ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سال اولی که به روستای سیاهو رفتم ، دانش آموزان قصد داشتند مرا بترسانند
و یکی از آن ها گفت : خانم خبر دارید که این روستا مسیر عبور قافله اجنه زنگبار
است !
من هم مسخره اش کردم و او قسم خورد که عین حقیقت را می گوید و بقیه
دانش اموزان هم حرفش را تایید کردند و جالب این که مسیر عبوراین قافله از
نزدیک منزل اجاره ایی ما می گذشت ! و دلیل صحت حرف شان آن بود که من
نترس ! می توانستم هنگام شب از پشت پنجره اتاقم صدای اجنه و زنگوله
قافله هنگام عبور را بشنوم ! باز من زیر بار نرفتم و آن ها را دست انداختم .
چند شب که سپری شد نزدیکی های خانه مان صداهای عجیبی می آمد ، صدایی
شیبه ناله آدم بود اما صدای آدم نبود ! و عجیب تر آن که صدای زنگوله هم می آمد .
آخرهفته که بندر آمدم از پدرم پرسیدم و او گفت این صدای تورگ ( شغال ) است که
صدایش شبیه آدم است . و پدرم گفت صدای زنگوله هم به احتمال زیاد ، بزهایی
است که از صحرا می آیند بوده .
به مدرسه که آمدم دانش آموزان گفتند : خانم صدای قافله اجنه را شنیدید ؟ ! من
هم گفتم : بله ! این قافله اجنه زنگبار از نوع اجنه روستایی و اهل خود روستا
هستند ! و صدای این بز بز قندی هم مربوط به بزهای روستاست ! بچه گیر آوردید !
هروقت به این قافله برخوردید سلام برسانید !