اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

چرا پیامبر(ص) مبعوث شد؟


فرارو | اس ام اس و پیام تبریک مبعث پیامبر

قال الامام علی(ع): «فبعث فیهم رسله و واترالیهم انبیاءه لیستأدوهم میثاق فطرته

و یذکّروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول».

امام علی(ع): خداوند پیامبران خود را مبعوث فرموده و هرچندگاه، متناسب با

خواسته‌های انسان‌ها، رسولان خود را پی‌درپی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت

را از آنان بازجویند، و نعمت‌های فراموش‌شده را به یاد آورند و

با ابلاغ احکام الهی، حجت خدا را بر آنها تمام نمایند و توانمندی‌های پنهان‌شده

عقل‌ها را آشکار سازند.(1)

____________

1- نهج‌البلاغه، خطبه اول

بعثت فضل بزرگ خدا برای بشریت


مشرق نیوز - عکس/ مبعث حضرت محمد (ص)

آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 1 تا 4 سوره مبارکه «جمعه» به بعثت پیامبر(ص) و دلایل و اهداف آن اشاره کرده است که متن آن با ‌اندک تلخیص و ویرایش به نقل از فارس آوردیم.

***

نگاهی به اهداف بعثت پیامبر(ص)

از نگاه قرآن

سوره جمعه با تسبیح و تقدیس پروردگار شروع مى‌شود و به قسمتى از صفات جمال و جلال و اسمای حسناى او اشاره مى‌کند.

مى‌فرماید: «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است پیوسته تسبیح خدا مى‌گویند و با زبان حال و قال، او را از تمام نقایص و عیوب پاک مى‌شمرند» (یُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الاْ َرْضِ).


کلچین تصاویر و عکس پروفایل عید مبعث | ستاره

«همان خداوندى که مالک و حاکم است و از هر عیب و نقصى مبرا است» (الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ).«خداوندى که عزیز و حکیم است» (الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ).

و به این ترتیب، نخست، بر «مالکیت و حاکمیت» و پس از آن، «منزه بودن او از هرگونه ظلم، ستم و نقص» تأکید مى‌کند، زیرا با توجه به مظالم بى‌حساب ملوک و شاهان، واژه «مَلِک» تداعى معانى نامقدسى مى‌کند که با کلمه «قُدُّوس» همه شستشو مى‌شود.

از طرفى، روى «قدرت» و «علم» که دو رکن اصلى حکومت است، تکیه نموده که این صفات ارتباط نزدیکى به بحث‌هاى آینده این سوره دارد و نشان مى‌دهد انتخاب اوصاف حق، در آیات مختلف قرآن، روى حساب، نظم و رابطه خاصى است.

بعد از این اشاره کوتاه و پرمعنى به مسئله توحید و صفات خدا، به مسئله بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و هدف از این رسالت بزرگ، که در ارتباط با عزیز، حکیم و قدوس بودن خداوند است، پرداخته چنین مى‌گوید: «او کسى است که در میان درس نخوانده‌ها رسولى از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند» (هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الاْ ُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ).

و در پرتو این تلاوت «آنها را از هرگونه شرک، کفر، انحراف و فساد پاک و پاکیزه کند و کتاب و حکمت بیاموزد» (وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهًَْ).

چرا که «آنان پیش از آن به طور مسلّم در گمراهى آشکارى بودند» (وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلال مُبِین).

جالب اینکه بعثت پیامبر اسلام را با آن ویژگى‌هایى که جز از طریق اعجاز نمى‌توان تفسیر کرد، نشانه عظمت خدا و دلیل بر وجود او گرفته، مى‌گوید: خداوند همان کسى است که چنین پیامبرى را مبعوث کرد و چنین شاهکارى را در آفرینش به وجود آورد!

«أُمِّیِّینَ» جمع «أُمّى» به معنى «درس نخوانده» است منسوب به «امّ» (مادر) یعنى مکتبى جز مکتب دامان مادرش را ندیده است. بعضى آن را به معنى «اهل مکّه» دانسته‌اند، زیرا «مکّه» را

«امّ القرى» (مادر آبادى‌ها) مى‌نامیدند، ولى این احتمال بعید به نظر مى‌رسد، چرا که نه پیامبر اسلام تنها مبعوث به اهل «مکّه» بود و نه سوره «جمعه» در «مکّه» نازل شده است.

بعضى از مفسران نیز آن را به معنى «امت عرب» در مقابل «یهود» و دیگران تفسیر کرده‌اند، و آیه 75 سوره «آل عمران» را شاهد بر این معنى مى‌دانند که مى‌گوید: قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِى الاْ ُمِّیِّینَ سَبِیْلٌ: «یهود گفتند ما در برابر امیین (غیر یهود) مسئول نیستیم».

اگر این تفسیر را هم بپذیریم، به خاطر آن است که «یهود» خود را اهل کتاب و با سواد مى‌دانستند و امت عرب را بى‌سواد و درس نخوانده. بنابراین، تفسیر اول از همه مناسب‌تر است.

قابل توجه اینکه مى‌گوید: پیامبر اسلام از میان همین گروه و همین قشر درس نخوانده، برخاسته تا عظمت رسالت او را روشن سازد و دلیلى باشد بر حقانیت او؛ چرا که کتابى مثل قرآن با این محتواى عمیق و عظیم و فرهنگى چون فرهنگ اسلام، محال است زائیده فکر بشر باشد، آن هم بشرى که نه خود درس خوانده و نه در محیط علم و دانش پرورش یافته است.

این نورى است که از ظلمت برخاسته و باغ سرسبزى است که از دل کویر سر برآورده و این خود معجزه‌اى است آشکار و سندى است روشن بر حقانیت او.

در آیه فوق، هدف این بعثت را در سه امر خلاصه کرده که یکى جنبه مقدماتى دارد و آن «تلاوت آیات الهى» است و دو امر دیگر یعنى «تهذیب و تزکیه نفوس» و «تعلیم کتاب و حکمت» دو هدف بزرگ نهایى را تشکیل مى‌دهد.

آرى، این پیامبراست که، انسان‌ها را هم در زمینه علم و دانش و هم اخلاق و عمل پرورش دهد، تا به وسیله این دو بال، بر اوج آسمان سعادت پرواز کنند و مسیر الى اللّه را پیش گیرند و به مقام قرب او نائل شوند.

رابطه تزکیه و تعلیم

این نکته نیز شایان توجه است که: در بعضى از آیات قرآن، «تزکیه» مقدم بر «تعلیم» و در بعضى،«تعلیم» مقدم بر «تزکیه» شمرده شده، یعنى از چهار مورد، سه مورد «تربیت» بر «تعلیم» مقدم است و در یک مورد «تعلیم» بر «تربیت» مقدم.

این تعبیر، ضمن اینکه نشان مى‌دهد این دو امر در یکدیگر تأثیر متقابل دارند (اخلاق» زاییده «علم» است همان گونه که «علم» زاییده «اخلاق» است)، اصالت تربیت را مشخص مى کند، البته، منظور علوم حقیقى است، نه اصطلاحى در لباس علم.

فرق میان «کتاب» و «حکمت» ممکن است این باشد که اولى اشاره به قرآن و دومى به سخنان پیامبر (صلى الله علیه وآله) و تعلیمات اوست که «سنت» نام دارد.

نیز ممکن است «کتاب» اشاره به اصل دستورات اسلام باشد و «حکمت» اشاره به فلسفه و اسرار آن.

این نکته نیز قابل توجه است که «حکمت» در اصل، به معنى منع کردن به قصد اصلاح است و لجام مرکب را از این جهت «حکمه» (بر وزن صدقه) گویند که او را منع و مهار کرده و در مسیر صحیح قرار مى‌دهد.

بنابراین، مفهوم آن دلائل عقلى است و از این‌جا روشن مى‌شود که ذکر کتاب و حکمت پشت سر یکدیگرمى‌تواند اشاره به دو سرچشمه بزرگ شناخت، یعنى «وحى» و «عقل» بوده باشد، یا به تعبیر دیگر، احکام آسمانى و تعلیمات اسلام، در عین اینکه از وحى الهى سرچشمه مى گیرد، با ترازوى عقل قابل سنجش و درک مى‌باشد (منظور کلیات احکام است).

ویژگی‌های عصر جاهلیت قوم عرب

و اما «ضَلال مُبِین» (گمراهى آشکار) که در ذیل آیه، به عنوان سابقه قوم عرب بیان شده، اشاره سربسته و پرمعنایى است به عصر جاهلیت که، گمراهى بر سراسر جامعه آنها حکمفرما بود. چه گمراهى از این بدتر و آشکارتر که بت‌هایى را که از سنگ و چوب با دست خود مى‌تراشیدند،‌پرستش مى‌کردند و در مشکلات خود، به این موجودات بى‌شعور پناه مى‌بردند.

دختران خود را با دست خویش زنده به گور مى‌کردند، سهل است، به این عمل، فخر و مباهات نیز مى‌کردند که نگذاردیم ناموسمان دست بیگانگان بیفتد!.

مراسم نماز و نیایش آنها کف زدن و سوت کشیدن در کنار خانه کعبه بود و حتى زنان به صورت برهنه مادرزاد بر گرد خانه خدا طواف مى کردند و آن را عبادت مى شمردند!

انواع خرافات و موهومات بر افکار آنها حاکم بود و جنگ و خونریزى و غارتگرى، مایه مباهاتشان.

زن در میان آنها متاع بى‌ارزشى بود که حتى روى آن قمار مى‌زدند! و از ساده‌ترین حقوق انسانى محروم بود.

کینه‌ها و عداوت‌ها را پدران به ارث به فرزندانشان منتقل مى‌کردند و به همین دلیل، خونریزى و کشت و کشتار، یک امر عادى محسوب مى‌شد.

آرى، پیامبر(ص) آمد و آنها را از این ضلال مبین، به برکت کتاب و حکمت نجات داد، تعلیم داد و تربیت کرد و به‌راستى نفوذ در چنین جامعه گمراهى، خود یکى از دلائل عظمت اسلام و معجزه آشکار پیامبر بزرگ ما است. اما از آنجا که پیامبر اسلام(ص) تنها مبعوث به این قوم «امّى» نبود، بلکه دعوتش همه جهانیان را دربر مى‌گرفت، در آیه بعد مى‌افزاید: «او مبعوث به گروه دیگرى از مؤمنان نیز هست که هنوز ملحق به اینها نشده‌اند» (وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمّا یَلْحَقُوا بِهِمْ).

اقوام دیگرى که بعد از یاران پیامبر اسلام پا به عرصه وجود گذاردند، در مکتب تعلیم و تربیت آن حضرت پرورش یافتند و از سرچشمه زلال قرآن و سنت محمّدى سیراب شدند، آرى، آنها نیز مشمول این دعوت بزرگ بودند.

به این ترتیب، آیه فوق تمام اقوامى را که بعد از صحابه پیامبربه وجود آمدند، از عرب و عجم شامل مى‌شود.

در حدیثى مى‌خوانیم: هنگامى که پیغمبر اکرم این آیه را تلاوت فرمود، سؤال کردند: اینها کیانند؟ حضرت دست خود را بر شانه سلمان گذارد و فرمود: لَوْ کانَ الاْیْمانُ فِى الثُّرَیّا لَنالَتْهُ رِجالٌ مِنْ هؤُلاءِ: «اگر ایمان در ثریا (ستاره دوردستى که در این زمینه ضرب‌المثل است) باشد، مردانى از این گروه (ایرانیان) به آن دست مى‌یابند» و از آنجا که همه این امور، از قدرت و حکمت خداوند سرچشمه مى‌گیرد، در پایان آیه مى‌فرماید: «او عزیز و حکیم است» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).

فضل بزرگ خدا به بشریت

سپس، به این نعمت بزرگ، یعنى بعثت پیامبر گرامى اسلام و برنامه تعلیم و تربیت او اشاره کرده مى‌افزاید: «این فضل خدا است که به هر کس بخواهد و لایق ببیند مى‌بخشد، و خداوند صاحب فضل عظیم است» (ذلِکَ فَضْلُ‌اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ).

در حقیقت، این آیه، همانند آیه 164 سوره «آل عمران» است که مى‌گوید: «خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.» و همه چیز آن، تقریباً شبیه آیات مورد بحث است. بعضى نیز احتمال داده‌اند: ذلِکَ فَضْل‌اللّهِ: «این فضل الهى است» اشاره به اصل مقام نبوت باشد که خداوند این مقام را به هرکس که شایسته بداند مى‌دهد.

ولى تفسیر اول مناسب‌تر است، هر چند جمع میان هر دو نیز ممکن است، که هم رهبرى پیامبر(ص) براى امت فضل الهى است و هم مقام نبوت براى شخص پیامبر. ناگفته پیدا است، تعبیر: مَنْ یَشاءُ: «هرکس را بخواهد» مفهومش این نیست که خدا بى‌حساب، فضل و مرحمت خود را به کسى مى‌دهد، بلکه مشیت در این‌جا توأم با حکمت است، همان گونه که توصیف خداوند به عزیز و حکیم، در نخستین آیه سوره، این مطلب را روشن ساخته.

امیر مؤمنان على(ع) نیز در تشریح این فضل بزرگ الهى مى‌فرماید: « فَانْظُرُوا إِلى مَواقِعِ نِعَمِ اللّهِ عَلَیْهِمْ، حِینَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ رَسُولاً، فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طاعَتَهُمْ، وَ جَمَعَ عَلى دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ، کَیْفَ نَشَرَتِ النِّعْمَهًُْ عَلَیْهِمْ جَناحَ کَرامَتِها، وَ أَسالَتْ لَهُمْ جَداوِلَ نَعِیمِها، وَ الْتَفَّتِ الْمِلَّهًُْ بِهِمْ فِی عَوائِدِ بَرَکَتِها فَأَصْبَحُوا فِی نِعْمَتِها غَرِقِینَ، وَ فِی خُضْرَهًِْ عَیْشِها فَکِهِینَ؛ به نعمت‌هاى خداوند بر این امت بنگرید! در آن زمان که رسولش را به سوى آنها مبعوث کرد، اطاعت آنها را به آئینش جلب کرد و با دعوتش آنها را متحد ساخت بنگرید چگونه این نعمت بزرگ، پر و بال کرامت خود را بر آنها گسترد، نهرهاى مواهب خویش را به سوى آنان جارى ساخت، و آئین حق با تمام برکاتش، آنها را در برگرفت، آنها در میان نعمت‌هایش غرقند، و در زندگانى خرمش شادمانند».

فرشتگان و ملائک


عکس فرشته نورانی - عکس نودی

جبرئیل دوبار به صورت حقیقى و اصلى خود آنگونه که خدا آفریده بود بر پیامبر (صلی الله علیه و|آله) نازل و ظاهر شد؛

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خدا که رحمتش بی ‏اندازه است‏ و مهربانی اش همیشگى

وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ

سوگند به ستاره هنگامى که [براى غروب کردن در کرانه افق] افتد

مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَىٰ

که هرگز دوست شما از راه راست منحرف نشده ، و [در ایمان و اعتقادش از راه خدا] به خطا نرفته ؛

وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ

و از روى هوا و هوس سخن نمی گوید

إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَىٰ

گفتار او چیزى جز وحى که به او نازل می شود نیست .

عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَىٰ

[فرشته] بسیار نیرومند به او تعلیم داده است

ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَىٰ

[همان که] داراى درایت و توانمندى شگفتى است ، پس [به آنچه که مأمور انجامش می باشد] مسلط است

وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ

در حالى که در افق اعلا بود .

ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ

سپس نزدیک رفت و نزدیک‏تر شد ،

فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَىٰ

پس [فاصله ‏اش با پیامبر] به اندازه فاصله دو کمان گشت یا نزدیک‏تر شد

فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ

آن گاه به بنده ‏اش آنچه را باید وحى می کرد ، وحى کرد .

مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ

آنچه را دل [پیامبر] دید [به پیامبر] دروغ نگفت [تا او را درباره حقیقت فرشته وحى به وهم و خیال اندازد ، بلکه به حضور و شهودش یقین کامل داشت . ]

أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا یَرَىٰ

آیا در آنچه [بر اساس حق] مى‏بینید با او به سختى مجادله و ستیزه می کنید

وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ

بی تردید یک بار دیگر هم او را دیده است

سوره مبارک النجم

آیات شریفه 1 تا 13

فرشته پنهان می شود 1270447

در آسمان ملکى است به نام «حزقائیل» داراى هجده هزار بال پر قدرت، ما بین هر بال او تا بال دیگر پانصد سال راه ملکوتى است.

روزى به خاطرش گذشت آیا در فوق عرش چیزى هست، خداوند قادر بال‏هاى او را دو چندان کرد و به او امر به پرواز فرمود، آن ملک راه پریدن گرفت بیست هزار سال به سال‏هاى ملکوتى پرید بجایى نرسید، باز بال‏ها و قدرت او مضاعف شد و به امر حق به پریدن ادامه داد، سى هزار سال ملکوتى دیگر پرید ولى به سر یک ستون از ستون‏هاى بى‏شمار عرش نرسید، خداوند عالم به او وحى کرد اگر تا قیامت دنبال پریدن خود را ادامه دهى به آخر یک قائمه عرش نخواهى رسید، ناگهان ملک فریاد زد:

سُبْحانَ رَبِّىَ الْأعْلى‏ وَبِحَمْدِهِ‏

وَإِنَّ یَوْمًا عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ

و همانا یک روز نزد پروردگارت مانند هزار سال از سال ‏هایى است که شما می شمارید [براى او زمان نزدیک، زمان دور، امروز، دیروز، گذشته و آینده مفهومى ندارد؛ بنابراین فاصله زمانى شما با عذاب الهى شما را دچار این پندار نکند که تهدید به عذاب، تهدیدى طولانى و دروغ است.]

سوره مبارک الحج

آیه شریفه 47

تَعْرُجُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ

فرشتگان و روح در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او بالا می روند .

سوره مبارک المعراج

آیه شریفه 4


وَالَّذى بِصَوْتِ زَجْرِهِ یُسْمَعُ زَجَلُ الرُّعُودِ

و درود بر آن مَلَکى که از فریاد زجرش غرّش رعدها شنیده شود.

فرازی از دعای سوّم صحیفه سجّادیه «دعای امام سجّاد /علیه السلام/ بر حاملان عرش»

وَیُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ

و رعد تسبیح و حمد خدا می ‏گوید و فرشتگان نیز از بیمش [تسبیح می گویند]

سوره مبارک الرعد1
آیه شریفه 1

فرشتگانی که پاهایشان در طبقات پایین زمین قرار داشته، و گردن هاشان از آسمان فراتر، و ارکان وجودشان از اطراف جهان گذشته، عرش الهی بر دوش هایشان استوار است، برابر عرش خدا دیدگان به زیر افکنده، و در زیر آن، بال ها را به خود پیچیده اند. میان این دسته از فرشتگان با آن ها که در مراتب پایین تری قرار دارند، حجابِ عِزّت، و پرده های قدرت، فاصله انداخته است. هرگز خدا را با وهم و خیال، در شکل و صورتی نمی پندارند، و صفات پدیده ها را بر او روا نمی دارند. هرگز خدا را در جایی محدود نمی سازند، و نه با همانند اوردن، به او اشاره می کنند.

