این شعرصرفاجهت مطالعه است *کپی برداری پیگیردقانونی دارد
***************************************
از سفر کردۀ ما باز برید باز خبر
باز بجویید که چه آمد بسرش باز خبر
آن سفر کرده که چشمها بدرقۀ
اوست ، باز برید باز خبر
همره کاروان زمان
مرا باز برید به بیشۀ نور
در فراسوی تنگ زمان
خبر از آتش و خون ، فریاد و عصیان بود
باد می ماند بر دروازۀ شهر نور
شهر من ، شهر نبود آتش بود
کوچه هایم دریا ، خانه هایم در مِه گم
باغها یم نیزار
با من آواز دهید
نخلها بی سر ، می مانند
کوهها بی یاور شَبگرد کوهساران می ماند
دیگر آوای صدایش را هر شب
دیگر از زمزمه های شبهایش
در نخلستانها ، کوهها ، دشتها
نمی آید باز
بامن از مرد بگو
که دیار خفتۀ من با آن بیگا ْنهِ ست
با من از یار سفر کرده باز بگو
با من از سجادۀ نور
با من از پاکی و صفا ، باز بگو
رفته رفته ، گل یخ می روید بر کوهسارها
رفته رفته ،گل نسیان می روید بَر دشتها
با من از مرد بگو
که به یک هل منْ
از آسمان بی فروغ شهر
پَر کشید
همه جا کبر و غرور ، فریاد و عصیان است
پُر فروغ چشمهایش را
جامه های خاکیش را
از یاد رفته
همه را سودای زر اندوزی در سَر
به زبان ، خاکسار دشت شقایقهایند !
گل خورشید ، فقط در چشمهای تو جان می گیرد
گل امید ، فقط در راه تو پا می گیرد
آسمان دل من بارانی است
طوفانی باید
تا بَر سجادۀ نور
از شهری خاموش
به باغ شقایقها
پروازی دوباره باید کردد
-----------------------------------------------------------------------------
سرودۀ : رویا پوراحمد گربندی
« به مناسبت آزادی خرمشهر ، یاد یاران ؛ یادی از خونین شهر و شهدای آن»
بسی خوانده ای وصف گندآوران
که بردندگوی از سرسروران
به پیکار دشمن فشردند پای
تبه ساخته دستبرد سران
کنون بشنو از فتح خونینه شهر
که یک چند تازید دشمن بر آن
فرستاد صدام ناپاکدل
سوی «خرمی شهر» جیشی گران
سپه راند این سوی اروندرود
جری از جهالت چو خود محوران
گمان کرد کآسان توان دست یافت
به مرز دلیران و دانشوران
چوشد ناگهان چیره چون راهزن
برآن زیوری شهر صاحب زران
چپاولگری را برآورد دست
ربود آنچه بد خواسته اندر آن
چو دیو سپید و چو اکوان دیو
که بردند ره سوی مازندران
و یا همچو خونخوارگان مغول
و یا تیره دل تیرۀ بربران
ز بی رسمی و ناکسی بس نکرد
نه بر مهتران و نه بر کهتران
بسا مال کز بندرش غارتید
چو خونخواره دزدان و کین گستران
معبود تویی از تو امان میخواهم
زان چشمه سرمدی نشان میخواهم
گفتی که شهید ـ زنده جاوید است
یارب ز تو عمر جاودان میخواهم
سپیده کاشانی
در خانه اهل عشق- راهی داری
قربان تو و هلال ابروی تو- من
ای ماه خدا چه روی ماهی داری
سید حبیب حبیبپور
ناهید زندیپژوه