اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" آسمان آیا این امانت ها را باز پس خواهد داد ؟ " :

آن صداها به کجا رفت


صداهای بلند


 گریه ها قهقهه ها


آن امانت ها را


آسمان آیا پس خواهد داد ؟


پس چرا حافظ گفت؟


آسمان بار امانت نتوانست کشید


نعره های حلاج


بر سر چوبه ی دار


به کجا رفت کجا ؟


به کجا می رود آه


چهچهه گنجشک بر ساقه ی باد


آسمان آیا


این امانت ها را


باز پس خواهد داد ؟

 

شفیعی کدکنی

" من ایرانی ام ........ " :

 

این شعرصرفاجهت مطالعه است *کپی برداری پیگیردقانونی دارد

 

  *************************************** 

 

دل ما دریایی است

به وسعت تمامی امواج خروشان آبی دریایم

آسمان شهر من آبی است

نخلستان هایش سر به فلک

کوهسارش پر غرور تا خط سیر ساحل

با صدف هایش با جزایرش

با آوای ماهیگیران ساحل نشینش

صدای مرغان ماهیخوارش

مرا تا اعماق آبی آب ها تا

همسایگی مرجان ها می برد

من رویای صادقانه ی خاک پاک کشورمم ........

من نگاه اوج آسمان های کرانه های دور

از صخره های بلند کوه گنو                 1

تا درهّ های تنگ و باریک کوهسارانش

تا گل های خودروی زیبای دشت هایش

تا شب بو های خوشبویش

تا چهره های آفتاب خورده ی مردمم ......

تا دستان پینه بسته روستاییم

تا دستان بلند اقتدار مردمم .....

تا صدای پرندگان سوریسک ها در نخلستان

من ایرانی ام

صدایم از اعصار می آید

از خلیج پارس

از ناوگان های عظمت کشورم

تا ردپای غواصان شهیدم در خلیج فارس ......

از گناوه تا شلمچه ....

بهشت دنیا وطنم ایران زمین است ............

 

***************************************

شعری از رویاپوراحمدگربندی - ساعت 09:30 صبح - پنجشنبه  1395/1/5

1- بلندترین کوه و سمت شمال شهربندرعباس

" یاری اندرکس نمی بینم یاران را چه شد ؟؟ ! " :

                

 یاری اندرکس نمی بینم یاران را چه شد   

        دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

 آب حیوان تیره گون شد خضرفرّخ پی کجاست        

             خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

 کس نمی گوید که یاری داشت حقّ دوستی             

            حقّ شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

 لعلی ازکان مروّت برنیامد سالهاست                    

             تابش خورشید وسعی باد و باران را چه شد

 شهریاران بود و خاک مهربانان این دیار                

            مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد

 گوی توفیق و کرامت درمیان افکنده اند                

            کس به میدان درنمی آید سواران را چه شد

 صدهزاران گل شکفت وبانگ مرغی برنخاست            

       عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

 زهره سازی خوش نمی سازد مگرعودش بسوخت        

          کس ندارد ذوق مستی می گساران را چه شد

 حافظ اسرارالهی کس نمی داند خموش                

             ازکه می پرسی که دور روزگاران را چه شد

 

" حافظ  "

اسماء الحسنی ( 8 ) :

بصیر :

 

این اسم مبارک از اسماء حسنای الهی است  و " 42 " بار در قرآن کریم آمده است .

خداوند بصیر است یعنی آن ذات مقدس به همه ی امور پنهان و آشکار بینا و آگاه است

بدون آن که نیازی به وسیله ی بینایی که چشم است ، داشته باشد .

 

خواص :

 

1-در هر روز جمعه " 302 " بار مداومت نمودن بر این اسم موجب اختصاص یافتن به

عنایت و رعایت خداوند می گردد .

2-درخواص الاسماء آمده است که خواندن این اسم برای رفع شبکوری و درد چشم و

 سایر امراض آن و دفع قساوت قلب و مبهوتی نافع است . ان شا الله

3- جهت بینا شدن در امور دنیا و آخرت خواندن این اسم مفید است .

4- اگرکسی در روز جمعه " 101 " بار بخواند مقاصد او بی سعی حاصل گردد .

5-اگرکسی آن رابعداز هرنمازی " 302 " باربخواند مقاصد او بی سعی حاصل گردد .

6-برای راه یابی به امورپنهان و بصیرت پیداکردن درهرروز " 101 " بار" یابصیر "

خوانده شود .

7-برای این که بهتر و سریع تر به نتیجه بالابرسند ، 10 جمعه پشت سر هم بعد از نافله

صبح تا قبل از ظهر " 302 " بارذکر " یابصیر " خوانده شود .

8-هرکس آن رادر کاسه چینی صدبار بنویسد و باآب باران بشوید و در اول صبح آن را

 بیاشامد ؛ خداوند ذهنش را باز می کند و قلب و حفظش را قوی می گرداند .

" رحلت ام البنین ( س ) بانوی شجاع کربلا را تسلیت می گوییم " :

 ای ساربان آهسته ران، کارام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم، با دلستانم می رود

من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور ازو
گویی که نیشی دور ازو، در استخوانم میرود

گفتم به نیرنگ و فسون، پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی ماند که خون، بر آستانم می رود

محمل بدار ای ساروان، تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان، گویی روانم می رود

او می رود دامن کشان، من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم می رود

برگشت یار سرکشم، بگذشت عیش ناخوشم
چون مجمری پر آتشم، کز سر دخانم می رود

با آنهمه بیداد او، وین عهد بی بنیاد او
در سینه دارم یاد او، یا بر زبانم می رود

باز آی و بر چشم نشین، ای دلستان نازنین
کاشوب و فریاد از زمین، بر آسمانم می رود

شب تا سحر می نغنوم، واندرز کس می نشنوم
وین ره نه قاصد می روم، کز کف عنانم می رود

گفتم بگریم تا ابل، چون خر فرماند در گل
وین نیز نتوانم که دل، با کاروانم می رود

صبر از وصال یار من، برگشتن از دلدار من
گرچه نباشد کار کم، هر کار از آنم می رود

در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود

سعدی فغان از دست ما، لایق نبودی ای بی وفا
طاقت نمی آرم جفا، کار از فغانم می رود

 

" سعدی "

" زندگی و رحلت بانوی کربلا ( ام البنین ( س ) " :

 
زندگینامه اجمالی ام البنین سلام الله علیها

ازدواج امیر المؤمنین على علیه السلام با ام البنین سلام الله علیها

  پس از آنکه امیر المؤ منین على بن ابى طالب علیه السلام به سوگ پاره تن و ریحانه رسول خدا محمد بن عبد الله صلى الله علیه و آله یعنى سرور زنان عالمیان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه شهیده راه ولایت و امامت نشست ، برادرش عقیل بن ابى طالب علیه السلام را که آشنا به انساب عرب بود، فرا خواند و از او خواست برایش همسرى از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیرى براى مولا به ارمغان آورد که سالار شهیدان حسین بن على علیه السلام را در کربلا یارى کند. (101) عقیل ، ام البنین کلابیه علیه السلام را براى حضرت على علیه السلام برگزید که قبیله و خاندانش ، بنى کلاب ، در شجاعت بى مانند بودند. (102) بنى کلاب از حیث شجاعت و دلاورى در میان عرب زبانزد بودند، ولبید درباره آنان چنین سروده است ما بهترین زادگان عامر بن صعصعه هستم و کسى بر این ادعا خورده نمى گرفت . الو براء، همبازى نیزه ها (ملاعب الاءسنة )، که در عرب در شجاعت مانند او را ندیده بود، از همین خاندان است . (103)

حضرت امیر المؤ منین علیه السلام این انتخاب از پسندید و عقیل را به خواستگارى نزد پدر ام البنین سلام الله علیه فرستاد. پدر، خشنود از این وصلت مبارک ، نزد دختر خود شتافت و او نیز با سر بلندى و افتخار پاسخ مثبت داد و پیوندى همیشگى بین وى و مولاى متقیان على بن ابى طالب علیه السلام برقرار شد. امام علیه السلام در همسر عقلى سترگ ، ایمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نیکو مشاهده کرد و او را گرامى مى داشت و از صمیم قلب در حفظ حرمت او کوشید.

ام البنین ، و دو سبط پیامبر صلى الله علیه و آله  

ام البنین بر آن بود که جاى خالى مادر آنها را در زندگى دو سبط پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دو ریحانه رسول خدا صلى الله علیه و آله و دو سرور جوانان بهشت ، امام حسن و امام حسین علیه السلام ، پر کند؛ مادرى که در اوج شکوفایى پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال خود زد. فرزندان رسول خدا صلى الله علیه و آله در وجود این بانوى پارسا، مادر خود را مى دیدند، و رنج فقدان مادر را کمتر احساس مى کردند. ام البنین سلام الله علیه ، فرزندان دخت گرامى رسول اکرم صلى الله علیه و آله را بر فرزندان خود که نمونه هاى والاى کمال بودند مقدم مى داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان مى کرد. تاریخ جز این بانوى پاک کسى را به یاد ندارد که به اصطلاح فرزندان هووى خود را بر فرزندان خویش مقدم بدارد.

