ای شهیدان کجاست منزلتان
چیست جز آفتاب در دلتان
روی در آب چشمه می شویید
از خدا عاشقانه می گویید
رختی از انعطاف در برتان
تاج سرخی از عشق بر سرتان
همرهان ستاره در شب کور
رفته تا پشت لحظه ها تا دور
تا خدا، تا ستاره، تا مهتاب
تا صدای شکوفه در دل آب
آفتابید در هزاره ی عشق
دلتان گرم از شراره ی عشق
عطرتان بوی خواب را برده است
آبروی سراب را برده است
سلمان هراتی