اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

زهی صیت نامت ز عالم فراتر .....

امام خمینی (س) - امام قبل از تبعید



مهین یادگارا زمین را زمان را
بلندا نگارا همین را هم آن را

بلندا نگارا مهین یادگاری
تو این خاک خونرنگ غیرت نشان را

زهی صیت نامت ز عالم فراتر
زهی عطر یادت گرفته جهان را


حنیف مقدم خلیل معاصر
که در هم شکستی ستمکارگان را

تو زنجیر زجر زبونان بریدی
هم از یاوه گویان بریدی زبان را

سر سرکشان را به چنبر کشیدی
که گردن شکستی تو گردن کشان را

ستم می گریزد ز درگاهت آری
که درخاک غلتیده آن آستان را

صلابت تو از کوه داری؟ زهی سهو
که کوه از تو دارد شکوه گران را

هم از شانه های تو دارد نشانی
اگر صخره بر خود نبیند تکان را

گره خورده با دین چنان صیت نامت
که فریاد تو یاد آرد اذان را

سلاح تو ایمان قرین تو قران
بریدی امان شاه صاحب قران را

نه تیغ و نه ترگ و نه هیهای لشکر
نه در گرفتی عنان وسنان را

نه اسبان تازی ز جیحون جهاندی
نه تسخیر کردی قلاع فلان را

نه بازو شکستی نه بارو گشودی
نه در بند کردی فلان خاندان را

نه تاج زمرد نه تخت زبرجد
نه بر تن قبا دوختی پرنیان را

چه کردی که این خیل مشتاق محروم
به درگاه تو تحفه آورد جان را

حکومت به دل ها مرام شما بود
که لرزاند تا بن دل حاکمان را

زهی فکر وتدبیر پیرانه تو
که در شورش آورد خیل جوان را

بزرگا اماما تو را دوست داریم
و هم نزهت نهضت جاودان را

گران بود داغ تو بر خلق زیرا
گرفتی تو از خلق خواب گران را

تو گفتی به اعجاز کشف و شهودت
که اسلام گیرد کران تا کران را

زمان چشم دارد به آن روز موعود
تماشای موعود صاحب زمان را

که خاک از فراوانی سبزه و گل
خجالت دهد باغسار جنان را

جهان از تماشای او گر بگیرد
بسوزاند از غمزه ای کهکشان را

ببخشد به یعقوب ها چشم بینا
بگیرد ز ایوب ها امتحان را 

بسی راز ناگفته را سر گشاید
بشوید هم از گرگ کنعان دهان را

بزرگا اماما تو را دوست داریم
و آن انقلاب بزرگ جهان را!

 

غلامرضا کافی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد