اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" خاطرات یک معلم ( 6 ) "

کلاس های مرکز تربیت معلم در دو طرف حیاط بود و من برای تنوع در همه کلاس ها

روز های تعطیل و بعد ازظهرها درس می خواندم . یک دفعه که شب بد خوابیده و رگ

گردنم گرفته بود به طوری که نمی توانستم سرم را به چپ و راست به چرخانم و

فقط مستقیم  را می دیدم .

 

یک روز در یکی از اتاق هاسرگرم مطالعه بودم و خفاشی بالای دیوار خوابیده بود

و من هم سرگرم مطالعه و هم مواظب خفاش بودم ! اما وقتی می خواهد اتفاقی

بیفتد ، ربطی به خفاش بیچاره هم نداشت . که ناگهان دیدم یک سوسک در هوا

پرواز می کند .

 

و از کنار سر من بیچاره ، گردن درد ؛ عبور کرد و من چنان فریادی زدم و با یک چرخش

ناگهانی سرم را به طرف جناب سوسک برگردانم که تا مغز سرم تیر کشید !

 

خفاش که بد خواب شده بود پرواز کنان از پنجره زد بیرون و بچه هایی که در همان

طبقه بودند ریختند داخل کلاس که چی شده ؟! و من به ناچار ماجرای درد گردنم و

سوسک مزاحم را برای شان تعریف کردم و آن ها خیلی خندیدند و البته درد گردنم

خوب شد ! 

 

(  رویا )

" خاطرات یک معلم ( 5 ) " :

هنگام امتحانات در دی ماه ، هوای یزد بسیار سرد شده بود و من عادت داشتم در هوای بیرون

خوابگاه قدم زده و درس بخوانم . بچه های یزدی به من هشدار حمله کلاغ به من داده بودند !

 

بچه های یزدی می گفتند که کلاغ ها از رنگ سیاه بدشان می آیند و اگر لباس سیاه و یا چادر

مشکی سرت باشد مورد حمله قرار می گیری و من آن ها دست انداختم که حرف شان دروغ

است .

صبح ها قبل از امتحان لباس پوشیده و با چادر مشکی در حیاط وسط درختان کاج و سپیدار

قدم زده و درس می خواندم و تا صرف صبحانه دوساعتی وقت داشتم .

 

من هوای سرد بین صفر تا ده درجه را برای درس خواندن مورد پسندم بود . یک روز صبح

در حیاط مشغول مطالعه بودم و کلاغ ها بالای سرم در حال قارقار بودند که ناگهان دیدم

از پشت یک جسم  سنگین به سرم خورد ، اول فکر کردم که ممکن است میوه درخت کاج

است و بی اهمیت به درس خواندن ادامه دادم و زمانی که تا آخر حیاط رسیدم و خواستم

برگردم با وحشت دیدم که یک کلاغ با سرعت مثل یک جت جنگی به طرف من در حال

شیرجه رفتن است !

سراسیمه کتاب ها را روی سرم گرفتم و زیگزاتی در حال فرار به طرف سالن غذاخوری

فرار کردم و جنگنده کلاغ ها در تعقیب من ! چقدر سالن غذاخوری را دور می دیدم ! و مایوس

که الان کلاغ ها کورم می کنند ! با یک جهش خودم را به داخل سالن انداختم و پخش زمین

شدم و این نتیجه گوش ندادن به نصایح دوستانه بچه های یزدی بود !

 

(  رویا  )

 

" کاریکاتور بی‌سابقۀ روزنامه اماراتی از مفتی سعودی " :

   

روزنامه اماراتی «24» نزدیک به نهادهای تصمیم گیرنده در ابوظبی در اقدامی
 
بی‌سابقه، کاریکاتوری معنا دار را از شیخ عبدالعزیز آل الشیخ مفتی کل عربستان
 
سعودی منتشر کرد.            
             

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از شبکه العالم، این روزنامه کاریکاتوری از آل الشیخ منتشر کرد

 که به سمت لبه پرتگاه و آتش گام برمی دارد.

این کاریکاتور به همراه گزارشی منتشر شده که به علل بازداشت عبدالعزیز الطریفی مبلغ سعودی

 اشاره و او را به حمایت مالی و جذب جوانان برای پیوستن به گروههای مسلح در سوریه متهم

 می کند.

 

 

خبر بازداشت "عبدالعزیز الطریفی" نخستین بار در شبکه های اجتماعی منتشر شد.

خبر بازداشت الطریفی پس از آن منتشر شد که وی به صورت علنی مخالفت خود را با محدود کردن

 فعالیتهای هیئت موسوم به  "امربه معروف و نهی از منکر" اعلام کرد.

بعد از انتشار هشتگی تحت عنوان «رسانه امارات به عربستان توهین می کند»، این روزنامه اماراتی

 کاریکاتور را حذف کرد اما سعودی ها از آن خواستند که رسما عذرخواهی کند.

در این حال مدیریت روزنامه «24» ادعا کرد که با انتشار این کاریکاتور قصد داشت اقدامات تحریک

آمیز برخی شیوخ علیه هیئت علمای ارشد و مفتی سعودی را منتقل کند.

سلیمان الحناکی نویسنده روزنامه الجزیره گفت: «البته مفتی آل الشیخ آن ها را به سمت آتش

می کشاند، اکثر توهین ها از رسانه های مصر و امارات و هم پیمانان صورت می گیرد!»

یادآور می شود در کاریکاتوری که روزنامه اماراتی کشیده، مفتی عربستان به سمت لبه پرتگاه و

 آتش گام  برمی دارد و سه نفر از علمای سعودی نیز چشم بسته پشت سر او حرکت می کنند.

دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 ساعت 14:13      

" جام جم "

" خاطرات یک معلم (4 ) " :

در تربیت معلم بعد از تبعید شدن به سمت کلاس ها جهت مطالعه ، تصمیم گرفتم در اتاق

آزمایشگاه که چسبیده به کتابخانه بود رفته و مطالعه کنم اما نمی خواستم در سرمای

زمستان و تاریکی شب در کلاس ها درس بخوانم !

 

 یک روز صبح جمعه که درس هایم زیاد بود برای مطالعه به آزمایشگاه که طبقه دوم و داخل

کتابخانه بود ، رفتم و آن چنان سرگرم مطالعه بودم که متوجه گذشت زمان نشدم تا ظهر که

گرسنه ام شد اما زمانی که خواستم از آزمایشگاه خارج شوم در ورودیش قفل شده بود !

 

تازه یادم افتاد که بچه های رشته تجربی گفته بودند قفل درش گیر دارد . هرچه در زدم آن

موقعه کسی در کتابخانه نبود . بعد از مدتی صدایی در کتابخانه شنیدم و من محکم به در

صدا زدم که در را باز کنند  اما بندگان خدا وحشت کردند و باورشان  نمی شد در آزمایشگاه

کسی باشد و بلند بلند می گفتند که حتما آزمایشگاه جن دارد !

 

آن ها اصلا به حرف های من گوش ندادند و صدا دور شد و جز سکوت صدایی نبود به ناچار

به فکرافتادم قفل در را بشکنم اما در محکم بود . به ناچار به دستگیره زیاد فشار آوردم و

بعد از مدتی کلنجار رفتن ، در به شدت باز شد  و من بیرون آمدم و در که قفلش گیر داشت

 بازشد  و من دیگر  اصلا سری هم به آزمایشگاه نزدم و جالب که شایع شده بود آزمایشگاه

جن دارد و صبح ها تعطیل از آن جا صدای فریاد و ناله می آید !

(  رویا  )

" خاطرات یک معلم (3 ) " :

در تربیت معلم که بودم عصرها مدتی در کتابخانه درس می خواندم و چون عادت داشتم

راه بروم و و امکانش نبود . روی صندلی می نشستم و مطالعه می کردم اما به علت

خستگی زیاد ، شب ها بعد از شام در حالی که مطالعه می کردم در حال نشسته خوابم

می برد و در سکوت کتابخانه که همه غرق مطالعه بودند کتاب از دستم می افتاد و صدای

وحشتناک ایجاد می کرد ! کم کم همه معترضم شدند !

 

که یا برو بخواب و یا نخواب و یا از این جا برو ! خودم شرمنده شده بودم این بود که کتابخانه

راترک  کرده و به قسمت کلاس ها رفتم که بسیار بزرگ و شب ها حیاطش تاریک بود و بدتر

از همه شایعه شده بود این جا قبلا قبرستان بوده !

 

به ندرت کسی برای درس به کلاس ها می آمد و به منظور صرفه جویی ، هیچ دانشجویی

حق روشن  کردن چراغ حیاط و راهروها را نداشت و باید مثل گربه به کلاس می رفتی و

موقع بازگشت هم در تاریکی مطلق ! البته من مشکلی نداشتم چون به راحتی راه می رفتم

و بلند بلند برای خودم کنفرانس  می دادم ! اما بعدها به علت امنیت و زمان جنگ ، و خاموشی

به خوابگاه برگشتم و در اتاق های کوچک مطالعه می کردم .

(  رویا )

اسما ء الحسنی (9) :

قدیر :

 

این اسم شریف " 45 " بار در قرآن کریم آمده است .

معنای " قدیر " این است که خداوند متعال توانا بر هر چیز است به حیثی

که هیچ کس  قدرت این که از زیر فرمان او بیرون برود را ندارد . و او اقتدار

کامل بر همه موجودات را  دارد و هر چه در عالم واقع می شود همه به

قدرت کامله حق تعالی است.

 

خواص :

1-هرگاه این اسم را با اسم " قادر " در وقت وضو گرفتن بسیار بگویند بر خصم

غالب شوند .

2- به جهت قوّت قلب و تسلّط بر امور و اندازه قرار دادن هر چیزی این ذکر

مجرب است .

 

 

" خاطرات یک معلم ( 2 ) " :

دوره کارورزی برای مان گذاشته که هرکس می خواهد سخنرانی اش خوب شود

به مدارس رفته و سخنرانی کند .

 البته این دوره مخصوص رشته پرورشی بود و من رشته ام علوم اجتماعی بود و

در سخنرانی بسیار ضعیف بودم و با خواهش قرار شد هر وقت که سخنرانی برای

اولیا داشتند من را ببرند !

و  مقداری از اصول تعلیم و تربیت و اخلاق اسلامی حفظ کردم . یک روز سر کلاس

جغرافیا که استاد در حال تدریس یادگیری تعیین ساعت با خورشید بود ، آمدند

سراغم که بیا برویم سخنرانی !  من زورم آمد که بروم چون این مبحث برایم خیلی

اهمیت داشت .

به هر حال به یکی از دوستانم سفارش کردم که این مبحث را خوب یاد بگیرد بعدا

ازش یاد بگیرم . ما را به جنوب شهر که منطقه محروم بود بردند . وارد مدرسه ای

شدیم و اولیا در  یک اتاق کوچکی جمع شدند .

 من هم که بار اولی بود برای سخنرانی می رفتم از ترس داشتم  زهره ترک می شدم

و دنبال راه فرار می گشتم ! اما وسط اولیا گیر کرده و ناچار روی صندلی نشستم و

دهانم خشک شده و از وحشت ،تمام مطالب حفظی را فراموش کردم . و تند تند آب

می خوردم !

 یک فکری به مغزم رسید حالا که همه چیز یادم رفته است ، بهتراست  درس تعلیم

و تربیت درسمان که فردا داشتیم و حفظ  کردم ، جای مطلب سخنرانی بگویم ! نگاهی

به مادرانی که نشسته بودند کردم و متوجه شدم اکثرا خانه دار و در حال حرف زدن

باهم هستند .

من سخنرانی ام را شروع کردم و فکرمی کردم سر کلاس درس هستم  و الحمدالله ،

کسی متوجه نشد و سوالی نکرد !

 بعد از برگشتن ، دلیر شدم که بله ! من سخنران شدم . اما دفعه بعد گیر افتادم : برای

بار دوم ، من را به منطقه شمال شهر و ثروتمند بردند من هم مثل دفعه  قبل دستپاچه

شده و متن سخنرانی فراموشم شد.

اما از بخت بد در این جا اولیا روی زمین ننشسته بودند بلکه روی صندلی و دور تا دور اتاق

بزرگی بود و همه ساکت و منتظر سخنرانی من !

 من دل به دریا زدم خواستم مثل دفعه قبل متن درسم را تحویل اولیا بدهم . دهانم

خشک شده و هر جرعه آبی که می خوردم در گلویم گیر می کرد .

به هرزحمتی بود متن درسم را گفتم اما اولیا ول کن نبودند و مرتب از من سئوال

می پرسیدند انگار به یک روانشناس بزرگ برخوردند و من هم برای این که کم نیاورم  ،

کتاب های روانشناسی که خارج از درسم در ایام بیکاری مطالعه می کردم تحویلشان

دادم !

 بعد از آن تصمیم گرفتم که دیگر هرگز داوطلب سخنرانی در هیچ مکانی نشوم !

رویا   )

طنز جبهه ( 9 ) :

 

  عبادت خالصانه !

         

روزهایی که خبری از تک و پاتک نبود ،

روزه می گرفت و تا لنگ ظهر می خوابید .

 هرکی هم می رفت سراغش بیدارش کنه می گفت :مزاحم نشید ،

مشغول عبادت هستم ( خواب روزه دار عبادته ! )

         " شادی روح امام و شهدا صلوات "

" خاطرات یک معلم ( 1 ) " :

زمان اوج جنگ و بمباران هوایی توسط نیروی های عراقی در شهرها بود .

آن ها سری به یزد زدند ! یادم هست شب ها به محض آژیرقرمز ، چراغ های خوابگاه

خاموش می شد چون مرکز ما نزدیک استانداری بود و موقعیت حساسی داشت و آن

موقع حومه شهر بود .

یک شب که من در حیاط مرکز بودم ، خوابگاه و کلاس های درس به هم وصل بود و با

یک در از هم جدا می شد کل مرکز حیاط بزرگی داشت . چراغ ها خاموش و وضعیت

قرمز شد !

من که از بچگی نترس بودم ودر تاریکی به طرف ساختمان خوابگاه رفتم ! صدای فریاد

و شیون بچه ها تا آسمان بالا می رفت . من عصبانی که این چه وضعیه ! عراقی ها از

سر و صدای بچه ها می فهمند ما کجاییم !                                                 

 در تاریکی از پله ها بالا می رفتم و فریادها آن قدر بلند بود که گوش آدم را کر می کرد .