خطبه 1 نهج البلاغه

خداوند سبحان برای سکونت بخشیدن در آسمان ها، و آباد ساختن بالاترین قسمت از ملکوت خویش، فرشتگانی شگفت آفرید، و تمام شکاف ها و راههای گشاده ی آسمان ها را با فرشتگان پر کرد، و فاصله ی جوّ آسمان را از آن ها گستراند، که هم اکنون صدای تسبیح آن ها فضای آسمان ها را پر کرده، در بارگاه قدس، درون پرده های حجاب و صحنه های مَجد و عظمتِ پروردگار، طنین انداز است. در ماورای آن ها زلزله هایی است که گوش ها را کر می کند و شعاع های خیره کننده ی نور، که چشم ها را از دیدن باز می دارد، و ناچار خیره بر جای خویش می ماند.

خدا فرشتگان را در صورت های مختلف و اندازه های گوناگون آفرید، و بال و پرهایی برای آن ها قرار داد، آن ها که همواره در تسبیح جلال و عزّت پروردگار به سر می برند، و چیزی از شگفتی های آفرینش پدیده ها را به خود نسبت نمی دهند، و در آنچه از آفرینش پدیده ها که خاصّ خداست، ادّعایی ندارند.

خطبه 91 نهج البلاغه

" نقل از وبلاگ خدا، اهل بیت (ع)"

http://allahoma-cry.blogfa.com


شعر انتظار ......


محل واقعی زندگی امام زمان (عج) کجاست؟

به خودنماییِ برگی، مگو بهار می آید
بهار ماست سواری که از غبار می آید

قرارهای زمین را به هم زنید که یارم
از آسمان چه به موقع سر قرار می آید

یقینی است برایم حضور حضرتش آن سان
که روز روشنم اکنون به چشم تار می آید:

درفش عدل علم شد، و زار، کار ستم شد
که برگزیده سواری به کارزار می آید

به چشم، برقِ پر از رعدِ تیغِ حیدرِ کرّار
به گوش، بانگِ چکاچاکِ ذوالفقار می آید

زمان اگر همه شب باشد، آفتاب شود او
زمین اگر همه صحراست، آبشار می آید

سپاه دشمن اگر کوه، کاه در نظر او
ز بیم کَرّ و فَرِ او، حقیر و خوار می آید

اگرچه جنگ کند، جنگ را دمی نپسندد
به کارزار به دستور کردگار می آید

برای صلح می آید، برای شوق می آید
برای عشق می آید، برای یار می آید

کسی که بر سر جنگ است با تمام حسودان
کسی که با همهٔ عاشقان کنار می آید

به دادخواهی از انبوه بی گناه یتیمان
به دست گیری این کودکان زار می آید

اگرچه رنج جهان را فرا گرفته، همین هم
نشانه ای ست که پایان انتظار می آید

به لاله ای که برون کرده سر ز برف، نظر کن
قسم به داغ شهیدان، که آن بهار می آید

حسن صنوبری

غار حرا، جلوه‌گاه نخستین بارقه وحی


با انواع گل رز و گونه های آن بیشتر آشنا شوید | گُل‌سِتان

نبی مکرم اسلام حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند. اکثر منابع تاریخی محل بعثت آن حضرت را غار حراء ذکر کرده‌اند که در این‌جا به برخی از آن منابع اشاره می‌کنیم:

طبری می‌نویسد: «از عبدالله بن زبیر روایت کرده‌اند که پیامبر هر سال یک ماه در حراء به عبادت مى‌نشست... چون آن هنگام رسید که خدا مىخواست او را به پیامبری گرامى کند و این به ماه رمضان بود، پیامبر سوى حراء رفت و چون شب وحى رسید، جبریل نازل شد، پیامبر گوید: جبرئیل آمد و صفحه‌اى از دیبا به دست داشت که در آن نوشته بود و گفت: «بخوان» گفتم: «چه بخوانم؟» جبریل مرا چنان فشرد که پنداشتم مرگ است، آنگاه گفت: بخوان، گفتم: چه بخوانم؟ و این را گفتم که باز مرا فشرد و گفت: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ...(1)


خرید گل رز باغچه؛ بهترین رز برای باغچه و نگهداری آن - چرخان

ابن هشام نیز آورده است: «رسول خدا ـ ص ـ را رسم چنان بود که هر سال یک ماه در غار کوه حراء معتکف می‌شد...

در این یک ماه آن حضرت مجاورت کوه حراء را اختیار می‌کرد و مستمندان و مساکینى که در آنجا به نزدش می رفتند اطعام می فرمود، و چون آن یک ماه به پایان می‌رسید به شهر مکه باز می گشت و نخست به کنار کعبه می رفت و هفت بار یا بیشتر به دور آن طواف می‌کرد، سپس به خانه خویش می رفت. تا سالى که حضرت در آن سال به رسالت مبعوث شد؛ طبق معمول همه ساله ماه رمضان بود که براى اعتکاف و عبادت با اهل خانه خود به سوى حراء کوچ کرد و همچنان تا آن شبى که خداى تعالى او را به رسالت گرامى داشت به عبادت مشغول بود، در آن شب جبرئیل بر او نازل شد، در اینجا خود رسول خدا دنباله داستان را چنین نقل می‌فرماید: هنگامى که من خوابیده بودم دیدم جبرئیل پارچه‌ای از دیبا که در آن کتابى (و یا نامه‌اى) بود به نزد من آورده گفت: بخوان! گفتم: چه بخوانم؟ جبرئیل مرا گرفت و چنان فشارى داد که پنداشتم مرگم فرا رسیده، سپس مرا رها ساخته گفت: بخوان، گفتم: چه بخوانم؟ دوباره مرا فشارى داد... (و همچنان تا سه بار) و هر بار من می‌گفتم: چه بخوانم که بلکه او دست از من بردارد، در این بار گفت: «بخوان به نام پروردگارت که آفرید. آدمى را از خون بسته آفرید. بخوان و پروردگارت کریم‌تر است، همان که به وسیله قلم بیاموخت، انسان را آنچه نمى دانست بیاموخت».(2)

رسول خدا ـ ص ـ می‌فرماید: «پس من این آیات را خواندم و جبرئیل رفت، من... دیدم گویا در قلبم کتابى نقش بسته، از غار بیرون آمدم تا به وسط کوه رسیدم، آوازى از بالاى سرم شنیدم که می‌گفت: اى محمّد، تو پیغمبر خدائى و من جبرئیلم».(3)

در این دو روایتی که از دو منبع اصیل تاریخ صدر اسلام نقل شد، محل بعثت، غار حراء معرفی شده است. ابن سعد نیز در الطبقات الکبری به نقل از عایشه محل بعثت پیامبر را غار حراء ذکر کرده است. وی می‌نویسد: «از عایشه نقل مىکنند که مى‌گفته: نخستین نشانه وحى که در رسول خدا پیدا شد رویاى صادقه بود، یعنى فرشته را در خواب مى‌دید و چون سپیده دم روشن به نظرش مىرسید، مدتى چنین گذشت و سپس پیامبر به انزوا و خلوت علاقه‌مند شد و هیچ چیز براى او از آن مطلوب‌تر نبود و معمولا در غار حراء خلوت مى‌کرد و چندین شب پیاپى را آنجا به عبادت مى‌گذراند و بعد پیش خدیجه مى‌آمد و دوباره زاد و توشه مختصرى مىگرفت و مىرفت و ناگاه در غار حراء فرشته بر او نازل شد».(4)

از دیگر منابعی که به بعثت رسول خدا در غار حراء اشاره کرده‌اند، می‌توان به دلائل النبوه بیهقی،(5) الکامل ابن اثیر،(6) انساب الاشرافِ بلاذری،(7)السیره الحلبیه(8) الصحیح من سیره النبی الاعظم،(9) و ده‌ها منبع دیگر اشاره کرد. منابع حدیثی نیز محل بعثت را غار حراء معرفی کرده‌اند. به عنوان نمونه می توان به شرح الاخبار قاضی نعمان مغربی،(10)صحیح بخاری(11) و صحیح مسلم(12) و بحارالانوار علامه مجلسی(13) و... اشاره کرد.

بنابراین تقریبا همه منابع تاریخی محل بعثت نبی مکرم اسلام را غار حراء دانسته‌اند و در این خصوص شکی وجود ندارد. به نظر می‌رسد هیچ منبعی دال بر اینکه بعثت پیامبر اکرم از مسجدالحرام شروع شده باشد وجود ندارد. علاوه‌بر این اگر هم برخی از علما چنین نظری داشته باشند صرف احتمال است و چون مستندی ذکر نکرده‌اند و در منابع تاریخی متقدم وجود ندارد، در برابر این همه منابع به آنها توجهی نمی‌شود.

بنابراین غار حراء به عنوان محل عبادت رسول خدا و مکانی که وحی الهی از آنجا آغاز شده، از قداست خاصی برخوردار است.

پی‌نوشت‌ها:

1. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک،ترجمه پاینده، ابوالقاسم، ج3، ص 848.

2.علق‌، آیات 1- 5.

3. ابن هشام، عبدالملک، السیرهًْ نبویه، ترجمه رسولی محلاتی، سید‌هاشم، ج1، ص 154.

4. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه مهدوی دامغانی، محمود، ج1، ص182.

5. بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوهًْ و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج1، ص255.

6. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ترجمه خلیلی، عباس، حالت، ابوالقاسم، ج7، ص47.

7. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، ج1، ص105.

8. حلبی، علی بن برهان، السیره الحلبیه، ج1، ص340.

9. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرهًْ‌ النبی الاعظم، ج2، ص287.

10. مغربی، قاضی نعمان بن محمد، شرح الاخبار،ج2، ص462.

11. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری‌، ج1، ص3.

12. مسلم نیشابوری‌، صحیح مسلم، ج1، ص97.

13. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج15، ص363.

* مرکز مطالعات و پاسخگویی

به شبهات

____________

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، جلد 1.

2. تاریخ پیامبر اسلام (ص)‌، محمد ابراهیم آیتی.

معجزه جاوید، هیچ‌گاه کهنه نمی‌شود


عکس گل رز صورتی در گلدان - عکس نودی

در عیون اخبار الرضا از قول امام رضا(ع) نقل شده که از امام جعفر صادق(ع) پرسیدند چه سری است که قرآن هرچه زمان بیشتر بر او می‌گذرد، و هر چه بیشتر تلاوت می‌شود، بر طراوت و تازگی‌اش افزوده می‌گردد؟ امام فرمود: «لان القرآن لم ینزل لزمان دون زمان و لناس دون ناس» برای اینکه قرآن تنها برای یک زمان و نه زمان دیگر، و برای یک مردم نه مردم دیگر، نازل نشده، بلکه برای همه زمان‌ها و همه مردم نازل شده است.(1)

____________

1- آشنایی با قرآن (شناخت قرآن)، شهید مرتضی مطهری(ره)، ص 29


از قرآن بخواهید تا سخن گوید


انواع گل رز - گلفروشی آنلاین VIP Shop

قال الامام علی(ع): «ذلک القرآن فاستنطقوه، و لن ینطق، ولکن اخبرکم عنه:

الا ان فیه علم مایاتی، و الحدیث عن الماضی، و دواء دائکم، و نظم مابینکم».

امام علی(ع) فرمود: آن نور قرآن کریم است. از قرآن بخواهید تا سخن گوید، که

هرگز سخن نمی‌گوید، ولی من شما را از معارف آن خبر می‌دهم. بدانید که در

قرآن، علم آینده، و حدیث روزگاران گذشته است. شفادهنده دردهای شما، و

سامان‌دهنده امور فردی و اجتماعی شما است. (1)

____________

1- نهج‌البلاغه- خطبه 158


فجر انقلاب


شکوه انقلاب در جشن 44 سالگی/خیابان های سراسر کشور مملو از جمعیت+فیلم و  تصاویر- اخبار سیاست ایران - اخبار سیاسی تسنیم | Tasnim | خبرگزاری تسنیم |  Tasnim

برخیز، که فجر انقلاب است امروز
بیگانه صفت، خانه خراب است امروز

هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
از لطف خدا، نقش بر آب است امروز

فجر است و سپیده حلقه بر در زده است
روز آمده، تاج لاله بر سر زده است

با آمدن امام در کشور ما
خورشید حقیقت از افق سرزده است

«والفجر» که سوگند خدای ازلی است
روشنگر حقی است که با «آل‌علی» است

این سوره به گفته امام صادق
مشهور به سوره «حسین‌بن‌علی» است

شب رفت و سرود فجر، آهنگین است
از خون شهید، فجر ما رنگین است

این ملت قهرمان و آگاه و رشید
ثابت قدم است و قاطع و سنگین است

شب طی شد و روز روشن از راه رسید
خورشید امید شرق، از غرب دمید

عیسای زمان، راز زمین، «روح خدا»
در کالبد مرده، دمی تازه دمید

این نهضت حق، که خلق ما برپا کرد
نه شرقی‌و غربی است، نه سرخ است و نه زرد

در وسعت و عمق و شور و یک‌پارچگی
زیباتر از این نمی‌توان پیدا کرد

جان‌های جهانیان به لب آمده است
جان در پی حق، داوطلب آمده است

جمهوری اسلامی ما در این قرن
فجری است که در ظلمت شب آمده است

بر ملت تازه رَسته از دام و کمند
آن بردگی گذشته، یارب مپسند

این در که به‌روی ما گشودی از مهر
بار دگر از قهر، خدایا تو مبند

غوغای عشق


مشرق نیوز - عکس/ جشن پیروزی انقلاب اسلامی در بیروت

یاد آن روزی که بهمن گل به بار آورده بود
و آن زمستانی که با خود نوبهار آورده بود

یاد باد آن دل تپیدن های مشتاقان یار
و آن عجب نقشی که آن زیبا نگار آورده بود

عشق ما صد رشته جان در لعل نوشش بسته بود
حسن او صد چشم دل، آیینه وار آورده بود

از گلستان شهیدان تا به مهرآباد عشق
موج دریای زمان، چشم انتظار آورده بود

منکران گفتند با یک گل نمی گردد بهار
لیک ما دیدیم، یک گل صد بهار آورده بود

شب پرستان را به کار خویش حیران کرده بود
آفتاب ما که صبحی بی غبار آورده بود

«ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود»
کان چنان، باغ محبت گل به بار آورده بود

در نگاهش جلوه گل بود و با غوغای عشق
در «چمن» هر گوشه ای را، صد هَزار آورده بود

محمد رضا یاسری

جاودان ایران ما


جشن 44 سالگی انقلاب اسلامی ایران/ گزارش تصویری | پایگاه خبری جماران

سپیده بر آمد، ز کوه بلند
بیفشان گلاب و بسوزان سپند

بخوان شعر خونین خورشید را
بر افشان به جان نور امید را

چو دریای جوشان بر آور خروش
به پاس شرف از دل و جان بکوش

که عشق وطن در دل و جان توست
یقین وقت پیروزی از آن توست

به هر اهرمن، دشمن حیله ساز
پی افکن تر از خشم طوفان، بتاز

بود جاودان به تو، ایران تو
که روشن از او، آتش جان تو

بیا تا سنگر به سنگر رویم
ز پا گر فتادیم با سر رویم

به دشمن بتاز در کوه و دشت
حماسه بسازیم از این سر گذشت

بیا بر صف این شب پر خطر
بتاز با شوق صبح ظفر

شعر انتظار .....

عکس امام زمان؛ عکس نوشته امام زمان برای پروفایل

جز رحمت چشمان تو، دنیا چه می‌خواهد
تشنه به غیر آب، از دریا چه می‌خواهد

حالا که موسایم شدی راهی نشانم ده
غیر از نجات، این قوم از موسی چه می‌خواهد

شاید بپرسی از چه دنبال دَمَت هستم
دل مرده نوعاً از دَم عیسی چه می‌خواهد؟

پیغام و پس پیغام یعنی یاد ما هستی
مجنون جز این پیغام، از لیلا چه می‌خواهد

پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من
جز دل خوشی، یعقوب نابینا چه می‌خواهد

تا کیسه ما پر شود احسان تو کافی است
مسکین به جز خیرات از آقا چه می‌خواهد

چیز مهمی نیست این که ما چه می‌خواهیم
باید ببینیم آن جناب از ما چه می‌خواهد

ای انتقام پهلوی پشت درِ خانه
غیر از ظهور تو مگر مادر چه می‌خواهد

علی اکبر لطیفیان

اصلاح خود لازمه اصلاح دیگران


گل های مناسب فصل سرما؛ زیباترین گل های مقاوم به سرما - نهالستان سرو طلایی

قال الامام علی(ع):

«کیف یصلح غیره من لایصلح نفسه».

امام علی(ع) فرمود:

چگونه کسی می‌تواند دیگران را اصلاح کند در حالی که هنوز

خودش را اصلاح نکرده است. (1)

ــــــــــــــــــــــ

1- غررالحکم، ح 6995


مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد


گیاهان زمستانی زیبا که در فصل سرما هم گل می‌دهند!

مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد

تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد

من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

من خسی بی سرو پایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هم به دل دریا برد

جام صهبا زکجا بود مگر دست که بود
که به یک جلوه دل و دین زهمه یکجا برد

خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود
که درین بزم بگردید و دل شیدا برد

خودت آموختی ام مهر و خودت سوختی ام
با برافروخته رویی که قرار از ما برد

همه یاران به سر راه تو بودیم ولی
غم روی تو مرا دید و ز من یغما برد

همه دلباخته بودیم و هراسان که غمت
همه را پشت سر انداخت، مرا تنها برد

علامه سید محمد حسین طباطبایی

شعر انتظار .......


اشعار فراق حضرت مهدی(عج)

بر آوار من حس طوفان بیاید

دعــا میکنم مثـل هر شب نباشد

کسی سمت دل های لرزان بیاید

به یک تار مو بسته اوضاع گردون

که یک جــمعه تکــرار قـــرآن بیاید

نسیمی پر از عطر کوثر ز خیبر

به چشـمان خاموش کنعان بیاید

غم ذوالفقار از نگـــــاهش بریزد

به خون خواهی نسل انسان بیاید

پر از بغض چاه از یتیمان بگوید

به دلــداری یـــاس پنـــهان بیــاید

و بر خالی سفره های دوباره

به نــام بلنــدای او نان بیاید

جنون میوزد بر من ای کاش باران

به لب خشـــکی این بیــابــان بیاید

کبوتر کبوتر جهــــان پر بگیرد

غریب از غروب خراسان بیاید ….

روز جمعه شد و دلبر نیومد

ای خدا کاسه ی صبرم سر اومد ….

رباخواری و آثار دنیوی و اخروی آن


روزگاری که همه رباخوار می‌شوند ! :: از جنس خاک

رباخواری یکی از روش‌های ناسالم در زمینه امور اقتصادی و فعالیت‌های آن است. رباخواری روشی بر خلاف عدالت اقتصادی و از مصادیق بارز ظلم و اجحاف است که در حق دیگران انجام می‌شود. رباخواری اقتصاد را از درون چون خوره می‌خورد و اساس و قوام اقتصاد و روابط سالم اجتماعی را نابود می‌کند و تباهی امت‌ها را به دنبال می‌آورد.

از نظر قرآن، ربای معاملی یا قرضی به سبب آثار زیانبار بر مردم از مصادیق محاربه با خدا است. بنابراین، کسی که رباخواری می‌کند اعلامیه رسمی داده که به جنگ خدا رفته است. چنین شخصی باید در انتظار عذاب‌های شدید الهی در دنیا و آخرت باشد.

نویسنده در این مطلب برخی از آثار زیانبار رباخواری را تبیین کرده است.

مفهوم ربا

ربا در لغت به معنی زیادت و اضافه است و در اصطلاح به معنی گرفتن یک مال در عوض پرداخت مالی از همان جنس است به طوری که میزان یکی زیادتر از دیگری باشد.

«ربا» در شرع بر دو قسم است:


رباخواری (عکس نوشته) | موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام

ربای قرضی: ربای قرضی آن است که کسی مالش را به دیگری قرض دهد و شرط کند که پس از مدتی زیادتر از آنچه داده پس بگیرد، خواه زیادی از خود جنس باشد، مثل اینکه ده تومان بدهد و شرط کند یازده تومان بگیرد؛ یا اینکه زیادی در کار باشد، مثل اینکه ده تومان قرض بدهد و شرط کند که علاوه‌بر پس دادن ده تومان لباسش را هم بدوزد و همچنین است زیادی نسبت به بهره و منفعت، مثل اینکه ده تومان قرض دهد به شرطی که یک سال مجانی در خانه اش بنشیند و یا اینکه زیادی از قبیل وصف باشد، مثل اینکه ده مثقال طلای نساخته قرض بدهد بعد ده مثقال طلای ساخته پس بگیرد.

ربای در معامله: ربای در معامله آن است که معامله بر یک جنس صورت بگیرد، یعنی عوض و معوّض از یک جنس باشند، مثل اینکه برنج را به برنج بفروشد یا روغن را به روغن و آن جنس هم در داد و ستد کشیدنی یا پیمانه‌ای باشد با زیادی معامله شود، مثل اینکه یک کیلو گندم را به دو کیلو معامله کند. یا یک پیمانه شیر را به دو پیمانه بفروشد. اما ربا در اجناسی که بصورت عددی خرید و فروش می‌شوند مثل گردو و یا تخم‌مرغ، حرام نیست.

ربا،برهم زننده تعادل اقتصادی جامعه‌

رباخواری، تعادل اقتصادی را در جامعه‌ها به هم می‌زند و ثروت‌ها را در یک قطب اجتماع جمع می‌کند، زیرا جمعی بر اثر آن فقط سود می‌برند و زیان‌های اقتصادی، همه متوجه گروه دیگر می‌شود. اگر می‌شنویم فاصله میان کشورهای ثروتمند و فقیر جهان روزبه‌روز بیشتر می‌شود یک عامل آن همین است و به دنبال آن بروز جنگهای خونین است.

رباخواری، یک نوع تبادل اقتصادی ناسالم است که عواطف و پیوند‌ها را سست می‌کند و بذر کینه و دشمنی را در دلها می‌پاشد و در واقع رباخواری بر این اصل استوار است که رباخوار فقط سود پول خود را می‌بیند و هیچ توجهی به ضرر و زیان بدهکار ندارد، این‌جاست که بدهکار چنین می‌فهمد که رباخوار پول را وسیله‌ بیچاره ساختن او و دیگران قرار داده است. هرچند که ربا گیرنده در اثر احتیاج تن به ربا می‌دهد، اما هرگز این بی‌عدالتی را فراموش نخواهد کرد و حتی کار به جایی می‌رسد که فشار پنجه رباخوار را هر چه تمام‌تر بر گلوی خود احساس می‌کند، این موقع است که سراسر وجود بدهکار‌، به رباخوار لعنت و نفرین می‌فرستد، تشنه خون او می‌شود، زیرا با چشم خود می‌بیند که هستی و درآمدی که به قیمت جانش تمام شده، به جیب رباخوار ریخته می‌شود، در این شرایط بحرانی است که ده‌ها جنایت وحشتناک رخ می‌دهد، بدهکار گاهی دست به خودکشی می‌زند و گاهی در اثر شدت ناراحتی‌، طلبکار را با وضع فجیعی می‌کشد و گاهی به صورت یک بحران اجتماعی در می‌آید.

ربا، افزایش خلاف عدالت

عدالت به معنای قرار دادن هر چیزی در مکان حقی است که خدا برای آن چیز قرار داده است؛ زیرا خدا بر اساس مشیت حکیمانه، اشیاء را آفریده و برای آن‌،جایی مشخص کرده که بتواند ماموریت الهی خویش را انجام دهد و به کمالات بایسته و شایسته‌اش دست یابد یا آن را صیانت و حفظ کند. بنابراین، وقتی ما از عدالت سخن می‌گوییم، ناظر به مشیت حکیمانه هر چیزی است که خدا به عنوان حق مطلق بیان کرده است؛ زیرا خدا حق مطلق و منشأ و خاستگاه هر حقی است.(فصلت، آیه 53)

از نظر آموزه‌های قرآن، ربای معاملی که در کیل و وزن خودش را نشان می‌دهد یا ربای قرضی که در آن دو درهم برای یک درهم طلب می‌شود، از مصادیق ظلم و بی‌عدالتی است؛ زیرا رباخواری بر خلاف «بیع» است که سودی که در آن به دست می‌آید، سود مرضی الطرفین است که در چارچوب عدالت الهی شکل گرفته است.

از نظر قرآن، اقتصاد قوام اجتماع است و مردم اجتماع را شکل می‌بخشند تا در سایه تعاملات متقابل و بده و بستان‌،سعادت خویش را با عناصر آن یعنی آسایش و آرامش تامین کنند. بنابراین، یکی از اساسی‌ترین مقومات اجتماع را باید اقتصاد یا همان مال تعریف کرد(نساء، آیه 5)؛ زیرا مال تامین‌کننده آسایش و رفاهی است که بدن انسان بدان نیاز دارد و جزو ضروریات ابتدایی بشر است.

تعاملات اقتصادی مردم همانند دیگر امور باید در چارچوب عدالتی باشد که خدا برای هر چیزی به عنوان «حق» تعریف کرده است. از نظر قرآن، رباخواری روشی در ساحت اقتصادی است که خارج از چارچوب حق و عدالت است. از همین رو آن را حرام دانسته و گناهی عظیم در حد محاربه با خود تعریف کرده و از مومنان خواسته از آن اجتناب کنند تا به رستگاری ابدی برسند.(بقره، آیات 257 تا 279؛ آل عمران، آیات 130 تا 132)مومنان به سبب ایمان به خدا و شرایع الهی و تقوای فطری و تشریعی و ترس از قیامت و عذاب دوزخ از رباخواری اجتناب می‌کنند و خود را هرگز مالک مال ربوی نمی‌دانند(همان)، اما کافران و مشرکان و مانند آنها به رباخواری رو می‌آورند و آن را در ساحت اقتصادی به عنوان روشی اقتصادی به کار می‌گیرند و به ثروت‌اندوزی می‌پردازند.(همان)

بر اساس آموزه‌های قرآن، اگر مسلمانی به رباخواری گرایش یابد باید بداند که تحت تصرفات شیطانی قرار گرفته است و این شیطان است که او را به این امر تشویق می‌کند تا او را به دوزخ بکشاند.(همان)

رباخواری اقتصاد را از درون چون موریانه می‌خورد و به جای پیشرفت و رشد اقتصادی موجب نابودی آن می‌شود. این در حالی است که رباخوار بر این باور است که رباخواری، او را به «ربوه» (بلندی) می‌رساند و بر میزان دارایی او می‌افزاید.

رباخواری نه تنها در عرصه اقتصادی تاثیر منفی و زیانبار به جا می‌گذارد و به سبب ظلم اقتصادی، کارکرد مال از دست می‌رود و آسایش فردی و اجتماعی مختل می‌شود، بلکه حتی در ساحت روانی نیز آثار مخربی دارد تا جایی که رباخواران از نظر روانی دچار نوعی آشفتگی می‌شوند و شیطان بر روان آنان تاثیر منفی به جا می‌گذارد.(بقره، آیه 257) پس رباخواری سلامت و اعتدال فطری رباخوار را تهدید می‌کند و او را به سوی دفن فطرت سوق داده و شیطان و جنون را بر نفس او مسلط می‌کند و گرفتار عدم تعادل رفتاری و روانی می‌سازد و اصولا گناهان و فجور و دریدگی نسبت به قوانین و سنت‌های الهی حاکم بر هستی جان و جامعه و جهان این چنین تاثیری دارد.(همان؛ شمس، آیات 7 تا 10)

آثار اخروی رباخواری

رباخواری آثار اخروی دارد. اگر شخص هیچ اعتقادی به آخرت نداشته باشد، این‌گونه نیست که عدم اعتقاد، او را در امنیت از این آثار زیانبار قراردهد بلکه اثر وضعی خودرا بجا می‌گذارد‌، همچنان‌که جهل نسبت به خمر بودن نوشیدنی موجب نمی‌شود تا شخص مست نشود و تعادل رفتاری خویش را از دست ندهد؛ زیرا نوشیدن خمر و شراب الکلی موجب می‌شود تا عقل در پرده برود و شخص نتواند از عقل خویش بهره گیرد و این‌گونه است که مستانه رفتار می‌کند و ناتوان از ایجاد تعادل کلامی و رفتاری می‌شود. بنابراین، رباخواری خواسته و ناخواسته پیامدهایی دارد که در دنیا و آخرت خود را نشان می‌دهد.

از مهم‌ترین آثار رباخواری، عذاب دردناک دوزخ و جاودانگی در آتش است که شخص رباخوار به سبب محاربه با خدا از آن رهایی نخواهد داشت.(بقره، آیه 257؛ نساء، آیه 161؛ آل عمران، آیات 130 و 131) لذا رباخوار هرگز رنگ رستگاری را نخواهد دید و در آتش دوزخ جاودانه

خواهد ماند.

برخی آثار دنیوی رباخواری

از نظر آموزه‌های قرآنی، رباخواری آثار و پیامدهایی در دنیا دارد که شامل امور زیر است:

1. گناهکاری: رباخوار گناهکار است؛ زیرا بر خلاف قوانین اسلامی عمل کرده و به خود اجازه داده تا خدا و احکامش را نادیده بگیرد.(بقره، آیه 267)

2.کفرگرایی: رباخوار نسبت به احکام و قوانین اسلامی کافر است و حتی اگر مدعی اسلام باشد، از نظر قرآن، چنین شخصی کافر است و مدعی اسلام و ایمان.(آل عمران، آیات 130 و 131) پس کسی که حکم ربا را می‌داند و به آن عمل می‌کند و تداوم آن را دارد، گرفتار کفر به خدا و اسلام است.

3. کفران گرایی: همچنین رباخوار انسانی ناسپاس است که به جای شکر نعمت و استفاده درست از مال و ثروت، با معاملات ربوی و قرضی کفران نعمت کرده است.(بقره، آیه 267؛ مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 672)

4. بی‌برکتی: رباخوار به منظور افزایش مال و ثروت اقدام به زیادت ربوی می‌کند؛ در حالی که به چنین زیادت حقیقی نمی‌رسد؛ زیرا انباشت ثروت به معنای بهره مندی از آن نیست، بلکه گرفتار بی‌برکتی می‌شود و مالش برکت ندارد و هیچ سود حقیقی از آن نمی‌برد؛ در حالی که حلال خوار همواره از برکت الهی بهره‌مند است؛ زیرا خدا در خرید و فروش برکت قرار می‌دهد، ولی برکت را از مال ربوی می‌برد و آن را در محاق فرو می‌کشد.(بقره، آیه 276؛ روم، آیه 39)

5. عدم اعتدال و تعادل: رباخوار چون از دایره عدالت خارج شده، اعتدالی در امر اقتصادی ندارد و از عدم تعادل روانی نیز رنج می‌برد. چنین شخصی در رفتارهای خویش همچون کسی است که با وحشت از گور بر می‌خیزد و گرفتار شیطنت شیطان شده است.(بقره، آیه 257)

6. محاربه با خدا: کسی که رباخواری را با علم و آگاهی به احکام شرعی انجام می‌دهد، به طور رسمی به جنگ خدا رفته است.(بقره، آیات 278 و 279)

7. محاربه با پیامبر(ص): محاربه با خدا در ساحت زندگی دنیوی و اجتماعی در قالب محاربه با پیامبر(ص) به عنوان حاکم و ولی‌الله نیز می‌باشد.(همان) بنابراین، باید منتظر پیامدهای حقوقی و اجتماعی و سیاسی آن باشد.

8. جرم دشمنی و استحقاق قتل: رباخواری نه تنها گناه است و رباخوار باید در آخرت کیفر آن را بچشد، بلکه از مصادیق جرم است که حدود الهی حتی قتل در صورت تداوم در رباخواری بر او بار می‌شود(بقره، آیه 279)؛ زیرا کسی که به جنگ خدا و پیامبر(ص) رفته و علیه حاکم عمل می‌کند، شمشیر را از رو بسته و همانند محاربان به قتل می‌رسد.(مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 674)

9. محرومیت از رحمت الهی: رباخواران از رحمت الهی محروم هستند و خدا به آنان نظر رحمتی نمی‌کند، بلکه نظر غضب خواهد کرد؛ زیرا به جنگ خدا و پیامبرش رفته‌اند.(آل عمران، آیات 130 و 131)

محمد میرزایی

" کیهان "