آه و واویلا صد آه و واویلا/شعله زد در دل داغ روحُ ا...
نیمه ی خرداد وقت عزا باشد/دل به درد وغم مبتلا باشد
شد امام ما مهمان اجدادش/زنده بادا تا به ابد یادش
**************اشعار رحلت امام خمینی**************
حال یاران از هجرش پریشان شد/عمر او وقف ِ،دین و قرآن شد
بوده خار چشم دشمن خوانخوار/شد ذلیل ِ او ظلم و استکبار
ما که مأنوسیم با عشق ثارا.../راهمان باشد راه روح ا...
**************اشعار رحلت امام خمینی**************
پیرو خطّ سرخ ولا هستیم/با امام خود عهد جان بستیم
ما همیشه در راه ولی هستیم/تا به پای جان با علی هستیم
جمله بر بندیم از ناله محملها/کربلا باشد مقصد دلها
**************اشعار رحلت امام خمینی**************
ناله ها داریم بر آن تن بی سر/هستی مادر،لاله ی پرپر
آنکه شد تشنه قربانی اسلام/رفته بر نیزه،کربلا تا شام
گریه کن ابر بهاری گریه کن
با من از این سوگواری گریه کن
**************اشعار رحلت امام خمینی**************
دل ندارد طاقت هجران او
با دل من خود به یاری گریه کن
**************اشعار رحلت امام خمینی**************
در فراق چهره مولای خویش
نایداز من هیچ کاری گریه کن
**************اشعار رحلت امام خمینی**************
چون دهم شرح غم اش را با کسی
تا همیشه، سوگواری گریه کن
**************اشعار رحلت امام خمینی**************
دل به عشق اش داده ام دلداده ام
بهر این دل، دلفکاری گریه کن
**************اشعار رحلت امام خمینی**************
می رسد خرداد و داداز یادِ او
کی توانم بردباری گریه کن
**************اشعار رحلت امام خمینی**************
سالیانی می رود بی روی او
برجهان و نابِکاری گریه کن
**************اشعار رحلت امام خمینی**************
دست ما از دامنش کوتاه شد
زان ما شد بی قراری گریه کن
**************اشعار رحلت امام خمینی**************
صابر از دل کی رود اندوه او
در عزایش غصّه داری گریه کن
**************اشعار رحلت امام خمینی**************
از خمینی درس دینداری بگیر
برچنان صبر و صبوری گریه کن
قال الصادق(ع):
قال رسولالله(ص):
«اذا رایتم الرجل کثیرالصلوهًْ و کثیرالصیام، فلا تباهوا به حتی تنظروا کیف عقله».
امام صادق(ع) فرمود:
هرگاه کسی را دیدید که بسیار نماز میخواند و روزه میگیرد، به او افتخار نکنید تا اینکه نگاه
کنید به عقلش که چگونه میاندیشد. (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- اصول کافی، ج1، ص578
چهل هزار نفر از بدکاران و اشرار قوم تو و شصت هزار نفر از اخیار و نیکان قوم تو را عذاب میکنم. شعیب(ع) به خدا عرض میکند: پروردگارا! آنها از اشرار و مستحق عذاب بودند اما چرا نیکان را عذاب میکنی؟!
خداوند به شعیب(ع) وحی فرمود: این اخیار و نیکان با معصیتکاران نرمش کردند و به خاطر خشم من، خشم نکردند. (1)
____________
1- وسائلالشیعه، ج16، ص 146
قال الامام علی(ع):
«املکوا انفسکم بدوام جهادها».
امام علی(ع) فرمود:
از طریق جهاد پیگیر با نفسهایتان(جهاد اکبر) بر آنها مسلط شوید. (1)
____________
1- تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص241، ح 4898
کاش همیشه صدایت میزدیم
ای کاش همهمان تو را میشناختیم
ای کاش تنها
در ندبه جمعهها
خلاصهات نکرده بودیم
و یا
در اسم یک
خیابان
کاش نه فقط برای حاجت
که همیشه
تو را صدا میزدیم
برخی از مواد خوراکی مغذی، ضررهایی نیز دارند. سر جمع، آسیبهایی که به بدن میرسانند بیشتر اثرات مثبت مقدار مواد مغذیی موجود است.
به گزارش جام جم آنلاین از ایرنا، برخی از مواد خوراکی مغذی، ضررهایی نیز دارند. سر جمع، آسیبهایی که به بدن میرسانند بیشتر اثرات مثبت مقدار مواد مغذیی موجود است؛ اما چرا ما این ۱۰ منابع غذایی را با نامهای مواد مفید در آنها میشناسیم در حالی که اینطور نیست.
مواد تشکیل دهندهی دیگری نیز در این محصولات موجود است که نیابد نادیده گرفته شوند.
بهتر است کره بادام زمینی پر چرب را بخرید؛ زیرا در حالت طبیعی این مغز برای بدن ما مفید است. در کرههای بادام زمینی کم چرب، موادی از جمله شکر به مقدار زیاد یا شیرین کنندههای مصنوعی و مواد زیانآور دیگری برای جبران مزه به کار گرفته میشوند.
بله درست خواندید. پنیر را در دنیای مدرن امروزه همه به عنوان یک منبع مهم کلسیم میشناسند در حالی که پنیر کالری و نمک بالایی دارد که موجب چاقی و افزایش فشار خون میشود. اگر به دنبال کلسیم و محکم کردن استخوانها هستید بادام خام بخورید.
این موضوع زمانی مطرح میشود که شما مجبور به انتخاب بین غذای بیرون و خانگی هستید. سپس به این فکر میفتید از بیرون غذای یخزده تهیه کنید و خودتان در خانه آن را گرم یا سرخ کنید. خیال میکنیم اینگونه به بدنمان لطف کردهایم در حالی که ما داریم مقدار بالایی از آرد، نمک و مواد نگهدارنده را وارد بدنمان میکنیم.
عادت کردهایم برای کسانی که مریض هستند کمپوت میوه میبریم. کمپوتهای میوه مقدار زیادی شکر و مواد نگهدارنده دارند. بهتر است از این پس به جای انواع کمپوتها، میوههای تازه بخریم.
اغلب به این دلیل شیر پاستوریزه مصرف میکنیم که اثرات هورمونهای تزریقی به گاو، در فرآیند پاستیرازیسیون از بین میرود. در حالی که اثرات هورمونها با داروهای ضدباکتری که به گاوها، از بین میرود و فرآیند پاستیرازیسون تنها میکروبهای خوب را از بین میبرد.
شیر پر چرب، سیستم عصبی بدن را بالانس میکند و ویتامینهای شیر را به مقصد مناسب در بدن میرساند. در ضمن شیر قوچ یا گوسفند عملکرد بهتری نسبت به شیر گاو در بدن دارند.
سالانه آفتکشهای بسیاری برای مزارع توتفرنگی خریداری و مصرف میشود. محصولات توتفرنگی این مزارع با سایزهای بزرگ عجیب و غریب، که هیچ شباهتی به فواید توتفرنگیهای ارگانیک ندارند برداشت میشوند.
خوشبختانه آشپزهای آماتور هم میتوانند سوپ بپزند. پس بهتر است در خانه دست به کار شوید، به جای تهیه سوپهای کنسروی. کنسرو سوپها سرشار از نمک است که موجب انواع بیماریهای قلبی، عروقی و فشار خون بالا میشوند.
" جام جم "
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پاره این ماه مبارک
از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت
ماه رمضان حافظ این گله بد از گرگ
فریاد که زود از سر این گله شبان رفت
شد زیر و زبر، چون صف مژگان، صف طاعت
شیرازه جمعیت بیداردلان رفت
بیقدری ما، چون نشود فاش به عالم؟
ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت
برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان
آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت
تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت
از نامه اعمال، سیاهی چو دخان رفت
با قامت، چون تیر درین معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
برداشت ز دوش همه کس بار گنه را.
چون باد، سبک آمد و، چون کوه، گران رفت.
چون اشک غیوران به سراپرده مژگان
دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت
صائب تبریزی
آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضان
هر چه جان بود سپردیم به آواز خدا
هر چه دل بود شکستیم به ساز رمضان
سر به آیینه «الغوث» زدم در شب قدر
آب شد زمزمه راز و نیاز رمضان
دیدم این «قدر» همان آینه «خلّصنا» ست
دیدم آیینهام از سوز و گداز رمضان
بیش از این ناز نخواهیم کشید از دنیا
بعد از این دست من و دامن ناز رمضان
نکند چشم ببندم به سحرهای سلوک
نکند بسته شود دیده باز رمضان
صبح با باده شعبان و رجب آمده بود
آن که دیروز مرا داد جواز رمضان
شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع
خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان
علیرضا قزوه
تا پیک صبا مژده ز عید رمضان داد
او باب چنان را ز رخ ماه نشان داد
از آتش دوزخ همه را حضرت جانان
از یُمن چنین روز بکف خط امان داد
از مرحمت ماه پر از فیض و ضیافت
پاداش خداوند به ما باغ جنان داد
بشنو ز خروس سحر از بام شریعت
بر پیکر این روز به آواز توان داد
بر مسلم و بر مسلمه این عید مبارک
کز نور حضورش طربی بر همگان داد
تا سود و زیان شد عملت را همه میزان
این عید صیامست نشان سود و زیان داد
مقبول نمازیست نیازش بود از پی
خوش آنکه بخیل فقرا لقمه نان داد
خورشید جهان بود همه صُم و صلاتت
کین گونه طراوت به تو و کون و مکان داد
برخیز و به شکرانه این عید سماع کن
زیرا رمضان را به تو حق هدیه گران داد
این روزه و این خمس و زکاتست پریسا
بر پیکره ی مرده ی اشعار تو جان داد
عید فطر آمد که ساقی عاشقان را جام داد
عاشقان تشنه را از جام وحدت کام داد
بعد چندی لب فروبستن ز اکل و شرب، دوست
سفره ای گسترد از احسان و بار عام داد
تا هلال ماه شوال از افق شد آشکار
ساقی از راه وفا، کام دل ناکام داد
خلعتی از تار و پود نور بر اندام جان
حضرت جانان ز لطف بیکران انعام داد
جانب میخانه بشتابید ای میخوارگان
کاین زمان پیر مغان، اصحاب را پیغام داد
حیف، رفت آن ماه و صد شکر آمد این عید سعید
دست ساقی باز می بوسم که ما را جام داد
لب فرو بستید از نوشیدنی گر چند گاه
از خم وحدت شما را باده ی گلفام داد
دست افشان، پایکوبان جانب ساقی روید
چون که عیدی باده ی جانبخش آن خوشنام داد
روزه داران را ز راه مرحمت در صبح عید
ایزد جان آفرین پاداش آن ایام داد
«خوش عمل» چون عید فطر آمد ز لطف خویشتن
حضرت حق طبع ما را قدرت الهام داد
بگذشت مه روزه ، عید آمد و عید آمد
بگذشت شب هجران، معشوق پدید آمد
آن صبح چو صادق شد، عذرای تو وامق شد
معشوق توعاشق شد، شیخ تو مرید آمد
شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد
شد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کلید آمد
جان از تن آلوده، هم پاک به پاکی رفت
هرچند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد
از لذت جام تو دل مانده به دام تو
جان نیز چو واقف شد، او نیز دوید آمد
بس توبه شایسته برسنگ تو بشکسته
بس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد
باغ از دی نامحرم سه ماه نمی زد دم
بر بوی بهار تو، ازغیب رسید آمد
مولوی
ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی
ای آنکه در حجابت دریای نور داری
من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟
برعکس چشمهایم چشمی صبور داری
از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما
کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟
در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت
کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟
آنکه در فرودگاه
خاموش میکوچید
دستهگل شکست را
بر بار من افزود
آنکه میکوچید
جز اندوه
از من چیزی نمیدانست
(«محمّد القیسی»، از کتاب « باد خانهی من است گنجشک بهانه»، تألیف و ترجمهی
«موسی بیدج»، انتشارات «قصیدهسرا»، ۱۳۸۱)
تقدیم به شهید «اماحمد[۱] صیام» از محلهی وادیالجوز در قدس
بارانی نرم و سبک
و فضایی که روی سنگی عاشق و لجوج میجوشد
کبوتران «الجلیل»
اندوه خود را زیر سقف پاییز گستردهاند
ای دخترکان شبنم!
«اماحمد» بر پیادهرو افتاده است
چون گلی که کتاب شهیدان را میآراید
چه کسی این خون را بند میآورد؟
چه کسی شادمانی اشکآمیزش را
به نان بدل میکند؟
برای بیست و سه گل
و هر کدام، یک نان.
بیست و سه گل
و مرگی که چونان طعم شبنم بر ما گواراست
و «جوز» درهای ژرف دارد
که «اماحمد» کلید خود را
در آن پنهان میسازد
و بیست و سه گل
و خورشیدی از ارغوان
گنجههای خود را برای کبوتران روشن میکند
و دوشیزگان ابر
عهدنامههای خود را
با تمام کشتزاران قسمت میکنند
ای دخترکان شبنم!
«احمد» اندوه رشیدش را
اینگونه بالا میبرد
و فریاد میکند:
ای ایستادگان بر پیادهروهای بیطرفی!
خون مادر من میگوید:
هر تفنگی که روز را به قدس رهنمون نشود
لیمویی مردود است
در آزمون فصلها.
بیست و سه گل
و تمام طاووسها سرگرم اشغال آیینهها
و کاخهایی آراسته به گیاه گناه
و نفت
در سینهی روسپیان لانه ساخته است
و هیچ کاری برای قربانیان نکردهاند
جز یک دقیقه سکوت!
بیست و سه گل
جشن شادمانی دارند
کشتارها پیوسته است
و دلاوران عرب
خونشان به جوش نمیآید!
کجاست آن همه هیاهو
بیست و سه گلاند
و هیچ سربازی گسیل نمیشود
چرا که فلسطین
نفت خلیج نیست
چرا که فلسطین
نفت خلیج نیست!
(«صالح هوّاری»، از کتاب «فراتر از میراث خون»، تألیف و ترجمهی «موسی بیدج»، انتشارات «پالیزان»، ۱۳۸۰)