ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اسم من گم شده است !
توی دفترچه ی پرحجم زمان ،
دیرگاهی است فراموش شدم
لابه لای ورق کهنه ی آن لایحه ها ،
زیرآن بندغریب ،
پشت انبوهی از آن شرط و شروط ،
لای آن تبصرها ،
در تریبون معلق شده ی سخت سکوت ،
حق من گم شده است !
زنگ انشا دیگر ،
کسی انگار دلش نیست معلم بشود !
شان من گم شده است !
شان من نیست بنالم هرگز ،
شان من نیست بگویم اصلا ،
ز تهی و ز نبود ،
یا از این زخم کبود
لیک رنگ رخساره گواهی دهد از سرّ درون ،
از همه رنج فزون
نردبانی شده ام
صاف به دیوار ترقی ،
تا این نسل ، آن نسل ،
پای برپله ی من سوی فردا بروند
و غریبانه فراموش شوم