اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

میلاد علی اکبر ( ع ) خجسته باد


 

 Related image



یا رب این صوت محمّد یا صدای اکبر است


روی ماه احمد است یا لقای اکبر است


 

چون شبیه حضرت طه است خلق و خوی او


زین جهت مدح پیمبر خود ثنای اکبر است


 

خوی احمد را خدا فرمود اگر خلق عظیم


وصف این آئینه احمد نمای اکبر است



برتر از بیت الحرام است این حریم کربلا


چون گلشن آغشته با خون خدای اکبر است


 

داد قربانی بسی در کربلا ذات حسین


لیک حال او دگرگون در منای اکبر است


 

شد صفاو مروه اش ، سعی و تکاپوی حسین


زینبش لبیک گویان بر ندای اکبر است


 

داد جان خود حسین آن گه که اکبر شد جدا


گر نفس آید هنوزش ، از صدای اکبر است


 

از لب عطشان اکبر ، خشک شد کام حسین


عقل حیران از حدیث کربلای اکبر است


 

نور یزدان  است اگر چه نور چشم فاطمه


تیره چشمانش و لیکن در عزای اکبر است


 

گفت بعد از تو علی جان گردد این دنیا خراب


قصه لولاک مصداقش فنای اکبر است


 

در حریم قرب حق ساقی علی مرتضی است


احمد اندر کربلا ساقی برای اکبر است


 

شد به زیر پای ثارالله جسمش تکیه گاه


عالم هستی حسان در زیر پای اکبر است


 

عسل موم دار بخریم یا بدون موم؟

 

در وعده صبحانه از خوردن کره با مربا خسته شده بود و قصد داشت عسل
 
را جایگزین مربا کند. به مغازه‌ای رفت تا عسل بخرد.
 
تصویر عسل موم دار بخریم یا بدون موم؟



به گزارش جام جم، اما در قفسه مورد نظر با تعداد زیادی از عسل‌های موم دار و بدون موم با رنگ‌های تیره و روشن مواجه شد. شنیده بود که عسل تقلبی زیاد است. یک عسل با رنگ تیره و موم‌دار انتخاب کرد. به این گمان که هر عسلی که با موم عرضه شود و رنگ تیره‌تری داشته باشد بدون شک طبیعی خواهد بود. اما آیا واقعا این باور صحت دارد؟


رنگ و طعم ملاک سنجش عسل نیست


عسل براساس این که از یک یا چند گل تهیه شده باشد دارای انواع تک گل و چند گل است. عسل گل‌های مختلف رنگ و طعم متفاوتی دارند و رنگ آنها از سفید، کهربایی و حتی قهوه‌ای و سیاه متغیر است. عسل‌های روشن طعم ملایم و عسل‌های تیره طعمی تندتر دارند و نمی‌توان کیفیت و اصالت عسل را بر حسب رنگ و مزه آن شناسایی کرد.


موم مصنوعی در عسل‌های زنبور ندیده


برای این که زنبور برای تهیه موم انرژی زیادی مصرف نکند موم را به شکل صنعتی (مصنوعی) نیز تولید می‌کنند و در کندو می‌گذارند. در اغلب عسل‌های تقلبی زنبور ندیده از موم مصنوعی استفاده می‌شود. موم مصنوعی را با پارافین و ترکیبات مشابه تهیه کرده و آن را درون ظروف شیشه‌ای گذاشته و روی آن عسل می‌ریزند.


عسل مصنوعی در بازار


نه تنها موم بلکه عسل را هم به روش مصنوعی تولید می‌کنند. شکر، آب، کمی آبلیمو و اسانس‌های شیمیایی تقلید‌کننده طعم عسل را با هم مخلوط و حرارت می‌دهند. با مقادیری شربت قند، عسل را به غلظت مناسب می‌رسانند. با افزودن فروکتوز، شکرک زدن عسل را به تاخیر انداخته و با اضافه کردن شربت ذرت، امکان تشخیص آن از عسل واقعی را سخت‌تر می‌کنند.


موم را نجوید


گاهی توصیه می‌شود که جویدن موم موجب تقویت دستگاه گوارش و لثه‌ها می‌شود. اما باید بدانید داروها و سمومی که علیه بیماری‌های زنبور استفاده می‌شود می‌تواند در لایه‌های موم رسوب کرده و با جویدن وارد بدن شود.

عسل طبیعی قند کمتری دارد

اغلب عسل‌های موجود در بازار یا از نوع تغذیه‌ای هستند یعنی زنبور علاوه بر شهد گل‌ها و گیاهان از شربت و شکری که در مجاورت کندو قرار داده می‌شود، عسل تولید می‌کند یا از نوع تقلبی و زنبور ندیده است. این عسل‌ها قند بالایی داشته و فوق العاده برای بیماران دیابتی و افراد چاق مضر است. اما عسل‌هایی که به روش طبیعی تهیه شده اند با در نظر گرفتن قند محصول برای دیابتی‌ها منع مصرف ندارد.


