هر کس هر آن چه دیده اگر هر کجا تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی
در تو خدا تجلّیِ هر روزه میکند
آیینۀ تمام نمای خدا تویی
میلاد تو تولد توحید و روشنی است
ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی
چیزی ندیده ام که تو در آن نبودهای
تا چشم کار میکندای آشنا! تویی
نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار
سرچشمهی فقاهت آلِ عبا تویی
غیر از علی نبود کسی همطراز تو
غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی
تو با علی و با تو علی روح واحدید
نقش علی ست در دل آیینه، یا تویی؟
شوق شریفِ رابطههای حریم وحی
روح الامینِ روشن غارِ حرا تویی
ایمان خلاصه در تو و مهر تو میشود
مکه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی
زمزم ظهورِ زمزمههای زلال توست
مروه تویی، قداست قدسی! صفا تویی
بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است
سوگند خورده است که خیرالنّسا تویی
شوق تلاوت تو، شفا میدهد مرا
ای کوثرِ کثیر! حدیث کسا تویی
آن منجی بزرگ که در هر سحر به او
میگفت: مادرم به تضرع: بیا، تویی
مرتضی امیری اسفندقه
وقتی غزل به عشقِ تو آغاز می شود
بال وُ پَـرِ پـریدنِ من باز می شود
وا می شود زبانِ قلم می شود غزل
دارد غَزل نوشته اَم اِعجاز می شود
هیچم ولی همین که تو را می زنم صدا
عرشِ خدا اسیرِ همین ساز می شود
لطفِ خـداست نوکـری آلِ فاطمه
پس صوتِ دلخراشِ من آواز می شود
این نابَلَد همین که به مضمونِ تو رسید
استادِ فَـنُّ و قافـیه پَرداز می شود
تو آمدی وُ سامـره شد سُـرِّ مَن رَایٰ
دارد زمان زمانه یِ پرواز می شود
آقا مرا مسـافرِ سردابِتـان کنید
با یک نگاه زائرِ چِشمانِتان کنید
جان می دهم برایِ همین لحظه یِ وصال
بیداری اَم کـنارِ تو شیرین تر از خیال
حسین ایمانی
قالت فاطمه(س):
«القرآن الصادق، و النور الساطع، و الضیاء اللامع، قائد الی الرضوان اتباعه،
مود الی النجاه استماعه»
حضرت فاطمه(س) فرمود:
قرآن کتابی صادق و راستگو و نور فروزان و شعاع درخشان است، هر که از قرآن پیروی کند، او
را به سوی بهشت میکشاند، و هر کس به دستورات آن گوش جان بسپارد نجات مییابد».(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1- الاحتجاج طبرسی، ج1، ص229
شعر قیصر امین پور درباره خدا
میتوانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا
میتوان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد
میتوان درباره ی گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت
به لاله در خون خفته شهید دست از جان شسته
به لاله در خون خفته شهیدِ دست از جان شسته
قسم به فریاد آخر به اشک لرزان مادر
که راه ما باشد آن راه تو، ای شهید
که راه ما باشد آن راه تو، ای شهید
همه به پیش، همه به پیش
به یک صدا
جاویدان ایران عزیز ما
که تا آخرین نفس راهت را ادامه خواهیم داد، ای شهید
قسم به اسم آزادی به لحظهای که جان دادی
به قلبِ از هم پاشیده شهید در خون غلتیده
که راه ما باشد آن راه تو، ای شهید
که راه ما باشد آن راه تو، ای شهید
همه به پیش، همه به پیش
به یک صدا
جاویدان ایران عزیز ما
که تا آخرین نفس راهت را ادامه خواهیم داد، ای شهید
قسم به عزم هم رزمان ستم کشان با ایمان
به خستگان جان بر کف دلاوران هم پیمان
که راه ما باشد آن راه تو، ای شهید
که راه ما باشد آن راه تو، ای شهید
همه به پیش، همه به پیش
به یک صدا
جاویدان ایران عزیز ما
شاعر : جهانبخش پازوکی
سرفراز باشی میهن من
ای فدایت جان و تن من
پر بها تر از زر و گُهر
خاک پاک تو وطن من
یادگارِ خونِ عاشقانِ بی نشان
تا ابد بود تو را حق نگه دار
ای شمیمِ دلنوازِ عشق و معرفت
سرزمین پاک ما ای ایران
دوستت دارم .. مهد دین من .. دوستت دارم .. بهترین من
دوستت دارم سرزمین من
گر بخواهد دمی دشمنی هلاک تو
گر بخواهد کسی یک وجب ز خاک تو
می شوم تا مرزت روانه
خصم دون، می رانم ز خانه
با سلاحی از خشم و کینه
سینه اش می گیرم نشانه
دوستت دارم .. مهد دین من .. دوستت دارم .. بهترین من
دوستت دارم سرزمین من
سرفراز باشی میهن من
ای فدایت جان و تن من
پر بها تر از هرُ گوهر
خاک پاک تو وطن من
ایران .. ایران .. ایران ایران ایران ایران
یادگار خون عاشقان بی نشان
تا ابد بود تو را حق نگه دار
ای شمیم دلنواز عشق و معرفت
سرزمین پاک ما ای ایران
قال الامام الباقر(ع):
«الابقاء علی العمل اشد من العمل»
امام محمد باقر(ع) فرمود:
حفظ عمل و استمرار آن از خود عمل مهمتر و دشوارتر است.(1)
____________
1- بحارالانوار، ج 72، ص 292
امام صادق(ع) میفرماید: کسی که عمل نیکی را مخفیانه انجام دهد، کار نیک مخفی برای او نوشته میشود، ولی اگر عملش را به زبان آورد، ثواب عمل مخفیانه محو میشود. که اگر باز هم آن را به زبان آورد، عملش تباه گشته و ریا نوشته میشود.(1)
در این رابطه وقتی راوی از امام باقر(ع) سؤال میکند که بقای در عمل چیست؟ آن حضرت میفرماید: کسی برای خدای متعال بخششی میکند و برای او عمل نهان نوشته میشود، سپس عمل نیک خود را به زبان میآورد، و آن عمل را به عنوان عمل آشکاری مینویسند. وی باز هم عمل خود را به زبان میآورد، تا آن را محو کرده، و برایش ریا مینویسند.(2)
همچنین امام علی(ع) میفرماید: سالمسازی عمل از خود عمل شدیدتر و سختتر است.(3)
____________
1- بحارالانوار، ج 72، ص 324
2- همان، ص 292
3- بحارالانوار، ج 77، ص 288
با وجود همه شواهد روایی و تاریخی، جایی برای ایجاد شبهه و تردید در تولد آخرین حجت حق باقی نمیماند و افراد معتمد و صاحب نام شیعه در زمان امام عسکری (ع) ولادت حضرت مهدی(عج) را گواهی داده اند.
به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر برشی از کتاب «معرفت امام زمان» اثر ابراهیم شفیعی سروستانی است که در ادامه میخوانید؛
گواهان تولد امام مهدی (عج)
۱. محمد بن علی بن بلال که از یاران امام حسن عسکری (ع) بوده و شیخ طوسی، او را ثقه و مورد اعتماد دانسته است، [۱] نقل میکند:
خَرَجَ إِلَیَّ مِن أَبی مُحَمَّدٍ قَبلَ مُضِیّهِ بِسَنَتَینِ یُخبِرُنی بِالخَلَفِ مِن بَعدِهِ، ثُمَّ خَرَجَ إِلَیَّ مِن قَبلِ مُضِیّهِ بِثَلاثَةِ أَیّامٍ یُخبِرُنی بِالخَلَفِ مِن بَعدِهِ. [۲]
دو سال پیش از وفات ابومحمد [امام حسن عسکری (ع)]، نامهای از ایشان به دست من رسید که در آن مرا از جانشین خود آگاه کرده بود. همچنین سه روز پیش از وفات ابومحمد، نامه دیگری از ایشان دریافت داشتم که در آن مشخص شده بود آن حضرت چه کسی را جانشین خود ساخته است.
۲. از احمد بن محمد بن عبداللّه، یکی از یاران امام حسن عسکری (ع)، چنین روایت شده است:
خَرَجَ عَن أَبی مُحَمَّدٍ (ع) حَینَ قُتِلَ الزُّبَیرِیّ، لَعَنَهُ اللّهُ: «هذا جَزاءُ مَنِ اجْتَرَأ عَلَی اللّهِ فِی أولِیائِهِ، یَزعَمُ أَنّهُ یَقْتُلُنی وَ لَیسَ لِی عَقِبٌ، فَکَیفَ رَأی قُدرَةَ اللّه فیهِ» وَ وُلِدَ لَهُ وَلَدٌ سَمّاهُ «م ح م د» فی سَنَةِ سِتَّ وَ خَمسینَ و مِائَتَینِ. [۳]
هنگامی که زبیری [۴] لعنت خدا بر او باد کشته شد، نامهای از ابومحمد [امام حسن عسکری] (ع) به من رسید که در آن آمده بود: «این جزای کسی است که حریم خدا را نگه ندارد و در حق اولیای او گستاخی کند. او میپنداشت مرا به قتل میرساند، در حالی که در پی من فرزندی وجود ندارد، ولی [دیدی] خداوند قدرت خود را چگونه به او نشان داد؟» در پی این ماجرا در سال ۲۵۶ [ه. ق] فرزندی برای آن حضرت متولد شد که او را «م ح م د» نامید.
۳. احمدبن اسحاق قمی از معدود افرادی است که حضرت امام حسن عسکری (ع) او را در جریان تولد فرزند خویش قرار داد. پیش از بیان روایتی که در این زمینه از ایشان نقل شده، بجاست برای درک جایگاه و موقعیت نامبرده در جامعه شیعی عصر خود، توصیف شیخ طوسی از ایشان را نقل کنیم. شیخ طوسی (م ۴۶۰ ه. ق) در کتاب الفهرست مینویسد:
احمد بن اسحاق بن عبداللّه بن سعد… بزرگ مرتبه و از یاران خاص ابومحمد [امام حسن عسکری (ع)] است. او صاحبالزمان (عج) را مشاهده کرد. او شیخ قمیین و پیک و فرستاده آنها] نزد امامان شیعه (ع)] بود. [۵]
روایتی که احمدبناسحاق از امام حسن عسکری (ع)، نقل و در آن به چگونگی آگاهشدن خود از تولد آخرین حجت حق اشاره کرده، به قرار زیر است:
وُلِدَ لَنا مَولُودٌ فَلیَکُن عِندَکَ مَستُورا، وَ عَنِ جَمیعِ النّاسِ مَکتُوما، فَإِنّا لَمنَظهَرْ عَلَیهِ إِلاّ الأَقرَبَ لِقَرابَتِهِ وَ الوَلِیَّ لِوِلایَتِهِ، أَحبَبنا إِعلامَکَ لِیَسُرَّکَ اللّهُ بِهِ مِثلَ ما سَرَّنا بِهِ. وَالسَّلامُ. [۶]
برای ما فرزندی متولد شد. لازم است خبر تولد او را پنهان بداری و به هیچکس از مردم بازگو نکنی. ما کسی را بر این تولد آگاه نمیکنیم جز خویشاوند نزدیک را به دلیل خویشاوندی و دوست را به دلیل ولایتش. دوست داشتیم خبر این تولد را به تو اعلام کنیم تا خداوند خاطر تو را شادمان سازد، همچنانکه مرا شادمان ساخت. والسلام.
۴. احمد بن اسحاق در روایت دیگری میگوید:
سَمِعتُ أبا مُحَمَّدٍ الحَسَنَ بنَ عَلیٍّ العَسکَرِیّ (ع) یَقُولُ: اَلحَمدُللّهِ الَّذی لَم یُخرِجْنی مِنَ الدُّنیا حَتّی أرانِیَ الخَلَفَ مِن بَعدی، أَشبَهَ النّاسِ بِرَسُولِاللّهِ (ص) خَلقا وَ خُلقا.... [۷]
از ابا محمد حسن بن علی عسکری ۸ شنیدم که فرمود: «سپاس خدای را که مرا از دنیا نبرد تا جانشینم را به من نشان دهد. همو که آفرینش و خلق و خوی او از همه مردم به رسول خدا (ص) شبیهتر است…».
۵. ابوهاشم جعفری (داوود بن قاسم) که محضر چهار تن از ائمه؛ یعنی امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام عصر (علیهمالسلام) را درک کرده و به گفته نجاشی و شیخ طوسی نزد ائمه «عظیم المنزله» و «جلیل القدر» بوده است، [۸] چنین نقل کند:
قُلتُ لِأَبی مُحَمَّدٍ (ع) جَلالَتُکَ تَمنَعُنی مِن مَسأَلَتِکَ، فَتأذَنُ لی أَن أَسأَلَکَ؟ فَقالَ: سَل. قُلتُ: یا سَیّدی! هَل لَکَ وَلَدٌ؟ فقال: نَعَم. فَقُلتُ: فَإِن حَدَثَ بِکَ حَدَثٌ فَأَینَ أَسألُ عَن ه. قالَ: بِالمَدینَةِ. [۹]
به ابا محمد [امام حسن عسکری] (ع) عرض کردم: جلالت شما مانع از این میشود که پرسشی را با شما در میان بگذارم. آیا اجازه میدهید پرسشی از شما بکنم؟ فرمود: «بپرس». گفتم: آقای من! آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود: «آری.» گفتم: اگر اتفاقی برای شما افتاد، سراغ او را در کجا بگیریم؟ فرمود: «در مدینه».
۶. حمدان بن احمد قلانسی که از فقیهان کوفه بوده و کشی، او را توثیق کرده است، [۱۰] نقل میکند:
قُلتُ لِلعَمرِیِّ: قَد مَضی أَبُومُحَمّدٍ؟ فَقالَ لی: قَد مَضی وَلکِنْ قَد خَلَّفَ فیکُم مَن رَقَبَتُهُ مِثلَ هذِهِ؛ وَ أَشارَ بِیَدِهِ. [۱۱]
به عمری (عثمان بن سعید) گفتم: آیا ابومحمد [امام حسن عسکری] (ع) از دنیا رفت؟ گفت: آری او از دنیا رفت، ولی کسی را در میان شما جانشین خود قرار داد که گردن او چنین است. در این حال، با دستان خود [به گردنش] اشاره میکرد. [۱۲]
۷. محمد بن احمد علوی نیز از ابی غانم خادم نقل میکند:
برای ابا محمد [امام حسن عسکری] (ع)، فرزندی به دنیا آمد که او را محمد نامید و وی را در سومین روز ولادتش به اصحاب خود عرضه کرد و فرمود:
«هذا صاحِبُکُم مِن بَعْدی وَ خَلیفَتی عَلَیکُم و هُوَ القائمُ الَّذی تَمْتَدُّ إلَیهِ الأَعناقُ بِالإنتِظارِ فإِذا امتَلَأتِ الأَرضُ جَورا و ظُلما خَرَجَ فَمَلَأَها قِسْطا و عَدْلاً؛ پس از من، این صاحب شما و جانشین من بر شماست و او قائمی است که مردم در انتظارش میمانند و چون زمین از ستم پر شود، ظهور میکند و آن را از عدل و داد آکنده میسازد». [۱۳]
مشاهدهکنندگان امام مهدی (ع)
آنچه گذشت، نمونههایی از سخنان افراد معتمد و صاحب نام شیعه در زمان امام حسن عسکری (ع) بود که در آنها به تولد فرزند امام یازدهم و آخرین حجت حق گواهی داده شده بود. حال به بررسی سخنان کسانی میپردازیم که خود، حضرت مهدی (ع) را هنگام تولد یا پس از آن دیدهاند:
۱. نخستین شاهد تولد امام عصر (ع)، حکیمه، دختر بزرگوار امام جواد (ع) و عمه امام حسن عسکری (ع) [۱۴] است. شیخ صدوق (م ۳۸۱ ه. ق) در کتاب کمال الدین و تمامالنعمة، ماجرای تولد امام مهدی (عج) را به نقل از بانو حکیمه به تفصیل آورده است [۱۵] که ما پیش از این به آن پرداختیم. ازاینرو، در اینجا به روایتی که در الکافی در همین زمینه نقل شده است، بسنده میکنیم.
