اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

سخن‌چینان آتش‌بیاران معرکه و هیـزم‌کشان دوزخ


 عکس زیبا از طبیعت زمستانی - عکس نودی

 

زبان، شمشیر دو لبه‌ای است که می‌تواند همان ‌اندازه که برای دشمن خطرناک باشد، برای خود شخص نیز خطرناک باشد؛ همچنین همان طوری که بهترین ابزار ارتباطی است، بدترین ابزار ارتباطی است؛ زیرا به همان آسانی که می‌تواند محبت ایجاد کند، دشمنی برانگیزاند.

برخی برای زبان نزدیک هفتاد گناه مطرح کرده‌اند؛ یعنی ممکن است از کوچک‌ترین عضو انسان، بیشترین گناه صادر شود؛ از همین روست که بسیاری از عالمان ربانی گفته‌اند کسی که بتواند زبان خودش را نگه دارد، دینش را نگه داشته است؛ و برهمین اساس گفته‌ شده که سکوت و خاموشی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین عبادت‌ها است که انسان را به کمالاتی شایسته و بایسته می‌رساند.

یکی از گناهان زبان، نمّامی یا همان سخن چینی و خبرچینی است. نویسنده در این مطلب به آثار زیانبار سخن‌چینی پرداخته است.

88888888888888

حقیقت سخن‌چینی و خبرچینی

خدا در قرآن از رفتارهای نادرست و گناهانی از جمله «نمیمه» سخن به میان آورده و بصراحت می‌فرماید: و از هر قسم‌خورنده فرومایه‌اى فرمان مبر که عیب‌جو و تندزبان است و براى خبرچینى و سخن‌چینی گام برمى‌دارد، به‌شدت بازدارنده ]مردم[ از کار خیر و متجاوز و گناهکار است. (قلم، آیات 10 تا 13) 

در فرهنگ فارسی درباره سخن‌چینی آمده است: سخن‌چینى، عمل و کیفیّت سخن‌چین، نمّامى و خبرکشى است. سخن‌چین، کسى است که سخن کسى را به دیگرى گوید و موجب اختلاف آنان گردد.(فرهنگ فارسى، ج 2، ص 1843، «سخن چینى»؛ دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه خبرکش، ۱۳۷۷ش، ج۶، ص۹۵۰۸؛ و نیز: ذیل واژه خبرچین، ۱۳۷۷ش، ج۶، ص۹۵۰۶.)

همچنین گفته‌اند: سخن‌چینی غالبا به این گفته می‌شود که سخن کسی را که پشت سر دیگری گفته به وی باز گوید، مثلا بگوید فلانی درباره تو چنین و چنان گفت! یا نسبت به تو چنین و چنان کرد، و بدین‌سان نوع خاصی از افشاء سرّ و پرده‌دری و همچنین متضمن بدگوئی و سعایت است. (جامع‌السعادات، مهدی نراقی، ترجمه سید جلاالدین مجتبوی، انتشارات حکمت، ۱۳۷۶، ج۲، ص ۵۴۴)

پس سخن‌چینی به معنای بازگو کردن سخنان فردی نزد دیگری به قصد برهم زدن روابط دوستانه آنان است؛ البته سخن‌چینى به گفتار محدود نمى‌شود و نوشتن یا اشاره را نیز دربر مى‌گیرد؛ همچنین پرده‌برداشتن از چیزهایی که شخص علاقه به آشکار شدنشان ندارد را سخن‌چینی می‌گویند. (فیض کاشانی، المحجهًْ‌البیضاء، مؤسسهًْ النشر الاسلامی، ج۵، ص۲۷۷؛ نراقی، جامع‌السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۲، ص۲۷۴.)

فیض کاشانی می‌گوید: کسی که به قصد بر هم زدن روابط دوستانه اشخاص، سخن هر یک را نزد دیگری بازگو می‌کند، سخن‌چین یا نمَّام نام دارد. از نظر او سخن‌چینی در مواردی با افشای سر، تهمت، نفاق، حسادت، دروغ و غیبت همراه است. (فیض کاشانی، المحجهًْ‌البیضاء، مؤسسهًْ النشر الاسلامی، ج۵، ص۲۷۸)

از نظر فیض کاشانی، سعایت نیز نوعی سخن‌چینی است. سعایت به این معنا است که شخص، سخن دیگران را نزد کسی که از او می‌ترسند بازگو کند. (المحجهًْ‌البیضاء، ج۵، ص۲۷۹)

نراقی سعایت را بدترین نوع سخن‌چینی و گناه آن را از انواع دیگر سخن‌چینی و نمیمه بیشتر دانسته و بر این باور است که آن از طمع و حسد ناشی می‌شود. (جامع‌السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۲، ص۲۷۹)

واژه قرآنی «نمیم» از ریشه «ن‌م‌م» است. «النَّمّ» درخشندگى سفیدى در سیاهى یا سیاهى در سفیدى است. همچنین نام گیاهى است که تخم آن مانند ریحان خوشبو است. وقتی به باد نسبت داده می‌شود، به این معنا است که  بوى آن چیز پراکنده شد، یا باد حرکت کرد و با خود بویی را آورد.

به نظر می‌رسد که علت اینکه سخن چین و خبر چین به عنوان «نَمّام» معرفی شده‌، به دلیل همان برجسته شدن مطلبی در سخن اوست که آسیب‌زا است، یا به این دلیل است که این بادی که از دهان شخص به شکل کلمات خارج می‌شود، همچون بویی است که فضا را از بوی بد و تند اختلافات آکنده می‌کند؛ پس آن که با دیگران سخنی مى‌گوید و میان آنان فتنه برپا مى‌کند، بوی تند زشت اختلافات را در فضای اجتماع می‌پراکند.

خدا در آیه 11 سوره قلم، از «همّاز» سخن به میان آورده است. ریشه این کلمه «همزه» است که چیز تند و تیز را می‌گویند، مانند ابزار سیخونک زدن به اسب که برای تحریک او به کار می‌رود. بنابراین، همزه سخنی تند و تیز را می‌گویند که انسان را به درد می‌آورد. در اصطلاح فارسی همان زخم‌زبان را می‌گویند. حال چنین شخصی در میان مردم می‌گردد و به این سو و آن سو در حرکت است تا اخبار این را به آن برساند و با سخن‌چینی و خبرکشی و خبرچینی بوی بد اختلافات و فتنه را در میان مردم بپراکند.

پس اینکه از ابن عبّاس نقل شده است که مراد از «همزة» سخن‌چینان است (روض‌الجنان، ج20، ص 396؛ الدرالمنثور، ج 8، ص 624) به همین اعتبار می‌باشد.

آثار زیانبار سخن‌چینی و خبرکشی

از نظر آموزه‌های قرآن، سخن‌چینى، صفتى ناپسند از نظر اخلاقی است (قلم، آیات 10 و11) و از نظر حکم شرعی نیز گناه زبانی است که به عنوان منکر می‌بایست از ارتکاب آن پرهیز شود.

کیفر الهی آن در قیامت، آن است که این افراد با ذلت و خواری به سوی دوزخ برده می‌شوند؛ یعنی در حالی که بینی آنان همچون خرطوم فیل‌، بزرگ شده به زمین کشیده و به دوزخ ‌انداخته می‌شوند (قلم، آیات 11 تا 16)؛ باید توجه داشت که واژه «سنسمه» از «وسم» با مصدر «سمه» به معنای علامت روشن و آشکار نهادن بر چیزی است. در این آیه بیان شده که خدا بر بینى که مایه جمال است، افزون بر آنکه آن را خرطوم می‌کند، نشانه و داغی بر آن می‌نهد که بیانگر نهایت خواری است. به سخن دیگر، خود اطلاق خرطوم بر بینی، بیانگر نهایت خوارى و ذلّت است؛ چه برسد به اینکه بر آن خرطوم، نشانه می‌گذارد.(الکشّاف، ج 4، ص 588؛ روح‌المعانى، ج 16، جزء 29، ص 48- 49)

باید توجه داشت که خدا به گناهان کبیره وعده دوزخ داده، و سخن‌چینی در روایات به عنوان یکی از رذایل اخلاقی و گناهان کبیره دانسته و نکوهش شده است. (کافی، ج 2، ص 369) برخی از روایات سخن‌چینی را یکی از عوامل عذاب قبر بیان کرده‌اند(تحف‌العقول، ص 14)؛ در برخی دیگر هم تمایل به آن از ویژگی‌های منافق معرفی شده است.(مصباح الشریعه، ص 145)

امام صادق‌(ع) می‌فرماید: إِنَّ مِنْ أَکْبَرِ السِّحْرِ النَّمِیمَهًْ یُفَرَّقُ بِهَا بَیْنَ الْمُتَحَابَّیْنِ وَ یُجْلَبُ الْعَدَاوَهًْ عَلَى الْمُتَصَافِیَیْنِ وَ یُسْفَکُ بِهَا الدِّمَاءُ وَ یُهْدَمُ بِهَا الدُّورُ وَ یُکْشَفُ بِهَا السُّتُورُ وَ النَّمَّامُ أَشَرُّ مَنْ وَ طِئَ الْأَرْضَ بِقَدَمٍ؛ از بزرگترین سحر و جادو، سخن‏چینى است؛ زیرا با سخن‏چینى، میان دوستان جدایى مى‌افتد، دوستان یکدل با هم دشمن مى‌شوند، به واسطه آن خون‏ها ریخته مى‌شود، خانه‏‌ها ویران مى‏‌گردد و پرده‏‌ها دریده مى‌شود. سخن‏چین، بدترین کسى است که روى زمین راه مى‌رود. (احتجاج، طبرسی، ج 2‌، ص 340؛ بحارالانوار، ج 60، ص 21، ح 14)

در این روایت از سخن‌چینی به عنوان سحر کلامی مطرح می‌شود چون دیگری را مسحور می‌کند، و زمام اختیار را از کف شخص بیرون می‌برد تا جایی که بر اساس سخنان خبرکش عمل می‌کند و عقل خود را به دست جادوگری به نام سخن چین و نمام می‌سپارد.

براساس تعالیم دینی جز راست نبایست گفت، ولی هر راست هم نشاید گفت؛ زیرا برخی از راست‌ها موجب اختلاف می‌شود، بنابراین سکوت کردن بهتر از سخن راست گفتن است.

از آنجا که فتنه‌گری بدتر از قتل است (بقره، آیه 191)، سخن‌چینی و خبرچینی یکی از مصادیق فتنه‌گری است که خدا آن را بس دشمن می‌دارد. از همین رو پیامبر از هر گونه سخن‌چینی در نزد خود نهی می‌کند و به مردم می‌فرماید: لا یُـبَلِّغُنى اَحَدٌ مِنْکُم عَنْ اَحَدٍ مِن اَصحابى شَیئا، فَاِنّى اُحِبُّ اَنْ اَخْرُجَ اِلَیکُم و اَنَا سَلیمُ الصَّدرِ؛ کسى از شما حق ندارد از هیچ یک از یارانم چیزى به من بگوید؛ زیرا دوست دارم، در حالى که چیزى از شما در دلم نیست، به سویتان بیایم. (سفینه‌البحار، ج 2،  

ص 693)

سنگینی گناه سخن‌چینی

باید توجه داشت که سخن‌چین و خبرچین گاه در میان دوستان اختلاف می‌افکند و گاه در میان امت. بی‌گمان هر چه دایره اختلاف‌افکنی بیشتر و گسترده‌تر باشد، گناه آن عظیم‌تر و عذاب آن نیز سنگین‌تر خواهد بود.

رسول خدا(ص) فرمود: آیا شما را به بدترین افرادتان آگاه نکنم؟ عرض کردند: بله ‌ای رسول خدا. فرمود: بدترین افراد آنهایی هستند که به سخن‌چینی می‌روند و در میان دوستان جدایی می‌افکنند و در جست‌وجوی عیب برای افراد صالح و پاکدامن‌اند.(کافی، ج۲، ص۳۶۹)

و در ضمن حدیثی از رسول خدا نقل شده است که فرمود: دشمن‌ترین شما نزد خدا کسانی هستند که برای سخن‌چینی بین دوستان کوشش می‌کنند و جمعیت‌های متشکل را پراکنده می‌سازند و کارشان تفرقه‌افکنی میان انجمن‌ها و عیب‌جویی از پاکان و نیکان است.(مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۵۰)

باز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: إِنَّ عَذَابَ الْقَبْرِ مِنَ النَّمِیمَهًْ وَ الْغِیبَهًْ و َالْکذِبِ؛ عذاب قبر به خاطر سخن‌چینی و غیبت و دروغ است.(مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۵۰)

در روایات متعددی به این مطلب تصریح شده است که سخن‌چین و کسی که برای برهم زدن وحدت مردم قدم برمی‌دارد و عامل تفرقه و جدایی بین مسلمین می‌شود، اهل بهشت نیست.  رسول اکرم فرمود: لَا یدْخُلُ الْجَنَّهًَْ نَمَّامٌ؛ سخن چین وارد بهشت نمی‌شود.(بحارالانوار، ج۷۲، ص۲۶۸)

و در حدیث دیگری فرمود: لَایدْخُلُ الْجَنَّهًْ قَتَّاتٌ؛ سخن چین وارد بهشت نمی‌شود.(بحارالانوار، ج۷۲، ص۲۶۵)

واژه «قتات» نام دانه بیابانی و گیاهی دارای صمغ است؛ از آن رو به سخن‌چین‌، قتات می‌گویند که همانند صمغ به انسان می‌چسبد و با سخنان آزاردهنده خویش، دست از انسان بر نمی‌دارد و روحیه و روان دیگران را به هم می‌ریزد.

امام باقر(ع) فرمود: الْجَنَّهًْ مُحَرَّمَهًْ عَلَی الْقَتَّاتِینَ الْمَشَّاءِینَ بِالنَّمِیمَة؛ بهشت بر قتّاتین یعنی کسانی که برای فساد بین مردم گام برمی‌دارند حرام است.(وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۰۶)

امام صادق‌(ع) فرمود: أَرْبَعَهًًْْ لَایدْخُلُونَ الْجَنَّهًْ الْکاهِنُ و َالْمُنَافِقُ و َمُدْمِنُ الْخَمْرِ و َالْقَتَّاتُ و َهُوَ النَّمَّامُ؛ چهار کس از رفتن به بهشت محرومند: کاهن، منافق، دائم الخمر، آنکه به خوردن شراب معتاد است و سخن چین.(وسائل الشیعهًْ، ج۱۲، ص۳۰۹)

پیامبر اکرم (ص)فرمود: یقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ حَرَّمْتُ الْجَنَّهًَْ عَلَی الْمَنَّانِ وَ الْبَخِیلِ وَ الْقَتَّاتِ وَ هُوَ النَّمَّام؛ خدای عزّوجلّ می‌فرماید: بهشت را بر چند گروه حرام کرده‌ام که یکی از آنها سخن چین است.(بحارالانوار، ج۷۲، ص۲۶۴)

مرحوم شهید ثانی روایتی نقل می‌کند که رسول خدا فرمود: أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَمَّا خَلَقَ الْجَنَّهًَْ قَالَ لَهَا: تَکلَّمِی! فَقَالَتْ: سَعَدَ مَنْ دَخَلَنِی، قَالَ الْجَبَّارُ جَلَّ جَلَالُه: وَعِزَّتِی وَجَلَالِی لاَ یسْکنُ فِیک ثَمَانَیهًْ نَفَرٍ مِنْ اْلنَّاسِ... وَلَا قَتَّاتٌ وَ هُوَ النَّمَّام؛ هنگامی که خدای عزوجل بهشت را آفرید به او فرمود: سخن بگو. بهشت این‌گونه سخن گفت: هر کس وارد بر من شود سعادتمند است. سپس خدای جبّار فرمود: به عزّت و جلالم سوگند هشت نفر در تو سکنی نمی‌گزینند... یکی از آنها قتّات، یعنی همان نمّام است.(کشف الریبهًْ، ص۴۲)

از برّاء بن عازب نقل شده است که معاذ بن جبل در منزل أبو ایوب انصاری نزد رسول خدا (ص)نشسته بود. معاذ عرض کرد: یا رسول اللّه نظر شما درباره این آیه که می‌فرماید: «یوْمَ ینْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأتُونَ افْواجا»(نباء، آیه ۱۸) چیست؟ فرمود:... ده صنف از امّت من پراکنده محشور می‌شوند و خداوند آنان را از دیگر مسلمانان جدا کرده و چهره‌هایشان را مسخ نموده است. بعضی از آنان به صورت میمون هستند، بعضی به صورت خوک،... آنگاه رسول خدا فرمود: آنان که به صورت میمون محشور می‌شـوند، نمّام و سخن‌چینان هستند.(بحارالانوار، ج۷، ص۸۹)

مطابق با روایتی گناه سخن‌چینی چندان زیاد است که اگر یک نمّام در میان مردمی زندگی کند، رحمت خدا شامل حال آنان نخواهد شد:   در زمان حضرت موسی(ع) در میان بنی اسرائیل خشکسالی شدیدی روی داد. حضرت موسی برای دعای باران به همراه عده‌ای دیگر بیرون رفت، ولی هر چه دعا کرد اثری نبخشید و باران نیامد. حضرت در این باره مناجات کرد، از جانب پروردگار به او وحی شد: در میان شما یک نفر هست که زیاد سخن‌چینی می‌کند و به خاطر او دعای شما را مستجاب نمی‌کنم. حضرت موسی از خدا خواست او را معرفی کند تا وی را از میان خویش بیرون کنند. خدای متعال فرمود: من شما را از نمّامی نهی می‌کنم، چگونه او را به شما معرفی کنم و خود مرتکب نمّامی ‌شوم؟ حضرت موسی این مطلب را با قوم خود در میان گذارد، کسی که نمّام بود متنبّه شد و توبه کرد، آنگاه خداوند باران رحمت خود را بر آنها فرو فرستاد.(بحارالانوار، ج۷۲، ص۲۶۸)

باید توجه داشت که براساس آموزه‌های قرآن، افرادی از این دست به یک معنا آتش بیار معرکه هستند و به اختلافات بین دوستان یا امت دامن می‌زنند. از همین رو در قرآن زن ابولهب به سبب آنکه آتش بیار معرکه میان پیامبر(ص) و مردم بود، به عنوان «حماله الحطب» معرفی می‌شود(مسد، آیه 4)؛ البته این بنا بر احتمال آن است که مراد از «حمّالهًْ الحطب» این باشد که زن ابولهب بین مردم سخن‌چینى مى کرد و آتش دشمنى را میان آنان با پیامبر(ص) شعله‌ور مى ساخت.(مجمع البیان، ج 9- 10، ص 852؛ الکشاف، ج 4، ص 815) در حقیقت بر اساس آیات قرآن، زن ابولهب به سبب آنکه همسرش یا دیگران را تشویق به دشمنی با پیامبر(ص) می‌کرد، به عنوان «حماله الحطب» معرفی می‌شود که کنایه از همان نمام و سخن‌چین بودن اوست.

سعدی علیه‌الرحمهًْ درباره سخن‌چینی شعر زیبایی سروده است:

یکی گفت با صوفی‌ای در صفا

ندانی فلانت چه گفت از قفا

بگفتا خموش، ‌ای برادر، بخفت

ندانسته بهتر که دشمن چه گفت

کسانی که پیغام دشمن برند

ز دشمن همانا که دشمن ترند

کسی قول دشمن نیارد به دوست

جز آن کس که در دشمنی یار اوست

نیارست دشمن جفا گفتنم

چنان کز شنیدن بلرزد تنم

تو دشمن‌تری کآوری بر دهان

که دشمن چنین گفت‌اندر نهان

سخن چین کند تازه جنگ قدیم

به خشم آورد نیکمرد سلیم

از آن همنشین تا توانی‌گریز

که مر فتنهٔ خفته را گفت خیز

سیه چال و مرد‌اندر او بسته پای

به از فتنه از جای بردن به جای

میان دو تن جنگ چون آتش است

سخن‌چین بدبخت هیزم کش است

جواد مولایی

کیهان

آیا دین چیزی جز محبت است؟


سلام زمستان زیبا ؛ اشعار زیبای زمستانی | آسمونی

 

 

شخصی که اهل خراسان بود از راه دور با رنج فراوان آمد خدمت امام باقر(ع) و در حالی که با عشق به اهل بیت(ع) و پای پیاده آمده بود،‌کفش‌هایش از بین رفته و پایش ترک خورده و پاشنه آن شکاف زیادی برداشته بود، اما با یک عشق و ولعی خدا را شکر کرد که بالاخره به مقصود خودش رسید. بعد پایش را نشان داد با آن شکاف‌ها که خون هم آمده بود و عرض کرد: یا ابن رسول‌الله! چیزی مرا به اینجا نیاورد جز محبت شما اهل بیت(ع) که از خراسان تا اینجا پیاده آمده‌ام. امام باقر(ع) فرمود: به خدا سوگند، اگر سنگی هم ما را دوست بدارد خداوند آن را با ما محشور خواهد کرد. و بعد فرمود: آیا دین چیزی جز محبت است؟(1)

____________

1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 167

 

در محضر امام خمینی(ره) در محضر امام خمینی(ره)


 

تصاویر: طبیعت زیبا و زمستانی اسالم در گیلان - تابناک | TABNAK

 

 

در منزل من و فعل‏‎ ‎‏حرام؟

یک روز پیش از ظهر آقا زنگ زدند. خدمت ایشان رفتم، فرمودند: «چراغ داخل‏‎ ‎‏حیاط روشن است، آن را خاموش کن.» گفتم چشم. چند روز بعد که باز چراغ روشن‏‎ ‎‏مانده بود امام مجدداً زنگ زدند. خدمتشان که رفتم فرمودند: «اگر برای شما مشکل‏‎ ‎‏است چراغ را روشن کنید کلید آن را در اتاق من بگذارید من خودم شبها روشن می‌کنم‏‎ ‎‏و روزها خاموش می‌کنم.» گفتم نه آقا مشکل نیست. تا مدتی حواسم را جمع می‌کردم‏‎ ‎‏که مبادا چراغ‌، در روز روشن بماند. یک روز صبح چراغ دفتر آقای رسولی روشن بود و یک چراغ هم پشت حیاط منزل‏‎ ‎‏امام، اطراف منزل حاج احمد آقا، روشن بود. امام به من که کنار ایشان ایستاده بودم‏‎ ‎‏فرمودند که بیا جلو، نزدیک ایشان که رسیدم با عصبانیت به من فرمودند: «در منزل من و‏‎ ‎‏فعل حرام؟ در منزل من و اسراف؟» من که مثل بید می‌لرزیدم، عرض کردم آقا چه شده؟‏‎ ‎‏فرمودند: «چند مرتبه باید بگویم این چراغها را خاموش کنید مگر شما نمی‌دانید که‏‎ ‎‏اسراف حرام است؟»

* برداشت‌هایی از سیره‌ امام خمینی(ره)؛ جلد 2، ص 80 راوی: سید رحیم میریان

زهد امام

من زهد واقعی را در زندگی امام به رأی العین دیدم. روز هجرت از عراق‏ ‎به کویت، حضرت امام فرمودند: احمد، لباسهای من را بده. در چمدان امام که‏‎ ‎‏باز شد، جز یک عبا و یک قبا، یک پیراهن و شلوار و یک حوله چیز دیگری‏‎ ‎‏دیده نمی‌شد و آنجا بود که من متوجه شدم که این رهبر و این مرجع عالیقدر با‏‎ ‎‏اینکه هر ماه مبلغ زیادی در ایران و عراق به طلاب شهریه می‌پردازند، جز این‏‎ ‎‏مقدار ناچیز، لباس دیگری ندارد. این موضوع برای اهل علم و اهل اخلاق و‏‎ ‎‏مسئولین، درس بزرگی است که امام با این ویژگی‌ها بود که به جنگ کفر و‏‎ ‎‏استکبار جهانی رفت و سربلند بیرون آمد.‏

*فردوسی‌پور‌، اسماعیل‌، همگام با خورشید‌، صص 401 و 402

حب خدا و حب دنیا در یک دل جمع نمی‌شوند!


مناظر زیبا و بکر این کشور اروپایی - خبرآنلاین

 

 قال الامام علی(ع): «کیف یدعی حب الله من سکن قلبه حب الدنیا».

امام علی(ع) فرمود: کسی که محبت دنیا در دلش جایگزین شده چگونه ادعای محبت خدا می‌کند؟(1)

____________

1- غررالحکم، ص 555

 

لزوم علم‌آموزی جوانان شیعه


عکس/ زمستان فلکده تنکابن در مازندران

 

قال الامام الصادق(ع) و الامام باقر(ع):

لواتیت بشباب من شباب الشیعه لا یتفقه لادبته».

 

امام صادق(ع) و امام باقر(ع) فرمودند: اگر جوانی از جوانان شیعه را که در جست‌وجوی

علم و دانش نیست نزد من بیاورند او را تادیب (مواخذه) خواهم کرد.(1)

____________

1- بحارالانوار، ج 1، ص 214