اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" من برای زنده نگه داشتن دین اسلام قیام می کنم " :

چشمانم را می بندم  ، آشوبی است  ، جنگ است  از خود می پرسم این جا کجاست ؟

چه خبر است ؟ جنگ بین چه کسانی است ؟

هزاران سوال دیگر که ذهنم را به خود مشغول کرده ، لحظه ای که به میدان جنگ

می نگرم برایم آشناست ، با خود فکر می کنم ......

هان یادم آمد این جا سرزمین نینوایی است که وقتی آدمیان نامش را برزبان می آورند

قطرات لغزنده ی اشک گونه هایش را نوازش می کند ، من در این صحرا چیزهای بسیار

را می بینم در دو طرف میدان دو سپاه را می بینم که یکی از آن دو هزاران سرباز

دارد که سوار بر اسب با کلاه خود و لباس های جنگی و زره و شمشیر هم چنان نبرد

می کنند .

سوی دیگرسپاه ی با هفتاد و دو سرباز که با رشادت و دلاوری ،باهدف و قلبی مملو از

 عشق به مولایشان حسین بن علی و ایمان به خداوند سوار بر مرکب ها ی خویش

می تاختند تا به معراج برسند .

به زمین که می نگرم عاری از خون است گویی چنان سیلی به آن زده اند که غرق در

خون شده ، بادآن چنان وحشیانه می تازد انگار که او به زمین سیلی زده است .

پرندگان را می بینم که باتمام قدرت به شاخه های درختان خشک صحرا چسبیده اند

گویی از جدال میان باد و زمین هراس دارند یا شاید هم محو رشادت و پهلوانی سردار

نینوا حسین بن علی ( ع) هستند .

اما در آن سو در کنار خیمه ها بانو زینب ( س ) به همراه کودکان در حالی که حس انتظار

در چشمان پاک و زیبایشان موج میزند ایستاده است .

اکنون از خود می پرسم مگر حسین بن علی ( ع ) نمی دانستند که رفتنشان به کربلا

بازگشتی در پی ندارد ، پس چرا هم چنان عازم سفر شدند ؟

ناگهان ندایی در گوشم پیچید که با صدایی گرم و دلنشین می گفت : " من برای زنده

نگه داشتن دین اسلام قیام می کنم . "

این چنین است که ما بیرق و پرچم داریم

                                                          هر چه داریم من و تو ز محرم داریم

((  مهدیه زارعی ، دوم علوم تجربی ، دبیرستان شیخ الاسلام ))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد