اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

طنز جبهه ( 11 ) :

 

 مسئول تدارکات بود .

نداریم تو کارش نبود ، اما خوب بلد بود چطوری بپیچونه !

سراغ پوتین می گرفتی می گفت : ببین ( پای لختش رونشون می داد ) خودم ندارم .

فانوس داری ؟

- ببین خومم ندارم ! درحالی که اصلا نیازی به فانوس و پوتین نداشت !

      " شادی روح شهدای تدارکات صلوات "

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد