ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
در فتح مکه زنی از قبیله «بنی مخزوم» مرتکب سرقت شد و از نظر قضایی جرمش
محرز گردید، خویشاوندان آن زن که هنوز رسوبات نظام طبقاتی دوران جاهلیت در مغزشان
مانده بود،
اجرای مجازات (حد سرقت) را نسبت به آن زن، ننگ خانوادگی اشرافی خودمیدانستند،
به همین دلیل برای متوقف ساختن اجرای حد سرقت به تلاش افتادند و به همین منظور
«اسامه بنزید» را که مانند پدرش نزد پیامبر(ص) محبوبیت داشت وادار بهشفاعت نمودند،
اما همین که اسامه زبان به شفاعت گشود،آن حضرت خشمگین شد و فرمود: چه جای
شفاعت است؟ مگر میتوان حدود و قانون را بلا اجرا گذاشت و فورا دستور مجازات صادر
نمود.
اسامه متوجه لغزش خود شد و عذرخواهی نمود. پیامبر(ص) برای اینکه فکر تبعیض در
اجرای قانون را از ذهن مردم بیرون نماید، عصر همان روز به ایراد خطبهای پرداخت و به
مسئله اجرای قانون الهی اشاره نمود و فرمود: اقوام و ملل پیشین دچار سقوط و انقراض
شدند، زیرا در اجرایقانون تبعیض روا میداشتند.
هرگاه یکی از طبقات بالا مرتکب جرم میشد، او را از مجازات معاف میکردند و اگر کسی
از زیردستان به جرم مشابه آن مبادرت میورزید، او را مجازات میکردند، قسم به خدایی که
جانم در دست اوست در اجرای قانون درباره هیچکس کوتاهی و سستی نمیکنم، اگر چه
مجرم ازنزدیکان من باشد (1)