ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خورشید امروز با شدت بیشتری پرتوهای گرم خود را به زمین می تاباند ، گویی همانند فردی
است که از انتظار خسته شده است . کودکان این طرف آن طرف می دوند ، هیچ زن و بچه ایی
آرام و قرار ندارند همه منتظر خبری از امام و یاران هستند .
حضرت زینب برای بدست آوردن خبر به طرف تپه ای ی در همان نزدیکی ها است می رود که
نلاگهان گل های پرپرشده ی خود را می بیند . همان زمان است که در اندیشه ی چگونه خبر
دادن به زن های حرم فرو می رود .
حال چه کند بر غزیز خود بگرید یا بر عزیز دیگران ؟ و خورشید نیز که انتظار شنیدن این خبر
ناگوار را نداشت همانند گویی آتشین گرمای خود را مانند مارهایی باز همه حرارت آتشین خود
را به مهد می فرستد گویی می خواهد با این پرتوها ، خیمه دشمنان را به آتش خشم خود
بسوزاند و انتقام طفل شش ماهه حسین را بگیرد .
و زمین نیز از دیدن این صحنه شرمسار شد که آبی نیست.... تا بتواند هنگام پرپر شدن گل ها
آن را آبی دهند تا سیراب شوند و کاش بارانی بود تا این خون را بشوید اما این خون ها هرگز
پاک نمی شود
اما همه می دانند چه اتفاقی در حال رخ دادن است و این رخداد روی می دهد و تا ابد زمین
شرمسار از دفن بهترین گل دنیا و آخرت است .
( زهرا مقدسی ، دوم علوم تجربی ، دبیرستان شیخ الاسلام )
من نیز می دانم که روز عاشورا روز ازمون خطا نبود روز
تعیین خط مرز شر و خیر و بهشت و دوزخ بود
همین گونه است
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران حسین ( ع )