یک لحظه با تو بودن، از عمر جاودان بِه
یک زخم از تو بر تن، از صد هزار جان بِه
خاک درِ تو بر رو از آبروست خوش تر
خار ره تو در باغ از سرو بوستان به
هر سو تو روی آری از کعبه می بری دل
هر جا تو پاگذاری از چشم آسمان به
اشکی که بر تو ریزد گردد شراب کوثر
قلبی که بر تو سوزد از گلشن جنان به
وقتی نخوانم از تو وقتی نگویم از تو
خاموشی ام ز گفتن، لالیم از زبان به
یک گوشه در حریمت از وسعت دو عالم
یک قطره از فراتت از بحر بی کران به
زخم تو مرهم دل، درد تو داروی جان
نام تو بر زبان ها از ذکر قدسیان به
دامان کربلایت از قلب عرش خوش تر
گودال قتلگاهت از ملک لامکان به
تا می سراید از تو تا می نویسد از تو
یک لحظه عمر "میثم" از عمر جاودان به