چرخش عجیب ترکیه بر ضد سوریه، افزایش مداخلات عربستان و قطر و دیگر کشورهای عربی در اوضاع سوریه و لبنان، مواضع و تحرکات قابل تامل اردن در قبال سوریه، هماهنگی کامل اروپا و آمریکا برای ایجاد ناامنی و به سقوط کشاندن حکومت سوریه و بالاگرفتن موج اعتراضات داخلی در این کشور نشان می دهد که احتمالاً تحولات بزرگ و غیرمنتظره ای در این منطقه حساس رخ خواهد داد که تاثیرات عمیقی بر وقایع پیش روی خاورمیانه دارد.
انطباق عجیب تحولات و رخدادهای کنونی خاورمیانه و جهان، با نشانه ها و وقایع آستانه ظهور، خصوصا در طی دهه گذشته، هر شیعه منتظری را ناخواسته بر آن می دارد که به کنکاش و جستجوی بیشتر در این زمینه بپردازد تا به میزان صحت این انطباق ها پی ببرد.
همزمان، بشارت های بزرگان و علماء نیز بر آتش این اشتیاق می افزاید و موجب می شود تا فرد منتظر با دقت و اشتیاق زائدالوصف به دنبال بررسی نشانه های ظهور برآید که خواه، ناخواه در صورت یقین به صحت این انطباق ها و نزدیکی ظهور، برای زمینه سازی بیشتر ظهور و استقبال از آن واقعه مبارک، فرد منتظر به اصلاح خود و جامعه مبادرت می ورزد که میزان آن بستگی به میزان صداقت و همت افراد دارد.
بدون اصلاح گری و خودسازی و تلاش برای ساختن جامعه، پیگیری وقایع ظهور نوعی تفنن و سرگرمی محسوب می شود که نه تنها فایده چندانی برای فرد و جامعه ندارد که می تواند آثار سوئی نیز در پی داشته باشد.
البته گاه این اصلاح و خودسازی در یک فرد، به صورت فرو نرفتن بیشتر در منجلاب گناه و فساد و تباهی که از خصوصیات برجسته و مهم آخرالزمان و عصر ظهور است، ظاهر می شود که این اثر مثبت نیز در جای خود، مسئله مهمی محسوب می شود.
به بیان دیگر بررسی حوادث و نشانه های ظهور در صورتی به حال فرد و جامعه اثرگذار و مفید است که منجر به حرکت به سوی قواعد ظهور شود، یعنی فرد پس از یقین به این همانی تحولات جاری، به سمت اصلاح خود و جامعه و تقویت ایمان و باورهای دینی و مبارزه صحیح با مظاهر بی دینی در جامعه و تلاش برای تحقق اهداف و آرمان های انقلاب و اسلام بپردازد که به جرات می توان گفت افرادی که با صداقت به بررسی تحولات و حوادث ظهور می پردازند، اهداف فوق را در درجات مختلف درک کرده و به سمت قواعد ظهور پیش خواهند رفت.
بعد از گذر از این مقدمه مهم که توجه به آن بسیار ضروری است، به موضوع اصلی مقاله برمی گردیم، تحولات چندماهه کشورهای خاورمیانه و ازجمله کشور سوریه، همه نگاه ها را به خود جلب کرده است، تجمع تمام نیروهای اهریمنی بر روی سوریه و به میدان آوردن تمام نیروها و امکانات سیاسی، فکری، بین المللی و ایجاد جنگ روانی عظیم و زمینه سازی برای مداخله نظامی، تحریک همسایگان سوریه، تجهیز گروه های مسلح و حمایت همه جانبه از آنها و براه انداختن جنگ رسانه ای با انواع دروغ و فریب و ... علیه سوریه نشان از آغاز مرحله ای جدید در تحولات شام و سوریه دارد
که با توجه با تحقق بسیاری از نشانه های ظهور، می توان گفت مرحله جدید می تواند آخرین مرحله قبل از خروج سفیانی یا مرحله زمینه سازی برای خروج این عنصر مزدور در منطقه باشد که در تحولات عصر ظهور طی روایات بسیاری مورد اشاره قرار گرفته است. چرخش عجیب ترکیه بر ضد سوریه، افزایش مداخلات عربستان و قطر و دیگر کشورهای عربی در اوضاع سوریه و لبنان، مواضع و تحرکات قابل تامل اردن در قبال سوریه، هماهنگی کامل اروپا و آمریکا برای ایجاد ناامنی و به سقوط کشاندن حکومت سوریه و بالاگرفتن موج اعتراضات داخلی در این کشور نشان می دهد که احتمالاً تحولات بزرگ و غیرمنتظره ای در این منطقه حساس رخ خواهد داد که تاثیرات عمیقی بر وقایع پیش روی خاورمیانه دارد.هر یک از جبهه حق و باطل در تلاش است تا با تسلط بر این منطقه حساس دست بالا را در وقایع تاریخ ساز آتی داشته باشد، آیا تحولات جاری می تواند همان تحولات مورد اشاره روایات در آستانه خروج سفیانی باشد؟ تلاش این مقاله بر آن است تا حد ممکن تصویری روشن از تحولات شام قبل از خروج سفیانی و انطباق آن با تحولات جاری را بدست آوریم:سرزمین شام از دیرباز نقش مهمی در تحولات جامعه اسلامی بازی کرده است
، حضور معاویه و یزید و دیگر حکام مکار و خونریز اموی در این منطقه و نقش عمیق آنها در تحولات زمان خود که عمدتاً نقشی منفی بوده است، از دیرباز کفه این سرزمین را در تحولات منطقه سنگین کرده است. در طول تاریخ این منطقه تاثیر مهمی بر سایر بلاد اسلامی داشته است.در روایات عصر ظهور نیز یکی از مهمترین نقاط اثرگذار بر واقعه شریف ظهور، شام است، شام در لسان روایات شامل سوریه، اردن، لبنان و قسمت هایی از فلسطین و حتی به نقلی برخی از نقاط شمال غربی عراق است، اصلی ترین شورش مقابله کننده با ظهور از این مناطق برمی خیزد که در نظر دارد ضمن مبارزه با موج بیداری و انقلاب اسلامی منطقه ای، جوامع اسلامی را تحت سلطه خود درآورد.
این سرزمین مبدا، معبر و محل تلاقی قیام های بسیاری در عصر ظهور است، جنگ های بزرگی در این سرزمین در عصر ظهور واقع می شود که نشان از اهمیت آن برای طرف های درگیر دارد. تحولات شام بعد از خروج سفیانی دارای شفافیت خوبی است و می توان توالی و ترتیب آن را تا حدودی مشخص کرد، اما این سرزمین قبل از خروج سفیانی و در فاصله زمانی متصل به خروج وی نیز شاهد تحولات مهمی خواهد بود که به صورت نامنظم و کمی مبهم در روایات ذکر شده است، با توجه به اهمیت تحولات این مقطع زمانی، یعنی تحولات قبل از خروج سفیانی و احتمال انطباق آن بر تحولات جاری منطقه، این مقاله در تلاش است تا با نگاهی تحلیلی و دقیق به این تحولات مهم پرداخته و انطباق وقایع جاری این سرزمین با روایات عصر ظهور را بررسی نماید: روایات شریف برای سرزمین شام قبل از خروج سفیانی تحولات بسیاری را برشمرده اند
که با دسته بندی آنها می توان به وقایع زیر اشاره کرد:
1- فتنه ی عمومی در سرزمین های اسلامی که در شام هم وجود دارد
2- فتنه ی ویژه برای شام، اختلاف شدید، خشکسالی و قطحی به علت محاصره اقتصادی غرب.
3- وجود درگیری میان دو گروه معارض در شام و ایجاد پراکندگی و ضعف در آنها.
4- بلند شدن نداء و صدایی بشارت بخش از جانب شام.
5- وقوع زلزله ای مهیب و کشته شدن افراد زیاد در شام.
6- ورود نیروهای خارجی به شام که شامل نیروهای ایرانی، غربی، مغربی و ترک می باشد.
7- کشته شدن حاکم شام.
8- درگیری ابقع، اصهب و سفیانی در شام که منجر به قدرت یابی سفیانی می شود
. فتنه ی عمومی در سرزمین های اسلامی که در شام هم وجود دارد.روایات عصر ظهور، جوی متلاطم و متشنج را در اکثر کشورهای اسلامی در آستانه ظهور به تصویر می کشند که البته این تلاطم و اختلافات، جزء لاینفک هر تغییر و انقلابی است، چون عده ای که مخالف تغییر و انقلاب هستند و منافع و موجودیت خود را در خطر می بینند، تلاش می کنند تا به هر وسیله ممکن، حتی با جنایات هولناک جلوی انقلاب را بگیرند.
هرچند مبداء زمانی و فاصله مشخصی برای این فتنه ها و اختلافات تا ظهور ذکر نشده است اما آنچه مسلم است این فتنه ها و اختلافات که مدتی قبل از ظهور در جوامع انسانی و خصوصا در خاورمیانه به عنوان مکان جغرافیایی ظهور وجود دارد، در سال های منتهی به ظهور تشدید می شود و در سال ظهور به اوج خود می رسد:فتنه تیر و تاری پدید آید و آنگاه فتنه به دنبال فتنه برپا شود تا مردی از اهل بیت(ع) من به نام مهدی(ع) خارج شود، اگر او را درک کردی با او باش تا از هدایت یافتگان باشی. الحاوی للفتاوی، ج 2، ص138
مردم شرق و غرب به اختلاف می گرایند، اهل قبله(مسلمانان) نیز دچار اختلاف می شوند، مردم از ناامنی به شدت رنج می برند و این چنین روزگار سپری می شود تا منادی آسمانی ندا دهد ....غیبت نعمانی، ص 132، ملاحم و الفتن، ص 114 ...و آن سالی است که در تمام سرزمین عرب اختلافات روی می دهد. بحار الانوار، ج52، ص 222 آنگاه که در عراق اضطراب های شدید سلب آرامش نمود و اختلافات شام را فراگرفت و اهل یمن بر سر حکومت درگیر شدند... الزام الناصب، ص 204 شما را به مهدی(عج) بشارت می دهم، هنگامی که اختلاف شدید در میان مردم پدید آید و زلزله های سختی واقع شود، او قیام می کند.
غیبت شیخ طوسی، ص 111، ملاحم و الفتن، ص 134 قائم قیام نمی کند مگر پس از وحشت شدید، زلزله ها و فتنه های فراگیری که بر مردم چیره شود و طاعونی پیش از آن شایع شود و شمشیر برنده ای در میان عرب پدید آید و اختلاف در میان مردم افتد....غیبت نعمانی، ص 123، بشارت الاسلام، ص 92 ای جابر قائم ظهور نمی کند مگر هنگامی که شهرها را فتنه و آشوب فراگرفته باشد، و مردم راه فرار بجویند ولی راهی پیدا نکنند. مهدی موعود(ترجمه بحارالانوار)، ص 1055 حرکت عمومی مردمی بر ضد حاکمان مستبد و طاغوتی نیز که می توان از آن به یک بیداری اسلامی و انقلاب مقدس نام برد، در روایات متعددی مورد اشاره قرار گرفته است که در آستانه ظهور رخ می دهد، مانند روایتی که می فرماید، ظهور در هنگام انقلاب ها و قیام های مردمی خواهد بود:ابوسعید خدری از رسول معظم روایت کرده که فرمود: شما را بشارت می دهم که مهدی(ع) در موقع اختلاف و انقلاب امت من ظهور خواهد کرد.
فتنه ها و آشوب های آخرالزمان، (ملاحم و الفتن)، باب 18، ص 155 آن (ظهور) هنگامی است که زمامامداران ستمگر شما که سیاست مسلمانان را بلد نبودند، از بین بروند. الزام الناصب، ص 213 به طور مسلم، این اختلاف و درگیری که می توان از آن به فتنه های آستانه ظهور نام برد، در سرزمین شام که از مهمترین بلاد مسلمین است نیز روی خواهد داد، همچنانکه برخی از روایات صراحتاً به این موضوع اشاره کرده اند:مژده پیروزی را از سمت دمشق می شنوید... و شورشیان روم پیش می آیند و در رمله مستقر می شوند، پس اولین جایی که از غرب (غرب بلاد اسلامی) خراب می شود، سرزمین شام است.غیبت شیخ طوسی، 269، غیبت نعمانی، 279/67 وقتی که از کشمکش و اختلافات داخلی شام اطلاع یافتید باید از شام گریخت، زیرا آشوب و جنگ در آنجاست.
مهدی موعود(ترجمه بحارالانوار )، ص 1055 در آن سال اختلاقات بسیاری در هر زمین از ناحیه غرب روی می دهد نخستین جائی که خراب می شود شام است...مهدی موعود(ترجمه بحارالانوار)، ص 987 با دیدن سه علامت منتظر آمدن مهدی باشید. وی عرض کرد: یا امیرالمومنین آنها چیستند؟ فرمود: اول اختلافی که در بین اهل شام پدید می آید، و آمدن پرچم های سیاه از خراسان و وحشتی در ماه رمضان.غیبه نعمانی، ص 133؛ بحارالانوار، ج 52، ص 229؛ منتخب الاثر، ص 220
سعید بن مسیب می گوید: در شام فتنه ای خواهد بود که از هر ناحیه ای آن را برطرف می کنند. از ناحیه دیگری سربلند می کند و آن فتنه انتها ندارد تا اینکه منادی از آسمان ندا می کند که امیر شما فلان خواهد بود.فتنه ها و آشوب های آخرالزمان(ملاحم و الفتن)،باب 76، ص 29 وقتی که در سرزمین شام بلوایی را مشاهده نمودی، پس مرگ است و مردن، تا آنکه غربیان به تحرک آمده و روانه سرزمین های عربی گردند. که حوادثی بین آنان رخ خواهد داد.الملاحم و الفتن ص 107.
منبع: شبستان
حسیب :
یکی از اسمای الحسنای الهی است و برای آن سه معنی نقل می کنند :
1-خداوند بر همه چیز عالم و حساب گر است .1
2- خداوند بر امت و پیامبرش کفایت می کند .2
3- حساب گری خداوند بس است .3
خواص :
1- امام رضا ( ع) می فرماید : هر کس به جهت دفع دشمن قوی در هر روز
" 80 " نوبت آن را بوید و از پنجشنبه شروع نماید ، از شرّ او خلاص شود .
2-هر کس در هر صبح و شب " 77 " با این اسم شریف را بگوید ، از برکت
آن اسم مال و فرزندان او از جمله ی نکبات و آفات شب و روز در امان باشد .
3-هر کس از شر دشمنان و بیم دزدان و از چشم زخم و مکر و حیله دشمن
و همسایه و همراه بد و زوجه و زوج ناسازگار و ترس سلاطین و حکام
ستمگاران و بلای سفر و و ترس قرض خواه و و شرّ ددان و موذیان ترسناک
باشد باید که از روزپنجشنبه تا روز چهارشنبه روزه بگیرد و در این ایام " 77 "
بار " حسبی الله الحسیب " بگوید و در شب نیز آن را بگوید که مراد او حاصل
می گردد و از همه علل نجات می یابد و بعد از آن دیگر حاجت به روزه نیست .
4- مداومت بر این اسم به عدد " 80 " بار برای درست آمدن محاسبات و خاتمه
یافتن امور برهم ریخته شده مجرب است .
5- خواندن این اسم " 80 " بار جهت دفع شر غمازان و حاسدان نافع است .
6-خواندن این اسم برای دفع دشمن قوی مجرب است .
7- هر کس در هفت هفته و در هر روز " 70 " بار " الحسبی الله الحسیب "
بگوید و از روز پنجشنبه شروع کند خداوند عز و جل مطالب او را کفایت می کند
و او را از آن چه که می ترسد نجات می دهد .
******************************
1-سوره نسا / آیه 86
2- سوره انفال / آیه 64
3- سوره احزاب / آیه
اصول معاشرت با مردم
معاشرت و تعامل با مردم اصولی دارد که مراعات آن میتواند زمینه بهرهمندی دوسویه
را فراهم آورد و هر کسی از توانایی و ظرفیتهای دیگری بهره گرفته و نواقص و معایب
خود را برطرف ساخته یا بپوشاند و در مسیر تکامل گامهای رشد و بالندگی را بردارد.
در آیات قرآن اصولی به عنوان آداب معاشرت بیان شده که شامل بنیانهای اصول اخلاقی
است. به عنوان نمونه در گام نخست از انسانها خواسته شده در معاشرت با دیگران از
برخی امور اجتناب کرده و در گام دوم برخی از امور را مراعات کنند تا زندگی شیرین شود
و تلخی مشکلات و مصیبتها از میان برود و شادی و سرور جای غم و اندوه را بگیرد.
از جمله این موارد اجتنابی میتوان به اجتناب از دروغ، غیبت، تهمت، افترا، بهتان، خیانت
و مانند آنها اشاره کرد؛ از طرف دیگر قرآن به اموری چون صداقت، امانت، تعاون و همکاری،
عفو و گذشت، احسان و اکرام و مانند آنها در جهت اثباتی اشاره میکند و از مردم میخواهد
تا با مراعات این امور گامی بلند برای تعالی اخلاقی و اجتماعی بردارند.
امام باقر(ع) بر اساس آموزههای قرآن، پنج اصل را به عنوان اصول اساسی در معاشرت
اجتماعی بیان کرده تا انسان با مراعات آن بتواند در ابعاد فردی و اجتماعی موفق شده و
زندگی شاد و سالم داشته باشد.
این اصول پنجگانه عبارتند از:
1- ترک مقابله به مثل نسبت به ظالم:
یکی از اصولی که امام باقر(ع) به عنوان اصل در معاشرت اجتماعی بیان کرده است،
ترک مقابله به مثل نسبت به ظالم در حوزه فردی و شخصی است. تاکید بر «ظلم در
حوزه فردی» در اینجا- در حالی که امام باقر(ع) چنین قیدی را نیاورده-، به سبب اصول
اساسی حاکم قرآنی بر معاشرتها و ارتباط اجتماعی است؛ زیرا قرآن برای ظلم در حوزه
اجتماعی مبانی و اصولی دیگر تعریف کرده است.
به عنوان نمونه اسلام هرگونه ارتباط نزدیک و دوستانه با دشمنان را رد میکند و اصل
مدارا با دشمن را تنها با دشمنان در حوزه فردی میپذیرد؛ زیرا از نظر قرآن مدارا کردن با
دشمنان اجتماعی و سیاسی و خارجی همانند کافران و مشرکان و حتی اهل کتاب به
معنای کوتاهی نسبت به اصول توحیدی و ارزشی اسلام است که قابل پذیرش نیست.
خداوند در آیات نخست سوره ممتحنه به مومنان هشدار میدهد که حتی با اهل کتاب
ارتباط دوستانه و پنهانی نداشته باشند و به آنان اعتماد نکنند.
بر اساس همین اصل، خداوند مقابله به مثل با دشمنان را تشریع کرده و فرموده است:
فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم؛ پس هر کس به شما تجاوز کرد،
همانند آن بر او تعدی کنید! (بقره، آیه 194) و نیز میفرماید: و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما
عوقبتم به؛ هرگاه خواستید مجازات کنید، تنها به مقداری که به شما تعدی شده کیفر
دهید! (نحل، آیه 126 و نیز نگاه کنید: حج، آیه 60)
بنابراین، اصل مقابله به مثل در خصوص ظلم اجتماعی، برقرار است؛ از همین رو، اگر در
جامعه اسلامی مسلمان و مومنی ظلمی را در حق شخصی مرتکب شود که جنبه اجتماعی
آن برجستهتر باشد، باید برای حفظ اجتماع اصل مقابله به مثل مراعات شود و برای جنایات
و بغی مجازاتی در نظر گرفته شود تا امنیت اجتماعی حفظ و حقوق اجتماع ادا شود. اما
اگر این ظلم، فردی بود و آثار و تبعات اجتماعی نداشت یا بسیار کم داشت، اصل در
معاشرت اجتماعی، اجتناب از اصل مقابله به مثل است. از این رو امام باقر(ع) میفرماید:
«اوصیک بخمس: ان ظلمت فلا تظلم؛ تو را به پنج چیز سفارش میکنم: اگر مورد ستم واقع
شدی ستم مکن. (بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، ج75، ص 167)
این سخن امام باقر(ع) معانی دیگر نیز دارد که یکی از مهمترین آنها توجه به قاعده طلایی
است که اگر چیزی را به خود نمیپسندی نسبت به دیگران نیز مپسند. در روایت آمده که:
شخصی از پیامبر اسلام پرسید: «ای فرستاده خدا! کاری به من یاد بده که میان آن عمل و
بهشت فاصلهای نباشد.» پیامبر فرمود: «عصبانی مشو و از مردم چیزی طلب مکن و نیز برای
مردم بپسند آنچه را برای خود میپسندی.» (امالی طوسی، ص 507؛ مستدرکالوسائل، ج7،
ص 222؛ بحارالانوار، ج27، ص 72 و ج47، ص 47، ص 125)
در روایات است که: عرب بادیهنشینی نزد پیامبر آمد، رکاب شتر پیامبر را گرفت و گفت: ای
رسول خدا، چیزی به من یاد بده که به وسیله آن وارد بهشت شوم! پیامبر فرمود: «آن چه
را که دوست داری دیگر مردمان نسبت به تو روا دارند، تو نیز همان را نسبت به آنان روا دار
و آنچه را که ناپسند میداری دیگران نسبت به تو انجام دهند، تو نیز آن را در حق آنان انجام
مده. حال، رکاب شتر را رها کن! (کافی، ج2 ص 146)
پیامبر اسلام در نصیحتی به علیبن ابیطالب فرمود: ای علی! هرچه برای خود نمیپسندی
برای دیگران مپسند و آنچه برای خود میخواهی برای دیگران هم بخواه؛ در این صورت در
قضاوت خویش دادگر و در دادگریات یکساننگر خواهی بود و اهل آسمان تو را دوست خواهند
داشت و در سینه اهل زمین به محبت جای خواهی گرفت. این سفارش مرا- به خواست خدا-
به خاطر سپار. (تحفالعقول، ص 113؛ بحارالانوار، ج 47، ص 86).
2- اصل ترک خیانت:
از مهمترین اصول اخلاقی، صداقت و امانت است. در آیات قرآنی صادقین اهل بهشت و اصحاب
نعمتهای خاص الهی مطرح شدهاند. اصولا از نظر قرآن، کسانی پیامبران را تصدیق میکنند
و آنان را راستگو و صادق میشمارند که خود اهل صداقت و راستی باشند. از اصول اخلاقی
جهانی که فطری و مطابق اصول اساسی اسلام است، اصل صداقت و امانت است.
در آموزههای اسلامی بر امانتداری به عنوان جلوهای از صداقت در عمل تاکید شده است؛ زیرا
انسانی که در منش و رفتار خویش صادق است، در امانت خیانت نمیکند. در آیات قرآن بیان
شده که خداوند خیانت را گناه کبیر دانسته و نسبت به خائن خشم میگیرد. (آل عمران، آیات
161 و 162) از همین آیه و آیات دیگر به روشنی حرمت خیانت به دست میآید.
خداوند به صراحت در آیات 105 و 107 سوره نسا و 27 سوره انفال از خیانت برحذر داشته
است؛ زیرا نه تنها موجب خشم خدا بلکه موجب محرومیت از محبت خدا (نسا، آیه 107؛ انفال،
آیه 58؛ حج، آیه 38)، رسوایی (نسا، آیات 107 و 108)، شکست (انفال، آیه 71)، محرومیت از
دفاع (حج، آیه 38) و مانند آنها شده و به نوعی از مصادیق خیانت به خویشتن است. (نسا، آیه
107) یعنی کسی که به دیگری خیانت میکند در حقیقت نخست به خویش خیانت ورزیده است.
بر این اساس اصل، در امانت بوده و خیانت در تقابل با این اصل اخلاقی است. حال اگر کسی در
رفتار اجتماعی به شما خیانت کرده است نباید به مقابله به مثل بپردازید و خیانت کنید؛ زیرا این
نوع عمل موجب میشود تا انسان به خیانت عادت کند و زمینه برای تغییر خلق و خو در شخص
فراهم شود.
بنابراین، اگر دیدید که دیگری خیانت میکند، اصل را در زندگی امانتداری قرار دهید و نگویید
چون به من خیانت شده پس من هم نسبت به این شخص یا کسانی دیگر خیانت میورزم.
باید همواره امانتداری را در هر حال در دستور کار قرار داد و در تعامل اجتماعی نه تنها نسبت
به دیگران خیانت نورزید بلکه حتی نسبت به کسی که به ما خیانت کرده بر اساس اصل تقاص
و مقابله به مثل عمل نکنیم تا زندگی سالم و شادی داشته باشیم؛ چنانکه امام باقر(ع) در
سفارشهای پنجگانه خویش به این نکته توجه داده و میفرماید: و ان خانوک فلا تخن، اگر به
تو خیانت کردند تو خیانت مکن.
3- اصل خشمخوری:
انسان در تعاملات و معاشرتهای اجتماعی همواره با کسانی مواجه میشود که سخنان
راست و رفتار درست وی را تکذیب میکنند و او را دروغگو میشمارند. در مباحث علمی و
یا بیان اخبار و اطلاعات از جامعه ممکن است کسانی سخن وی را نپذیرند و گاه حتی به
صراحت وی را تکذیب کرده و دروغگو بشمارند. باید توجه داشت که پیامبران(ع) با همه ادله
و بینات روشن و مستدلی که با معجزه و بصائر همراه بود، مورد تکذیب امت قرار گرفتند و
مردم آنها را دروغگو شمرده و رسالت و پیامبری ایشان را تایید نکردند. بنابراین، نباید توقع
داشت که همگان شما را در گفتار و رفتار تایید کرده و به تصدیق شما بپردازند، بلکه گاه
بیشتر مردم به عللی چون حسادت و جهالت و مانند آن ممکن است به تکذیب شما بپردازند
و حتی شما را دروغگو دانسته و زمینه سلب اعتماد اجتماعی را برای شما فراهم آورند.
انسان مومن باید در تعاملات اجتماعی و معاشرت با مردم، توجه داشته باشد که در صورت
تکذیب، خشمگین نشود بلکه با فرو بردن خشم خویش، رفتاری را بروز دهد تا اعتماد دیگران
را به خود جلب کند. کسی که در برابر تکذیب دیگران خشمگین میشود، رفتار و گفتاری را
بروز میدهد که پشیمانی به دنبال میآورد و دیگران را نیز از وی دور میسازد و زمینه برای
جلب و جذب دیگران را از دست میدهد.
از این رو امامباقر(ع) سفارش میکند در تعاملات با مردم در برابر تکذیب ایشان خشمگین
مشوند بلکه با کظم الغیظ و فروخوری خشم زمینه رابرای تعاملات فراتر و برتر اجتماعی
فراهم آورند. امامباقر(ع) میفرماید: و ان کذبت فلا تغضب، اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو.
باید توجه داشت که در هنگام خشم انسان حالت طبیعی نداشته و رفتار و گفتاری را بروز
میدهد که جز ضرر و زیان چیزی به دنبال ندارد و پشیمانی که به دنبال آن پدید میآید نیز
سودی نمیرساند؛ زیرا واکنش ابتدایی فرد مورد داوری و سنجش دیگران قرار میگیرند.
4. ترک سرخوشی از ستایش:
انسان موجودی است که دوست دارد به کمال برسد و دیده شود و برجستگیهای اخلاقی
و فضایل رفتاری او آشکار شده و مورد ستایش قرار گیرد. اصولا حمد و ستایش امر خوبی
است؛ اما اگر این حمد و ستایش به مدح برسد گاه ممکن است انسان را سرمست و سر
خوش کند. از نظر قرآن و روایات معصومان(ع) و سنت سیره ایشان، حمد در برابر هر امر نیک
اختیاری است که مورد پسندهمگانی است و مدح، ستایش چیز نیکی است که خارج از اختیار
شخص باشد.(المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 19،)
پس اگر کسی حمد میکند نسبت به کارها و چیزهای اختیاری نیک است؛ اما مدحکاری
به اختیاری بودن ندارد و هر چیز نیکی است که درشخص از صورت زیبای غیر اختیار ممدوح
و سیرت زیبا اختیاری ممدوح وجود دارد. پس وقتی شخص، ممدوح واقع میشود و کسی از
او مدح میکند، از چیزهایی سخن میگوید که ربطی به خود شخص ندارد مثلا چهره زیبا و
اندام کشیده و بلند و مانند آنها اما انسان به طور طبیعی از مدح و ستایش خوشش میآید؛
در حالی که نباید این ستایش و مداحی دیگران موجب شوددکه خود را گم کند و به تعبیر قرآنی
و روایی گرفتار مرح و فرح شود.
فرح به حالت افراطی از سرور و شادی اشاره دارد؛ زیرا فرحناک کسی است که سرمست و
سرخوش از شادی است. از این رو خداوند در دنیا فرحناکی را نمیپسندد و آن را غیر ممدوح
دانسته و میفرماید لاتفرح ان الله لا یحب الفرحین، سرخوش و سرمست از شادی مشو که
خداوند سرخوشان را دوست نمیدارد. (قصص، آیه 76)
اگر مدح و ستایشی میشود بایدمسرور و شاد شد ولی به حد هیجانی نرسد که مایه
سرخوشی و سرمستی است و آدمی را از حالت طبیعی بیرون میبرد و شخصیت انسان را
دچار خدشه میسازد؛ زیرا سرخوشی و فرحناکی موجب رفتارها و گفتارهایی میشود که
انسان را از حالت تعادل خارج میسازد.
از همین رو امامباقر(ع) به انسانها در رفتارهای اجتماعی و معاشرت با مردم هشدار داده و
میفرماید: و ان مدحت فلا تفرح؛ اگر مدحت کنند شاد مشو.
5. ترک بیتابی در وقت سرزنش:
همانطوری که مدح و ستایش دیگران نباید موجب سرخوشی انسان شود، هنگام سرزنش
و بدگویی دیگران نیز نباید از حالت تعادل خارج شده و به جزع و فزع بپردازد. امامباقر(ع)
میفرماید: و ان ذممت فلا تجزع؛ و اگر نکوهشت کنند، بیتابی مکن؛ چرا که اصولامد و ذم
مردمان از کسی در بسیاری از موارد بیپایه و اساس است. پس نه باید به مدح و ثنای
آنان سرخوش شد و دلخوش کرد و نه به ذم و سرزنش ایشان بیتابی کرد.
اصولا کسانی اینگونه رفتار میکنند که از تعادل شخصیتی برخوردار نیستند؛ اما کسانی
که دارای شخصیت متعادل هستند در برابر اینگونه کنشهای دیگران واکنشی متناسب و
متعادل دارند و اگر کسی حتی آنها را مذموم دانست با صبر و بالاتر از آن با حلم رفتار میکنند
و از هرگونه جزع و فزع پرهیز نمایند از نظر قرآن کسی که با شری چون ذم دیگران مواجه
شد باید به جای جزع و فزع و بیتابی و ناله کردن، صبوری کند، همانطوری که اهل نماز این
گونه هستند؛ زیرا تکیهگاه ایشان خداوند است و دلخوش به مدح و ثنای خدا و رضایت او بوده
و با آخرت نگری کارهایشان را انجام میدهند و مدح و ذم دیگران اگر در چارچوب اصول شریعت
نباشد به آن توجهی نمیکنند؛ زیرا آنان دلنگران آخرت و عذاب الهی هستند و میزان سنجش
اعمال خویش را موازین شرعی حق میدانند. (نگاه کنید: معارج،آیات 19 تا 27)
امام علی(ع) به مردم هشدار میدهد تا مواظب تملق دیگران باشند که به اهدافی خاص
مانند کسب مال و ثروت و مقامات دنیوی انجام میگیرند نه برای تشویق و ترغیب دیگران به
کارهای خیر و اعمال پسندیده و نیک. همانطوری که ذم ایشان نیز مبانی درستی ندارد و به
سبب بغض و کینه و مانند آن است.
" کیهان "
امام باقر(ع) ضمن وصایای خود به «جابر جعفی» فرمود:
ای جابر! تو را به پنج چیز سفارش میکنم:
1- اگر به تو ستم کردند، تو ظلم نکن
2- اگر به تو خیانت کردند، تو خیانت نکن
3- اگر تو را تکذیبت کردند و دروغگو پنداشتند، خشمگین مشو
4- اگر مدح و ثنای تو را گویند، و از تو تعریف کردند، شاد و خوشحال نشو
5- اگر از تو بد گفتند و نکوهشت کردند، برآشفته و ناراحت مشو.
همچنین آن حضرت فرمود: ای جابر! بنگر و
اندیشه کن، اگر آنچه از عیب و بدی دربارهات گفتهاند
در خود دیدی، بدان که از چشم و نظر خداوند عزوجل افتادن برای آشفته و خشمگین شدن نسبت به
حرف حقی که زدهاند، مصیبتی بزرگتر است برایت از این که بیم داری از چشم مردم بیفتی، و اگر
برخلاف واقع گفتهاند، این خود برای تهمت ناروایی که به تو زدهاند، ثواب و پاداشی است که بیرنج
و زحمت به دست آوردهای.(1)
____________________
1- تحفالعقول، ص
291
قالالامام الباقر(ع):
«الکمال کل الکمال ثلاثه:
التفقه فیالدین، و الصبر علی النائبه، و تقدیر المعیشه»
امامباقر(ع) فرمود:
کمال کامل برای انسان سه چیز است:
1- شناخت و فهم عمیق در دین
2- صبر و پایداری در برابر مشکلات وسختیها
3- اندازهگیری در معاش و خرج و مخارج زندگی (1)
_____________________
1-
بحارالانوار، ج 75، ص 172
حال عراقی ها را گرفتن لذت بخش بود
رحیم بشدت عصبانی شد و دو سه تا چک آبدار زد تو گوش من و ولی پور و با پوتین
کوبید تو ساق پاهامون و گفت پس اینم بهش اضافه کنید . سخت اما شیرین بود .
در هر حال ، حال عراقیها را گرفتن لذت بخش بود.
خاطرات حمید رضایی از گروهبان رحیم - جماعت خمسین
آیتالله بهشتی نیز در جامعه روحانیت استدلال کرد که"بعد از راهپیمایی عید فطر حالا که مردم آمدند نباید در این حرکت مردمی فترت ایجاد شود" لذا از مردم برای راهپیمایی دعوت شد.
با وجود برخی اختلافات برای اعلام عزای عمومی یا برپایی راهپیمایی با فرارسیدن سحرگاه روز 16 شهریور سیل جمعیت از گوشه گوشهی تهران جاری شد. به گزارش کیهان، تهران یکپارچه تعطیل و تظاهرات بود. صدها هزار تظاهرکننده در خیابانهای تهران راهپیمایی کردند. راهپیمایان برای سربازان دست تکان میدادند و گل پرتاب میکردند. ناظران تعداد رهپیمایان را تا یک میلیون نفر تخمین زدند. طول صفهای راهپیمایان به چند کیلومتر میرسید.
در این راهپیمایی زنان با چادر سیاه جلو جمعیت در حرکت بودند و موتورسواران با فاصله 100 و 200 متری جلوتر از همه حرکت میکردند تا هم راه را باز کنند و هم به راهپیمایان آب و غذا برساندند. در این تظاهرات رهبران جبهه ملی نیز شرکت کردند. روزنامه اطلاعات نیز گزارش داد: جمعیت راهپیمایی در پایان به صدها هزار نفر رسید. مردم بر سر راهپیمایان گلاب میریختند. ابتدا مأموران کوشش کردند جلو راهپیمایی را بگیرند.، اما بعد راه را باز کردند و به دنبال جمعیت به حرکت درآمدند. صدها موتورسوار با شعار و تابلو جلوی جمعیت حرکت میکردند.
در زیر پل سیدخندان یک شعار کمونیستی بر روی پارچه علم شد که بلافاصله مردم آن را پایین کشیدند. کامیونهای میوه که هر لحظه خالی و پر میشدند جمعیت را همراهی میکردند.
این خبرها تا نزدیکی ظهر برای چاپ در روزنامههای عصر تهیه شده و به دلیل اخبار 17 شهریور روزنامهها نتوانستند اخبار عصر را منتشر کنند.
شهید محلاتی که در آن روز از طرف جامعه روحانیت مسئول ستاد برگزاری راهپیمایی بوده است، چنین گزارش میکند: ارتش با وسایل زرهی در سراسر خیابان انقلاب فعلی مستقر شده بود. با این حال ملت از شمیران حرکت کردند به طرف پایین. ما رابط داشتیم که مرتب به ما خبر میدادند.
هنگام ظهر آیتالله بهشتی در خیابان انقلاب نزدیک پیچ شمیران به نماز ایستاد، خبر آوردند آخر صف حدود چهارراه قصر است. بعد از نماز، جمعیت را به طرف میدان شهیاد (آزادی) حرکت دادیم. شعارها را کنترل میکردیم. شعارها از جلو تعیین میشد. عصر به میدان آزادی رسیدیم. قرار شد آیتالله بهشتی برای جمعیت صحبت کند و آقای ناطق نوری که لباسش را عوض کرده و لباس شخصی پوشیده بود، قطعنامه را بخواند. به روایت آقای ناطق نوری، نزدیک به غروب بود که جمعیت به میدان آزادی رسید. کامیونهای ارتشی داخل میدان آزادی استقرار یافته بودند، مردم به ویژه خانمها با شعارهای خود سربازان و درجهداران را منقلب کردند و آنها را به گریه انداخته بودند.
آیتالله بهشتی تصمیم گرفت برای جمعیت سخنرانی کند. از او دعوت کردند روی یک اتومبیل پارکشده برود، وی این اقدام را بدون اجازه صاحبش غاصبانه شمرد و امتناع کرد. بشکهای پیدا کردند و ایشان روی آن ایستاد و سخنرانی کرد. آقای ناطق نوری همچون تحت تعقیب بود، با لباس شخصی و عینک دودی قطعنامه را قرائت کرد.
آیتالله بهشتی نیز اعلام کرد جامعه روحانیت برنامهای برای راهپیمایی ندارد.
بنا بر گزارش ساواک،"تظاهرات این روز از منطقه قیطریه، ونک، پهلوی (ولیعصر) ژاله و مناطق جنوب شهر شروع شد و جمعیتها در شاهرضا (انقلاب) و آیزنهاور(آزادی) به هم پیوستند و ساعت 30 : 18 به میدان شهیاد (آزادی) رسیدند."
طبق این گزارش مردم تابلوهای خیابان شاهرضا را محو و روی آن نوشتند"خیابان خمینی". همچنین مردم در مقابل دانشگاه صنعتی شریف شعار میدادند"دانشگاه خمینی" و تابلوهای خیابان آیزنهاور را به خیابان"شریعتی و خمینی" تبدیل کردند.
طبق این گزارش مردم"در خیابان آیزنهاور مرتباً اعلام میکردند که جمعیت فردا صبح در خیابان شهدا ـ نامی که تظاهرکنندگان به خیابان ژاله دادهاند ـ اجتماع کنید."
ماه رمضان 1357 برای رژیم بسیار شکننده بود. شاه میپنداشت با تعویض آموزگار و روی کار آمدن شریفامامی و دادن امتیازات مردم را آرام خواهد کرد، ولی سیر حوادث نشان داد که حرکت مردم در حال وسعت و سرعت است.
به گزارش ساواک "از اوّل ماه مبارک رمضان تا روز 17 شهریور مجموعاً حوادث و وقایعی رخ داده که اوجگیری آن تقریباً از روز 9 شهریور"، یعنی 26 رمضان و چهار روز بعد از دولت شریفامامی بوده و طی این مدت جمعاً 687 مورد شکستن شیشه، 206مورد آتشسوزی، 528 مورد شهادت مردم و قتل مأمورین انتظامی، 69 مورد حمله به مأمورین، 38 مورد بمبگذاری، 27 مورد حمله به مؤسسات دولتی و ملی، 3380 جلسه سخنرانی مذهبی در سراسر کشور که بیش از 1750 جلسه از این جلسات ضدیت با رژیم و تحریک مردم به آشوب و بلوا سخن گفته شده و توزیع 343 نوع اعلامیه و نشریه با نام مشخص و غیرمشخص مبنی بر ضدیت با رژیم و حکومت ایران و برپایی نزدیک به 923 مورد تظاهرات نسبتاً توأم با خشونت در نقاط مختلف مملکت رخ داد و سازمانیافته است."
رژیم شاه بعد از راهپیمایی بزرگ 16 شهریور به این نتیجه رسید که باید بر شدت سرکوب افزود تا بتوان بحران را مهار کرد. به روایت فریدون هویدا، پس از راهپیمایی روز 16 شهریور، فرماندهان نظامی به شاه فشار آوردند که هر چه زودتر در تهران حکومت نظامی اعلام کند و خواسته خود را نیز چنین توصیه کردند:"در راهپیمایی امروز سیل جمعیت به راحتی میتوانست عمارت مجلس و تأسیسات رادیو ـ تلویزیون را به تصرف خود درآورد. شاه بعد از چند ساعت تردید و دوددلی با سفرای انگلیس و آمریکا به تبادل نظر پرداخت و تصمیم گرفت تسلیم نظر فرماندهان ارتش شود."
ارتشبد فردوست نیز این خبر را به شکل دیگری تأیید میکند و میگوید بعد از واقعه 17 شهریور من در جلسه فرماندهان نظامی با ادامه حکومت نظامی مخالفت کردم، ولی بقیه از جمله ازهاری رییس ستاد ارتش، صمدیانپور رییس شهربانی، مقدم رییس ساواک و قرهباغی (وزیر کشور) صراحتاً گفتند که حکومت نظامی دستور صریح محمدرضاست.
از طرف دیگر شریفامامی که پنداشته بود با تغییر تاریخ شاهنشاهی به هجری شمسی و بستن چند قمارخانه مردم و رهبری نهضت را آرام خواهد کرد، بلافاصله بعد از راهپیمایی عید فطر متوجه شد که سخت در اشتباه است؛ به همین جهت با سرعت عکسالعمل نشان داد و طی اطلاعیهای اعلام کرد:"متأسفانه دستهای پنهان با استفاده از روشهای شناختهشده در صدد سوءاستفاده از این شرایط برآمده و با تشکیل اجتماعات و ترتیب تظاهرات مطالبی را که بر خلاف قوانین کشوری است مطرح میسازد... به منظور تأمین آسایش عموم و جلوگیری از اقدامات خرابکارانه، دولت مقرر میدارد که تشکیل اجتماعات با اجازه شهربانی و فقط در محلهایی که موجب سد معبر نباشد آزاد است و به مسئولان انتظامی دستور داده شده است از تشکیل اجتماعات بدون اجازه در معابر عمومی شدیداً جلوگیری نماید."
بدیهی بود که راهپیماییها در خیابانها شکل میگرفت که معابر عمومی محسوب میشدند و این اعلامیه به معنای موقوف کردن راهپیمایی و تظاهرات بود و در واقع این اعلامیه آغاز خودنشاندادن دولت آشتی ملی بود و خبر از سختگیری دولت میداد. شریفامامی در اجرای اطلاعیه دولت در شانزدهم شهریور دستور ممانعت از راهپیمایی را صادر کرد و پلیس در چند نقطه تهران با مردم درگیر شد، ولی جمعیت آن قدر زیاد بود که متوجه شد کنترل راهپیمایی با نیروی پلیس ممکن نیست.شریفامامی تصمیم شاه مبنی بر حکومت نظامی را مغتنم شمرد و شبانه از اعضای شورای امنیت ملی دعوت کرد. جلسه در ساعت 20 روز 16 شهریور با حضور نخستوزیر، امیرخسرو افشار وزیر امور خارجه، ارتشبد ازهاری رییس ستاد بزرگ ارتشتاران، سپهبد ناصر مقدم رییس ساواک، سپهبد احمدعلی محققی فرمانده ژاندارمری، سپهبد صمدیانپور رییس کل شهربانی، سپهبد برومند جزی رییس اداره دوم ارتش، سپهبد خواجهنوری رییس اداره سوم ارتش و ارتشبد قرهباغی وزیر کشورتشکیل شد. ابتدا سپهبد مقدم گزارشی از چند روز اخیر داد و اعلام کرد" قرار است فردا در مملکت آشوب به پا بکنند و مملکت را به هم بزنند . من مراتب را به عرض اعلیحضرت رساندم که به نظر من ضرورت دارد که اعلام حکومت نظامی بشود." رئیس اداره دوم و سوم ارتش هم که در این جلسه شرکت کرده بودند به برقراری حکومت نظامی تأکید میکنند. همهی اعضای جلسه بر ضرورت حکومت نظامی اعلام نظر میکند و بلافاصله شریفامامی اعضای دولت را احضار و هیأت دولت با اعضای شورای امنیت جلسه مشترک گرفتند و نظر شورای امنیت به تصویب هیأت دولت رسید. جلسه در ساعت نزدیک به 24 خاتمه یافت و شریفامامی نتیجه را تلفنی به اطلاع شاه رساند و تأیید نهایی را از او گرفت. سپس ارتشبد ازهاری با شاه صحبت کرد و بنا به تصویب وی ارتشبد غلام علی اویسی فرمانده نیروی زمینی به فرمانداری نظامی تهران و حومه انتخاب شد. سردمداران رژیم از حرکت مردم چنان به وحشت افتاده بودند که جرأت به تأخیرانداختن یک روز حکومت نظامی را برای مطلع کردن مردم نداشتند. نیمههای شب دولت اطلاعیهای تنظیم کرد که رادیو در اخبار صبحگاهی آن را قرائت کرد، امّا اکثر مردماز آن بیخبر بودند؛ خصوصاً که آن روز جمعه بود و روزنامه صبح هم منتشر نمیشد. دولت در این اطلاعیه با اشاره به اطلاعیهی 15 شهریور که تظاهرات را در معابر عمومی ممنوع اعلام کرده بود و اشاره به راهپیمایی 16 شهریور اعلام کرد"تنها برای جلوگیریاز خونریزی تظاهرات غیرقانونی و ضدملی آنان تحمل شد."
فرمانداران نظامی شهرها نیز منصوب شدند: سرلشکر عبدالرضا اسفندیاری (شیراز)، سرلشکر رضا ناجی (اصفهان)، سرلشکر بیدآبادی (تبریز)، سرتیپ عبدالرحیم جعفری (مشهد)، سرتیپ شمس تبریزی (اهواز)، سرتیپ جهانگیر اسفندیاری (آبادان)، سرلشکر کمال نظامی (قم)، سرتیپ غفاری (کازرون)، سرتیپ شاپور میرهادی (کرج)، سرتیپ نعمتالله معتمدی(قزوین)، سرتیپ نادور (جهرم).
وزارت امور خارجه آمریکا نیز بلافاصله برقراری حکومت نظامی در ایران را مورد تأیید قرار داد و سخنگوی آن اعلام کرد"ما جمعه اظهار امیدواری کردیم نظم به زودی در تهران برقرار شود و امروز تکرار میکنیم که آرامش نیز مجدداً برقرار شود."
**روز واقعه
عدهای از مردم در راهپیمایی بزرگ 16 شهریور فریاد میزدند: فردا صبح در میدان ژاله. سپهبد مقدم برای جلوگیری از تکرار راهپیمایی از شاه درخواست برقراری حکومت نظامی کرد و سرانجام با موافقت شاه، تصویب شورای امنیت و هیأت دولت، حکومت نظامی به تصویب رسید و با فرمان شاه ارتشبد اویسی فرماندار نظامی تهران شد. فرماندار نظامی تهران به سپهبد بدرهای فرمانده گارد جاویدان دستور داد تا واحدهایی از گارد را به فرمانداری نظامی منتقل کند. بدرهای فرمان اعزام واحدهایی را به سرلشکر امینی افشار فرمانده لشکر 1 گارد جاویدان صادر کرد و یگانهایی از لشکر در میدان و خیابان ژاله (شهدا) مستقر شدند. ارتشبد اویسی با صدور اولین اطلاعیه فرمانداری نظامی اعلام کرد:"به منظور ایجاد رفاه مردم و نحوه نظم از ساعت 6 صبح روز 17 شهریور ماه مقررات حکومت نظامی را به مدت شش ماه" به اجرا میگذارد. مردم صبح زود بیخبر از حکومت نظامی در دستههای بزرگی از خیابانهای فرحآباد، شهباز و میدان خراسان به طرف میدان ژاله حرکت کردند. در نزدیکی و خود میدان کامیونهای مملو از نظامیان ایستاده بودند، ولی مردم بیاعتنا به راه خود ادامه میدادند.
ساعت نزدیک 30: 7 صبح بود که جمعیت در میدان ژاله و خیابانهای منتهی به آن مستقر شدند. یکی از فرماندهان نظامی با بلندگو به مردم اخطار کرد که حکومت نظامی است، چرا تجمع کردهاید؟ یکی از روحانیون مردم را به نشستن دعوت کرد. جمعیت روی زمین نشست، ولی ظواهر امر نشان میداد که نیروهای فرمانداری نظامی قصد متفرق کردن مردم را ندارند. راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند. ناگهان صدای رگبار از خیابانهای منتهی به میدان بلند شد و همین که جمعیت از چهار طرف به سوی میدان هجوم آوردند، نیروهای مستقر در میدان نیز از چند سو مردم را به رگبار مسلسل بستند. در مدت چند ثانیه صدها نفر در خاک و خون غلطیدند. مردم بیمحابا مجروحان و شهدا را بر روی دست به سوی بیمارستانها حمل میکردند. اطاقها، راهروها و حیات بیمارستانها مملو از مجروح و جنازه بود. مردم اطراف بیمارستانها خانههای خود را برای پذیرش مجروحان مهیا میکردند. هر کس هر چه از لوازم پزشکی، پنبه، پانسمان و ملافه داشت به بیمارستان میآورد. نفرت مردم به اوج خود رسیده بود. خبر قتلعام مردم در میدان ژاله در تهران پیچید و سرتاسر تهران به جنب و جوش درآمد.
طبق گزارش ساواک، تظاهرات از میدان ژاله به "خیابانهای دیگری از قسمت شرق تهران" کشیده شد، سپس تظاهرات به جنوب تهران، خیابانهای مولوی، میدان خراسان، میدان شوش و میدان راهآهن سرایت کرد و در مدت کوتاهی خیابانهای فردوسی، منوچهری، سعدی شمالی، نظامآباد، فرحآباد، منطقهی نارمک، میدان سپه، خیابان لالهزار، به صحنه درگیری تبدیل شد.
تظاهرات و درگیری تا پاسی از شب ادامه داشت. روزنامهها در فردای آن روز بدون پرداختن به چگونگی درگیری اعلام کردند: "100 آتشسوزی در تهران روی داد، شعب چند بانک، یک فروشگاه بزرگ، یک فروشگاه شهر و روستا در آتش سوخت."
"عباس ملکی" عکاس حاضر در صحنه جمعه سیاه میگوید: "در بیسیم صدایی آمد که همه را محاصره کنید، تیراندازی شروع شد. من در بین نیروهای نظامی ایستاده بودم. بین مردم هم میرفتم، اما آن لحظه وسط نیروهای نظامی بودم. مردم پا به فرار گذاشتند. نیروهای نظامی تیرهوایی میزدند. مردم وحشتزده بودند و هر جا کوچهای یا گذری میدیدند فرار میکردند. من دیدم که شش نفر روی هم ریخته بودند تا یک نفر فرار کند. مردم تا آن روز در تهران چنین اتفاقی را ندیده بودند.
تیراندازی چند دقیقه بیشتر طول نکشید اما دیدم که دیگر هیچ کس اطراف میدان نیست. یک نفر یکی از جنازهها را میکشید و یک نفر هم، جنازه دیگری را در آغوش گرفته بود. شهدا بر روی زمین بودند. مردم همه وسایلشان مثل دوچرخه را رها و فرار کردند. آمبولانسها اطراف میدان نمیآمدند و مردم جنازه یا زخمیها را روی شانهها میبردند، زیرا اگر ارتشیها جنازه را میبردند، خانوادهها را اذیت میکردند.... عکسها را برای ظهور به همکارانم دادم. من در شرایطی بدی بودم و ترسیده بودم. همکارانم کار لابراتوار بلد بودند و در آن موقعیت همه کمک میکردند. آقای پرتوی، عکسها را در قطع 30×40 ظاهر کرد. عکسها را روی زمین اتاق عکس پخش کردند؛ همه گریه میکردند و هیچ کس باور نمیکرد در تهران چنین اتفاقی افتاده باشد. عکس از مردم قم، اصفهان، همدان و... گرفته بودیم؛ اما این عکسها جور دیگری بود."
فرماندار نظامی در اطلاعیه شماره 4 خود ضمن متهمکردن مردم ، اعلام کرد در واقعه 17 شهریور 58 نفر کشته و 205 نفر مجروح شدهاند. دو روز بعد دادگستری اعلام کرد تعداد کشتهشدگان به 95 نفر رسید. گر چه تعداد شهدای آن روز رسماً اعلام نشد، ولی آگاهان آمار وحشتناکی را از شهدای 17 شهریور ارائه کردهاند. پارسونز سفیر انگلیس تعداد شهدا را"صدها نفر" ذکر کرده است. سولیوان سفیر آمریکا نیز گزارش میکند که در میدان ژاله "بیش از دویست نفر از تظاهرکنندگان کشته شده بودند." جان دی . استمپل که خود از مسؤولین رده بالای سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران بود، بعدها کتابی منتشر کرد. وی در کتاب خود درباره واقعه میدان شهدا مینویسد:
"بلادرنگ پس از آغاز برخورد در میدان ژاله ، مجروحین حادثه به سه بیمارستان واقع در ناحیه روانه شدند. منابع پزشکی کشته شدگان را بین 200 تا 400 نفر برآورد کردند. در ابتدا دولت مدعی شد که مقتولین 58 نفر بودهاند اما در عرض یک هفته این رقم به 122 نفر افزایش یافت که به این رقم بین 2000 تا 3000 زخمی نیز افزوده گردید. در نیم روز 8 سپتامبر (17/6/57) رقم مقتولین اعلام شده از طرف مخالفین 400 تا 500 نفر بود، اما طی 24 ساعت تا حدود 1000 نفر بالا رفت ... قبرستان بهشت زهرا تنها محل رسمی دفن مردگان در تهران به کنترل مخالفین درآمد و نیز تحریکات قابل توجهی درباره ثبت ارقام قبور مقتولین از هر دو طرف به عمل آمد پزشکانی که مدت 36 ساعت کار کرده بودند عقیده داشتند که رقم 300 تا 400 کشته و 3000 تا 4000 مجروح که در بیمارستانها و مراکز درمانی درمان سرپایی شدهاند برآوردی منطقی است."
موضوع مهم دیگر در واقعه 17 شهریور، تمرّد سربازان از دستورات فرماندهان نظامی بود. در همان لحظهی اول در میدان ژاله یک سرباز فرمانده خود را هدف قرار داد و سپس خود را به قتل رساند. طبق گزارش ساواک "سه نفر از سربازان وظیفه لشکر گارد در حین اجرای مأموریت کنترل اغتشاشات، ضمن سرقت سه قبضه تفنگ ژـ3 با 300 تیرفشنگ متواری شدند". اسامی این سه نفر عبارت بود از قاسم دهقان، علی غفوری و محمد محمدی. فردای آن روز محل اختفای این سه سرباز کشف و به محاصره نیروهای نظامی درآمد که هر سه نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که محمد محمدی در دم به شهادت رسید.
از مجموعه اسناد به دست میآید که در این روز هفت سرباز خودزنی کردند. مشهد نیز که در این روز خود را برای استقبال از آیتالله قمی که از تبعید در کرج آزاد شده بود آماده میکرد با حکومت نظامی مواجه شد و تظاهرات و درگیری از همان آغاز روز شروع شد. مردم در مدرسه نواب اجتماع کردند، ولی نیروهای فرمانداری نظامی به آنان حمله و آنان را متفرق کردند. جنگ و گریز تا پاسی از شب ادامه داشت. در این روز به گزارش ساواک 14 نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که چهار نفر از آنان به شهادت رسیدند. در شیراز نیز شبانه آیتالله دستغیب را دستگیر و به تهران منتقل کردند که فردای آنروز تظاهرات پراکندهای صورت گرفت. شهرهای کرج، ابهر، سمنان و کرمان نیز شاهد درگیریهایی با نیروهای رژیم بودند.
خبر فاجعه قتلعام مردم در میدان ژاله بهسرعت در جهان پیچید و سیاستمداران، دولتمداران، خبرگزاریها و محافل بینالمللی را وادار به عکسالعمل کرد؛ امّا هیچ عکسالعملی زشتتر از دولت آمریکا نسبت به این قتلعام فجیع نبود. در آن روزها رؤسای کشورهای آمریکا، مصر و رژیم صهیونیستی در کمپدیوید مشغول مذاکرات سازش بودند. فردای آن روز"وارن کریستوفر" معاون وزیر امور خارجه آمریکا از واشنگتن با "سایروس ونس" وزیر امورخارجه که در کمپدیوید بود، تماس برقرار و توصیه کرد که "پرزیدنت کارتر هر چه زودتر با شاه صحبت کند".
ونس گزارشی از وضعیت ایران را به کارتر ارائه داد و از کارتر خواست تا با شاه تماس بگیرد. ابتدا انورسادات با شاه تماس گرفت و"مراتب همدردی و پشتیبانی خود را از شاه به وی اطلاع داد" و سپس کارتر با شاه تلفنی صحبت کرد و"پشتیبانی آمریکا را از وی در اقداماتی که برای برقراری نظم به عمل میآورد تأیید کرد." خبر حمایت کارتر از شاه در رسانهها منتشر شد. رژیم که سعی میکرد مخالفان خود را مرعوب کند، به انتشار این خبر دامن میزد. روزنامههای کیهان و اطلاعات اعلام کردند که"کارتر با شاهنشاه مکالمه تلفنی کرد." روزنامهها به نقل از اطلاعیه کاخ سفید نوشتند که"کارتر با شاهنشاه تماس گرفته و وضع کنونی ایران را که در آن تظاهرات ضددولتی به رهبری افراطیها جریان داشته و دست کم 95 نفر کشته بر جای گذارده مورد بحث قرار داده است. پرزیدنت کارتر مناسبات نزدیک و دوستانه میان ایران و آمریکا را مورد تأیید قرار داده است و نسبت به ادامه جنبش اعطای آزادی سیاسی اظهار امیدواری کرده است."
خبر حمایت کارتر از شاه آن هم بعد از قتلعام مردم تهران، موضع امام خمینی را به شدت تثبیت کرد. امام خمینی درعکسالعمل به این پیام کارتر در مصاحبه با رادیو تلویزیون فرانسه فرمودند:"آقای کارتر که برای یک زندانی در شوروی آن قدر هیاهو درآورد، پس از کشتارهای پیاپی شاه، پشتیبانی خود را از او دریغ نکرد. این به خاطر این است که آمریکا به دنبال منافع خودش فقط هست."
علما نیز به عنوان تاثیرگذارترین قشر در عرصه حیات سیاسی کشورمان نسبت به این واقعه عکسالعملهای مختلفی داشتند؛ چنانچه آیتالله گلپایگانی با انتشار نامهای سرگشاده به شریفامامی اخطار کرد" اعلام حکومت نظامی و جوی خون راه انداختن هیچ دردی را دوا نخواهد کرد."
آیتالله گلپایگانی علاوه بر نامههای فوقالذکر اطلاعیهای صادر و اعلام کرد که" فاجعهی خونین کشتار بیرحمانه دیروز تهران مملکت را غرق در عزا و مصیبت ساخت".
آیتالله مرعشی با صدور اطلاعیهای اعلام کرد:"بار دیگر هیأت حاکمه ایران دست از آستین ظلم به در آورده، صدها مردم ستمدیده و شریف ایران را به ضرب گلوله در تهران مقتول و مضروب و مجروح کرد." آیتالله بار دیگر خواست خود را مبنی بر" اجرای احکام شرعیه و برقراری عدالت و بازگشت هر چه زودتر حضرت آیتالله خمینی" مورد تأکید قرار داد. همچنین آیتالله شیخبهاءالدین محلاتی از شیراز و آیتالله صدوقی از یزد اطلاعیههایی در این رابطه صادر کردند.
یکی از موضوعاتی که مردم شرکت کننده در راهپیمایی روز هفده شهریور و بازماندگان شهیدان و مجروحان حادثه در پی آن بودند، اطلاع از نظر رهبر انقلاب حضرت امام خمینی ( ره ) در این باره بود. اعلامیه امام ( ره) که بلافاصله پس از این واقعه در نجف منتشر شد و به سرعت اکثر مردم ایرن از آن آگاهی یافتند، در واقع به حرکت مردم مشروعیت بخشید و مردم شادمان از مهر تأیید مرجع و رهبرشان به مبارزه تا سرنگونی حکومت پهلوی ادامه دادند. امام خمینی در پیام به ملت ایران آرزو کردند که"ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته میشد."
امام خمینی کشتار 17 شهریور را آشکارشدن واقعیت دولت آشتی ملی اعلام کردند که"شاه با حکومت آشتی ملی میخواست روحانیت شریف ایران و سیاسیون محترم را در کشتارخود سهیم گرداند، ولی فریب او خیلی زود برملا گردید. انّ کیدَ الشیطان کان ضعیفاً". امام خمینی بار دیگر از ارتش خواستند به مردم بپیوندند تا"نام خود را در تاریخ که به سود ملت ایران به راه خود ادامه میدهد هر چه زودتر ثبت" کنند. امام خمینی خطاب به علما فرمودند:"در این موقع حساس نه تنها باید استقامت کنید، بلکه روحیه عالی مقاومت جامعه را هر چه بیشتر تقویت کنید و هر چه بیشتر صفوف خود را برای مقابله با دشمن مردم ایران متشکلتر کنید.
به گزارش جام جم آنلاین از ایسنا، استاد خلبانی هواپیمای جت فالکن و بوئینگ-747، معاون عملیات آشیانه جمهوری اسلامی ایران و مدیر آموزش ترابری معاونت عملیات ستاد نیروی هوایی از جمله سمتهایی بوده است که محمدجعفر خانجانی بر عهده داشته است.
این خلبان روز دوازدهم آذرماه 1327 در محله هردورود قائم شهر متولد شد. پدرش حیدر که در زمان حکومت رضاشاه برای احداث کارخانه نساجی شماره یک مازندران باید به بیگاری میرفت، از قائم شهر به سوادکوه گریخت اما بعدها جزو کارکنان همین کارخانه درآمد. محمدجعفر دو برادر و چهار خواهر دارد و خود دومین فرزند خانواده است.
او تحصیلات ابتدایی را در دبستان کوچکسرا، و متوسطه را در دبیرستان سپهر قائم شهر گذراند و سال 1346 در رشته طبیعی دیپلم گرفت.
خانجانی به دلیل علاقه وافری که به شغل خلبانی داشت، با آگاهی از استخدام نیروی هوایی، در آزمونها و معاینات پزشکی شرکت کرد و در بهمنماه 1346 به جمع دانشجویان خلبانی این نیرو پیوست.
وی دوره مقدماتی زبان انگلیسی را بعد از تمرینهای آموزش نظامی در مرکز آموزشهای هوایی نیرو طی کرد و بعد از خواندن دروس آکادمی پرواز، دوره خلبانی هواپیمای ملخدار «پایپر» را در این مرکز آموزش دید.
او در سال 1347 برای تکمیل دوره به تگزاس آمریکا عزیمت کرد. ابتدا در پایگاه هوایی «لکلند» دوره تخصصی و پیشرفته زبان و آموزشهای مرتبط با پرواز را یاد گرفت و برای ادامه پرواز به پایگاه «لاریدو» در نزدیکی شهر لاریدو و مرز مکزیک رفت.
در این پایگاه مدتی کوتاه با هواپیمای ملخدار تی-41، سپس با جت آموزشی تی-37 و در آخر با جت مافوق صوت تی-38 پرواز انجام داد و با درجه ستوان دومی از دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش فارغالتحصیل شد.
محمدجعفر پس از بازگشت از آمریکا در سال 1349 به منظور طی کردن دوره رزمی شکاری مدرن اف-5 که چند سالی بیشتر نبود به خدمت نیروی هوایی درآمده بود، به پایگاه هوایی دزفول منتقل شد. او خاطره استاد خوبش، علی دهنادی را در هواپیمای اف-5 هنوز فراموش نکرده است.
حدود دو سال بعد (سال 1351) برحسب نیاز خدمتی و نزدیک بودن به زادگاهش، به پایگاه یکم ترابری مهرآباد منتقل شد و در آنجا پرواز با بیشتر هواپیماهای ترابری نیرو را در طول خدمت تجربه کرد. اول خلبان اف-27 یا «فرندشیپ» بود.
بعدها استاد خلبان سی-130 یا هرکولس شد. مدتی طولانی هم با بویینگ-747 پرواز کرد و هم زمان با دو هواپیمای جت سبک با نامهای «جت استار» و «جت فالکن» نیز میپرید.
خانجانی از افتخارات هشت سال دفاع مقدس از انجام پروازهای سوخت رسانی و پشتیبانی جبهههای نبرد حق علیه باطل، در کنار سایر مأموریتهایی که به او محول میشد، یاد میکند؛ مأموریتهایی که بدون چون و چرا و با علاقهمندی کامل بر عهده میگرفت.
اگرچه او هنوز توانایی پرواز را داشت، ولی بالاخره بعد از 33 سال خدمت و 6400 ساعت پرواز با انواع هواپیماهای نیروی هوایی، در سال 1379 با درجه سرهنگی به افتخار بازنشستگی نائل آمد.
خانجانی در سال 1356 با خانم زهرا عزیزی، که در رشته مهندسی کشاورزی فارغالتحصیل شده بود، ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. علیرضا (1357) و آرش (1363) هر دو با علاقه زیاد شغل خلبانی را انتخاب کردند. علیرضا هم اکنون پرواز میکند و آرش نیز دوره خلبانی را با موفقیت طی کرده است. تنها دخترش، مریم (1361) نیز مهندس مکانیک است.
دو خاطره کوتاه از سالهای جنگ تحمیلی را که در ذهن کاپیتان سرهنگ محمدجعفر خانجانی جای خوش کرده، از زبان خودش بخوانید.
وقتی وضعیت قرمز شد
هفته بسیج یکی از سالهای جنگ تحمیلی بود. حضرت آیتالله العظمی خامنهای مقام معظم رهبری، آن زمان رئیس جمهور بودند. قرار بود به شهرهای مختلفی سفر کنند. افتخار خلبانی یکی از پروازها بر عهده من گذاشته شد. سخنرانی ریاست جمهوری در یزد خاتمه یافت و قرار شد ایشان را به اصفهان ببریم. مسئول هماهنگیها از من پرسید: «چقدر سوخت دارید؟» گفتم: «برای یک ساعت». گفت: «تا اصفهان 20 دقیقه راه است. نیاز به سوختگیری نیست.» شرایط طوری بود که به ظاهر اطاعت کردم اما تا او رفت، به مسئول سوخت هواپیما با انگشت اشاره کردم برای سه ساعت پرواز سوخت بزنند.
نزدیک اصفهان بودیم که خبر دادند وضعیت قرمز است و هواپیماهای «میگ» عراقی در حال بمباران شهر و فرودگاه هستند. به سرعت از منطقه خطر دور شده و در فاصله 120 کیلومتری شرق فرودگاه اصفهان و در ارتفاع پست یک ساعت و نیم دور زدم تا وضعیت سفید اعلام شد. آن امیر مسئول که با گذر زمان به شدت نگران شده بود، آمد سراغم و پرسید: «چقدر سوخت دارید؟» گفتم: «برای یک ساعت و نیم دیگر.» با تعجب گفت: «از کجا آوردید؟» ماجرا را برایش توضیح داده و گفتم: «من طبق مقررات عمل کردم.» اینجا بود که آفرین گفت و تشویقم کرد.
" جام جم "
پیشنهاد صلیب سرخ به اسرای ایرانی
یک روز مأموران صلیب سرخ جهانی وارد اردوگاه شدند و خطاب به ما گفتند: «زمان آزادی
شما فرا رسیده است و همین روزها آزاد خواهید شد. تمام امکانات در خارج از کشور
در اختیار شما قرار داده خواهد شد.
بهگزارش فارس (باشگاه توانا)، رژیم بعثی عراق در طول جنگ تحمیلی با ایجاد جنگ روانی در
اردوگاه های اسرای کشورمان سعی در پایین نگه داشتن روحیه اسرا می کرد. مطلب زیر یکی
از این جنگ های روانی است.
پیشنهاد صلیب سرخ به اسرای ایرانی
بیست و یکم تیرماه سال 1367 درست یک سال مانده از خدمت سربازیام در مناطق جنگی «عین خوش» و «نهرانبر» انجام وظیفه میکردم که ناگهان دشمن عملیات خود را آغاز کرد.
لحظه به لحظه دشمن بر فشار حملاتش میافزود. از بخت بد سلاحهای سنگین ما در مرکز تعمیر و نگهداری سلاح قرار داشت و ما ناچار بودیم با ژه3 و کلاشینکف در مقابل هجوم بیامان دشمن مقاومت کنیم تا عصر آن روز در حالی که زیر آتش شدید دشمن قرار داشتیم و تلفات زیادی داده بودیم.
با چنگ و دندان ایستادگی کردیم. مهماتمان تمام شده بود. رفته رفته حلقهی محاصرهی دشمن تنگتر میشد. عراقیها مثل مور و ملخ همه جای منطقه را گرفته بودند. راهی جز اسارت نداشتیم.
آنها پس از خلع سلاح و ضرب و جرح ما، چشمها و دستهایمان را بسته، ما را به «العماره» بردند. در «العماره» وقتی چشمهایمان را باز کردند، دیدم دشمنان دین و قرآن نیروهای زیادی از یگانهای مختلف را به اسارت گرفته و همگی را در آن جا جمع کردهاند.
بعثیها تا شب از ما با باتوم و کابل و ... پذیرایی کردند. با توجه به این که تعدادی از اسرا در حین عملیات مجروح شده بودند بر اثر شدت ضربات مشت و لگد و باتوم و کابل، عدهای از آنها به شهادت رسیدند و عدهای نیز به شدت زخمی شدند.
آن شب ما را با فشار و عذاب به درون یک سوله وارد کردند، تا سیاهی ظلمت را به سر میبریم، سوله چنان تنگ بود که حتی جایی برای نشستن نداشتیم، چه برسد به این که پایمال را دراز کنیم و راحت بخوابیم.
بدون آب و غذا، با بدنی کبود و زخمی باید شب را در سوله میگذراندیم. آن شب نالهی زخمیها و گرسنگی و تشنگی دست به دست هم داده بود تا ما را از پای در آورد. نه پتویی داشتیم و نه زیرانداز. از شدت ضعف هر کس به زمین مینشست دیگر توان برخاستن نداشت.
نزدیکیهای صبح کمی به وضع موجود عادت کرده بودیم که ناگهان عراقیها، یکباره وحشیانه به داخل سوله هجوم آوردند تا ما را از سوله بیرون کنند. حملهی وحشیانهی آنها به داخل سوله همراه با ضرب و جرح اسرا و ازدحام جمعیت در داخل سوله باعث شد تعدادی از اسرا و عدهای از جمله زخمیها، در زیردست و پا شهید شوند. ما در آن روز و همچنین شب اول اسارت، نیروهای زیادی را از دست دادیم، روحشان شاد.
*ایران یا اروپا
مرداد ماه سال 1369 آخرین روزهای اسارت را در کمپ شش رمادی دو، پشت سر میگذاشتیم. یک روز مأموران صلیب سرخ جهانی وارد اردوگاه شدند و خطاب به ما گفتند: «زمان آزادی شما فرا رسیده است و همین روزها آزاد خواهید شد. شما مختارید از بین ایران و اروپا یکی را انتخاب کنید. تمام امکانات در خارج از کشور در اختیار شما قرار داده خواهد شد. حال حواستان را جمع کنید و یکی را انتخاب کنید. ایران یا اروپا».
چند تن از اسرا که در ایران تمامی اعضای خانوادهشان را از دست داده بودند برای اقامت در اروپا ثبتنام کردند. اما ما خطاب به مأموران صلیب سرخ گفتیم: «ایران برای ما بهشت برین است و هرگز اروپا را به این مکان مقدس ترجیح نخواهیم داد. ایران وطن ماست. پارهی تن ماست و ما ذرهای از خاک آن را با تمام اروپا و کشورهای بیگانهی دیگر عوض نمیکنیم.»
بعد از رفتن مأموران صلیب سرخ، فردی به نام «ابریشمچی» دام تزویر خود را پهن کرد و در میان تدابیر امنیتی به یاوهگویی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و مسئولان نظام پرداخت. با نهایت تأسف تنها یک نفر که ارادهی مصممی نداشت به آنها (منافقین) پیوست و من و بقیهی اسرا اعتنایی نسبت به اظهارات ابریشمچی نکردیم و کاری کردیم که زود اردوگاه را ترک کند. چرا که دلهای ما تنها به شوق ایران عزیز میتپید: زیرا شنیده بودیم که بدان اعتقاد داشتیم که «چو ایران نباشد، تن من مباد!»
فاش نیوز
شما دشمن مایید ما هم دشمن شما
یک بار هم با سربازی برخورد پیدا کردیم.
حاج آقا ابوترابی را آوردند ایشان گفت: «شما باید آرام باشید اگر میگویند
این کار را نکنید گوش کنید .... » فرمانده هم بود گفت: «شما مثل دختر ما
هستید مهمان هستید من مثل پدرتان هستم.»
گفتم: «ما نه مهمان شماییم نه دختر شما و نه پدری شما را قبول داریم.
شما دشمن مایید ما هم دشمن شما. با ما هم مثل یک دشمن
برخورد کنید چیزی بیش از این نمیخواهیم. به هر اسیری هرچه دادهاید
به ما هم بدهید اما باید حقمان را بدهید چیزی که حق ما نیست نباید
انجام شود.»
راوی: فاطمه ناهیدی
به گزارش جام جم آنلاین از مهر، مطالعات نشان داده است که کمبود مواد مغذی در ابتلا به اختلالات
روانشناختی، زوال شناختی ناشی از سن، و اختلالات رشدی نقش دارد.
طبق یافته های مطالعاتی، افزایش مصرف مواد مغذی حفاظت کننده مغز موجب بهبود ابعاد مختلف عملکر
د شناختی نظیر یادگیری و حافظه می شود. در ادامه به ۶ ویتامین و مواد معدنی ضروری برای
مغز سالم اشاره می شود.
۱- تیامین (ویتامین B۱)
ویتامین گروه B نقش مهمی در سلامت مغز دارد. تیامین یکی از ویتامین های گروه B است که به وفور در بافت عصبی و مغز یافت می شود.
این ویتامین نقش مهمی در هدایت محرک های عصبی دارد. بعلاوه فقدان شدید این ویتامین می تواند منجر به سندروم کورساکوف شود؛ این سندروم، اختلال مزمن حافظه است که اغلب در افراد الکلی و افراد مبتلا به بیماری های نظیر ایدز مشاهده می شود.
۲- اسید فولیک (ویتامین B۹)
اسید فولیک به ترکیبات متفاوتی موسوم به فولات اشاره دارد و از طریق مواد خوراکی مختلفی نظیر اسفناج، مارچوبه و عدس قابل حصول است.
نیمی از محل ذخیره این ویتامین در کبد است، به همین دلیل، اسیب به کبد می تواند منجر به کمبود چندین ویتامین کلیدی B شود.
اسید فولیک نقش مهمی در سنتز اسیدهای آمینه و تشکیل بافت عصبی دارد. متابولیسم اسید فولیک به شدت وابسته به منبع سایر ویتامین های گروه B است.
کمبود این ویتامین و سایر ویتامین های B با بروز مشکلات رشدی در کودکان مرتبط است.
همچنین مطالعه بر روی موش های مسن ها نشان می دهد که چطور مصرف مکمل های اسید فولیک به مدت ۸ هفته منجر به بهبود حافظه شدند.
۳- اسید اسکوربیک (ویتامین C)
بالاترین محل تجمع این ویتامین ضروری در مغز، مخصوصا غده هیپوفیز، یافت می شود. مقادیر بالای این آنتی اکسیدان قوی در مرکبات و سبزیجات سبز یافت می شود.
ویتامین C در سنتز دوپامین انتقال دهنده عصبی مهم است، اما از مغز هم در مقابل فشار اکسایشی حفاظت می کند.
از آنجائیکه این ویتامین در بدن قابل ذخیره نیست، لازم است که روزانه در حدود ۹۰mg از طریق مصرف مواد خوراکی به بدن برسد.
۴- کلسیم
کلسیم از جمله مواد معدنی ضروری برای عملکرد مغز سالم است. نقش محوری به عنوان پیام رسان سلول عصبی ایفاء می کند.
همچنین انتقال عصب را تنظیم کرده و تحریک پذیری عصبی را کنترل می کند. میزان پایین این ماده معدنی ضروری معمولا نادر است چراکه استخوان ها منبع ذخیره این ماده معدنی به شمار می آیند.
۵- منیزیم
منیزیم برای تبدیل بسیاری از ویتامین های گروه B به شکال فعال شان اهمیت دارد. به عبارت دیگر مصرف هر نوع مکمل ویتامین به تنهایی و بدون مصرف منگنز و سایر مواد معدنی بیفایده است چراکه ترکیب اینها عملکرد مغز را بهتر می کنند.
یک تحقیق نشان می دهد مدیریت مصرف مکمل های منیزیم بر روی موش های مسن موجب بهبود حافظه کاری و بلندمدت می شود.
منیزیم در غشای سلولی برای انتقال محرک ها هم مهم است. وانگهی برای پیشگیری از تحریک پذیری سیستم عصبی به مقادیر ایده آل منیزیم و کلسیم نیاز است. کمبود هر یک از اینها می تواند منجر به مشکلات عصبی شود.
۶- زینک (روی)
زینک با مقادیر بالا در نورون های حاوی زینک که منحصرا در پیش مغز یافت می شوند، وجود دارد. دانشمندان نمی دانند زینک چه نقشی در حفظ سلامت مغز دارد، اما کمبود آن با نارسایی های روانشناختی و عصب شناختی مرتبط است.
به عنوان مثال، تغییر در حالت تعادل زینک در بیماری پارکینسون و آلزایمر مشاهده می شود. مواد خوراکی مملو از زینک شامل تخم کدوتنبل، گوشت گوساله، و میگو است.
" جام جم "