محمد بن قاسم بن حمز ة بن موسی بن جعفر، یکی از نوادگان امام موسی کاظم (ع) که از اصحاب امام هادی (ع) به شمار میآید، [۱۶] چنین روایت کرده است:
حَدَّثَتْنی الحَکیمَةُ ابنَةُ مُحَمَّدِ بنِ عَلیٍّ وَ هِیَ عَمَّةُ أَبیهِ أَنَّها رَأَتْهُ لَیلَةَ مَولِدِهِ وَ بَعدَ ذلِکَ. [۱۷]
حکیمه، دختر محمد بن علی که عمه پدر او (مهدی) نیز هست، برای من نقل کرد که او (فرزند امام حسن عسکری (ع)) را در شب تولد و پس از آن دیده است.
۲. محمد بن یعقوب کلینی به سند خود از محمد بن اسماعیل بن موسیبن جعفر، یکی از نوادگان امام هفتم شیعیان که در زمان خود سالخوردهترین نواده رسول خدا (ص) در عراق به شمار میآمد، [۱۸] چنین نقل میکند: «رَأیَتُهُ بَینَ المَسجِدَینِ وَ هُوَ (ع) غُلامٌ؛ او [فرزند امام حسن عسکری (ع)] را در حالی که جوان نورسی بود، در بین دو مسجد [۱۹] مشاهده کردم». [۲۰]
۳. عمرو اهوازی نیز از جمله کسانی است که حضرت صاحب الامر (ع) را در کودکی دیده است. روایتی که کلینی در این زمینه از ایشان نقل کرده، به شرح زیر است: «أَرانِیهِ أَبُو مُحَمَّدٍ (ع) وَ قالَ: هذا صاحِبُکُم؛ ابومحمد [امام حسن عسکری] (ع)، او را به من نشان داد و گفت: این صاحب شماست». [۲۱]
۴. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمة از احمد بن اسحاق که پیش از این ذکر او گذشت، چنین نقل میکند:
دَخَلتُ عَلی أَبی مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلیٍّ (ع) وَ أَنَا أُریدُ أَن أَسأَلَهُ عَنِ الخَلَفِ [مِن] بَعدِهِ، فَقالَ لی مُبتَدِئَا: یا أحمَدَ بنَ إسحاقَ! إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی لَمیُخَلِّ الأَرضَ مُنذُ خَلَقَ آدَمَ (ع) وَ لایُخَلّیها إِلی أَن تَقُومَ السّاعَةُ مِن حُجَّةِ اللّهِ عَلی خَلقِهِ.... قالَ: فَقُلتُ لَهُ: یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ فَمَنِ الإِمامُ وَ الخَلیفَةُ بَعدَکَ؟ فَنَهَضَ (ع) مُسرِعا فَدَخَلَ البَیتَ، ثُمَّ خَرَجَ وَ عَلی عاتِقِهِ غُلامٌ کأَنَّ وَجْهَهُ القَمَرُ لَیلَةَ البَدرِ مِن أَبناءِ الثَّلاثِ سِنینَ، فَقالَ: یا أَحمَدَ بنَ إِسحاقَ لَولا کَرامَتُکَ عَلیَ اللّهِ، عَزَّ وَ جَلَّ، وَ عَلی حُجَجِهِ ما عَرَضْتُ عَلَیکَ ابنی هذا، إنَّهُ سَمِیُّ رَسولِ اللّه (ص) و کَنِیُّهُ، الَّذی یَمْلَأُ الأَرضَ قِسطا وَ عَدلاً کَما مُلِئَتْ جَوْرا و ظُلْما.... [۲۲]
خدمت ابا محمد حسن بن علی (ع) رسیدم و میخواستم از ایشان در مورد جانشین پس از او پرسش کنم. آن حضرت پیش از آنکه من چیزی بپرسم، فرمود: «ای احمد بن اسحاق! همانا خداوند تبارک و تعالی، از آن هنگام که آدم (ع) را آفرید، زمین را از حجت خدا بر آفریدگانش خالی نگذاشته است و تا زمانی هم که قیامت برپا شود، خالی نخواهد گذاشت…» گفتم: ای پسر فرستاده خدا! پیشوا و جانشین پس از شما کیست؟ آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و در حالیکه پسر بچه سه سالهای را که رویی همانند ماه تمام داشت، بر دوش خود حمل میکرد، برگشت و گفت: «ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خداوند عزّ و جّل و حجتهای او گرامی نبودی، این پسرم را به تو نشان نمیدادم. همانا او همنام رسول خدا (ص) و همکنیه اوست. او کسی است که زمین را از عدل و داد پر میسازد همچنانکه از جور و ستم پر شده باشد».
۵. جعفر بن محمد بن مالک فزاری از گروهی از شیعیان که علی بن بلال، محمد بن معاویه بن حکیم و حسن بن ایوب از آن جملهاند، نقل میکند:
ما به خدمت ابامحمد حسن بن علی (ع) رسیدیم تا از آن حضرت در مورد حجت پس از ایشان پرسش کنیم. جمعیتی بالغ بر چهل نفر در خانه حضرت اجتماع کرده بودند. در این میان، عثمان بن سعید عمرو عمری به سوی آن حضرت رفت و گفت: ای پسر رسول خدا! میخواهیم از چیزی بپرسیم که شما از من بدان آگاهترید. حضرت فرمود: بنشین ای عثمان! او دلگیر شد و خواست از مجلس خارج شود که حضرت فرمود: کسی از اینجا خارج نشود. کسی از ما خارج نشد. پس از ساعتی حضرت (ع)، عثمان را صدا زد و عثمان از جا برخاست. حضرت فرمود: آیا به شما بگویم برای چه به اینجا آمدهاید؟ همه گفتند: آری، ای پسر رسول خدا! پس فرمود: آمدهاید که در مورد حجّت پس از من بپرسید. گفتند: آری. در این هنگام، پسر بچهای همچون پاره ماه که از همه مردم به ابا محمد (ع) شبیهتر بود، به مجلس درآمد. حضرت فرمود: پس از من، این امام شما و جانشین من بر شماست. از او پیروی کنید و پس از من از یکدیگر پراکنده نشوید که در دین خود دچار هلاکت و نابودی میشوید. آگاه باشید که از امروز به بعد، هیچیک از شما او را نخواهید دید تا عمری از او بگذرد. پس آنچه عثمان به شما میگوید، بپذیرید. به دستورهای او سر نهید و سخن او را بپذیرید؛ که او نماینده امام شماست و سررشته امور به او سپرده شده است. [۲۳]
۶. ابراهیم بن ادریس که بنا به گفته شیخ طوسی و برقی، از اصحاب امام هادی (ع) بود، [۲۴] ماجرای دیدار خود با حضرت صاحب الامر (ع) را چنین نقل میکند:
پس از درگذشت ابومحمد [امام حسن عسکری] (ع) او (حضرت مهدی (ع)) را در حالی که جوانی نورس بود، دیدم و سر و دستش را بوسیدم. [۲۵]
۷. از ابوالأدیان بصری که در مراسم تشییع و خاکسپاری امام یازدهم حضور داشت و شاهد نماز خواندن امام مهدی (عج) بر پیکر پدر بزرگوار خویش بود، روایتی در این زمینه نقل شده که به قرار زیر است:
من در خدمت حسن بن علی بن محمد [امام یازدهم] (ع) کار میکردم و نوشتههای او را به شهرها میبردم. در بیماری موتش به حضور او شرفیاب شدم. نامههایی نوشت و فرمود: اینها را به مدائن برسان. چهارده روز سفرت طول میکشد و روز پانزدهم وارد «سرّ من رأی» (سامرا) میشوی و واویلا از خانه من میشنوی و مرا روی تخته غسل میبینی. ابوالأدیان گوید: عرض کردم: ای آقای من! چون این پیشامد روی دهد، به جای شما کیست؟ فرمود: هر کس جواب نامههای مرا از تو خواست، او بعد من، قائم [به امر امامت] است. عرض کردم: نشانهای بیفزایید. فرمود: هر کس بر من نماز خواند، او قائم بعد از من است. عرض کردم: بیفزایید. فرمود: هر کس به آنچه در همیان است، خبر داد، اوست قائم پس از من. هیبت حضرت مانع شد که من بپرسم در همیان چیست. من نامهها را به مدائن رساندم و جواب آنها را گرفتم و چنانکه فرموده بود، روز پانزدهم به «سرّ من رأی» برگشتم و در خانهاش واویلا بود و خودش روی تخته غسل بود. به ناگاه دیدم جعفر کذّاب، پسر علی، برادرش بر در خانه است و شیعه گرد او جمع هستند و تسلیت میدهند و به امامت تهنیت میگویند. با خود گفتم: اگر امام این است که امامت باطل است؛ زیرا میدانستم جعفر شراب مینوشد و در جوسق قمار میکند و تنبور هم میزند. من نزدیک او رفتم و تسلیت گفتم و تهنیت دادم و چیزی از من نپرسید. سپس عقید (خادم حضرت عسکری) بیرون آمد و گفت: ای آقای من! برادرت کفن شده است، برخیز و بر او نماز بگزار. جعفر بن علی با شیعیان او که اطرافش بودند، وارد حیاط شد و پیشاپیش شیعیان، سمّان (عثمان بن سعید عَمری) بود و حسن بن علی معروف به سلمه. وقتی وارد صحن خانه شدیم، جنازه حسن بن علی بر روی تابوت کفن کرده بود. جعفر جلو ایستاد که بر برادرش نماز بخواند. چون خواست «اللّه اکبر» بگوید؛ کودکی با صورتی گندمگون، موهایی مجعد و دندانهایی که در بین آنها فاصله بود، از اتاق بیرون آمد و ردای جعفر را عقب کشید و گفت: ای عمو! من سزاوارترم که بر جنازه پدرم نماز گزارم، عقب بایست! جعفر با روی درهم و رنگ زرد عقب ایستاد. آن کودک جلو ایستاد و بر پیکر نماز خواند. [آنگاه حضرت حسن عسکری (ع)] در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد. سپس [آن] کودک گفت: ای بصری! جواب نامهها را که با توست، بیاور. آنها را به وی دادم و با خود گفتم: این دو نشانه؛ باقی میماند، همیان. سپس نزد جعفر بن علی رفتم که داشت ناله و فریاد میکرد و از دست آن کودک مینالید. حاجز وشّا به او گفت: ای آقای من! آن کودک کیست تا ما بر او اقامه دلیل کنیم. گفت: به خدا من تاکنون نه او را دیدهام و نه میشناسم.
