اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

شعر میلاد پیامبر اکرم (ص) ........ 4


شعر میلاد پیامبر اعظم (ص)

تو آمدی و زمین در هوای تو افتاد
و عرش در هوس خنده‌های تو افتاد

برای درک تنفس در این جهان سیاه
هوای تازه‌ای از ابتدای تو افتاد

جهان شرک به خود آمد از بزرگی تو
به گوش کعبه و بت‌ها صدای تو افتاد

شکست طاق بلندی که عرش کسری بود
همین که روی زمین رد پای تو افتاد

پس از نگاه سیاه و سفید اربابان
نژاد عشق بشر در لوای تو افتاد

زمان شکست زمانی که آمدی احمد
تویی که یک شبه دنیا به پای تو افتاد

تو احمدی و به نور جمال تو صلوات
به هر یک از برکات و کمال تو صلوات

به احترام محمد زمین تبسم کرد
تو آمدی و جهان دست و پای خود گم کرد

ترک نشست به چشمان آبی ساوه
همین که چشم تو بر آسمان ترنم کرد

فروخت گوشه جنت به شوق خال لبت
که آدمی به هوایت هوای گندم کرد

هنوز دخترکان زنده زنده می‌مردند
خدا به خلق تو بر خلق خود ترحم کرد

تو آمدی، به زمین احترام برگردد
تو رحمتی که خدایت نصیب مردم کرد

خدا به خلق رسول گرامی خاتم
گذاشت سنگ تمام و سپس تبسم کرد

تو احمدی و به نور جمال تو صلوات
به هر یک از برکات و کمال تو صلوات

تو احمدی که خدا را به عرش فهمیدی
شبی که غیر خودت تا خدا نمی‌دیدی

کنار چشم تمام فرشته‌های خدا
فراتر از پر جبریل عشق بالیدی

تو در ضیافت عرشی لیلةالاسری
به طاق عرش خدا عکسی از علی دیدی

صدای مرتضوی علی‌ست آن بالا
که از زبان خدا عاشقانه بشنیدی

تو در کنار علی و فروغ شمشیرش
بساط کفر زمان را ز خاک بر چیدی

برای خلق بهشت این بهانه کافی بود
به لحظه‌ای که به زهرای خویش خندیدی

بیا و کفر مجسم ز کعبه بیرون کن
تویی که پایه‌گذار جدید توحیدی

تو احمدی و به نور جمال تو صلوات
به هر یک از برکات و کمال تو صلوات

حسن کردی

منتقم کربلا در راه است


عکس گل نرگس خیلی خوشگل

چو گیسوی تو من در پیچ و تابم یابن زهرا
چرا یک شب نمی‌آیی به خوابم یابن زهرا

تویی ماه منیرم به گیسویت اسیرم
از آن ترسم که آخر ز هجرانت بمیرم

حبیب منی، طبیب منی، بیا درمان دردم
کجا جویمت، چو گل بویمت بیا دورت بگردم

دل من بر سر زلفِ تو دارد آشیانه
نمی‌دانم چرا از من نمی‌گیری نشانه

بگو با من کجایی، چرا از من جدایی
گمانم یابن زهرا نجف یا کربلایی

به رویت قسم، به مویت قسم، گرفتار تو هستم
که با نقد جان، من بی‌نشان، خریدار تو هستم