صدای یکی از بچه ها برایم جالب بود که با لهجه یزدی داد می زد خدایا به دام برس ،

من نمی خواهم بمیرم ! من هم خنده ام گرفته بود و هم عصبانی ، به طرف صدا رفتم

و ناگهان صدای ضدهوایی ، به تشنجات اضافه کرد . و یک دفعه صدای فریادی از نزدیک

خودم شنیدم که یکی داد زد : یکی از بچه ها از پله های طبقه بالا افتاده پایین ! گفتم

وای کی بود ؟ به هر حال به طرف صدای نزدیک خودم رسیدم ، بعد ازمدتی برق آمد .

 

نمی دانید چه اوضاعی بود . آن خانم متاهل روی زمین نشسته و توی سرش می زد

که نمی خواهد بمیرد . و کسی نمی توانست آرامش کند ! من سرش فریاد زدم چون

از همکلاسی یزدی خودمان بود که بابا عراقی ها رفتند و کسی نمی خواهد بکشتت .

 

و بعد فهمیدیم در تاریکی دو نفر که از پله ها برای فرار پایین می رفتند یکی دستش

شکسته بود و دیگری هم ضربه مغزی و بیهوش !

رویا  )

" مهمترین دلایل تغییر قبله از بیت‌المقدس به کعبه " :

 
 
 
 
 
 
پانزدهم رجب، در تاریخ اسلام سالروز تغییر قبله مسلمانان از بیت المقدس
به خانه کعبه است.
پیامبر اکرم(ص) پس از هجرت به مدینه منوره، از ربیع الاول سال اول تا نیمه
رجب سال دوم هجری، به مدت هفده ماه، به سوی بیت المقدس نماز
می گزاردند و سایر مسلمانان نیز به پیروی از آن حضرت، به آن سمت عبادت
می کردند.
به گزارش مهر، قبله، نماد توحید و جهت و نشانه اسلام و ادیان توحیدی است
که ادیان الهی را از دیگر آیینها جدا می کند و به عبادتهای آدمی رنگ خدایی
می دهد.
خداوند برای هر امتی از امت های پیشین، قبله مخصوصی تعیین کرده است
تا به هنگام نیاز و نیایش، به سوی او متوجه شوند و از توجهات انحرافی در
امان بمانند.  
 

نخستین قبله

  بیت المقدس، یکی از مقدسترین مکانهایی است که خاستگاه بسیاری از پیامبران بزرگ الهی بوده است و در ادبیات اسلامی نیز جایگاه ویژه ای دارد. مسجدالاقصی را باید یکی از مقدس ترین اماکن اسلامی برای مسلمانان جهان توصیف کرد. این مسجد اولین قبله مسلمانان جایی که در دوران پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) ایشان به سوی این مسجد به اذن خداوند نماز بپا می داشتند و همچنین سومین حرم شریف پس از مسجد الحرام و مسجد النبی در مکه و مدینه است.
مسجد الاقصی به گواه تاریخ نویسان دومین مسجد ساخته شده بر روی زمین پس از بیت الله الحرام محسوب می شود. نقل است که حضرت آدم(ع) آنرا ساخته وزیر بنای آنرا چهل سال پس از ساختن بیت الله الحرام بنا به دستور خداوند نهاده است. بنابراین صرف نظر از اعتقادات دینی ما مسلمانان، قدمت ساخت این مسجد به بیش از یکهزار سال نیز سبب توجه جهانی به این مسجد خواهد بود.   با توجه به موقعیت ممتاز و شرافت بیت المقدس، پیامبر گرامی اسلام(ص) پس از مبعوث شدن به نبوت، مدت سیزده ماه در شهر مقدس مکه به سوی آن نماز خواند.حضرت پس از مهاجرت از شهر مکه به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی، به روش خود ادامه داد و تا مدتها نماز خود را به سوی قبله یهودیان (بیت المقدس) می خواند. این کار تا میانه های ماه رجب سال دوم هجری ادامه داشت.  
بهانه جویی یهودیان  
پیامبر گرامی اسلام(ص) علاقه زیادی به خانه کعبه داشت. علت علاقه حضرت به کعبه را باید در علاقه بسیار ایشان به حضرت ابراهیم(ع) و آثار او جست وجو کرد. افزون بر این، کعبه قدیمترین خانه توحید بود. از سوی دیگر، حضرت می دانست که بیت المقدس، قبله موقت مسلمانان است و آرزو داشت فرمان قبله بودن کعبه صادر و قبله نهایی تعیین شود. سرزنش ها و تحقیرهای بیش از اندازه یهودیان مدینه نیز باعث شده بود تا این انتظار به اوج خود برسد. اما از آنجا که حضرت تسلیم دستور خداوند بود، این تقاضا را بر زبان جاری نمی کرد. ایشان نیمه های شب از خانه بیرون می آمد و به آسمان نگاه می کرد و با نگاه های انتظار آمیزش، نشان می داد عشق و شوق فراوانی در دل دارد.
  پایان انتظار
  پیامبر اعظم (ص) برای تغییر قبله مسلمانان لحظه شماری می کرد و در انتظار نزول وحی خداوند بود. قرآن کریم لحظات انتظار را چنین بیان می کند: «نگاه های معنادار تو را به آسمان می بینم و تو را به سوی قبله ای که رضایتت را جلب کند برمی گردانیم». هفده ماه از ورود پیامبر به شهر مدینه گذشته بود که انتظار به پایان رسید و دستور تغییر قبله صادر شد. این دستور در روز پانزده رجب سال دوم هجری در حالی به پیامبر ابلاغ گردید که حضرت، دو رکعت از نماز ظهر را در مسجد بنی سالم به سوی بیت المقدس خوانده بود. در این حال جبرئیل امین نازل شد و بازوان پیامبر را گرفت و حضرت را به سوی خانه کعبه برگرداند. زنان و مردانی هم که در مسجد به پیامبر اقتدا کرده بودند، از حضرت پیروی کردند و به طرف کعبه برگشتند و دو رکعت آخر را به سوی کعبه خواندند. از آن روز، کعبه به عنوان قبله مستقل مسلمانان اعلام گردید. این مسجد هم اکنون نیز در شهر مدینه باقی است و به مسجد ذوقبلتین (دو قبله ای) معروف است.  
کعبه
  خانه کعبه، شریف ترین مکان در روی زمین است که از سوی خداوند به عنوان پناهگاه و کانون امن اعلام و مقررات شدیدی برای پرهیز از هر گونه درگیری و جنگ و خون ریزی در این سرزمین مقدس وضع شده است؛ به گونه ای که نه تنها انسان ها از هر قشر و گروهی، بلکه حیوانات و پرندگان نیز در امنیت کامل به سر می برند و هیچ کسی حق آزار آنها را ندارد.   از آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت پیامبر و تاریخ اسلام استفاده می شود که خانه کعبه، پیش از حضرت ابراهیم و حتی در زمان حضرت آدم بر پا بود. قرآن کریم می فرماید: «نخستین خانه ای که برای پرستش خداوند برای مردم ساخته شد، در سرزمین مکه بود». بر همین اساس، خانه کعبه کهن ترین مرکز توحید و پرستش ذات خداوند و برای همه مردم شبه جزیره عربستان ارزشمند و قابل احترام بود.
  به سوی مسجدالحرام
  یکی از برکات تغییر قبله مسلمانان به طرف خانه کعبه، کوتاه شدن زبان مخالفان اسلام بود. یهودیان، مسلمانان را سرزنش می کردند و می گفتند: «ما در تورات خوانده بودیم که یکی از نشانه های پیامبر آخرالزمان، نماز خواندن به دو قبله است، در حالی که ما این نشانه را در ایشان نمی بینیم.» با این بیان، مسلمانان نیز به شک می افتادند و پایه های حکومت اسلامی سست می شد. از سوی دیگر، مشرکان نیز پیامبر اعظم(ص) را به فراموش کردن نخستین خانه توحیدی متهم می کردند. تغییر قبله، زبان هر دو گروه مخالف اسلام را بست. قرآن کریم با اشاره به این مطلب مهم می فرماید: ای پیامبر! از هر کجا خارج شدی، روی خود را به طرف مسجدالحرام کن تا مردم بهانه ای بر ضد شما نداشته باشند».  
علل مهم تغییر قبله
   بحث تغییر قبله و دلایل آن در تفاسیر مختلف آمده است که دو نمونه را ذکر می کنیم:  
1. در تفسیر نمونه ذیل آیه 142 سوره مبارکه بقره آمده است:
تغییر قبله یکى از تحولات مهم تاریخ اسلام که موجى عظیم در میان مردم به وجود آورد؛ پیامبر اسلام (ص ) مدت سیزده سال پس از بعثت در مکه، و یک سال و چند ماه بعد از هجرت در مدینه به امر خدا به سوى «بیت المقدس» نماز مى خواند، ولى بعد از آن قبله تغییر یافت و مسلمانان مأمور شدند به سوى«کعبه» نماز بگزارند.مسلمانان در این مدت مورد سرزنش یهود قرار داشتند چرا که بیت المقدس در اصل قبله یهود بود آنها به مسلمانان مى گفتند: اینان از خود استقلال ندارند و به سوى قبله ما نماز مى خوانند، و این دلیل آن است که ما بر حقیم.  
این گفتگوها براى پیامبر اسلام و مسلمانان ناگوار بود، آنها از یکسو مطیع فرمان خدا بودند، و از سوى دیگر طعنه هاى یهود از آنها قطع نمى شد، براى همین جهت پیامبر (ص ) شبها به اطراف آسمان نگریسته و منتظر راه چارهای از سوی پروردگار عالمیان بود تا از دست طعنه های یهودیان خلاصی یابد.مدتى از این انتظار گذشت تا اینکه فرمان تغییر قبله صادر شد و در حالى که پیامبر دو رکعت نماز ظهر را در مسجد بنى سالم به سوى بیت المقدس خوانده بود جبرئیل ماءمور شد پیامبر(ص ) را به سوى کعبه بگرداند.   یهود از این ماجرا سخت ناراحت شدند و طبق شیوه دیرینه خود به بهانه جوئى و ایراد گیرى پرداختند. آنها قبلا مى گفتند: ما بهتر از مسلمانان هستیم ، چرا که آنها از نظر قبله استقلال ندارند و پیرو ما هستند، اما همین که دستور تغییر قبله از ناحیه خدا صادر شد زبان به اعتراض گشودند. چرا اینها از قبله پیامبران پیشین رو گردان شدند؟ اگر قبله اول صحیح بود این تغییر چه معنى دارد؟ و اگر دومى صحیح است چرا سیزده سال و چند ماه به سوى بیت المقدس نماز خواندید ؟! خداوند به پیامبرش دستور می دهد به آنها بگو شرق و غرب عالم از آن خداست ، هر کس را بخواهد به راه راست هدایت مى کند. (قل لله المشرق و المغرب یهدى من یشاء الى صراط مستقیم ).
  این یک دلیل قاطع و روشن در برابر بهانه جویان بود که بیت المقدس و کعبه و همه جا ملک خدا است ، اصلا خدا خانه و مکانى ندارد، مهم آن است که تسلیم فرمان او باشید هر جا خدا دستور دهد به آن سو نماز بخوانند، مقدس و محترم است ، و هیچ مکانى بدون عنایت او داراى شرافت ذاتى نمى باشد.و تغییر قبله در حقیقت مراحل مختلف آزمایش و تکامل است و هر یک مصداقى است از هدایت الهى ، او است که انسانها را به صراط مستقیم رهنمون مى شود.» (تفسیر نمونه، جلد 1، صفحه 480 و 481)  
2. مرحوم علامه طباطبایی در ذیل همین آیه چنین می نگارند:
«قبله قرار گرفتن ، خانه اى از خانه ها چون کعبه ، و یا بنائى از بناها چون بیت المقدس ، و یا سنگى از سنگها چون حجر الاسود، که جزء کعبه است ، از این جهت نیست که خود این اجسام برخلاف تمامى اجسام اقتضاى قبله شدن را دارد، تا تجاوز از آن ، و نپذیرفتن اقتضاى ذاتى آنها محال باشد، و در نتیجه ممکن نباشد که حکم قبله بودن بیت المقدس دگرگون شود و یا لغو گردد.بلکه تمامى اجسام و بناها و جمیع جهات از مشرق و مغرب و جنوب و شمال و بالا و پائین در نداشتن اقتضاى هیچ حکمى از احکام برابرند، چون همه ملک خدا هستند، هر حکمى که بخواهد و بهر قسم که بخواهد و در هر زمان که بخواهد در آنها مى راند، و هر حکمى هم که بکند بمنظور هدایت خلق ، و بر طبق مصلحت و کمالاتى است که براى فرد و نوع آنها اراده مى کند، پس او هیچ حکمى نمی کند مگر به خاطر این که بوسیله آن حکم ، خلق را هدایت کند، و هدایت هم نمى کند، مگر بسوى آنچه که صراط مستقیم و کوتاه ترین راه بسوى کمال قوم و صلاح ایشان است».(ترجمه تفسیر المیزان جلد 1 صفحه :479 و 480)  
توضیح بیشتر نیازمند توجه به امور زیر است:
  1. بر اساس آیات و روایات، کعبه از زمان پیدایش زمین مکان مبارک و مورد عنایت بوده است قرآن کریم در این مورد می فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدًى لِلْعالَمینَ؛ در حقیقت نخستین خانه‏اى که براى مردم نهاده شده همان است که در مکه است و مبارک و براى جهانیان هدایت است.» طبق برخی از روایات حضرت آدم(ع) خانه کعبه را بنا کرد و خود بر گرد آن طواف کرد. بنابراین کعبه اولین معبد جهانی و قدیمی ترین مرکز توحید، و قبله همه پیامبران الهی از حضرت آدم(ع) تا حضرت خاتم(ص) بوده است.لکن به خاطر مصالحی در ابتدای طلوع خورشید اسلام به طور موقت بیت المقدس به عنوان قبله مسلمین قرار می گیرد:
2. آزمایش الهی:
با توجه به این که کعبه متعلق به اعراب ومورد احترامشان بود و آن را سرمایه معنوی نژاد خود می دانستند و انتظار داشتند که در آیین اسلام نیز، کعبه به عنوان قبله انتخاب شود و مسلمانان به سوی کعبه نماز بخوانند، نماز خواندن به سوی بیت المقدس مشکل و برخلاف عادت بود و لذا تعبد و ایمان خاصی را می طلبید و می توانست درجه ایمان و تسلیم اعرابی را که مسلمان می شدند نشان دهد. یعنی در واقع یک امتحان و آزمون برای سنجش مؤمن واقعی از غیر مؤمن بود، قرآن کریم با صراحت این مطلب را بیان می دارد: «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتی کُنْتَ عَلَیْها إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى‏ عَقِبَیْهِ؛ ما آن قبله ای را که قبلا بر آن بودی (بیت المقدس)، تنها برای این قرار دادیم که افرادی که از رسول خدا پیروی می کنند، از آنها که به جاهلیت باز می گردند باز شناخته شوند. در روایتی از امام عسکری(ع) نیز این فلسفه بیان شده است: «مردم مکه هوای قبله شدن کعبه را داشتند و خداوند با قبله قرار دادن بیت المقدس امتحانشان کرد تا معلوم شود چه کسی برخلاف هوای نفس خود، رسول خدا را پیروی می کند.  
3. کعبه در آن زمان کانون بتهای مشرکان بود، در حالی که مهم ترین و اولین پیمان دین اسلام مبارزه با بت پرستی و دعوت به پرستش خدای یگانه بود، لذا به مسلمانان دستور داده شد، موقتا به سوی بیت المقدس -پایگاه دین توحیدی و معتقدان به توحید- نماز گزارند تا از شائبه هر گونه توجه به بت ها مبرا باشند و به این ترتیب صفوف خود را از مشرکین جدا سازند و روح تسلیم مطلق در برابر فرمان حق و توحید را در وجود خود نهادینه کنند اما هنگامی که به مدینه هجرت کردند و تشکیل حکومت و ملتی دادند و صفوف آنها از دیگران کاملا مشخص گردید و از امتحان الهی سربلند و پیروز بیرون آمدند دیگر ادامه این وضع ضرورت نداشت، در این هنگام به سوی کعبه قدیمی ترین مرکز توحید و پر سابقه ترن کانون انبیاء باز گشتند.  
4. به هر حال حکم قبله قرار گرفتن بیت المقدس از احکام موقتی بود که با تمام شدن مصالح موقتش آن حکم نیز به پایان رسید و لذا پیامبر(ص) انتظار می کشید که فرمان تغییر قبله صادر شد تا این که در نیمه رجب سال دوم هجری دستور تغییر قبله نازل شد: «قَدْ نَرى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها؛ نگاه های انتظار آمیز تو را به سوی آسمان (برای تغییر قبله) می بینم، اکنون تو را به سوی قبله ای که از آن خشنود باشی باز می گردانیم.»از این آیه استفاده می شود که بیت المقدس قبله موقت مسلمان ها بوده است که پیامبر(ص) انتظار پایان یافتن آن را می کشید.  
5. مسدود شدن زبان مخالفان. قرآن کریم یکی از رازهای بزرگ تغییر قبله را اتمام حجت بر مخالفین اسلام ذکر می کند: «لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ»؛ یکی از مفسران در توضیح این آیه می فرماید: «اگر قبله تغییر نمی یافت -قطع نظر از مصالح که در تغییر قبله بود و به آن اشاره شد- زبان مخالفان بر روی مسلمانان باز می شد، از یک طرف یهود می گفتند ما در «تورات» خوانده ایم نشانه این پیامبر نماز خواندن به دو قبله است و این علامت در او نیست و از سوی دیگر مشرکان ایراد می کردند که او برای احیای آئین ابراهیم آمده است پس چرا خانه کعبه را که نخستین خانه توحید است فراموش کرده است، در این جا تغییر قبله زبان هر دو را بست.»
" خبرگزاری تابناک "

" وفات حضرت زینب ( س ) به عاشقان اباعبدالله الحسین ( ع ) تسلیت عرض می کنیم " :

این زن که از برابر طوفان گذشته بود

عمرش کنار حضرت باران گذشته بود

******** 

صبرش امان حوصله ها را بریده بود

وقتی که از حوالی میدان گذشته بود

******* 

باران اشک بود و عطش شعله می کشید

آب از سر تمام بیابان گذشته بود

****** 

آتش، گرفته بود و سر از پا نمی شناخت

از خیمه های بی سر و سامان گذشته بود...

***** 

اما هنوز آتش در را به یاد داشت

آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود

**** 

می دید آیه آیه ی آن زیر دست و پاست

کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود

 ***

یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت

عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود

** 

زینب هزاربار خودش هم شهید شد

از بس که از کنار شهیدان گذشته بود

بر صفحه های سرخ مقاتل نوشته اند

این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود

 

احمد علوی

" میلاد حضرت علی مبارک " :

چلچله ها به تمنای پاسخ او آمدن بهار را نوید می دهند او که مهربانی را نثار عالمیان می کند

و لاله ها در دشت دلدادگی از عشق او شور زندگی می کردند او که در کوچه باغ باورمان ماندنی

و جاویدان است .

او که قوهای سپید بال آرام دریایی صحبتشان را با نام او آغاز می کنند او که آفاق پرواز همه

پرندگان مهاجر است او که تجلی هستی و مظهر ایمان است .

او که شهر دلمان همراه با نفس پاک او نفس می کنند و نبض هستی اش به تپش می افتد او که

دنیا از برای جلوه تمام وجودش کوچک بود و هست او که پایان شام انتظارمان و صبح صادق

 شام تارمان بود .

ساقه های نیلوفری از پایه های عرش بالا رفته و سریر ولایت را به عطر وجودی خود آراسته اند

 تا او بیاید و بر تکیه گاه پوشیده از رازقی آن تکیه زند.

درون کعبه چه غوغایی است امروز ، که در این روز ملائک بال گسترانیده ان که تو آمدی ،

همین امروز است که جبرئیل و و میکائیل و اسرافیل که بر در کعبه متعکف شدند تا طنین نام او هلهله ی شادی

ملائک است که تا عرش می رود .

جام های افلاکی عاشقان به سوی او می آیند و گیسوان سیاه شب به یمن وجود او گل خنده های

نقره ای را که در میان آبشار آسمانی اش تقسیم می کند.

آری علی بهار جاودانی سال های زندگی همه ی ما انسان هاست .

:*******************************************

ماندانا حلمی نژاد - دوم علوم تجربی - دبیرستان شیخ الاسلام

" زندگی نامه شیخ بهایی " :


زندگینامه شیخ بهایی

 شیخ بهاء الدین ، محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند بنام دوره صفویه است. اصل وی از جبل عامل شام بود. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام بسوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید.

 
مرگ این عارف بزرگ و دانشمند را به سال ۱۰۳۰ و یا ۱۰۳۱ هجری در پایان هشتاد و هفتمین سال حیاتش ذکر کرده اند.وی در شهر اصفهان روی در نقاب خاک کشید و مریدان پیکر او را با شکوهی که شایسته شان او بود ، به مشهد بردند و در جوار حرم هشتمین امام شیعیان به خاک سپردند.

 
شیخ بهایی مردی بود که از تظاهر و فخر فروشی نفرت داشت و این خود انگیزه ای برای اشتهار خالص شیخ بود.شیخ بهایی به تایید و تصدیق اکثر محققین و مستشرقین ، نادر روزگار و یکی از مردان یگانه دانش و ادب ایران بود که پرورش یافته فرهنگ آن عصر این مرز و بوم و از بهترین نمایندگان معارف ایران در قرن دهم و یازدهم هجری قمری بوده است.

 

شیخ بهایی شاگردانی تربیت نموده که به نوبه خود از بزرگترین مفاخر علم و ادب ایران بوده اند، مانند فیلسوف و حکیم الهی ملاصدرای شیرازی و ملاحسن حنیفی کاشانی وعده یی دیگر که در فلسفه و حکمت الهی و فقه و اصول و ریاضی و نجوم سرآمد بوده و ستارگان درخشانی در آسمان علم و ادب ایران گردیدند که نه تنها ایران ،بلکه عالم اسلام به وجود آنان افتخار می کند. از کتب و آثار بزرگ علمی و ادبی شیخ بهایی علاوه بر غزلیات و رباعیات دارای دو مثنوی بوده که یکی به نام مثنوی "نان و حلوا" و دیگری "شیر و شکر" می باشد و آثار علمی او عبارتند از "جامع عباسی، کشکول، بحرالحساب و مفتاح الفلاح والاربعین و شرع القلاف، اسرارالبلاغه والوجیزه". سایر تالیفات شیخ بهایی که بالغ بر هشتاد و هشت کتاب و رساله می شود همواره کتب مورد نیاز طالبان علم و ادب بوده است.

 
تا کی به تمنای وصال تو یگانه

 اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه

 ای تیره غمت را دل عشاق نشانه

 جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه

 رفتم به در صومعه عابد و زاهد

 دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد

 در میکده رهبانم و در صومعه عابد

 گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

 یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه

 روزی که برفتند حریفان پی هر کار

 زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار

 من یار طلب کردم و او جلوه گه یار

 حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار

 او خانه همی جوید و من صاحب خانه

 هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو

 هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو

 در میکده و دیر که جانانه تویی تو

 مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

 مقصود تویی ...کعبه و بتخانه بهانه

 بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید

 پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید

 عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید

 یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید

 دیوانه منم ..من که روم خانه به خانه

 عاقل به قوانین خرد راه تو پوید

 دیوانه برون از همه آئین تو جوید

 تا غنچهء بشکفتهء این باغ که بوید

 هر کس به بهانی صفت حمد تو گوید

 بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه

 بیچاره بهایی که دلش زار غم توست

 هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست

 امید وی از عاطفت دم به دم توست

 تقصیر "خیالی" به امید کرم توست

 یعنی که گنه را به از این نیست بهانه

 

"شیخ بهایی"
بهاء الدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثی همدانی عاملی جبعی (جباعی) معروف به شیخ بهائی در سال ۹۵۳ ه.ق ۱۵۴۶ میلادی در بعلبک متولد شد. او در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه در روستایی به نام "جبع" یا "جباع" می زیسته و از نژاد "حارث بن عبدالله اعور همدانی" متوفی به سال ۶۵ هجری از معاریف اسلام بوده است.

 
ناحیه "جبل عامل" همواره یکی از مراکز شیعه در مغرب آسیا بوده است و پیشوایان و دانشمندان شیعه که از این ناحیه برخاسته اند، بسیارند. در هر زمان، حتی امروزه فرق شیعه در جبل عامل به وفور می زیسته اند و در بنیاد نهادن مذهب شیعه در ایران و استوار کردن بنیان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجری به بعد یاری بسیار کرده و در این مدت پیشوایان بزرگ از میان ایشان برخاسته اند و خاندان بهائی نیز از همان خانواده های معروف شیعه در جبل عامل بوده است.

 

بهاءالدین در کودکی به همراه پدرش به ایران آمد و پس از اتمام تحصیلات، شیخ الاسلام اصفهان شد. چون در سال ۹۹۱ هجری قمری به قصد حج راه افتاد، به بسیاری از سرزمینهای اسلامی از جمله عراق، شام و مصر رفت و پس از ۴ سال در حالی که حالت درویشی یافته بود، به ایران بازگشت.

 

وی در علوم فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت، مجموعه تألیفاتی که از او بر جای مانده در حدود ۸۸ کتاب و رساله است. وی در سال ۱۰۳۱ ه.ق در اصفهان درگذشت و بنابر وصیت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام جنب موزه آستان قدس دفن کردند.

 
شخصیت ادبی شیخ بهایی

 

ـ بهائی آثار برجسته ای به نثر و نظم پدید آورده است. وی با زبان ترکی نیز آشنایی داشته است. عرفات العاشقین (تألیف ۱۰۲۲ـ ۱۰۲۴)، اولین تذکره ای است که در زمان حیات بهائی از او نام برده است.

 
بهترین منبع برای گردآوری اشعار بهائی، کشکول است تا جائی که به عقیده برخی محققان، انتساب اشعاری که در کشکول نیامده است به بهائی ثابت نیست. از اشعار و آثار فارسی بهائی دو تألیف معروف تدوین شده است؛ یکی به کوشش سعید نفیسی با مقدّمه ای ممتّع در شرح احوال بهائی، دیگری توسط غلامحسین جواهری وجدی که مثنوی منحول « رموز اسم اعظم » (ص ۹۴ ـ ۹۹) را هم نقل کرده است. با این همه هر دو تألیف حاوی تمام اشعار و آثار فارسی شیخ نیست.

 
اشعار فارسی بهائی عمدتاً شامل مثنویات، غزلیات و رباعیات است. وی در غزل به شیوه فخرالدین عراقی و حافظ، در رباعی با نظر به ابو سعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری و در مثنوی به شیوه مولوی شعر سروده است. ویژگی مشترک اشعار بهائی میل شدید به زهد و تصوّف و عرفان است. ازمثنوّیات معروف شیخ می توان از اینها نام برد: «نان و حلوا یا سوانح سفر الحجاز»، این مثنوی ملمّع چنانکه از نام آن پیداست در سفر حج و بر وزن مثنوی مولوی سروده شده است و بهائی در آن ابیاتی از مثنوی را نیز تضمین کرده است. او این مثنوی را به طور پراکنده در کشکول نقل کرده و گردآورندگان دیوان فارسی وی ظاهراً به علت عدم مراجعه دقیق به کشکول متن ناقصی از این مثنوی را ارائه کرده اند.

 
«نان و پنیر»، این اثر نیز بر وزن و سبک مثنوی مولوی است؛ «طوطی نامه» نفیسی این مثنوی را که از نظر محتوا و زبان نزدیکترین مثنوی بهائی به مثنوی مولوی است، بهترین اثر ادبی شیخ دانسته و با آنکه آن را در اختیار داشته جز اندکی در دیوان بهائی نیاورده و نام آن را نیز خود براساس محتوایش انتخاب کرده است.

 

«شیر و شکر»، اولین منظومة فارسی در بحر خَبَب یا مُتدارک است. در زبان عربی این بحر شعری پیش از بهائی نیز مورد استفاده بوده است. « شیر و شکر » سراسر جذبه و اشتیاق است و علی رغم اختصار آن (۱۶۱ بیت در کلیات، چاپ نفیسی، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۸؛ ۱۴۱ بیت در کشکول، ج ۱، ص ۲۴۷ ـ ۲۵۴) مشحون از معارف و مواعظ حکمی است، لحن حماسی دارد و منظومه ای بدین سبک و سیاق در ادب فارسی سروده نشده است؛ مثنویهایی مانند «نان و خرما»، «شیخ ابوالپشم» و «رموز اسم اعظم» را نیز منسوب بدو دانسته اند که مثنوی اخیر به گزارش میر جهانی طباطبائی (ص ۱۰۰) از آنِ سید محمود دهدار است. شیوه مثنوی سرایی بهائی مورد استقبال دیگر شعرا، که بیشتر از عالمان امامیه اند واقع شده است. تنها نثر فارسی بهائی که در دیوان های چاپی آمده است، « رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش » است.

 
بهائی در عربی نیز شاعری چیره دست و زبان دانی صاحب نظر است و آثار نحوی و بدیع او در ادبیات عرب جایگاه ویژه ای دارد. مهمترین و دقیقترین اثر او در نحو، « الفوائد الصمدیه » معروف به صمدیه است که به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو کتب درسی در مرحله متوسط علم نحو در حوزه های علمیه است. اشعار عربی بهائی نیز شایان توجه بسیار است. معروفترین و مهمترین قصیده او موسوم به « وسیله الفوزوالامان فی مدح صاحب الزّمان علیه السلام » در ۶۳ بیت است که هر گونه شبهه ای را در اثناعشری بودن وی مردود می سازد. بهائی در ارجوزه سرایی نیز مهارت داشت و دو ارجوزه شیوا یکی در وصف شهر هرات به نام « هراتیه یا الزّهره » (کشکول، ج۱،ص ۱۸۹ ـ ۱۹۴) و دیگر ارجوزه ای عرفانی موسوم به « ریاض الارواح » (کشکول، ج۱، ص۲۲۵ ـ ۲۲۷) از وی باقی مانده است.

 
دوبیتیهای عربی شیخ نیز از شهرت و لطافت بسیاری برخوردار بوده که بیشتر آنها در اظهار شوق نسبت به زیارت روضة مقدّسه معصومین علیه السلام است.

 

شیخ محمدرضا فرزند شیخ حرّعاملی (متوفی ۱۱۱۰) مجموعه لطیفی از اشعار عربی و فارسی شیخ بهائی را در دیوانی فراهم آورده است. اشعار عربی وی اخیراً با تدوین دیگری نیز به چاپ رسیده است. بخش مهمی از اشعار عربی بهائی، لُغَز و معمّاست.

 
از بررسی شیوه نگارش بهائی در اکثر آثارش، این نکته هویداست که وی مهارت فراوانی در ایجاز و بیان معمّا آمیز مطالب داشته است. وی حتی در آثار فقهی اش این هنر را به کار برده که نمونه بارز آن «رسائل پنجگانه الاثناعشرّیه »، است. این سبک نویسندگی در « خلاصه الحساب، فوائد الصمّدیه، تهذیب البیان و الوجیزه فی الدرایه » آشکاراتر است. بهائی تبحّر بسیاری در صنعت لغز و تعمیه داشته و رسائل کوتاه و لغزهای متعدّد و معروفی به عربی از وی بر جا مانده است. مانند:

 

« لغزالزبده » ( لغزی است که کلمه زبده از آن به دست می آید )، « لغزالنحو »، « لغزالکشّاف » ، « لغزالصمدیه »، « لغزالکافیه » و « فائده ». نامدارترین اثر بهائی الکشکول، معروف به « کشکول شیخ بهائی» است که مجموعه گرانسنگی از علوم و معارف مختلف و آینه معلومات و مشرب بهائی محسوب می شود.

 
بهائی در شمار مؤلفان پر اثر در علوم مختلف است و آثار او که تماماً موجز و بدون حشو و زواید است، مورد توجه دانشمندان پس از او قرار گرفته و بر شماری از آنها شروح و حواشی متعدّدی نگاشته شده است. خود بهائی نیز بر بعضی تصانیف خود حاشیه ای مفصّل تر از اصل نوشته است.

 

از برجسته ترین آثار چاپ شده بهائی می توان از اینها نام برد: « مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین» ( تألیف ۱۰۱۵)، که ارائه فقه استدلالی شیعه بر مبنای قرآن (آیات الاحکام) و حدیث است. این اثر دارای مقدمه بسیار مهمی در تقسیم احادیث و معانی برخی اصطلاحات حدیثی نزد قدما و توجیه تعلیل این تقسیم بندی است. از اثر مذکور تنها باب طهارت نگاشته شده و بهائی در آن از حدود چهارصد حدیث صحیح و حسن بهره برده است؛ «جامع عباسی»، از نخستین و معروفترین رساله های علمیه به زبان فارسی؛ « حبل المتین فی اِحکام احکام الدّین » (تألیف ۱۰۰۷)، در فقه که تا پایان صلوه نوشته است و در آن به شرح و تفسیر بیش از یکهزار حدیث فقهی پرداخته شده است؛ « الاثنا عشریه » در پنج باب طهارت، صلات، زکات، خمس، صوم و حج است. بهائی دراین اثر بدیع، مسائل فقهی هر باب را به قسمی ابتکاری بر عدد دوازده تطبیق کرده است، خود وی نیز بر آن شرح نگاشته است.

 
« زبده الاصول » این کتاب تا مدتها کتاب درسی حوزه های علمی شیعه بود و دارای بیش از چهل شرح و حاشیه و نظم است. « الاربعون حدیثاً » (تألیف ۹۹۵) معروف به اربعین بهائی ؛ « مفتاح الفلاح » (تألیف ۱۰۱۵) در اعمال و اذکار شبانه روز به همراه تفسیر سورة حمد. این اثر کم نظیر که گفته می شود مورد توجه و تأیید امامان معصوم علیه السّلام قرار گرفته است.

 
« حدائق الصالحین » (ناتمام)، شرحی است بر صحیفة سجادیه که هر یک از ادعیة آن با نام مناسبی شرح شده است. از این اثر تنها الحدیقه الهلالیه در شرح دعای رؤیت هلال (دعای چهل و سوم صحیفة سجادیه) در دست است.

 
« حدیقة هلالیه » شامل تحقیقات و فوائد نجومی ارزنده است که سایر شارحان صحیفه از جمله سید علیخان مدنی در شرح خود موسوم ریاض السالکین از آن بسیار استفاده کرده اند. همچنین فوائد و نکات ادبی، عرفانی، فقهی و حدیثی بسیار در این اثر موجز به چشم می خورد.

 خدمات شیخ بهائی

در عرف مردم ایران، شیخ بهائی به مهارت در ریاضی و معماری و مهندسی معروف بوده و هنوز هم به همین صفت معروف است، چنانکه معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف را به او نسبت می دهند. و نیز شاخصی برای تعیین اوقات شبانه روز از روی سایه آفتاب یا به اصطلاح فنی، ساعت آفتاب یا صفحه آفتابی و یا ساعت ظلی در مغرب مسجد امام (مسجد ش-ا-ه سابق) در اصفهان هست که می گویند وی ساخته است.

 

 

زندگینامه شیخ بهایی

 
در احاطه وی در مهندسی مساحی تردید نیست و بهترین نمونه که هنوز در میان است، نخست تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و قرای مجاور رودخانه است که معروف است هیئتی در آن زمان از جانب ش-ا-ه عباس به ریاست شیخ بهائی مأمور شده و ترتیب بسیار دقیق و درستی با منتهای عدالت و دقت علمی در باب حق آب هر ده و آبادی و محله و بردن آب و ساختن مادیها داده اند که هنوز به همان ترتیب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.

 
دیگر از کارهای علمی که به بهائی نسبت می دهند طرح ریزی کاریز نجف آباد اصفهان است که به نام قنات زرین کمر، یکی از بزرگترین کاریزهای ایران است و از مظهر قنات تا انتهای آبخور آن ۹ فرسنگ است و به ۱۱ جوی بسیار بزرگ تقسیم می شود و طرح ریزی این کاریز را نیز از مرحوم بهائی می دانند.

 

دیگر از کارهای شیخ بهائی، تعیین سمت قبله مسجد امام به مقیاس چهل درجه انحراف غربی از نقطه جنوب و خاتمه دادن به یک سلسله اختلاف نظر بود که مفتیان ابتدای عهد صفوی راجع به تشخیص قبله عراقین در مدت یک قرن و نیم اختلاف داشته اند.

 
یکی دیگر از کارهای شگفت که به بهائی نسبت می دهند، ساختمان گلخن گرمابه ای که هنوز در اصفهان مانده و به حمام شیخ بهائی یا حمام شیخ معروف است و آن حمام در میان مسجد جامع و هارونیه در بازار کهنه نزدیک بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دیر باز همواره عقیده داشته اند که گلخن آن گرمابه را بهائی چنان ساخته که با شمعی گرم می شد و در زیر پاتیل گلخن فضای تهی تعبیه کرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهای مدیدهمچنان می سوخت و آب حمام بدان وسیله گرم می شد و خود گفته بود که اگر روزی آن فضا را بشکافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از کار می افتد و چون پس از مدتی به تعمیر گرمابه پرداختند و آن محوطه را شکافتند، فوراً شمع خاموش شد و دیگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنین طراحی منارجنبان اصفهان که هم اکنون نیز پا برجاست به او نسبت داده می شود.

 

زندگینامه شیخ بهایی

 

استادان شیخ بهایی

 

آن طور که مؤلف عالم آرا آورده است، استادان او بجز پدرش از این قرار بوده اند: "تفسیر و حدیث و عربیت و امثال آن را از پدر و حکمت و کلام و بعضی علوم منقول را از مولانا عبدالله مدرس یزدی مؤلف مشهور حاشیه بر تهذیب منطق معروف به حاشیه ملا عبدالله آموخت. ریاضی را از ملا علی مذهب ملا افضل قاضی مدرس سرکار فیض کاشانی فرا گرفت و طب را از حکیم عماد الدین محمود آموخت و در اندک زمانی در منقول و معقول پیش رفت و به تصنیف کتاب پرداخت."

 

"مؤلف روضات الجنات استادان او را پدرش و محمد بن محمد بن محمد ابی الطیف مقدسی می شمارد و گوید که صحیح بخاری را نزد او خوانده است."

 

علاوه بر استادان فوق در ریاضی؛ "بهائی نزد ملا محمد باقر بن زین العابدین یزدی مؤلف کتاب مطالع الانوار در هیئت و عیون الحساب که از ریاضی دانان عصر خود بوده نیز درس خوانده است."

 

تصاویری از خانه شیخ بهایی

خانه شیخ بهایی

 

خانه شیخ بهایی

 

خانه شیخ بهایی

 

دست خط منسوب به شیخ بهائی. مورخ ۱۰۰۸ق. در کتاب تحریر اکر در موضوع ریاضی

دست خط منسوب یه شیخ بهایی

 

" 3 اردیبهشت ، بزرگداشت مقام شیخ بهایی " :

 شکوفه بهاری spring bloom

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

خواهدبسرآید شب هجــران تــو یـا نــه

ای تیـر غمـــت را دل عشــاق نشانــه

 

جمعی به تو مشغول تو غایب زمیانه

رفتم به در صومعـه عابد و زاهــد

 

دیدم همه را پیش رُخت,راکع و ساجد

در میکده,رهبانم ودرصومعه عابد

 

گه معتکف دیرم وگه ساکــن مسجـــد

یعنی که تو را مى طلبم خانه به خانه

 

هردرکه زنم,صاحب آن خانه تویی,تو

هرجا که روم, پرتو کاشانه,تویی, تو

 

در میکده و دیـرکه جانانــه تــوی,تــو

مقصودمن از کعبه و بتخانه تویی, تو

 

مقصود تویی, کعبه و بتخانه بهانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید

 

پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید

عارف,صفت روی تو در پیر و جوان دیــد

 

یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید

دیوانه منم, من, که روم خانه به خانه

 

عاقل به قوانیـن خـــرد, راه تو پــویــد

دیوانه,برون از همه آیین تو جوید

 

تا غنچه بشکفته این بـاغ کــه بــویــد

هرکـس بـــه زبانی صفــت حمــــد توگوید

 

بلبل به غزلخوانی و قُمری به ترانه

بیچاره«بهایی»که دلش زار زغم توست

 

هرچندکه عاصی است,زخیل و خدم توست

امیــد وی از عاطفت دم به دم تــوست

 

تقصیـر «خیـالی» بــه امیــد کــرم تـــوست

یعنی که گنه را به از این نیست

 

" شیخ بهایی "

" پدر عدالت به دنیا آمد ( حضرت علی ( ع) ) " :

آسمان جلال و شکوه خاصی داشت . در پهن دشت وسیع افق و کرانه ای به چشم نمی خورد .

سکوت اسرارآمیزی بر همه جا دامن گسترده بود .

نسیم ملایمی که از قله حرا بر می خاست ، اندام خود را برچهره ی سخت و شکننده ی ابوقبیس

می سائید و با رقص دل انگیزی به دامنه کوه می غلطید و گونه های آفتاب زده کعبه را نوازش

می کرد .

یاقه های نیلوفریاز پایه های عرش بالا رفته و سریر ولایت را به عطر وجودی خود آراسته اند تا او

بیاید و تکیه گاه پوشیده از رازقی آن تکیه زند .

درون کعبه چه غوغایی است ! امروز! ملائک ، بال در بال گستره آسمان ها از پر پوشانده اند .

ای فاطمه بنت اسد ! آن نوزاد را علی نام گذار ، زیرا او والا و برتر است .

امشب پدر عدالت می آید . امشب در آسمان غوغاست و فرشتگان بین آسمان و زمین در رفت و آمد هستند .

خدا علی ( ع) را آفرید .

پدر عدالت به دنیا آمد .

****************************

زهرا ناصری - دوم علوم تجربی - دبیرستان شیخ الاسلام