لیکن ام البنین سلام الله علیه توجه به فرزندان رسول خدا صلى الله علیه و آله را فریضه اى دینى مى شمرد، زیرا خداوند متعال در کتاب خود همگان را به محبت آنان دستور داده (104)،و آنان امانت و ریحانه رسول خدا صلى الله علیه و آله بودند (105). ام البنین با درک عظمت آنان به خدمتشان قیام کرد و در این راه از بذل آنچه در توان داشت دریغ نورزید. گویند همان روز که پاى در خانه مولا علیه السلام گذاشت ، حسنین علیه السلام هر دو مریض بوده و در بستر افتاده بودند. اما عروس تازه ابو طالب علیه السلام به محض آنکه وارد خانه شد خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و همچون مادرى مهربان به دلجویى و پرستارى آنان پرداخت (106). چنانکه گفته مى شود خود نیز پس از چندى به مولا پیشنهاد داد که به جاى فاطمه ، که اسم قبلى واصلى وى بوده ، او را ام البنین صدا زند، تا حسنین علیه السلام از ذکر نام اصلى او توسط مولا علیه السلام به یاد مادر خویش ، فاطمه زهرا سلام الله علیه ، نیفتاده و در نتیجه خاطرات تلخ گذشته در ذهنشان تداعى نگردد و رنج بى مادرى آنها را آزار ندهد

اهل بیت علیه السلام ، و ام البنین سلام الله علیها

  محبت بى شائبه ام البنین سلام الله علیه در حق فرزندان رسول خدا صلى الله علیه و آله و فداکاریهاى فرزندان او در راه سید الشهداء علیه السلام ، در تاریخ بى پاسخ نماند. اهل بیت عصمت و طهارت در احترام و بزرگداشت آنان کوشیدند و از قدردانى نسبت به آنان چیزى فرو گذار نکردند. شهید که از فقهاى قله پوى شیعه است ، مى گوید: ام البنین سلام الله علیه از زنان با فضیلت و عارف به حق اهل بیت علیه السلام بود. وى محبتى خالصانه به آنان داشت و خود را وقف دوستى آنان کرده بود. آنان نیز براى او جایگاهى والا و موقعیتى ارزنده قائل بودند. زینب کبرى سلام الله علیه پس از رسیدن به مدینه به محضرش شتافت و شهادت چهار فرزندش را تسلیت گفت .

چنانکه در اعیاد نیز، براى اداى احترام ، به محضرش ‍ مشرف مى شد. رفتن نواده رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله ، شریک نهضت حسینى و قلب طپنده قیام امام حسین علیه السلام یعنى زینب کبرى علیه السلام ، نزد ام البنین سلام الله علیه و تسلیت گفتن شهادت فرزندان برومندش ، نشان دهنده منزلت والاى ام البنین سلام الله علیه نزد اهل بیت علیه السلام است .

ام البنین سلام الله علیها واسطه فیض الهى

  این بانوى بزرگوار نزد مسلمانان جایگاهى ویژه دارد، و بسیارى از انان معتقدند او را نزد خداوند منزلتى والاست و اگر دردمندى او را به درگاه حضرت بارى تعالى شفیع و واسطه قرار دهد، غم و اندوهش برطرف خواهد شد. لذا به هنگام سختیها و درماندگیها، این مادر فداکار را شفیع خود قرار مى دهند. البته بسیار هم طبیعى است که ام البنین سلام الله علیه نزد پروردگار مقرب باشد تا زیرا وى فرزندان پاره هاى جگر خود را خالصانه در راه خدا و استوارى دین حق تقدیم داشته است . (107) در خلال کراماتى که در بخش سوم کتاب حاضر آمده ، با جلوه هایى از مقام والاى ام البنین سلام الله علیه در عالم معنا آشنا خواهیم شد.

سلسله نسب ام البنین سلام الله علیها  

وى فاطمه دختر حزام (108) بن خالد بن ربیعه بن وحید بن کعب بن عامر بن کلاب بن ربیعة بن عامر بن صعصعة بن معاویة بن بکر بن هوازن است . مادر او شمامه (109) از خانواده سهل بن عامر بن مالک بن جعفر بن کلاب مى باشد و جده هایش عبارتند از: جده اول : عمره دخت طفیل بن مالک احزام بن جعفر کلاب . جده دوم : کبته دخت عروة الرحال فرزند جعفر بن کلاب . جده سوم : ام خشف دخت ابى معاویة فارس هزار بن عبادة بن عقیل بن کلاب . جده چهارم : فاطمه دخت جعفر بن کلاب . (110) جده پنجم : عاتکه دخت عبدالشمس بن عبد مناف بن قصى ، جده حضرت رسول صلى الله علیه و آله است که در عمدة الطالب نام او را فاطمه دانسته است . جده ششم : آمنه دخت وهب بن عمیر بن نصر بن قعین بن حرث بن ثلعبه بن ذودان بن اسد بن خزیمه . جده هفتم : دخت جحدر بن ضبیعه اغر بن قیس بن ثلعبیة بن عکایة بن صعب بن على بن بکر بن وائل بن ربیعه بن نزار، جد حضرت رسول خدا صلى الله علیه و آله .

جده هشتم : دخت ملک بن قیس بن ثعلبه . جده نهم : دخت الراءسین : خشین بن ابى عصم بن سمح بن فزاره (در قاموس اللغة خشین بن لاى ، و در تاج العروس لاى بن عصیم آمده است ). جده دهم : دخت عمر بن صرمة بن عوف بن سعد بن ذبیان بن بغیض بن ریث بن غطفان . اینان جده هاى ام البنین سلام الله علیه ، مادر ابوالفضل العباس علیه السلام ، هستند که ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبین از ایشان یاد کرده است . تاریخ گواهى مى دهد که پدران و داییهاى ام البنین سلام الله علیه در دوران قبل از اسلام جزو دلیران عرب محسوب مى شده اند و مورخان آنان را به دلیرى و جلادت در هنگام نبرد ستوده اند. افزون بر این ، آنان علاوه بر شجاعت و قهرمانى ، سالار و بزرگ پیشواى قوم خود نیز بوده اند، آنچنان که سلاطین زمان در برابرشان سر تسلیم فرود آورده اند. اینان همانانند که عقیل به امیر المؤ منین علیه السلام گفت : در میان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمانتر یافت نشود (111).

امیر المؤ منین علیه السلام نیز مقصودش از آن پرس و جو آن بود که زنى را به همسرى خویش برگزیند که زاده دلاوران عرب باشد، چرا که مسلم است سرشت و خصایص ‍ اجداد به فرزندان منتقل مى شود، و فرزندان نیز آن ویژگیها را به نسلهاى بعدى منتقل مى سازند. بر این اساس است که رسول اکرم صلى الله علیه و آله مى فرمایند: دایى به منزله یکى از دو زوج است (یعنى دایى نیز چون پدر و مادر، در صفات و اخلاق طفل مؤ ثر است ) پس براى جایگاه نطفه خود همسرى شایسته برگزینید.

در اینجاست که مى بینیم در وجود شریف ابوالفضل علیه السلام دو گونه شجاعت در هم آمیخته است : 1. شجاعت هاشمى و علوى که ارجمندتر و والاتر است و از جانب پدر سرور اوصیا به او رسیده ؛ و 2. شجاعت عامرى که از جانب مادرش ام البنین سلام الله علیه ارث برده است ، زیرا که در میان تیره مادریش جدى پیراسته چون عامر بن مالک بن جعفر بن کلاب (جد ثمامه مادر ام البنین ) بوده است که به سبب قهرمان سالارى و شجاعتش او را ملا الاءسنة یعنى کسى که سر نیزه ها را به بازى مى گیرد، مى نامیدند. این لقب را نخستین بار حسان در باب او به کار برد، چون دید که یک تنه با شجاعانى که او را احاطه کرده بودند پیکار مى کند، و لذا گفت : وى سر نیزه ها را با دستش به بازى گرفته است . :

عامر سر نیزه ها را به بازى مى گیرد، پس او در کار آیى و توان نظامى ، به تنهایى یک لشگر را در خود جمع دارد.

عامر بن مالک همان کسى است که برادر زاده اش ، عامر بن طفیل ، با علقمة بن علاثه قرار گذاشتند که هر کدام نسبت و حسب افتخارآمیزترى داشت و به نفع او حکم شد، صد شتر از دیگرى بستاند. بدین منظور، هر یک ، یکى از پسران خود را نزد مردى از بنى وحید به گرو گذاشتند (و ضمانت و رهن نیز از آن هنگام دایر گردید). چون ابن طفیل در این مورد از عمویش ، عامر بن مالک ، کمک خواست ، این مرد دلیر نعلین خود را به او داد و گفت : براى تعیین شرافت خود از این نعلین کمک بگیر، زیرا من با آن چهل مرباع را به دست آورده ام (112).

مرباع ، ربع غنائم جنگى ئى بوده است که پس از پیروزى یک قوم بر قوم دیگر در زمان جاهلیت به رئیس قبیله مى رسید. این نعلین ، مخصوص رئیس و پیشواى قوم بوده که در ایام نبرد آن را مى پوشیده است ، والا مزیتى نداشته که براى تعیین افتخار و مباهات به نسبت به کار رود.

دیگر از اجداد مادرى حضرت ابوالفضل علیه السلام ، عامر بن طفیل بن مالک بن کلاب ، برادر عمره : جده اول ام البنین سلام الله علیه مى باشد که فوقا از او یاد شد. او گرامیترین مردم در عصر خود و نام آورترین شجاعان و دلاوران عرب بود. حتى گویند که : هرگاه یکى از اعراب نزد قیصر روم مى رفت قیصر به او مى گفت : تو با عامر بن طفیل نسبتى دارى ؟ اگر وى میان خود و عامر نسبتى بر مى شمرد، گرامیش کمى شمرد و صله و احسان به او مى کرد، و الا روى خوش به او نشان نمى داد. (113)

نیز از اجداد مادرى ام البنین سلام الله علیه ، عروة الرحال فرزند عتبة بن جعفر بن کلاب ، پدر کبشه : جده دوم این بانو مى باشد. عروه با پادشاهان رفت و آمد بسیار داشت و او را نزد آنها پایگاه و منزلتى رفیع بود، و به همین خاطر هم او را رحال (یعنى جهانگرد) نامیده اند. از دیگر نیاکان ام البنین ، طفیل : فارس قرزل است که پدر عمره (جده اول این بانوى بزرگوار) مى باشد. او نیز در شجاعت و قهرمان سالارى زبانزد همگان بوده و با ملاعب الاءسنة ربیعه ، عبیده ، و معاویه (پسران جعفر بن کلاب ) برادر بوده است . گویند: یک روز صبح آنان بر نعمان بن منذر (امیر مشهور عرب ) وارد شدند و مشاهده کردند که یکى از یاران و همنشینان امیر، موسوم به ربیع بن زیاد عبسى ، با امیر مشغول غذا خوردن است . آنان مطلع شده بودند که ربیع نزد حاکم ایشان سعایت کرده است . لبید، کوچکترین فرزند ربیعه (یکى از برادران یاد شده )، اشعارى در مدح طائفه و عموهاى خویش و ذم ربیع بن زیاد سرود که نعمان و دیگر همنشینانش بر او انکار نورزیدند، و این به لحاظ شرافت و بزرگمنشى غیر قابل انکار آنان بود. حتى پس از این ماجرا، امیر آن شخص ‍ سخن چین را از خود راند و ابیاتى در توبیخ او سرود.

ام البنین سلام الله علیها همسرى جز امیرالمؤ منین على علیه السلام برنگزید

گروهى از مورخین برآنند که امیرالمؤ منین علیه السلام با ام البنین سلام الله علیه ، دختر حزام عامریه ، بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیه ازدواج نمود. (114) دسته اى دیگر مى گونید که این امر بعد از ازدواج حضرتش با امامه بوده است . (115) اما در هر حال ، مسلم است که این ازدواج بعد از صدیقه کبرى سلام الله علیه صورت گرفته است ، زیرا تا فاطمه سلام الله علیه زنده بود خداوند ازدواج با زنان را بر امیرالمؤ منین علیه السلام حرام نموده بود. (116) ام البنین داراى چهار پسر به نامهاى عباس ، عبدالله جعفر، و عثمان گردید که سرور همه آنان حضرت عباس علیه السلام مى باشد.

این بانوى بزرگوار، بعد از امیر المؤ منین على علیه السلام مدتى طولانى زنده بد و با کسى نیز ازدواج نکرد؛ همچنانکه امامه و اسماء بنت عمیس و لیلى نهشیله چنین نمودند و این چهار زن آزاده ، کمال وفادارى را در حق شوى و سرورشان امیر المؤ منین على علیه السلام انجام دادند. (117)حتى یک بار مغیرة ین نوفل و یک بار نیز ابو هیاج بن سفیان از امامه خواستگارى کردند، اما او امتناع ورزید و حدیثى از على علیه السلام نقل کرد که همسران پیامبر و جانشینش بعد از مرگ ایشان نباید به همسرى کسى درآیند، بر پایه این سفارش ، زنان وارسته مزبور، تن به ازدواج با کسى ندادند. (118)

در باب عظمت مقام و علو معرفت حضرت ام البنین سلام الله علیه به مقام و موقعیت اهل بیت علیه السلام همین بس نوشته اند: چون ازدواج امیرالمؤ منان علیه السلام در آمد، امام حسن و امام حسین علیه السلام بیمار بودند، و او بسان مادرى دلسوز و پرستارى مهربان به مراقبت و دلنوازى از آنان پرداخت ؛ و چنین امرى از همسر سرور اهل ایمان ، که از انوار معارف حضرتش بهره ها گرفته ، در بوستان علوى تربیت یافته و به آداب و اخلاق مولاى متقیان علیه السلام مؤ دب متخلق شده ، شگفت نیست .

