ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یکی از اصحاب امام صادق(ع) به نام «مفضل ابن عمر» میگوید: در مسجد پیامبر(ص) نماز خواندم و سپس در اندیشه فرو رفتم و درباره پیغمبر(ص) و عظمت آن حضرت فکر میکردم. در همان حال «عبدالکریم ابن ابی العوجاء» که زندیق (کافر) بود آمد و به فاصله دورتری نشست.
سپس یکی دیگر از هم مسلکان وی آمد و دو نفری شروع کردند به کفر گفتن و خدا را انکار کردند و پیامبر(ص) را فقط به عنوان یک متفکر و نابغه بزرگ نه به عنوان فرستاده خدا و مبعوث از جانب او و به عنوان کسی که از مبدئی غیبی وحی تلقی میکرده است یاد کردند میگفتند: او نابغهای بود که افکارش را به صورت وحی عرضه داشت تا بتواند در مردم نفوذ کند و الا نه خدایی هست و نه وحیی و نه قیامتی.
مفضل از شنیدن سخنان آنها سخت ناراحت شد و به آنها ناسزا گفت و سپس به محضر امام صادق(ع) آمد و جریان را به عرض رسانید. حضرت او را دلداری داد و فرمود: من تو را مجهز میکنم به سخنانی که بتوانی با آنان مقابله کنی و سخنانشان را جواب گویی.
سپس امام صادق(ع) در چند جلسه طولانی تعلیماتی به مفضل داد. مفضل آنها را نوشت و به این ترتیب کتاب توحید مفضل به وجود آمد.(1)
____________
1- علل گرایش به مادیگری، شهید مرتضی مطهری(ره)،ص 66