اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

خداوند مستجاب کرد دعاهای مرا .........


آشنایی با احداث و مدیریت باغ انار (قسمت چهارم)

خدایا به من روزی عطا کن که انتظارش را نداشتم

بر آورده کن آرزوهایی که روزگاری غیرممکن می دانستم

و اجابت کن دعاهایی که همیشه تکرار می کنم

خدا با من است ....

وجود ۳۵۰ هکتار باغ انار در سروآباد/میزان تولید انار ۱۸ تن است - خبرگزاری  مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency


خدا هرگز پشت بنده اش را خالی نمی کند ،

حتی هنگامی که همه از کنارش رفتند

اگر مدیون خدایی و خدا همیشه پشتت بوده است

شکرگذاری یادت نرود دوست

منتقم کربلا در راه است


اسماء و القاب حضرت مهدی‌ (عج)

نه صبر به دل مانده نه در سینه قرارم
بگذار چو آتش ز جگر شعله برارم

گر زحمتت افتد که نهی پای به چشمم
بگذار که من چشم به پایت بگذارم

حیف از تو عزیزی که منت یار بخوانم
اما چه کنم جز تو کسی یار ندارم

یک لحظه بزن بر رخ من خنده که یک عمر
با یاد لبت خنده کنان اشک ببارم

دادند مرا دیده که روی تو ببیبنم
بی دیدن رخسار تو با دیده چه کارم

ای منتظر منتظران یوسف زهرا
پاییز شده بی گل رو تو بهارم

منتقم کربلا در راه است

عکس نوشته زیبا در مورد امام زمان

هر کجا پای نهادیم سر کوی تو بود
آنچه دیدیم و ندیدم گل روی تو بود

سجده بر سنگ بلا برد وضو ساخت زخون
هر که محراب نمازش خم ابروی تو بود

چون معلم بخرد درس جنون می آموخت
دل که دیوانه زنجیری گیسوی تو بود

پای هر قافله از خار رهت آبله داشت
دست هر سلسله بر سلسله موی تو بود

هر چه گفتیم و نگفتیم حکایت ز تو داشت
آنچه خواندیم و نخواندیم هیاهوی تو بود

آسمان گشت به هر سوی و زمین بوس تو داشت
مهر پروانه شمع رخ دلجوی تو داشت

از بیابان عدم تا به گلستان وجود
همه جا باغ گل از نرگس جادوی تو بود

غزل میثم بی دست و زبان را بپذیر
که ز آغاز غزل خوان و ثنا گوی تو بود

حاج غلام رضا سازگار

حزب الله نمی‌میرد


یادداشت مجله مهر از شب ترور فرماندهان حزب الله؛

حزب الله نمی‌میرد

حزب الله نمی‌میرد

حوالی ظهر رسانه‌های اسرائیلی خبر ترور موفق سید را منتشر کردند. دست و دلم به هیچ کاری نمی‌رود، اما حزب الله هنوز بیانیه‌ای نداده است. این شاید عملیات روانی رژیم کثیف اسرائیل باشد.

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله_ زهرا افسر: چند وقتی است که در غار تنهایی خود فرو رفته و در جان، رمقی برای پیگیری اخبار غزه نیافتم. راستش را بخواهید قبل‌ترها این‌گونه دل‌نازک نبودم تا اینکه یک روز عکسی را دیدم که یک پدر فلسطینی برگه‌ای در دست داشت و زیر آن نوشته بود: «پدری برای گرفتن شناسنامه فرزند تازه به دنیا آمده‌اش رفته بود که متوجه شد، فرزندش توسط رژیم اشغال‌گر صهیونیست به شهادت رسیده است.» فاصله بین صدور شناسنامه و گواهی شهادت آنقدرها هم زیاد نیست گاهی اندازه چند ساعت است. من دیگر بعد از خواندن این خبر آدم سابق نشدم. البته که آدمی همواره از غمی به غم دیگر می‌رسد. اخبار را بر حسب شغل خبرنگاری نمی‌توانم پیگیری نکنم اما دیگر سعی می‌کنم در ماجراهای غم‌بار فرو نروم. اگر چنین نباشد باید در سال اولی که خبرنگار شدم این شغل را کنار بگذارم، این هم سختی کار خبرنگاری است که کمتر کسی به آن اشاره می‌کند.

عقیق سرخِ سیّد

دیشب که اینستاگرام را باز کردم اولین عکسی که باز شد عکسی از سید مقاومت بود. یعنی همان «سید حسن نصرالله» خودمان که مانند رهبر انقلاب پای حرف‌هایش می‌نشستیم. لبخندی گوشه چهره‌ام نشست و چند ثانیه‌ای عکس را نگاه کردم. خدا را بابت وجود این انسان‌های بزرگ شکر کردم و عکس بعدی را باز کردم که دیدم آن هم عکس سید است. بعدی را که باز کردم عکس انگشتری عقیق بود. حدس زدم آن هم انگشتر سید حسن نصرالله است و ناخودآگاه دلشوره سر تا سر وجودم را پر کرد. دست و پایم جان نداشتند تا خودم را به کانال‌های خبری برسانم و بخوانم و بخوانم تا قدری متوجه شوم چه بر سرمان آمده…

چیزی که متوجه شدم آن بود که نتانیاهو پایش را بیش از پیش از گلیمش درازتر کرده و به لبنان نیز حمله کرده تا سید را ترور کند و از وضعیت سید حسن کسی چیزی نمی‌گوید. این بی‌خبری حال آدم را بد می‌کند. دست خودمان نیست ما خاطرات خوبی از این بی‌خبری‌ها نداریم.

وقتی از شهید جمهور خبری در دست نبود و هرکس در جایی دعای توسل زمزمه می‌کرد تا سید رئیسی و همراهانش در سلامت باشند؛ این بی خبر ماندن را با پوست و گوشت و استخوان درک کردیم و آخرش هم که دیدید چه شد. صدای «حاج آقا هارداسان؟» در گوشم با حالت اکو تکرار می‌شود.

ما صبح فهمیدیم…

می‌خواهم بخوابم و به چیزهای خوب فکر کنم، به اینکه سید حسن نصرالله کشته نشده است. دلم آرام نمی‌گیرد باز هم اینترنت را زیر و رو می‌کنم تا خبری از سلامت ایشان به دست بیاورم که به یک متنی که کاربران شبکه‌های اجتماعی آن را منتشر کرده‌اند می‌رسم: «و صبحی که می‌دانم بیدار شدنش از جان دادن، سخت‌تر خواهد بود…»

راست می‌گوید ما صبح فهمیدیم حاج قاسم را کشته‌اند، ما صبح فهمیدیم رئیسی عزیز شهید شده است، ما صبح فهمیدیم اسماعیل هنیه را در تهران خودمان زده‌اند، ما صبح فهمیدیم سید حسن نصرالله، نه خدا نکند، تحمل این را دیگر نداریم.

به سختی می‌خوابم و با صدایی بلند و عجیب از خواب می‌پرم. هراسان این طرف و آن طرف را نگاه می‌کنم، ساعت ۵صبح است، صدا به خاطر توفان‌های تهران بود و بعد از نیم ساعت هنوز از آن صدای مهیب در وحشت فرو رفتم. این فقط یک صدا بود و خبری از جنگ نبود ما امنیتی داریم که مدیون کسانی هستیم که دیگر بین‌مان نیستند. به زن‌های فلسطین و لبنان و سوریه و زنان خرمشهر فکر می‌کنم. آنها چقدر شجاعانه با جنگ عجین شده بودند. آنها واژه «مقاومت» را زندگی کرده‌اند.

باز هم سراغ گوشی می‌روم و کانال های اخبار را نگاه می‌کنم، تا صبح انگار پنج یا شش باری لبنان مورد حمله رژیم اسرائیل قرار گرفته و این یعنی خودشان هم مطمئن نبودند که توانستند در حمله اول سید و مقامات حزب الله را ترور کنند یا نه و به حملات خود ادامه داده‌اند.

قوی‌تر خواهیم شد

حوالی ظهر رسانه‌های اسرائیلی خبر ترور موفق سید را منتشر کردند دست و دلم به هیچ کاری نمی‌رود، اما حزب الله هنوز بیانیه‌ای نداده است. این شاید عملیات روانی رژیم کثیف اسرائیل باشد و همین امر باعث می‌شود امیدی به اندازه شعله شمع‌هایی که شام غریبان امام حسین (ع) با هزار امید و آرزو روشن می‌کردیم در دلم سو سو بزند.

قسمتی از سخنرانی سید را پس از انفجار تجهیزات ارتباطی می‌خوانم: «مهم این است که ضربات ما را از پای در نیاورد. به یاری خدا این ضربات ما را از پا در نیاورده است و در نخواهد آورد. با استفاده از این تجربه قوی‌تر خواهیم شد.» سید نمی‌دانم پس از خبر شهادت شما قوی‌تر می‌شویم یا نه؟ اما این را می‌دانم که حزب الله پس از شهادت سید هم ماندگار خواهد بود. همان‌طور که انقلاب ایران نیز با خون شهدا ماندگارتر شد.

ساعاتی بعد کسی که به برکت وجود او تمام ناملایمات دنیا را تحمل کردیم باز هم تسکین زخم‌هایمان شد و با همان لحن همیشگی‌اش فرمود: «کشتار مردم بی‌دفاع در لبنان از سوئی بار دیگر خوی درندگی سگ هار صهیونیست را برای همه آشکار کرد، و از سوئی کوته‌نظری و سیاست ابلهانه سران رژیم غاصب را به اثبات رساند.»

حضرت آقا در پایان فرمودند: «بر همه مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب‌الله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند.»

کد خبر 6238919

خبرگزاری مهر

منتقم کربلا در راه است

انقلاب جهانی اخلاق در زمان ظهور حضرت مهدی(عج)

بارها روی تو را دیدم ولی نشناختم

لاله از رخسار تو چیدم ولی شناختم

همچو گل کز دیدن خورشید میخندد به صبح
بر گل روی تو خندیدم ولی نشناختم

کعبه را کردم بهانه تا بگردم دور تو
آمدم دور تو گردیدم ولی نشناختم


در کنار مسجد کوفه تو را گفتم سلام
پاسخ از لبهات بشنیدم ولی نشناختم

در حریم ساقی کوثر تو را گفتم سلام
پاسخ از لبهات بشنیدم ولی نشناختم

در کنار مرقد شش گوشه جدت حسین
خم شدم دست تو بوسیدم ولی نشناختم


ای دل غافل که همچون سایه نزد آفتاب
پای دیوار تو خوابیدم ولی نشناختم

در منی پیش تو بنشستم ندانستم تویی
با تو از هجر تو نالیدم ولی نشناختم

در مسیر جمکران عطر دل انگیز بهشت
از نفس های تو بوییدم ولی نشناختم


سجده بر پای تو آوردم نگفتی کیستم
چهره از خاک تو پوشیدم ولی نشناختم

غفلت میثم ببین یک عمر رخسار تو را
در همه آیینه ها دیدم ولی نشناختم


حاج غلام رضا سازگار

منتقم کربلا در راه است


امام زمان (عج) در چند سالگی به امامت رسید ؟

الا به باغ وجودم گل بهار بیا
به احتضار فتادم ز انتظار بیا

نوید فتح و ظفر در فروغ طلعت تو است
چو آفتاب از آن سوی کوهسار بیا

قرار نیست به جانی که نیست جانانش
به بی قراری جان های بی قرار بیا

به دست های زتن اوفتاده در ره عشق
به پایداری عشاق پای دار بیا

امید خلق به دلهای بی امید، امید
نوید صبح به هنگام شام تار بیا

به قطعه قطعه بدن های سر بریده قسم
به لاله لاله ی دلهای داغدار بیا

چراغ کلبه جان بی تو دل گرفت بتاب
فروغ دیده، در این چشم اشکبار بیا

به اشک عاشق تنها به شمع جمع قسم
به مجمعی که ندارد جز تو یار بیا

در انتظار تو عمرم چو عمر شمع گذشت
کنون که آمده هنگام احتضار بیا

کرامتی کن و این کلبه را مزین کن
بیا به دیده میثم دم گذار بیا

ای زنده‌ترین‌ها...



عکس های گل شقایق قرمز و بنفش برای پروفایل تلگرام و اینستاگرام و واتساپ

سلام بر تو‌ای تجلی نور خدا

منِ کوچک‌زاده، سؤالی دارم.

از شما و تمامی شهدا

چطور توانستید این نفس افسار‌گریختة سرکش را چون گنجشکی آرام کنید و

جانتان را در کف دستانتان بگذارید و به میدانی بروید که می‌دانید برگشتی نیست؟

آخر چطور این‌قدر راحت از رنگ و لعاب دنیا دست شسته‌اید؟

چطور از نازِ نگاه دختران و پسرانتان گذاشتید و قدکشیدنشان، راه‌رفتن و حرف‌زدنشان را ندیدید؟

می‌دانید، تنها چیزی که التهاب قلبم را می‌کاهد این است که حتماً خداوند در جوهرة وجودتان به‌غیر

از مشتی خاک، مشتی معرفت و بغلی از مهر و محبت را درهم‌آمیخته...

یا زمانی که از نفس گرمش در شما دمیده، تکه‌ای از نور را در قلبتان ماندگار کرده...

یا مادر شما جدا از ذکری که بر لب داشته، از قلب و روحش گذر می‌کرده...

و

این‌گونه

سلول به سلول بدنتان از خودگذشتگی و فداکاری بنیان گشته...

اشرف مخلوقات شمایید؛ آن کسی که منفعت چندین نسل از مردمان کشورش را بر منفعت خویش ترجیح می‌دهد.

ای‌کاش دنیا می‌دانست که چه کسی بودید و چه کاری کردید.

آقازاده‌های واقعی این مرزوبوم شمایید.

شمایی که لباس‌های خاکی‌تان می‌ارزد به کت‌شلواری‌هایی که کشور را زیر سؤال می‌برند.

ای زنده‌ترین‌ها...

فاطمه رحمتی‌نژاد

عقربه‌ها بایستید


عکس دشت گل شقایق | تیک طرح مرجع گرافیک ایران

تپش قلبم زیاد شده است. نبضم تند‌تند می‌زند. ثانیه‌ها کند می‌گذرد. دقیقه‌ها سخت عبور می‌کند.

آهنگ قلبم با زمان موزون نیست. تلاطم همه وجودم را گرفته... بی‌تاب شده‌ام

آخر، تا کی جنایت؟ تا کی سکوت؟ تا کی پلیدی؟

غزه کم ‌بود! خان یونس، لبنان و سوریه... قصه «پیجر‌ها»، ترور جمعی را، کجای دلم بگذارم؟

آه! عقربه‌ها بایستید... دهلیز‌ها آرام بگیرید! شاید سکوت شما، سکوت نا‌مردان را بشکند...

‌نیره قدیری (خواهر شهید قدیری)

شعر میلاد پیامبر اکرم (ص) ........ 4


شعر میلاد پیامبر اعظم (ص)

تو آمدی و زمین در هوای تو افتاد
و عرش در هوس خنده‌های تو افتاد

برای درک تنفس در این جهان سیاه
هوای تازه‌ای از ابتدای تو افتاد

جهان شرک به خود آمد از بزرگی تو
به گوش کعبه و بت‌ها صدای تو افتاد

شکست طاق بلندی که عرش کسری بود
همین که روی زمین رد پای تو افتاد

پس از نگاه سیاه و سفید اربابان
نژاد عشق بشر در لوای تو افتاد

زمان شکست زمانی که آمدی احمد
تویی که یک شبه دنیا به پای تو افتاد

تو احمدی و به نور جمال تو صلوات
به هر یک از برکات و کمال تو صلوات

به احترام محمد زمین تبسم کرد
تو آمدی و جهان دست و پای خود گم کرد

ترک نشست به چشمان آبی ساوه
همین که چشم تو بر آسمان ترنم کرد

فروخت گوشه جنت به شوق خال لبت
که آدمی به هوایت هوای گندم کرد

هنوز دخترکان زنده زنده می‌مردند
خدا به خلق تو بر خلق خود ترحم کرد

تو آمدی، به زمین احترام برگردد
تو رحمتی که خدایت نصیب مردم کرد

خدا به خلق رسول گرامی خاتم
گذاشت سنگ تمام و سپس تبسم کرد

تو احمدی و به نور جمال تو صلوات
به هر یک از برکات و کمال تو صلوات

تو احمدی که خدا را به عرش فهمیدی
شبی که غیر خودت تا خدا نمی‌دیدی

کنار چشم تمام فرشته‌های خدا
فراتر از پر جبریل عشق بالیدی

تو در ضیافت عرشی لیلةالاسری
به طاق عرش خدا عکسی از علی دیدی

صدای مرتضوی علی‌ست آن بالا
که از زبان خدا عاشقانه بشنیدی

تو در کنار علی و فروغ شمشیرش
بساط کفر زمان را ز خاک بر چیدی

برای خلق بهشت این بهانه کافی بود
به لحظه‌ای که به زهرای خویش خندیدی

بیا و کفر مجسم ز کعبه بیرون کن
تویی که پایه‌گذار جدید توحیدی

تو احمدی و به نور جمال تو صلوات
به هر یک از برکات و کمال تو صلوات

حسن کردی

منتقم کربلا در راه است


عکس گل نرگس خیلی خوشگل

چو گیسوی تو من در پیچ و تابم یابن زهرا
چرا یک شب نمی‌آیی به خوابم یابن زهرا

تویی ماه منیرم به گیسویت اسیرم
از آن ترسم که آخر ز هجرانت بمیرم

حبیب منی، طبیب منی، بیا درمان دردم
کجا جویمت، چو گل بویمت بیا دورت بگردم

دل من بر سر زلفِ تو دارد آشیانه
نمی‌دانم چرا از من نمی‌گیری نشانه

بگو با من کجایی، چرا از من جدایی
گمانم یابن زهرا نجف یا کربلایی

به رویت قسم، به مویت قسم، گرفتار تو هستم
که با نقد جان، من بی‌نشان، خریدار تو هستم

شعر میلاد پیامبر اکرم (ص) ........ 3


سالروز ولادت پیامبر اکرم - شعر میلاد پیامبر

زمین گهواره کابوس‌های تلخ انسان بود
زمان چون کودکی در کوچه های خواب حیران بود

خدا در ازدحام ناخدایان جهالت گم
جهان در اضطراب و ترس در آغوش هذیان بود

صدا در کوچه‌های گیج می‌پیچید بی‌حاصل
سکوتی هرزه سرگردان صحرا و بیابان بود

نمی‌رویید در چشمی به جز تردید و وهم و شک
یقین تنها سرابی در شکارستان شیطان بود

شبی رؤیای دور آسمان در هیأت مردی
به رغم فتنه‌های پیش رو در خاک مهمان بود

جهان با نامش از رنگ و صدا سیراب شد آخر
«محمد» واپسین پیغمبر خورشید و باران بود

سید ضیاءالدین شفیعی

شعر میلاد پیامبر اکرم (ص) ........ 2


شعر میلاد پیامبر اکرم (ص)

از این مولود فرُّخ پی هزارو چارصد سال است
زمین دور خودش می‌گردد و بسیار خوشحال است

فقط این جمله در تایید میلاد نبی کافی ست
که شیطان از نزولش تا همیشه ناخوش احوال است

زمین و آسمان مکه طوری نور بارانند
که دیدار دوتاشان هم تماشا هست هم فال است

پریشان کرده ایران رابه وقت آمدن این طفل
که خاموشی و خشکیدن دراین اجلال، اقبال است

محمد یا امین یا مصطفی یا احمد و محمود
من اَر گنگم جهان هم در بیان او کر و لال است

به پایش ریختند از نور‌ها آن قدر از بالا
که سینه ریز خورشید این وسط ناچیز مثقال است

نگهبان دارد اسمش از پس و از پیش حتی او
برایش حضرت از پیش است و صَلّوا هم به دنبال است

جهان را می‌زند برهم چنین اسمی که پایانش
به علم جَفْر، دست میم روی شانه‌ی دال است

به رخ در جاذبه لب دارد و در دافعه لَن را
که پایین لبش نقطه ست و بالای لبش خال است

اگرچه نیستم مثل قَرَن گرم اویس،
اما دلم از عشق تو مثل فلسطین است اشغال است

اگر امروز آغاز است بر دین خدا با تو
غدیر خم ولیکن روز اتمام است و اکمال است

تَرَک برداشت ایوان مدائن پیش تو یعنی
که ایوان نجف بر مشکلات شیعه حلّال است

هم اکنون مستم و این شعر تا روز جزا مست است
ملاک سنجش افراد، قطعا سنجش حال است

به پایان آمد این ابیات، اما خوب می‌دانم
هنوز این شعر در وصف محمد میوه‌ی کال است

مهدی رحیمی

شعر میلاد پیامبر اکرم (ص) ........ 1


شعر میلاد پیامبر اکرم (ص) - مجموعه اشعار برای ولادت پیامبر اسلام

“امین” و “امن” و “مومن” آنقَدَر دنیا خطابت کرد
خدا طاقت نیاورد و سرانجام انتخابت کرد

برای هر سری از روشنایت سایه‌بان می‌خواست
که شب را پیش پایت سر برید و آفتابت کرد

حجازِ وحشیِ زیبا ندیده دل به حسنت باخت
که بت‌ها را شکست و قبله دل‌ها حسابت کرد

خدا از چشم زخم مردمان ترسید پس یک شب
تو را تا آسمان‌ها برد و مثل ماه قابت کرد

تو را از آسمان بارید مثل عشق بر دنیا
زمین را تشنه دید و در دل هر قطره آبت کرد

دوای درد دین و درد دنیا ، درد بی دردی
حضورت دردهای مرگ را حتی طبابت کرد

اطاعت از پیامبر(ص) و علی(ع) رهایی از بردگی و رسیدن به آزادگی


زیباترین انواع گل رز که باغچه شما را چشم‌نواز می‌کنند - چطور

امام علی(ع) می‌فرماید: از رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: من و علی، پدران این امت هستیم و حق ما بر مردم، بزرگ‌تر از حق پدر و مادری است که آنان را به دنیا می‌آورند.

چرا که ما مردم را اگر از ما اطاعت کنند، از درون آتش به سرای پایدار رهایی می‌بخشیم و از بردگی رهانیده به بهترین آزادگان ملحقشان می‌سازیم.(1)

و به همین جهت در زیارتنامه امام علی(ع) آمده است: السلام علی والی الاحرار». درود بر رئیس و سرپرست آزادگان.(2)

____________

1- بحارالانوار، ج 23، ص 259

2- همان، ج 102، ص 200