اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

در محضر امام خمینی(ره)



 

 

عکس گل شقایق 15#

 

آن‌گاه که امام به ما روحیه داد

بخشی از حساس‌ترین و مهم‌ترین ماموریت‌های من، به پیش از آغاز جنگ‏‎ ‎‏تحمیلی، یعنی به درگیری با ضدانقلاب باز می‌گردد. بنابراین خاطرات آن را‏‎ ‎‏هم نمی‌توان و نباید نادیده گرفت، پایه رزم ما، آشنایی با اصول جنگیدن در‏‎ ‎‏راه خدا و درک رموز پیروزی، آن هم تحت فرماندهی حضرت امام(ره) نیز‏‎ ‎‏به آن زمان مربوط می‌شود یعنی هنگام شکل‌گیری ارتباط معنوی بین ما، به‏‎ ‎‏عنوان رزمنده و ایشان به عنوان فرمانده. ‏

با این مقدمه برمی‌گردم به صحنه کردستان. چندی پس از پیروزی انقلاب،‏‎ ‎‏زمانی که تمام شهرهای کردستان از سنندج گرفته تا مریوان، دیوان دره، سقز،‏‎ ‎‏سردشت، بانه، بوکان، مهاباد و تقریباً پیرانشهر و قسمتی از نقده در دست ضد‏‎‎‏انقلاب بود، آشوب سراسر منطقه را فرا گرفته و 

ضد انقلاب هم کنترل شهرها‏‎ ‎‏را در دست داشت. همه محورها و در نتیجه پادگان‌های ارتش در شهرهای‏‎ ‎‏فوق در محاصره ضدانقلاب بود. حتی یکی از پادگان‌ها ـ پادگان مریوان ـ هم‏‎ ‎‏تحت فشار شدید سقوط کرده بود. خلاصه وضع اسفباری که ایجاد شده‏‎ ‎‏بود، با محوریت فرد بی‌لیاقتی به نام بنی‌صدر، که به هیچ وجه به صحنه‌های‏‎ ‎‏حقیقی بخشهای مختلف کشور آگاه و بصیر نبود، تاسف‌بارتر نیز می‌نمود.‏‎ ‎‏البته در این‌جا قصد یادآوری جزء جزء خاطرات کردستان را ندارم، بلکه فقط‏‎ ‎‏با ذکر یک مقدمه می‌خواهم چگونگی شکل‌گیری اولین دیدار خود با‏‎ ‎‏حضرت امام و به دنبالش چگونگی برخورد من با بنی‌صدر (با صدور اعلامیه)‏‎ ‎‏و انتقاد از ایشان نزد حضرت امام را برایتان بازگو کنم.... در اولین اقدام به‏‎ ‎‏کمک نیروهای داوطلب ارتشی و سپاهی که بنده نیز افتخار همراهی با آنها را‏‎ ‎‏داشتم، پس از ۲۸ روز جنگ شبانه‌روزی، به یاری خدا توانستیم سنندج را از‏‎ ‎‏دست نیروهای ضدانقلاب بازپس بگیریم. شهر به دست یاران انقلاب افتاد.‏‎ ‎‏خبر مسرت‌بخش بود و من بشخصه قصد داشتم برای اینکه به امام‏‎ ‎‏بزرگوارمان اطمینان بدهم که رزمندگان در صحنه هستند و با قاطعیت با‏‎ ‎‏دشمنان برخورد می‌کنند، به محضرشان برسم.‏

این اولین‌باری بود که با حضرت امام(ره) دیدار می‌کردم، آن هم به طور‏‎ ‎‏خصوصی با جمع کوچکی از برادران. مترصد فرصتی بودم که تا در وقت‏‎ ‎‏مناسب خدمت ایشان عرض کنم که آقا نگران نباشید، ان‌شاءالله نبرد را ادامه‏‎ ‎‏خواهیم داد و مشکلات حل خواهد شد. در همین حال و هوا پس از گزارش‏‎ ‎‏کوتاهی که خدمت ایشان ارائه شد، امام مکثی کرده و تذکر دادند که: «صبور‏‎ ‎‏باشید، محکم بایستید خودتان را همین طور قوی نگهدارید، ان‌شاءالله آنها ـ‏‎ ‎‏ضد انقلاب ـ سرکوب می‌شوند، به هیچ وجه نگران نباشید.» اگر چه من در آن‏‎ ‎‏مجلس مجالی نیافتم تا صحبتی کنم که اصلاً لازم هم نبود، شاید در درون‏‎ ‎‏خجالت هم کشیدم که من می‌خواستم مطلبی بگویم که مثلاً امام روحیه پیدا‏‎ ‎‏کند، اما ایشان دارند به ما روحیه می‌دهند. این‌جا بود که من با عرفان خاص امام‏‎ ‎‏برای اولین بار آشنا شدم و چیزی را لمس کردم که تا آن روز هرگز احساس‏‎ ‎‏نکرده بودم. ‏

* شهید سپهبد صیاد شیرازی، پرتال امام خمینی‌، امام و دفاع مقدس


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد