کسی که روی جانب خدا دارد باید سکوت را شعار خود قرار دهد ، مگر
به قدر احتیاج ؛ زیرا بیشتر لغزش ها ، از زبان است .
آیت الله پهلوانی ( ره )
امام علی(ع) میفرماید: در این روزگاران مردم چهار گروهند:
1- گروهی اگر دست به فساد نمیزنند، برای این است که روحشان ناتوان، و
شمشیرشان کند و امکانات مالی را در اختیار ندارند.
2- گروه دیگر، آنان که شمشیر کشیده، و شر و فسادشان را آشکار کردهاند، لشکرهای
پیاده و سواره خود را گردآورده، و خود آماده کشتار دیگرانند. دین را برای بدست
آوردن مال دنیا تباه کردند که یا رئیس و فرمانده گروهی شوند، یا به منبری فرا رفته و
خطبه بخوانند. چه بدتجارتی که دنیا را بهای جان خود بدانی، و با آنچه که در نزد
خداست معاوضه نمایی.
3- گروهی دیگر، با اعمال آخرت، دنیا را میطلبند، و با اعمال دنیا در پی کسب مقامهای
معنوی آخرت نیستند، خود را کوچک و متواضع جلوه میدهند. گامها را ریاکارانه و
کوتاه برمیدارند. دامن خود را جمع کرده، خود را همانند مؤمنان واقعی میآرایند، و
پوشش الهی را وسیله نفاق و دورویی و دنیاطلبی خود قرار میدهند.
4- و برخی دیگر، باپستی و ذلت و فقدان امکانات، از به دست آوردن قدرت محروم
ماندهاند که خود را به زیور قناعت آراسته، و لباس زاهدان را پوشیدهاند. اینان هرگز
در هیچ زمانی از شب و روز، از زاهدان راستین نبودهاند.(1)
____________________
1- نهجالبلاغه- خطبه 32
هرکس صبح یک بار آیت الکرسی بخوانید یک فوج از ملائکه می آیند و شما
را تا شب حفظ می کنند .
و اگر سه بار بخوانید ، خطاب می شود ملائک کنار بروید من خودم تا شب
حافظ این بنده ام هستم .
اگر 12 بار آیت الکرسی بخوانید جهت گرفتن حاجت مجرب است و
رد خورد ندارد .
قالالامام علی(ع):
«الحاسد یفرح بالشرور، و یغتم بالسرور»
امام علی(ع) فرمود:
حسود از شرور و بدیها خوشحال میشود، و از خوشحالیها غمگین و
ناراحت میگردد. (1)
_____________________
1- غررالحکم، ص 301، باب یعض علائم الحسد
جهاندیده کشاورزی بدشتی
بعمری داشتی زرعی و کشتی
بوقت غله، خرمن توده کردی
دل از تیمار کار آسوده کردی
ستمها میکشید از باد و از خاک
که تا از کاه میشد گندمش پاک
جفا از آب و گل میدید بسیار
که تا یک روز می انباشت انبار
سخنها داشت با هر خاک و بادی
بهنگام شیاری و حصاری
سحرگاهی هوا شد سرد زانسان
که از سرما بخود لرزید دهقان
پدید آورد خاشاکی و خاری
شکست از تاک پیری شاخساری
نهاد آن هیمه را نزدیک خرمن
فروزینه زد، آتش کرد روشن
چو آتش دود کرد و شعله سر داد
بناگه طائری آواز در داد
که ای برداشته سود از یکی شصت
درین خرمن مرا هم حاصلی هست
نشاید کآتش اینجا برفروزی
مبادا خانمانی را بسوزی
بسوزد گر کسی این آشیانرا
چنان دانم که میسوزد جهان را
اگر برقی بما زین آذر افتد
حساب ما برون زین دفتر افتد
بسی جستم بشوق از حلقه و بند
که خواهم داشت روزی مرغکی چند
هنوز آن ساعت فرخنده دور است
هنوز این لانه بی بانگ سرور است
ترا زین شاخ آنکو داد باری
مرا آموخت شوق انتظاری
بهر گامی که پوئی کامجوئیست
نهفته، هر دلی را آرزوئیست
توانی بخش، جان ناتوان را
که بیم ناتوانیهاست جان را
کبوتر بچهای با شوق پرواز
بجرئت کرد روزی بال و پر باز
پرید از شاخکی بر شاخساری
گذشت از بامکی بر جو کناری
نمودش بسکه دور آن راه نزدیک
شدش گیتی به پیش چشم تاریک
ز وحشت سست شد بر جای ناگاه
ز رنج خستگی درماند در راه
گه از اندیشه بر هر سو نظر کرد
گه از تشویش سر در زیر پر کرد
نه فکرش با قضا دمساز گشتن
نهاش نیروی زان ره بازگشتن
نه گفتی کان حوادث را چه نامست
نه راه لانه دانستی کدامست
نه چون هر شب حدیث آب و دانی
نه از خواب خوشی نام و نشانی
فتاد از پای و کرد از عجز فریاد
ز شاخی مادرش آواز در داد
کزینسان است رسم خودپسندی
چنین افتند مستان از بلندی
بدن خردی نیاید از تو کاری
به پشت عقل باید بردباری
ترا پرواز بس زودست و دشوار
ز نو کاران که خواهد کار بسیار
بیاموزندت این جرئت مه و سال
همت نیرو فزایند، هم پر و بال
هنوزت دل ضعیف و جثه خرد است
هنوز از چرخ، بیم دستبرد است
هنوزت نیست پای برزن و بام
هنوزت نوبت خواب است و آرام
هنوزت انده بند و قفس نیست
بجز بازیچه، طفلان را هوس نیست
نگردد پخته کس با فکر خامی
نپوید راه هستی را به گامی
ترا توش هنر میباید اندوخت
حدیث زندگی میباید آموخت
بباید هر دو پا محکم نهادن
از آن پس، فکر بر پای ایستادن
پریدن بی پر تدبیر، مستی است
جهان را گه بلندی، گاه پستی است
به پستی در، دچار گیر و داریم
ببالا، چنگ شاهین را شکاریم
من اینجا چون نگهبانم و تو چون گنج
ترا آسودگی باید، مرا رنج
تو هم روزی روی زین خانه بیرون
ببینی سحربازیهای گردون
از این آرامگه وقتی کنی یاد
که آبش برده خاک و باد بنیاد
نهای تا زاشیان امن دلتنگ
نه از چوبت گزند آید، نه از سنگ
مرا در دامها بسیار بستند
ز بالم کودکان پرها شکستند
گه از دیوار سنگ آمد گه از در
گهم سرپنجه خونین شد گهی سر
نگشت آسایشم یک لحظه دمساز
گهی از گربه ترسیدم، گه از باز
هجوم فتنههای آسمانی
مرا آموخت علم زندگانی
نگردد شاخک بی بن برومند
ز تو سعی و عمل باید، ز من پند
پیامبر اکرم (ص) فرمود که خداوند به موسیبنعمران (ع) فرمود: (ای موسی!) به مردم
نسبت به آنچه از فضلم به آنها دادهام حسودی مکن و چشم به آن ندوز و آن را در دل
پیگیری نکن، زیرا حسود نسبت به نعمتهای من (که به بندگان دادهام) خشمگین است
و مخالف تقسیمی است که در میان بندگانم قسمت کردهام و کسی که چنین باشد نه من
از اویم و نه او از من است. (1)
به مردی افتاد که در سایه عرش الهی قرار داشت، عرض کرد: خداوندا این کیست که عرش
تو بر سر او سایه افکنده است؟! خداوند فرمود: ای موسی! این از کسانی است که نسبت
به مردم در برابر آنچه خداوند از فضلش به آنها ارزانی داشته، حسد نورزیده است. (2)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- اصول کافی، ج 2، ص 307
2- بحارالانوار، ج 70، ص 275
از حضرت زکریا(ع) نقل شده که خدای تبارک و تعالی (در حدیث قدسی) فرمود: الحاسد
عدو لنعمتی متسخط لقضایی، غیرراض لقسمتی التی قسمت بین عبادی»
حسود دشمن نعمت من است (که به بندگانم میدهم) و بر تقدیر و فرمان من غضبناک
است، و از روزی که بین بندگانم تقسیم نمودهام ناراضی است. (1)
ــــــــــــــــــــــــــ
1- جامع السعادات، ج 2، ص 202
سنگینی حضور تو خم کرد قامتم
مشغول چشمهای تو یعنی عبادتم
از پشت این سکوت نفسگیر سالهاست
در چشمهات خیمهزدن گشته عادتم
تنها به این دلیل دلم را شکستهام
تا با خبر شوی و بیایی عیادتم
از این همه شمارش معکوس لحظهها
خسته شدهست عقربه گیج ساعتم
میخواهی از حصار نگاهت رها شوم
آخر برای چه؟ نکند بی لیاقتم
ای بغض دست و پنجه نکن نرم با دلم
بگذار قطره قطره شود خیس صورتم
زهرا بیدکی
سلام ای شهر من ای گریهزار گم شده در مه
نمیبینی مرا با کولهبار گم شده در مه
دلم تنگ است از این دنیا و میگریم مگر یابم
تو را ای همدم تنها، سه تار گم شده در مه
شب است و خیبر است و ازدحام تیغ مرحبها
کجایی آی آی ای ذوالفقار گم شده در مه
پس از چشم انتظاریهای بسیار آمدی اما
سرت کو با توام هان ای بهار گم شده در مه
و من میراثدار هیبت بابا و پامیرم
بسویم باز گرد ای اعتبار گم شده در مه
به سوی جاده سرخ افق هر صبح میبینم
که میآید پگاهی آن سوار گم شده در مه
سید رضا محمدی
شرط دیدن امام زمان ( عج )
کنترل چشم است .
من این کد را به شما بدهم که هر کس که بخواهدبه آقا نزدیک شود ، اولین
راهش کنترل چشم است .
چشم گناه بین ، امام زمان بین نمی شود ، جه کسی می گوید آقارا
نمی شود دید ؟
پس چشمت را کنترل کن .