فرزندان ام البنین سلام الله علیها

  اول از همه ، قمر بنى هاشم علیه السلام متولد گردید، و بعد بترتیب : عبدالله و جعفر و عثمان گام به جهان هستى گذاشتند. فرزندان ام البنین - همگى - در زمین کربلا شهید شدند و نسل ام البنین علیه السلام از طریق عبیدالله بن قمر بنى هاشم بسیار مى باشند. چون بشیر به فرمان اما زین العابدین علیه السلام وارد مدینه شد تا مردم را از ماجراى کربلا و بازگشت اسراى آل الله با خبر سازد در راه ام البنین سلام الله علیه او را ملاقات کرد و فرمود: اى بشیر، از امام حسین علیه السلام چه خبر دارى ؟ بشیر گفت : اى ام البنین ، خداى تعالى ترا صبر دهد که عباس ‍ تو کشته گردید. ام البنین سلام الله علیه فرمود: از حسین سلام الله علیه مرا خبر ده . بدینگونه ، بشیر خبر قتل یک یک فرزندانش را به او خبر داد اما ام البنین پیاپى از امام حسین علیه السلام خبر مى گرفت وى گفت : فرزندان من و آنچه در زیر آسمان است ، فداى حسینم باد! و چون بشیر خبر قتل آن حضرت را به او داد صیحه اى کشید و گفت : اى بشیر، رگ قلبم را پاره کردى ! و صدا به ناله و شیون بلند کرد. مامقانى گوید: این شدت علاقه ، کاشف از بلندى مرتبه او در ایمان ، و قوت معرفت او به مقام امامت است که شهادت چهار جوان خود را که نظیر ندارند در راه دفاع از امام زمان خویش سهل مى شمارد. به نوشته علامه سماوى در ابصارالعین : ام البنین سلام الله علیه همه روزه به بقیع مى رفت و مرثیه مى خواند، به نوعى که مروان - با آن قساوت قلب - از ناله و گریه ام البنین سلام الله علیه به گریه مى افتاد و اشکهاى خود را با دستمال پاک مى کرد.

" زیارت حضرت فاطمه زهرا (س) در مدینه " :

          
 
 ((  آغاز سال 1395 با نام  حضرت فاطمه الزهرا ( س ) آغاز می کنم    ))

 

آداب زیارت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ نماز بخوان در خانه فاطمه صلوات الله علیها و برو در مقام جبرئیل علیه السلام و آن در زیر ناودان است پس بدرستی که محل ایستادن جبرئیل علیه السلام در وقت اذن دخول خواستن از پیغمبر صلى الله علیه و آله آنجا بوده‏ و بگو

أَسْأَلُکَ أَیْ جَوَادُ أَیْ کَرِیمُ أَیْ قَرِیبُ أَیْ بَعِیدُ أَنْ تَرُدَّ عَلَیَّ نِعْمَتَکَ‏

از تو درخواست مى‏ کنم اى جواد اى با کرم و بخشش اى نزدیک اى دور که برگردانى بر من نعمتت را

پس زیارت کن حضرت فاطمه علیها السلام را از نزد روضه مطهره و اختلاف شده در موضع قبر آن مظلومه طایفه ‏اى گفته ‏اند که مدفون است در روضه‏ اى که ما بین قبر و منبر باشد و بعضى دیگر گفته ‏اند که در خانه خودش است و فرقه سوم گفته ‏اند که در بقیع مدفون است و آنچه بیشتر اصحاب ما بر آن مى ‏باشند آن است که زیارت شود آن مظلومه از نزد روضه و کسى که آن معظمه را زیارت کند در این سه موضع افضل است و چون ایستادى در این مواضع از براى زیارت آن ممتحنة بگو

یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً

اى آنکه خدایى که تو را خلق کرد پیش از خلقت بیازمود و در آن آزمایش بر هر گونه بلا و

مصیبت تو را شکیبا و بردبار گردانید

وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ

وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِیُّهُ‏

و ما چنین پنداریم که دوستان شما هستیم و مقام بزرگى شما را تصدیق مى ‏کنیم و

بر هر دستور و تعلیمات الهى که پدر شما و وصیتش که درود حق بر او و آلش باد براى

ما آورد صبور و مطیع خواهیم بود

فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ‏

پس ما درخواست مى ‏کنیم هرگاه که مصدق و مؤمن به شما هستیم که ما را بواسطه

این تصدیق به رسول و وصیش خدا به شما ملحق فرماید تا به ما مژده رسد که بواسطه

دوستى شما ما را از گناهان پاک سازدو مستحب است نیز آنکه بگوید

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ‏

سلام بر تو اى دختر رسول خدا سلام بر تو اى دختر پیغمبر خدا

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ‏

سلام بر تو اى دختر حبیب خدا سلام بر تو اى دختر دوست خاص خدا

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ‏

سلام بر تو اى دختر بنده خالص خدا سلام بر تو اى دختر امین خدا سلام

بر تو اى دختر بهترین خلق خدا

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ‏

سلام بر تو اى دختر بهترین پیغمبران و رسولان و فرشتگان خدا

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ‏

سلام بر تو اى دختر بهترین خلق سلام بر تو اى سیده زنان عالم از اولین و آخرین

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللَّهِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ‏

سلام بر تو اى زوجه ولى خدا (امیر المؤمنین) و بهترین تمام خلق بعد از رسول خدا

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ

سلام بر تو اى مادر حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ

سلام بر تو اى صدیقه طاهره که به راه دین شهید گردیدى سلام بر تو اى آن

که خدا از تو خوشنود و تو از خدا خوشنودى

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ

سلام بر تو اى صاحب فضیلت‏ و پاکیزه صفات سلام بر تو اى انسیه حوراء

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ

سلام بر تو اى ذات متقى پاک گوهر سلام بر تو اى آنکه به الهام خدا دانا بودى

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ

سلام بر تو اى مظلوم (و داراى عصمت) که حق تو را غصب کردند

سلام بر تو اى ستم کشیده و

مقهور دشمنان دین

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکِ

وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ‏

سلام بر تو اى فاطمه دختر رسول خدا و رحمت و برکات حق بر تو باد درود خدا بر تو

و بر جسم و جان تو باد

أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکِ وَ أَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

گواهى مى ‏دهم که چون تو از جهان رفتى با مقام یقین و

دلیل روشن از جانب پروردگار بودى و

هر که تو را مسرور و شاد ساخته رسول خدا که درود خدا

بر او و آلش باد را شاد ساخته

وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

و هر که در حق تو جفا و ظلم کرد به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد ظلم و جفا کرده

وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

و هر که تو را آزرده کرد رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را آزرده است

وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

و هر که به تو پیوست به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد پیوسته

وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

و هر که از تو بریده از رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد بریده است

لِأَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ کَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

زیرا تو پاره تن پیغمبر و روح مقدس آن بزرگوارى

أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ‏

خدا را گواه مى‏ گیرم و رسول او و فرشتگان را که من از آنکس راضیم

که شما از او راضى هستید و

خشمگینم از هر که شما از او خشمگین هستید

مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ‏

بیزارم از آنکه شما از او بیزارید دوستم با آنکه شما با او دوستید

و دشمنم با هر که شما با او دشمنید

مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً

وَ حَسِیباً وَ جَازِیاً وَ مُثِیباً

ناراضیم از هر که شما از او ناراضى هستید و محبوب من است

هر که محبوب شماست و بر صدق گواهى من خدا کافى است

که گواه و محاسب و جزا دهنده و ثواب بخشنده است.

پس صلوات مى ‏فرستى بر حضرت رسول و ائمه أطهار علیهم السلام مؤلف گوید

که ما در روز سوم جمادى الآخرة زیارتى دیگر براى حضرت فاطمه صلوات الله علیها

نقل کردیم

 

زیارت حضرت زهرا (س) در سوم جمادی الاخر

 

علماء نیز زیارت مبسوطى را براى آن مظلومه نقل کرده ‏اند و آن مثل همین زیارت

است که از شیخ نقل کردیم اول آن السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ است تا

أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ که از اینجا به بعد به این نحو است

أُشْهِدُ اللَّهَ وَ مَلاَئِکَتَهُ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاَکِ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاکِ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکِ‏

خدا را گواه مى ‏گیرم و پیغمبران و فرشتگان را خدا را گواه مى ‏گیرم و

فرشتگان را که من دوستم با دوستان شما و دشمنم با دشمنان شما و

با هر که محاربه کند با شما محاربم

أَنَا یَا مَوْلاَتِی بِکِ وَ بِأَبِیکِ وَ بَعْلِکِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکِ مُوقِنٌ وَ بِوِلاَیَتِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ لِطَاعَتِهِمْ مُلْتَزِمٌ‏

من اى مولاى من به مقام عصمت و عظمت تو و پدر بزرگوارت و شوهر و

فرزندانت که پیشوایان دین منند یقین دارم و

به ولایت و امامت شما ایمان دارم و ملتزم اطاعت شما هستم

أَشْهَدُ أَنَّ الدِّینَ دِینُهُمْ وَ الْحُکْمَ حُکْمُهُمْ وَ هُمْ قَدْ بَلَّغُوا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏

گواهى مى ‏دهم که دین همان است که آنها راست و

حکم خدا همان حکم است که آنها کنند و

آنها حکم خدا را البته به خلق رسانیدند

وَ دَعَوْا إِلَى سَبِیلِ اللَّهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ لاَ تَأْخُذُهُمْ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لاَئِمٍ‏

و امت را به راه خدا به طریق حکمت و برهان و پند و اندرز نیکو دعوت کردند

و از ملامت لائمان نیندیشیدند

وَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکِ وَ عَلَى أَبِیکِ وَ بَعْلِکِ وَ ذُرِّیَّتِکِ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ‏

و درود بر تو و بر پدر بزرگوار و شوهر و ذریه و

فرزندانت که امامان پاک گوهرند

اى پروردگار درود فرست بر محمد (ص) و اهل بیتش

وَ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ الصِّدِّیقَةِ الْمَعْصُومَةِ التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ

و درود فرست بر بتول طاهره و صدیقه معصومه باتقواى پاکیزه روح

الرَّضِیَّةِ الْمَرْضِیَّةِ الزَّکِیَّةِ الرَّشِیدَةِ الْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَةِ الْمَغْصُوبَةِ (الْمَغْضُوبِ) حَقُّهَا

که از خدا راضى است و خدا از او راضى است پاک گوهر با رشد و

هدایت و مظلوم و مقهور امت که حقش را غصب

الْمَمْنُوعَةِ (الْمَمْنُوعِ) إِرْثُهَا الْمَکْسُورَةِ (الْمَکْسُورِ) ضِلْعُهَا الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا

و ارثش را منع کردند و استخوان پهلویش را شکستند و

به شوهرش ستم نمودند و فرزندش را شهید کردند

فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِکَ وَ بَضْعَةِ لَحْمِهِ وَ صَمِیمِ قَلْبِهِ وَ فِلْذَةِ کَبِدِهِ‏

اى خدا فاطمه دخت رسول توست و پاره تن و

باطن قلب و جگر گوشه پیغمبر توست

وَ النُّخْبَةِ (وَ التَّحِیَّةِ) مِنْکَ لَهُ وَ التُّحْفَةِ خَصَصْتَ بِهَا وَصِیَّهُ وَ حَبِیبَةِ (وَ حَبِیبَهُ)

الْمُصْطَفَى وَ قَرِینَةِ (وَ قَرِینَهُ) الْمُرْتَضَى‏

تحیت و درود از توبر او باد و او تحفه گرانبهاى توست که خاصه

به وصى رسولت اعطا فرمودى و حبیب حضرت مصطفى و قرین حضرت مرتضى

وَ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ وَ مُبَشِّرَةِ الْأَوْلِیَاءِ حَلِیفَةِ الْوَرَعِ وَ الزُّهْدِ

و بزرگ زنان عالم و بشارت دهنده اولیاء و ملازم ورع و زهد

وَ تُفَّاحَةِ الْفِرْدَوْسِ وَ الْخُلْدِ الَّتِی شَرَّفْتَ مَوْلِدَهَا بِنِسَاءِ الْجَنَّةِ

و سیب باغ فردوس و بهشت خلد تو مولدش را به شرف زنان بهشتى شرافت دادى

وَ سَلَلْتَ مِنْهَا أَنْوَارَ الْأَئِمَّةِ وَ أَرْخَیْتَ دُونَهَا حِجَابَ النُّبُوَّةِ

و انوار ائمه طاهرین را از نسل پاک او مقرر داشتى و در برابرش پرده نبوت را بیاویختى

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهَا صَلاَةً تَزِیدُ فِی مَحَلِّهَا عِنْدَکَ وَ شَرَفِهَا لَدَیْکَ وَ

مَنْزِلَتِهَا مِنْ رِضَاکَ وَ بَلِّغْهَا مِنَّا تَحِیَّةً وَ سَلاَماً

پروردگارا درود فرست بر او درودى که مقامش نزد تو بیفزاید و

نزد تو شرافت یابد و از مقام رضا و خشنودیت منزلت گیرد از ما تحیت

و سلام به روح پاک آن بزرگوار برسان

وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ فِی حُبِّهَا فَضْلاً وَ إِحْسَاناً وَ رَحْمَةً وَ غُفْرَاناً إِنَّکَ ذُو الْعَفْوِ الْکَرِیمِ‏

و بواسطه دوستى و محبت او ما را فضل و احسان و رحمت

و مغفرت کرامت فرما که تو اى خدا داراى مقام عفو با لطف و کرامتى.

" سال حضرت فاطمه الزهرا ( س ) مبارک " :

 

بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک ،

شاخه های شسته ، باران خورده ، پاک 

آسمان آبی و ابر سپید ،

برگ های سبز بید ،

عطر نرگس رقص باد ،

نغمه شوق پرستو های شاد ،

خلوت گرم کبوتر های مست...

نرم نرمک می رسد اینک بهار ،

خوش به حال روزگار !

خوش به حال چشمه ها و دشت ها ،

خوش به حال دانه ها و سبزه ها ،

خوش به حال غنچه های نیمه باز ،

خوش به حال دختر میخک - که می خندد به ناز

خوش به حال جام لبریز از شراب

خوش به حال آفتاب.

 

 

خوش به حال من ، گرچه - در این روزگار -

جامه رنگین نمی پوشی به کام ،

باده رنگین نمی نوشی ز جام ،

نقل و سبزه در میان سفره نیست،

جامت - از آن می که می باید - تهی یست

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم !

ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب !

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار.

گر نکوبی شیشه غم را به سنگ ؛

هفت رنگش می شود هفتاد رنگ!   

 

       فریدون مشیری