ما هنوز نشسته بودیم که چند نفر از قم آمدند و از حسن بن علی (ع) پرسش کردند و دانستند که فوت شده است. گفتند: به چه کسی باید تسلیت بگوییم؟ عدهای به جعفر بن علی اشاره کردند. آنها بر او سلام کردند و او را تسلیت دادند و به امامت تهنیت گفتند و اظهار داشتند همراه ما نامهها و اموالی است، بگو نامهها از کیست و اموال چهقدر است؟ جعفر از جا پرید و جامههای خود را تکان داد و گفت: از ما علم غیب میخواهید؟ خادمی از میان خانه بیرون شد و به آنها گفت: نامههایی که با شماست، از فلان و فلان است و در همیان هزار اشرفی است که ده تای آنها قلب است. آنها نامهها و اموال را به دست او سپردند و گفتند: آنکه تو را به خاطر اینها فرستاده است، او امام است.... [۲۶]
گفتنی است برخی منابع تاریخی، از ابوعیسی متوکل به عنوان کسی یاد کردهاند که بر پیکر امام حسن عسکری (ع) نماز گزارده است. این نقل تاریخی و روایت یاد شده را به این صورت میتوان جمع کرد که ابتدا در خانه حضرت عسکری (ع) و با تعداد محدودی از خواص اصحاب، بر پیکر آن حضرت نماز خوانده شده است، سپس پیکر ایشان را برای تشییع جنازه به بیرون از خانه انتقال دادهاند و در آنجا، فرد دیگری به طور رسمی بر پیکر آن جناب نماز گزارده است. [۲۷]
در پایان بررسی دلایل و شواهد تاریخی و روایی ولادت امام مهدی (عج)، برای تکمیل بحث به سخنی از شیخ طوسی (ره) اشاره میکنیم. او در پاسخ کسانی که در ولادت آن حضرت تشکیک میکنند، مینویسد:
صدور حکم نفی ولادت فرزند از مواردی است که [ابتدائا و بدون یقین] صحیح نیست. [به بیان دیگر] کسی نمیتواند در مورد فردی که وجود فرزندی برای او آشکار نشده است، ادعا کند که او فرزندی ندارد. در اینگونه موارد فقط به ظن غالب و امارهها رجوع و گفته میشود: اگر او فرزندی داشت حتماً آشکار میشد و خبرش منتشر میگشت؛ زیرا عقلا گاهی با انگیزهها و دلایل مختلف ناچار به پوشیده داشتن فرزندانشان میشوند.
[مثلاً] برخی از پادشاهان از سر دلسوزی و بیم [از اینکه مبادا به فرزندشان ضرری برسد] او را از دیدگان پنهان میکردند. موارد زیادی از این قبیل در سرگذشت پادشاهان پیشین یافت میشود و اخبار آنها هم معروف است.
در میان مردم [عادی هم این اتفاق میافتد. مثلاً] کسی که از کنیز یا همسر پنهانی خود دارای فرزند شده است، از ترس ایجاد دشمنی و درگیری با همسر و دیگر فرزندانش، این فرزند را انکار میکند. اینگونه موارد هم زیاد رخ میدهد.
... بنابراین، نمیتوان [به طور کلی] ادعای متولد نشدن فرزند [برای کسی] کرد. تنها در صورتی که اوضاع و احوال مناسب باشد و بدانیم که هیچ مانعی برای [آشکار ساختن ولادت فرزند] وجود نداشته است، میتوان پی برد که واقعاً ولادتی رخ نداده است.... ولی در مورد فرزند [امام] حسن [عسکری] (ع) هرگز نمیتوان ادعای علم به تولد نشدن او کرد؛ زیرا امام حسن (ع) در حکم محجور و زندانی بود و بیم کشته شدن فرزند او وجود داشت. این موضوع مشهور بود و همه میدانستند که بر اساس مذهب امامیه دوازدهمین امام، همان قائمی است که امید میرود دولتهای جور به دست او نابود شوند، و به طور طبیعی همه در پی او بودند. همچنین این بیم وجود داشت که از سوی بستگان امام حسن عسکری کسانی چون جعفر برادر آن حضرت که نسبت به اموال و میراث او طمع میورزید خطری متوجه این فرزند شود. به همین دلیل امام حسن عسکری (ع) او را پنهان کرد و در نتیجه در ولادت او شبهه به وجود آمد. [۲۸]
با توجه به مطالب یاد شده درمییابیم که با وجود این همه شواهد و قرائن روایی و تاریخی، جایی برای ایجاد شبهه و تردید در تولد آخرین حجت حق باقی نمیماند و به تعبیر شیخ مفید (ره) راه هرگونه عذر و بهانه بسته میشود.
[۱]. ر. ک: سید ابوالقاسم موسوی خوئی، معجم رجال الحدیث، قم، مدینة العلم آیت اللّه العظمی خوئی، بیتا، ج ۱۶، ص ۳۰۹.
[۲]. الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۱؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۴۸.
[۳]. الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹، ح ۵؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۴۹.
[۴]. «زبیری» لقب یکی از گردنکشان و دشمنان اهل بیت از نسل «زبیر» است که در زمان حضرت عسکری (ع) میزیست و آن حضرت را تهدید به قتل کرده بود. خداوند به دست خلیفه عباسی، او را به سزای اعمالش رساند.
[۵]. محمدبن حسن طوسی، الفهرست، تحقیق: جواد القیومی، قم، نشر الفقاهة، ۱۴۱۷ ه. ق، ص ۷۰، ش ۷۸؛ ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۲، صص ۴۷ و ۴۸.
[۶]. کمالالدین و تمامالنعمة، ج ۲، باب ۴۲، صص ۴۳۳ و ۴۳۴، ح ۱۶.
[۷]. همان، صص ۴۰۸ و ۴۰۹، ح ۷.
[۸]. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۷، ص ۱۱۸ و ج ۲۲، ص ۷۵.
[۹]. الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۲؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۴۸.
[۱۰]. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۶، صص ۲۴۷ ۲۵۴.
[۱۱]. الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹، ح ۴؛ الإرشاد، ج ۲، صص ۳۵۱ و ۳۵۲.
[۱۲]. علامه مجلسی در توضیح عبارت «و أشار بی ده» که در این روایت آمده است، میگوید: «یعنی انگشتان ابهام و سبابه هر دو دست خود را از هم باز کرد و در همین حال، دستان خود را از هم دور کرد، چنانکه در بین اعراب و غیر آنها برای اشاره به ستبری گردن رایج است؛ یعنی آن حضرت، جوانی قدرتمند است که گردن او چنین است». مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۴۰۴ ه. ق، ج ۴، ص ۲.
[۱۳]. کمالالدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ص ۴۳۱، ح ۸.
[۱۴]. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۲۳، ص ۱۸۷.
[۱۵]. ر. ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، صص ۴۲۴ و ۴۲۵، ح ۱.
[۱۶]. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۱۵۸.
[۱۷]. الکافی، ج ۱، صص ۳۳۰ و ۳۳۱، ح ۳؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۵۱.
[۱۸]. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۱۵، صص ۹۳ و ۹۴ و ۱۰۷.
[۱۹]. ظاهراً مراد از دو مسجد، مسجد سهله و مسجد کوفه است.
[۲۰]. الکافی، ج ۱، ص ۳۳۰، ح ۲؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۵۱؛ کتاب الغیبة (طوسی)، ص ۱۶۲.
[۲۱]. الکافی، ج ۱، ص ۳۳۲، ح ۱۲؛ الإرشاد، ج ۲، صص ۳۵۳ و ۳۵۴.
[۲۲]. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۸، صص ۳۸۴ و ۳۸۵، ح ۱.
[۲۳]. الفهرست، ص ۲۱۷؛ ر. ک: الإرشاد، ج ۲، ص ۴۳۵، ح ۲.
[۲۴]. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۲۰۲.
[۲۵]. کتاب الغیبة (طوسی)، ص ۱۶۲.
[۲۶]. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، صص ۴۷۵ و ۴۷۶؛ ر. ک: متن و ترجمه کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه: منصور پهلوان، ج ۲، صص ۲۲۳ ۲۲۶.
[۲۷]. ر. ک: تاریخ الغیبة الصغری، ص ۲۹۸؛ برای مطالعه بیشتر در زمینه پاسخ پرسشها، ابهامها و شبهههایی که در زمینه تولد امام مهدی (عج) مطرح شده است، ر. ک: ثامرهاشم عمیدی، در انتظار ققنوس، ترجمه: مهدی علیزاده، چاپ اول: قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۹؛ سامی البدری، پاسخ به شبهات احمد الکاتب، ترجمه: ناصر ربیعی، چاپ اول: قم، انوارالهدی، ۱۳۸۰؛ سمیه درگاهی، ولادت امام عصر (عج)، دیدگاهها، اثبات و پاسخ به شبهات (پایاننامه کارشناسی ارشد رشته علوم حدیث)، تهران، دانشکده علوم حدیث، ۱۳۸۶.
[۲۸]. کتاب الغیبة (طوسی)، صص ۵۰ و ۵۱.
ساحل چشم من از شوق به دریا زده است!
چشم بسته به سرش،موج تماشا زده است!
جمعه را سرمه کشیدیم ،مگر برگردی!
با همان سیصد و فرسنگ نفر برگردی!
زندگی نیست ،ممات است تو را کم دارد!
دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد!
از دل تنگ من ،آیا خبری هم داری؟
آشنا ،پشت سرت مختصری هم داری؟
منتی بر سر ما هم بگذاری ، بد نیست!
آه ،کم چشم به راهم بگذاری ،بد نیست!
نکند منتظر مردن مایی ،آقا؟
منتظرهات بمیرند،می ایی آقا ؟
به نظر میرسد این فاصله ها کم شدنی ست!
غیر ممکن تر از این خواسته ها هم شدنی ست!
دارد از جاده صدای جرسی می آید!
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید!
منجی ما به خداوند قسم آمدنی ست!
یوسف گم شده ی اهل حرم آمدنی ست!
ای سنگ صبور شب های حیدر کجایی
ای لالایی شب های زینب کجایی
ای بوسه های شکفته شده ی گونه های محسن
ای ساغر و همدم شب های حسین کجایی
رسول الله داغ دار لاله های خونین شده
ز اشک و درد هم بالین تاریکی شده کجایی
دنیا حیران این عزا و تباهی شده
ز اشک فقیران دردلش سیلابی شده کجایی
شیرخدا هم نفس ظلم و غصه شده
ز درد نبودنت پناه بی پناهان شده کجایی
عاشقان راه شهادت ز عشق تو هراسان شده
در دل قبرستان بقیع پیگیر مرهم شده کجایی
********************************
آیدا امیری زاده - بندرعباس - دوازدهم علوم تجربی - دبیرستان شیخ الاسلام
در میان شعر تو بانو! اگر حاضر شدم
خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم
در خیالم صحن و گنبد ساختم, زائر شدم
نام شیرین تو بردم فاطمه! شاعر شدم
ناگهان دیدم میان خانهی پیغمبرم
چون خدیجه غرق نوری از جهانی دیگرم
چرخ میزد یک نفس روح القدس دور و برم
تا نوشتم فاطمه, بوسید برگ دفترم
از شکوهش آسمان ساییده اینجا سر به خاک
آسمان را با خودش آورده این دختر به خاک
ای محمد! دشمنت را دوست ابتر میکند
خانهات را بوی ریحانه معطر میکند
دیدنش بار رسالت را سبکتر میکند
دختر است اما برایت کار مادر میکند
دختران آیات رحمت, مادران مهر آفرین
میشود ام ابیها, هر دو باهم, بعد از این
یک زره خرج جهازت, حُسنهایت بیشمار
با تو حیدر روز خیبر حرز میخواهد چکار؟
تا تو از تیغ دودم با عشق میگیری غبار
بعد از این مستانهتر صف میشکافد ذوالفقار
قوت بازوی مولایی به مولا, فاطمه!
قصهی پیوند دریایی به دریا, فاطمه!
در هوای عاشقی با هم کبوتر میشوید
هر دو کوثر میشوید و هر دو حیدر میشوید
هست شیرین نامتان, قند مکرر میشوید
هر دو در کفواً احد با هم برابر میشود
بیتهایم بر درِ بیت تو زانو میزنند
شاعران تنها برای یک نظر, رو میزنند
در کسا, بی پرده با الله صحبت میکنی
هل اتی را سفرهی نور و کرامت میکنی
فکر خلقی, نیمه شب با حق که خلوت میکنی
در غم همسایه, ترک خواب راحت میکنی
مادری الحق چه میآید به نامت, فاطمه!
میدهد از سوی ما مهدی سلامت, فاطمه!
امتحان پس دادهای در آسمانها پیش از این
سالها بر عرش میتابید نورت چون نگین
حضرت حق چون دلش آمد بیایی بر زمین
واقعاً “الحمد للهِ , رب العالمین”
جلوهی نور تو را تنها خدایت دید و بس
فاطمه! قدر تو را تنها علی فهمید و بس
عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت
با تبسم خستگی را از علی پوشاندنت
در عجب روح الامین از طرز قرآن خواندت
پیش نابینا میان حِصن چادر ماندنت
حجب میراثت, حیا سایه نشین چادرت
داده دل حتی یهودی هم به دین چادرت
سفرهی نان خالی اما سفرهی انعام پُر
خانهات میخانه, ساقی با سخاوت, جام پر
از تو راضی و دلش از گردش ایام پر
کعبه از بت خالی اما کوچه از اصنام پر
ای زبانت ذوالفقارِ حیدر بیذوالفقار!
بت شکن! برخیز, بسته دست او را روزگار
قاسم صرافان
پس از گذشت مدّتى از رحلت و شهادت جانگداز پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله ، دخترش فاطمه زهراء سلام اللّه علیها چنین اظهار داشت : دلم تنگ شده است و آرزو دارم ، که آواى اذان بلال اذان گوى پدرم را بشنوم .
و چون بلال متوجّه آرزوى حضرت زهراء سلام اللّه علیها شد، مشغول گفتن اذان گردید؛ و چون گفت : ((اللّه اکبر، اللّه اکبر))
حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها به یاد خاطرات دوران پدرش افتاد؛ و نتوانست خود را کنترل نماید و با صداى بلند شروع به گریستن نمود.
تا آن که اذان بلال رسید به : ((اءشهد اءنّ محمّدا رسول اللّه ))، که در این هنگام حضرت زهراء صیهه و فریادى کشید و با حالت بیهوشى بر صورت ، روى زمین افتاد.
مردم گفتند: اى بلال ! ساکت شو، چیزى نمانده است که دختر رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله دار فانى را وداع گوید.
پس بلال ساکت شد و باقى مانده اذان را ادامه نداد.
و چون حضرت به هوش آمد در خواست ادامه اذان را داشت .
بلال قبول نکرد و گفت : اى سرور زنان ! بر تو مى ترسم که مشکلى براى شما پیش آید،
به همین جهت حضرت از او گذشت کرد و ساکت ماند.
همچنین در روایتى دیگر، از امام علىّ علیه السلام آمده است که فرمود:
هر گاه فاطمه زهراء سلام اللّه علیها چشمش به لباس و پیراهن پدرش ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى افتاد و یا آن را مى دید و مى بوئید، گریان مى شد و حالت بیهوشى به آن بانوى مجلّله دست مى داد.(1)
1-اعیان الشّیعة : ج 1، ص 320
خداحافظ ای یار پهلو شکسته خداحافظ ای رونق آشیانم
خداحافظ ای قوت زانوانم خداحافظ ای جسم بی جان زهرا
خداحافظ ای مانده در کوچه تنها خداحافظ ای گریه های شبانه
خداحافظ ای بانوی بی نشانه خداحافظ ای کوچه های مدینه
خداحافظ ای زخم بازو و سینه خداحافظ ای داغ در دل نهفته
خداحافظ ای موی آتش گرفته خداحافظ ای خاطرات غم یار
خداحافظ ای خون مانده به دیوار خداحافظ ای یار در خون تپیده
خداحافظ ای یاور قد خمیده خداحافظ ای یاور مهربانم
خداحافظ ای مادر کودکانم خداحافظ ای یاس صورت کبودم
به گزارش جام جم آنلاین از باشگاه خبرنگاران جوان، فاطمه نجاتبخش گفت: آگاهی از تداخلات مواد غذایی با یکدیگر، همیشه یکی از موضوعات کلیدی در حوزه تغذیه بوده است. مصرف برخی مواد غذایی از جمله گوشت با گروه لبنیات میتواند به شدت مضر و خطرناک باشد. یکی از معروفترین مداخلات مضر خوراکی مصرف گوشت ماهی با ماست یا دوغ است.
وی تاکید کرد: افراد از هیچ گونه مواد خوراکی لبنی از جمله شیر بلافاصله پس از اتمام وعدههای غذایی خود استفاده نکنند؛ چراکه میتواند انواع ضعف شدید، لک و پیس، سردی معده و ناراحتیهای عصبی را در فرد تشدید کند.
نجاتبخش بیان کرد: افراد میتوانند ۲ساعت بعد از صرف وعدههای غذایی که هضم شده و از معده خارج شدهاند، شیر مصرف کنند. پس از آن نیز تا زمان استراحت ۱ساعت فاصله داشتهباشند تا از عوارض احتمالی جلوگیری شود.
این متخصص طب سنتی در پایان گفت: افراد قبل از خوردن شیر از مصرف ترشیجات و مواد غذایی شور پرهیز کنند. تنها خوراکی که مصرف آن با شیر مشکلی را برای بدن ایجاد نمیکند خرما است.