جهالت به معنای فقدان علم و تعقل
واژه عربی جهل که در فارسی به نادانی ترجمه شده، گاه نقیض علم و گاه نقیض عقل قرار میگیرد. با نگاهی به مجلد نخست اصول کافی و کتاب عقل و جهل به روشنی معلوم میشود که در روایات اسلامی دربسیاری موارد وقتی از جهالت و یا لشکریان جهل سخن به میان میآید، در برابر تعقل ورزی است. بنابراین، ترجمه جهل به معنای نادانی و ندانستن و فقدان دانش شاید ترجمهای ناقص و نارسا باشد؛چرا که در این ترجمه به مسئله تعقل و خردورزی هیچاشاره نمیشود؛ هر چند که نادان میتواند کسی باشد که خردورزی نکرده و از طریق معلوم خود مجهولی را حل نکرده است؛ اما نادانی و عدم آگاهی میتواند ارتباط با تعقل نداشته باشد؛ چرا که شاید همان معلوم نخست در اختیار نباشد تا تعقلی ورزد.
به هر حال، واژه جهل دارای دو کاربرد اصلی است؛ بدین معنی که گاه در برابر علم و گاه در برابر عقل به کار میرود. پس ممکن است وقتی گفته شود شخصی جاهل است به معنای فقدان دانش یا فقدان عقل و تعقل ورزی باشد.
علما جهل را بر اساس کاربردهای آن در فرهنگ قرآن سه قسم دانستهاند:
1. خالى بودن نفس از علم که معناى اصلى جهل است؛
2. اعتقاد به چیزى برخلاف آنچه که هست؛
3. انجام دادن کارى برخلاف آنچه که باید انجام شود.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 209، ذیل واژه جهل)
آثار جهل در زندگی بشر
انسان موجودی است که حقیقت او را، عقل و علم تشکیل میدهد و همین مسئله موجب شرافت انسان شده و او را تا مقام خلافت الهی پیش برده است. در آیات قرآن از جمله آیه 30 و 31 سوره بقره هنگامی که از شرافت و کرامت انسانی به عنوان خلیفه یاد میشود، به این نکته توجه داده شده که این سلطه انسان بر دیگر موجودات و لزوم اطاعت و تبعیت آنها از انسان در گرو علم او است که خداوند به وی بخشیده است و حتی فرشتگان مقرب نیز از آن علوم بیبهرهاند.
انسان با علم و بهرهگیری از عقل یعنی همان تعقل و خردورزی است که میتواند به این شرافت و کرامت فعلیت بخشد و خلافت خود را تثبیت نماید، وگرنه عدم بهرهگیری از عقل و علم به معنای باقی ماندن در نقص خواهد بود. چنین نقصی، بزرگترین فقری است که موجودی بدان دچار میشود، چنانکه رسول خدا(صلیالله علیه و آله) میفرماید: لا فقرَ اَشدُّ مِنَ الجَهلِ، لا مالَ اَعودُ مِن العَقلِ؛ هیچ تهیدستی سختتر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست.(اصول کافی، ج1، ص30) و از امام على(ع) نیز نقل شده که ایشان میفرماید: لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه؛ هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود. (تحفالعقول، ص89)
چرا که فقدان علم و عقل در هر انسانی او را از مقام شرافت و کرامت انسانی ساقط میکند و او را حتی پستتر از چارپایان میسازد.(اعراف، آیه 179؛ فرقان، 44) این گونه است که سازهای ناقص از خود به وجود میآورد و به دوزخ فراق میرود و هنگامی که فرشتگان عذاب از علت ورود به دوزخ میگویند، بر پایه همان کشفی که در هنگام مرگ رخ میدهد و به علم شهودی نسبت به خود و جهان میرسد(ق، آیه 22)، میگوید که از علم دیگران بهره نبرده و گوش به حرفهای عالمان و عاقلان ندادیم و خردورزی نداشتیم. (ملک، آیه 10)در روایات است که مسئولیت عاقل و عالم دو چندان است؛ زیرا میبایست همان گونه که خود را از خسران ابدی میرهاند دیگران را نیز برهاند.
از این رو مسئولیتی که برای عاقل و عالم است که همان آموزش جهال است. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: إِنَّ اللّه لَم یَخُذ عَلَى الجُهّالِ عَهدا بِطَلَبِ العِلمِ حَتّى أَخَذَ عَلَى العُلَماءِ عَهدا بِبَذلِ العِلمِ لِلجُّهالِ، لأَنَّ العِلمَ کانَ قَبلَ الجَهلِ؛ خداوند از نادانان پیمان نگرفته که دانش بیاموزند، تا آنکه از عالمان پیمان گرفته که به نادانان بیاموزند، زیرا دانش، پیش از نادانى بود. (غررالحکم، ج6، ص441، ح10926)
امام على(ع) نیز در این باره میفرماید: زکوهًْ العَقلِ احتِمالُ الجُهّالِ؛ زکات عقل تحمّل نادانان است.(التوحید، ص 127) این تحمل به اشکال مختلف صورت میگیرد که از جمله آنها برخورد سالم با آنان و تند نشدن نسبت به رفتارهای جاهلانهشان و برخورد اخلاقی داشتن با آنان (فرقان، آیه 63) و همچنین آموزش آنان است هر چند که با سختی باشد.
به هر حال، همه کرامت و شرافت آدمی در علم و عقل اوست و در برابر همه ذلت و بدبختیهای او نیز برآیند جهل اوست. بر همین اساس میتوان گفت که هر خوبی و خیری که برای آدمی است به سبب علم و عقل و هر شر و بدی نیز نتیجه جهل است. با این همه در آیات و روایات برخی از مصادیق مهم و اساسی شر و بدی که حاصل جهل است مورد تاکید قرار گرفته تا انسان را نسبت به وضعیت خود متذکر شود؛ زیرا قرآن و روایات در مقام پند و موعظه است و بیان کلیات نمیتواند آن تاثیری را داشته باشد که بیان مصادیق و جزئیات دارد. بر همین اساس، در اینجا از باب تذکر و یادآوری برخی از مصادیق آثار جهالت بیان میشود.
آثار جهالت را میتوان در حوزههای نظری و عملی شناسایی و بیان کرد. پس هم در حوزه اعتقادات و هم در حوزه عمل و اخلاق آثاری برای جهالت است که در دنیا و آخرت خودنمایی میکند. از همین روست که امیرمومنان علی(ع) جهالت را بزرگترین مصیبتهای بشر میداند و میفرماید: أَعظَمُ المَصائِبِ الجَهلُ؛ بزرگترین مصیبتها، نادانى است. (غررالحکم و دررالکلم، ص73) آن حضرت خاستگاه همه بدیها و شرور را جهالت میداند و میفرماید: اَلجَهلُ أَصلُ کُلِّ شَرٍّ؛نادانى ریشه همه بدیهاست. (غررالحکم و دررالکلم، ص73).
در آیات قرآن برای جهالت بیش از پنجاه اثر بیان شده است که شامل اموری چون احساس امنیّت مشرکان در پناه بتها (انعام، آیه 81)، اختلاف در مسائل(نساء، آیه 157؛ کهف، آیه 22)، ارزشگذاری غلط (هود، آیات 27 و 29؛ نحل، آیه 95)، استکبار و توقعات بیجا (هود، آیات 27 و 29)، اشتباه و خطا (بقره، آیه 273)، گمراهسازی دیگران (نساء، آیه 44)، اعراض از حق (انبیاء، آیه 24)، اقدامات نسنجیده (حجرات، آیه 6)، انحرافات اخلاقی و جنسی (یوسف، آیه 33؛ نمل، آیه 55)، انحصارطلبی و نفی ارزش دیگران (بقره، آیه 113)، انکار معاد و حقایق هستی (نحل، آیه 38)، بتپرستی (اعراف، آیه 138 و 139)، بدعت در دین (انعام، آیات 140 تا 148)، بیادبی و بداخلاقی (فرقان، آیه 63؛ قصص، آیه 55)، بیتقوایی (بقره، آیه 103)، بیصبری (کهف، آیات 68 و 71 تا 77 و 82)، پشیمانی (حجرات، آیه 6)، تعصب (بقره، آیه 113)، پذیرش خرافات (اعراف، آیه 131)، روآوری به سحر و جادو و مانند آن (بقره، آیه 102) شایعهسازی (نور، آیات 11 و 15)، دنیاطلبی (عنکبوت، آیه 64)، زیان (انعام، آیه 140) و مانند آن میشود.
رشد انسان در هر زمینهای به علم و عقل باز میگردد. انسان در مسائل مذهبی نیز با عقل و علم است که رشد پیدا میکند؛ و جهالت موجب میشود که مذهب رشد نکند و روشهای رفتاری آدمی بهتر نشود، بلکه آیینهای خوب و پاک با مانع جدی رشد مواجه شود. امیرمومنان امام على(ع) در این باره میفرماید: لا یَزکو مَعَ الجَهلِ مَذهَبٌ؛ هیچ آیینى، با نادانى رُشد نمىکند. (غررالحکم و دررالکلم، ص74)
جهالت، آدمی را از ارزش و اعتبار در دنیا و آخرت میاندازد. رفتاری که از روی جهالت صورت میگیرد خود موجب خواری و ذلت آدمی میشود. گاه دیده شده که جهالت نسبت به یک موضوع آدمی را به کارهایی وامیدارد که انسان را ذلیل میکند. امام على(ع) میفرماید:کَم مِن عَزیزٍ أَذَلَّهُ جَهلُهُ؛ چه بسیار عزیزى که، نادانىاش او را خوار ساخت.(غررالحکم و دررالکلم، ص76) آن حضرت هم چنین در سخنی دیگر میفرماید: اَلصِّدقُ عِزٌّ وَالجَهلُ دلٌّ؛ راستى عزّت است و نادانى ذلّت و خواری. (تحفالعقول، ص 356)
بر اساس آموزههای اسلامی، دینداری و اخلاق ریشه در عقل دارد و بیدینی و بیاخلاقی در جهالت رشد میکند؛ چرا که دین و اخلاق بویژه حیا که مهمترین فضیلت اخلاقی است، از لوازم عقل است (اصول کافی، ج1، کتاب عقل و جهل) پس در هر کسی جهالت باشد اخلاق از آن کس برود و شقاوت و بدبختی ابدی را برایش به ارمغان میآورد. امیرمومنان(ع) میفرماید: اَلجَهلُ مُمیتُ الحیاءِ وَ مُخَلِّدُ الشَّقاءِ؛ نـادانى، مایـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است. (غررالحکم، ص 75، ح 1164)
عذر و بهانه جاهل مقصر پذیرفته نمیشود؛ زیرا خداوند به او عقل داده و ابزارهای شناخت و علم و دانش را نیز در اختیار او قرار داده است. بنابراین اگر جاهل قاصر دسترسی به معلوماتی ندارد و از همین رو، عذر و بهانهاش به عنوان جاهل بودن پذیرفته میشود (نساء، آیه 17؛ انعام، آیه 54؛ نحل، آیه 119)، ولی از جاهل مقصر پذیرفته نیست. رسول خدا(ص) در اینباره میفرماید: قَلبٌ لَیسَ فیهِ شَىءٌ مِنَ الحِکمَةِ کَبَیتٍ خَرِبٍ فَتَعَلَّموا وَعَلِّموا وَتَفَقَّهوا وَلا تَموتوا جُهّالاً فَإِنَّ اللّه لایَعذِرُ عَلَى الجَهلِ؛ دلى که در آن حکمت نیست، مانند خانه ویران است، پس بیاموزید و تعلیم دهید، بفهمید و نادان نمیرید. براستى که خداوند، بهانهاى براى نادانى نمىپذیرد. (نهجالبلاغه، خطبه 91) پس اگر بخواهیم از مشکل جهالت رهایی یابیم، باید از عقل و ابزارهای شناختی چون حواس پنجگانه استفاده کنیم تا از جهالت رهایی یابیم؛ چرا که امیرمومنان على(ع) میفرماید: اَلعِلمُ قاتِلُ الجَهلِ؛ دانش، نابودکننده نادانى است.(غررالحکم و دررالکلم، ص73)
نشانههای جهالت
اگر بخواهیم آدم عاقل و عالم را از جاهل بازشناسیم، باید به کارهای او توجه کرد، زیرا عقل و جهل در رفتار آدمی خود را نشان میدهد. در اینجا به برخی از نشانههای جاهل اشاره میشود.
1. نافرمانی خدا:
انسان عاقل کسی است که جز اطاعت خدا نکند اما جاهل جز نافرمانی نبرد. رسول خدا(ص) در این باره میفرماید: إِنَّالجاهِلَ مَن عَصَى اللّه وَإِن کانَ جَمیلَ المَنظَرِ عَظیمَ الخَطَرِ؛ نادان کسى است که نافرمانى خدا کند، اگر چه زیبا چهره و داراى موقعیتى بزرگ باشد.(اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ج1، ص56)
2. شوخی زیاد:
یکی از نشانههای جهالت شوخی زیاد است؛ چرا که از چشم مردمان میافتد و مردم چنین فردی را جاهل میشمارند و با او رفتاری که در شان عاقل است نخواهند داشت. از این رو امیرمومنان(ع) به مردمان هشدار میدهد که از شوخی زیاد اجتناب کنند تا متهم به جهالت نشوند و عزت و کرامتشان از میان نرود. آن حضرت میفرماید: مَن کَثُرَ مِزاحُهُ استُجهِلَ؛ هر کس زیاد شوخى کند، نادان شمرده مى شود.(شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم، ج5، ص183، ح7883)
3. تکبر:
از دیگر نشانههای جاهل تکبر است؛ زیرا عاقل و عالم مانند درخت پرباری است که هرچه بیشتر محصول و میوه میدهد سر به زیرتر و افتادهتر است. جاهل، فردی به دور از فروتنی و اهل تکبر و خودبزرگ بینی است و همین رفتارش خود گواه و شاهدی روشن بر جهالت اوست. امام کاظم(ع) درباره این نشانه جاهل میفرماید: إِنَّ الزَّرعَ یَنبُتُ فِى السَّهلِ وَلایَنبُتُ فِى الصَّفا فَکَذلِکَ الحِکمَةُ تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَواضِعِ وَلا تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَکَبِّرِ الجَبّارِ، لأِنَّ اللّه جَعَلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ وَجَعَلَ التَّکَبُّرَ مِن آلَةِ الجَهلِ؛ زراعت در زمین هموار مى روید، نه بر سنگ سخت و چنین است که حکمت، در دلهاى متواضع جاى مىگیرد نه در دل هاى متکبر. خداوند متعال، تواضع را وسیله عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است.(تحف العقول، ص 396)
4. افراط و تفریط:
جاهل انسان معتدلی نیست و از همین رو در همه کارهای خود یا به افراط میرود یا تفریط میورزد. این یکی دیگر از نشانههای جاهل است که امام على(ع) به آن اشاره داشته و میفرماید: لا تَرَی الجاهِلَ اِلّا مُفرِطاً اَو مُفَرِّطاً؛ همیشه جاهل یا افراط گر و تجاوزکار و یا کندرو و تفریطکننده است. (النهایه، ج3، ص 435)
5. بهره نبردن از علم:
از دیگر نشانههای جاهل این است که از علم و عقل خویش بهره نمیبرد. بنابراین نمیتوان گفت که هر کسی علم و عقل دارد، جاهل نیست؛ چرا که کسی که از عقل و علم خویش بهره نبرد، مصداق حقیقی جاهل است. امام على(ع) میفرماید: رُبِّ عالِمٍ قَد قَتَلَهُ جَهلُهُ، وَ عِلمُهُ مَعَهُ لاینفَعُهُ؛ چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالشان سودی نمیدهد.(ارشاد، ص144)
6. ناشکیبایی :
از دیگر نشانههای جهالت فقدان صبر و حلم و بردباری است. پس ممکن است که شخص به ظاهر عاقل و عالم باشد، ولی برخوردار از حلم نباشد؛ زیرا حلم از آثار عقل و علم است و کسی که حلم نورزد از عقل و علم بهرهای نبرده است. از این رو پیامبر(ص) میفرماید: ثَلاثٌ مَن لَم تَکُن فیهِ فَلَیسَ مِنّى وَ لا مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. قیلَ: یا رَسولَ اللّهِ، وَ ما هُنَّ؟ قالَ: حِلمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ وَ حُسنُ خُلقٍ یَعیشُ بِهِ فِى النّاسِ وَ وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن مَعاصِى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ سه چیز است که هر کس نداشته باشد نه از من است و نه از خداى عزّوجلّ. عرض شد: اى رسول خدا! آنها کدامند؟ فرمودند: بردبارى که به وسیله آن جهالت نادان را دفع کند، اخلاق خوش که با آن در میان مردم زندگى کند و پارسایى که او را از نافرمانى خدا باز دارد. (خصال، ص 145، ح 172)
7. عجله بیموقع و سستی نابهنگام:
انسان عاقل و عالم کسی است که وقت شناس باشد و هر کاری را در زمان خودش انجام دهد. فرصتها را غنیمت شمارد و بداند که چون ابرها به سرعت میآیند و میروند. پس نه پیش از وقت عمل میکند و نه هنگام فرصتی آن را به تاخیر میاندازد. امام علی(ع) در بیان نشانههای جاهل میفرماید: مِنَ الخُرقِ، المعاجَلَةُ قَبلَ الإمکانِ و الاَناةٌ بعدَ الفُرصةِ؛ شتاب کردن در کاری پیش از بدست آوردن توانایی و سستی کردن بعد از به دست آوردن فرصت از نادانی است. (جهادالنفس، ح829)
8. پند ناپذیری و نهی ناپذیری :
از دیگر نشانههای جاهل میتوان به این دو خصلت اشاره کرد. امام علی(ع) در این باره میفرماید: الجاهِلُ لا یَرتَدِعُ، وبالمَواعِظِ لا یَنتَفِعُ؛ نادان باز نمىایستد (هیچ نهى و بازداشتى در او اثر نمىکند) و پند و اندرزها سودش نمىدهد. (غررالحکم، ح 1729 - منتخب میزانالحکمة، ص 600)
9. دشمنی با مردم:
از نظر امیرمومنان این نشانه یکی از مهم ترین نشانه هاست؛ چرا که سرچشمه همه نادانیها در انسان است. آن حضرت میفرماید: رأسُ الجَهلِ مُعاداةُ النّاسِ؛ سرآغاز نادانی، دشمنی با مردم است. (غررالحکم، ح 5247 )
" کیهان "