اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد


گیاهان زمستانی زیبا که در فصل سرما هم گل می‌دهند!

مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد

تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد

من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

من خسی بی سرو پایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هم به دل دریا برد

جام صهبا زکجا بود مگر دست که بود
که به یک جلوه دل و دین زهمه یکجا برد

خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود
که درین بزم بگردید و دل شیدا برد

خودت آموختی ام مهر و خودت سوختی ام
با برافروخته رویی که قرار از ما برد

همه یاران به سر راه تو بودیم ولی
غم روی تو مرا دید و ز من یغما برد

همه دلباخته بودیم و هراسان که غمت
همه را پشت سر انداخت، مرا تنها برد

علامه سید محمد حسین طباطبایی

نظرات 1 + ارسال نظر
رقیه پنج‌شنبه 20 بهمن 1401 ساعت 12:25 http://foladiabdan1401.blogfa.com/?

عالی هست وب قشنگی دارین و مرسی که به وب من سر زدین خوشحال میشم باز به وب من سر بزنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد