حرفهای ما هنوز ناتمام...
تا نگاه میکنی
وقت رفتن است ،
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر میشود
آی...
ای دریغ و حسرتِ همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر میشود!
دکتر قیصر امین پور
بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما
نه بر لب، بلکه در دل گُل کند لبخندهای ما
بفرمایید هر چیزی همان باشد که میخواهد
همان، یعنی نه مانند من و مانندهای ما
بفرمایید تا این بی چراتر کار عالم؛ عشق
رها باشد از این چون و چرا و چندهای ما
سرِ مویی اگر با عاشقان داری سرِ یاری
بیفشان زلف و مشکن حلقه پیوندهای ما
به بالایت قسم، سرو و صنوبر با تو میبالند
بیا تا راست باشد عاقبت سوگندهای ما
شب و روز از تو میگوییم و میگویند، کاری کن
که «میبینم» بگیرد جای «میگویند»های ما
نمیدانم کجایی یا کهای، آنقدر میدانم
که میآیی که بگشایی گره از بندهای ما
بفرمایید فردا زودتر فردا شود، امروز
همین حالا بیاید وعده آیندههای ما
دکتر قیصر امین پور
ذکر " لاحول ولاقوة الا بالله " روزی صد مرتبه ، برای دور کردن هفتاد نوع
بلا ، که آسان ترین آن غم و اندوه است ، بسیار نافع است .
" آیت الله کشمیری "
هر وقت شیطان وسوسه کرد و نتوانستید حریف نفس بشوید ، هفت مرتبه بگویید :
" بسم الله ارحمن الرحیم ، لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم " وقتی این ذکر را
می گویید ، هفت فرشته به کمک شما می آیند و آن ها را دفع می کنند .
بارها تجربه شده است که انسان وقتی آن را می خواند احساس قوت می کند .
کی توانم دیده را محو تماشایت کنم
یک نظر بر صورت و چشمان شهلایت کنم
یک نگه کن بردل بشکسته و بیتاب من
تا وجودم را فدای ماه رخسارت کنم
باده ام را از شراب عشق خود لبریز کن
تا که خود را مست آن پیمانه نابت کنم
گرچه قلب ودیده ام شایسته روی تو نیست
عاقبت این دیده را فرش ره پایت کنم
گر به رویم چهره بگشایی، زشوق روی تو
هستی خود را نثار چهره ماهت کنم
سائلت را گربرانی از حریمت، یا کریم
تا گشایی درگهت هر دم تمنایت کنم
تو بیا بر دیده خونبار من دستی بکش
تا توانم هر دو را وقف قدمهایت کنم
مرتضی شاهمندی
مسافر
تقدیم به ولیعصر "عج"
گاهگاه
بیقرار و بیپناه
مثل اشتیاق شب به نور ماه
در پی نگاه یک مسافرم !
در پی نگاه یک مسافرم،
تا که خنده و امید را
صبح عید را
بین گریههای شهر من
مهیمان کند.
تا نگاه عاشقانهای
برتمام خستگان کند!
راستی ،
گامهای ما چقدر
کوچههای شوق را عابر است؟
راستی ،
چند صفحه مشق ما
نامهای برای این مسافراست؟
زهرا محدثی خراسانی
دیگر بیا
قاصدک
مثل همیشه
با تمام شبنم چشمان خود
آب و جارو می کند
شهر دلم را جمعه ها
من به طول جاده های بی سوار انتظار
لاله می کارم بیا
ای تو اقیانوس بی پایان شوق
بی تو دیگر یاس ها هم بی قراری می کنند
پس کدامین روز جمعه باز می گویی
بگو
لاله های عشق را در کوچه قربان می کنم
جمعه های عمر من در حسرت دیدار تو
رو به پایان می رود
ای تمام وسعت آدینه ها
جان دلهای غریب و منتظر
دیگر بیا
سیده سکینه حصاری
لبخند تو خلاصه خوبیهاست
لختی بخند، خنده گل زیباست
پیشانیات تنفس یک صبح است
صبحی که انتهای شب یلداست
در چشمت از حضور کبوترها
هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست
رنگین کمان عشق اهورایی
از پشت شیشه دل تو پیداست
فریاد تو تلاطم یک طوفان
آرامشت تلاوت یک دریاست
با ما بدون فاصله صحبت کن
ای آنکه ارتفاع تو دور از ماست
دکتر قیصر امین پور
سراپا اگر زرد و پژمردهایم
ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پُر از خاطرات ترک خوردهایم
اگر داغ دل بود، ما دیدهایم
اگر خون دل بود، ما خوردهایم
اگر دل دلیل است، آوردهایم
اگر داغ شرط است، ما بردهایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گردهایم!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخمهایی که نشمردهایم!
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر بردهایم
دکتر قیصر امین پور
برای دوری از ریا ،
لاحول و لاقوة الا بالله را زیاد بگویید
برای درمان عصبانیت ،
صلوات زیاد بفرستید
برای تمرکز فکر ،
لااله الا الله زیاد بگویید ...
اگر می خواهید در کارتان گره نیفتد ؛ تا می توانید استغفار کنید
آیت الله بهجت ( ره )
شخصی 30 سال صف اول نماز جماعت می ایستاد ...... و
پشت سر پیشنمازی نماز می خواند ؛ یک شب آمد و دید صف اول جا نیست ...
صف دوم ایستاد و متوجه شد که کمی ناراحت است ولی نه ناراحت این
که ثواب صف اول را درک نکرده ؛ بلکه ناراحت است که چرا در انظار مردم
در صف اول نایستاده است ....
فهمید که ایستادنش در صف اول برای ریاکاری بوده است ...
نماز 30 ساله اش را قضا کرد !!
آیت الله مجتهدی ( ره )