ادبیات داستانی معاصر ایران در سالهای قبل از انقلاب اسلامی دچار رکود و تکرار شده و حتی در مقاطعی به بن بست رسیده بود. وقوع انقلاب اسلامی جان دوباره ای به پیکره نحیف ادبیات داستانی معاصر در ایران دمید. حرکت مردم و مبارزات و اتفاقات و حوادث بکر و ناب انقلاب ، تا حد زیادی نویسندگان ادبیات داستانی معاصر را به بومی نویسی دعوت کرد.
با وقوع انقلابهای جهانی هر چند از همان بدو پیروزی، بیشترین و سریعترین تأثیر انقلاب بر نظامهای سیاسی و اجتماعی آن کشور است؛ اما به مرور زمان تأثیر انقلاب بر حوزه های فرهنگی و ادبی نیز نمایان می شود و رفته رفته دیدگاه ها و مکاتب ادبی نو متولد می شود.
تغییر و تحول اساسی و بنیادینی که انقلاب اسلامی ایران در شاخه های مختلف هنر، از جمله داستان و شعر، پدید آورده، به هیچ وجه قابل انکار نیست. این تحول و دگرگونی به گونه ای است که هنر و ادبیات ایران را به سادگی و وضوح می توان به دو بخش قبل و بعد از انقلاب، تقسیم کرد و تفاوتهای آشکار آن را در جنس و مبنا و ماهیت تحلیل کرد.
ادبیات، نمود اندیشه ها و احساسات و عواطف شاعر و نویسنده از رویدادها و حوادثی است که در دنیای پیرامون وی رخ می دهد و خود آن را تجربه و احساس می کند. بی گمان هرگاه ارزشهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در جامعه ای تغییر کند و دگرگون شود؛ در نوع نگرش و عواطف شاعر و نویسنده نیز تغییر و دگرگونی پدید می آورد. تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که از اوان انقلاب اسلامی در ایران روی داد؛ نه تنها سیمای سیاسی و ساختارهای اجتماعی را به کلی دگرگون ساخت، بلکه درزمینه شعر، ادب و هنر نیز تغییرات فراوان ایجاد نمود. این تغییر هم در شکل و قالب آثار و هم در زبان و محتوا و پیام آنها دیده می شود.
هرچه تحولات سیاسی و اجتماعی هر انقلابی عمیق باشد موجب دگرگونیهای ژرف تری در ادبیات آن کشور می شود. زیرا پیوند هنر و ادبیات با اجتماع به ویژه از دیدگاه تعهد و مسئولیت پذیری امری بدیهی است.
ادبیات انقلاب اسلامی ادبیاتی است متعهد ، از مردم و برای مردم و برای بیان مسائل آنان. این ادبیات تفننی و خالی از وظیفه و رسالت نیست. بلکه بیان خشم و طوفان روحی شاعران و نویسندگانی است که از میان توده مردم برخاسته و در کوره داغ حماسه آفرینی ها و ایثارها صیقل یافته اند. هدف این ادبیات ابلاغ ارزشهای والای انسانی است، لذا حرفی نو دارد.
شعر انقلاب در سروده های دو گروه از شاعران ریشه گرفت و بالید . گروه اول شاعران پیشکسوتی بودند که از پیش از انقلاب یا همزمان با جوش و خروش انقلاب با آن هماهنگ شدند و با مایه های هنری که از گذشته ها به دست آورده بودند ، شاخه نیرومندی از ادبیات انقلاب را رقم زدند . در کنار این گروه، طیف شاعران جوان و پرشور نیز شکل گرفت. شاعران جوانی که فعالیت ادبی خود را در جریان مبارزات مردم و انقلاب اسلامی آغاز کردند و چون عمیقاً به اصول نهضت اعتقاد دارند به طور طبیعی منادی اندیشه ها و پیامهای انقلاب شده اند.
شعر انقلاب هم از نظر قالب و تکنیک و هم از نظر محتوا دارای ویژگی ها و خصایصی است. از نظر قالب شاعران جوان به قالبهای شعر کلاسیک روی آوردند و غزل و رباعی رونق خاصی یافت . از نظر مضمون نیز مهمترین ویژگی آن انعکاس معارف اسلامی بود. انقلاب اسلامی ایران فراخوان انسان به خویشتن خویش و مبارزه با ظلم و استبداد بود . با وقوع انقلاب اسلامی ، ارتباط بین مذهب و ادبیات ، شکل تازه ای به خود گرفت. شعر انقلاب با عطش فراوانی به مفاهیم و مضامین اسلامی روی آورد. از نگاه شاعر امروز ، عاشورا تنها یک حادثه نیست، بلکه یک فرهنگ است و لحظه لحظه های انقلاب اسلامی با این فرهنگ پیوند خورده است :
لب تشنه ام از سپیده آبم بدهید
جامی ز زلال آفتابم بدهید
من پرسش سوزان حسینم یاران
با حنجره عشق جوابم بدهید.
هنوز مدت زیادی از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نگذشته بود که ارتش رژیم بعث عراق به ایران حمله کرد. مردم شجاعانه به میدان مبارزه رفتند . ایستادگی مردمی، قلمرو تازه ای را در برابر شعر و ادب فارسی گشود و راه ورود موضوعات و مضامین و حتی واژگان جدیدی را در ابیات فارسی باز کرد. هشت سال مقاومت دلیرانه مردم ایران در برابر متجاوزان موجب به وجود آمدن «فرهنگ جنگ» شد . فرهنگی که توانست شعر فارسی را به شدت تحت تأثیر قرار دهد و دگرگون کند. روح حماسی اشعار دوران مقاومت که با موجی از عرفان آمیخته شده بود موجب تحول و دگرگونی زبان و محتوای شعر فارسی شد .
مخاطب شعر جنگ ، توده مردم هستند . شعر دفاع مقدس از پویاترین ، ارزنده ترین و دلنشین ترین شعرهای دهه های اخیر شعر فارسی است . زبان و بیان ساده ، فضای روحانی ، ملموس و صمیمی و استفاده از فرهنگ غنی اسلامی از ویژگیهای شعر جنگ است. ترسیم چهره رنج کشیده مردم، دعوت به مبارزه، بیان جنایات و بیدادگریهای صدام متجاوز ، توصیف رشادتهای رزمندگان و شهدا از جمله مضامین جاری اشعار دوران دفاع مقدس و بعد از آن است :
پسرم ، این بسیجی کوچک دوست دارد بزرگتر باشد
چفیه ای و پلاک و تسبیحی، دوست دارد که چون پدر باشد
پشت پشتی پناه می گیرد، گاه هم ایست می دهد ما را
اسم شب «کاروان خورشید» است، رد شود هر که با خبر باشد
با توجه به اینکه حوادث و اتفاقات ناب و سوژه های بکر ، جانمایه ادبیات داستانی است و انقلابها ذاتاً منبع این نوع سوژه ها هستند ، بالطبع نویسندگان به مدد آنها آثار متنوع و متعددی خلق می کنند.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و ایجاد بستر مناسب و آزاد، نویسندگان حرفه ای که پیش از انقلاب به بلوغ فکری رسیده بودند به همراه شاگردان جوان خود ، صحنه ادبی را در اختیار گرفتند و با استفاده از فضای باز انقلاب و نوپا بودن ادبیات داستانی که با انقلاب تولد یافته بود، دست به خلق آثاری زدند که به نحوی به انقلاب و جنگ می پرداخت.
بین سالهای 1358 تا 1370 ( 1979 تا 1990 ) رمانها و مجموعه داستانهای متعددی منتشر شده است که نشان دهنده رشد کمی و کیفی ادبیات داستانی در این دوره است. اقبال و توجه نویسندگان به خلق اثر در این دوران تا به بدانجا بوده است که منتقدان ادبی نوید فرارسیدن عصر رمان را داده اند. در این دوره ترجمه رمان و مجموعه داستان نیز رونق فراوانی داشته است. انقلاب و فضای آزاد آن بر ترجمه آثار خارجی نیز تأثیر خاص خود را می گذارد و ترجمه آثاری با مضامین مبارزاتی و انقلابی کشورهای اروپایی، روسی و امریکای لاتین رواج می یابد.
با اوج گیری انقلاب اسلامی و سپس پیروزی آن، کتابخوانی و به تبع آن کارگاههای داستان نویسی و محافل ادبی رواج و رونق خاصی پیدا کرده و مجلات ادبی فراوانی منتشر می شود.
پژوهشهای انجام شده نشان می دهد که ادبیات داستانی معاصر ایران در سالهای قبل از انقلاب اسلامی دچار رکود و تکرار شده بود و حتی در مقاطعی به بن بست رسیده بود. این حالت را می توان به وضوح در عملکرد و بی اشتیاقی نویسندگان حرفه ای مانند غلامحسین ساعدی و به آذین دید. وقوع انقلاب اسلامی جان دوباره ای به پیکره نحیف ادبیات داستانی معاصر در ایران دمید. حرکت مردم و مبارزات و اتفاقات و حوادث بکر و ناب انقلاب ، تا حد زیادی نویسندگان ادبیات داستانی معاصر را به بومی نویسی دعوت کرد.
برای بررسی جایگاه ادبیات داستانی انقلاب باید به نخستین جرقه های انقلاب اسلامی یعنی قیام امام خمینی در سال 1342 ( 1963 ) رجوع کرد. ادبیات داستانی به بن بست رسیده و راکد آن سالها با ظهور نویسندگانی چون جلال آل احمد دگرگون شد. او مبتکر نثر و زبانی متفاوت بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به عنوان الکو و معیار برای نویسندگان جوان مطرح شد. نثر و زبان جلال آل احمد با نثر بومی مردم عادی ایران پیوند خورده بود و همین ویژگی موجب شد که آثاراو نقطه عطف ادبیات داستانی انقلاب اسلامی ایران شود. کتابهای داستانی و حتی غیر داستانی او مانند «غربزدگی » و «خسی در میقات» کلید انقلاب ادبی اسلامی و ملی را زد . این نهضت توسط دیگر نویسندگان تا پیروزی انقلاب و پس از آن ادامه یافت و با ظهور نویسندگان جوان و تازه نفس ، رمانها و داستانهای متفاوت و مختلفی که توسط آنان خلق شد جان تازه ای به ادبیات داستانی ایران بخشید.
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سال 1359 ( 1980 ) و شلیک اولین گلوله، ادبیات داستانی دفاع مقدس پدید آمد و تا پایان جنگ و سالهای بعد از آن، ادبیات داستانی دفاع مقدس جای ادبیات داستانی انقلاب نشست. هر چند که در آغاز داستانهای دفاع مقدس از نیروی تخیل و تکنیک داستانی چندانی برخوردار نبود و بیشتر به تهییج خواننده به دفاع از کشور می پرداخت، اما به مرور جای خود را در ادبیات فارسی باز کرد و نویسندگان جوان و پرتوانی را وارد این عرصه کرد . نویسندگانی که هنوز نیز می نویسند و با توجه به حضورشان در جبهه های جنگ، توانسته اند دفاع مقدس را به عنوان تم غالب آثار داستانی بعد از انقلاب حفظ و آثار ارزنده ای را خلق کنند.
دوش در فلق بودم وآئین دگر بر پا بود 1
رسم و آئین عاشق کشی دگر بر پا بود
مردی از شرق به تجلی ، به نور پایین آمد 2
با من از عشق ، با ما از فردا گفت
با من از لاله ی سبز دگری خواهد گفت 3
در فلق بودم و آئین شهر آشوبی برپا بود 4
دیدم از عرش ، گلهای نیلوفر 5
به گلباران فضا می آیند باز 6
نور در نور به یاد تو می آیند باز 6
آسمان از رویشی دگر می گوید باز 7
با من از عرش به مهد باز آی
تا تو را شاهدی دیگر گیرم باز
در فلق بودم و دوش ، انتظار سبز باز آمد
باز آمد و عشق در فلق آذین بست
در دگر سوی زمان
ذوالفقار باز آید 8
مردی از شرق به تجلی باز آمد
باز آمد و باز آید در آدینه فرداها
بشکست سکوت شب
دیدار به قیامت ناید
چون دیده آل رسول آید باز 8
و من از عرش
پلکانی از گلهای یاس خواهم بافت
یاران به جمع ما باز آیید 9
مردی از شرق باز آمد و عشق باز آورد 10
لاله سرخ ما از بوی گل عرش باز آید 11 ، 12
لاله سبز همره مردی از شرق باز آید 13 ، 14
و گوید او : یاران من اینک با اویند
--------------------------------------------------------------------------------------------
سرودۀ : رویاپوراحمدگربندی
قیام مردم در سال 57
امام خمینی ( ره )
حکومت جهانی امام زمان (عج )
انقلاب مردم در سال 57
شهدا
12 بهمن ، ورود امام
پیروزی انقلاب ، 22 بهمن
ظهور امام زمان ( عج )
شهدا
امام خمینی
امام حسین (ع)
ظهور امام زمان (عج )
امام زمان (عج )
امام خمینی
بسیجیان
شعری از رویاپوراحمدگربندی
تبیان :لطفاً شرح مختصری از زندگی خود را برای مخاطبان سایت اینترنتی تبیان بفرمایید .
اینجانب عباس کی منش ( ملقب به مشفق کاشانی ) به سال 1304 شمسی در شهر کاشان پا به عرصه هستی گذاشتم. تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در زادگاه خود و تحصیلات دانشگاهی را تا اخذ درجه فوق لیسانس در دانشگاه تهران به پایان بردم . تاکنون علاوه بر انتشار حدود سی مجموعه شعر از آثار گذشتگان و شاعران معاصر در زمینه های مختلف، ده مجموعه شعر از آثارم نیزبه شرح ذیل توسط ناشران مختلف به بازار شعر و ادب عرضه شده است:
سرود زندگی ، سراب آفتاب ، آذرخش ، آینه خیال ، گزینه ادبیات معاصر ، شب همه شب ، هفت بند التهاب ، پنجره ای به آفتاب ، در صلای غم ، تضمین 12 بند محتشم کاشانی ، سیرنگ.
تبیان :چه عاملی شما را به سمت شعر کشاند ؟ و از چه سنی سرودن شعر را آغاز نمودید ؟
اولین مشوق من مادرم بود که در سنین کودکی غزل های حافظ را برایم زمزمه می کرد و من با علاقه ای عجیب گوش می دادم و وقتی احساس کرد که در این زمینه استعدادی دارم و می توانم پیشرفت کنم، توجه او بیشتر جلب شد. در کلاس چهارم ابتدائی با کمک مادرم شعر کمی ابتدائی برای معلم سرودم. همین موضوع و تشویق معلم ادبیات باعث شد تا به عالم شعر و ادب روی آورم .
تبیان :چه کتابی یا کاری در دست تهیه دارید ؟ به کدام یک از آثارتان بیشتر علاقه مندید ؟
در حال حاضر منظومه ای در بحرمتقارب در دست تهیه دارم مبنی بر شرح حال و آثار عرفای بزرگ ایران.
تبیان :نظرتان راجع به وضع شعر و شاعری در عصر حاضر و در ایران چیست ؟
شاعران معاصر ایران را به دو دسته می توان تقسیم کرد. دسته اول که عده آنان انگشت شمارند،افرادی هستند که با بهره گیری از آثار شاعران بزرگ ایران و مطالعه دقیق در آثار گذشته و معاصر آثاری ارزشمند و قابل توجه به وجود آورده و می آورند. دسته دوم که متأسفانه در اکثریت اند بدون پشتوانه ادبی آثاری را عرضه می دارند که فاقد ارزش است و نمونه های آن را در جراید می بینیم. این افراد مشمول این ضرب المثل اند که می گوید : به مکتب نرفته ملا شده.
تبیان :آیا شما حد و مرزی برای شعر کلاسیک و شعر نو قائل هستید ؟
استفاده از قالب های شعر کلاسیک واوزان ابداعی زنده یاد نیما،بستگی به احساس شاعر دارد که وقتی می خواهد اثری را به وجود بیاورد، قالب شعر،خود به خود در ذهن شاعر تداعی می شود.ولی شعری را می توان شعر نامید که از نظر لفظ و معنی،تازه و در ترکیبات،نو و مردم پسند باشد. قالب هر چه می خواهد باشد، ولی شعر وقتی شعر است که خواننده را به فضاهای تازه و خوشایند رهنمون گردد .
تبیان : درشعر بیشتر پیرو چه سبکی و تحت تأثیر کدام شاعران هستید ؟ چرا ؟
بین سبک های شعر فارسی سبک و سیاق آثار من آمیزه ای است از سبک هندی و عراقی. با این که در اکثر قوالب شعر فارسی طبع آزمایی کرده ام ،قالب غزل را بیشتر دوست دارم؛ زیرا این قالب از نامی ترین قوالب شعر فارسی است ، و ما در حال حاضر توجه بیشتر شاعران نسل جوان را به این قالب شاهد هستیم و مشاهده می کنیم بسیاری از شاعران نامدار شعر نو به غزل سرایی روی آورده اند .
تبیان :به نظر شما چرا امروزه دیگر اشعار ماندگاری مانند حافظ ، مولانا ، سعدی ، فردوسی نداریم ؟
دنیای امروز لحظه به لحظه و گام به گام از نظر علمی و هنری در تحول است،در کشورهایی که در باب فضل و دانش و هنر دغدغه ای از نظر مادی و اقتصادی ندارند، در این زمینه ها موفق بوده اند. اگر مسئولان محترم کشورمان برای جوانان نسل امروز و فرهیختگان وادی شعر و ادب،آسایش خیال از لحاظ زندگی روزمره فراهم سازند و امکانات لازم را در اختیار آنان قرار دهند، امید آن خواهد بود که روزی و روزگاری شاهد ظهور بزرگانی چون مولانا ، حافظ و سعدی و فردوسی و غیره باشیم .
تبیان :چه پیامی یا توصیه ای برای جوانان و شعرای جوان دارید ؟
اگر جوانان شاعر با مطالعه دقیق در آثار بزرگان شعر و ادب گذشته و معاصربه رمز و رازهای این هنر والا آشنا شوند و از تقلید بپرهیزند، بدون تردید در این زمینه موفق خواهند بود.
تبیان :لطفاً نظرتان را راجع به این بخش معرفی نخبگان سایت اینترنتی تبیان بفرمایید؟
معرفی نخبگان و فرهیختگان در سایت اینترنتی و معرفی آنان به جوامع بشری کاری است کارستان،مشروط بر این که افراد انتخاب شده از بین کسانی باشند که در آثار خود حرفی برای گفتن داشته باشند و مردم نیز آن ها را بشناسند و برایشان احترام قائل باشند .
از آغاز خلقت بشر تا به امروز همواره پیامبران تاثیر بسزایی در زندگی انسانها داشتهاند. پیامبران از آدم تا خاتم هر یک به طریقی با خداوند سخن گفتند و به موجب این گفتار با باریتعالی پندها و سخنان ارزشمند و گرانمایهای که راهنمای زندگی انسانها بوده است، برای ما انسانها به ارمغان آوردهاند.
این سخنان ارزشمند فقط مخصوص پیامبران نیست، بلکه ائمه نیز که دنباله رو اعمال آنها بوده اند، فراوان از این سخنان دارند. چنین سخنانی که تاثیر بسزایی در زندگی انسان ها داشته اند، احادیث نامیده می شوند. از جمله شاعرانی که توجهی خاص به احادیث در اشعارش کرده است، مولانا شاعر و عارف شوریده حال است که عشقی عرفانی در سراسر اشعارش موج می زند. هنگامی که مجموعه غزلیات یا مثنوی معنوی را تورق می کنیم، شعری نیست که اشارت به حدیثی نداشته باشد. از جمله مواردی که مولانا به آن پرداخته است، می توانیم از دنیا و جسم و زندانی بودن انسان در آن اشاره کنیم. در این باره در مثنوی می گوید:
این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان
گفته بالا دقیقا بیانگر این حدیث است که می گوید: «الدنیا سجن المومن و جنه الکافر»، «جهان زندان مومن و بهشت کافر است». این سخن را دو معنی است؛ یکی آن که دنیا مانند زندانی است که مومنان در آن اسیر و گرفتار شده اند که این زندانی بودن انسان فقط به دنیا ختم نمی گردد. آدمی نه نتها اسیر دنیا است، بلکه اسیر جسم خاکی خود نیز شده است و فقط هنگامی می تواند از این زندان خلاصی یابد که از تمام تعلقات مادی مثل پول، طلا، زن و فرزند و... دل بر کند. البته این به آن معنی نیست که آدمی در تنگدستی و فقر زندگی کند؛ چرا که هم پیامبر و هم حضرت علی (ع) فقر را بسیار نکوهش کرده اند. حضرت علی (ع) در نکوهش فقر می گویند هنگامی که فقر از دری وارد شود، ایمان از در دیگر خارج می گردد. انسان ها فقط باید زیاده خواهی را کنار گذارند و خود را به دستان توانای خداوند بسپارند. آنها باید نفس لوامه را به نفس مطمئنه بدل کنند، سپس گوهر وجودی خویش را به یاد آورده، در پی یافتن آن باشند و آن را به جایگاه اولیه اش برگردانند. این جایگاه مکانی جز قرب الهی نیست. در صورتی انسان می تواند به این مکان مقدس باز گردد که هم از زندان جسم و هم از زندان دنیا خلاصی یابد. مثال این دنیا مثال دنیای مثل افلاطون است که تا زمانی که انسان به آگاهی نرسد نمی تواند از آن رها شود و به حقیقت برسد.
یکی دیگر از احادیثی که مولانا به آن اشاره کرده است، «حدیث موتو قبل ان تموتوا است». «بمیرید قبل از آن که بمیرید». مولانا در این باره می گوید:
رو بمیر ای خواجه پیش از مردنت / تا نباشد زحمت جان دادنت
آنچنان مرگی که در نوری روی / نی چنان مرگی که در گوری روی
حدیث بالا یعنی قربانی کردن نفس قبل از آن که در گور دنیا اسیر گردد. این حدیث به شکل دیگر به داستان طوطی و بازرگان نیز اشاره دارد. در این داستان مولانا با کلامی نغز نه تنها اشاره به اسیری روح در جسم دارد، بلکه اشاره به این موضوع دارد که قبل از این که مرگ جسمانی به سراغ آدمی بیاید و وی با بویحیی (فرشته مرگ) ملاقات کند، باید در پی کشتن نفسش باشد. (یا آن را چون آینه ای صیقل دهید. آنچنان که جایگاه خداوند گردد و نورانی شود؛ چرا که جایگاه خداوند فقط در دل انسان مومن است. (هو فی سویدا القلب) پس طوطی نیز همان طور که طوطیان هندوستان با عمل خود به او آموخته بودند، خود را به مردن زد و توانست از دام قفس رها شود. در واقع عمل طوطی عملی تمثیلی و این شعر نیز شعری تمثیلی است؛ زیرا مولانا با بیان این شعر قصد دارد این مهم را بیان کند که آزادی طوطی همان آزادی روح بازرگان و هر شخص آگاه دیگری است.
یعنی ای مطرب شده با عام و خاص
مرده شو چون من که تا یابی خلاص
از جمله احادیث دیگری که در اشعار مولانا بسیار بدان پرداخته شده است، حدیث «المجاز قنطره الحقیقه» است که این حدیث به عشق مجازی که در حکم پلی است که به عشق حقیقی رهنمون می سازد، اشاره دارد. (مولانا،18،1362)
این از عنایت ها شمر کز کوی عشق آمد ضرر
عشق مجازی را گذر بر عشق حق است انتها
مولانا در داستان پادشاه و کنیزک نیز عشق زرگر و کنیزک را که عشقی زود گذر و دنیایی است، از جمله عشق های مجازی به حساب می آورد و آن را مورد نکوهش قرار می دهد و در این مورد می گوید:
عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
عشق آن بگزین که جمله انبیا
یافتند از عشق او کار و کیا
اما در مورد کلمه عشق گفته اند هنگامی که محبت به غایت و نهایت خود برسد آن را عشق خوانند. این کلمه از «عشقه» گرفته شده و «عشقه» نوعی پیچک است که به دور گیاهان دیگر می پیچد و از آنها تغذیه می کند. در مورد عشق نیز این نکته صدق می کند. چنان که عشق نیز چنین خاصیتی دارد. و می گویند در عالم انسانیت درختی وجود دارد که به «حبه القلب» پیوسته است و این درخت در زمین ملکوت می روید و باغبان ازل و ابد یعنی خداوند آن را نشانده است و پرورش می دهد و این درخت همان «عشق» است. (سهروردی،287،288،1380) گویند اولین چیزی که خداوند خلق کرد عشق بود. «اول ما خلق الله العشق» برخی محبت را با عشق یکی دانسته اند. به طوری که در مورد آن چنین گفته اند: «محبت میلی بود دایم به دلی از جای برخاسته. و گفته اند: محبت آتشی بود اندر دل، هر چه جز مراد محبوب بود بسوزد». (سجادی،35،36،1389) افلاطون نیز در رساله فدروس از عشق سخن می گوید و ابتدا از دیوانگی آغاز می کند و دیوانگی را به چهار نوع تقسیم می کند؛ دیوانگی پیغمبران، شاعران وهنرمندان، کاهنان، دیوانگی عاشقان. همچنین او بیان می دارد در تمام این موارد دیوانگی فیض و برکتی آسمانی است که فقط نصیب برگزیدگان می شود. در دیوانگی نوع چهارم دیوانگی عاشقان افلاطون از بیان حقیقت نفس آغاز می کند و پس از تمثیل زیبایی از نفس و قوای آن به این نتیجه می رسد که نفس حکیم از زیبایی های این جهان به یاد زیبایی هایی که در جهان باقی دیده است، می افتد. این زیبایی نیرویی در انسان ایجاد می کند که عشق نام دارد. در واقع او نیز مانند عرفا عشق مجازی را پلی برای رسیدن به عشق حقیقی می داند. (پورنامداریان، 1367، 72)
از دیگر مواردی که مولانا در مورد آن سخن گفته است، می توانیم به حدیث «قلب المومن عرش الرحمن» اشاره کنیم؛ قلب مومن عرش خداوند است.
هر دم ز خلق پرسی احوال عرش و کرسی
آن را و صد چنان را، دانی و چیز دیگر
در این شعر سخن از عرش و کرسی رفته است. «عرش همان است که حکما فلک الافلاک گویند و عرش اکبر نزد صوفیه قلب انسان کامل است. کرسی نیز به روایتی همان عرش است و به روایتی سریری است در زیر عرش و روایتی است القلب بیت الرب. قلب سرای پروردگار است.» (مولانا،216،1362) فقط قلب انسان مومن گنجایش خداوند را دارد. این قلب باید به صافی آینه و صیقل یافته از هرگونه بدی و پلیدی باشد. فقط این قلب به این کوچکی است که گنجایش این همه بزرگی یعنی خداوند را دارد. خداوندی که زمین ها و آسمان ها گنجایش او را ندارند، ولی قلب انسان مومن جایگاه اوست.
همان طور که گفته آمد احادیث تمام امور زندگانی انسان را در بر می گیرد. احادیث نه تنها امور مادی و ملموس زندگی بلکه به امور معنوی و انتزاعی نیز می پردازد. سخن از مواردی مثل کشتن نفس، فریفته نشدن به امور زودگذر دنیا و عشق و عرش خداوند از موضوعاتی است که در احادیث ذکر شده است. این امر نشان می دهد احادیث مجموعه ای فراگیر است که تمام امور را شامل شده و خداوند آنها را از زبان پیامبران و امامان را برای مردم بیان کرده اند. این سخنان ارزشمند از ابتدای خلقت بشر سرلوحه و راهگشای زندگی انسان ها بوده و هستند.
منابع:
گزیده غزلیات شمس، به کوشش محمد رضا شفیعی کدکنی، انتشارات کتاب های جیبی، سال انتشار1362
مقدمه ای بر مبانی عرفان و تصوف، ضیاءالدین سجادی، انتشارات سمت، سال انتشار 1389
مجموعه مصنفات شیخ اشراق، جلد3، تصحیح و تحشیه و مقدمه سید حسین نصر، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال نشر1380
مثنوی معنوی، مولانا جلال الدین محمد بلخی، بر اساس نسخه رینولد نیکلسن، نشر افکار سال نشر1375
رمز و داستان های رمزی، تقی پورنامداریان، انتشارات علمی فرهنگی، سال نشر1367
میرزا حبیب الله شیرازی متخلص به قاآنی از شاعران بزرگ دربار فتحعلیشاه و دربار محمدشاه با لقب «حسانالعجم» و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه بود.
هزار و سیصد و هفتاد سال از شب شهادت نازدانه سید الشهداء
حضرت رقیه (سلام الله علیها) میگذرد …
عرض تقصیر که یادمان رفت شما هم جزو کاروان بودید ،
با من بیا ای زیبای کوچک من
زیباترین کلام کودکانه تقدیمت می کنم
و تو مرا که می بینی به سویم می دوی
و از آغوش من جدا نمی شوی شاید 1
رایحه ی پدر را حس می کنی 2
و شاید آن زمان که در برابر ضریحت می نشستم
نمی خواستی جدا شوی و من صبحگاهان و شامگاهان
به دیدارت می شتافتم و 3
تو را در ضریح می دیدم که به انتظار
دوستداران پدر هستی 4
من دلگیرم
از این که نمی توانم به دیدارت بیایم
ای زیباترین دنیای کورکانه ، با من بیا
تا باهم به دیدار جدت رویم 5
و بگوییم از درد این همه جفا
شاید در این آدینه سوار سبز پوش به دیدارت بیاید 6
سلام مرا به او برسان
در کجا جویم تو را
تنها در شامی و من تنها در این جا
بیا تا به همراهت به دشت گل های نرگس رویم
تو را به ستم کشتند
سخت است دوری پدر ، می دانم 7
هر بار به یادت پدرت داغداریم 8
ما وارثان زمینیم و آمده ایم تا بنیاد ظلم براندازیم
عرض تقصیر ، ای زیبای کوچک من
با من بیا تا به دیدار رویم ........
****************************************************
دل نوشته ایی از رویا پوراحمدگربندی ؛ جمعه 7/9/1393 ؛ 11:15 ظهر
(( به مناسبت رحلت حضرت رقیه ( س) ))
1-بر اساس خوابی که دیدم
2-امام حسین ( ع)
3-بارگاه حضرت رقیه ( س) در دمشق سوریه
4-امام حسین ( ع)
5-پیامبر اکرم ( ص )
6-امام عصر ( ع)
7-امام حسین ( ع)
8-امام حسین ( ع)
با یاد تو آرام می گیرم 1
صبحگاه را به شامگاه می رسانم 1
با عطر حضورت 1
من بازمانده ی قافله ی عشقم 2
رد پای مرا از کاروانیان دشت نینوا
تا دشت طلائیه جویید 3
تا دشت های گسترده ی حجاز
تا بلندی قدس
تا بیغوله های محرمین تمام اعصار
من زیباترین تجلی ایثارم
من ایثارم را از معلمم آموختم 4
او در عصر عاشورا به من آموخت
حق گرفتنی است
من از خطّه جنوب ، در پیج هر کوره راه گم گشته خشک
تا بلندی نخلستان و دریای نیلگون خلیج فارس
می آیم
فروغ نگاهم آن قدر گسترده و باز است که
از مهد به عرش می رود
من از باغ های نیلوفران آبی می آیم 5
تا گل های سپید یاس را به یارانم هدیه کنم
من عاشق کوی یاران تک سوار عشقم 6
با من بیایید تا شما را
به دشت های سرخ گل های شقایق برم
به دشت های گل های پرپر آسمانی برم
وجودم تا به یادت باشد ای گلواژه عشق
همیشه سبز سبز باشد همیشه
من و یاران به خیزیم و بنیاد ظلم براندازیم 7
من از عهد قدیم تا حال با تو میایم و همراهم
من از مدرسه عشق بسیج میایم .......
*******************************************
دل نوشته ایی از رویاپوراحمدگربندی ، شنبه 1393/9/1 ، ساعت 11:45 ظهر
1-امام حسین ( ع )
2- یاران امام حسین ( ع)
3- شهدا
4-امام حسین ( ع)
5- بهشت
6-یاران امام عصر ( عج )
7-یاران امام عصر ( عج )
گاهی یک قصیده یا حتّی یک شعر، اثرش در رسیدن به هدف های بزرگ، از هزاران سرباز مسلّح و صرف میلیون ها پول بیشتر است، و بسا که در بعض مواقف و مناسبات، نقشی را که شعر ایفا میکند، هیچ وسیله دیگری نتواند ایفا کند.
شعر در به وجود آوردن تاریخ مؤثر بوده و نفوس مردم را قرن ها و اعصار، بلکه همیشه و همه وقت، تحت تأثیر قرار میدهد، نظم و سخن موزون، غرایز را بیدار میکند، الهامبخش روح، و زندهکننده احساسات و جهشآفرین است؛ شعر در برانگیختن عواطف انسانی عامل مهمّ بوده است و شعرای متعهّد در تمام رشتهها، نقش سازندهای به عهده دارند. بدیهی است شعرا از نظر اینکه تعهّد و مسؤولیت داشته یا نداشته باشند، در یک درجه نیستند. شاعر غیرمتعهّد همه گونه شعری میسراید و از مدح ستمگران و تقویت باطل و توهین به مقدّسات و تضعیف عدل و حق، باکی ندارد، شعر را وسیله پر کردن شکم و اشباع غرایز حیوانی قرار میدهد، و هر لحظه زبان خود را چون شمشیر میکند تا شکم حریص خود را سیر نماید:
هر لحظه زبان خود چو شمشیر کند
و از مدح، سگی را صفت شیر کند
انبان دروغ را زبر و زیر کند
تا این شکم گرسنه را سیر کند
شاعر متعهّد و مسؤول کسی است که از ذوق و شعرش در راه هدف های عالی انسانی و آزادی بشر از چنگال دیو نفس و حکومت حق و عدالت و نظام برادری و برابری، ارشاد و راهنمایی عامه؛ و پند و تبلیغ توحید و مدایح پیغمبران و امامان راستین و پاکان استفاده مینماید و شعر را وسیله ترقّی و تکمیل و اصلاح و رستگاری مردم قرار میدهد، این دسته هستند که شعرشان ارزنده و جاودانی است، و همیشه مانند آفتاب، روشنیبخش دل های تاریک است.
و چقدر خوار و فرومایه است شاعری که شعرش را در توجیه ظلم و ستم ستمکاران و مدح آن ها به هدر میدهد، و چقدر گرامی و ارجمند است شاعری که شعر و اثرش، توحید خداوند و نصیحت و هدایت و تشویق جامعه به درستی و راستی و کار و کوشش و علم و عمل است.
آری، در شعر هر چه روح سعی و حقیقت و دعوت به حق باشد، ارزندهتر است؛ چنان که در قصیدهای گفتهام:
در شعر روح باید و معنی و درس دین
آموزش و حقیقت و ایمان و اعتلا
شعر از برای جایزه و جاه و اعتبار
هرگز نگفت شاعر آزاد و پارسا
بدبخت شاعری که پی سیم، عمر خویش
بر باد داد و حاصل او شد همه هبا
همچون گدای سفله به دربار هر خبیث
از بهر لقمهای به ثناخوانی و دعا
جای سپاس ایزد و مدح رسول و آل
گوید سخن به مدح ستم پیشهای دغا
جای نصیحت و ادب و منطق صواب
هزل و چرند گفته و سعیش همه هجا
زیبنده است فخر کند شاعری که او
باشد زبان مردم محروم و مبتلا
افراد را بسیج و محرّک به راه راست
افکار را به سوی خداوند رهنما
" قدس "
پدیدههای اجتماعی هر روزگاری در نوع نگاه به مقوله ادبیات در آن دوره تاثیر دارد. این همان ماجرایی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی درباره نگاه به ادبیات پیش آمد. اتفاقاتی که در پی وقوع انقلاب اسلامی درباره پدیدههای اجتماعی افتاد باعث شد که به تدریج جریان منجر به انقلاب اسلامی در جامعه تبلور عینیتری پیدا کند و در هنر و ادبیات آن دوران اعم از کلاسیک و نو نیز ظهور و بروز پیدا کرد.
این روال باعث شد تا در دهه 50 شاهد انتشار نخستین کتاب مشخص شعر عاشورایی و آیینی از سوی سید علی موسوی گرمارودی باشیم. به یک معنا از همان دهه اول انقلاب اسلامی با ظهور و بروز فرهنگ عاشورایی و آیینی در ادبیات کشور مواجه میشویم که همپا با قیام مردم مسلمان ایران به تاسی از واقعه عاشورا، شکل ویژهای در مباحث مربوط به ادبیات را نیز شاهد بودهایم.
زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، بالطبع فرهنگ انقلاب، که فرهنگ آیینی و عاشورایی نیز بود، در ادبیات کشور تاثیر گذاشت و به شکل گسترده با چنین مضامینی در آثار شاعران کلاسیک و شعر نو مواجه می شویم. یکی از شاخصترین چهرهها زندهیاد سید حسن حسینی است که با کتاب «گنجشک و جبرئیل» به خوبی به چنین مضامینی پرداخت. زندهیاد قیصر امینپور، زندهیاد سلمان هراتی و شاعران دیگر پس از انقلاب اسلامی نیز در عرصه شعر آیینی و عاشورایی آثاری خلق کردهاند.
نکته مهم درباره نسبت ادبیات کشورمان با عاشورا در آن است که این مساله بعدها در دفاع مقدس و ادبیات آن نیز نمود بارز خود را پیدا کرد. عشق به مرز و بوم، وطن و غیرت میتواند انسان را به ایثار برساند. فرهنگ دفاع مقدس، در فرهنگ عاشورایی و مبارزاتی کربلا و امام حسین (ع) به خوبی نمایان است.
شاید به همین دلیل بود که دفتر ادبیات عاشورایی حوزه هنری شکل گرفت. این نهاد برخاسته از انقلاب اسلامی با دیدگاهی متفاوت نسبت به هنر انقلابی زمینههای گوناگون پیوند ادبیات انقلابی با واقعه عاشورا را در آثار مختلف و تولیدات گوناگون خود نشان داده است. تعمیق و گسترش ادبیات عاشورایی، مدیریت و سیاستگذاری در حوزه ادبیات عاشورایی، حمایت از تمامی هنرمندانی که در این حوزه اثر هنری دارند، تسهیل مسیر و آسیبشناسی در حوزه ادبیات عاشورایی و نیز همکاری با سایر مراکز و نهادهایی که در حوزه ادبیات عاشورایی فعالیت دارند از مهم ترین اهداف دفتر ادبیات عاشورایی حوزه هنری است.
برگزاری نشستهای تخصصی سینما و عاشورا و تبیین و تحلیل نسبت حوزه ادبیات نمایشی با عاشورا یکی دیگر از عرصههایی است که رویکرد فعالانه حوزه هنری را در پاسداشت نگاه عاشورایی نشان می دهد. اما آنچه که شاید بیش از پیش این رویکرد را دارای اولویت نشان داد، برنامهریزی برای کار روی ادبیات عاشورایی کودک و نوجوان است. حوزهای که تاکنون در آن کارهای جدی صورت نگرفته است و تلاش حوزه هنری بر آن است که با هنرمندانی که برای این گروه سنی آثاری را در حوزه ادبیات عاشورایی تولید میکنند ارتباط داشته باشد تا در این حوزه آثار فاخری تولید شود.
در ادامه همین سیاست بود که ابتدا موضوع برای کسانی که در حوزه ادبیات عاشورایی کودک و نوجوان توانایی دارند، مشخص شد و طرحی با عنوان "آثار عاشورایی کودک و نوجوان" ارائه گشت. این طرح در جستجوی آن بود که شخصیت های مناسب برای کودکان و نوجوانان در این حوزه شناسایی شوند تا از حماسه کودکانی که در عاشورا فداکاری و حماسهسازی کردهاند رونمایی شود.
شاید یکی از نقیصههای مهم حوزه ادبیات عاشورایی این باشد که برخی از عرصههای ادبیات عاشورایی مثل شعر عاشورایی خوب پیشرفت داشته ولی متاسفانه برخی از عرصه ها مثل داستان عاشورا، قطعه ادبی عاشورا، تعزیه و تعزیههای نو و سینمای عاشورایی کارها ضعیف بوده است. به هر حال آنچه مشخص است در عرصه ادبیات عاشورا راه های نرفته بسیاری داریم که می تواند در تولید آثار ادبیات عاشورا موثر باشد.
البته شاید این مساله به این دلیل باشد که قصه کربلا یک قصه متفاوت است و در کشور ما نیز به دلیل آن که از ابتدا رسانه اصلی شعر بوده است ادبیات عاشورایی در شعر بیشتر تبلور پیدا کرده است. شعر عاشورایی را میتوان به پیش از عاشورا، خلق شده در زمان عاشورا و پس از عاشورا تقسیم کرد. ادبیات خلق شده در زمان عاشورا به معنای روز عاشورا نیست، بلکه به معنای گستره و وسعت آن است. در حقیقت از اول تا دهم عاشورا ادبیاتی خلق میشود که گستره آن را تشکیل میدهد.
بخشی از ادبیات منثور مربوط به نامههای امام حسین(ع) و مکاتباتی است که قسمتی از آن به کربلا میرسد و امام حسین (ع) نیز جواب این نامهها را میدهند. این جوابها بخشی از آثار نثر کربلاست. بخش دیگر ادبیات گفتاری است که شامل گفتوگوهای امام حسین(ع) است و در این زمینه خطبههای ششگانه ایشان فوقالعاده است.
خطبه حضرت زینب(س) بخشی از ادبیات کربلاست و حتی رجزها هم جزء ادبیاتی است که در کربلا به وجود آمد. برخی رجزهای امام حسین(ع) از 60 بیت هم بیشتر است. بخش دیگری از این ادبیات هم پس از عاشورا به وجود میآید و شامل شعرخوانیها و خطبههای حضرت رباب(س) و دیگر معصومان میشود.
به طور کلی ادبیات و عاشورا در ایران پیوندی ناگسستنی دارد و این همان مسالهای است که باید سالها برای آن کاری جدی صورت گیرد و این همان عرصه ای است که حوزه هنری آن را پیگیری میکند.
ظهر روز دهم
بی تردید نام قیصرامین پور برای آنهایی که به حیطه ادبیات فارسی علاقمند بوده و هستند نامی آشنا است.امین پور درکارنامه چشمگیر ادبی خود آثاری زیبا و ماندگاری خلق کرده است که اغلب مخاطبان،کم و بیش با شعرها و آثار منثور او آشنایی دارند.او یکی از بهترین شاعران کودک ونوجوان بعد از پیروزی انقلاب نیز قلمداد می شود.در واقع،امین پور در حوزه ادبیات کودک تم های قابل لمس و بی نظیری را برای مخاطبان خود ارائه کرده است که یکی از آنها قصه قهرمانی های حضرت قاسم (ع) است.این کتاب "ظهر روز دهم"نام دارد و یکی از معروف ترین آثار امین پور در حوزه ادبیات کودک به شمارمی رود.زنده یاد امین پور دراین کتاب به روایت قهرمانیهای حضرت قاسم(ع) فرزند 12 ساله امام حسن(ع) در کربلا اشاره می کند و از رشادت های ایشان که درکنار عموهای خود یعنی امام حسین (ع) وحضرت ابوالفضل (ع) به پیکار پرداخت می گوید.این کتاب که نخستین بار درسال 1364 سروده شد درسال 1373 از سوی انتشارات سروش منتشر و بعد از بارها مورد تجدید چاپ واقع شد و توانست جوایز زیادی ازجمله جایزه جشنواره کتاب کانون پرورش فکری کودکان ونوجوان را نیز از آن خود سازد.
طلسم سنگ
"طلسم سنگ" نام یکی از کتاب های زنده یاد سیدحسن حسینی است که مجموعه نثرهای عاشورایی او را در برگرفته است.حسینی بعد از انتشار این کتاب،آن را به شهید مرتضی مطهری،دکتر علی شریعتی و پرویز خرسند تقدیم کرده زیرا معتقد است که شعر و شعور و نثر و نگارش عاشورایی مدیون اندیشه ها و نوشته های این شخصیت هاست."چهل سال در چهار ثانیه"، "راز ماندگاری کربلا"، "تصویر نامه شقایق"، "در ذکر شام عاشورا"، "نمایی از شهادت حر"، "با چنگهای خمیده قامت"، "دستهایی از این دست"، "تنهایی امام پس از شهادت همه یاران"، "فصلی با سالار صبوران"، "با چارمین چکاد و هفت منزل تا بهار کربلا"و...برخی فصل های این کتاب هستند.
آغاز روشنایی آینه
یکی از شاعرانی که در زمینه ادبیات عاشورایی کارهای زیادی انجام داده و آثار ماندگاری دراین زمینه از خود به جای گذاشته،سیدعلی موسوی گرمارودی است.درمیان آثاری که او با این مضامین تا امروز شعر سروده،کتاب "آغاز روشنایی آینه"بیش از سایرین جلوه فروشی می کند.این کتاب که تا امروز بارها و بارها تجدید چاپ شده،ترکیب بند بلند عاشورایی به شمارمیرود.گرمارودی پیش ازاین که این کتاب به چاپ برسد،نام موقت "از گلوی غمگین فرات" را برای آن انتخاب کرد اما نام کتاب بعد از چاپ به "آغاز روشنایی آینه"تغییرنام داد.این کتاب شامل ترکیببندی پانزده بندی است در آن صاحبنظرانی چون بهاالدین خرمشاهی، سید صدرالدین قوام شیرازی، محمد یزدانپرست، حمیدرضا شکارسری و مرتضی امیری اسفندقه و...به ا رائه نقد ها و نظرات خود پیرامو آن پرداخته اند.ضمن این که موسوی گرمارودی در بخش دیگر کتاب و در قالب دو مطلب مجزا به بررسی شعرهای آیینی زنده یادان قیصرامین پور و سید حسن حسینی نیز پرداخته است.شاعر در پیشگفتار کتاب،هدف از نگارش این کتاب را لحاظ کردن روحیه حماسه عاشورایی در اشعار خود عنوان می کند.
زنده یاد قیصرامین پور در حوزه ادبیات کودک تم های قابل لمس و بی نظیری را برای مخاطبان خود ارائه کرده است که یکی از آنها قصه قهرمانی های حضرت قاسم (ع) است. این کتاب "ظهر روز دهم"نام دارد و یکی از معروف ترین آثار امین پور در حوزه ادبیات کودک به شمارمی رود.
بازخوانی مجلس حربن یزید ریاحی
کتاب "بازخوانی مجلس حربن یزید ریاحی" را شاید بتوان در ردیف ماندگار ترین آثار علی معلم دامغانی به شمار آورد.این کتاب نخستین بار درسال 1388 از سوی انتشارات سوره مهر وارد پیشخوان کتابفروشی ها شد.این کتاب آن طور که از نامش پیداست،روایتی تازه از منظر مولف درباره ماجرای حر است.معلم دامغانی این منظومه حماسی وعاشقانه را با تمام فرازهای برجسته و مدخل هایی که دارد برای مخاطب شرح داده است.برخی اهمیت "بازخوانی مجلس حربن یزید ریاحی" را ازاین جهت می دانند که علی معلم دامغانی در تصویر این روایت نه تنها از قلم چیره دست خود بهره گرفته که نوعی تاویل و یکپارچگی تاریخی نیز را در حین بازگو کردن این روایت منظومه وار رعایت کرده است. در واقع می توان گفت،راوی در این کتاب براساس طبع شاعرانه خود،انسجامی به این روایت بخشیده است. کتاب « بازخوانی مجلس حر بن یزید ریاحی» در مجموع دارای دو بخش مقدمه بسیار زیبا است که ذهن مخاطب را برای بهره بردن از اشعار علی معلم دامغانی هدایت می کند.
مرثیه ای که ناسروده ماند
"مرثیه ای که ناسروده ماند" به قلم پرویز خرسند، شاعر نو سرای انقلاب به رشته تحریر درآمده است و مشتمل بر سیزده مقاله ادبی درباره واقعه کربلا است.مولف در بخشی از مقدمه کتاب می نویسد:اگر به خواندن این دفتر نشستهاید، فکر کنید که از کسی که بیشترین درد را دارد تنها، آهی میشنوید و یا قطره اشکی میبینید، درست است که در ابتدا با شنیدن «آه» و دیدن «اشک» حکم به غمگینی صاحب اشک و آه میکنید، اما قبول کنید که این همدردی نیست . باید چنان به آه گوش بسپارید که خود آهی برآرید و چنان در اشک خیره شوید که اشک در جانتان بجوشد . آنجاست که دردی را چشیدهاید و دردمندی را پناه دادهاید . این را ننوشتهام، زیستهام، و شما نخوانید، زندگی کنید . چنین باد ) این کتاب را نشر نیستان در شمارگان دوهزار تیراژ در 183 صفحه منتشر کرده است."برزیگران دشت خون" نیز عنوان کتاب دیگری از این مولف است.وی در این کتاب نیز که محور آن عاشورا است،مجموعه روایت هایی داستان گونه از امام حسین "ع" و یاران او را گردآوری و تالیف کرده است.
کتاب آه
صحبت کردن و نوشت از عاشورا بی اختیار این شعر حافظ را در ذهن متبادر می سازد که:
یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
کتاب "آه" را می توان درنوع خود یکی از متفاوت ترین آثارعاشورایی قلمداد کرد.این کتاب در واقع بازخوانی مقتل امام حسین"ع" است که به همت یاسین حجازی با نثری وزین بازنویسی شده است.حجازی دراین کتاب واقعه عاشورا را از منظری تازه بازگو می کند.به بیان ساده تر،او دراین کتاب واقه عاشورا را از شش ماه قبل روایت می کند.البته حجازی این کتاب را از اثر « نفس المهموم» نوشته محدث نامی شیخ عباس قمی به مدد نثری ساده و روان بازنویسی کرده است.
تشنه لبان
یکی از مقتل های بلند عاشورایی،اثر حمید گروگان با عنوان "تشنه لبان" است.این کتاب با مخاطب قرار دادن نوجوانان،اثری ویژه و مناسب و مذهبی برای این طیف قلمداد میشود.گروگان که ده سال از عمر خود را صرف پژوهش برای نگارش چنین کتابی کرده است،ایده نگارش این کتاب را بر آمده از دهه شصت عنوان می کند.نثری که گروگان برای نگارش این کتاب در پیش گرفته،نثری شسته رفته و روان است.وی دراین کتاب از سه منظر تحیلی،تارخی و عاطفی به واقعه عاشورا نگریسته است و با استناد به منابع معتبر تاریخ عاشورا کوشیده،حوادث را با جزییات توصیف کرده است.این کتاب در 5 هزار نسخه و با قیمت 80 هزار ریال منتشر شده است.
" تبیان "
زینب! تو بر قله آزادگی و عزت میایستی و آرامش و شکوه صبر خویش را به تماشا میگذاری. دشمن درصدد است نشانهای از ضعف و پشیمانی را در صبر و شکیبایی تو جستجو کند و آن را دستاویز رذالت و پلیدی و زبونی خود سازد و تو با نگاه به پیکر چاک چاک برادر، فقط آرزوی قبولی قربانی خود را از خدا داری.
دریای دل تو امواج مصیبت ها را تحمل کرده است. یاد حسین و غربت و تنهایی او، شهادت طفل شیرخواره، یاد یادگار برادر قاسم بن حسن، یاد علی اکبر و عباس علمدار لشکر، رنج های عمیقی را بر سینه تو می گذارد که تحمل و بردباری آن آسان نیست.
تو در امواج دریای مصیبت ها، اوج طلعت زیبایی ها را می بینی و خدای را شکرگزاری می کنی و تنها پناهگاه را او می دانی و چه زیبا زمزمه داری: ای پناهگاه آن که جز تو پناهی ندارد، ای تکیه گاه آن که جز تو پشتوانه ای هرگز نمی شناسد.
خدای من. ای آن که سیاهی شب و سپیدی روز و روشنایی خورشید و صدای آرام درخت و آب بر تو سجده می کنند. ای خدا و ای خدای بزرگ...
تو زینبی و خواهر حسین و آنچه را می بینی پیمان خدا می دانی که خدا از پیامبر و حسین و مردم گرفته است.
مردمی از این امت که فرعونیان زمین آنان را نمی شناسند، اما فرشتگان آنان را خواهند شناخت و این پیکرهای پاره پاره را دفن خواهند کرد و بر مرقد پاک و مطهر حسین قبه و بارگاه خواهند ساخت و پرچمی برخواهند افراشت که هیچ گاه کهنه و فرسوده نخواهد شد.
تو از این بیابان و صحرای پر از خون به اسارت می روی و چه سخت است عبور از کنار کشته ها که فریاد استغاثه سر می دهی: ای محمدی که فرشتگان آسمان بر تو سلام و درود می فرستند، این حسین است آغشته به خون خویش و پاره های تنش را قطعه قطعه کرده اند، این دختران تو هستند که به اسارت می روند. شکوه و شکایت من بر خدا و رسول او و علی و فاطمه و حمزه سیدالشهدا، ای محمد این حسین توست که روی خاک افتاده است...
عجب مصیبتی که مرگ عزیزان خود را در پیش چشم خود می بینی و قافله ای یتیم، زخم دیده و رنجور را در اسارت به همراه خود داری. راه کوفه را در پیش روی خود داری، شهری که مردمانش در خیابان های آن جمع شده اند تا از میان آنان عبور کنی. تو می مانی و کودکان خسته. تو می مانی و دل های شکسته. تو می مانی و کودکان گرسنه و صدقه نان و خرمای کوفیان بی مروت. و باید فریاد برآوری که اینان فرزندان رسول خدایند و صدقه بر آنان حرام خواهد بود. و بغض ها می شکند و صدای گریه از میان جمعیت بلند می شود.
تو زینبی خواهر حسین بن علی؛ کوفه منتظر توست باید بروی. شهری که حدود 20 سال پیش، خاندان تو در دوران حکومت پنج ساله پدرت علی بن ابی طالب در آن زندگی کردند. تو به کوفه خواهی رفت و زخم زبان ها را خواهی شنید. می بینی نگاه تند و آزاردهنده عده ای از نامردان روزگار به سمت و سوی خاندان رسالت خواهد بود و می شنوی فریاد ام کلثوم را که فریاد برخواهد آورد ای مردم کوفه از خدا و رسول او شرم و حیا نمی کنید که به خانواده پیامبر نظر می کنید؟ تو در کوفه سخن خواهی گفت و عده ای مات و مبهوت احساس کنند دوباره سخنان علی (ع) را می شنوند و آنان هنوز در غفلت و خمودی به سر می برند. تو به آنان خواهی گفت حسین به دست شما کشته شد و واقعیت جز این نیست.
تو در میان مردم کوفه سخن خواهی گفت و مردم به تماشای سرهای رفته روی نیزه ها و اسیران می ایستند و چه زود صدای پشیمانی و فریاد ضجه، گریه و ندبه آنان به سوی آسمان می رود.
حسین من! خورشید عالمتاب هفتمین روز محرم طلوع میکند، اما غروب فتوت و مروت لشکر عمر سعد را به همراه خود دارد. از امروز صحنه دهشتناکی به نظاره مینشینی. پلیدسیرتان پست و زبون، روبهصفتان سپاه کفر فرات را به محاصره خویش در آوردهاند. شمشیرهای آخته و نیزههای آنان در کنار هم قرار میگیرد و همه گوش به فرمان میدهند تا مبادا جرعه و قطرهای آب به سپاه تو و خاندان و کودکان تو برسد.
آقای من! هنوز صدای چکاچک شمشیر و نیزه ها به گوش نمی رسد و دل و جان را نمی آزارد، اما تیر شقاوت و دشمنی و سنگدلی و مبارزه به سوی خیمه های تو پرتاب می شود.
این تیرها همچون خنجری روان حسین و عباس و مردان حرم را مجروح می کند؛ جراحتی که فریاد العطش کودکان و جگر تشنه زنان بر سوزش و درد آنان می افزود.
ناگهان نگاه تو به سوی عباس روانه می شود و با درنگ و تاملی از روزنه بصیرت، ماموریت آب آوردن از شریعه فرات را به او می سپاری. شاید 30 سوار و 20 پیاده همراه عباس حرکت می کنند و با 20 مشک راهی شریعه فرات می شوند.
پیشاپیش نافع بن هلال قرار دارد تا راه را برای دیگران بگشاید، مسیر را هموار سازد و عباس، خوشحال از این ماموریت که از سوی برادر به او داده می شود. او بسان شیری غران، سپاه دشمن و سربازان فرات را کنار می زند و به آب نزدیک و نزدیک تر می شود.
عمرو بن حجاج، فرمانده ماموران محافظ آب، پیش می آید تا نافع بن هلال را تحت تاثیر قرار دهد و همرنگ و همراه خود سازد، می پرسد به چه کار آمده ای؟
و او می گوید: آمده ایم آبی که ما را از آن منع و محروم کرده ای بنوشیم!
تنها به عمرو اجازه می دهد و می گوید بنوش، گوارای وجودت باد. اما چه نگاه و کلامی دارد پسر حجاج که بوی نفاق و رنگ جدایی در آن موج می زند و هاله ای از کینه و دشمنی به خود دارد، اما نافع زیرک و باهوش تر از او است.
نگاه او را نشانه می گیرد و می گوید: نه؛ به خدا سوگند، در حالی که حسین و خاندان و یاران و کودکانش، در تشنگی به سر می برند، هرگز قطره ای از آن نخواهم نوشید.
و عمرو سری از لجاجت و خیره سری تکان می دهد و پاسخ منفی می دهد و می گوید:
ـ نه، نمی شود. و قطره ای از آب به حسین و اصحابش نخواهد رسید.
دشمن غافلگیر می شود و ناگاه عباس همراه با دلاورمردان همراه به سوی شریعه یورش می برند. مشک ها را پر از آب می کنند.
به سمت خیمه ها راه می افتند. رشادت چشمگیر ابوالفضل راه هرگونه تدبیر را بر دشمن می بندد و آنان را متحیر می سازد. سرانجام مشک ها با قامتی برافراشته در خیمه ها آرام می یابند و تشنگان حرم از دست سخاوتمند و دلیرمردی عباس خوب سیراب می شوند.
از همین روز به حضرت عباس لقب سقا داده می شود و این لقب بر بلندای وجود ابوالفضل ماه منیر و قمر بنی هاشم چون نشانی درخشان نمایان می شود و همه او را لایق این عنوان می کند آن هم در همه اعصار و همه روزگار فتوت و مردانگی.
راستی چه روزگار سخت و غریبی است برای حسین پسر فاطمه که این گونه در غربت می ماند تا فریاد هیهات منا الذله او در گوش زمانه بپیچد تا جوانه های انصاف و مهربانی نه فقط در بیابان خشک کربلا و این صحرای تفتیده نینوا ارمغان هدایت و رستگاری به بار آورد که در همه جای زمین آن را حاکم کند.
این شعرصرفاجهت مطالعه است *کپی برداری پیگیردقانونی دارد
***************************************************
عهد ما ، عهد نبود عُصیان بود
راه ما ، راه نبود وادی بود
اشک ما ، اشک نبود نسیان بود
پای در راه
پی وادی سرخ می گردی 1
عمر بر باد رفته ! 1
هیچ می دانی ؟
پی ریا می گردی 1
نقش در نقش 1
پایکوبان پی اثبات می گردی 1
بانگ حق را ، شباویز سر داد 1
شوم دانستی ، پی سپند می گردی ! 1
لاله های سبز در وادی غرب وجنوب 2
پرپر گشتند
تو پی انا الحق می گشتی !
سینه چاک علمدار بودی ! 3
آمدم تو را به وادی سرخ باز بَرم
" آیا کسی هست که مرا یاری دهد؟ " 4
به کدامین عهد شما دلشاد ؟ !
شاید اکنون یاران کمتر باشند !
که به ندای هل من ینصرنی پاسخ گویند
یاران دشت شقایقها
لاله های سبز
همان یاران دشت کرب و بلایند
یاران اندک !
امّا
سینه چاک و بی دست و پایند
عشق تو ، عشق نبود
رَستن بود
عشق من ، پرواز است
پی یک راه گریزم من
پی یک راه نجاتم من
سخت درتنگنایم من
اکنون " ، یاران
عهد ما ، راز شکفتن دارد
راه ما ، راه رهایی است "
" باور کن "
راه ما خون می طلبد
" باور کن "
" عشق را باور کن "
پلکان گل یاس در راه است
تا رسد از عرش به مَهد
اندکی صبر کنید
حریری از خون خواهم پوشید
چون که من سرباز راه حسینم
" باور کن "
--------------------------------------------------------------------------------------------
سرودۀ : رویا پوراحمد گربندی عاشورای حسینی
** « تقدیم به معلم من سرور شهیدان امام حسین (ع) »
1 – فرصت طلبان مومن نما
2 – شهدا
3 – حضرت ابوالفضل عباس (ع)
4 – سخنان امام حسین در عصر عاشورا
چند روزی از ورود امام، خاندان و اصحابش به کربلا نگذشته است که عصر تاسوعا فرا میرسد. امام سر به شمشیر و نیزه غربت و غریبی میگذارد که خواب وجود نازنین او را فرا میگیرد.
صدای شیهه اسبان، همهمه و فریاد سپاه یزید آرامش صحرا را دگرگون و در دل نازک زنان و کودکان اهل خیمه های حسین توفان غم و اندوه به پا می کند.
زینب مضطرب و هراسان به سوی امام و برادر خود می شتابد و با دستانی پرمهر و عاطفه، حسین را از خواب کوتاه بیدار می کند.
امام به زینب می نگرد و لب به سخن باز می کند: خواهرم زینب!
اکنون رسول خدا - که درود و سلام ما بر او باد - را در عالم خواب و رویا دیدم که فرمود: حسین، به سوی ما می آیی... .
جمله حضرت تمام نشده است که صدای ضجه و شیون زینب به سوی آسمان بلند می شود، با دستانی لبریز از اندوه و مصیبت به صورت خویش می زند و با صدایی بلند فریاد بی کسی و غریبی سر می دهد.
سربازان دشمن با شتاب خود را به خیمه گاه می رسانند تا اصحاب و خیمه های حسین را به محاصره درآورند. عباس با سرعت خود را به برادرش حسین می رساند و می گوید:
آنها برای شما می آیند.
حسین من! تو رو به عباس می کنی و با نگاهی لبریز از مهربانی خطاب برمی آوری:
برادر، جان به فدایت! سوار بر اسب شو، نزد آنان برو و بپرس که چرا اینجا آمده اند.
عباس با 20 سوار و با یارانی چون حبیب بن مظاهر و زهیربن قین، به طرف دشمن می شتابد و علت آمدن آنها را جویا می شود. آنان می گویند: امیر دستور می دهد به فرمان من تن در دهید، یا خود را آماده پیکار سازید... اکنون، بدون درنگ و معطلی باید فرمان امیر را مجاب شد!
عباس(ع) نزد امام بر می گردد، اما همراهان او به موعظه لشکریان دشمن ایستاده اند.
و تو ای عباس به فرمان برادر به سوی دشمن برمی گردی تا از او تنها برای یک شب مهلت بگیری. چه بسا حسین و اهل خیمه ها بتوانند برای خدا نماز بخوانند و دعا و استغفار کنند. خدا می داند که حسین نماز، تلاوت قرآن، دعا و استغفار را دوست دارد.
سفیر و فرستاده حسین(ع) پیام امام را به دشمن می رساند. گروهی مخالفت می کنند و عده ای متحیر و سرگردان به وی خیره می شوند. از میان لشکر دشمن یکی به سربازان عمر سعد می گوید: حسین و اصحابش را به حال خود واگذارید تا صبح فردا کارزار تکلیف را روشن سازد، شاید بیعت کند وگرنه جنگ.
وقتی شب دامن سیاه خود را بر صحرا می افکند هر کس در خیمه به کاری مشغول می شود که ناگاه سواری سیه سیرت از دور نمایان می شود، از ظلمت شب استفاده می جوید و خود را به پشت خیمه ها می رساند. نگاهی به اطراف می کند، کاغذپاره ای شوم از لباس خود برون می آورد و فریاد می زند:
خواهرزادگان ما کجایند، عبدالله، جعفر، عباس و عثمان کجاست...؟
در این دل شب صدای او به سان زوزه ای دهشتناک است که از حیوانی وحشی و درنده خو به گوش می آید؛ حیوانی که سر از لانه تباهی و ظلمت خود برون کرده بود تا فضایل عباس(ع) را برباید و صفات آسمانی مومنان را دچار توفان دسیسه و ناجوانمردی خود کند، اما عباس و برادرانش، که در کوی حسین قلبی آرام و نفسی مطمئن دارند و در آغوش اهل بیت(ع) درس وفاداری و ایثار فراگرفته بودند، به امام می نگرند و هیچ سخنی بر لب نمی آورند. باز فریاد شوم پیک ذلت و خواری بلند می شود:
عباس و برادرانش کجایند؟ کجایند...؟
او گرچه فردی فاسق است، اما به فرمان امام جواب او را می دهند. همه درمی یابند که آن سوار پلید کسی جز شمر نیست که سپر و جوشن نامردی بر پیکر دارد و فریاد بی وفایی سرمی دهد. عباس و برادرانش دستور حسین(ع) را بر دیده اطاعت می نهند، از خیمه بیرون آمدند و گفتند: چه می خواهی؟
شمر پاسخ می دهد: ای خواهرزادگان من، شما در امان هستید. به فرمان یزید گردن نهید و خود را با حسین به کشتن ندهید.
عباس همچون شیری خشمگین شمشیر سخن برمی کشد و با فریادی بلند لرزه بر اندام او می نهد:
نفرین خدا بر تو و امان تو باد. شمر، خدا تو را لعنت کند شمر زبون! تو ما را امان می دهی و فرزند رسول خدا را امانی نیست؟ آیا ما را فرمان می دهی که طاعت ملعون و ملعون زاده ها را گردن نهیم؟!
سخن عباس زوزه اش را خاموش می کند و شمر، چون گرگی شکست خورده راه اردوگاه یزید را پیش روی خود هموار می سازد.
این شعرصرفاجهت مطالعه است *کپی برداری پیگیردقانونی دارد
***************************************************
یا حسین جان من از دشت بلا
رو سوی کوی کرب بلا آمد ه ام
آرام بر این دشت عطش ناک فرود آمده ام
چشم فرو بستۀ رازی بزرگ آمده ام
دسته دسته گل امید ، به خرگاه امید آمده ام 1
یا حسین جان اذن دخول می طلبم ، آری !
دسته دسته گل خورشید به صف نیاز آمده اند
در فروغ گل رویت ، روی نبی می بینند
دگر از کام عطش ناک ، کسی را یادی نیست
گرد منظومه ، فروغی جاوید آمده اند
قطره گشتم ، بخاری ، به محضر عدم آمده ام
بَر گرد خَرگه خورشید ، دُخت نبی می بینم 2
که به دیدار گل امید آمده است 3
یا حسین جان اذن پرواز می طلبم ، خبری نیست !
من در این خَرگه کوچک ، قصری خواهم ساخت
چون که در همسایگی آل رسول آمده ام
عشق تو ، آتشی بود بَرخَرگه دل من
ای کاش که دنیای عطش ناک می فهمید
راز جاوید تو را از ازل تا به ابد
در فراسوی تنگ غروب ، یاران گرد آمده اند
تا در تنگنای ابد گرد آیند
تا در فراسوی سحری دیگر ، باز آیند
رقص شمشیر بلا را بنگر
در فراسوی عصری دلگیر ، گل من تنها می ماند 3
ای کاش می شد
گذری ساخت به آن سوی زمان
من و گلهای شقایق با هم ، آمده ایم
گل امید را در بَر گیریم 3
امّا ، رقمی دیگر تاریخ دربَر زد
بوی عطش ناک بلا در گذر آن سوی زمان می آید
و من در این سوی زمین
پا بَر جایم چو کوهی استوار
یا حسین جان از این سوی زمان آمده ام
هدیه ای بس بزرگ دادی مرا
عشق تو، عشق لاله سبز بلاست
بوسه بَردشت بلا ،دیده بَردشت بلا
آمده ام ُتنگ بلور را بشکنم
سنت دیرین باور کنم
باد بوی تو را هر زمان
با خود آورد به دشت لاله ها
دست در دست یاران نینوا
رفتن خونین را باور کنیم
چون که ما لاله های سبز بلاییم
آمده ایم تا ظلم را ویران کنیم
-----------------------------------------------------------------------
سرودۀ : رویا پوراحمد گربندی ------ ؛ تاسوعا
« تقدیم به سرور آزادگان امام حسین (ع) و علمدار کربلا ابوالفضل عباس (ع) »
1 – شب تاسوعا ، گرد آمدن یاران امام حسین (ع) نزد ایشان
2 – حضرت فاطمه الزهرا (س)
3 – امام حسین (ع)