اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

من با حسین از کربلا شبگیر کردم

الله الحسین ( ع ) ...... 11

پرونده:Haramein(92)-Karbobala.jpg - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


بر ثور شب با عنکبوتان می‌تنیدم

در چاه کوفه وای حیدر می‌شنیدم

 

بر ریگ صحرا با اباذر پویه کردم
عمار وَش چون ابر و دریا مویه کردم

 

تاوان مستی همچو اشتر باز راندم
با میثم از معراج دار آواز خواندم

 

من تلخی صبر خدا در جام دارم
صفرای رنج مجتبی در کام دارم

 

من زخم خوردم صبر کردم دیر کردم
من با حسین از کربلا شبگیر کردم

 

آن روز در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید

 

فریادهای خسته سر بر اوج میزد
وادی به وادی خون پاکان موج میزد

 

بی درد مردم ما خدا، بی درد مردم
نامرد مردم ما خدا، نامرد مردم

 

از پا حسین افتاد و ما برپای بودیم
زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم

 

از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند
دست علمدار خدا را قطع کردند

 

نوباوه‌گان مصطفی را سربریدند
مرغان بستان خدا را سربریدند

 

دربر گریز باغ زهرا برگ کردیم
زنجیر خائیدیم و صبر مرگ کردیم

 

چون بیوه‌گان ننگ سلامت ماند برما
تاوان این خون تا قیامت ماند برما

 

روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید

 

شعر از استاد علی معلم دامغانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد