اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اول دلم را صفا داد ، آیینه ام را جلا داد .......

 

دل بردی از من به یغما ، ای تُرک ِ غارتگر من

دیدی چه آوردی ای دوست ، از دست دل بر سر من


عشق تو در دل نهان شد ، دل زار و تن ناتوان شد

رفتی چو تیر و کمان شد ، از بار غم پیکر من


می سوزم از اشتیاقت ، در آتشم از فراقت

کانون من سینه من ، سودای من آذر من


بار غم عشق او را ، گردون نیارد تحمل

چون می تواند کشیدن ، این پیکر لاغر من ؟


اول دلم را صفا داد ، آیینه ام را جلا داد

آخر به باد فنا داد ، عشق تو خاکستر من 

 

صفای اصفهانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد