اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" نگاهی به زندگی نامه ی خیام : "

حکیم عمر خیام نیشابوری از بزرگترین دانشمندان ایرانی واز مفاخر ملی ایران است.اوبه همه فنون ومعلومات معمول زمان خود محیط بوده ودر فلسفه وریاضیات و هیئت و نجوم تخصص داشته است. اهل نیشابوراست ودر بیرون آن شهر درجوار امامزاده معروف مجمد محروق به خاک سپرده شده است. نام اوعمروکنیه اش ابوالفتح ولقبش غیاث الدین ونام پدرش ابراهیم بوده است. شهرت نام برده به خیامی ویاخیام بدرستی معلوم نیست از چه روست ظاهرا پدرش این عنوان را داشته ویا چادر دوز بوده است.

 (در کتاب هایی ازجمله جامع التواریخ . روضه الصفا و تذکره دولتشاه آمده است چون شغل پدر خیام خیمه دوزی بوده است.)

ازتاریخ ولادت خیام هیچ معلوم نیست جزاین که دریکی از سال های نیمه اول سده هجری واقع شده است. همچنین سال وفات او هم مشخص نیست اما می دانیم که از پانصد و بیست هری چندان دور نبوده است. تفضیل زندگانی خیام مانند احوال همه بزرگان مجهول است آنچه یقین است این است که در467 هجری در سلطنت جلال الدین شاه سلجوقی ووزارت خواجه نظام الملک چون خواستند ترتیب تقویم یعنی محاسبه سال و ماه را موافق قواعد نجومی بدرستی معین کنند هیئتی از دانشمندان اهل فن هیئت نجوم را برای این مقصود برگزینند و مامورساختند تا محاسبه را ترتیب دادند و آن درست ترین محاسبه سال شماری ومعروف به تقویم جلالی است.

خیام یکی از دانشمندان و گویا بر همه مقدم بوده است و بنا بود به رسد خانه و زیجی نیز اقدام کنند اما با مرگ خواجه نظام الملک و سپری شدن روزگار ملکشاه آنها صورت نگرفت. مسافرت هایی از خیام به بلخ و هرات و اصفهان وحجاز ذکر کرده اند. و دراحوال او گفته اند ! در تصنیف و تعلیم بخل داشت و تند خوی بود و تند خویی اورا می توان تصدیق کرد چون از سنش پیداست که بسییار حساس بوده است . رباعیات خیام از پیشین پسندیده عام و خاص آمده و حکیم نیشابور سرآمد رباعی سریان شناخته شده بود گاهی می گفتند : چنانکه فردوسی در رزم سازی و سعدی در غزل سرایی در نخستین پایه اند خیام نیز در سرودن رباعی این مقام را دارد.

خیام که خیمه های حکمت می دوخت            در کوره ی غم فتاده ناگاه بسوخت    

مقراض  اجل  طناب  عمرش  ببرید              فراش   قضا برایگانش بفروخت      

ویژگی های خیام :

نیروی ادراک . هوش بالا. وسعت دایره ی اطلاعات و سلطه ی کامل وی را بر علوم نقلی ستوده اند. از قوهی حافظه ی خیام داستانی نقل شده است که آن جای شگفت و جالب توجه است: نقل میکنند خیام کتابی را در اصفهان هفت مرتبه مرور کرد و سپس آن رادر نیشابور املا فرمود . پس از مطابقت معلوم شد اختلا ف ناچیزی با اصل متن دارد. اما از ویژگی های او نیز ویژگی های اخلاقی مسلم او کم حرفی و اجتناب از معاشرت است و نیز تند خویی که آن رامی توان بر مزاج عصبی یا حالت حجب وی حمل کرد.  

آثار خیام عبارت اند از:

 القول علی اجناس الذی بالاربعه : دربا ره ی موسیقی می باشد ودر دانشگاه تدریس و در کتابخانه ترکیه نگه داری می شود .

رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس : در سال 470 ه.ق با خط خود خیام نوشته و محتویات ان در باب هندسه است . 

 رساله قسمه ربع الدایره : رساله یازده صفحه ای است و در باب تقسیم ربع دایره و تحلیل آن به معادله ی درجه سوم و حل آن به وسیله ی قطوع مخروطی است.

و رساله ی فی البراهین علی مسایل الجبر و المقابه :

 در باب علم جبر می باشد . و13 رساله و کتاب که خود خیام به ثبت رسانده است .

 القاب و عناوین خیام :

 1 امام خراسان . 2 حجته الحق. 3 سید الحکما .        

چند داستان از خیام :

1 گویند فقیهی هرروز صبح پیش خیام می رفت و درس حکمت می خواند و چون به میان مردم می امد از او به بدی یاد می کرد . یک بار خیام چند تن را با طبل و بوق در خانه ی خود پنهان کرد. چون فقیه به عادت خود به خانه ی وی آمد خیام فرمان داد تا طبل ها و بوق ها را به صدا در بیاورند مردم از هر سوی در خانه ی او گرد آمدند . خیام گفت: ای مردم نیشابور این فقیه شماست که هر روز در همین هنگام نزد من می آید ودرس حکمت می آموزد و آن گاه پیش شما از من به نحوه ی که می دانید یاد می کند اگر من همان باشم که او می گوید پس چرا از من علم می آموزد و اگر چنین نیست چرا از استاد خود به بدی یاد می کند 

 2 سه یار دبستانی :

 می گویند عمر خیام . حسن صباح و نظام الملک هم درس بوده اند و بعد رفته رفته به قدری به هم انس گرفته اند که با هم عهد بستند در آینده یکی از ایشان بر حسب اتفاق به جایگاه و منصبی برسد بقیه دوستان را نیز با خودش شریک کند . در آن زمان به دنبال احدی نمی گذست که این محصلین که آن روز عهدی خیالی بستند بعد از چندی تاریخ دنیا را منقلب نماید. اما پس از چندی حسن بن علی که ما او را به نظام الملک می شناسیم. وزیر الب ارسلان سلجوقی و پس از او ملک شاه شد و مدرسه ی نظامیه را در بغداد بنیاد نهاد هنگامی که عمر خیام دید رفیق و مصا حبش صاحب مقام و منصب گشت و در اصفهان به نزد وی رفت. خواجه نیز مقدمش را گرامی داشت و عهدی را که با یک دیگر بسته بودند به یاد آورد از امام خراسان (خیام ) پرسید خواست تو چیست؟ خیام می دانست که هر چه بخواهد خواجه از انجامش کوتاهی نمی کند ولی چون دارای مشانت طبع و مناعت نفس بود جز وجهی برای معاش و آن هم بسیار مختصر و معمولی تقا ضای دیگری نکرد . خواجه نیز مزرعه ای در نیشابور که ایده ی سالانه ی آن حدود پانصد تومان امروز بود به وی داد . خلاصه ی داستان سه یار دبستانی که در بالا آورده شد در کتاب های بسیاری از جمله : جامع التواریخ. روضه الصفا و تذکره دولتشاه آمده است . این داستان به سه یار دبستانی یاد می شود .

3 از دیگر بزرگان هم عصر خیام می توان به شاعر گران قدر و عارف بزرگ قرن پنجم حکیم سنایی غزنوی اشاره نمود. او در یکی از سفر های خود به مشکلی برخورد و. به همین علت نامه ای مفصل به خیام نوشت تا وی با استفاده از نفوذ و اعتبار خود مشکل وی را برطرف نماید. هر چند سنایی در این نامه به صورت روشن به بزرگی و اعتبار خیام اشاره نکرد اما همین که شکل خود را بروی عرضه نمود تا گره کارش به دست او باز شود نشان از نفوذ کلام خیام در پیش حاکمان و فرمانروایان دارد . و نیز خاقانی شروانی شاعر بلند آوازه ی ایرانی نامه ای به شروان شاه نوشت که در آن به قطر مقدری خیام اشاره نمود . البته از موضوعی که سبب نگارش شده اطلاعی در دست نیست اما می توان چنین استنباط کرد که از طرف شروان شاه در حق خاقانی و ارزش وجودی وی در دستگاه سلطنتی قصوری روی داده و خاقانی باذکر این حکایت خواسته قدر و منزلت اهل دانش را در دربار ملکشاه سلجوقی به رخ شروان شاه بکشد.

 البته قطع مقرری خیام خود شنیدنی است و خواندن آن خالی از لطف نمی باشد : (( روزی خواجه بزرگ کاشانی در کاخ ملکشاه بر روی دیوان نشسته بود عمر خیام درآمد گفت : ای صدر جهان از وجه ده هزار دینار معاش در هر سال من کمتر باقی به دیوان عالی مانده است نایبان دیوان را شاراتی بلیغ می باید تا بستانند . خواجه گفت: تو جهت سلطان عالم چه خدمت می کنی که هر سال ده هزار دینار موسوم تو باید داد ؟ عمر خیام گفت: واعجبا ! من چه خدمت کنم سلطان را ؟ هزار سال آسمان را در مدار و سیر و شیب و بالا جان باید کندن تا از این آسیا بک دانه ای درست چون عمر خیام بیرون افتد و از این هفت شهر پای بالا هفت سر شیب یک قافله سالار دانش چو من درآید. اما اگر خواهی از هر دهی در نوا حی کاشان چون خواجه ده ده بیرون آرم و به جای او بنشانم که هر یک از عهده ی کار  خواجگی بیرون آید. خواجه از جای بلند شد و سر را به پایین انداخت . که جواب بس پای بر جای دید. این حکایت بر حضرت ملکشاه باز گفتند. گفت : با الله که عمر خیام راست گفت و. خاقانی عین حکایت رابرای شروانشاه نقل میکند که در منشات وی نیز آمده است .)) 

زآن عقل بدو گفت که ای عمر عثمان  هم عمر خیامی وهم عمر خطاب*   خیام همان قدر که به شادی و لذت بردن از دنیا اهمیت می دهد . ولی در کنار هر خوشی از مرگ و نیستی نیز سخن می گوید . شاید به دلیل آن که نمی خواهد مخاطبش در شادی کامل غرق و از نیستی دنیا غافل شود او نوش و نیش را در کنار یک دیگر به زیبایی می نشاند .:    

 

  خیام اگر زباده مستی خوش باش            با ماه رخی اگر نشستی خوش باش       

  چون عاقبت کارجهان نیستی است          انگارکی نیستی چوهستی خوش باش       

    خیام و ژو کوسفکی:

 در سال 1897 میلادی مجموعه مقالاتی به منظور بزرگ داشت (( ویکتور روزن )) به خاطر بیست و پنج سال استادی ادبی عربی وی در دانشگاه سن پیترزبورگ توسط همکاران و شاگردانش جمع آوری شد و به رشته ی تحریر در آمد تا به وی اهدا گردد. از جمله کسانی که برای این مجموعه مقاله ای نوشتند والفتین ژروکوسفکی استاد زبان فارسی در دانشگاه سن پیترز بورگ بود که عنوان آن (( عمر خیام و رباعیات گرنده )) نام دارد . به حق باید گفت که مقاله ی ژوکوسفکی نخستین تحقیق مستند مستدل و علمی درباره ی عمر خیام است . ژوکوسفکی در پیوهش خود به دو نکته مهم می پردازد . اول شرح حال خیام و دوم شناخت رباعیات منسوب وی.

  ازجمله شاعرانی که در خارج مرز های ایران از شهرت بسیاری برخوردار است می توان به حکیم عمر خیام اشاره نمود . هر چند که رباعیات او بسیار لطیف و پر جاذبه است اما بی گمان این اشتهار مرهون تر جمه ی آزاد و هنرمردانه ی است که ادوارد جرالد و شاعر انگلیسی به ذوق وسلیقه ی خویش از رباعیات خیام کرده و نخستین بار در در سال 1856 میلادی به چاپ رسیده است .

برای بزرگانی چون خیام هرگز نمی توان مرگ را تصور کرد . چراکه اندیشه تفکر و حکمت او چون جریان سیالی در ادبیات و علم ایران همواره باقی است اما هر جسمی را پایانی است و خیام را نمی توان از این قاعده مستسنا دانست. و خیام در حالی که در سجده ی پرور دگار خویش بود و این دعا را زمزمه می کرد: ((الهم انی عرفتک علی مبلغ امکانی فاغفرلی فان معرفتی ایاک ووسیلتی الیک)) دار فانی را وداع گفت. 


منابع و ماخذ :

 دشتی . علی . دمی با خیام ص 47.106. 104 – همان ص47.12.525.526 –

 زندگانی خیام مولف لیلا میری ص40.30.22.38و48و54 – ترانه های خیام ص 54—

چشمه روشن ص 19 – تاریخ ادبیات ایران ص 525.              

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد