- زمان آماده سازی
- 30 دقیقه
- حداکثر زمان پخت
- 60 دقیقه

گام اول:
دنیا دو روز است...یک روز با تو و روز دیگر علیه تو
روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست ناامید مشو...
زیرا هر دو پایان پذیرند ...
گام دوم:
بگذارید و بگذرید ..... ببینید و دل نبندید .
چشم بیاندازید و دل نبازید.... که دیر یا زود ...... باید گذاشت و گذشت...
گام سوم:
اشک ها خشک نمی شوندمگر بر اثر قساوت قلبها و قلبها سخت و قسی نمی گردند
مگر به سبب زیادی گناهان
دلم گرفته از این روزها دلم تنگ است
میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است
مرا گشایش چندین دریچه کافی نیست
هزار عرصه برای پریدنم تنگ است
اسیر خاکم و پرواز سرنوشتم بود
فرو پریدن و در خاک بودنم ننگ است
چگونه سر کند اینجا ترانه خود را
دلی که با تپش عشق او هماهنگ است؟
هزار چشمه فریاد در دلم جوشید
چگونه راه بجوید که رو به رو سنگ است
مرا به زاویه باغ عشق مهمان کن
در این هزاره فقط عشق، پاک و بی رنگ است
" سلمان هراتی "
قال الامامالعسکری (ع):
«لیست العبادة کثرة الصیام و الصلوة و انما العبادة کثرة التفکر فی امر الله»
امام حسن عسکری (ع) فرمود:
عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا
اندیشیدن است.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1- تحفالعقول، ص 442
گویند : صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت. نمازگزاران ، همه اورا
شناختند ؛ پس ، از او خواستند ڪه پس از نماز ، بر منبر رود و پند گوید.
پذیرفت نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوى او بود. مرد صاحب دل
برخاست و بر پله نخست منبر نشست.
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت :مردم!
هر کس از شما ڪه مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد ،برخیزد!
ڪسى برنخاست.
گفت :حالا هر ڪس از شما ڪه خود را آماده مرگ ڪرده است ، برخیزد !
باز ڪسى برنخاست.
گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ اما براى رفتن نیز آماده
نیستید
تابستان سال ۱۳۶۳ که در شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادری
به همراه دو دخترش برخورد کردم که در حال درو کردن گندمهایشان بودند.
فرماندهی گروهان، (ستوان آسیایی) به من گفت :
(مسلم) بیا سربازان دو گروهان را جمع کنیم و برویم گندمهای آن پیرزن را درو
کنیم. به او گفتم: چه بهتر از این! شما بروید گروهان خود را بیاورید تا با آن پیرزن
صحبت کنم. جلو رفتم .
پس از سلام و خسته نباشید گفتم : مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بیرون
بروید تا به کمک سربازان گندمهایتان را درو کنیم. شما فقط محدودهی زمین خودتان
را به ما نشان دهید و دیگر کاری نداشته باشید.
پیرزن پس از تشکر و قدردانی گفت: پس من میروم برای کارگران حضرت فاطمهی
زهرا (س) مقداری هندوانه بیاورم .
ما از ساعت ۹ الی ۱۱/۳۰ صبح توسط پانصد سرباز تمام گندمها را درو کردیم. بعد
از اتمام کار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند. من هم از این فرصت استفاده
کردم و رفتم کنار پیرزن، به او گفتم: مادر چرا صبح گفتید میروم تا برای کارگران
حضرت فاطمه(س) هندوانه بیاورم.
شما به چه منظور این عبارت را استفاده کردید؟ گفت :
دیشب حضرت فاطمهی زهرا(س) به خوابم آمد و گفت: چرا کارگر نمیگیری
تا گندمهایت را درو کند دیگر از تو گذشته این کارهای طاقتفرسا را انجام دهی .
من هم به آن حضرت عرض کردم :
ای بانو تو که میدانی تنها پسر و مرد خانواده ی ما به شهادت رسیده است و
درآمدمان نیز کفاف هزینه ی کارگر را نمیدهد، پس مجبوریم خودمان این کار را انجام
دهیم. بانو فرمودند : غصه نخور!
فردا کارگران از راه خواهند رسید. بعد از این جمله از خواب پریدم. امروز هم که شما
این پیشنهاد را دادید، فهمیدم این سربازان، همان کارگران حضرت میباشند. پس
وظیفهی خود دیدم از آنها پذیرایی کنم.
بعد از عنوان این مطلب، ناخودآگاه قطرات اشک از چشمانم سرازیر شد و گفتم: سلام
بر تو ای دخت گرامی پیامبر(س) فدایت شوم که ما را به کارگری خود قابل دانستی.
............................................
راوی : سرگرد مسلم جوادی منش
حضرت محمد صلی الله فرمودند:
هرکس که خواهد خانه اش به نعمتِ بی حساب آبادان شود، به ذکر شش گانه
زیر بپردازد:
اول آنکه در آغاز هرکار بگوید:
بسم الله الرحمن الرحیم
دوم آنکه چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد، بگوید
الحمدالله رب العالمین
سوم آنکه چون خطا و لغزشی کند بگوید:
«استغفرالله ربی و اتوب الیه.»
چهارم آنکه چون غم و اندوه براو هجوم آورد بگوید :
لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
پنجم آنکه چون کارجدیدی شروع کند،گوید
ماشاالله
ششم آنکه چون از ظلم ستمگری هراس کند بگوید:
«حسبناالله و نعم الوکیل.»
حضرت محمد صلی الله فرمودند:
هرکس که خواهد خانه اش به نعمتِ بی حساب آبادان شود، به ذکر شش گانه
زیر بپردازد:
اول آنکه در آغاز هرکار بگوید:
بسم الله الرحمن الرحیم
دوم آنکه چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد، بگوید
الحمدالله رب العالمین
سوم آنکه چون خطا و لغزشی کند بگوید:
«استغفرالله ربی و اتوب الیه.»
چهارم آنکه چون غم و اندوه براو هجوم آورد بگوید :
لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
پنجم آنکه چون کارجدیدی شروع کند،گوید
ماشاالله
ششم آنکه چون از ظلم ستمگری هراس کند بگوید:
«حسبناالله و نعم الوکیل.»
در کوچه های مدینه به دنبال رد پایت هستم
ولی گویی امام عصر ( ع ) هر آدینه رد پایت را سرمه ی چشمشانش می کند
نگاه سبزم را به مدینه النبی می دوزم در ورای اعصار گل یاسی به مهد می آید
تو زیباترین گل آفرینش هستی
آرام آرام بر برکه نور فدک می آیم تا پیامی دهم بر گل های این عصر
بهایت بسیار سنگین است
اگر نگاهی ناپاک بر گل وجودتت خیره ماند که تاوانش بس سنگین خواهد بود .
رویا پوراحمدگربندی - شب آدینه - 1396/12/17
امشب نشسته ام بنویسم ترانه ها
از باغ از بهار من از مادرانه ها
از دست پُر امیدم و تسبیح دانه ها
از این دلی که پر زده از آشیانه ها
شکرش میان این همه سر سروری شدیم
مانند یازده پسرش مادری شدیم
آیینه ای گرفته خدا در برابرش
خورشیدی از تمامی انوار انورش
امشب خدا نشسته خدا با پیمبرش
امشب پدر رسیده به دیدار مادرش
تعظیم تو به او نه که بر هست واجب است
از این به بعد بوسه بر این دست واجب است
تا مه کرده نام شما قیل و قال را
پیدا نموده با تو کرامت کمال را
گم کرده عقل پیش شکوهت خیال را
پنهان جمال کردی پیدا جلال را
هر چند کار توست که پیغمبری کنی
تو آمدی که پای علی حیدری کنی
این باغ ها معطر زهراست یا علی
این موج موج کوثر زهراست یا علی
آری تمام باور زهراست یا علی
نام تو نام دیگر زهراست یا علی
آغاز آفرینش از آغاز فاطمه است
یعنی علی حقیقت اعجاز فاطمه است
خورشید زیر پای تو خشت محقریست
کار نگاه چشم شما ذره پروریست
خاک حسینیه شدنم لطف مادریست
خانم تمام حرف من این بیت آذریست
"بنیانگذار مکتب غیرتدی فاطمه
عباسَ درس معرفت اُورگدی فاطمه"
عمریست تا به لطف تو زنجیر می شویم
با بوی نان تازه نمک گیر می شویم
باز از تنور روشن تو سیر می شویم
شکرش ! کنار خانه تو پیر می شویم
در روضه باز چایی دم کرده ی تو بود
این لطف ، لطف دست وَرم کرده ی تو بود
خانم میان صحن رضا نام تو بس است
پای ضریح وقت شفا نام تو بس است
پایین پا به جای دعا نام تو بس است
دردی مگر برای دوا نام تو بس است
نام تو بر لبم دم باب الجواد بود
فیض تو بود از سر من هم زیاد بود
آواره ایم پای شما خوش بحال ما
مشمول هر دعای شما خوش بحال ما
پروانه ی عزای شما خوش بحال ما
مجنون کربلای شما خوش بحال ما
آهی بکش که سینه ی ما کربلایی است
تا یاد توست حال دلم مجتبایی است
می خواست حامی مادر شود نشد
مرهم برای زخم کبوتر شود نشد
تا مانع هجوم ستمگر شود نشد
شاید به جای روی تو پرپر شود نشد
ای وای من که برگ گلی ضرب شست خورد
ضربی ز روی و ضربه ای از پشت دست خورد
حسن لطفی
تولد گل یاس خو شبوی پردیس
کوچه های مدینه پراز شور و نشاط شده بودن است .
کودکان با خوش حالی از سرکوچه تا آخرکوچه مشغول بازی یکدیگر بودن .
زنان با خوش رویی با یکدیگر دربارهی آن کودک نو رسیده صحبت می کردند .
دخت پیامبر ( ص ) در آغوش پدر است .
لبخند زیبایش دنیای پدرش است .
دختری به دنیا آمد تا سنت های غلط جاهلیت را در هم کوبد که دیگر دختران شان
را زنده به گور نکنند .
با به دنیا آمدنش ، به مردم شهر فهماند که دختر مایه برکت خانه خواهد بود .
پیامبر دخترش را به گونه ایی تربیت کردکه الگوی زنان جهان گشت .
فاطمه یعنی پاکی - فاطمه یعنی با حیا و عفت بودن - ودرآخرفاطمه یعنی نور امیدی
که از سوی خداوند می آید .
صفورا حمزوی - دهم علوم انسانی - دبیرستان شیخ الاسلام