر بایجان غربی لازم شدکه از تعدادی دختران و زنان جوان که پوشش ظاهری مناسبی نداشتنددر شهرستان ارومیه سوالاتی به عمل آید که نتایج حاصله و یافته های تحقیق به شرح ذیل می باشد:

1-متغییر سن:

تحقیق حاضر که از تعداد یکصد نفر بعمل آمد نشان می دهدکه بیش از 9/89درصداز افرادی که حجاب اسلامی را رعایت نم یکنند در گروههای بین 14-26سال واقع شده اند.

بررسیهای بعمل آمده حاکی است دختران و پسران ایرانی بطور متوسط در سنین 11 تا 13 سالگی به بلوغ میرسندو بطور میانگین در سنین 26تا 28 سالگی اکثر آدنها متاهل و شاغل می شوند و هویت اجتماعی آنها شکل می گیردو زندگی بزرگسالی خود را آغاز می کنند.با عنایت به اینکه تمامی قوای زیستی،روحی،روانی،فکریو عاطفی فرد از دوران بلوغ تغییر و تحولات اساسی می یابد و بر هر یک  از این تغییرو تحولات نیز قانونمندی خاصی حاکم است(هندسه دوران جوانی) بنا به گفته زیگمو ند و آنا فروید ،در دوره بلوغ به علت تغییرات شدید فیز یولوژیککه طی آن روی میدهد یک مرحله طغیانی است.ویژگی های روانی دوران نو جوانی و جوانی از قبیل آمارگیرانی  که در آن فر معمولا بر علیه نظامهای رایج کشور طغیان ممی کندو مبنایمحاسبه و قضاوت وی مبانی آرمانی و مدینه فاضله می باشد،هیجان طلبی ، تنوع طلبی ،هویت جوئی ،تاثیر پذیری ،و والگو پذیری  از گروه وهمسالان ،مربیان ،رسانه ها ،تحرک وانرژی فوق العاده که در حال حاضر  زیر ساختهای لازم در جهت گذارن بهینه اوقات فراغت وتخلیه معقول آن به اندازه کافی در دسترس نمی باشد،لذت طلبی ،خود نمایی و سعی در جذب جنس مخالف،عدم وجود پیوستار و هماهنگی در تجربه های زندگی فرد ،عدم جامعه پذیری کامل و عدم درک صحیح مسوئولیت همه از مواردی می باشند که قرار گرفتن 91درصد از از مقاطع سنی 14 تا 26 را در بین افراد مورد بحثتوجه وتبیین می نماید.

بحث ونتیجه گیری :

به اعتقاد  جامعه شناسان ،ناهنجاریهاو جرائم اجتماعی در تمام اعصار و جوامع وجود داشته ،لیکن برخی از شرایط  ،با گسترش دامنه این ناهنجاریها ،معضلاتی   ایجاد می شود که تداوم حیات اجتماعی  را با خطر مواجه  می کند بروز این مسئله در جامعه ای که دارای فرهنگ غنی دینی و مبتنی  بر اخلاق و دستورات رفتاری در حوزه زندگی فردی و اجتماعی است قابل تاملو دقت بیشتری می باشدعلائم هشدار دهندهای نظیر افزایش نرخ ارتکاب به جرائم با توجه رشد جمعیت ،کاهش سن ارتکاب به جرایم در میان زنان ،ارتکاب علنی بسیاری لز جرایم علیه اخلاق و عفت عمومی نشان می دهد که سنگ بنای اجتماع یعنی  خانواده و نیز قشر زنان بعنوان مادران آینده وپرورش دهندگان نسل آتی در معرض آسیب ها و تهدیدات جدی است.اگر وجوه مشترک آکثر قریب به اتفاق افراد بد حجاب را مورد برررسی قرار دهیم مشاهده می نماییم که تقریبا همه آنها  در بسیاری از خصوصیات روانشناختی مشترک هستند اکثر آنها جوان  ویا نو جوان دارای تحصیلات راهنمایی تا فوق دیپلم و همچنین مجرد می باشند بروز گسترش بد حجابی سلامت و امنیت جامعه را بطور جدی به مخاطره می اندازد  بطوریکه نه تنها حرمت خودفرد بلکه حرمت جامعه را نیز مورد آماج بسیاری از جنبه های اجتماعی ،فرهنگی ،اخلاقی ،بهداشتی،و حقوق می گردد .

بطور کل از جمله علل بد حجابی می توان به عوامل ذیل اشره کرد:

الف-علتهای خانوادگی:

مشاجرات خانوادگی،بد سرپرستی،طلاق،ازدواج اجباری،اعتیاد و خشونت خانوادگی

ب-علتهای اجتماعی:

دوستان ناباب ،اغفال،مهاجرت،فساد اجتماعی ،عدم الگو  یابی و الگو پذیری صحیح ،

ج-علتهای فرهنگی:

ماهواره،فیلم های مبتذل،اعتقادات ضعیف،بی بند وباری،نهادینه نشدن ارزشهای مذهبی،افزایش سن ازدواج در بین جوانان

د-علل اقتصادی :

فقر مالی ،فاصله طبقاتی ،زیاده طلبی

ه-علل فردی:

اختلالات روانی،اختلالات جسمانی،مشکلات جنسی،بلوغ زود رس،افسردگی،عقده خود کم بینی،تنوع طلبی

 زیاده طلبی،خودنمایی،لذت طلبی.

 

پیشنهاد و راهکار ها:

ارائه هر نوع راهکاروپیشنهاد با اهداف ذیل جهت جلو گیری از شیوع معضل

 بد حجابی ارائه می گردد.

-پیشگیری  از بروز و گسترش آسیب ها و ناهنجاریهای اجتماعی.

-مقابله با روند روبه رشد دامنه آسیبها جهت افزایش ضریب امنیتی اخلاقی ،بهداشتروانیو سلامت جسمانی ، محافظت

سرمایه انسانی  از گزند آسیبهای اجتماعی.

-ایجاد هماهنگی در بر نامه ریزیهای کلان و جامع توسط دستگاه های ذیربط به منظور جاری ساختن اراده ملی

 و تقویت انگیز  مردم در تحقق نظارت اجتماعی نسبت به پیشگیری و مهار آسیب های اجتماعی.

-تلاش جهت شناخت بهره مندی از ظرفیت ها،منابع و امکانات و دستگاه های دولتی وغیر دولتی جهت پیشگیری ،مقابله

و اصلاح آسیب دید گان اجتماعی .

پیشنهادات که در این مقوله ارائه می گرد د در چهار مولفه :

1- فرهنگ 2- خانواده 3-اقتصاد4- حقوق می باشد.

" سه چیز خنده‌آور و سه چیز گریه‌آور(حکایت خوبان) ":

 

سلمان می‌فرماید:
از شش چیز در شگفتم. سه چیز آن مرا می‌خنداند و سه چیز دیگر مرا به گریه‌ام می‌اندازد.
آن سه چیز که مرا به گریه می‌اندازد: جدایی از دوستان محمد(ص)، هراس و وحشت قیامت
 و ایستادن در پیشگاه خدای عزوجل است.
و اما آن سه چیزی که مرا به خنده وا می‌دارد : یکی کسی است که در پی دنیا است، حال آن
که مرگ در پی او است.
دیگری کسی است که در غفلت به سر می‌برد، حال آن که از او غافل نیستند، یعنی خداوند ناظر
 اعمال او است،
و سومی کسی است که دهانش به خنده باز می‌شود، در صورتی که نمی‌داند، آیا خداوند از او
خشنود است یا ناخشنود.(1)
_____________________
1- میزان الحکمه، ج 9، ح 15169

" چگونگی آمادگی برای مرگ(چراغ راه) " :

قیل لامیرالمؤمنین(ع):

ما الاستعداد للموت؟ قال: «اداء الفرائض، و اجتناب المحارم، و الاشتمال علی المکارم، ثم لایبالی

 وقع علی الموت ام وقع الموت علیه، و الله لایبالی ابن ابی‌طالب اوقع علی‌الموت، ام وقع الموت

علیه».

به امیر مؤمنان گفتند:

آمادگی برای مرگ و استعداد برای انتقال از دنیا به آخرت به چه اموری است؟

حضرت فرمود: عمل به واجبات الهی و دوری جستن از حرام‌ها، احاطه داشتن ارزش‌های اخلاقی

 بر درون و برون، سپس برای کسی که آراسته به این حقایق باشد باکی نیست که او در کام مرگ

افتد یا مرگ بر او واقع شود، ‌به خدا سوگند پسر ابوطالب هیچ باک و دغدغه‌ای

ندارد از این که به مرگ افتد یا مرگ او را فرا گیرد.(1)

_____________________

1- الامالی، شیخ صدوق، ص 172

 

" گزیده‌ای از کتاب مسئله حجاب " :

*ریشة انحرافات، در افکار و عقاید است

 ریشه بیشتر انحرافات دینى و اخلاقى نسل جوان را در لابلاى افکار و عقاید آنان باید جستجو کرد. فکر این نسل از نظر مذهبى آنچنانکه باید رهنمایى نشده است و از این نظر فوق العاده نیازمند است.
اگر مشکل در رهنمایى این نسل باشد بیشتر در فهمیدن زبان و منطق او و روبروشدن با او با منطق و زبان خودش است. و در این وقت است که هر کسى احساس مى‏کند این نسل، برخلاف آنچه ابتدا به نظر مى‏رسد، لجوج نیست، آمادگى زیادى براى دریافت حقایق دینى دارد.(ص11)
 
*هدف از نگارش کتاب «مسالة حجاب»
 
 هدف نویسنده و همچنین هدف گروه روشنفکر و متدین انجمن اسلامى پزشکان از طرح و بحث و نشر «مسأله حجاب» این است که احساس شد گذشته از انحرافات عملى فراوانى که در زمینه حجاب به وجود آمده این مسأله و سایر مسائل مربوط به زن وسیله‏اى شده در دست یک عده افراد ناپاک و مزدورصفت که از این پایگاه علیه دین مقدس اسلام جار و جنجال تبلیغاتى راه بیندازند. بدیهى است در شرایط موجود که نسل جوان از جنبه مذهبى به قدر کافى راهنمایى‏ نمى‏شود این تبلیغات آثار شوم خود را مى‏بخشد.
این بنده خدا را سپاسگزار است که احساس مى‏کند فعالیتهاى قلمى ناقابل او در این میدان، چه جراید و مجلات و چه به وسیله این کتاب، اثر نیک محسوسى داشته است. تا آنجا که اطلاع دارد نشر این کتاب تأثیر فراوانى در اصلاح عقاید و افکار این نسل داشته است، حتى بعضى از بانوان به اصطلاح متجدد عملًا در وضع خود تجدیدنظر کرده‏اند.(ص11و12)
 
*برهنگی بیماری عصر ماست
 
 بدون شک پدیده «برهنگى» بیمارى عصر ماست. دیر یا زود این پدیده به عنوان یک «بیمارى» شناخته خواهد شد. فرضاً ما کورکورانه از غرب تقلید کنیم، خود پیشتازان غربى ماهیت این پدیده را اعلام خواهند کرد. ولى ما اگر به انتظار اعلام آنها بنشینیم مى‏ترسم خیلى دیر شده باشد.(ص12)
*پرسش¬هایی که این کتاب به آنها پاسخ می¬گوید
 لزوم پوشیدگى زن در برابر مرد بیگانه یکى از مسائل مهم اسلامى است. در خود قرآن کریم درباره این مطلب تصریح شده است. علیهذا در اصل مطلب از جنبه اسلامى نمى‏توان تردید کرد.
پوشیدن زن خود را از مرد بیگانه یکى از مظاهر لزوم حریم میان مردان و زنان اجنبى است، همچنانکه عدم جواز خلوت میان اجنبى و اجنبیّه یکى دیگر از مظاهر آن است. این بحث را در پنج بخش باید رسیدگى کرد:
 
1. آیا پوشش از مختصات اسلام است و پس از ظهور اسلام از مسلمین به غیرمسلمین سرایت کرده است؟ یا از مختصات اسلام و مسلمین نیست و در میان ملل دیگر قبل از اسلام نیز وجود داشته است؟.
2. علت پوشش چیست؟.
چنانکه مى‏دانیم در میان حیوانات هیچ گونه حریمى میان جنس نر و جنس ماده وجود ندارد، آنها آزادانه با یکدیگر معاشرت مى‏کنند.
قاعده اوّلى طبیعى این است که افراد انسان نیز چنین باشند. چه موجبى سبب شده که میان جنس زن و مرد حریم و حائلى به صورت پوشیدگى‏ زن یا به صورت دیگر به وجود آید؟.
اختصاص به پوشش ندارد، در مطلق اخلاق جنسى جاى چنین سؤالى هست. درباره حیا و عفاف نیز همین پرسش هست. حیوانات در مسائل جنسى احساس شرم نمى‏کنند ولى در انسان بالاخص در جنس ماده حیا و شرم وجود دارد.
3. فلسفه پوشش از نظر اسلام.
4. ایرادها و اشکالها.
5. حدود پوشش اسلامى چیست؟.
آیا اسلام طرفدار پرده نشینى زن است همچنانکه لغت «حجاب» بر این معنى دلالت مى‏کند، یا اسلام طرفدار این است که زن در حضور مرد بیگانه بدن خود را بپوشاند بدون آنکه مجبور باشد از اجتماع کناره گیرى کند؟ و در صورت دوم حدود پوشش چقدر است؟ آیا چهره و دو دست تا مچ نیز باید پوشیده شود یا ماوراى چهره و دو دست باید پوشیده شود اما چهره و دو دست تا مچ پوشیدنش لازم نیست؟ و در هر حال آیا در اسلام مسأله‏اى به نام «حریم عفاف» وجود دارد یا نه؟ یعنى آیا در اسلام مسأله سومى که نه «پرده نشینى» و «محبوسیّت» و نه «اختلاط» باشد وجود دارد یا خیر؟ و به عبارت دیگر آیا اسلام طرفدار جدابودن مجامع زنان و مردان است یا نه؟.
اینها پرسشهایى است که این کتاب بدانها پاسخ مى‏گوید.(ص15و16)
 
*تاریخچة حجاب در قبل از اسلام
 
 اطلاع من از جنبه تاریخى کامل نیست. اطلاع تاریخى ما آنگاه کامل است که بتوانیم درباره همه مللى که قبل از اسلام بوده‏اند اظهار نظر کنیم. قدر مسلّم این است که قبل از اسلام در میان بعضى ملل حجاب وجود داشته است.
تا آنجا که من در کتابهاى مربوطه خوانده‏ام در ایران باستان و در میان قوم یهود و احتمالًا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت‏تر بوده است، اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته است و به وسیله اسلام در عرب پیدا شده است.(ص19)
 
*فلسفة حجاب
 
 علت و فلسفه پیدا شدن حجاب چیست؟ چطور شد که در میان همه یا بعضى ملل باستانى پدید آمد؟ اسلام که دینى است که در همه دستورهاى خویش فلسفه و منظورى دارد چرا و روى چه مصلحتى حجاب را تأیید و یا تأسیس کرد؟(ص31)
*نظریه¬های مختلف دربارة حجاب
 در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونى ابراز شده است و غالباً این علتها براى ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است. ما مجموع آنها را ذکر مى‏کنیم. نظریاتى که به دست آورده‏ایم بعضى فلسفى و بعضى اجتماعى و بعضى اخلاقى و بعضى اقتصادى و بعضى روانى است که ذیلًا ذکر مى‏شود:
1. میل به ریاضت و رهبانیت (ریشه فلسفى).
2. عدم امنیت و عدالت اجتماعى (ریشه اجتماعى).
3. پدرشاهى و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروى وى در جهت منافع اقتصادى مرد (ریشه اقتصادى)
4. حسادت و خودخواهى مرد (ریشه اخلاقى).
5. عادت زنانگى زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزى کم دارد، به علاوه مقررات خشنى که در زمینه پلیدى او و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است (ریشه روانى).
علل نامبرده یا به هیچ وجه تأثیرى در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از جهان نداشته است و بى‏جهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کرده‏اند و یا فرضاً در پدیدآمدن بعضى از سیستمهاى غیراسلامى تأثیر داشته است در حجاب اسلامى تأثیر نداشته است یعنى حکمت و فلسفه‏اى که در اسلام سبب تشریع حجاب شده، نبوده است.(ص31و32)
 
*علل پیدایش رهبانیت و ریاضت
 
 رهبانیت و دشمنى با لذت جریانى بوده که در بسیارى از نقاط جهان وجود داشته است. از جمله مراکز آن در مشرق زمین هندوستان و در مغرب زمین یونان بوده است. نحله «کلبى» که یکى از نحله‏هاى فلسفى است و در یونان رواج داشته است طرفدار فقر و مخالف لذت مادى بوده است «1» یکى از علل پدیدآمدن این گونه افکار و عقاید، تمایل بشر براى وصول به حقیقت است. این تمایل در بعضى افراد فوق العاده شدید است و اگر با این عقیده ضمیمه گردد که کشف حقیقت از براى روح آنگاه حاصل مى‏شود که بدن و تمایلات بدنى و جسمانى مقهور گردد، قهراً منجر به ریاضت و رهبانیت مى‏گردد. به عبارت دیگر، این‏ اندیشه که وصول به حق جز از راه فنا و نیستى و مخالفت با هواى نفس میسر نیست، علت اصلى پدیدآمدن ریاضت و رهبانیت است.
علت دیگر پدیده ریاضت آمیخته بودن لذات مادى به پاره‏اى از رنجهاى معنوى است. بشر دیده است که همواره در کنار لذتهاى مادى یک عده رنجهاى روحى وجود دارد. مثلًا دیده است که هر چند داشتن ثروت موجب یک سلسله خوشیها و کامرانیهاست اما هزاران ناراحتیها و اضطرابها و تحمل ذلتها در تحصیل و در نگهدارى آن وجود دارد. بشر دیده است که آزادى و استغناء و علوّ طبع خود را به واسطه این لذات مادى از دست مى‏دهد؛ از این رو از همه آن لذات چشم پوشیده، تجرد و استغناء را پیشه خود ساخته است.
شاید در ریاضت هندى، عامل اول و در فقرطلبى کلبى یونانى عامل دوم بیشتر مؤثر بوده است.
علل دیگرى نیز براى پدید آمدن ریاضت و گریز از لذت ذکر کرده‏اند. از آن جمله اینکه محرومیت و شکست در موفقیتهاى مادى مخصوصاً شکست در عشق سبب توجه به ریاضت مى‏گردد. روح بشر پس از این نوع شکستها انتقام خود را از لذتهاى مادى بدین صورت مى‏گیرد که آنها را پلید مى‏شناسد و فلسفه‏اى براى پلیدى آنها مى‏سازد.
افراط در خوشگذرانى و کامجویى عامل دیگر توجه به ریاضت است. ظرفیت جسمانى انسان براى لذت محدود است. افراط در کامجویى و لذات جسمانى و تحمیل بیش از اندازه ظرفیت بر بدن موجب عکس العمل شدید روحى مخصوصاً در سنین پیرى مى‏گردد. خستگى، سرخوردگى به وجود مى‏آورد.
تأثیر این دو علت را نباید انکار کرد ولى مسلّماً اینها علت منحصر نمى‏باشند.
تأثیر این دو علت بدین نحو است که پس از شکستها و عدم موفقیتها و یا خستگیها و فرسودگیها اندیشه وصول به حقیقت در روح بیدار مى‏گردد. توجه به مادیات و غرق شدن در اندیشه‏هاى مادى، خود مانعى است براى اینکه انسان درباره ازلیّت و ابدیّت و حقیقت جاودانى بیندیشد و در این جهت فکر و تلاش کند که از کجا آمده‏ام و در کجا هستم و به کجا مى‏روم؟ اما همینکه به واسطه شکست و یا خستگى حالت گریز و بى‏رغبتى نسبت به مادیت در روح پدید آمد، اندیشه در مطلقات بلامزاحم مانده جان مى‏گیرد. این دو عامل همیشه به کمک عامل اول سبب توجه به ریاضت مى‏شود. و البته بعضى از افرادى که به سوى ریاضت کشیده مى‏شوند تحت تأثیر این دو عامل مى‏باشند نه همه آنها.(ص34تا36)
 
*مبارزة اسلام با ریاضت و رهبانیت
 
 اسلام با فکر ریاضت و رهبانیت سخت مبارزه کرده است و این مطلب را مستشرقین اروپایى هم قبول دارند. اسلام به نظافت تشویق کرده، به جاى اینکه شپش را مروارید خدا بشناسد گفته است: النِّظافَةُ مِنَ الْایمانِ. پیغمبر اکرم شخصى را دید درحالى که موهایش ژولیده و جامه هایش چرکین بود و بدحال مى‏نمود. فرمود: «مِنَ الدّینِ الْمُتْعَةُ» «1» یعنى تمتع و بهره بردن از نعمتهاى خدا جزو دین است. و هم آن حضرت فرمود: «بِئْسَ الْعَبْدُ الْقاذورَةُ» «2» یعنى بدترین بنده شخص چرکین و کثیف است. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «انَّ اللَّهَ جَمیلٌ یُحِبُّ الْجَمالَ» «3» خداوند زیباست و زیبایى را دوست مى‏دارد. امام صادق فرمود: «خداوند زیباست و دوست مى‏دارد که بنده‏اى خود را بیاراید و زیبا نماید و برعکس فقر را و تظاهر به فقر را دشمن مى‏دارد. اگر خداوند نعمتى به شما عنایت کرد باید اثر آن نعمت در زندگى شما نمایان گردد.» به آن حضرت گفتند چگونه اثر نعمت خدا نمایان گردد؟ فرمود: «به اینکه جامه شخص‏ نظیف باشد، بوى خوش استعمال کند، خانه خود را با گچ سفید کند، بیرون خانه را جاروب کند، حتى پیش از غروب چراغها را روشن کند که بر وسعت رزق مى‏افزاید.» «1»
در قدیمى ترین کتابهایى که دردست داریم مانند کافى که یادگار هزار سال پیش است، بحثى تحت عنوان «بابُ الزّىِّ وَالتَّجَمُّل» وجود دارد. اسلام به کوتاه کردن و شانه کردن مو و به کار بردن بوى خوش و روغن زدن به سر سفارشهاى اکید کرده است.
عده‏اى از اصحاب رسول اکرم به خاطر اینکه بهتر و بیشتر عبادت کنند و از لذات روحانى بهره‏مند شوند ترک زن و فرزند کردند، روزها روزه مى‏گرفتند و شبها عبادت مى‏کردند. همینکه رسول خدا آگاه شد آنها را منع کرد و گفت من که پیشواى شما هستم چنین نیستم؛ بعضى روزها روزه مى‏گیرم، بعضى روزها افطار مى‏کنم؛ قسمتى از شب را عبادت مى‏کنم و قسمتى دیگر نزد زنهاى خود هستم. همین عده از رسول خدا اجازه خواستند که براى اینکه ریشه تحریکات جنسى را از وجود خود بکَنند خود را اخته کنند. رسول اکرم اجازه نداد، فرمود در اسلام این کارها حرام است.
روزى سه زن به حضور رسول اکرم آمده از شوهران خود شکایت کردند. یکى گفت شوهر من گوشت نمى‏خورد. دیگرى گفت شوهر من از بوى خوش اجتناب مى‏کند. سومى گفت شوهر من از زنان دورى مى‏کند. رسول خدا بى‏درنگ درحالى که به علامت خشم ردایش را به زمین مى‏کشید از خانه به مسجد رفت و بر منبر آمد و فریاد کرد: چه مى‏شود گروهى از یاران مرا که ترک گوشت و بوى خوش و زن کرده‏اند؟! همانا من خودم، هم گوشت مى‏خورم و هم بوى خوش استعمال مى‏کنم و هم از زنان بهره مى‏گیرم. هرکس از روش من اعراض کند از من نیست»
 دستور کوتاه کردن لباس- برخلاف معمول اعراب که لباسهایشان به قدرى بلند بود که زمین را جاروب مى‏کرد- به خاطر نظافت است که در اولین آیات نازله بر رسول اکرم بیان شده است: وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ «3»
.همچنین استحباب پوشیدن جامه سفید یکى به خاطر زیبایى است و دیگر به خاطر پاکیزگى است، زیرا لباس سفید چرک را بهتر نمایان مى‏سازد و به همین موضوع در روایات اشاره شده است: الْبَسُوا الْبَیاضَ فَانَّهُ اطْیَبُ وَ اطْهَرُ «1»
. رسول اکرم هنگامى که مى‏خواست نزد اصحابش برود به آئینه نگاه مى‏کرد، موهاى خود را شانه و مرتب مى‏ساخت و مى‏گفت خداوند دوست مى‏دارد بنده‏اش را که وقتى که به حضور دوستان خود مى‏رود خود را آماده و زیبا سازد «2» یعنى لباس سفید بپوشد که زیباتر و پاکیزه‏تر است. 
قرآن کریم آفرینش وسائل تجمل را از لطفهاى خدا نسبت به بندگانش قلمداد کرده است و تحریم زینتهاى دنیا بر خود سخت مورد انتقاد قرآن قرار گرفته است: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتى اخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ «3»
. در احادیث اسلامى آمده است که ائمه اطهار با متصوّفه کراراً مباحثه کرده و مرام آنان را با استناد به همین آیه باطل نشان داده‏اند «4» اسلام التذاذ و کامجویى زن و شوهر از یکدیگر را نه تنها تقبیح نکرده است، ثوابهایى هم براى آن قائل شده است. شاید براى یک نفر فرنگى شگفت‏انگیز باشد اگر بشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر، آرایش کردن زن براى شوهر، پاکیزه کردن شوهر خود را براى زن مستحب مى‏داند. در قدیم که به پیروى از کلیسا همه گونه التذاذات شهوانى را تقبیح مى‏کردند این حرفها را تخطئه کرده حتى مسخره مى‏دانستند.
اسلام التذاذات جنسى در غیرمحدوده ازدواج قانونى را به شدت منع فرموده است و آن خود فلسفه خاصى دارد که بعد توضیح خواهیم داد، ولى لذت جنسى در حدود قانون را تحسین کرده است تا جایى که فرموده دوست داشتن زن از صفات پیغمبران است: مِنْ اخْلاقِ الْانْبیاءِ حُبُّ النِّساءِ «5»
.در اسلام زنى که در آرایش و زینت خود براى شوهر کوتاهى کند نکوهش شده است کما اینکه مردانى که در ارضاء زن خود کوتاهى مى‏کنند نیز نکوهش شده‏اند.
حسن بن جهم مى‏گوید: بر حضرت موسى بن جعفر علیه السلام وارد شدم، دیدم خضاب فرموده است. گفتم رنگ مشکى به کار برده‏اید؟ فرمود: بلى، خضاب و آرایش در مرد موجب افزایش پاکدامنى در همسر اوست. برخى از زنان به این جهت که شوهرانشان خود را نمى‏آرایند عفاف را از دست مى‏دهند «1» حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده که: «تَنَظَّفوا وَ لا تَشَبَّهوا بِالْیَهودِ» یعنى نظیف باشید و خودتان را شبیه به یهود نکنید. بعد فرمود زنان یهودى که زناکار شدند بدان جهت بود که شوهرانشان کثیف بودند و مورد رغبت واقع نمى‏شدند. خودتان را پاکیزه کنید تا زنانتان به شما راغب گردند «2» عثمان بن مظعون یکى از اکابر صحابه رسول اکرم است، خواست به تقلید از راهبان، به اصطلاح تارک دنیا شود، ترک زن و زندگى کرد و لذتها را بر خویش تحریم ساخت.
همسرش نزد رسول خدا آمده عرض کرد یا رسول اللَّه! عثمان روزها را روزه مى‏گیرد و شبها به نماز برمى‏خیزد. پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله خشمگین شده برخاست به نزد وى آمد. عثمان مشغول نماز بود. صبر کرد تا نمازش تمام شد، فرمود: اى عثمان! خدا مرا به رهبانیت دستور نفرموده است. دین من روشى منطبق بر واقعیت و در عین حال ساده و آسان است: «لَمْ یُرْسِلْنِىَ اللَّهُ تَعالى‏ بِالرُّهْبانِیَّةِ وَلکِنْ بَعَثَنى بِالْحَنیفِیَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ» «3» یعنى خداوند مرا براى رهبانیت و ریاضت نفرستاده است، مرا براى شریعتى فطرى و آسان و با گذشت فرستاده است. من نماز مى‏خوانم و روزه مى‏گیرم و با همسرانم نیز مباشرت دارم. هرکس که دین مطابق با فطرت مرا دوست مى‏دارد باید از من پیروى کند. ازدواج یکى از سنتهاى من است.(ص37تا41)
 
*علت ظلم مرد به زن در گذشته
 
 ما این جهت را که در گذشته مرد به زن به چشم یک ابزار مى‏نگریست و از او بهره کشى اقتصادى مى‏کرد، به صورت یک اصل کلى حاکم بر همه اجتماعات گذشته قبول نداریم. علائق عاطفى زوجیّت هرگز اجازه نمى‏داده که مردان به صورت یک «طبقه» زبردست بر زنان به صورت یک «طبقه» زیردست حکومت کنند، آنان را استثمار نمایند؛ همچنانکه معقول نیست فرض کنیم در دوره‏هاى گذشته پدران و مادران به عنوان یک «طبقه» بر فرزندان به عنوان یک «طبقه» دیگر حکومت و آنها را استثمار مى‏کرده‏اند. علائق عاطفى والدین و فرزندان همواره مانع چنین چیزى بوده است. علائق زوجین به یکدیگر، حتى در اجتماعات گذشته، بیشتر عاطفى و عشقى بوده و زن با نیروى جاذبه و جمال خود بر قلب مرد حکومت کرده او را در خدمت خود گرفته است. مرد به میل و رغبت خود نان‏آور زن شده و راضى شده او با خیال راحت به خود برسد و مایه تسکین قلب و ارضاى عاطفه عشقى او باشد؛ همچنانکه با میل و رغبت خود، زن را در پشت جبهه جنگ برده خود به وظیفه سربازى و فداکارى و دفاع از زن و فرزند قیام کرده است.
در عین حال انکار نمى‏کنیم که مرد در گذشته، هم به زن ظلم کرده و هم به فرزند، و از هر دوى اینها بهره کشى اقتصادى کرده است؛ همچنانکه به خود نیز ستم کرده است.
مرد به علت جهالت و تعصبهاى بیجا (نه به قصد استثمار و بهره کشى) هم به خود ظلم کرده هم به زن و فرزند. مرد در گذشته از لحاظ اقتصادى، هم در خدمت زن بوده هم از او بهره کشى اقتصادى کرده است. هر وقت طبیعت مرد به سوى خشونت گراییده‏ عشق و عاطفه در وجودش ضعیف شده، از زن به صورت یک ابزار اقتصادى استفاده کرده است. ولى این را به صورت یک اصل کلى حاکم بر تمام جوامع ماقبل [قرن‏] نوزدهم نمى‏توان ذکر کرد.
تجاوز به حقوق واقعى زن، استثمار زن، خشونت نسبت به او منحصر به ماقبل قرن 19 نیست. در قرن نوزدهم و بیستم حقوق واقعى زن کمتر از گذشته پایمال نشده است.(ص51و52)
 
* مبارزة اسلام با بهره¬کشی اقتصادی مرد از زن
 
 اسلام هرگز نخواسته مرد از زن بهره کشى اقتصادى کند، بلکه سخت با آن مبارزه کرده است. اسلام با قطعیّت تامّى که به هیچ وجه قابل مناقشه نیست، اعلام کرده است که مرد هیچ گونه حق استفاده اقتصادى از زن ندارد. این مسأله که زن استقلال اقتصادى دارد از مسلّمات قطعى اسلام است. کار زن از نظر اسلام متعلق به خود اوست. زن اگر مایل باشد، کارى که در خانه به وى واگذار مى‏شود مجّاناً و تبرّعاً انجام مى‏دهد، و اگر نخواهد، مرد حق ندارد او را مجبور کند. حتى در شیردادن به طفل با اینکه زن اولویّت دارد، اولویّت او موجب سقوط حق اجرت او نیست، یعنى اگر زن بخواهد فرزند خود را در مقابل مبلغى فرضاً یکهزار ریال در ماه شیر بدهد و زن بیگانه‏اى هم به همین مبلغ حاضر است شیر بدهد پدر باید اولویّت زن را رعایت کند. فقط درصورتى که زن مبلغ بیشترى مطالبه مى‏کند مرد حق دارد طفل را به دایه‏اى که اجرت کمترى مى‏گیرد بسپارد. زن مى‏تواند هر نوع کارى همین قدر که فاسدکننده خانواده و مزاحم حقوق ازدواج نباشد براى خود انتخاب کند و درآمدش هم منحصراً متعلق به خود اوست.(ص52)
 
*غیرت و حسادت
 
 از نظر ما در مرد تمایل به عفاف و پاکى زن وجود دارد، یعنى مرد رغبت خاصى دارد که همسرش پاک و دست نخورده باشد، همچنانکه در خود زن نیز تمایل خاصى به عفاف وجود دارد. البته در زن تمایل به اینکه شوهر با زن دیگر رابطه و آمیزش نداشته باشد نیز وجود دارد ولى این تمایل به عقیده ما ریشه دیگرى دارد مغایر با ریشه تمایل مشابهى که در مرد است. آنچه در مرد وجود دارد غیرت است و یا آمیخته‏اى است از حسادت و غیرت، ولى آنچه در زن وجود دارد صرفاً حسادت است.
ما فعلًا درباره لزوم عفاف مرد و ارزشش از نظر خودش و از نظر زن بحث نمى‏کنیم.
سخن ما فعلًا درباره حسى است که در مرد وجود دارد و به نام «غیرت» نامیده مى‏شود که: اولًا آیا غیرت همان حسادت است که تغییر اسم داده است یا چیز دیگرى است؟ ثانیاً آیا ریشه پوشش و حجاب اسلامى احترام به حس غیرت مرد است یا جهات دیگرى منظور است؟.
اما قسمت اول: ما معتقدیم که حسادت و غیرت دو صفت کاملًا متفاوت‏اند و هر کدام ریشه‏اى جداگانه دارد. ریشه حسادت خودخواهى و از غرایز و احساسات شخصى مى‏باشد ولى غیرت یک حس اجتماعى و نوعى است و فایده و هدفش متوجه دیگران است.
غیرت، نوعى پاسبانى است که آفرینش براى مشخص بودن و مختلط نشدن‏ نسلها در وجود بشر نهاده است. سرّ اینکه مرد حساسیت فوق العاده در جلوگیرى از آمیزش همسرش با دیگران دارد این است که خلقت مأموریتى به او داده است تا نسب را در نسل آینده حفظ کند. این احساس مانند احساس علاقه به فرزند است. همه کس مى‏داند که فرزند چقدر رنج و زحمت و هزینه براى پدر و مادر دارد. اگر علاقه مفرط بشر به فرزند نبود احدى اقدام به تناسل و حفظ نسل نمى‏کرد. اگر حس غیرت هم در مرد نمى‏بود که محل بذر را همیشه حفاظت و پاسبانى کند، رابطه نسلها با یکدیگر به کلى قطع مى‏شد، هیچ پدرى فرزند خود را نمى‏شناخت و هیچ فرزندى پدر خود را نمى‏دانست کیست. قطع این رابطه، اساس اجتماعى بودن بشر را متزلزل مى‏سازد.
پیشنهاد اینکه انسان به عنوان مبارزه با خودخواهى غیرت را کنار بگذارد درست مثل این است که پیشنهاد شود غریزه علاقه به فرزند را بلکه به طورکلى مطلق حس ترحم و عاطفه انسانى را به عنوان اینکه یک میل نفسانى است ریشه کن کنیم؛ درصورتى که این یک میل نفسانى در درجات پایین حیوانى نیست بلکه یک احساس عالى بشرى است.
علاقه به حفظ نسل در زن هم وجود دارد، ولى در آنجا احتیاج به پاسبان نیست، زیرا انتساب فرزند به مادر همیشه محفوظ است و اشتباه پذیر نیست. از اینجا مى‏توان فهمید که حساسیت زن در منع آمیزش شوهر با دیگران، ریشه‏اى غیر از حساسیت مرد در این مسأله دارد. احساس زن را مى‏توان ناشى از خودخواهى و انحصارطلبى دانست ولى احساس مرد چنانکه گفتیم جنبه نوعى و اجتماعى دارد. ما منکر حس حسادت و انحصارطلبى مرد نیستیم. ما مدعى هستیم که فرضاً مرد حسادت خود را با نیروى اخلاقى از میان ببرد یک نوع حس اجتماعى در او وجود دارد که اجازه نمى‏دهد با آمیزش همسرش با مردان دیگر موافقت کند. ما مدعى هستیم منحصرشناختن علت حساسیت مرد به حس حسادت که یک انحراف اخلاقى فردى است اشتباه است.
در برخى از روایات نیز بدین موضوع اشاره شده است که آنچه در مردان است غیرت است و آنچه در زنان است حسادت.
براى توضیح این مطلب مى‏توان یک نکته را افزود و آن این است که زن همیشه مى‏خواهد مطلوب و معشوق مرد باشد. جلوه گریها، دلبریها و خودنماییهاى زن همه براى جلب نظر مرد است. زن آنقدر که مى‏خواهد مرد را عاشق دلخسته خویش کند طالب وصال و لذت جنسى نیست. اگر زن نمى‏خواهد که شوهرش با زنان دیگر آمیزش داشته باشد به این جهت است که مى‏خواهد مقام معشوق بودن و مطلوب بودن را خاص خود کند. ولى در مرد چنین احساسى وجود ندارد. این گونه انحصارطلبى در سرشت مرد نیست. لهذا اگر مانع آمیزش زنش با مردان دیگر است، ریشه‏اش همان حراست و نگهبانى نسل است.(ص55و56)
 
*شهوترانی غیرت را از بین می برد
 
 انسان این حالت را دارد که هرچه بیشتر در گرداب شهوات شخصى فرو رود و عفاف و تقوا و اراده اخلاقى را از کف بدهد احساس «غیرت» در وجودش ناتوان مى‏گردد. شهوت پرستان از اینکه همسران آنها مورد استفاده‏هاى دیگران قرار بگیرند رنج نمى‏برند و احیاناً لذت مى‏برند و از چنین کارهایى دفاع مى‏کنند. برعکس، افرادى که با خودخواهیها و شهوات نفسانى مبارزه مى‏کنند و ریشه‏هاى حرص و آز و طمع و ماده پرستى را در وجود خود نابود مى‏کنند و به تمام معنى «انسان» و «انساندوست» مى‏گردند و خود را وقف خدمت به خلق مى‏کنند و حس خدمت به نوع در آنان بیدار مى‏شود، چنین اشخاصى غیورتر و نسبت به همسران خود حساستر مى‏گردند. این گونه افراد حتى نسبت به ناموس دیگران نیز حساس مى‏گردند، یعنى وجدانشان اجازه نمى‏دهد که ناموس اجتماع مورد تجاوز قرار گیرد. ناموس اجتماع ناموس خودشان مى‏شود.
على علیه السلام جمله عجیبى دارد. مى‏فرماید: «ما زَنى‏ غَیورٌ قَطُّ» «1» یعنى هرگز یک انسان شریف و غیور زنا نمى‏کند. نفرموده است: انسان حسود زنا نمى‏کند، بلکه فرمود انسان غیور زنا نمى‏کند، چرا؟ براى اینکه غیرت یک شرافت انسانى و یک حساسیت انسانى است نسبت به پاکى و طهارت جامعه. انسان غیور همان‏طور که راضى نمى‏شود دامن ناموس خودش آلوده گردد، راضى نمى‏شود دامن ناموس اجتماع هم آلوده شود؛ زیرا غیرت غیر از حسادت است؛ حسادت یک امر شخصى و فردى و ناشى از یک سلسله عقده‏هاى روحى است، اما غیرت یک احساس و عاطفه نوع بشرى است.
این خود دلیل است که «غیرت» از خودپرستى ناشى نمى‏شود، احساس خاصى است که قانون خلقت براى تحکیم اساس زندگى خانوادگى که یک زندگى طبیعى است نه قراردادى، ایجاد کرده است.(ص56و57)
 
* ریشة حیا و عفاف در زن
 
 به طورکلى بحثى است درباره ریشه اخلاق جنسى زن از قبیل حیا و عفاف، و از آن جمله است تمایل به ستر و پوشش خود از مرد. در اینجا نظریاتى ابراز شده است.
دقیق ترین آنها این است که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیرى است که خود زن با یک نوع الهام براى گرانبهاکردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است. زن، با هوش فطرى و با یک حس مخصوص به خود دریافته است که از لحاظ جسمى نمى‏تواند با مرد برابرى کند و اگر بخواهد در میدان زندگى با مرد پنجه نرم کند از عهده زور بازوى مرد برنمى آید، و از طرف دیگر نقطه ضعف مرد را در همان نیازى یافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیّت و مطلوبیّت قرار داده است‏....وقتى که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست همان‏طور که متوسل به زیور و خودآرایى و تجمل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد. دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق و طلب او را تیزتر کند و درنتیجه مقام و موقع خود را بالا برد.(ص62و63)
 
" حجاب مطهری "

خانه دوست کجاست؟

 

خانه دوست کجاست؟

در فلق بود که پرسید سوار

آسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت

به تاریکی شن ها بخشید و به انگشت

نشان داد سپیداری و گفت

نرسیده به درخت

کوچه باغی است که از خواب خدا

سبزتر است

و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است

میروی تا ته آن کوچه

که از پشت بلوغ سر به در می آرد

پس به سمت گل تنهایی می پیچی

دو قدم مانده به گل      

پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی

و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد

در صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی:

کودکی می بینی

رفته از کاج بلندی بالا

جوجه بردارد از لانه نور

و از او می پرسی

خانه دوست کجاست؟

 

سهراب سپهری

" عجایب جنگ 33 روزه لبنان ( 5 ) "

این هم هست ...

امدادهای غیبی به حزب الله

رییس شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) که با سفربه لبنان ودیدار با سیدحسن نصرالله

پیام تبریک این مجمع را به دبیر کل حزب الله لبنان ابلاغ کرده است امشب گزارشی ازاین سفر

ارائه کرد.

آیت الله مصباح یزدی در این گزارش مواردی ازامدادهای غیبی که در جنگ 33 روزه به کمک

نیروهای مقاومت اسلامی آمده بود را نیز برای حضار بیان نمود.
http://www.tebyan.net/Image/Big/1385/09/14814313056542524414716411716613976123170.jpg

ایشان با تأکید بر اینکه برخی از پیروزی­های حزب الله عظیم تر ازمعجزات صدر اسلام بوده

به موارد زیر اشاره کرد که در دیدار با سید حسن نصرالله بلاواسطه از خود وی شنیده است:


دوربین دید در شب!

دشمن در این جنگ دو برگ برنده داشت. یکی اینکه مجهز به دوربین مادون قرمز بود و در

شب به راحتی ما را هدف قرار می داد اما ما در شب هیچ دیدی نسبت به آنها نداشتیم

ودومین ترفند بزرگ آنها گسترش جبهه مبارزه با استفاده از هلی برن و تخلیه نیروهای

مجهز در پشت خط بود.


فرمانده یکی از قرارگاه­های مهم ما که کاملا مورد اعتماد و وثوق من است برای من

تعریف کرد: شبی که از این جنگ گسترده و حربه اسرائیلی ها خسته شده بودم و

دشمن هم با استفاده از هلی کوپتر در حال پیاده کردن نیرو در خط مقدم بود و به

علت در اختیار نداشتن وسایل دید در شب کاری از دست ما برنمی­آمد، از شدت

خستگی به خواب رفتم. در خواب حضرت زینب(س) را دیدم و از اوضاع نزد ایشان

گله کردم.

ایشان با اشاره بنده را متوجه قسمتی کردند که خانمی ایستاده بود. من به آن

سمت رفتم و حضرت زهرا(س) را مشاهده و درد دل های خود را به او عرض کردم.

حضرت فرمودند: ما به فکر شما هستیم و برای شما دعا می کنیم .

من اصرار کردم و وضع وخیم جبهه را که به خاطر هلی کوپترهای اسراییلی ها به

وجود آمده بود یادآور شدم .حضرت مرا به صبوری دعوت کردند. اما من همچنان اصرار

کردم! حضرت که اصرار مرا مشاهده کردند با دست خود اشاره ای کردند و سپس

فرمودند: برو تمام شد.

من درهمین حین از خواب بیدارشدم و به خاطر سماجتی که کرده بودم ناراحت و

پشیمان بودم . معمولا اخبار خط مقدم جبهه با تاخیر پانزده دقیقه ای به قرارگاه پ

می رسید. بعد از حدود پانزده دقیقه از لحظه خواب من ، به من اطلاع دادند که یک

هلی کوپتر اسرائیلی با عده ای از افراد زبده سقوط کرده ومن متوجه شدم در

همان لحظه­ی اشارٍه حضرت، این حادثه برای هلی کوپتر اسراییلی اتفاق افتاده

و همین سقوط باعث ترس شدید دشمن و عقب نشینی آنها گردیده است.

جالب اینکه دشمن صهیونیست، پس از این حادثه تصور می­کرد که حزب الله از ابزار

پیشرفته­ی دید در شب بهره­مند است.
http://www.tebyan.net/Image/Big/1385/09/166617522214626252137472276425113722321054.jpg

ادامه آتش، بدون مهمات!

در یکی ازجبهه ها که مهمات بخشی از نیروهایمان تمام شده بود دستورعقب نشینی

را صادر کردیم . این نیروها در کنار رودخانه ای بودند که اسراییل می خواست تا ساحل

آن پیشروی کند وآن را مرز خود قرار دهد .این رزمندگان با گروهی که پشت رودخانه

بودند تماس می گیرند که ما درشرف سقوط هستیم و تقاضای کمک می کنند.

آنها هم پاسخ می دهند که امیدی به ما نداشته باشید چون ما هم مهمات نداریم.

در همین اثناء می بینند آتشی بر سر اسراییلی ها فرود آمد. نیروهای خط مقدم هم

تماس گرفته بودند که خوب جایی را زدید همین جا را بزنید!


آتش ادامه پیدا می کند وبراثرشدت حجم آن، اسراییلی ها موفق به پیشروی نمی شوند

و فرار می کنند.

بعد از فرار آنها، نیروهای جلو از نیروهای پشت رودخانه تشکر می کنند ولی آنها هم

پاسخ می دهند ما که گفتیم: سلاح ومهماتی نداریم و آن آتش هم کار ما نبود! و بالاخره

هم معلوم نمی شود که چه کسی این آتش را بر سردشمن ریخته بود.