اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

آمد زمستان .....


خودنمایی برف زمستانی در بهار پلدختر به‌روایت تصاویر‌- اخبار لرستان - اخبار  استانها تسنیم | Tasnim

 

آمد زمستان

بارید برف برتاکستان سبز تابستان

دل ها سرد و سنگین

آفتاب تابستان

نتواند آب گرداند

برفِ سردِ سنگین ِ

دل ها

در کدامین کوی و دشت

می توان یافت

بارش سرد و سخت باران را

این بارش دیدگان است

نه باران است

آسمان سخت بخیل است

و نگاهم بر عرش

بسته می ماند به روی آدمک های

سنگین دل

این زمستان است

یا تابستان گرم آن سو ؟    1

این سرود سرد و بی روح باد است

می رود یا می آید بر نخلستان ها

یکتا و تنها ، مانده بر شنزارهای سرد ساحل

رد پایی سبز بر ساحل و نخلستان ها      2

می ماند

او غریب و تنها می آید و رفته است

از پیش ما آدمک ها

شاید گر بلور تَنگ ما بشکند   3

باز می آید

خواهد آمد

---------------------------------------------------------------------                                                    

سروده : رویاپوراحمدگربندی – شنبه 11 تیرماه 1401 – ساعت    10:01 صبح

1- عالم برزخ

2- امام عصر ( عج )

3- غرور آدم ها

شعر انتظار .....


امام قائم (عج) مردم را می بیند، اما مردم او را نمی بینند | خبرگزاری بین  المللی شفقنا

وقت آن شد تا که چندین بیت نقاشی کنم
شاعری هستم که عشق تو مرا نقاش کرد

مانده ام از حد فاصل های بینا بینمان
تا به کی باید برای دیدنت ای کاش کرد...

جمعه بار غفلت من را به دوشش می کشد
هفته ها رفت و ولی چشمان من رویت ندید

درک من از غیبتت تا مرزهای هیچ بود
باید اول طرحی از نامردمی ها را کشید

پای لیلا بودنت باید که مجنونی کنم
بوسه هایی باید از پای سگ کویت گرفت

می نویسم از نیایش های صبح انتظار
ندبه هایی که هوای مستی از بویت گرفت

ای که انوار وجودت نور ایمان من است
مرحمت کن یک شبی بر سرزمین من بتاب

یک کرم کن تا شبی را در جوارت باشمو
لحظه ای کن این دعا بر روسیاهت مستجاب

من سرگشته بوی سردار بی سرم


عکس امام زمان و یارانش - عکس نودی

 

امام عصر (عج ) می آید

در انتظار آمدنش

از عرش تا مهد

گلباران خواهم کرد

لباس از نور خواهم پوشید

همه ما یاران منتظرت هستیم

فراخوانی کن

تا به سوی مکه آییم

یا

در کوفه آییم

نگاهم سبز است: امامم من

من سرگشته بوی سردار بی سرم

نگاهم و راهم سبز سبز است

چون سیدی و ساداتی

از نسل

یارانت هستم

سرسپرده و دلباخته ام

راهتان هستم

**************

شعری از رویاپوراحمدگربندی

بلدچی!

عکس های گل لاله صورتی، قرمز، سفید و زرد برای پروفایل تلگرام و اینستاگرام و  واتساپ

 حاج احمد (متوسّلیان) سر صحبت را باز کرد: «نگفتی توی خط چه کار می‌کردی؟» «اولش کنار قبضه خمپاره بودم‌، بعدش آموزش دیده‌بانی دیدم و دیده‌بان شدم. وقت عملیات...» کارهایم را که شمردم حاج احمد فقط گوش می‌داد، اما اسم گشت و شناسایی را که آوردم سرش را چرخاند.دستش را روی شانه‌ام ‌انداخت و گفت: «یک بلد چی باید اول خودش را بشناسد بعد خدای خودش را و بعد مسیر رسیدن به مقصد را.

آن‌وقت می‌تواند دست دیگران را بگیرد و راه را از چاه نشان بدهد. شاه کلید توفیق در عملیات‌ها دست بلد چی‌هاست. آنها باید گردان‌های پیاده را از دل معبر و میدان مین عبور بدهند و برسانند بالای سر دشمن‌، اما باید قبل از این کار‌، با دشمنِ نفس مبارزه کنن و از میدان تعلّقات بگذرند. آن وقت می‌توانند گردان‌ها را آن گونه که باید هدایت کنند و فکر می‌کنم تو بتوانی بلد چی خوبی باشی.
(حمید حسام‌، وقتی مهتاب گم شد، خاطرات علی خوش‌لفظ‌
سوره مهر‌، چاپ سوم‌، 1395‌، ص 73 و 74)

روایت صدثانیه‌ای

لاله صحرایی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد



شرمنده خدا...


محمدرضا از جبهه آمده بود. فکر می‌کردیم بعد این همه مدت که اومده باید یه چند روزی استراحت کنه. از اومدنش خوشحال بودیم و برای همین مزاحمش نمی‌شدیم.
اما او هر شب بیدار بود. نیمه‌های شب که ما می‌خوابیدیم او آرام و بی‌سر و صدا بلند می‌شد و نماز می‌خوند و استغاثه می‌کرد. حالت عجیبی داشت. یه جوری شرمنده خدا بود که انگار بزرگ‌ترین گناه روی زمین رو انجام داده. یک روز صبح ازش پرسیدم:
- داداش چرا اینقده نیمه‌شب‌ گریه می‌کنی؟
هیچی نگفت و طفره رفت.
گفتم:
- جون آبجی! تو مگه چیکار کردی که اینقده پیش خدا شرمنده‌ای و نالان؟ از کدوم گناه استغفار می‌کنی؟ گفت:
- این‌همه نعمتی که خدا به ما داده و نمی‌تونیم شکر نعمتاش رو بجا بیاریم، جای شرمندگی داره...
حالا که او رفته و تنها خاطراتی ازش باقی مونده، به قاب عکسش نگاه می‌کنم. به قاب عکسی که شهید تورجی‌زاده با لبی خندون و نگاهی نافذ، نگاهی که تا عمق وجودم می‌دوه نگاه می‌کنم و می‌گم:
- داداشی من چجوری از شرمندگی خدا در بیام؟


موضوع: شهید محمدرضا تورجی‌زاده

ابوالقاسم محمدزاده

کیهان

12تیر سالروز سقوط هواپیمای مسافربری ایران توسط ناوگان متجاوز آمریکا


در دوازدهم تیرماه 1367 شمسی برابر با سوم ژوئیه 1988 میلادی، هواپیمای مسافری ایرباس ایران که از بندرعباس عازم دُبی بود، بر فراز آب های خلیج فارس و در نزدیکی جزیره "هنگام" مورد هجوم یگان های دریایی متجاوز آمریکایی مستقر در آب های خلیج فارس قرار گرفت و سقوط کرد.

این هواپیما در زمانی که ایران در نبرد با متجاوزین بعثی که مورد حمایت شرق و غرب قرار داشت با موشک ناو جنگی وینسنس مورد حمله عمدی نیروهای تجاوزگر و جنایت پیشه شیطان بزرگ قرار گرفت حامل 298 مسافر و خدمه بود که تمامی آنها اعم از مرد و زن و کودک و نوجوان و کهنسال با وقوع این جنایت فجیع به شهادت رسیدند.


در میان سرنشینان هواپیما، 66 کودک زیر 13 سال، 53 زن و 46 تن تبعه کشورهای خارجی نیز بودند که کشته شدند. ساقط کردن هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران از سوی جنایتکاران آمریکایی، در حقیقت یکی دیگر از مراحل رویارویی استکبار جهانی با ملت بزرگ ایران برای تقویت متجاوزان عراقی در جبهه های جنگ بود.


پس از سقوط این هواپیما، مقامات آمریکایی برای توجیه این جنایت نابخشودنی، دلایل ضد و نقیضی عنوان کردند و کوشیدند این اقدام خصمانه را یک اشتباه قلمداد کنند. اما با توجه به مجهز بودن کشتی جنگی وینسنس به پیشرفته ترین سیستم های راداری و رایانه ای و همچنین مشخص بودن نوع هواپیمای در حال پرواز، مسلم شد که احتمال اشتباه وجود نداشته و این اقدام، کاملاً خصمانه بوده است.

با این حال مقام های آمریکایی پس از چندی، در توهینی آشکار به ملت ایران، مدال شجاعت بر گردن ناخدای این ناو انداختند و بدین سان حمایت رسمی خود را از این جنایت اعلام نمودند. به هر تقدیر، این جنایت نیز در کنار جنایات بی شمار دولت آمریکا، در پرونده سیاه استکبار جهانی ثبت شد و لکه ننگ دیگری بر تارک آن جنایت پیشگان نقش بست


نام: ویلیام سی راجرز سوم
(William C. Rogers?)
لقب: ویل
محل تولد: فورت‌‌ورث (Fortworth)، ایالت تگزاس
محل خدمت: نیروی دریایی آمریکا
سال‌‌های خدمت: 1992-1965
درجه: ناخدا
فرماندهی‌‌ها: ناو یو.اس.‌‌اس کاشینگ(DD-985)
ناو یو.اس‌‌.اس وینسنس (G-49)
گروه‌‌های آموزش‌‌های رزمی تاکتیکی نیروی دریایی
نبردها: عملیات ارنست ویل
مدال‌‌ها: نشان لیاقت
مدال شایسته خدمت
مدال تمجید خدمت مشترک
نشان روبان خدمت رزمی
مدال اعزامی نیروی دریایی
مدال اعزامی نیروهای مسلح

ناخدا ویلیام سی. راجرز سوم که معمولاً به عنوان ویل سی. راجرز سوم شناخته می‌‌شود در دسامبر سال 1938 در فورت‌‌ورث، تگزاس به دنیا آمد. او افسر نیروی دریایی آمریکا بود و بیش‌‌تر به‌‌خاطر فرماندهی ناو یو.اس‌‌.اس‌‌ ‌‌وینسنس(G-49)، یک ناوشکن در کلاس Ticonderoga مجهز به سیستم‌‌های رزمی Aegis شناخته شده است. در زمان فرماندهی او، این ناو مسئول سرنگون کردن پرواز شمارة 655 هواپیمای ایران برفراز خلیج‌‌فارس بود که منجر به کشته شدن 290 غیرنظامی شد و یک ماجرای بین‌‌المللی برای آمریکا به وجود آورد.


وینسنز در یک کلمه، پادگانی متحرک بود که به یمن داشتن تجهیزات پیشرفته می‌توانست هم زمان در هوا،‌ دریا و زیردریا جنگ کند. این ناو در زمان خود گرانترین – یک میلیارد دلار قیمت داشت – و پیشرفته‌ترین ناو جنگی موجود در جهان بود. اما این کشتی که رادارش می‌توانست شعاعی بیشتر از هواپیمای آواکس را پوشش دهد در صبح روز یک شنبه 12 تیر 1367 (سوم ژوئیه 1988) با استقرار در زیر دالان پروازهای تجاری،‌ هواپیمای غول‌پیکر ایرباس ایران را که از بندرعباس به مقصد دبی در حال پرواز بود هدف موشک‌های خود قرار داد و سرنگون کرد. این جنایت در حالی صورت گرفت که خلبان پرواز 655 به نام کاپیتان رضاییان تا آن زمان 25 بار این مسیر را پیموده بود و به دلیل مزاحمت‌های آشکار ناوگان آمریکا، مرتب برای آنها پیام می‌فرستاد.
مقامات آمریکایی ناشیانه درصدد پاک کردن صورت مسأله برآمدد، درحالی که اجساد 290 تن از سرنشینان این هواپیما بر روی آب‌های خلج فارس شناور بود مقامات نظامی آمریکا با تکذیب خبر رادیو تهران مبنی بر اصابت یک فروند ایرباس اعلام کردند که یک هواپیمای اف 14 را سرنگون کرده‌اند.


هر چند که شرح این ماجرا در این مجال نمی‌گنجد اما باید گفت این جنایت دست اول که ویلیام راجرز فرمانده رزمناو وینسنز مرتکب آن شده بود نه تنها با محکومیت رو به رو نشد بلکه بعدها به وی مدال لیاقت دادند و ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا این اقدام راجرز را دفاع از خود برشمرد! جان 290 انسان بی‌گناه در حالی توسط نیروی دریایی آمریکا گرفته شد که این اقدام حمله اتمی این کشور به ژاپن را در اوت 1945 در ذهن تداعی می‌کند، اما در مقیاس کوچک‌تر، دروغ‌گویی ریگان و آدمیرال کرو رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا به زودی برای مردم جهان روشن شد ولی به چه قیمتی؟ شیخ اجل، سعدی شیرازی در قولی می‌گوید: «این شعر من و مرگ فقرا و ننگ اغنیا، هر سه متاعی است که خریدار ندارد» مظلومیت ایران هیچ خریداری نداشت و بر ننگ آمریکایی‌ها هم با تبلیغات گسترده آن‌ها سرپوش گذاشته شد، فقرا هم که مرده بودند؛ حال چه می‌شد کرد؟


به طور یقین باید دانست که ویلیام راجرز فرمانده وینسنز با دستور مستقیم مقامات ارشد دولت آمریکا و برای فشار به ایران دست به این اقدام زده است،‌ اقداماتی که از ده ماه قبل شروع شده و امروز به اوج خود رسیده بود. این بار نیز ایران توسط وزیر امور خارجه وقت خود باز به دبیرکل سازمان ملل نامه نوشت و خاطرات تلخ گذشته را یادآوری کرد، در این نامه ولایتی یادآوری کرده بود که در ایران بارها نسبت به حضور ناوهای جنگی ایالات متحده آمریکا و مزاحمت‌هایی که برای اعمال حاکمیت ایران ایجاد می‌کنند، هشدار داده و چون به این هشدارها توجه نشده است، منجر به حمله موشکی ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران و کشته شدن کلیه مسافران و سرنشینان بی‌گناه آن شده است،‌ ولایتی خود به عمدی بودن این حمله اعتراف می‌کند و از دبیرکل می‌خواهد که مرتکبان این وحشیگری‌ها را آشکارا محکوم کند و هیأتی از کارشناسان را نیز برای تحقیق درباره این حادثه فورا اعزام نماید، در این جا باز هم سؤال قبلی در ذهن متبادر می‌گردد که وزیر امور خارجه وقت ایران به کدام مرجع قانونی شکایت کرده بود و این که چند بار به سراغ شورای امنیت – هر چند ناکارآمد و مزدور و مزوّر – شکایت برده بود که حال آمریکا با آن همه غرور و تکبر بخواهد به آن‌ها توجه کند، آیا صرف نامه نوشتن به دبیرکل سازمان ملل و درخواست از وی برای محکم کردن اقدامات قبلی و فعلی آمریکا می‌توانست برای ایران مفید فایده باشد،‌اگر اقدامات قبلی دبیرکل اثربخش می‌بود،‌ آمریکا به طور قطع به یقین این خبط بزرگ و از قبل برنامه‌ریزی شده را نمی‌:رد و با توجه به تأثیر آن در افکار عمومی – مانند سرنگونی هواپیمای مسافربری کره جنوبی توسط جنگنده‌های شوروی در سال 1983 که رسوایی بزرگی برای رژیم کمونیست حاکم بر مسکو پیش آورد – هرگز آن را مرتکب نمی‌شد.


جالب آن که ایران پس از 8 سال قهر از شورای امنیت و نامه به دبیرکل دادن پس از این حادثه سراغ شورای امنیت می‌رود، آن هم دو روز بعد از نامه ولایتی به دبیرکل. ایران طی نامه‌ای که این بار به رئیس شورای امنیت نوشت از او خواست که جلسه شورا را برای رسیدگی به جنایت آمریکا فورا تشکیل دهد. این درخواست ایران به سرعت توجه عمومی را به خود جلب کرد. هر چند ایران در طول جنگ 8 ساله عراق علیه خود بارها می‌توانست با استناد به اقدامات و بیانیه‌های دولت عراق که همگی برخلاف کنوانسیون‌های بین‌المللی مورد قبول همه کشورها بود به شورای امنیت شکایت ببرد، اما این کار را نکرد تا همان گونه که پیشتر گفته شد، ارتش عراق با فراغ بال از تحرک سیاسی ایران پرونده جنایات خود را قطورتر کند و راز شکیبایی مقامات ایران،‌ به خصوص وزارت امور خارجه را به دلیل عدم پاسخگویی مناسب و به موقع پیچیده‌تر نماید.

پرواز شماره655 ایران ایر

در سوم جولای سال 1988، ناو وینسنس، پرواز شماره 655 ایران ایر را با دو موشکSM-2MRسرنگون کرد. پرواز 655 ایران ایر که 290 مسافر را حمل می‌‌کرد، به‌‌مدت هفت دقیقه درحال پرواز بود که این دو موشک با فاصله تقریباً 8 مایل(13کیلومتر) از ناو وینسنس به این هواپیما اصابت کرد. این هواپیما درخلیج فارس در 5/6 مایلی (5/10 کیلومتری) جزیره هنگام سقوط کرد. در زمان وقوع این حادثه، ناو وینسنس داخل آب‌‌های ایران بود. دیوید کارلسون، افسر سرفرماندهی ناو یو.اس.اس سایدز (Uss Sides)، دومین کشتی‌‌ای که در زمان وقوع این حادثه تحت کنترل تاکتیکی راجرز بود، شخصاً از وی انتقاد کرد و او را بسیار پرخاش‌‌گر نامید. کارلسون ادعا کرد که سرنگون‌‌کردن پرواز شماره‌‌ 655 ایران ایر ناشی از به اوج رسیدن روح وحشتناک ستیزه‌‌جویی ناخدا راجرز بود که اولین بار چهار هفته قبل از این ماجرا دیده شد. کارلسون به وقایع روز دوم ژوئن 1988 اشاره کرد که مدعی شد راجرز، ناو وینسنس را که در تعقیب یک کشتی فله‌‌بر بود، به یک ناو محافظ ایرانی بسیار نزدیک کرد. این‌‌که او با پرواز دادن هلیکوپترش آن را به فاصله‌‌ بسیار نزدیکی از قایق‌‌های کوچک ایرانی برد و همچنین به جای هدایت کشتی دیگر برای شلیک به‌‌سوی کشتی‌‌های ایرانی، به‌‌سوی چند قایق کوچک نظامی ایرانی شلیک کرد. کارلسون با اشاره به هزینه‌‌ بالای این رزمناو در ارتباط با ناوهای محافظ وابسته به گروه رزمی، با تصمیم راجرز مخالفت کرد. «چرا می‌‌خواهی یک رزمناوAegis به‌‌سوی قایق‌‌ها شلیک کند؟ این کار عاقلانه‌‌ای نیست.»


ناو وینسنس که همچنان راجرز فرمانده‌‌ آن بود، مدت باقیمانده از مأموریت خود را به اتمام رساند و در 25 اکتبر 1988 به پایگاه دریایی سن‌‌دیه‌‌گو بازگشت. راجرز تا 27 می سال 1989 فرمانده‌‌ ناو وینسنس بود. در سال 1990، جورج بوش پدر به راجرز به ‌‌خاطر عملکرد خارق ‌‌العاده او به‌‌عنوان افسر فرمانده، نشان لژیون لیاقت اعطا کرد. این مدال به‌‌خاطر دوران تصدی او به عنوان فرمانده‌‌ ناو وینسنس از آوریل 1987 تا می 1989داده شد و هیچ اشاره‌‌ای به سرنگون کردن پرواز شماره‌‌ 655 ایران ایر نکرد.


"روحشان شاد٬ راهشان پر رهرو باد"

آمد زمستان .....


خودنمایی برف زمستانی در بهار پلدختر به‌روایت تصاویر‌- اخبار لرستان - اخبار  استانها تسنیم | Tasnim


آمد زمستان

بارید برف برتاکستان سبز تابستان

دل ها سرد و سنگین

آفتاب تابستان

نتواند آب گرداند

برفِ سردِ سنگین ِ

دل ها

در کدامین کوی و دشت

می توان یافت

بارش سرد و سخت باران را

این بارش دیدگان است

نه باران است

آسمان سخت بخیل است

و نگاهم بر عرش

بسته می ماند به روی آدمک های

سنگین دل

این زمستان است

یا تابستان گرم آن سو ؟    1

این سرود سرد و بی روح باد است

می رود یا می آید بر نخلستان ها

یکتا و تنها ، مانده بر شنزارهای سرد ساحل

رد پایی سبز بر ساحل و نخلستان ها      2

می ماند

او غریب و تنها می آید و رفته است

از پیش ما آدمک ها

شاید گر بلور تَنگ ما بشکند   3

باز می آید

خواهد آمد

---------------------------------------------------------------------                                                    

سروده : رویاپوراحمدگربندی – شنبه 11 تیرماه 1401 – ساعت    10:01 صبح

1- عالم برزخ

2- امام عصر ( عج )

3- غرور آدم ها

من سرگشته بوی سردار بی سرم


عکس امام زمان و یارانش - عکس نودی


امام عصر (عج ) می آید

در انتظار آمدنش

از عرش تا مهد

گلباران خواهم کرد

لباسی از نور خواهم پوشید

همۀ ما یاران منتظرت هستیم

فراخوانی کن

تا به سوی مکه آییم

یا

در کوفه آییم

نگاهم سبز است: امام من

من سرگشتهِ بویِ سردارِ بی سَرم

نگاهم و راهم سبز سبز است

گویند :

چون سیدی و ساداتی    1

از نسل آن ها

از یارانت هستم

سرسپرده و دلباختۀ

راهتان هستم

---------------------------------------------------------------------------------------------------

سروده : رویاپوراحمدگربندی – جمعه 10 تیرماه 1401 – ساعت 19:35 عصر

1- براساس خوابی که دیدم

 

 

امام عصر ( عج ) می آید

عکس امام زمان و یارانش - عکس نودی

لای لالایی گل زیبا مهتاب اومده بالا موقع خوابه حالا

لای لالایی گل رویا تواین شبای دنیا خیلی غریبه آقا

لای لالایی گل بارون وقتی که نیست آقامون غمی نداره درمون

لای لالایی گل لاله اشک چشما زلاله دیگه خوشی محاله

کاش زود تموم شن شبهای غیبت

زودتر سحر شه این شام غربت

لای لالایی شب نوره تو دلی که پرشوره آرزوی ظهوره

لای لالایی گل میخک دعا کن ای عروسک با دوتا دست کوچک

لای لالایی گل الماس بپیچه غرق احساس دوباره شمیم یاس

باز با دوتا چشم بسته دعا کن دلشکسته برای ماه خسته

تنهای تنهاست تو این زمونه

رنگین کمونه هفت آسمونه

لای لالایی گل پونه آقامون مهربونه دلش یه آسمونه

لای آقا روشن راهش فدای روی ماهش خدا باشه پناهش

لای لالایی گل شبنم میگه یه سپیده دم الا یا اهل العالم

لای لالایی گل نرگس کجایی گل نرگس کی میای گل نرگس

کاشکی بتابی خورشید ایمان

ای جان جانان مهدی دوران


جمعه 10 تیرماه 1401

شعر انتظار ....

عکس امام زمان و یارانش - عکس نودی

گفتم که بی قرار تو باشم ….ولی نشد

تنها در انتظار تو باشم ….ولی نشد

 

گفتم به دل که جلب رضایت کند … نکرد

گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد

 

گفتم که میرسی تو و من هم دعا کنم

در دولت تو یار تو باشم ولی نشد

 

گفتم که تا اجل نرسیده است لحظه ای

در خیمه ات کنار تو باشم ولی نشد

 

گفتم که خاک پای تو را تاج سر کنم

چون خاک رهگذار تو باشم ولی نشد

 

گفتم به قدر آه دل دلشکستگان

در روزگار تو باشم ولی نشد

 

گفتم دعا کنم که بیایی ببینمت

مانند مهزیار تو باشم ولی نشد

 

گفتم شمیم ماه مبارک که میرسد

در روضه بی قرار تو باشم ….ولی نشد


در محضر امام خمینی(ره)

 

نمای نزدیک از گل لاله صورتی

روح قدسی الهی

 

سرمستی شهید مطهری
از دروس اخلاقی- عرفانی امام خمینی(ره)


... پس از مهاجرت به قم گمشده خود را در شخصیّتى دیگر یافتم... فکر مى‏کردم که روح تشنه‏‌ام از سرچشمه زلال این شخصیّت سیراب خواهد شد.
اگرچه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از «مقدّمات» فارغ نشده بودم و شایستگى ورود در «معقولات» را نداشتم، امّا درس اخلاقى که وسیله شخصیّت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته مى‌‏شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمى، مرا سرمست مى‏‌کرد...


بدون هیچ اغراق و مبالغه‌اى این درس مرا آنچنان به وجد مى‌آورد که تا دوشنبه و سه‌شنبه هفته بعد خودم را شدیداً تحت تأثیر آن مى‏‌یافتم.
بخش مهمّى از شخصیّت فکرى و روحى من در آن درس- و سپس در درس‌هاى دیگرى که در طىّ دوازده سال از آن استاد الهى فرا گرفتم- انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و مى‏‌دانم. راستى که او «روح قدسى‏ الهى» بود.

*مجموعه‏ آثار استاد شهید مطهرى(علل گرایش به مادی‌گری) ج‏1، ص 441 - با ویرایش جزئی


ویژگی‌های همنشین خوب

گل لاله برای پروفایل گوشی | Photo by Valentin Hermann

 

قال‌النبی(ص): یاابن مسعود فلیکن جلساؤک الابرار، واخوانک الاتقیاء و الزهاد،

لان الله تعالی قال فی کتابه: الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین»(زخرف- 67).


پیامبر اکرم(ص) فرمود: ای ابن مسعود! نیکوکاران، برادرانی که تقوا ملکه آنها است و

دلشان وابسته به دنیا نیست را همنشین خودت قرار بده! چرا که خداوند متعال در قرآن

می‌فرماید: در روز قیامت بعضی از دوستان با بعضی دیگر دشمن هستند مگر متقین.(1)
____________
1- بحارالانوار، ج 74، ص 100


شعر انتظار ......



عکس امام زمان و یارانش - عکس نودی

 

ای کاش می شد با تو قرآن سر بگیرم

در آسمانی نگاهت پر بگیرم 

ای کاش می شد امشب ای قرآن ناطق

دست شما را جای قرآن سر بگیرم 

ای کاش می شد لااقل یک بار در خواب

با دست آغوشم تو را در بر بگیرم

ای کاش پایم واشود در خیمه اش تا

یک لقمه نان و عشق از دلبر بگیرم 

ای کاش در تقدیر من امشب نویسند

پای تو را یک شب به چشم تر بگیرم 

ای کاش می شد تا برای سجده از تو

مهری زخاک تربت مادر بگیرم 

تقدیرم ای کاش این شود با تو محرم

ده روز روضه بر تن بی سر بگیرم 

من عاشقم خرده ز ای کاشم مگیرید

ای کاش ها را کاش ازاین در بگیرم

اگر بمانی از دنیا هیچ حظ و بهره‌ای نخواهی داشت (حکایت اهل راز)

عکس گل محمدی ؛ مشخصات ظاهری گل محمدی چگونه است - فال و خواب

شیخ محمد حسین تهرانی از شاگردان خوب مرحوم آخوند خراسانی بود. وی می‌گفت وقتی به نجف رفتم درس آخوند چیز تازه‌ای برایم نداشت. ایشان در سنّ حدود پنجاه سالگی برایم نقل کرد که: 

در سنّ دوازده سالگی در نجف بیمار شدم، بیماری‌ای بسیار سخت که گویا مشرف به موت شدم. مادرم متوسل به امیرالمؤمنین(ع) شد. 

در آن حال در بستر بیماری بزرگواری را دیدم که فرمود: مادرت آمده و شفای تو را از ما خواسته، اما اگر بمانی از دنیا هیچ حظ و بهره‌ای نخواهی داشت. می‌خواهی بمانی؟

گفتم: چون مادرم من یکی را دارد و دوست دارد بمانم شفا بدهید.

فرمود: بلند شو، خوب شدی.

خیس عرق شدم و حالم خوب شد. مادرم رسید مرا بغل کرد، خوشحال شد. به حرم  بازگشت و تشکر کرد.

مرحوم شیخ محمد حسین، سال‌ها بعد، برایم گفت: تا الآن (در سن 85 سالگی) هیچ حظ و بهره‌ای از دنیا نداشته‌ام.

حاج آقا مرتضی تهرانی فرمودند: وی با آن مقام علمی به‌قدری در فقر بود که تا آقای بروجردی زنده بود، زندگی او را آقای بروجردی اداره می‌کرد. 

بعد امام خمینی که به نجف رفت، هزینۀ زندگی او را ایشان می‌داد. کسی به او زن نداد، تا اینکه کنیز سیاهی آوردند و به ازدواج او درآوردند. از او دو دختر پیدا کرد. 

دختر بزرگش خاله صغری نام دارد و دیگری طوبی که دیوانه است. این یکی دیگری را پرستاری می‌کند.  آنها در حال حاضر حدود صد سال دارند و در تهران زندگی می‌کنند و ادارۀ زندگی آنها توسط اینجانب(مرتضی تهرانی) است.

* کتاب: خاطره‌های آموزنده، نوشته آیت‌الله محمدی ری شهری انتشارات دار الحدیث قم

در محضر امام خمینی(ره)

باغ گل‌های اصفهان (عکس)

تقوای سیاسی امام نسبت به مخالفین 


ما یک شب در خدمت امام بودیم. من از ایشان پرسیدم نظر شما نسبت به فلان کس چیست-نمی‌خواهم اسم بیاورم؛ یکی از چهره‌های معروف دنیای اسلام در دوران نزدیک به ما، که همه نام او را شنیدند، همه می‌شناسند- امام یک تأملی کردند، گفتند: نمی‌شناسم. بعد هم یک جمله‌ مذمت‌آمیزی راجع به آن شخص گفتند. این تمام شد.

من فردای آن روز یا پس‌فردا- درست یادم نیست- صبح با امام کاری داشتم، رفتم خدمت ایشان. به مجردی که وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینکه من کاری را که داشتم، مطرح کنم، ایشان گفتند که راجع به آن کسی که شما دیشب یا پریشب سؤال کردید، «همین، نمی‌شناسم». یعنی آن جمله‌ مذمت‌آمیزی را که بعد از «نمی‌شناسم» گفته بودند، پاک کردند.

ببینید، این خیلی مهم است. آن جمله‌ مذمت‌آمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛ خوشبختانه من هم به کلی از یادم رفته که آن جمله چه بود؛ یعنی یا تصرف معنوی ایشان بود، یا کم‌حافظگی من بود؛ نمی‌دانم چه بود، اما این‌قدر یادم هست که یک جمله‌ مذمت‌آمیزی بود. همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یک روز بعدش آن را پاک کردند؛ گفتند: نه، همان نمی‌شناسم. ببینید، اینها اسوه است.

* بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های نمازجمعه‌ تهران در حرم امام خمینی(ره)- 1389/3/14

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب