اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" خاطرات یک معلم ( 8 ) " :

کار درباره پایان نامه کارشناسی ارشد ادامه داشت و روزی من در حیاط دانشگاه تهران

برای استراحت نشسته بودم با صحنه جالبی روبروشدم که نقلش خالی از لطف نیست :

 

ظهر بود و حیاط خلوت و تعداد کمی دانشجو عبور می کرد .نزدیکی های من گروهی از

کلاغ ها به دنبال غذا در باغچه های پر از چمن می گشتند .

 

یکی از کلاغ ها تکه غذایی شبیه نان ساندویچی پیدا کرده و نگاهی به اطرافش کرد و

وقتی دید که کلاغ های دیگر کنارش نیستند با پایش و منقارش شروع به کندن زمین و

چمن ها کرد و آن نان را در میان انبوه چمن ها مخفی کرد و با پایش روی چمن ها راه

رفت که مطمئن شود نان ها مخفی شده !

 

من به ناگهان داستان جنگ هابیل و قابیل و این که چگونه به امر خدا دفن کردن جسد

برادر توسط قابیل توسط پرنده ایی به او یاد داده شد برایم تداعی شد ! که این پرنده

چه باهوش است که نان را از بقیه هم نژادهایش مخفی می کند حیرت کردم !

 

(  رویا )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد