من شک ندارم میرسد آن فرصت موعود
سرسبز میگردد زمین از برکت موعود
من شک ندارم آسمان هم رام خواهد شد
روزی به زیر گام های قدرت موعود
میآید آن مردی که میگویند میبارد
از آسمان دستهایش رحمت موعود
گفتند میآید و روشن می کند یک روز
چشمانمان را آفتاب قامت موعود
اما دل من این دل مشتاق و شیدایی
طاقت ندارد بیش از این بر غیبت موعود
در انتظارم تا طلوع صبح آدینه
ای کاش باشم در رکاب حضرت موعود
الهام امین
دیشب دوباره خواب دیدم
دنیا چنان یک بوستان شد
بر قلب پر اندوه مردم
شادی دوباره میهمان شد
دیشب دوباره خواب دیدم
پروانهها را پونهها را
در خواب دیدم میدوم من
بو میکشم بابونهها را
دیشب دوباره خواب دیدم
آقایمان مهدی رسیده
دیدم که ایران لالهزار است
رنگ از رخ دشمن پریده
وقتی برای مادر امروز
تعریف کردم خواب خود را
آرام مادر گریه میکرد
میگفت عجل یابن زهرا
مجتبی دستوری
دو چشمم پیر شد کی خواهی آمد
ز دنیا سیر شد کی خواهی آمد
تمام لحظههایم آی ای عشق
سیه چون قیر شد کی خواهی آمد
برای آنکه در دستش بگیری
جهان شمشیر شد کی خواهی آمد
دل خورشیدیم مولای موعود
به شب زنجیر شد کی خواهی آمد
به تسبیح تو شعرم ناله سر داد
عجب دلگیر شد کی خواهی آمد
یوسف مجردی
چه خلوت خوشی دارد این گوشهی قشنگ!
باد از عطر علف، بیهوش
هوا از عیش آسمان، آبی
و ذهن روشن هیزم
که گرمِ گرم ... از خیال جنگل افرا و صنوبر است.
...
چه بوی خوشی میآید از حواشی این پونهزار!
باید آنجا
آن دوردستِ کمی مانده به رود
باران باشد،
یک جادهی خیس نقرهپوش آنجا
پیچیدهی نم و نی
پر از نقش پای پرنده و آهوست
آنجا بادهای از شمال آمده
دارند رمههای سراسیمهی مه را
به جانب درههای پنج و نیم غروب میبرند!
...
و من که بدم میآید
این لحظه فقط شاعر باشم
دوستان دورِ جنگل صنوبر و افرا ... دیر کردهاند،
چوبدست پیرمرد را برمیدارم
راه میافتم ...
"سیدعلی صالحی"
چه بوی خوشی میوزد از سمت آسمان
پَرپر هزار و یکی گنجشک بهارزا
بر شاخسار بلوطی که بالانشین است
و باز پناه جُستن پوپکی
پیالهی آبی ...
...
دارد از پشت نیزار این دامنه
صدای کسی میآید
کسی دارد مرا به اسم کوچک خودم میخواند
آشناست این هوای سفر
آشناست این آواز آدمی
آشناست این وزیدن باد
خنکای هوا
عطر برهنهی بید ...
...
سوسنها، سنجدها، بارانهای بیسبب
و پرندگانِ سحرخیز درهی انار
که خوشههای شبِ رفته را
به نور بوسه میچیدند
و من چقدر بوسه بدهکارم
به این همه رود، راه، آدمی...!
"سیدعلی صالحی"
به نام خالق آئینهها به نام خدا
به نام حضرت امجد خدای شعر و غزل
به غزوهها یل دلدل سوار میخواهد
کنار فاطمه اش ذوالفقار میخواهد
تمام غصه دلهای شیعه بر باد است
آن شب سکوت خلوت غار حرا شکست
آن سکوت خلوت غار حرا شکست
حسن فرح بخشیان (ژولیده نیشابورى)
برترین ها: سخن پیرامون جشن «سیزده بهدر»، همانند دیگر جشن های ملی و باستانی ایران، نیاز به پژوهش زیاد و مقدمه چینی ای طولانی دارد، به ویژه جشنی با این گستره ی برگزاری و سابقه ی طولانی که این پهنه و زمان تغییراتی ژرف در آیین ها و مراسم ویژه ی این روز ایجاد کرده است.
روز سیزدهم فروردین یا همان سیزدهبهدر از جمله روزهایی است که حکایتها و روایتهای فراوانی درباره آن گفته شده و جالب آنکه متداولترین حکایت درباره این روز، نادرست ترینِ این تعبیرهاست و سیزدهمین روز نوروز، روزی مقدس نزد ایرانیان باستان بودهاست. در این راستا کوشش بر این بوده است تا خردورزانه ترین و مستندترین گفتارها، نوشتارها و نگرش ها را در این زمینه گردآوری کنیم.
این قدر به زور و بازوی تان متکی نباشید ، رزق را باید از جای دیگر بدهند . شما
دائما اهل طهارت و پاکی باشد ، رزق تان وسع خواهد شد .
آیت الله حسن زاده آملی
ازشیخ هادی نجم آبادی پرسیدند :
کدام موسیقی حرام است ؟
جواب داد :
آن موسیقی حرام است که از صدای کشیده شدن کفگیر بر ته دیگ پلو
همسایه غنی برخیزد و به گوش اطفال گرسنه همسایه فقیر برسد !
گره از کار دیگران باز کنید تا خداوند متعال گره از کار شما باز کند .
اگر گره به کار دیگران بیاندازید ، در کار و زندگی شما هم گره خواهد افتاد .
علامه طباطبایی
اینک سالک را به کم گویی و مواظبت برخوراک توصیه کرده اند ، برای این
است که صدای الهام های الهی را بشنود .
چون اگر کسی بخواهد صدای دور را بشنود ناچار است که خود ساکت باشد.
آیت الله جوادی آملی
***
صدقه به انسان صحیح و سالم :
پاداش یک به ده دارد
( شادی دل کودک ، نشاندن امید ، دادن هدیه )
***
صدقه به فرد زمین گیر و افتاده :
پاداش یک به هفتاد دارد
( کمک به تهی داستان ، خرید نان برای همسایه پیر )
***
صدقه به پدر ومادر :
پاداش یک به هفتصد است
( لبخند به روی آن ان ، شاد کردن دل آن ها )
***
صدقه برای اموات و مردگان :
پاداش یک به هفتاد هزار دارد
( به نیت آنان خیرات کنید درختی بکارید )
***
صدقه به طالب علم :
پاداش یک به صدهزار دارد
( خریدن کفش مدرسه برای کودکی ، ساخت مدرسه )
در یک کلام زبان باعث سوراخ کردن کیسه اعمال است . هر چه اعضا زحمت
می کشند وجمع می شود یک حرکت زبان کیسه را سوراخ می کند .
اگر در برابر زن و فرزند غضبناک شدید باید از مهلکه خارج شوید و گرنه
قطعا زمین خواهید خورد .