اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

شعر انتظار ..... 21


 ØªØµÙˆÛŒØ± مرتبط

 

غروب جمعه شد و باد ایستاده بیایی


که فرش پای تو باشد اگر پیاده بیایی


 

و آب سینه سپر کرده بر عناصر دیگرغروب جمعه شد و باد ایستاده بیایی


که روی شانه ی خیسش قدم نهاده بیایی


 

و جمعه هاست جدل می کنند یکسره باهم


ز راه چشم ز دل از کدام جاده بیایی


 

بخوانمت به همین واژه های الکن و خیسم


ببینمت به همین لحن صاف و ساده بیایی


 

غروب جمعه شد و کفش هام جفت شدند


دلم تپید که شاید اجازه داده بیایی


 

علی کریمی کلایه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد