ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
تلفاتِ ما: از دو تا هشت شهید در روز،
و ده مجروح
و بیست خانه
و پنجاه درختِ زیتون،
علاوه بر گسیختگی در ساختار
که در شعر و نمایشنامه و تابلوی ناتمام رخ میدهد.
*
غمهای خود را در کوزهها ذخیره میکنیم
تا مبادا سربازان آنها را ببینند و جشنِ محاصره بگیرند …
برای فصولِ دیگری ذخیره میکنیم،
برای خاطرهای،
برای چیزی که در راه ناگهان رخ میدهد.
وقتی که زندگی طبیعی شود
چون دیگران برای چیزهایی شخصی
که در سایهی نامهای بزرگی پنهان مانده است
غم خواهیم خورد.
از خونی که از زخمهای کوچکِ ما جاری شده است غفلت کردهایم.
فردا که مکان شفا بیابد
عوارضِ جنبیِ آن را احساس خواهیم کرد.
*
زنی به پارهابری گفت: روی محبوبِ مرا بپوشان
زیرا که جامههای من از خونِ او خیس است!
*
اگر باران نیستی نازنین
درخت باش
سرشار از باروری … درخت باش.
اگر درخت نیستی نازنین
سنگ باش
سرشار از نمناکی … سنگ باش.
اگر سنگ نیستی نازنین
ماه باش
در رؤیای معشوق … ماه باش.
[چنین گفت زنی
در تشییعِ جنازهی فرزندش.]
*
مادر گفت: ابتدا سر درنیاوردم. گفتند:
دقایقی پیشْ داماد شد. هلهله زدم،
و تا پاسِ آخرِ شب رقصیدم و آواز خواندم،
چندان که شبزندهداران رفتند و
جز سبدهای بنفش دور و برم هیچ نبود.
پرسیدم: عروس و داماد کجا هستند؟ گفتند:
آنجا در آسمان دو فرشتهاند
که مراسمِ ازدواج را به سرانجام میرسانند.
هلهله زدم، و سپس چندان رقصیدم و آواز خواندم
که به بیماریِ فلج دچار شدم.
پس این ماهِ عسل کیْ به سر میرسد نازنینِ من؟
(شاعر «فدوی طوقان»، از کتاب « باد خانهی من است گنجشک بهانه»، تألیف
و ترجمهی «موسی بیدج»