تفاوت شکرک عسل طبیعی و تقلبی


عسل طبیعی هم شکرک می‌زند، اما با انواع تقلبی آن تفاوت‌هایی دارد. عسل طبیعی به مرور زمان کدر و ته‌نشین شده و شکرک آن مانند شکرک شیره خرما نرم و در زیر دندان احساس نمی‌شود و در دهان بسرعت مایع می‌شود. اما شکرک عسل تقلبی مثل نبات سفت و بسختی با قاشق جدا شده و دانه‌های شکر در زیر دندان حس می‌شود.


عسل وحشی خوب یا بد؟


عسلی که زنبور، آن را داخل کندو تولید نکرده و موم آن روی تنه درختان یا شکاف سنگ‌ها و صخره‌ها تولید شده باشد عسل وحشی نام دارد. زنبورهای وحشی ظاهری متفاوت دارند و در کشور ما جثه‌ای بسیار کوچک‌تر از زنبور عسل معمولی و در برخی مناطق آفریقایی چند برابر بزرگ‌تر از زنبور عسل هستند.


عسل برای کودکان ممنوع!


این نوع عسل چون به روش طبیعی و ارگانیک تولید می‌شود حاوی بیشترین میزان مواد مغذی است. باکتری خطرناک کلستریدیوم بوتولینوم می‌تواند از طریق لاروهای مرده زنبور وارد عسل شود و به همین دلیل مصرف عسل به کودکان زیر یک‌سال که سیستم ایمنی ضعیفی دارند توصیه نمی‌شود.



کد خبر : 3269270041968911321

جام جم 

شعرانتظار


Related image



هر روز به دنبال جوابی دیگر


هر روز کشیده‌ام عذابی دیگر


 

هر شب به هوای دیدنت از خوابی


آسیمه دویده‌ام به خوابی دیگر



*

ای عشق! بیا که سینه‌هامان شد چاک


«این النّبأ العظیم؟»، گشتیم هلاک


 

چشمی که تو را ندیده باشد کور است


خون شد دل ما، «متی ترانا و نراک»

مذمت راه رفتن متکبرانه


 Related image



بشیر نبال می‌گوید: ما با امام باقر(ع) در مسجد بودیم که دیدیم شخصی عبور کرد. وقتی که او راه می‌رفت شانه‌هایش را بالا می‌انداخت و این طرف و آن طرف می‌کرد و راه می‌رفت. می‌گوید: امام باقر(ع) فرمود: «انه الجیار» او متکبر است. می‌گوید: عرض کردم: «انه سائل» او کسی است که فقیر و تهیدست است. چون در روایت دارد که سیاهپوست هم بود. «بشیر نبال» می‌گوید: باز حضرت تکرار فرمودند: «انه الجیار» او آدم متکبری است. پس در مسئله تکبر صحبت پول داشتن و نداشتن نیست. (1)
همچنین رسول خدا(ص) می‌فرمایند: کسی که با حالت اختیال(تبختر) روی زمین راه برود، زمین و آنچه در زیر زمین و آنچه در بالای زمین باشد، او را لعنت می‌کنند. (2)

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

1- اخلاق ربانی، آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)، شماره 7، ص 83

2- وسائل‌الشیعه، ج15، ص 382

چیز کیک ژاپنی


زمان آماده سازی
60 دقیقه
حداکثر زمان پخت
80 دقیقه
مناسب برای
12 نفر
1/4 قاشق چای خوری
وانیل
1/4 قاشق چای خوری
پودر کرم تارتار
50 گرم
کره
20 گرم
نشاسته ذرت
60 گرم
آرد
100 میلی لیتر
شیر
250 گرم
پنیر خامه ای
6 عدد
تخم مرغ
140 گرم
شکر
1 قاشق چای خوری
رنده پوست لیمو
چیز کیک ژاپنی



چیز کیک ژاپنی را می توان با مارمالاد و یا مربا سرو کرد .

برای تهیه چیز کیک ژاپنی ، ابتدا کف قالب مورد نظر را چرب کرده و کاغذ روغنی می اندازیم . سپس روی کاغذ روغنی را دوباره با کره چرب کرده و کنار می گذاریم . فقط دقت کنید که از قالبی استفاده شود که درز نداشته باشد ، در غیر این صورت کف و دیواره قالب را با فویل می پوشانیم تا زمانی که در فر قرار می دهیم آب داخل قالب نرود . چرا که برای تهیه چیز کیک ژاپنی قالب کیک را در یک ظرف آب قرار داده و بعد در فر قرار می دهیم .
کره را در دمای محیط قرار می دهیم تا نرم شود . سپس پنیر خامه ای ، کره و شیر را باهم ترکیب کرده و روی بخار کتری قرار می دهیم تا به روش بن ماری ذوب شده و یک دست شود و بعد آن را کنار می گذاریم تا کاملا خنک شود .
حالا فر را با دمای ۱۶۰ درجه سانتی گراد روشن می کنیم تا گرم شود .
سفیده و زرده های تخم مرغ را از هم جدا کرده و سفیده ها را در یک کاسه تمیز با همزن می زنیم تا کمی کف کند ، سپس پودر تارتار را اضافه کرده و هم می زنیم تا سبک شود و بعد شکر را اضافه کرده و آنقدر هم می زنیم تا سفیده تخم مرغ کاملا سفت شود به طوری که وقتی کاسه را بر می گردانیم از ظرف بیرون نریزد و بعد سفیده را در یخچال قرار می دهیم .
حالا ترکیب نشاسته ذرت و آرد را که الک کرده ایم را به مایع پنیری اضافه کرده و هم می زنیم تا کاملا باهم ترکیب شوند . سپس زرده های تخم مرغ را هم به مایع پنیری اضافه کرده ، وانیل و رنده پوست لیمو را هم زده و هم می زنیم تا مایع کاملا یک دستی به دست آید . سپس مایع به دست آمده را به سفیده تخم مرغ اضافه کرده و به صورت دورانی و از پایین به بالا با کاردک مخلوط می کنیم .
حالا مایع چیز کیک ژاپنی را داخل قالب ریخته ( من از قالب کمربندی ۲۰ سانتی متری استفاده کرده و دور و زیر آن را با فویل پوشاندم ) و قالب را در یک قالب بزرگتر قرار داده و داخل قالب بزرگ تا نصف ارتفاع قالب کیک آب ریخته و در فر از قبل گرم شده قرار می دهیم تا کیک به مدت ۸۰ دقیقه در فر بماند و بپزد . سپس فر را خاموش کرده ودرب فر را باز می گذاریم و اجازه می دهیم تا کیک ۳۰ دقیقه دیگر در فر خاموش بماند و بعد از فر خارج کرده و بعد از اینکه کیک کاملا خنک شد ، از قالب خارج کرده و در یخچال قرار می دهیم تا حداقل دو ساعت در یخچال بماند و بعد روی آن مربا و یا مارمالاد ریخته و سرو می کنیم .

بیسکوئیت وانیلی


زمان آماده سازی
30 دقیقه
حداکثر زمان پخت
15 دقیقه
300 گرم
آرد
120 گرم
کره
100 گرم
پودر شکر
1 عدد
تخم مرغ
1/2 قاشق چای خوری
وانیل
1/2 قاشق چای خوری
بکینگ پودر
بیسکوئیت وانیلی



برای تهیه بیسکوئیت وانیلی ، ابتدا کره را از قبل از یخچال بیرون می آوریم تا کاملا نرم و همدمای محیط شود .
سپس با همزن برقی می زنیم تا رنگ کره روشن تر شود و بعد پودر قند راهم اضافه کرده و حسابی هم می زنیم تا کره و پودر شکر کاملا باهم ترکیب شوند .حالا تخم مرغ و وانیل را هم اضافه کرده و هم می زنیم . بعد از اینکه مواد کاملا باهم مخلوط شدند ، ترکیب آرد و بکینگ پودر را که از قبل ۲ یا ۳ بار الک کرده ایم را آرام آرام اضافه کرده و با دور کند همزن هم می زنیم تا آرد نیز با دیگر مواد مخلوط شود . ( می توانید از نوک انگشتان هم برای ورز دادن خمیر استفاده کنید ولی دقت کنید تا خمیر زیاد ورز داده نشود در غیر این صورت به روغن می افتد ) بعد از اینکه خمیر نرم و یک دستی به دست آمد و به دست نچسبید ، آن را داخل کیسه فریزر گذاشته و به مدت نیم ساعت در یخچال قرار می دهیم . سپس از یخچال بیرون آورده و به مدت ۵ تا ۱۰ دقیقه در محیط قرار می دهیم تا نرم شود .
حالا فر را روشن می کنیم تا گرم شود .
خمیر را روی سطح کار که با کاغذ روغنی پوشانده شده به قطر ۰٫۵ سانت باز می کنیم و با قالب های مخصوص بیسکوئیت ، قالب می زنیم .
کف سینی فر را هم کاغذ روغنی انداخته و سپس بیسکوئیت وانیلی قالب زده را به آرامی و به وسیله کاردک روی سینی فر و با فاصله قرار می دهیم .
حالا سینی را داخل فر از قبل گرم شده با دمای ۱۸۰ درجه سانتی گراد به مدت ۱۵ دقیقه ( بستگی به دمای فر و ضخامت بیسکوئیت ها دارد ) قرار می دهیم تا زیر بیسکوئیت ها طلایی رنگ شود و بعد سینی را خارج کرده و اجازه می دهیم تا بیکوئیت ها کاملا خنک شوند .
بسیکوئیت وانیلی را بعد از خنک شدن در ظرف مورد نظر قرار داده و با یک فنجان چای سرو می کنیم .

اقدام جالب در دانشگاه امیرکبیر/ تصویر


در دانشگاه امیرکبیر، بجای قطع درختان، دیوارها را سوﺭاخ کردند

 



" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال "

هم سفره با خدمتکاران


Related image


امام‌رضا(ع) در سفری که به خراسان می‌آمد (همان سفری که مامون به خیال خودش با آن تشریفات برای حضرت ترتیب داده بود) در بین راه بود که موقع غذا شد. ایشان فرمودند؛ غذا بیاورید. سفره را گستردند و غذا آوردند. شخصی بلخی است که نقل می‌کند: حضرت فرمود: تمام این خدمتکارهایی که مامون برای خدمت به حضرت گماشته بود، همه بیایند و بر سر همان سفره بنشینند. در آنجا کسی به حضرت می‌گوید: آقا! بگویید: سفره‌ای دیگر برای آنها بگسترانند. امام هشتم می‌فرماید: بین ما و آنها چه فرقی است؟ «ان الرب تبارک و تعالی واحد» پروردگار ما یکی است. والدین واحد، و مکتب ما یکی است. و «الام واحد» و مادر ما یکی است. و «الاب واحد» و پدر ما یکی است،
و«الجزاء بالاعمال» و پاداش هم به سبب اعمال انسان است. چرا سفره‌ای دیگر برای آنها بگسترانم؟(1)

___________________

1- الکافی، ج 8، ص 230

تکبر مانع دخول در بهشت


 

Related image

 


قال‌النبی(ص):
  
لا یدخل الجنه من فی قلبه مثقال ذرهًْ من کبر»


پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود:
 
کسی که در قلب او، ذره‌ای کبر و خود بزرگ‌بینی باشد، وارد بهشت
 
نخواهد شد.(1)

___________________

1- وسائل الشیعه، ج 15، ص 374

سجده در خون(یک شهید، یک خاطره)


 
Related image



در حال عکس گرفتن از منطقه بودم که دیدم یک نفر با همه تجهیزات نظامی همراهش به حالت سجده پیشانی به خاک نهاده است!
اولش فکر کردم نماز می‌خواند؛ ولی هوا کاملاً روشن بود و وقت نماز گذشته بود!
جلوتر رفتم تا عکسی از حال و هوایش بگیرم. دست روی شانه‌اش گذاشتم که یک‌باره به پهلو روی خاک افتاد! جای گلوله‌ای که از پشت به او اصابت کرده و انگار از قلبش گذشته بود، سرخِ سرخ بود!
صورتش را که دیدم پاهایم سست شد و بر زمین زانو زدم!
توی دلم گفتم: «اینکه یوسف شریف هست!»
یادم آمد یوسف همیشه می‌گفت دوست دارد شهادتش در حالی باشد که سجده است...
 
 مریم عرفانیان

* خاطره‌ای از شهید یوسف شریف

* راوی: همرزم شهید
 
" کیهان "

بعد از ۳۰ سال رنج جانبازی دست‌های این دلاور بهار‌آفرین است


 
Image result for ‫تصویر گل لاله‬‎
 

گاهی ساده می­‌گذریم از وقایعی که خیلی بزرگ است و گاهی نیز سخت می­‌گذریم از اتفاق­‌های کوچک اما در هر صورت باید گذشت، هستند افرادی که ساده گذشتند از سادگی‌­ها و سخت ماندند در شرایط سخت، دفاع مقدس یکی از آن وقایع سخت بود که مردمان این مرز و بوم سخت ایستادگی کردند و دلدادگی به دین و میهن، آنها را چون کوه استوار کرد. نگاهی به زندگی تک تک رزمندگان، جانبازان و شهدا‌ هم یک پیام واضح دارد و آن شجاعت است. خصیصه‌ای که اسطوره­‌ها دارند و رمز پیروزی است، اما در این برگ مکتوب می‌­شود، زندگی دلیر‌مردی از سنگر در ارتفاع برفی تا نبرد در حملات نیروهای بعث عراق تا منافقین و امروز که با تحمل 30 سال بیماری اعصاب و زخم‌های یادگار روزهای دفاع و مقاومت سختی و سنگینی زندگی با قدرت الهی او به سادگی می­‌گذرد.

لطفا خودتان را معرفی کنید؟ 

عباسعلی علیکاهی متولد 1343 از ورامین و صاحب دو فرزند هستم.

شغل شما در حال حاضر چیست‌؟

در حال حاضر مشغول به کار باغبانی، نگهداری، نظافت مسجد و نظافت مهمانسرا در نیروگاه دماوند هستم.

چی شد که رفتید جبهه؟
 
 از کودکی تا زمان مدرسه کمک پدرم کشاورزی می‌کردم. پدرم خیلی دوست داشت درس بخوانم ولی من علاقه‌ای به درس نداشتم و کمک پدرم کشاورزی کردم تا زمان خدمت سربازی. پدرم چندین بار خواست من را بفرستد صنایع دفاع ولی من نرفتم. حدود سال 60 بود که پدرم می‌خواست من را بفرستد سلطنت‌آباد. مسئول مالی آنجا به من گفت: اگر شما دو ماه اینجا کار کنید بعد از دو ماه می‌فرستمت صنایع دفاع برایت خیلی خوب می‌شود ولی باز هم من قبول نکردم، گفتم همین الان نامه بدهید من بروم صنایع دفاع. گفت اگر من الان نامه بدهم بروی کار شما انجام نمی‌شود و باید دوره ببینی. اما نامه را به ما داد و نامه هم کارساز نشد و من رفتم خدمت سربازی.
 
چه سالی رفتید خدمت‌؟

اسفند ۶۳ یعنی ۱۸ روز مانده بود به عید ۶۴ من رفتم خدمت. سه ماه دوره آموزشی را در شاهرود (چهل دختر‌) گذراندم. بعد از سه ماه که رزمی شدیم ما را بردند لشکر 64 ارومیه.حدودا ۲۵۰ سرباز بودیم که یکی از فرماندهان از ما امتحان گرفت و گفت‌: با سه تا سوت هر سربازی باید برای خودش یک درخت انتخاب کند. حدود ۱۰ - ۱۲ نفر ماندند، یعنی تا آمدند حرکت کنند بچه‌ها بقیه درخت‌ها را گرفته بودند. فرمانده گفت آموزش شما خوب نیست و مجددا به خاطر آن 12 نفر ما را فرستادند پادگان قورچی و دو ماه آموزش دادند و بعد از آن به لشکر 64 ارومیه و بعد در گردان 117 تیپ 2 سلماس منتقل شدم. ما را مستقیم بردند خط مرزی و از آنجا فرستادند خط اول و مسئول غذا شدم و بعد هم با حفظ همین سمت در ارکان انجام وظیفه کردم. سنگر ما بالای ارتفاعات و رفت و آمد بسیار سخت بود. یک عده دیگری هم بودند که آنها از ما بالاتر بودند و برای آنها باید با قاطر غذا می‌بردیم. زمانی که برف و باران می‌آمد دیگر نمی‌توانستیم با ماشین برویم و همیشه غذا را در شب و با قاطر می‌بردیم چون روز دشمن ما را می‌دید و نمی‌شد حرکت کرد. به من هم گفته بودند که غیر از خودت کسی دیگر غذا نبرد. یک مدت هم با آی فا می‌بردیم که دشمن گرای ما را گرفت و ماشین ما را زد و من از سر و گردن مجروح شدم و پای راستم هم زخمی شد.

شما در کدام عملیات‌ها بودید؟ 

در عملیات مرصاد بودم. در چند عملیات دیگر هم بودم که اسمشان را در خاطر ندارم ولی عملیات‌های سختی بودند. یعنی زمانی که عملیات می‌شد مثل اینکه در تاریکی بیل را در زغال آتش ببری و پخش کنی در اطراف، به قدری منور می‌زدند که همه جا روشن می‌شد.خاطرم هست که در یکی از شب‌های عملیات دو تا از همسنگرهایم شهید شدند و من تا صبح بالای سر آنها‌ گریه می‌کردم، آن شب خیلی برایم سخت گذشت. انگار که حالت روانی به من دست داده باشد. با خودم می‌گفتم‌: اینها تا یک ساعت پیش زنده بودند و حالا این طوری شدند.
چون امکاناتی که دشمن داشت ما نداشتیم اما از‌خود‌گذشتگی‌هایی که بچه‌های ما داشتند آنها نداشتد. وقتی که دوستانمان را می‌دیدیم که چطوری شهید می‌شوند دیگر از جان می‌گذشتیم. خاطرم هست که در ساعت 6 صبح دشمن با راکت اطراف را زد و همسنگری من چنان ترکش خورد که مغزش بیرون زده بود.هنوز هم این صحنه از یاد من نمی‌رود. انسان یک روزی خواهد مرد ولی این طوری جان دادن خیلی سخت است. مدتی هم پادگان قورچی رفتیم و دو ماه آموزش رزمی دیدیم. از آنجا مستقیم به تیپ دو سلماس، گردان 117 و به ارتفاعات خط مرزی شمال غربی منطقه حاج عمران منتقل شدیم. 
در آنجا فرمانده سواد بچه‌ها را می‌پرسید. وقتی دید که من از چیزی نمی‌ترسم گفت پسر جان می‌توانی شب‌ها وقتی آی فا نمی‌تواند بالا برود با قاطر غذا برای بچه‌ها ببری؟ گفتم بله می‌توانم.شب‌ها از توی شیارها و از دل کوه با قاطر غذا می‌بردم تا دشمن نتواند ما را ببیند. مسیر را هم بلد بودم چون از بچگی کوه دماوند زیاد رفته بودم می‌دانستم کوه رفتن چطوری است. از سرما کسی نمی‌تواند آن بالا برود ولی من می‌رفتم. گاهی هم بی‌سیم با خودم می‌بردم به ارتفاعات که می‌رسیدم غذا تقسیم می‌کردم.

از شما می‌پرسید دل و جیگر داری؟

بله پرسید نمی‌ترسی؟ گفتم نه. گفت از تاریکی وحشت نداری‌؟ گفتم‌: نه‌! اصلا از تاریکی نمی‌ترسم. از من پرسید چند کلاس سواد داری؟ گفتم هشت کلاس ولی سواد مطرح نیست شجاعت مطرح است، برای من فرقی نمی‌کند کجا باشم‌، من آمده‌ام خدمت کنم. شما هر جا بگویید می‌روم. من به خاطر وطنم و همسنگرانم هر جا شما بگویی برو من می‌روم. حتی اگر در دل عراق باشد باز هم می‌روم و نمی‌ترسم. اسم آن فرمانده هوشنگ تابان از بچه‌های شاهرود بود و فرمانده بسیار خوبی بود. حتی حاضر نبود یک تیغ در پای سرباز برود. فرمانده فامیلی من را هم پرسید و گفت آقای علیکاهی باید با قاطر غذا برای سرهنگ‌های بالای ارتفاع ببری. من گفتم چشم قربان. بعضی شب‌ها صدای شلیک سلاح‌های سنگین عراق زیاد به گوش می‌رسید ولی من اصلا نمی‌ترسیدم چون خودم را به خدا سپرده بودم و می‌دانستم که امام زمان(عج) پشتیبان ما است چون آنها با آن همه سلاحی که داشتند باز هم پیشروی ما بیشتر از آنها بود و از آنها بیشتر اسیر می‌گرفتیم.
بعد از چند روزی که گذشت یک شب درگیری شدیدی در منطقه رخ داد و بسیاری از نیروهای بعثی را به هلاکت رساندیم. عراقی‌ها هم مرتب منور می‌زدند که تا شعاع چهار کیلومتری را روشن می‌کرد. طوری که یک مورچه هم نمی‌توانست تردد کند. با همسنگران‌مان آن شب با هم هفت نفر اسیر آوردیم و به فرماندهی تحویل دادیم. فرمانده هم خیلی ما را تشویق کرد.
در یکی از شب‌ها که ما شش همسنگر بودیم، دو تن از آنها شهید شدند و من آنها را به عقب برگرداندم و یک نفر را هم که زخمی بود به عقب برگردانم. صبح همان روز ما تمامی نیروهای بعثی را به هلاکت رساندیم ولی افسوس که ما باز هم تعداد زیادی مجروح دادیم و مجبور شدیم آنها را به عقب برگردانیم برای مداوا. چند روز بعد نیروهای مسعود رجوی به منطقه حاج عمران حمله کردند و ما هم تعداد زیادی از آنها را به هلاکت رساندیم. آن روز برای من خیلی سخت گذشت چون کل منطقه را شیمیایی زده بودند و چند نفر بودیم که تجهیزات ضد شیمیایی را نداشتیم و فرمانده گفت بچه‌ها سعی کنید دهان خود را با پارچه خشک ببندید ولی فایده‌ای نداشت و آن شیمیایی اثر خود را گذاشته بود.مدت 24 ساعت نیروهای دیگر به ما اضافه شدند. ما توانستیم آنها را به هلاکت برسانیم و آنها را از منطقه بیرون کنیم.
من یک شب از ارکان با ماشین آی ‌فای غذا می‌بردم برای نیرو‌های خط اول که نیروهای بعثی ما را دیدند و هدف قرار دادند و ماشین ما را زدند و آن موقع بی‌هوش شدم. وقتی به هوش آمدم دیدم در بیمارستان ارومیه هستم و از آنجا من را فرستادند بیمارستان 501 ارتش تهران و حدود دو - سه ماه آنجا بستری بودم. به خانواده ام خبر ندادم و خانواده‌ام فکر می‌کردند که شهید شده‌ام. مدت 30 سال است که من هنوز تحت درمان پزشک اعصاب هستم. پایم ناقص است و همه اینها ارزش آن را دارد که وجبی از خاک ایران به دست دشمن نیفتاده است و امیدوارم پرچم ایران در بلندترین قله قرار داشته باشد.

شما جانباز چند درصد هستید‌؟

۱۵ درصد.

از امدادهای غیبی در آن منطقه بگویید.

یک امداد غیبی برای من این بود که وقتی زمان درگیری بود ترسی نداشتم. الان هم که قرص اعصاب می‌خورم از سرو‌صدا آزار می‌بینم همسرم گاهی وقت‌ها ناراحت می‌شود ولی باز هم سختی‌ها را تحمل می‌کند. وقتی هم که سروصدا زیاد باشد یا من ناراحت باشم پسرم من را تنها می‌گذارد و از منزل خارج می‌شود تا آرام شوم و حدود یک یا دو ساعت بعد می‌آید.

شما از چه ناحیه‌ای مجروح شدید‌؟

از ناحیه‌های گوش و سرو‌‌گردن و پای راست؛ شیمیایی هم شدم.
خیلی ممنون از فرصتی که برای مصاحبه در اختیار ما قرار دادید. در پایان اگر حرف ناگفته‌ای هست بفرمایید.
من کشته مرده رهبرم هستم؛ اگر در کل دنیا بگردی هیچ کس را مثل آقای خامنه‌ای ‌پیدا نمی‌کنی.
آری! این گونه می­‌گذرانند زندگی را و سهل می­‌شود سختی­‌ها‌ برای دلاور‌مردان این مرز و بوم!
 
سید محمد نورایی
 
" کیهان "

یادبود شهید حسن باقری


 
 
Related image
 
 
 
شهید حسن باقری(افشردی) یکی از متفکرین نظامی ایران در دوران جنگ تحمیلی بود که در کار خود هوش بالایی را نشان می‌داد. 
روز سوم شعبان برابر با 25 اسفند 1334 شمسی، زادروز فرخنده امام حسین‌(ع) در تهران چشم به جهان گشود. از این رو او را (غلامحسین) نامیدند. غلامحسین در دو سالگی همراه پدر و مادرش، به کربلای معلا سفر می‌کند. دوره دبیرستان را در مدرسه مترجمه الدوله واقع در خیابان آیت‌الله سعیدی و دوره متوسطه را در دبیرستان مروی تهران به پایان رساند. در دوران تحصیل، عشق و علاقه خاصی نسبت به فراگیری علوم دینی از خود بروز می‌داد. با عضویت در هیئت محبان الحسین(ع) پای سخنرانی‌های شهید آیت‌الله دکتربهشتی می‌نشست و هر آنچه می‌آموخت، به دوستان و همسالان خود منتقل می‌کرد. در سال1354  در رشته دامپروری دانشگاه ارومیه پذیرفته شد. در این دوران نیز از تحقیق و مطالعه پیرامون اصول عقاید و قرآن غفلت نمی‌کرد و هر از گاه در کلاس‌ها و مسجد دانشگاه، برای دانشجویان سخنرانی می‌کرد. وی به عنوان یک چهره مذهبی فعال در سطح دانشگاه مورد توجه قرار گرفت. چند بار هم با استادان غربزده به بحث و مجادله پرداخت. فعالیت‌های او سرانجام منجر به درگیری با گارد رژیم و اخراج وی از دانشگاه شد. غلامحسین اسفند1356  به سربازی اعزام شد. از آنجا که روحی جستجوگر و سری پرشور داشت، در دوران سربازی نیز یک لحظه از ارشاد و هدایت فکری سربازان باز نمی‌ایستاد. ازاین رو، او را از پادگان جدا کرده، راننده یک افسر جزء نمودند تا با سربازان نتواند ارتباط برقرار بکند. به دنبال فرمان امام خمینی‌(ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگان‌ها، سربازی را ترک کرد و به طور جدی همراه با مردم، به مبارزه علیه رژیم شاه ادامه داد. در تصرف کلانتری 14 و پادگان  عشرت آباد، نقش موثر و فعالی را ایفا کرد. در کمیته استقبال از امام نیز عاشقانه فعالیت می‌نمود.
غلامحسین پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌، در نهادهای مختلف فعالیت می‌کرد. یک بار نیز به عنوان خبرنگار سفر پانزده روز به  لبنان و اردن انجام داد و گزارش تحلیلی جامعی از وضع نابسامان مسلمانان آن جا تهیه کرد. خرداد 1358 دیپلم ادبی گرفت و در رشته حقوق قضایی  دانشگاه تهران قبول شد. وی در دانشگاه، نقش مؤثری در مقابله با توطئه‌های ضد انقلاب ایفا می‌کرد. باقری اوایل سال 1359 به عضویت سپاه درمی‌آمد و در واحد اطلاعات مشغول خدمت شد. در این واحد بود که نام مستعار «حسن باقری» را انتخاب کرد.
با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه‌های جنوب شد. در بدو ورود به اهواز، اقدام به راه‌اندازی واحد اطلاعات و عملیات رزمی برای دستیابی به اطلاعات دقیق از موقعیت دشمن کرد. او خود شخصاً همراه با دیگر نیروهای اطلاعاتی، به شناسایی مواضع نیروهای عراق می‌پرداخت. در برخی موارد تا عقبه دشمن نفوذ می‌کرد.
باقری توان، هوش و استعداد شگرفی در تحلیل اطلاعات دشمن از خود نشان می‌داد؛ به طوری که در اغلب مواقع، تحرکات احتمالی دشمن را پیش‌بینی می‌کرد. اقدامات پیگیر و اساسی او در زمینه اطلاعات، به راه‌اندازی واحد اطلاعات ـ عملیات در ستاد عملیات جنوب منتهی شد. نیروهای این واحد، در کمتر از سه ماه، در همه محورهای جنوب، با تمام قدرت مستقر شد و به عنوان چشم فرماندهی، در محورهای مختلف عمل می‌کرد. از دیگر اقدامات مهم شهید باقری، تشکیل بایگانی اسناد جنگ، ترجمه اسناد و شنود بی‌سیم دشمن بود که هر کدام نقش ارزنده‌ای ایفا می‌کرد. همچنین طراحی گردان‌های رزمی و سازماندهی آنها از کارهای خوب او محسوب می‌شود. شهید باقری، به دلیل برخورداری از توانمندی فکری و شهامت نظامی، دی 1359 به عنوان یکی از معاونان ستاد عملیات جنوب انتخاب شد و در شکست محاصره سوسنگرد، فرماندهی عملیات امام مهدی(عج) را برعهده گرفت. در فتح ارتفاعات الله‌اکبر و دهلاویه نقش بسیار ارزنده و مهمی ایفا کرد. در اجرای عملیات فرمانده کل قوا شرکت کرد و در این عملیات به عنوان فرماندهی لایق و کاردان شناخته شد. در عملیات ثامن‌الائمه(ع)، فرماندهی محور دارخوین را به او سپردند و در شکست حصر آبادان در طراحی و سازماندهی عملیات و کسب اخبار و اطلاعات از دشمن ، نقش مؤثری ایفا نمود. در عملیات طریق‌القدس برای اولین بار قرارگاه مشترک نصر میان سپاه و ارتش ایجاد و شهید باقری به عنوان فرمانده این قرارگاه منصوب شد و در عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس و رمضان، با لیاقت و شایستگی تمام، انجام وظیفه نمود. پس از پایان عملیات رمضان، از سوی فرماندهی کل سپاه، به سمت فرماندهی قرارگاه کربلا و جانشین فرماندهی کل در قرارگاه‌های جنوب منصوب شد. بعد از شکل‌گیری سازمان رزمی سپاه، با توجه به توان و تجربه‌هایی که شهید باقری داشت، به عنوان جانشین فرماندهی یگان زمینی سپاه پاسداران برگزیده شد و بنیان یک یگان رزمی استوار و شکست‌ناپذیر را بنا نهاد.
شهید باقری میقاتش را در جبهه‌ها یافته بود. از این روی، ماندن در جبهه را به سفر حج در سال 1361 ترجیح داد. روز 9 بهمن 1361، روز میعاد شهید باقری بود و شناسایی ضیافتی برای یک ملاقات جاودانه. 
 

سعید رضایی
 
"  کیهان "

" بزرگداشت مقام شیخ بهایی


Image result for ‫تصویر گل لاله‬‎



تاکی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد

دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد

در میکده رهبانم و در صومعه عابد

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه

روزی که برفتند حریفان پی هر کار

زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار

من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار

حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار

او خانه همی جوید و من صاحب خانه

هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو

هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو

در میکده و دیر که جانانه تویی تو

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید

پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید

عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید

یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید

دیوانه منم من که روم خانه به خانه

عاقل به قوانین خرد راه تو پوید

دیوانه برون از همه آیین تو جوید

تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید

هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید

بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه

بیچاره بهائی که دلش زار غم توست

هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست

امید وی از عاطفت دم به دم توست

تقصیر خیالی به امید کرم توست

یعنی که گنه را به از این نیست بهانه


" شیخ بهایی "

چشمانی که در قیامت گریان نیست


Related image

 

یوسف بن اسباط از پدرش نقل می‌کند که گفت: به مسجد کوفه وارد شدم، جوانی را دیدم که در حال مناجات با خدا بود و در حال سجده می‌فرمود: برای پروردگارم و خالقم صورتم در سجده و خاک آلود است، و همین شیوه عبادت، شایسته و سزاوار خداوند است.

برخاستم و نزدیک او رفتم. دیدم امام علی بن الحسین حضرت زین‌العابدین است. صبر کردم تا اینکه فجر طلوع کرد و سپیده دمید. آنگاه به نزد حضرت رفتم و عرض کردم: ای پسر رسول خدا! چرا این گونه نفس خویش را به رنج و مشقت می‌اندازید و خود را عذاب می‌دهید؟ حال آن که خداوند تعالی نیکوترین فضیلت‌ها را به شما عطا فرموده و شما را این چنین فضیلت و برتری بخشیده است؟

آن حضرت با شنیدن سخنان من به شدت گریست و سپس فرمود: عمر و بن عثمان از اسامه بن زید به من خبر داد و گفت: که رسول خدا(ص) فرموده: همه چشم‌ها در روز قیامت گریان می‌باشد، بجز چهار چشم:
 
1- چشمی که از خوف و خشیت الهی بگرید.
 
2- چشمی که در راه خدای تعالی و پاسداری از مرزهای اسلامی و جنگ و جهاد در راه خدا بیدار باشد.
 
3- چشمی که از محرمات الهی پوشیده گردد.
 
4- و چشمی که در شب‌های تاریک برای عبادت و مناجات با خدا بی‌خوابی کشد و بیدار ماند.
 
سپس خداوندتبارک و تعالی به صاحبان چنین چشمانی مباهات می‌کند و به فرشتگان می‌فرماید: به بنده‌ام بنگرید که روح او نزد من است و پیکرش در اطاعت من، بدنش را از بستر خواب جدا ساخته و از ترس عذاب من و امید و طمع به رحمت من، مرا می‌خواند و مشغول عبادت و نیایش و مناجات با من است. شاهد و گواه باشید که من او را آمرزیدم و مورد بخشش و مغفرت خود قرار دادم.(1)
__________________

1- بحارالانوار، ج 46، ص 99.

مبغوض‌ترین مردم ولایتمداران بدون عمل


Related image

 

قال‌الامام‌السجاد(ع):
 
«الا و ان ابغض الناس الی الله من یقتدی بسنه امام و لا یقتدی باعماله»

امام سجاد(ع) فرمود:
 
هان آگاه باش، مبغوض‌ترین مردم در نزد خدا کسی است که امامت و ولایت امام و پیشوایی را
 
بپذیرد ولی از سنت و سیره و اعمال او پیروی نکند. 1

____________________________

1- بحارالانوار، ج 75، ص 138