اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" اگر تنها شدم باز خدا هست "

" یادی از دکتر علی شریعتی "

در دشمنی دورنگی نیست

کاش دوستان هم در موقع خود چون دشمنان بی ریا بودند…

♠.♠.♠.♠.♠

خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد

دیگران ابراز انزجار می کند که

در خودش وجود دارد

♠.♠.♠.♠.♠

آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد،

زندگی به رنج کشیدنش می ارزد.

♠.♠.♠.♠.♠

برای خوشبخت بودن، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن!

پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.

♠.♠.♠.♠.♠

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند

♠.♠.♠.♠.♠

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند

پرهایش سفید می ماند

ولی قلبش سیاه میشود

♠.♠.♠.♠.♠

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که

با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم

این زندگی من است



♠.♠.♠.♠.♠

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری

همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری

♠.♠.♠.♠.♠

به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق

آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد

♠.♠.♠.♠.♠

برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد

هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد

♠.♠.♠.♠.♠

من چیستم؟

لبخند پر ملامت پاییزی غروب در جستجوی شب

که یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات، گمنام و بی نشان

در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ

♠.♠.♠.♠.♠

چه امید بندم در این زندگانی

که در نا امیدی سر آمد جوانی

سرآمد جوانی و ما را نیامد

پیام وفایی از این زندگانی

♠.♠.♠.♠.♠

عشق تنها کار بی چرای عالم است، چه، آفرینش بدان پایان می گیرد

♠.♠.♠.♠.♠

آیا در این دنیا کسی هست بفهمد

که در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم؟

چقدر زنده نبودن خوب است، خوب خوب خوب

♠.♠.♠.♠.♠

هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود

هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم

و هنگامی تشنه آتش شدم،

که در برابرم دریا بود و دربا و دریا …!

♠.♠.♠.♠.♠

از دیده به جاش اشک خون می آید

دل خون شده، از دیده برون می آید

دل خون شد از این غصه که از قصه عشق

می دید که آهنگ جنون می آید

♠.♠.♠.♠.♠

حرف هایی هست برای نگفتن

و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد

♠.♠.♠.♠.♠

چو کس با زبان دلم آشنا نیست

چه بهتر که از شکوه خاموش باشم

چو یاری مرا نیست همدرد، بهتر

که از یاد یاران فراموش باشم

♠.♠.♠.♠.♠

دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد،

آدمی را همواره در پی گم شده اش،

ملتهبانه به هر سو می کشاند

مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند، خطرناک تر می گردد

♠.♠.♠.♠.♠

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست

اسراف محبت است

♠.♠.♠.♠.♠

مسئولیت زاده توانایی نیست، زاده آگاهی است و زاده انسان بودن.

♠.♠.♠.♠.♠

دلی که از بی کسی غمگین است، هر کسی را می تواند تحمل کند.

♠.♠.♠.♠.♠

ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد.

♠.♠.♠.♠.♠

عشق به آزادی مرا همه عمر در خود گداخته است.

♠.♠.♠.♠.♠

اگر پیاده هم شده است سفر کن، در ماندن می پوسی.

♠.♠.♠.♠.♠

خدا و انسان و عشق، این است امانتی که بر دوش ما سنگینی می کند.

♠.♠.♠.♠.♠

قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد.

♠.♠.♠.♠.♠

مرا کسی نساخت، خدا ساخت . نه آنچنان که کسی می خواست،

که من کس نداشتم. کسم خدا بود، کس بی کسان.

♠.♠.♠.♠.♠

هر کسی را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند،

بدان گونه که احساسش می کنند، هست.

♠..♠.♠.♠

استوار ماندن و زیر هر باری نرفتن، دین من است.

♠.♠.♠.♠.♠

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.

وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.

وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.

وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.

وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.

دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم

" به یاد بازگشت 270 غواصان شهید ؛ پرندگان خونین بال "

http://harfeto.ir/sites/default/files/n%201.jpg?1392701078

عملیات کربلای 4,کربلای 4,کمین,شناسایی,جبهه,جنگ,عملیات,غواص,مک فارلین,اطلاعات

عملیات کربلای 4,کربلای 4,کمین,شناسایی,جبهه,جنگ,عملیات,غواص,مک فارلین,اطلاعات

شب است و سکوت است و ماه است و من  
فغان و غم اشک و آه است و من 


شب و خلوت و بغض نشکفته‌ام  
شب و مثنوی‌های ناگفته‌ام 


شب و ناله‌های نهان در گلو  
شب و ماندن استخوان در گلو
 


من امشب خبر می‌کنم درد را
که آتش زند این دل سرد را 



بگو بشکفد بغض پنهان من  
که گل سرزند از گریبان من
 



مرا کشت خاموشی ناله‌ها
دریغ از فراموشی لاله‌ها



کجا رفت تأثیر سوز و دعا؟

کجایند مردان بی‌ادّعا؟



کجایند شور‌آفرینان عشق؟  
علمدار مردان میدان عشق 

 

کجایند مستان جام الست؟  
دلیران عاشق، شهیدان مست 


همانان که از وادی دیگرند  
همانان که گمنام و نام‌آورند 



هلا، پیر هشیار درد آشنا!
بریز از می صبر، در جام ما
 



من از شرمساران روی توام  
ز دُردی کشان سبوی توام 



غرورم نمی‌خواست این سان مرا  
پریشان و سر در گریبان مرا

 

غرورم نمی‌دید این روز را
چنان ناله‌های جگر‌سوز را


غرورم برای خدا بود و عشق  
پل محکمی بین ما بود و عشق
 


نه، این دل سزاوار ماندن نبود  
سزاوار ماندن، دل من نبود 



من از انتهای جنون آمدم  
من از زیر باران خون آمدم 


از آن‌جا که پرواز یعنی خدا  
سرانجام و آغاز یعنی خدا 



هلا، دین‌فروشان دنیا‌پرست!
سکوت شما پشت ما را شکست
 


چرا ره نبستید بر دشنه‌ها؟
ندادید آبی به لب تشنه‌ها



نرفتید گامی به فرمان عشق  
نبردید راهی به میدان عشق 


اگر داغ دین بر جبین می‌زنید
چرا دشنه بر پشت دین می‌زنید؟



خموشید و آتش به جان می‌زنید  
زبونید و زخم زبان می‌زنید
 



کنون صبر باید بر این داغ‌ها
که پر گل شود کوچه‌ها، باغ‌ها

" علیرضا قزوه "

باز آمدند به میهن ؛ پرندگان خونین بال ..............

" 1394/3/26 "

30 شرط امام زمان ( عج ) برای منتظران ظهور :

1- هرگز از اطاعت من سرپیچی نکنید و از هیچ یک از اصول توافقات عقب نشینی نکنید.
2- هرگز دست به دزدی نزنید.
3- هرگز به زناکاری آلوده نگردید.
4-هرگز فعل حرام انجام ندهید.
5- هرگز به فحشا و فساد گرایش نداشته باشید.
6- به ناحق هیچ کس را نزنید.
7- به زراندوزی و جمع کردن طلا مبادرت نکنید.
8- به جمع کردن نقره مشغول نشوید.
9- گندم را احتکار نکنید.
10- هرگز جو را احتکار نکنید.
11- هیچ مسجدی را خراب نکنید.
12- هرگز شهادت باطل ندهید.
13- هرگز از مؤمنین بدگویی نکنید.
14- هرگز ربا نخورید.
15- در سختی ها بردبار باشید.
16- بر هیچ خداپرستی لعنت نفرستید.
17- هرگز شراب نخورید.
18- هرگز لباس زربافت (بافته شده از تار و پود طلا) نپوشید.
19- هرگز پارچه ابریشمی را به روی خود نیندازند.
20- لباسی که از دیباج «پارچه ابریشمی رنگ شده» دوخته شده است را نپوشید.
21- دشمن شکست خورده در حال فرار را تعقیب نکنید و نکشید.
22- هیچ خون ناحقی را نریزید.
23- با هیچ مسلمانی به حیله و نیرنگ برخورد نکنید.
24- حتی بر کفار هم تجاوز و ستم نکنید.
25- با منافقان به تجاوز و ستم برخورد نکنید.
26- هرگز لباس دوخته شده از ابریشم بر تن نکنید.
27- در زندگی ساده زیست باشید و خاک، فرش زندگی شما باشد.
28- از فساد و فحشا همواره بیزاری بجویید.
29- امر به معروف را سرلوحه زندگی خویش قرار دهید.
30- همواره نهی از منکر کنید.



هرگاه شما نسبت به این 30مورد ذکر شده با من پیمان بستید، این حق را

خواهید داشت که من هم در مورد هشت چیز با شما پیمان بسپارم:

1- متعهد می شوم، شما دوستان خاص من باشید و دیگران را بر شما ترجیح ندهم.
2- لباس هایی را که می پوشم، مانند لباس های شما باشد.
3- غذا و خوراکم مانند غذای شما باشد.
4- مرکب سواری من همتراز مرکب شما باشد.
5- در همه حال و هر زمان با شما باشم.
6- همواره همراه با شما حرکت کنم.
7- در زندگی به مقدار کم راضی باشم.
8- زمین پر از ظلم و جور شده را پر از عدل و داد کنم.


پس همگان، خدا را آن گونه که شایسته است، عبادت می کنیم، من به عهدم با شما وفا می کنم و شما هم به عهدتان با من وفادار بمانید.»


حال آیا ما منتظر واقعی امام عصر(عج) هستیم و می توانیم با توجه به این تعهدات

خود را بیازماییم؟!

" میلاد ولی عصر ، حجت خدا مهدی موعود ( عج ) مبارک بادا "

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا


گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا


کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست


قطره شدم که راهی دریا کنی مرا


پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم


شاید قرار نیست مداوا کنی مرا


من آمدم که این گره ها وا شود همین!


اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا


حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم


حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا


من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام


وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا


آقا برای تو نه ! برای خودم بد است


هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا


من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی


وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا


این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین


شاید غلام خانه زهرا کنی مرا

شعری تکان دهنده درباره امام زمان حضرت مهدی

تمام راه ظهور تو با گنه بستم

دروغ گفته ام آقا که منتظر هستم

کسی به فکر شما نیست راست می گویم
دعا برای تو بازیست راست می گویم

اگرچه شهر برای شما چراغان است
برای کشتن تو نیزه هم فراوان است

من از سرودن شعر ظهور می ترسم
دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم

من از سیاهی شب های تار می گویم
من از خزان شدن این بهار می گویم

درون سینه ما عشق یخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا

کسی که با تو بماند به جانت آقا نیست 
برای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست

" سید امیرحسین میرحسینی - اراک "

پاسخ آیت الله بهجت درباره دیدار امام زمان(عج)

راه های تشخیص صدق و کذب دیدار افراد با امام زمان(عج) چیست؟

رۆیت حضرت به چند طریق امکان دارد و تشخیص صدق و کذب آن چگونه است؟

رۆیت حضرت در عصر غیبت کبرا به سه صورت ممکن است:

الف) در عالم خواب؛

ب) در حال مکاشفه؛

ج) در حال بیداری.

که در حال بیداری از نظر کیفیت و نحوه دیدار سه گونه دارد:

1 ـ دیدار با حضرت با عنوان غیرحقیقی؛ به گونه ای که دیدار کننده هنگام ملاقات و بعد از آن، هیچ گونه توجهی به شخص حضرت ندارد و ایشان در این دیدار، فردی عادی و ناشناس تلقی می شود، این رۆیت ممکن است برای بسیاری از افراد به طور تصادفی و ناشناس رخ دهد و حضرت با افراد برخورد داشته باشد، ولی هرگز او را نمی شناسند.

2ـ دیدار حضرت همراه با شناخت؛ یعنی شخص دیدار کننده حضرت را به هنگام دیدار بشناسد، این نوع رۆیت، بسیار اندک و انگشت شمار است؛ زیرا چنین رۆیتی با فلسفه غیبت منافات دارد و در عصر غیبت، اصل بر این است که حضرت از چشمان مردم پنهان باشد، مگر در مواردی که مصلحت مهم تری اقتضا کند و حضرت بنا به مصالحی خود را بشناساند که این نوع دیدار فو ق العاده اندک است؛

3ـ رۆیت حضرت در حال غفلت از حضور امام، یعنی شخص حضرت مهدی(عج) را ملاقات می کند، ولی در آن حال به حضور حضرت توجهی ندارد و وی را فردی عادی می پندارد، اما پس از ملاقات با توجه به دلایل و شواهد موجود، یقین پیدا می کند که وی امام عصر(عج) بوده است.

بیشتر تشرفاتی که در کتاب ها نقل شده است، از این نوع است و نشناختن نیز یا به دلیل غفلت شخص دیدار کننده در آن حال است و یا به دلیل اینکه حضرت در او تصرفات تکوینی و ولایی کرده و اجازه شناخت را به وی نمی دهد؛ ولی بعد از جدایی، از قراین دیگر قطع پیدا می کند که وی امام بوده است.

اما تشخیص صدق و کذب چنین رۆیت هایی، به دلیل یقینی و صدق گوینده نیاز دارد، چنین ادعاهایی از افراد ناموثق و بی تقوا پذیرفتنی نیست و اصل بر تکذیب مدعی چنین دیدارهایی است، مگر اینکه به صحت گفتار وی یقین داشته باشیم.

دلیل ناشناس بودن امام زمان(عج) در عصر غیبت

قطعا گناه کردن، مهم ترین علت محرومیت از عنایات امام زمان(عج) است، امام مهدی (عج) نیز در توقیع شریفشان به شیخ مفید می فرماید: «ما را از ایشان(شیعیان) چیزی محبوس نکرده است، مگر گناهان و خطاهایی که از ایشان به ما می رسد و ما آن را ناخوش می داریم و از ایشان نمی پسندیم»

چرا افراد هنگام ملاقات امام را نمی شناسند؟

زیرا غیبت که به معنای ناشناس بودن حضرت است، اقتضا می کند که دیگران حضرت را نشناسند، پس نشناختن حضرت در چنین ملاقات هایی طبق قانون غیبت بوده و دلیل نمی خواهد؛ زیرا ایشان در حال غیبت اند و نباید غیبت و ناشناس بودن، به ظهور و شناسایی تبدیل شود.در عین حال با اینکه در زمان غیبت به دلایلی که موجب غیبت شده، امام مهدی(عج) باید از دیده ها مخفی باشند، ممکن است کسانی که مشکل بزرگی دارند یا به مقامات معنوی عالی دست یافته اند، به محضر آن حضرت شرف یاب شوند.البته این شرف یابی می تواند متفاوت باشد، برخی حضرت را می بینند ولی نمی شناسند؛ گروهی می بینند و می شناسند و حضرت هم با آنان سخن می گوید؛ برخی او را می بینند و می شناسند و اجازه می یابند که با ایشان سخن بگویند، این تفاوت ها به دلیل اختلاف درجات معنوی افراد است.در هر حال دلیل اینکه افراد کمی هنگام ملاقات، آن حضرت را می شناسند، آن است که شایستگی دیدن همراه با شناخت، در افراد کمی وجود دارد.

امام زمان

چرا نباید برای دیدن بقیة الله(عج) اصرار کرد؟آیا دیدن امام زمان(عج) دارای شرایط خاصی است و نصیب هر کسی می شود؟ و آیا ندیدن آن حضرت مصلحتی دارد؟

دیدن امام زمان(عج) در عصر غیبت کبری امکان داشته و اگر کسی توفیق یابد، سعادت بزرگی نصیبش شده است، اما همه سعادت این نیست که انسان شبانه روز تلاش کند و خواهان دیدن امام باشد، البته دیدن حضرت سبب نمی شود که انسان گناه نکند؛ زیرا برخی انسان های معاصر دیگر امامان(علیهم السلام) با وجد دیدن امام معصوم باز هم گناه می کردند و حتی گاهی با آنها مخالفت می کردند.

دیدن حضرت تأیید بر کردار درست انسان نیست؛ اگر چه نصیب هر کس نمی شود، ندیدن حضرت هم دلیل بر خرابی اعمال نیست، بسیاری از بزرگان، علما و مجتهدان، امام زمان(عج) را ندیدند، ولی چه بسا افرادی که مسلمان هم نبودند، ولی چون به مقام اضطرار رسیدند، حضرت از آنها دست گیری کرده و از این جهت امام را دیده باشند.مهم این است که اگر ما او را نبینیم، او ما را می بیند و همین اعتقاد برای ترک گناه کافی است.

احمد بن حسن بن ابی صالح خجندی، مدتی در جست وجوی امام زمان(عج) شهرها را می گشت و بسیار جدی بود و اصرار داشت که به حضور آن حضرت مشرف شود، عاقبت نامه ای از طریق حسین بن روح به این مضمون برای حضرت مهدی(عج) نوشت: «دل من، شیفته جمال تو گشته و همواره در فحص و طلب تو می کوشم، تمنا دارم جوابی مرحمت فرمایید که قلب من ساکن شود و دستوری در این باره فرمایید».جواب آمد: «هر کس در خصوص من جست وجو و تجسس کند، مرا می طلبد و هر کس مرا بیابد، به دیگران بنماید و هر کس مرا به دیگران بنماید، مرا به کشتن دهد و هر کس مرا به کشتن دهد، مشرک شود».بنابراین احتمال دارد که به صلاح ما نباشد آن حضرت را ملاقات کنیم، چه بسا دیدار حضرت مایه عجب، تکبر و خودپسندی ما شود که خود مایه هلاکت انسان است.

دیدن حضرت تأیید بر کردار درست انسان نیست؛ اگر چه نصیب هر کس نمی شود، ندیدن حضرت هم دلیل بر خرابی اعمال نیست، بسیاری از بزرگان، علما و مجتهدان، امام زمان(عج) را ندیدند، ولی چه بسا افرادی که مسلمان هم نبودند، ولی چون به مقام اضطرار رسیدند، حضرت از آنها دست گیری کرده و از این جهت امام را دیده باشند.مهم این است که اگر ما او را نبینیم، او ما را می بیند و همین اعتقاد برای ترک گناه کافی است

نظر آیت الله بهجت درباره علت نقاب دیدار ما با امام زمان(عج)

آیا اگر از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، امام زمان(عج) به ما سر می زند؟

قطعا گناه کردن، مهم ترین علت محرومیت از عنایات امام زمان(عج) است، امام مهدی (عج) نیز در توقیع شریفشان به شیخ مفید می فرماید: «ما را از ایشان(شیعیان) چیزی محبوس نکرده است، مگر گناهان و خطاهایی که از ایشان به ما می رسد و ما آن را ناخوش می داریم و از ایشان نمی پسندیم».

آیت آلله بهجت نیز بیان فرموده اند: اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترس نداریم، جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستند؟ او به همین از ما راضی است؛ زیرا «اورع الناس من تورّع عن المحرمات»؛ پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد، ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.

بنابراین اگر ما از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، به مقامی می رسیم که غیبت و حضور برایمان فرقی ندارد، امام سجاد(علیه السلام) به ابوخالد کابلی می فرماید: «ای ابوخالد! به درستی که مردم زمان غیبت حضرت مهدی(عج) آنان که معتقد به امامت هستند و در انتظار ظهور او به سر می برند، با فضیلت ترین مردم همه زمان ها هستند؛ به دلیل اینکه خداوند متعالی عقل و فهمی به آنان عنایت کرده که غیبت در نزد آنان به منزله ظهور و مشاهده گشته است».از این رو، در حدیث دیگری امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرماید: "هرکس دوست دارد که از یاران حضرت قائم(عج) شود؛ باید که منتظر باشد و در عین حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو مشغول شود".

بنابراین اگر کسی ترک گناه کند و منتظر امامش باشد، از یاران واقعی حضرت به شمار می آید، آن گاه اگر بزرگترین توفیق الهی او را دریابد، غیبت و و ظهور حضرت برایش تفاوت نخواهد داشت.

بخش مهدویت تبیان

علائم ظهور امام زمان ( عج)

عکس های زیبا و چشم نواز گل نرگس

صحبت کردن از حضرت مهدی(ع) و نشانه های ظهور ایشان در واقع صحبت کردن از حوادثی است که بناست در آینده اتفاق بیفتد و لذا بجاست که از خود بپرسیم: اگر در مورد احادیث نقل شده در این زمینه بررسی اسناد صورت گرفت و مطمئن شدیم که آنها از معصوم(ع) صادر شده است، آیا می توان مطمئن بود که حتماً همة آن حوادث آن گونه که در روایات شریف ما آمده اند وقوع یابند؟ پاسخ به این پرسش در کتب عقیدتی و فلسفی تحت عنوان «بداء» داده می شود که طی این بخش از مطالب به آن می پردازیم.

«بداء» در لغت به معنای ظهور و روشن شدن پس از مخفی بودن چیزی است و اصطلاحاً به روشن شدن چیزی پس از مخفی بودن از مردم اطلاق می شود؛ بدین معنا که خداوند متعال بنا بر مصلحتی، مسئله ای را از زبان پیامبر یا ولی ای از اولیای خویش به گونه ای تبیین می کند و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز، غیر آن را به مردم نشان می دهد. در قرآن آمده است:
خداوند هر چه را بخواهد محو یا اثبات می کند در حالی که ام الکتاب نزد اوست و خود می داند عاقبت هر چیزی چیست.1

و در آیه ای دیگر: و بدالهم سیّئات ما کسبوا.2
بدی هایی را خود کسب کرده بودند و برای آنها مخفی بود برایشان نمایان شد.
یا: ثمّ بدالهم من بعد ما رأؤا الآیات.3
پس از آنکه نشانه ها را دیدند حقیقت امر بر آنها روشن شد.
این ظهور پس از خفا، تنها برای انسان رخ می دهد و در مورد
خداوند متعال ابداً صدق نمی کند وگرنه لازمه اش این است که خداوند نسبت به آن موضوع جهل داشته باشد که این امر محالی است. خداوند، چنانکه قرآن کریم می فرماید به همه چیز آگاه و داناست 4 و نسبت به همه چیز در همة زمان ها و مکان ها چه حاضر باشند و چه غایب، چه موجود باشند و چه فانی و چه در آینده به وجود بیایند، علم حضوری دارد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:
هیچ چیزی در آسمان و زمین از نظر خداوند متعال مخفی نمی شود.5
از همین روست که مسئلة بداء و ظاهر کردن آن امر مخفی به خداوند نسبت داده می شود:
و بدالهم من الله مالم یکونوا یحتسبون.6
خداوند آنچه را گمان نمی کردند، برای آنها ظاهر کرد.
براساس آیة:خداوند چیزی را که از آنِ مردمی است دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند.7
و با استفاده از دیگر آیات و روایات می توان چنین برداشت کرد که برخی اعمال حسنه نظیر: صدقه، احسان به دیگران، صلة رحم، نیکی به پدر و مادر، استغفار و توبه، شکر نعمت و ادای حقّ آن و... سرنوشت شخص را تغییر داده و رزق و عمر و برکت زندگی اش را افزایش می دهد، همان طور که اعمال بد و ناشایست اثر عکس آن را بر زندگی شخص می گذارد.
پیش از شرح این عبارت که بداء در حقیقت ظاهر شدن چیزی است که از ناحیة خداوند متعال برای مردم مخفی و برای خودش مشخص بود، لازم است یادآور شویم که خداوند متعال بنا بر آیات قرآن دو لوح دارد:

الف) لوح محفوظ

لوحی که آنچه در آن نوشته می شود؛ پاک نشده و مقدّرات آن تغییر نمی یابند؛ چون مطابق با علم الهی است:
بَل هُوَ قُرآنٌ مَجیدٌ فی لَوحٍ مَحفوظٍ.8
بلکه آن قرآن مجیدی است که در لوح محفوظ ثبت گردیده است.


ب) لوح محو و اثبات


 بنا بر شرایط و سننی از سنت های الهی، سرنوشت شخص یا جریانی به شکلی خاص می شود، با از بین رفتن آن سنت ها یا مطرح شدن سنت های جدید سرنوشت آن شخص یا آن جریان تحت الشعاع سنت های جدید قرار می گیرد. به عنوان مثال بناست که شخص در سن 20 سالگی فوت کند امّا به واسطة صلة رحم یا صدقه ای که می دهد، 30 سال به عمرش اضافه می شود و تا 50 سالگی زنده می ماند یا به عکس، آن شخص بناست 50 سال عمر کند به واسطة گناه کبیره ای خاص، 30 سال از عمرش کاسته می شود در همان 20 سالگی می میرد. که البته خداوند متعال از اوّل می دانست که بناست اوّلی 50 سال و دومی 20 سال عمر کند ولی برای روشن شدن این سنت های الهی مطلب به این شکل از زبان پیامبران یا اولیای الهی(ع) بیان می شود.

در قرآن کریم هم آمده است:
یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده امّ الکتاب.9
یا این آیه:
آنگاه مدتی را [برای شما عمر] مقرّر داشت و اجل حتمی نزد اوست.10
با توجه به این دو لوح و مطالبی که تا به حال به آنها پرداختیم، این پرسش به ذهن می رسد که: آیا ظهور حضرت مهدی(ع) و نشانه هایی که برای آن بیان شده است، در لوح محفوظ اند یا محو و اثبات. به عبارت دیگر آیا ممکن است اصلاً مسئله ای به نام ظهور ایشان تا آخر عمر بشریت و هستی اتفاق نیفتد یا ظهور بدون تحقّق نشانه ها رخ دهد یا همة نشانه ها باید رخ دهند؟ در پاسخ به این پرسش باید نشانه های ظهور را به دو دسته تقسیم کنیم:


1. امور و علایم مشروط


2. امور و علایم حتمی. آنگونه که امام باقر(ع) امور را به موقوفه و حتمیه11 و امام صادق(ع) به حتمی12 و غیر حتمی تقسیم کرده اند. مسئلة بداء هم در چهار زمینه با موضوع ظهور حضرت مهدی(ع) ارتباط می یابد:

1. نشانه های مشروط و غیر حتمی ظهور

جز نشانه هایی که صراحتاً در احادیث به حتمی بودن آنها اشاره شده است، بقیة نشانه های ظهور همگی از امور موقوفه به شمار می روند، چنانکه بزرگانی مانند شیخ مفید، شیخ صدوق و شیخ طوسی بدان تصریح کرده اند. بدین معنا که به جز نشانه های حتمی ظهور بقیة آنها بنا بر مشیت و ارادة الهی ممکن است دچار تغییر و تبدیل، تقدّم یا تأخّر شوند. به عبارت دیگر آنها از جمله امور لوح محو و اثبات به حساب می آیند و ممکن است با تغییر و تبدیل در شرایط آنها و عوض شدن علل رخ دادن آنها به گونة دیگری پدید آیند یا اصلاً رخ ندهند. البته بسیاری از رویدادهایی که در احادیث ما به آنها اشاره شده است تا کنون اتفاق افتاده اند و دچار بداء در اصل تحقّق خویش نشده اند.
مثلاً اگر در حدیث به نزول بلایی (مشروط) اشاره شده باشد به واسطة توسل و استغفار مؤمنان و مسلمانان ممکن است در نزول آن تأخیر رخ دهد یا اصلاً چنین بلایی به جهت عظمت عمل صالح ایشان نازل نشود یا اینکه با برخی اعمال صالح یا ناصالح ظهور حضرت را دچار تعجیل یا تأخیر کنند.

شاید بتوان علت بیان چنین اخباری را این دانست که اگر مسئله به این شکل تبیین نمی شد، مؤمنان هم از احتمال حدوث آن حادثه باخبر نمی شدند و بدان مبتلا می گشتند امّا پس از صدور حدیث از ناحیة معصوم(ع) و آگاه شدن مؤمنان و مسلمانان از آن، با دعا و توسل و استغفار از پدید آمدن چنان حادثة ناگواری ممانعت به عمل آورند یا سبب حدوث اتفاقی خوشایند شوند. البته فراموش نکنیم که عکس این مطلب هم کاملاً صادق است به این معنا که شخص معصوم(ع) با اعلام نزول بلا و علّت آن، حجت را بر مردم تمام می کنند که شما با وجود آنکه می توانستید، آن بلا را از خویش دفع نکردید یا فلان خیر را به سوی خویش جلب ننمودید و از همین روست که روایت شده است:
خداوند متعال، به چیزی مثل بداء عبادت نشده است.13


2. علایم ظهور و امور حتمی

پنج مورد از نشانه های ظهور در بسیاری از روایات که از حدّ تواتر گذشته است؛ از جمله نشانه های حتمی ظهور برشمرده شده اند:
خروج سیّد خراسانی و یمانی، ندای آسمانی مبنی بر حقّانیت حضرت مهدی(ع)، شهادت نفس زکیّه و فرو رفتن سپاهیان سفیانی در منطقة بیداء (بیابان بین مدینه و مکّه).14
این نشانه های پنج گانه را احادیث از علایم حتمی شمرده و هیچ گونه احتمال بدایی در مورد تحقّق آنها نداده اند وگرنه خلاف حتمی بودن آنها می شد. این نشانه ها شدیداً با مسئلة ظهور ارتباط داشته و همگی مقارن ظهور رخ خواهند داد ان شاءالله. بزرگوارانی چون مرحوم آیت الله خویی در پاسخ به نویسندة کتاب سفیانی و علامات ظهور15، علّامه سیّد جعفر مرتضی عاملی، در کتاب خویش و شیخ طوسی، در غیبت خویش16 نسبت به این موضوع تصریح و اذعان کرده اند که:
هر چند بنابر تغییر مصلحت ها با تغییر شروط اخباری که به حوادث آینده می پردازند، ممکن است دچار تغییر و تبدیل شوند؛ جز آنکه روایت تصریح کرده باشد که وقوع آن جریان حتمی است که (با توجه به اعتماد ما به معصومین(ع)) ما هم یقین به حدوث آنها در آینده پیدا می کنیم و قاطعانه می گوییم در آینده چنین خواهد شد.17
اشکال اساسی که به این نظر گرفته می شود؛ متکی به حدیثی است که نعمانی در کتاب خویش آورده است که: ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری گفته است: نزد امام جواد(ع) بودیم و صحبت از حتمی بودن آمدن سفیانی شد، از آن حضرت پرسیدم: آیا در مورد امور حتمی هم بداء رخ می دهد؟ فرمودند: آری. گفتم: می ترسم در مورد خود حضرت مهدی(ع) بداء رخ دهد. حضرت فرمودند:
ظهور حضرت مهدی(ع) وعدة الهی است و خداوند خلف وعده نمی کند.18
علّامه مجلسی، هم در بحارالانوار پس از نقل این حدیث این
توضیح را اضافه کرده اند که:
شاید محتوم، معانی مختلفی داشته باشد که با توجه به اختلاف در تعاریف ممکن است در مورد برخی از آنها بداء رخ بدهد. مضاف بر اینکه شاید منظور از بداء در مورد خصوصیات آن حادثة محتوم و حتمی باشد و نه اصل تحقّق آن، که مثلاً پیش از زوال حکومت بنی عباس سفیانی جنبش های خویش را آغاز می کند.19
این فرضیه چندان قابل قبول نیست؛ زیرا در صورت پذیرفتن آن، چه فرقی بین حتمی و غیر حتمی خواهد بود؟ مضاف بر اینکه روایت مورد بحث ما از حیث سند، ضعیف است.20 در ضمن نمی توان از آن همه حدیث و روایتی که به شدت بر حتمی بودن این پنج نشانه و امتناع احتمال رخ دادن بداء در آنها تأکید می کنند، چشم پوشی کرد و به احادیث انگشت شماری از این دسته تمسک نمود؛ چون ممکن است در شرایط خاصی (به فرض قوت و اعتبار سندی آنها) معصوم(ع) مجبور شده باشند از روی تقیه، چنین سخنی بگویند.
عبدالملک بن اعین گوید: به امام باقر(ع) در مورد حضرت مهدی(ع) گفتم: می ترسم که زود بیایند و سفیانی نباشد. حضرت فرمودند:
والله نه. سفیانی از حتمیاتی است که حتماً خواهد آمد.21
امور یا موقوفه اند یا حتمیه که سفیانی از دستة حتمیاتی است که حتماً خواهد بود.22
یا امام صادق(ع) فرمودند:
از حتمیاتی که پیش از قیام حضرت مهدی(ع) خواهند بود اینهاست: شورش سفیانی، فرو رفتن در بیداء، شهادت نفس زکیّه و منادی که از آسمان ندا در دهد.23
حمران بن اعین از امام باقر(ع) راجع به آیة:
ثمّ قضی اجلاً و اجلٌ مسمّی عنده؛24
می پرسد. حضرت می فرمایند:
دو اجل وجود دارد: محتوم و موقوف.
- محتوم چیست؟
- جز آن نخواهد شد.
- و موقوف؟
- مشیت الهی در رابطة آن جاری می شود.
- امیدوارم که سفیانی جزء موقوف ها باشد.
- والله که نه و از محتومات است. 25


3. بداء و قیام حضرت مهدی(ع)

ظهور حضرت حجت(ع) از اموری است که در اسلام نسبت به آنها به شدت تأکید شده و در حتمیت آن ذره ای شک و شبهه وجود ندارد. پیش از این گفتیم که در آیاتی نظیر آیة 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است که فرمانروای زمین گردند و بر آن سیطره یابند که چنین واقعه ای در تمام طول تاریخ تا کنون اتفاق نیفتاده است و از آنجا که « ان الله لا یخلف المعیاد»26 و خداوند در وعدة خویش تخلف نمی کند، در آینده ای دور یا نزدیک حتماً چنین اتفاقی خواهد افتاد. ان شاء الله.
علاوه بر اینکه در موارد بسیاری رسول مکرم اسلام(ص) و معصومین(ع) شدیداً تأکید نموده اند که:
حتی اگر از عمر هستی بیش از یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن قدر این روز را طولانی می کند که حضرت مهدی(ع) ظهور کرده و جهان را مملو از قسط و عدل گردانند.27


4. تعیین زمان ظهور حضرت مهدی(ع)


بسیاری از روایات، ما را از توقیت (مشخص کردن زمان ظهور) یا تعیین محدودة زمانی برای ظهور حضرت به شدت نهی کرده اند و شیعیان را امر کرده اند که هر که را چنین کرد تکذیب کنند و دروغ گو بشمارند؛ زیرا این مطلب در زمرة اسرار الهی است و کسی آن را نمی داند؛ امام صادق(ع) به محمدبن مسلم فرمودند:
محمد! اگر کسی وقتی از جانب ما برای ظهور حضرت مهدی(ع) نقل کرد، از تکذیب کردن او نترس! چرا که ما برای احدی تعیین وقت نمی کنیم.28
وقتی فضیل از امام باقر(ع) می پرسد که آیا این مسئله وقت مشخص دارد؟ حضرت سه مرتبه می فرمایند: «آنها که وقت تعیین می کنند دروغ می گویند».29 یکی از یاران امام ششم(ع) به ایشان عرضه می دارد: این مسئله ای که چشم انتظارش هستیم کی خواهد آمد؟ حضرت می فرمایند:
ای مهزم! آنها که وقت تعیین کنند دروغ می گویند، آنها که عجله کنند هلاک می شوند و آنها که تسلیم امر خداوند باشند نجات می یابند و به سوی ما باز می گردند.30
آنگونه که از احادیث برمی آید، ظهور حضرت حجت(ص) از جمله اموری است که خداوند متعال آن را از مردم پنهان نموده است و هر زمان که خداوند تبارک و تعالی اراده کنند و شرایط و علل فراهم و مناسب باشد؛ زمین را از برکات وجودی آن امام همام(ع) بهره مند خواهند نمود.

البته نهی از تعیین وقت، شامل نشانه های حتمی ظهور نمی شود؛ چرا که خود معصومین(ع) در این موارد به فاصلة زمانی میان حدوث آن نشانة حتمی و ظهور حضرت اشاره کرده اند که مثلاً از ابتدای شورش سفیانی تا قیام حضرت بیش از 9 ماه طول نخواهد کشید یا مثلاً 15 روز پس از شهادت نفس زکیّه حضرت در مکه ظهور می کنند. ولیکن دیگر نشانه ها حداکثر به این اشاره می کنند که ظهور آن وجود مقدس نزدیک شده است و نه بیش از این. چنانکه دیدیم برخی از نشانه های ظهور قرن هاست که اتفاق افتاده اند و گذشته اند و هنوز ظهور رخ نداده است. که البته به جهت ایجاد امید در دل شیعیان مبنی بر نزدیک شدن ظهور معصوم(ع) از آن به عنوان نشانة قیام حضرت صاحب(ع) یاد کرده اند.

ضمناً اگر بنا بود زمان ظهور مشخص شود و همگان بدانند که ایشان بناست چه زمانی قیام جهانی خویش را آغاز کنند؛ ستمگران و ظالمان تمام عِدّه و عُدّه خویش را برای آن روز مهیا و آماده می کردند ـ که به خیال خام و واهی خود ـ آن نور الهی را خاموش کنند و نگذارند عدالت را در جهان گسترش دهند و مؤمنان و مستضعفانی هم که قرن ها با حدوث این حادثة عظیم و بزرگ فاصله داشتند مبتلا به یأس و کسالت و خمودی می شدند حال آنکه قرن هاست بسیاری در انتظار آن یار غایب از نظر، دیده ها را خون بار کرده و هر صبح و شام دست دعا به تعجیل در فرج ایشان برداشته اند و امید دارند که در زمرة یاران و یاوران ایشان باشند. مشخص نبودن زمان ظهور خواب از چشم های ستمگران ربوده و هر صبح و شام از این هراسناکند که شاید آن عزیز مقتدر امروز ظهور کند و پایه های حکومت شیطانی شان را درهم شکند.
به امید آنکه آن روز را ببینیم و از یاوران حضرتش باشیم. ان شاءالله.

منبع: ماهنامه موعود، شماره 79

امام زمان کی ظهور خواهد کرد؟/ پاسخ آیت الله بهجت

جام دینی:

در عصر غیبت مسلمانان با گرفتاری و بلاهای زیادی دست و پنجه نرم می کنند شما فکر می کنید که باید چه کار کنند و چه چاره ای بیاندیشند؟


 خدا می داند که چه بلاهایی بدتر از این در زمان غیبت آن حضرت بر سر مسلمانان آمد و می آید! آلمان در مدت کوتاه، چهارده کشور اروپایی را شکست داد که بزرگترین آنها یونان بود و سقوط آن در 25 روز طول کشید.

بنابراین، ممالک اسلامیه در نزد آنها، هر کدام یک لقمه است! ولی پیشرفت به سرعت، لازمه اش غفلت از دشمن پشت سر است که خداوند هر کدام از قدرت های شرق و غرب را معذّب و رقیب دشمن مقابل خود قرار داده است، و ظاهر این است که تا قیام حضرت حجت(ع) اسم اسلام باقی است.

«لایبقی من الاسلام إلا إسمه»(کافی ج 8 ص 308) از اسلام به جز نام آن باقی نمی ماند.

اگر دو گروه در برابر هم قرار گرفته و با یکدیگر در حال جنگ باشند، و یک فرد از این دو گروه را پیدا می کرد و رئیس گروه دیگر را می ربود، گروه بی رئیس یکی از دو راه را دارند: « یا باید تسلیم شوند و یا بدون رهبر با دشمن مخالف بجنگند.»

حال ما مسلمانان با کفار تقریبا همین طور است...

آیا نباید مواظبت و محافظت کنیم؟...

از جمله راه های محافظت و مواظبت این است که اولا کفار را نخوریم، ثانیا: آن چه را که به ما هدیه می دهند ـ تا مجذوب آن ها شویم و از این راه بر ما مسلمانان و منافع ما مسلط شوند و بر ما ظلم و ستم کنند ـ قبول نکنیم...

 

غیبت آن حضرت تا کی ادامه دارد و چرا اینقدر طولانی شده است؟

چه باید گفت؟ معلوم نیست تا کی؟ در تمام امت های گذشته غیبت مقدّر شده است، ولی در هیچ امتی چنین غیبتی با وقت نامعلوم و غیر مقدّر اتفاق نیفتاده است.

ما مسلمانان امتحان خود را با پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و یازده امام سلام الله علیهم اجمعین در زمان حضورشان پس داده ایم! اگر این یکی هم ظاهر می شد، لابد به قربانش می رفتیم!!

کسانیکه در زمان ائمه علیهم السلام به بنی امیه و بنی عباس گرایش داشتند، مگر دیوانه بودند؟!  آنها از میان دو راه، دین و دنیا، دنیا و ضد آخرت را انتخاب می کردند! و هنوز مناصب آنها بر ما عرضه نشده تا امتحان خو را پس بدهیم!

جلوه‌ای از انتظار و ظهور در شعر فارسی

                   

مقدمه:

آنان که حرکت جهان را تا ظهور امام زمان(عج) به سوی ظلم و جور حرکتی جبری و روزافزون ارزیابی می‌کنند، ظاهراً هرگونه کوشش در راه توقف این سیر را مفید و لازم نمی‌دانند و گویی اگر دستشان برسد چیزی بر شدت آن می‌افزایند. در برابر آنها گروهی هستند که عقیده دارند باید به کوشش خود در زمینه‌های اصلاح جامعه بیفزایند و اقتضاهای زمان را بشناسند و استضعاف را به رشد و شکوفایی استعدادها تبدیل کنند. به عقیدة اینان منتظر ظهور امام‌زمان (عج) باید حالت کسی را داشته باشد که روزگاران دراز در انتظار بازگشت مسافر عزیزی چشم به راه مانده و امید آن را دارد که این مسافر هر لحظه از راه برسد و ارمغان‌هایی شگفت‌انگیز از نور و هدایت و عدل و شکوفایی با خود همراه بیاورد.


این امید و آرزو در شعر تنی چند از شاعران در طول یک هزار سال ادب مکتوب فارسی جلوه‌گر است.

در این مقاله نمونه‌هایی از شعر شاعران در معنی باور انتظار و ظهور شرح و ارائه شده است.

***

اوضاع عمومی جهان پیش از ظهور امام زمان(عج) در کتاب‌هایی که در این موضوع تألیف یافته به دو گونه تشریح شده است و هر یک طرفدارانی دارد و طرفداران هر یک آیاتی از قرآن و احادیث و اخباری از پیامبر (ص) و امامان را در تأیید و تبیین باور خود آورده‌اند.

یک گروه می‌گویند: دنیا رو به ظلم می‌رود تا آنجا که زمین از بدعت و بی‌دینی و شر و فساد پر می‌شود و فتنه‌ها از هر سو برمی‌خیزد به طوری که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید بس کنید و دست نگه دارید.

گروه دوم زمینه‌سازی برای ظهور امام زمان(عج) را به نوعی دیگر مطرح می‌‌کنند. اینها استیلای ظلم و جور را قبول دارند ولی ظلم و جوری از مقولة استضعاف. به این معنی که استعداد رشد و صلاحی که در مردم هست مجال بروز نمی‌یابد و عواملی در سلطة جهانی مانع شکوفایی خداشناسی و دینداری در مردم می‌شود و آنگاه که این زمینة مستعد فراهم شد امام زمان(عج) برای رفع موانع و دفع عوامل استضعاف ظهور می‌کند.

آنان که حرکت جهانی را تا ظهور امام زمان(عج) به سوی ظلم و جور و شر و فساد ارزیابی می‌کنند ظاهراً هرگونه کوشش در راه توقف این سیر جبری را مفید و لازم نمی‌دانند و گویی اگر دستشان برسد چیزی هم بر شدت آن می‌افزایند.

گروه دوم باید بر کوشش خود در زمینه‌های اصلاح جامعه بیفزایند و اقتضاهای زمان را بشناسند و استضعاف را به رشد و شکوفایی استعدادها تبدیل کنند.

به عقیدة اینان، منتظر امام زمان، حالت کسی را باید داشته باشد که روزگاران دراز در انتظار بازگشت مسافر عزیزی چشم به راه مانده و امید آن دارد که این مسافر هر لحظه از راه برسد و ارمغان‌هایی شگفت‌انگیز از نور و هدایت و عدل و شکوفایی با خود همراه بیاورد.

تا آنجا که نگارنده در دیوان‌‌های شاعران فارسی زبان به ویژه شاعران عصر صفوی ملاحظه کرده است حال و هوای شعر آن‌ها در زمینه‌ انتظار و ظهور بر پایة باور زمینه‌سازی مثبت است.

برخی از شاعران سده‌های پیشین مانند قوامی رازی‌(قرن 6) این عقیده را چنین بیان کرده‌اند:

اگر گویی‌ام غیبت آن امام

چرا مصلحت دید جبّار بار

جهانی پر از لشکر ظلم و جور

ستمکار و ناپاک و بی‌زینهار

شب و روز در غارت یکدگر

نهاده دو دیده نهان و جهار

گر ابلیس بدفعل ظاهر شود

بود سیدالقوم این روزگار

نه نیکو بود یوسف خوبروی

به چنگال گرگان زنهار خوار

بدین وقت مهدی نیاید برون

به شب شمس کی تابد از کوهسار

چو آید به سر مدت مصلحت

نشیند ز باران رحمت غبار

برون آید از کنج عیّار دین

جهان را ز عدلش بگردد عیار

ز کعبه ندا در دهد جبرئیل

که باطل نهان گشت و حق آشکار1

یکی از شاعرانی که اوضاع پیش از ظهور امام عصر(عج) را در شعر خود توضیح داده و مشابه آن در شعر شاعران دیگر کمتر یافت می‌شود ملامحمد رفیع واعظ قزوینی است، متولد سال 1027 و متوفی به سال 1089 یا 1090 هجری قمری. تذکره‌نویسان در شرح حال او نوشته‌اند: «واعظ، مسلماً در تحصیل دانش‌ها و کمالات متداول روزگار خود نیک بکوشیده و در مکتب تشیع پرورش یافته است و در حدیث و فقه و تفسیر و تاریخ و لغت و ادب عالمی عامل و فاضلی متبحر و نویسنده‌ای چیره دست و شاعری بلندپایه و خطیبی قوی مایه شده است.»2

و اینهاست نمونه‌ای از شعر او در ناپایداری روزگار و بی‌‌اعتباری دنیا و نیز در منقبت سالار دین حضرت صاحب‌الامر:

نیست در اقلیم هستی ای دل محنت قرین

آنقدر شادی که کس خندد به وضع آن و این

چون رحم‌دان تنگنای دهر پر آشوب را

روز و شب می‌بایدت خون خورد در وی چون جنین

یکه تاز ظلم،‌ میدان جهان را بسته است

هست خالی جایت ای لشکر شکن در صدر زین

تا نیاید دامن عهدت به کف ایام را

کی تواند پاک شد از گرد بدعت روی دین3

آنگاه شاعر شِکْوِه می‌کند که عرض حال غایبانه گفتن تا کی و تلقی خود را از اوضاع زمان

 چنین بیان می‌دارد  که:        درد هست ولی امکان درمان و ناله نیست. 4

بابا فغانی (متوفی 925) فغان سر می‌دهد که: «ای مهدی، آفتاب تو در چاه تا به کی5

محسن تأثیرتبریزی(1060ـ1129هـ . ق) سعدی‌وار6 تمنا می‌کند که «رخ بنما تا بدمد آفتاب»7

محسن تأثیر، در جای دیگر، ختم مجادلات ملال‌انگیز و بحث‌های بیهوده را از محضر امام زمان چنین آرزو دارد که:

از پرده برآ که پوچ گردد                        این چون و چرای آفرینش8

و هم در جای دیگر قوای آفرینش را از کار افتاده می‌بیند و نیاز به ظهور محیی و منجی را چنین به محضر

 امام عرضه می‌دارد:

رحمی که فتاد بی‌مسیحت                      از کار قوای آفرینش9

این نکته قابل ذکر است که هر دو. گروه به وجود امام زمان ایمان دارند و جزو منتظران ظهور آن حضرتند. و در باب ظهور در جستجوی دلیل و فلسفة خاصی نیستند بلکه آن را به استناد دلایل شرعی تعبداً پذیرفته‌اند. در اینجا بی‌مناسبت نیست مطلبی از کتاب ظهور شیعه از علامه طباطبایی قدس سره نقل کنیم که: «شیعه در اثبات امام غایب(مهدی علیه‌السلام) و اعتقاد به وجودش تنها نیست، بلکه از طریق اهل سنت نیز روایات بی‌شماری در این باب موجود است، به نحوی که به آسانی می‌توان دعوی تواتر آنها را نمود. حدیث «المهدی من ولدی» از کلمات جامع نبی اکرم و یکی از روایات قطعیة الصدور است که همة طوایف و طبقات مسلمین روایت کرده و پذیرفته‌اند...»

تصور ظهور مهدی، در ردیف تصور وقوع قیامت می‌باشد، و چنانکه اعتقاد به پاداش عمل، یک نگهبان داخلی است که به هر نیکوکاری امر و از هر بدکاری نهی می‌کند، همچنین اعتقاد به ظهور مهدی،‌ نگهبان دیگری است که برای حفاظت حیات درونی پیرامون واقع‌بین اسلام گماشته شده است. (ظهور شیعه، علامه طباطبایی. صفحه62 و 63)

آنچه از مجموع شعر اکثر شاعران فارسی زبان برمی‌آید و هرچه هست ظهور امام همچون فرا رسیدن بهار است. در این فصل طبیعت همة استعدادهای خود را برای حیات مجدد و رویش آماده می‌سازد و چون نسیم بهاری وزیدن گیرد، رویش و حیات مجدد آغاز می گردد. و دورة انتظار در حقیقت دورة شناخت حقایق دین و فعلیت قابلیت‌های بالقوة همة مردم برای رشد و تعالی و در نتیجه نیل به معرفت و رستگاری است.

به عبارت دیگر: «انتظار به آن معنی نیست که دربارة اجرای حقایق دین، دست روی دست گذاشته و کاری انجام ندهند چون جهاد و امر به معروف و نهی از منکر»، «روا نیست به بهانة انتظار مصلح از عمل به واجبات سرباز زد. انتظار، آمادگی یافتن و زمینه‌سازی [مثبت] برای ظهور امام (عج) می‌باشد.»

انتظار، تسلیم در برابر وضع موجود نیست. بلکه انتظار خود واجبی است که بر دیگر واجبات اضافه شده و با آنها و در کنار آنها عملی است.10

اکثر شاعران فارسی زبان که در موضوع ظهور شعر سروده و از جفای دوران شِکْوِه نموده و آرزوهای خود را فقط در ظهور امام عصر(عج) برآورده می‌بینند سخنانی بدیع به نظم آورده‌اند که اینجا به طور نمونه برخی از آن بدایع را می‌آوریم:

وحشی بافقی، رخِ طلب فقط به ردِ صاحب‌الزمان دارد و می‌گوید:

به راه او شکفد غنچة تمنایش                          هوای باغ جنان آن که در جهان دارد

کلید حب تو بهر گشاد کارش بس                     کسی که آرزوی روضه جنان دارد11

شاعری دیگر به نام ابن‌یمین امید می‌دهد که با ظهور صاحب‌زمان، هر کژی که در جهان باشد یکباره راست می‌گردد:

بعد از او صاحب زمان کز سال‌های دیر باز                       دیده‌ها در انتظار روی آن فرخ لقاست

چون کند نور حضور او جهان را با صفا                             هر کژی کاندر جهان باشد شود یکباره راست12

یکی از تعبیرات بدیع درباره ظهور حضرت صاحب(عج) این ابیات از سروش اصفهانی (1228ـ1285) است که مبین اعتقاد

 او به ظهور برپایه زمینه‌سازی مثبت است:

خالی ز خلل شرع راستین است                                   این است مرا راه راست، این است

دانی که مرا دید و داد و دین داد                                     مهدی که خداوند داد و دین است

کردارش بر گلبن شریعت                                              ماننده باران فروردین است13

همچنان که باران فروردین سرسبزی و نشاط تازه به زمین می‌بخشد و استعداد رویش و شکوفایی را در گیاه و گل از قوه به فعل در می‌آورد، ظهور، نیز چنین تأثیر حیات‌بخشی در انفاس و حیات معنوی آدمیان خواهد داشت.

با ظهور او فرّ الهی آشکار می‌شود:

روزی که آشکار شود طلعتش ز غیب                            فرّ الهی از رخ او گردد آشکار.14

در اندیشه شاعری بنام حزین لاهیجی وجود امام زمان همواره اطمینان‌‌بخش دل‌های مؤمنان و نشاط‌بخش آنان

در حالت انتظار است:

تا در چمن این سرو برازنده چمان است                           چیزی که به دل نگذرد، اندوه خزان است.15

بابا فغانی زمینه مناسب ظهور و آمادگی مؤمنان و منتظران را چنین بیان می‌کند:

گلزار اهل بیت چو باغ ارم شکفت                                      ای عندلیب دلشده آهنگ راه کن.16

وجود حضرت صاحب دافع نیش افعی فساد است:

مهدی آخر زمان که هست وجودش                                    افعی افساد را خواص زمرد.17

شاید ابیاتی از دیوان وحشی بافقی (939ـ991) زبان حال عموم منتظرانی باشد که اوضاع زمانه را برای ظهور حضرت صاحب(عج) مساعد آرزو می‌کنند تا جهان برای همگان پُر از عدل و داد گردد و چراغ هدایت پر نور شود و از گزند باد فتنه در امان بماند و چنان وضع مطلوبی پدید آید که توصیف آن در کلام نگنجد:

سپهر قصد من زار ناتوان دارد                                 که بر میان کمر کین ز کهکشان دارد

منم که سنگ حوادث مدام در دل سخت                  به قصد سوختنم آتشی نهان دارد

خود آن که پشت بر اهل زمانه کرد چو ما                  رخ طلب به رهِ صاحب زمان دارد

توئی که رخش تو را از برای پای انداز                       زمانه اطلس نه توی آسمان دارد

برون خرام که بهر سواری تو مسیح                         سمند گرم رو مهر را عنان دارد

رسید عدل تو جایی که زیر گنبد چرخ                       کبوتر از پر شهباز سایبان دارد

حدیث خود به همین مختصر کنم وحشی                 کسی کجا سر تفسیر این بیان دارد.18

نیز ابیاتی از ابن‌یمین در بیان وجوب امامت و لزوم وجود شرایطی برای آن:

چون نبی بگذشت امت را امامی واجب است                        وین نه کاری مختصر باشد مر این را شرطهاست

حکمت است و عصمت است و بخشش و مردانگی                گژنشین و راست‌ می‌گو تا ز یاران این کراست 

این صفات و زین هزاران بیش و عصمت بر سری                     با وصی مصطفی یعنی علی‌المرتضاست

چون گذشت از مرتضی اولاد او را دان امام                            اولین زیشان حسن وانگه شهید کربلاست

بعد ازو سجاد و آنگه باقر و صادق بود                                   بعد ازو موسی نجی‌الله و بعد از وی رضاست

چون گذشتی زو تقی را دان امام آنگه نقی                           پس امام عسکری کاهل هدی را پیشواست

بعد ازو صاحب زمان کز سال‌های دیر باز                                دیده‌ها در انتظار روی آن فرخ‌ لقاست

چون کند نور حضور او جهان را باصفا                                     هر کژی کاندر جهان باشد شود یکباره راست.19

شور و حال انتظار در شعر عارفانه شاعری عاشق و امیدوار چون سعدی و به قولی از هُمام تبریزی مشک‌گونه

ختامی است در این ابیات که بوی لطیف آرزوی ظهور از آن به مشام می‌آید:

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم                                بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به وقت صبح قیامت که سر زخاک برآرم                                به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم                                  زخواب، عاقبت آگه به بوی و روی تو باشم

حدیث روضه نگویم گُل بهشت نبویم                                    جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان                            مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم. 20

 

                                   

صفات و القاب

بسیاری از صفات و القابی که برخی از شاعران به امام زمان‌(عج) داده‌اند از بدایع ترکیباتی است که در زبان فارسی

ساخته شده است مانند این بند از ترکیب‌بند خواجوی کرمانی: (متوفی 753هـ .ق)

به مقدم خلف منتظر امام همام                                          مسیح خضر قدوم و خلیل کعبه مقام

شعیب مدین تحقیق حجت‌القائم                                         عزیز مصر هدی مهدی سپهر غلام

خطیب خطة افلاک منهی ملکوت                                         ادیب مکتب اقطاب محیی اسلام

شه ممالک دین صاحب‌الزمان که زمان                                   به دست رایض طوعش سپرده است زمام21

و در ترکیب‌بند دیگر خواجو گوید: (ص637)

بار دیگر بر عروس چرخ زیور بسته‌اند                                        پرده زربفت بر ایوان اخضر بسته‌اند

اطلس گلریز این سیمابگون خرگاه را                                       نقش‌پردازان چینی نقش ششتر بسته‌اند

یا ز بهر حجة الحق مهدی آخر زمان                                        نقره خنگ آسمان را زینی از زر بسته‌اند

در همین مقدار مختصری که از دیوان‌ها دربارة حضرت حجت‌ استخراج شده بیش از هشتاد لقب برای آن حضرت در

اشعار به کار رفته است که به ترتیب الفبایی از این قرار است:

1- آفتاب روز افروز. حاج میرزا حبیب خراسانی

2- ابر سیراب ولایت. رایج سیالکوتی22

3- ادیب مکتب اقطاب. خواجوی کرمانی 618

4- واعظ قزوینی 522

5- امام. قوامی رازی 144

6- امام امم. حزین لاهیجی 631

7- امام عصر. سروش اصفهانی 290

8- امام همام. خواجوی کرمانی 618

9- بحر زخار امامت (موج واپسین بحر زخار امامت).

10- بقیه الله. سروش اصفهانی 264

11- پرده‌نشین دل و جان. حزین لاهیجانی 629

12- پیشوای شرع و دین. واعظ قزوینی 525

13- حامی اسلام. سروش اصفهانی 69، ج اول

14- حجت (به بقای آفرینش). محسن تأثیر 128 و 82

15- حجة الحق. خواجوی کرمانی 618

16- حجت القائم. خواجوی کرمانی 618

17- حجت حق (حجت الحق). واعظ قزوینی 522

18- حجت قاطع. محسن تأثیر 89

19- حجت یزدان. سروش اصفهانی 521، ج اول

20- خانه خدای آفرینش. محسن تأثیر 82

21- ختم ولایت (حضرت). بابا فغانی شیرازی 42

22- خداوند داد و دین. سروش اصفهانی 69، ج اول

23- خطیب خطة افلاک. خواجوی کرمانی 618

24- خلف منتظر. خواجوی کرمانی 618

25- خلیل کعبه مُقام. خواجوی کرمانی 618

26- خورشید ایوان جمال. بابافغانی 42

27- خورشید تابان. واعظ قزوینی 522

28- دار شفای آفرینش. محسن تأثیر 82

29- دلدار. حزین لاهیجی 629

30- رشک ایوان جلال. بابافغانی 42

31- روح جهان. سروش اصفهانی 290

32- روح مجرد. حکیم شفایی اصفهانی 47

33- رهبر دین. حزین لاهیجی 629

34- زنگ زدای آفرینش. محسن تأثیر 82

35- سالار دین. واعظ قزوینی 520

36- سرو برازنده. حزین لاهیجی 629

37- سلطان جهان. حزین لاهیجی 629

38- سمی نبی. محسن تاثیر 128

39- شاه گزین. واعظ قزوینی 526

40- شعیب میدن تحقیق. خواجوی کرمانی 618

41- شمع شبستان خیال. بابافغانی 42

42- شمع هدای آفرینش. محسن تاثیر 82

43- شه حقایق. حکیم صفای اصفهانی 52

44- شه دنیا و دین. واعظ قزوینی 523

45- شخ سریر ولایت. وحشی 160

46- شه ممالک دین. خواجوی کرمانی 619

47- شه والانسب. محسن تاثیر 128

48- صاحب. محسن تأثیر 128

49- صاحب. محسن تأثیر 89

50- صاحب الامر. واعظ قزوینی 522

51- صاحب الزمان (صاحب زمان). ابن‌یمین 39 و وحشی بافقی 160، خواجوی کرمانی 619

52- صاحب عالم. حکیم شفایی اصفهانی 47

53- صاحب عصر. حزین لاهیجی 631

54- صاحب غایب. سروش اصفهانی 290

55- صالح، محسن تأثیر 128

56- عزیز مصر هدی. خواجوی کرمانی 618

57- عندلیب. بابافغانی شیرازی 60

58- عیّار دین. قوامی رازی 144

59- غنچة باغ احمدی. حاج میرزا حبیب خراسانی

60- فرّ خدای. سروش اصفهانی 290

61- فرمانده کل قطب آفرینش. سروش اصفهانی 264

62- قائم. محسن تأثیر 128

63- لشکر شکن. واعظ قزوینی 523

64- مبدأ. حاج میرزا حبیب خراسانی

65- محیی اسلام. خواجوی کرمانی 618

66- مسیح خضر قدوم. خواجوی کرمانی 618

67- موج واپسین بحر زخّار امامت. واعظ قزوینی 522

68- مهدی. حزین لاهیجی 629 و 631، بابا فغانی 60، محسن تأثیر 82، رایج سیالکوتی 33، اهلی شیرازی 523، سروش اصفهانی 521 ج اول و 69، قوامی رازی 144

69- مهدی آخر زمان. حکیم شفایی 47

70- مهدی سپهر غلام. خواجوی کرمانی 618

71- مهدی صاحب زمان. بابافغانی شیرازی 42

72- مهدی فرخنده‌پی. سروش اصفهانی 290، جلد اول

73- مهدی مظفر. سروش اصفهانی 69، ج اول

74- مهدی‌هادی. محسن تأثیر 128

75- منهی ملکوت. خواجوی کرمانی 618

76- منتظر. محسن تأثیر 128

77- مهر جانفروز. حزین لاهیجی 629

78- ناموس بزرگ خدای اکبر. سروش اصفهانی 264

79- نور دیده‌های اولین و آخرین. واعظ قزوینی 526

80- نور مطلق. واعظ قزوینی 522

81-‌ هادی طریقت. محسن تأثیر 82

82- شادی مهدی. حزین لاهیجی 629

 

پی نوشت:

1ـ دیوان قوامی رازی (از گویندگان نیمة اول قرن ششم هجری) به تصحیح و اهتمام میرجلال‌الدین حسینی ارموی. انتشارات سپهر، 1324 شمسی، ص141

2ـ نقل از مقدمه دیوان واعظ قزوینی به کوشش دکتر سیدحسن سادات ناصری، از انتشارات علمی، تهران 1359، ص57

3ـ دیوان واعظ قزوینی، ص520 تا 526

4ـ مأخذ پیشین، صفحة 520 تا 526

5ـ دیوان بابافغانی شیرازی ـ به سعی احمد سهیلی خوانساری ـ ص42

6ـ شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد

تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

(کلیات سعدی چاپ فروغی، طیبات، صفحه569)

7ـ دیوان محسن تأثیر تبریزی به تصحیح امین پاشا اجلالی ـ انتشارات مرکز نشر. ص128

8 ـ مأخذ پیشین، ص82

9ـ مأخذ پیشین، ص82

10ـ نقل از کتاب در انتظار امام از عبدالهادی الفضلی، ترجمة محمد امینی. از انتشارات مؤسسه الامام المهدی، 1399هـ.ق.

11ـ دیوان وحشی بافقی (939ـ991) به کوشش پرویز بابایی. انتشارات نگاه. صفحه160.

12ـ دیوان ابن‌ یمین به تصحیح و اهتمام حسینعلی باستانی‌راد. ص29.

13ـ دیوان سروش اصفهانی. جلد اول به اهتمام محمدجعفر محجوب. ص 521.

14ـ مأخذ پیشین. ص290.

15ـ مأخذ پیشین. ص82.

16ـ دیوان بابافغانی شیرازی. به سعی و اهتمام احمد سهیلی خوانساری. ص 42.

17ـ دیوان حکیم شفایی اصفهانی (متوفی 1037هـ .ق). به تصحیح دکتر لطفعلی بنان. ص 47. چاپ اداره ارشاد اسلامی آذربایجان‌شرقی.

18ـ دیوان وحشی بافقی. به کوشش پرویز بابایی. انتشارات نگاه. ص 160.

19ـ دیوان ابن‌یمین. به تصحیح حسینعلی باستان راد. ص39.

20ـ سعدی. کلیات چاپ فروغی. ص 682.

21ـ نقل از کتاب گنج وحدت گردآورنده سیداحمد بهشتی شیرازی با مقدمه دکتر حسین‌ الهی قمشه‌ای. ص635.

22- سیالکوب یکی از شهرهای قدیم پنجاب پاکستان است. درقدیم آن را سل‌کوت می‌گفتند که زادگاه علامه اقبال بوده است.

* استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران

برگرفته از روزنامه اطلاعات

دکتر غلامرضا ستوده

" بیا که صاف شود این هوای بارانی "

والپیپر دشت گل های شقایق  poppy wallpaper

طلوع می‌کند آن آفتاب پنهانی

ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی


دوباره پلک دلم می‌پرد نشانه ی چیست؟
شنیده ام که می‌آید کسی به مهمانی


کسی که سبزتر است از هزار بار بهار
کسی شگفت کسی آن چنان‌که می‌دانی


کسی که نقطه ی آغاز هرچه پرواز است
تویی که در سفر عشق خط پایانی


تویی بهانه ی آن ابرها که می‌گریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی


تو از حوالی اقلیم هرکجا آباد
بیا که می‌رود این شهر رو به ویرانی


کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی

" دکتر قیصرامین پور "

" میلاد امام زین العابدین سجاد ( ع ) مبارک بادا "

عکس گل مریم

سجاده ایم پهن برای دعا شدیم                                              

 سائل به همنشین شدن اولیاء شدیم

تاثیر کرد خصلت خوبان به روی ما

از یمن سجده های سحر با خدا شدیم

از دستباف بودنمان خیر دیده ایم

پا خورده ایم و از شرفش پربها شدیم

هرنخ ز ما مطهر انفاس دلبر است

با این حساب هم نفس کبریا شدیم

" ولادت علی اکبر مبارک بادا "

                                      

   http://s4.picofile.com/file/7892141284/Beautiful_Flowers.jpg

آنان که عابدند به وقت اذان خوشند

آنان که زاهدند به یک تکه نان خوشند

از هر دو تا نگار یکی ناز می کند

عشاق روزگار یکی در میان خوشند

نانی که می پزند به همسایه می رسد

این خانواده با خوشی دیگران خوشند

این سفره دارها که شدم میهمان شان

بعد از بیا، برو ست، ولی با بمان خوشند

ما می خوریم و اهل کرم شکر می کنند

ما می خوریم و اهل کرم شکر می کنند

علی اکبرلطیفیان

" به یاد خونین بالان عاشق ( شهدای خونین شهر ) "

        به یادت ............

***********************************

مگر من ستاره ایی شوم و به آسمان دل عاشقان خدا

پر کشم ؛

مگر من ماه تابان گل های پرپرشده دشت شقایق گردم و

به آسمان پرکشم ،

تمامی دشت آلاله ها را روشن کنم

تا ببینی که چگونه لاله هادر نخلستان ها و کوهساران

نماز آخر عشق را خواندند و رفتند 

تا فلق غوغایی به پا بود :

ملائکه همه صف در صف از عرش تا مهد پلکانی از

گل های سپید ساخته بودند تا به استقبال لاله های

خونین بال روند 

تو کجا بودی تا قدرت عرصه اقلیم عشق را ببینی

من همیشه تا بوده و هستم به گستره ی همه ی

تاریخ : خاک پای آلاله های دشت جنونم  

به یادت در دشت جنون گشتم

با پایت در دشت آلاله ها

گام می نهم

به یادت دانه های مراورید ذکرت را

به تبرک به عرش بردم

همه کروبیان برای دیدارت می شتابند

به یادت با دستان پرپر شده

با پاهای به جامانده

با تن های بی سرت

وضویی ساختم عاشقانه

و در مسلخگاه ؛ عاشواریی دگر ساختم

ملائکه از عرش به مهد فرود آیند

و از گل وجودت

تسبیحیی سازند برای یادت

دردانه رب

در کوی هجر یادت

تمامی دشت ها را شقایق خواهم کاشت

تو در تمامی کوی و برزن های عاشقی

همه را به طواف وا داشتی

به یادت تمامی عمر

بوی کرب به همره خواهم داشت

به یادت ...............

 

******************************************************************************

شعری از رویاپوراحمدگربندی ؛ یکشنبه 1394/3/3 ؛ ساعت 06:55 صبح

" به مناسبت آزاد سازی خرمشهر "


" تقدیم به سالار شهدا ثارالله (ع) و تمامی شهدا "

" به یاد حماسه آزاد سازی خرمشهر "






















































































                                      شهر من خونین شهر

 
شهر من، ای شهر پیکر سوخته!باغ و بستانت سراسر سوخته
  
با سموم بادها بر دامنتبید بندهای تناور سوخته
  
خاطرات سبز تو دیریست دیربا شقاقی های پرپر سوخته
  
روی دشت سینه خونین توسرو پژمرده، صنوبر سوخته
  
زنبق و یاس و گل و نسرین تودر هجوم باد صرصر سوخته
  
ایستاده بر فراز شانه اتنخل قد افراشته سر سوخته
  
در کنارت مادر از داغ پسر خواهر از داغ برادر سوخته
  
در دل و در سینه و پهلوی تو دشنه و شمشیر و خنجر سوخته
  
از فراق سینه سرخان شهید اشک در چشم کبوتر سوخته
  
نغمه هایت در گلو خشکیده است مثل پروازی که در پر سوخته
  
نی شگفت از غصه ات در آسمانگز هزاران مهر و اختر سوخته
  
غم مخور ای قهرمان شهر نجیب!دشمنان را می به ساغر سوخته
  
قهرمانان تو جاویدان شدنددشمنت با قهر داور سوخته
  
سبز می گردی در آغوش بهاراین بهارستان پیکر سوخته!
  

                                                                                              سیمین دخت وحیدی

قسم حضرت عباس در زبان‌ها جاری؛ اما منش ایشان...

           


       

حجت الاسلام مهدی بهرامی،محقق و پژوهشگر حوزه ودانشگاه در نوشتاری به مناسبت ولادت قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس(ع) وبا عنوان« قسم حضرت عباس (ع) در زبان‌ها جاریست اما منش ایشان مورد غفلت قرار گرفته است»

آورده است :  

«السلام علی ابی الفضل العباس المواسی اخاه بنفسه; سلام بر ابوالفضل العباس که با جان خویش با برادر همدردی [و برای او فداکاری] نمود.» این نحوه سلام کردن و ادای احترام امام زمان (عج) به حضرت عباس در زیارت ناحیه مقدسه است. در زیارتنامه‌ای که از امام صادق (ع) منقول است نیز آمده است «اشهد لقد نصحت لله ولرسوله ولاخیک فنعم الاخ المواسی; شهادت می‌دهم که تو برای خدا و رسولش و برادرت خیرخواهی نمودی، پس تو چه نیکو برادر فداکار بودی.» و حضرت سجاد نیز در توصیف عمویش عباس می‌فرماید: «رحم الله عمی العباس فلقد آثر وابلی وفدی اخاه بنفسه حتی قطعت یداه; خداوند رحمت کند عمویم عباس را که حقیقتاً ایثار و جانبازی نمود و جانش را فدای برادر نمود تا آنجا که دست‌هایش قطع شد.»
 

اگر چه نام عباس (ع) را همواره در کنار نام امام حسین (ع) می‌بینیم و او را با عنوان قمر بنی هاشم می‌شناسیم اما باید باور کنیم که تمام آنچه که در مورد حضرت عباس در کتاب روایی و تاریخی موجود است بسیار محدود است و هر آنچه که از ایشان نقل شده است در یک محدوده خاص است. درست است که نحوه سلام امام زمان در زیارت ناحیه مقدسه نشان از احترام بالای این حضرت (ع) به حضرت عباس دارد و یا اینکه مضمون زیارت‌نامه‌ای که از امام صادق (ع) در مورد حضرت عباس نقل شده است وجهی دیگر از احترام و ارزش ائمه معصومین نسبت حضرت عباس است. اما بیان این زیارت‌نامه‌ها‌ در تشریح مقام حضرت عباس (ع) می‌تواند گواه این باشد که به جز این نقل‌ها، نقل دیگری در متون شیعی در مورد حضرت عباس وجود ندارد که برای تبیین جایگاه و ارزش ایشان و همچنین بیان سجایای اخلاقی و منش آن حضرت ما از زیارت‌نامه‌های مأثور در موردشان استفاده می‌کنیم و همانطور که بیان کردم هر آنچه در مورد ایشان وجود دارد بسیار محدود است. لذا طبیعتاً شناخت ما نسبت به زندگی حضرت عباس قبل از عاشورا شناخت بسیار محدودی است.

  
در حقیقت می‌توان گفت آنچه ما در مورد حضرت عباس برای ما شناخته شده است با واقعه عاشورا عجین می باشد و هر آنچه از ایشان به عنوان فضائل و کرامات اخلاقی بیان می‌شود مربوط به اتفاقاتی است که در صحرای کربلا افتاده است. برای نمونه وقتی به کتاب تاریخ طبری که یکی از مفصل‌ترین کتاب‌‌های تاریخی اسلام است مراجعه می‌کنیم نام حضرت عباس را فقط در وقایع سال 61 هجری قمری یعنی وقایع عاشورا مشاهده می‌کنیم. کتاب اخبار الطوال نیز از دیگر کتب تاریخی اسلام است که باز هم نام حضرت را فقط در جریان واقعه کربلا مشاهده می‌کنیم. کتاب تاریخ الفی، الحبیب السیر از دیگر کتب تاریخی هستند که از حضرت عباس فقط در جریان صحنه کربلا یاد شده است. کتاب تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران‏ از جمله دیگر کتبی است که با وجود اینکه از حضرت عباس زیاد نام برده است اما همه این یاد‌ها و بیان اسم ایشان در اتفاقات کربلا و یا بعد از کربلا می‌باشد. طبیعی است که وقتی نام ایشان در جریان صحنه کربلا برده شده است همه آنچه از ایشان در این کتب مطرح شده است حول محور وقایع کربلا و عاشورا باشد و مطلبی در مورد زندگی و دیگر خصوصیات ایشان تا قبل از عاشورا و کربلا نقل نشده باشد.
  

این روند را در کتاب‌های روایی نیز که به عنوان مستند‌ترین کتاب‌های تاریخی شیعه مطرح هستند می‌توان پیگیری کرد. به عبارت دیگر در بیشتر کتاب‌های روایی نیز آنچه از حضرت عباس منقول شده است به روایات معدودی از امام سجاد (ع) و امام صادق (ع) و همچنین زیارت‌نامه ایشان بسنده شده است. اگر چه احصاء کامل کتاب‌های روایی ممکن نیست اما به هر حال زمانی که در مهمترین‌کتاب‌های روایی شیعه مانند بحار الانوار که در آن روایات زیادی به زندگی ائمه اختصاص داده شده است و مرحوم علامه مجلسی تلاش کرده است تمام روایت‌های شیعی موجود در آن زمان را جمع آوری کند باب بسیار کوچکی در مورد حضرت عباس وجود دارد طبیعی است که در دیگر کتب روایی شیعه نیز این روند وجود داشته باشد. هیچ بعید نیست بسیاری از مطالبی که برخی مداحان در جریان ولادت حضرت عباس و دیگر صحنه‌های زندگی ایشان نقل می‌کنند یا مستند نباشد و یا حداقل سندی محکم برای آن وجود نداشته باشد.
  

اما به هر حال همان حضور کوتاه در جریان صحرای کربلا آنچنان تأثیر گذار بوده است که شیعیان بعد از حدود 1400 سال از گذشتن واقعه کربلا هر زمان که نام حسین (ع) را می‌برند نام حضرت عباس (ع) نیز در کنار نام ایشان یاد می‌شود. حضور پر رنگ ایشان که سرشار از عقلانیت و عاطفه برادری است این حضور کم رنگ در تاریخ و روایات را جبران کرده است به نحوی که هر ساله یک روز از روزهای سال به یاد فداکاری‌ و ایثار ایشان در واقعه عاشورا نامگذاری شده است و این امر باعث شده است که فراوانی استفاده از نام ایشان در میان مردم زیاد باشد. شاید نمود این فراوانی این باشد که مردم در بسیاری از مواقع علاوه بر اینکه از ایشان مدد و کمک می‌خواهند برای ادای قسم‌های روزمره زندگی خود از نام ایشان استفاده می‌کنند. تاسی و تاکید شیعیان به ایشان در حدی بوده است که پیروان دیگر ادیان نیز حضرت عباس را بیشتر ب‌شناسند و حتی آن‌ها نیز مانند شیعیان به ایشان برای رفع نیازهای خود متمسک ‌شوند.

 در گذشته نام حضرت عباس با شجاعت، جوانمردی، فداکاری و ایثارش در راه ولایت زنده بود. یعنی مردم عملاً به نام حضرت عباس احترام می‌گذاشتند و منش و رویه حضرت عباس را در زندگی روزمره خود به کار می‌بستند. در حقیقت می‌توان گفت یکی از دلایلی که نام حضرت هنوز که هنوز است بر سر زبان‌ها مانده است و به صورت یک فرهنگ عمومی در میان مردم جا افتاده است حضور عملی منش و سیره حضرت عباس در زندگی مردم بوده است چیزی که در دنیای امروز بسیار کمتر مشاهده می‌شود.

  
متاسفانه دنیای مدرن باعث شده است که نام کسانی چون حضرت عباس (ع) که همواره وجهه‌ عملی سیره و اخلاقشان حضور مستدام و زنده در جریان زندگی مردم داشته است کم رنگ شود و مردم به جای تاسی به سیره ایشان فقط از ذکر نام ایشان بر زبان استفاده کنند و کمتر توجهی به آنچه که حضرت عباس (ع) را حضرت عباس (ع) کرده است داشته باشند. به عبارت دیگر نامی که باید همواره یاد آور شجاعت و جوانمردی باشد و به عنوانی تذکاری برای انسان مطرح باشد امری ساده و خالی از روح شده است. اما به هر حال هنوز هم نام و یاد حضرت عباس (ع) در جامعه بسیار تاثیر گذار است و خاطره عامه مردم ایشان به عنوان اسوه شجاعت، ایثار و فداکاری می‌داند.
  
اما آنچه که بیش از همه چیز در خصوص حضرت عباس (ع) و دیگر ائمه در عصر حاضر حائز اهمیت است بستر سازی برای اجرای منش و سیره آنهاست چرا که جامعه ما که در دوران گذار به سر می برد و تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی را بسیار پرشتاب پشت سر می‌گذارد بیشتر به منش حضرت عباس (ع) و سایر ائمه نیاز دارد و برای اینکه جامعه‌ای اخلاقی و شیعی به معنای حقیقی کلمه محقق شود باید به منش آن حضرت تاسی شود هر چند ذکر و یاد آن حضرت نیز برای جامعه برکاتی دارد اما تاسی به سیره عملی ایشان می تواند برکات مضاعفی برای جامعه شیعی داشته باشند.

" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال "

کد مطلب: 109134 

           

تاریخ انتشار: 1 خرداد 1394 ساعت 21:33