اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

خاطرات آزادگان ( 8 ) :


                    سرمای کشنده ی تکریت

7

 

میانگین سن بچه‌های اردوگاه هفده تا بیست سال بود، اما همه چهره‌ها تکیده

و شکسته. جوان هفده ساله، گویی پیرمردی است هشتاد ساله.

صبح که از آسایشگاه بیرون می‌زدیم، در حیاط هواخوری کسی حق نداشت پا

به آفتاب بگذارد. در زمستان، آفتاب و در تابستان، سایه ممنوع بود.

باید تمام روز را در کنار دیوارهای بلند، زیر سایه سرد قدم می‌زدیم. روزها در

حیاط هواخوری، همه دور هم جمع می‌شدیم و چنان به‌ هم می‌چسبیدیم

که سرمای کشنده تکریت، درون‌مان نفوذ نکند.

آن‌هایی که بیمار و کم‌توان بودند را زیر پر و بال خود می‌گرفتیم. بیمارترها

را وسط دایره قرار می‌دادیم و مرتب خودمان را تکان می‌دادیم که بیش‌تر

گرم‌مان شود.

هر روز بیش از چهار ساعت را به ‌این‌صورت در حیاط هواخوری، سیر

می‌کردیم. این‌طور برای چند ساعتی بدن‌ها انرژی می‌گرفت و داغ می‌شد تا

بتوانیم سرمای داخل آسایشگاه را تحمل کنیم.

آسایشگاهی که شصت نفر ظرفیت داشت، صد‌و‌هشتاد تا دویست اسیر را

در خود جا داده بود. سهم هر نفر پنجاه سانتی‌متر مربع، یا دو تا موزائیک بود.

وقتی به پهلو دراز می‌کشیدی، نفرکناری باید برعکس تو می‌خوابید؛ یعنی

پاها سمت سر می‌افتاد. اگر این‌طور نمی‌خوابیدیم، همان یک‌ذره جا هم

نصیب‌مان نمی‌شد.

چند نفری هم باید ایستاده و تکیه به دیوار می‌خوابیدند. کم‌غذایی و

شکنجه، شانه‌های عریض را شکسته و کوچک و اندام‌ها را نحیف کرده بود.

این خود اقبال بلندی بود که فضای بیش‌تری داشته باشیم.

از بوی‌ ترشح زخم‌ها، تهوع، بوی بد استخر‌های دستشویی که مجاور

پنجره‌ها بود، حالت تهوع می‌گرفتیم.

صبح یک روز سرد زمستانی، یک سرباز عراقی به مسئول آسایشگاه

سه عدد تیغ داد و گفت: من یک ساعت دیگر برمی‌گردم؛ باید در این یک

ساعت، همه صور‌ت‌شان را تراشیده باشند. صد‌و‌پنجاه نفر باید با

سه عدد تیغ صورت‌شان را بتراشند؟! یک نفر که دست‌های قوی داشت

و بچه‌ها به او لقب تیغ‌تراش داده بودند، صورت‌ها را می‌زد.

اول نوبت آن‌هایی بود که ریش بلندتری داشتند. مثل یک قصابی که

همیشه کف آن خون پاشیده باشند، کف آسایشگاه همیشه وقت

صورت‌تراشی خونابه بود.

فقط چند نفر اول صورتشان را راحت می‌زدند و بقیه باید رنج تیغ‌های

کُند‌شده را تحمل می‌کردند. تمام صورت‌ها، سرخ و خونی می‌شد و

تیغ به‌شدت صورت را می‌خراشید.

یک اسیر بلندقامت با چهره بور در آسایشگاه ما بود. موهای صورتش

خیلی دیده نمی‌شد. صورتش بور بود و از دور، این‌طور به‌نظر می‌رسید

که انگار ریش ندارد. فکر می‌کرد، عراقی‌ها که برای بازرسی می‌آیند،

متوجه نمی‌شوند.

سرباز عراقی که وارد آسایشگاه شد، همه را برانداز کرد و یک مرتبه با

انگشت به همان اسیر بور اشاره کرد و گفت: تعال تعال لنا.

اول صبح، در‌ اوج سرمای زمستان، همه را از آسایشگاه بیرون کشیدند.

یک استخر وسط محوطه بود، برای شنای تابستان خودشان که آبش هم

دیگر یخ بسته بود.

آن اسیر را پرت کردند توی آب یخ‌زده استخر. بنده خدا در آب یخ‌زده دست‌وپا

می‌زد و فریاد می‌کشید. اشک‌مان جاری شده بود. خدایا این نامرد‌ها با ما

چه می‌کنند؟!

کم‌کم صدایش خاموش شد و رفت زیر آب و یخ زد. شد مثل نعش ماهی

مرده روی آب. وقتی بیرونش آوردند، تمام ماهیچه‌ها و بدنش منجمد شده

بود. بردندش به درمانگاه و توی وان آب گرم گذاشتند تا کم‌کم یخش باز شد.

بعد که برش گرداندیم به آسایشگاه، بیمار شد.

بی‌رمق و بی‌حس شده بود و تا مدتی نمی‌توانست از جایش بلند شود.

نویسنده : غلامعلی نسائی

سایت سجاد

 

" لزوم اطاعت‌پذیری از اوامر الهی " :

 

یابن آدم! «اطعنی فیما امرتک، و لا تعلمنی ما یصلحک»
خدای متعادل در حدیث قدسی می‌فرماید:
ای فرزند آدم! اطاعت کن مرا در آنچه که به تو فرمان داده‌ام و به من نیاموزید
آنچه را که مصلحت شما است که به آن داناترم.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سخن خدا (کلیات احادیث قدسی)، آیت‌الله سیدحسن شیرازی، ص 192

" جاذبه اخلاقی پیامبر(ص) "

 

عدی بن حاتم طایی مسیحی بود. از شام خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد.
می‌گوید دو مطلب از پیامبر(ص) دیدم که جذبه اسلام را در دل من ایجاد کرد.
یکی ساده‌زیستی پیامبر(ص) بود و دیگر اینکه همراه پیامبر(ص) در حال حرکت بودم که
پیرزنی رسید و بیش از یک ساعت ایشان را معطل کرد و او با تبسم و آرامش پاسخ آن پیرزن
را داد، تا جایی که من از آن همه حوصله و صبر خسته شدم.
اما آن حضرت با کمال طمأنینه و سعه صدر با آن پیرزن گفت‌وگو می‌کرد. این را که دیدم دریافتم
که آن حالت، عادی نیست.
ریاست یک رئیس او را نمی‌گذارد که این قدر سعه صدر داشته باشد. مخصوصا اگر دروغ و
متقلب باشد، آن تقلب و دورویی‌اش نمی‌گذارد این قدر حوصله به خرج دهد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- حسین مظاهری، اخلاق در اداره، ص 16
 

خاطرات آزادگان ( 7 ) :

فرار از اردوگاه با خودروی عراقی

در  گوشه‌ای نشستیم و نقشه‌ای طرح کردیم، قرار شد در تاریکی شب، یکی از  خودروهای

عراقی را که در هر سو دیده می‌شدند، سرقت کنیم و با آن تحت عنوان  منافق از دژبانی

خارج شویم.

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)،اسارت یادآور  سختی‌ها و مرارت‌های

بسیاری در دوران دفاع مقدس است که بعضی از رزمندگان  توانستند با زیرکی خود را از دست

نیروهای بعثی آزادسازند. مطلب زیر یکی از  این روایت‌ها  را بازگو می کند.

شب هنگام، گرسنه و نگران دور هم جمع شده بودیم. اندرمانی پیش من آمد و  گفت: «نباید خودمون رو گول بزنیم. با این اوصاف نمیشه به فردا امیدوار شد.  مرگ یه بار، شیون هم یه بار چون از مرز خیلی دور نیستیم، هنوز میشه از  اینجا خارج شیم. اگه ما رو به نقطه دوری ببری، دیگه باید خواب ایران‌رو  ببینیم.

چند نفریم که تصمیم گرفتیم از اینجا فرار کنیم؛ چون دیگه صبرمو تموم شده.  دوست داریم با توجه به شناختی که از منطقه داری، ما رو همراهی کنی. راستش  رو بخوای، بیشتر دوستان روحیه خوبی ندارن با ما راهی بشن.»

آنان سه نفر از تکاوران زبده بودند و دوست داشتند با آنان همراه شوم.  خیلی با هم صحبت کردیم. از هر چیزی سؤال می‌کردم، جواب قانع‌کننده‌ای  می‌دادند. آنان از گوشه سوله که پیش ساخته بود، محلی را با سختی باز کرده  بودند که در صورت بلند کردن آن قسمت، می‌شد در شب به بیرون راه یافت و از  آنجا دور شد؛ بنابراین در جوابشان گفتم:

-  من مجروحم. شاید نتونم شما رو همراهی کنم.

- زحمت هنوز خطرساز نشده؛ از طرفی، منطقه مملو از نیروهای مختلف عراقی و  منافقینه و نظارت خوبی نیست و ما می‌تونیم از این فرصت استفاده کنیم تا  ببینیم تو بیرون چی پیش میاد.

چون خسته بودم و بیرون را خوب بررسی نکرده بودم، تصمیم گرفتم کار را به  فردا موکول کنیم تا من هم اوضاع را بررسی کنم. در روی سنگ فرش سوله دراز  کشیدم و خسته و مجروح با افکار پریشان به خواب رفتم.

صبح با تیراندازی و درگیری مجدد از خواب بیدار شدم. عراقی‌ها با اسرای  سوله مجاور درگیر شده بودند. هوای سوله‌‌ها بسیار بد بود  نمی‌توانستیم نفس  بکشیم. اسرا با فریادهای گوش‌خراش به درها حمله‌ور شدند و از بیرون هم  عراقی‌ها تیراندازی می‌کردند تا درها شکسته نشود که در نهایت با فشار چند  صدنفری، درهای بزرگ از جا کنده شدند و همه بیرون رفتیم.

عراقی‌ها نظارت خوبی بر اوضاع نداشتند و از ما می‌ترسیدند. وقتی بیرون  آمدیم، به سیم‌های خاردار اطراف نگاه کردیم. اطراف اردوگاه نخلستان و  علفزار بود که در صورت خروج از اردوگاه، نگهبانان نمی‌توانستند ما را  ببینند. دوستان حساب همه چیز را کرده بودند کافی بود یک حرکت شجاعانه انجام  دهیم تا از آن مکان جهنمی دور شویم؛ با این اوصاف، من هم قبول کردم تا  همان شب از اردوگاه فرار کنیم.

آن روز موفق شده بودم مقداری آب بخورم. جای زخمم چرک کرده بود که ناراحتی  و فشار روحی این مکان، مانع از احساس درد می شد. بازو و سینه‌‌ام به طور  کامل خونی بود. عراقی‌‌ها به مجروحین توجه نداشتند و تعداد زیادی مجروح در  گوشه‌ای افتاده بودند؛ حتی یک نفر هم در اثر خونریزی شدید، شهید شده بود که  اسرا با کارتن روی او را پوشانده بودند.

مقداری گچ  از دیوار جدا کردم و پس از اینکه آن را به صورت پودر در  آوردم، روی چرک‌ها و محل خونریزی ریختم.  آن شب نمی‌توانستم بخوابم. در این  فکر بودم که آیا موفق خواهیم شد؟ آیا با این زخم‌ها می‌توانم با بقیه  همراه شوم؟ و بسیاری مسائل دیگر.

پاسی از نیمه شب گذشته بود که همدیگر را بیدار کردیم و با سختی فراوان و  بدون اینکه کسی متوجه خروج ما شود، به گوشه سوله رفتیم و از سوراخ سوله  خارج شدیم. تعدادی از اسرا فکر می‌کردند برای رفع حاجت خارج می‌شویم و به  همین دلیل کنجکاوی خاصی نمی‌کردند. نگهبان در آن موقع از شب، خواب‌آلود  بود. اطراف سیم خاردار مملو از جعبه، قوطی و اجسام دیگر بود و ما به نوبت  از پشت آنها خود را به سیم خاردار رساندیم. لحظات سختی بود و احساس خطر  می‌کردیم؛ چون اسلحه نداشتیم تا از خود دفاع کنیم. از طرفی نمی‌دانستیم که  بین سیم خاردارها مین‌گذاری شده است یا خیر.

البته لازم به ذکر است که نیروهای عراق در این محل بسیار کم بود و بیشتر  نیروها به داخل ایران ستون‌کشی کرده بودند. هر از گاهی به وسیله نورافکن  یکی از نفربرها، اطراف سوله‌ها و محوطه روشن می‌شد. یکی از دوستان با از  خود گذشتگی داوطلبانه خواست ابتدا او از سیم خاردار پادگان خارج شود تا اگر  مین‌گذاری نشده بود، ما هم از آن نقطه خارج شویم. شانس با ما یار بود و  مینی در آنجا وجود نداشت. با کمترین  سروصدا از سیم خاردار عبور کردیم.  درحین عبور، به دلیل جراحت و کندی در جابه‌جا شدن، لباسم گیر کرد و چون  زخمی بودم، نمی‌توانستم رها شوم. اندرمانی خیلی سریع سیم خاردار را کنار زد  و توانستم خارج شوم. تا آنجا که رمق داشتیم، به صورت سینه‌خیز از اردوگاه  دور شدیم.

خیلی خوشحال بودیم که از آن جهنم خارج می‌شویم. درد را احساس نمی‌کردم.  کمی دورتر از جا بلند شدیم و با آخرین سرعت دور شدیم. هرگوشه این شهر کوچک،  تأسیسات نظامی بود و خانه‌ها و سنگرها از هم تشخیص داده نمی‌شدند و همه‌جا  آشفته بود. از دور، آسمان ایران با منور روشن بود که حکایت از عملیات  نظامی داشت. با حسرتی وصف‌ناپذیر به ایران نگاه می‌کردم و آرزو کردم بتوانم  دوباره به وطنم برگردم. سعی ما این بود به هر نحوی که شده، خود را به داخل  مرز ایران برسانیم و اگر هم کشته شدیم، در خاک کشورمان باشیم.

این موضوع بسیار بهتر از این بود که به دست عراقی‌ها ذره‌ ذره کشته شویم.  از اینکه نگهبانان متوجه فرار ما نشده بودند، تا حدودی خیالمان راحت بود و  می‌دانستیم فرصت پیدا خواهیم کرد از آنجا دور شویم؛ فقط مشکل ما چگونگی  خروج از مرز بود.تنها یک گلوگاه وجود داشت که باید از آنجا عبور می‌کردیم؛  چون غیر از این نقطه، همه جا میادین مین بود و امکان خروج از مرز وجود  نداشت. در این فکر بودیم که چگونه می‌توانیم از دژبانی عراقی‌ها در دروازه  شهر سومار عبور کنیم. یکی از دوستان پیشنهاد کرد که از سمت راست دژبانی و  از میان سیم‌های خاردار رد شویم؛ ولی بقیه ترجیح دادند از داخل شهر عبور  کنیم؛ زیرا منافقین هم در شهر رفت و آمد دارند و امکان متوجه شدن عراقی‌ها  بسیار ضعیف بود.

مقداری خرما از زمین جمع کردیم و از رودی که آنجا جاری بود، آب نوشیدیم؛  سپس در گوشه‌ای نشستیم و نقشه‌ای طرح کردیم قرار شد در تاریکی شب، یکی از  خودروهای عراقی را که در هر سو دیده می‌شدند، سرقت کنیم و با آن تحت عنوان  منافق از دژبانی خارج شویم. کمی آن منطقه را گشتیم خطر دیده شدن در آن ساعت  از شب و تشخیص دادن ما کم بود. سرانجام یک خودرو عراقی را نشان کردیم که  کنار خاکریزی متوقف شده بود روشن کردن این خودروها آسان بود. اندرمانی جلو  رفت و با احتیاط کامل در خودرو را باز کرد. دو دقیقه نشد که خودرو را روشن  کرد و به آرامی از آن محل دور شد و کسی هم او را ندید.

وقتی نزدیک آمد، ما هم سوار شدیم و از بیراهه، وارد جاده اصلی شدیم و به  سوی سرنوشتی نامعلوم حرکت کردیم، در آن ساعت از شب، خودروهای نظامی زیادی  در حال رفت و آمد بودند. چند نفر از عراقی‌ها هم ما را دیدند، اما تشخیص  ندادند که ایرانی هستیم. در روی جاده در حال حرکت بودیم که از دور دژبانی  عراقی‌ها نمایان شد. نفس در سینه‌ها حبس شده بود؛ ولی چاره‌ای جز حرکت  نداشتیم. هوا کم‌کم روشن می‌شد و جای درنگ نبود .نمی‌دانستیم چه کار کنیم؛  برگردیم یا ادامه دهیم. اگر درنگ می‌کردیم، عراقی‌ها متوجه می‌شدند.  اندرمانی مستقیم به سوی دژبانی عراقی‌ها حرکت کرد. نفس‌ها در سینه‌ها حبس  شده بود. از سویی اشتیاق پیوستن به نیروهای خودی و برگشتن به وطن‌مان را  داشتیم و از سوی دیگر ترس از شناخته شدن توسط عراقی‌ها.

به مقابل دژبانی رسیدیم. نگهبان ابتدا چیزی از ما نپرسید و با عجله نگاهی  کرد و به عربی گفت: «رو!» اما نمی‌دانم چه چیزی نظرش را جلب کرد که به  عربی سؤالی کرد که یکی از دوستان به فارسی گفت: «المجاهدین ایرانی» و عراقی  سؤالی کرد که هیچ‌کس نتوانست جواب دهد عراقی سپس با دست دستور داد خودرو  را کناری بزنیم و همزمان اسلحه خود را مسلح کرد و به سوی ما نشانه رفت.  اندرمانی کمی فاصله گرفت و عراقی داد و فریاد راه انداخت: «ایرانی!  ایرانی!» و آن‌گاه بود که توجه بقیه هم به ما جلب شد. ما داد زدیم: «رحیم  فرار کن!» و او نیز به پدال گاز فشاری داد که خودرو از جا کنده شد.

ما داد زدیم: «رحیم فرار کن!» و او نیز به پدال گاز فشاری داد که خودرو  از جا کنده شد. عراقی‌ها به سوی ما رگبار بستند؛ ولی ما با سرعت زیادی از  آن نقطه دور شدیم. حتی یک عراقی هم در وسط جاده زیر گرفته شد که شدت ضربه  به حدی بود که چندین متر پرتاب شد و شیشه جلو خودرو هم ترک برداشت. نزدیک  بود فرمان از دست رحیم خارج شود که به هر نحوی بود، خودرو را هدایت کرد و  با سرعت بسیار زیادی فرار کردیم. عراقی‌ها به وسیله چند خودرو ما را تعقیب  می‌کردند و هر از گاهی نیز تیراندازی می‌کردند. دو نفر از دوستان هم پشت  وانت خوابیده بودند تا تیر نخورند. وارد شهر سومار شدیم و از کنار خرابه‌ها  به سرعت پیش می‌رفتیم. با سرعت زیاد دست اندازها و سرعت‌گیرها را طی  می‌کردیم و خودروهای عراقی نیز با سرعتی سرسام‌آور ما را تعقیب می‌کردند.

تصمیم داشتیم بعد از خروج از مرز، کمی دورتر از سومار به جاده‌های خاکی  برویم؛ چون پیش از این دیده بودم عراقی‌ها از ترس کمین به آنجا نمی‌رفتند و  دژبان‌ها دست از تعقیب برمی‌داشتند. لحظات به تندی می‌گذشت و ما نگران  بودیم. چند تیر هم به خودرو اصابت کرد؛ اما کسی زخمی نشد. سراسیمه عقب و  جلو را نگاه می‌کردیم و وضعیت را به رحیم می‌گفتیم و او نیز با سرعتی باور  نکردنی همه دست‌اندازها را رد می‌کرد.  از اینکه دوباره وارد ایران  می‌شدیم، حس خوبی داشتیم و احساس می‌‌کردیم در خاک خودمان جواب آنان را  خواهیم داد که این حس، توان ما را مضاعف می‌کرد. شهر پر از واحدهای نظامی و  ادوات زرهی بود، در اثر سروصداها و تیراندازی، عراقی‌‌های کنار جاده هم  فریاد می‌کشیدند و نیروهای‌شان را تشویق می‌کردند ما را بزنند. همه این  اتفاقات چند دقیقه بیشتر طول نکشید.

فاش نیوز

تصاویر/ محصول عجیب؛ ترکیبی از هندوانه و خیار

از زوایای خاص اگر به تصویر این میوه نگاه کنید احتمالا فکر می کنید یک هندوانه کامل
است اما طعم این میوه بیشتر به خیار شباهت دارد تا هندوانه، و ترشی کمی دارد.
به خاطر همین طعم به آن ها لقب خیارترشی مکزیکی داده اند.

مواد غذایی کمی هستند که هم خیلی خوشمزه باشند هم خیلی زیبا و دوست
داشتنی اما «کیوکاملون» حتما باعث شگفتی شما می شود. این میوه که بومی
مکزیک و آمریکای مرکزی است نوعی خیار مینیاتوری به اندازه تقریبا یک حبه
انگور است.
" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال  "
تصاویر/ محصول عجیب؛ ترکیبی از هندوانه و خیار
تصاویر/ محصول عجیب؛ ترکیبی از هندوانه و خیار
تصاویر/ محصول عجیب؛ ترکیبی از هندوانه و خیار
تصاویر/ محصول عجیب؛ ترکیبی از هندوانه و خیار
تصاویر/ محصول عجیب؛ ترکیبی از هندوانه و خیار
تصاویر/ محصول عجیب؛ ترکیبی از هندوانه و خیار
 
تصاویر/ محصول عجیب؛ ترکیبی از هندوانه و خیار

دلنوشته های زیبا +عکس

            

.             

    

" جام جم "

" خواص میوه‎ها و سبزیجات براساس رنگ‌هایشان " :

    

همگی می دانیم که وارد کردن میوه ها و سبزیجات در رژیم غذایی روزانه، لازم و ضروری
 
می باشد(۵ بار در روز).میوه ها و سبزیجات از مواد غذایی مهمی می باشند که در پیشگیری
 
از بیماریهای قلبی و سکته،کنترل فشار خون،کاهش خطر ابتلا به انواع سرطانها و جلوگیری
 
از ابتلا به انواع بیماریهای چشمی مانند آب سیاه و....موثرند.            
 
تصویر  خواص میوه‎ها و سبزیجات براساس رنگ‌هایشان               

به گزارش جام جم سرا به نقل از آرمان، اما توصیه اخیر بر آن است که برای به دست آوردن حداکثر فایده، مصرف میوه ها وسبزیجات را گسترش داده وتا جایی که امکان دارد از تمامی میوه ها و سبزیجات با رنگها و طعم های مختلف استفاده کنیم. مصرف میوه ها و سبزیجات، سبب تقویت سلامت عمومی بدن شده و به طور طبیعی حاوی ترکیبات مغذی و مفید فراوانی می باشند. دانشمندان با تحقیق بر روی ترکیبات موجود در میوه ها و سبزیجات، به رنگ آنها پی برده اند.


میوه‌ها و سبزیجات قرمز رنگ

میوه ها و سبزیجات قرمز رنگ حاوی ترکیباتی به نام آنتوسیانین و لیکوپن(رنگدانه های طبیعی گیاهی) می باشند که رنگ قرمز آنها در نتیجه همین ترکیبات می باشد.مواد غذایی حاوی لیکوپن مانند گوجه فرنگی و هندوانه حاوی ترکیبات ضد پیری و هم چنین پیشگیری کننده از سرطان مانند سرطان پروستات می باشد. محصولات حاصل از گوجه فرنگی پخته شده مانند رب گوجه فرنگی، سس گوجه فرنگی، آب گوجه فرنگی، سس کچاپ و سوپ گوجه فرنگی حاوی بالاترین میزان لیکوپن قابل جذب می باشند که سریعا توسط بدن جذب می شوند.آنتوسیانین موجود در برخی میوه ها مانند: توت فرنگی، انگور قرمز، گیلاس، تمشک و سیب قرمز یک آنتی اکسیدان قوی می باشد که از سلولها در برابر هر آسیبی جلوگیری می کند.این میوه ها هم چنین خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی را کاهش داده و در کنترل فشار خون موثرند.
تحقیقات اخیر حاکی از آن است که آنتوسیانین موجود در گیلاس دارای خاصیت ضد التهابی بوده و برای افرادی که از نقرس رنج می برند مفید است. سایر مواد غذایی قرمز رنگ مانند: گیلاس، انگور قرمز، گلابی قرمز، هندوانه، گریپ فروت، توت فرنگی وانارو تمشک.


میوه‌ها و سبزیجات بنفش یا آبی

 

حاوی ترکیبات شیمیایی هستند به نام آنتو سیانین( مانند تمشک آبی، انگور های بنفش رنگ، و انگور بی دانه) و ترکیبات فنولیک (مانند بادمجان، آلو، و انواع کشمش). ترکیبات موجود در این نوع میوه ها و سبزیجات مانند آنتی اکسیدانی قوی عمل کرده و خطر ابتلا به بیماری‌های سرطانی، قلبی، وآلزایمر را کاهش داده، حتی می توانند روند پیری را به تاخیر اندازند.محققان معتقدند مصرف بلوبری(تمشک آبی) می تواند عملکرد حافظه را تقویت کرده و با تقویت برقراری ارتباط بین سلول‌های مغزی، روند پیری آن را به تاخیر اندازد. سایر مواد غذایی این نوع ترکیبات: کلم قرمز، بلوبری، بادمجان، انجیر بنفش، انگور بنفش، آلو خشک، کشمش(مویز) و غیره.


میوه‌ها و سبزیجات سبز رنگ

رنگ سبز میوه ها و سبزیجات سبز رنگ ناشی از وجود رنگدانه های گیاهی به نام کلروفیل می باشد.لوتئین و اگزانتین دو نوع کاروتنوئید زرد رنگ می باشند که در گیاهانی مانندانواع لوبیا، اسفناج، و سایر سبزیجات دارای برگ‌های پهن و سبز تیره وجود دارند. این دو نوع ترکیبات با عملکرد خود سبب تقویت سلامت بینایی و کاهش بیماری‌های چشمی از جمله آب مروارید و آب سیاه می شوند. ایندولس یک نوع فیتوکمیکال می باشد که در کلم بروکلی، وکلم وجود داشته و می تواند از بدن در برابر برخی بیماری‌ها از جمله سرطان محافظت نماید. سبزیجات دارای برگهای پهن وسبز تیره مانند اسفناج، کلم بروکلی از کالری کمی برخوردار بوده ولی دارای مواد مغذی و فیبر فراوان بوده و منبع غنی از پتاسیم، منیزیم، و فولیت(خطر سقط جنین را کاهش می دهد) می باشند.سایر مواد غذایی حاوی این نوع ترکیبات : اسفناج، بروکلی،آووکادو، نخود سبز، لوبیا سبز، فلفل سبز، کلم سبز، خیار، کدو سبز،ومارچوبه.


میوه هاو سبزیجات نارنجی

میوه هاو سبزیجات نارنجی/زرد رنگ حاوی بتاکاروتن، پتاسیم و ویتامین (C)می باشند. بتاکاروتن که در سبزیجاتی مانند:هویج، انبه، کدو تنبل، و خربزه وجود دارد یک آنتی اکسیدان قوی بوده و نه تنها برای سلامت چشم مفید می باشد بلکه می تواند پیری سلول‌های مغزی (شناختی- ادراکی) را به تاخیر انداخته و هم چنین از پوست در برابر اشعه های مضر خورشید، محافظت می کند.از آن جایی که بتاکاروتن در بدن تبدیل به ویتامین (A)می شود بنابراین وجود آن در بدن بسیار ضروری به نظر می رسد زیرا ویتامین (A)می‌تواند سبب افزایش و تقویت دید چشم به‌ویژه در شب شده و هم چنین سبب تقویت سیستم ایمنی بدن می گردد.
انواع مرکبات مانند پرتقال منبع عالی از ویتامین (C) می باشند.و ویتامین (C) یک آنتی اکسیدان قوی بوده که علاوه بر تقویت سیستم ایمنی بدن، سبب محافظت از قلب در برابر بیماری‌های قلبی و عروقی شده و هم چنین به ساخت مجدد کلاژن در بافت های پوست کمک می کند.ویتامین (C) هم چنین به جذب آهن در بدن کمک می کند.سایر مواد غذایی حاوی ویتامین (C) عبارت اند از:پرتقال، هویج، طالبی، انبه، کدو تنبل، سیب زمینی، گریپ فروت، لیمو ترش، هلو، خربزه،وآناناس.


میوه هاو سبزیجات سفید رنگ

رنگ سفید برخی میوه ها و سبزیجات در اثر وجود ترکیبات خاصی به نام آنتواگزانتین می باشد که خیلی شبیه به یک آنتی اکسیدان عمل می کند.محصولات سفید رنگ مانند: سیر و پیاز حاوی ماده ای به نام آلیسین می باشند که درکاهش فشار خون و کلسترول موثرند. این ماده هم چنین در کاهش خطر ابتلا به سرطان پروستات موثر می باشد. میوه ها و سبزیجات سفید رنگ هم چنین حاوی ترکیبات مغذی هستند که سبب تقویت سیستم ایمنی بدن می شود و علاوه بر آن منبع غنی از ماده آلی پتاسیم می باشند.سایر مواد غذایی حاوی این ترکیبات عبارتند از:سیر، انواع پیاز ( قرمز، سفید)،موز، قارچ، سیب زمینی، وگل کلم.

شنبه 30 مرداد 1395 ساعت 11:32  

" جام جم "

" چگونگی اعمال دشمنی زنان و فرزندان(حکایت خوبان) " :

«ابی جارود» از حضرت امام باقر(ع) روایت کرده است که فرمود: این آیه شریفه که در

 سوره تغابن آیه 14 آمده: (ای کسانی که ایمان آورده‌اید! همانا بعضی از همسران و 

فرزندانتان (به خاطر ایمانتان) دشمن شمایند. از آنها برحذر باشید.

 

و اگر (از خلاف آنها) درگذرید و چشم‌پوشی کنید و ببخشایید، همانا خداوند آمرزنده و

مهربان است.)در حق جمعی از مسلمانان نازل شده است که خواستند از مکه به سوی

 مدینه هجرت کنند ولی دوستی زن‌ها و فرزندان و اسباب و اموال دامن ایشان را گرفت.

زنان و فرزندان آنها گفتند: شاهد و گواه می‌آوریم خدا را که اگر تو هجرت کنی، ما

ضایع می‌شویم. تو رها می‌کنی عیالات و اموال خود را در مکه و به مدینه می‌روی،

بدون خانه و مسکن و محتاج می‌شوی. ما بر فراق تو نمی‌توانیم صبر کنیم و با تو

هم توانایی نداریم که هجرت کنیم.

بعضی از آن مردم از سخنان اهل و عیال خود اطاعت کردند و در مکه توقف نمودند

و هجرت نکردند و در این زمان بود که آیه شریفه فوق‌ نازل شد، و بعضی به اهل خود

گفتند: اگر با ما هجرت نکنید و بعد از این خداوند جمع کند میان ما و شما را در دار

هجرت که مدینه است، هرگز نفعی به شما نخواهیم رسانید و چون خداوند میان

آن ها جمع کرد .

امر فرمود به ایشان که آنها را عفو کنند و در حق آنان احسان و نیکویی نمایند

(بنابراین آیه شریفه در زمانی نازل شد که پیامبر گرامی(ص) قصد هجرت داشت

 و گروهی از زنان و فرزندان مانع همراهی شوهرانشان با پیامبر می‌شدند و این

مانع شدن باعث دوری آنها و سرپیچی از فرمان خدا می‌شد و آنها را از هدف اصلی

که همان بندگی خداست دور می‌کرد)

 

(تفسیر جامع، ج7، ص170)

خاطرات آزادگان ( 6 ) :

چاشنی سخاوتمندانه در زندان بغداد

ساختمان زندان عبارت بود از راهرویی نسبتاً بلند با هفت سلول ۹متری در طرفین آن و توالت ها و دستشویی که در انتهای راهرو قرار داشتند. به طور موقت در هر سلول ۳۰ نفر را جا دادند و درها راقفل کردند. در نتیجه حدود ۶۰ نفرکه عمدتاً مجروح بودند، بیرون ماندند. به ناچار محوطه ی دستشویی و توالت هم موقتاً حالت زندان به خود گرفت.

یک ساعت بعد، مجدداً به سراغ مان آمدند. جا به جایی مختصری در سلول ها انجام گرفت و بالاخره در هر سلول بین ۲۸ تا ۳۱ نفر گرفتند. یک نفر هم به عنوان مسئول سلول معرفی شد. سلول ها، فوق العاده کوچک بودند. طوری که فقط می توانستیم بدون فاصله روی زمین کنار هم بنشینیم. یکی از بچه ها با یک محاسبه  ی ساده، کاشف به عمل آورد که به هر نفر کمتر از یک سوم متر مربع می رسد.

گرمای هوا، نفس کشیدن را مشکل می کرد. اما تنها این نبود. تعداد غیر استاندارد! در اختیارمان گذاشته بودند. پنکه سقفی بود که آن هم غیر از هل دادن هوای گرم به پایین، کاری انجام نمی داد. همه بچه ها؛ غرق در فکر بودند. تنگاتنگ هم و دست ها بر زانوان. دیوارهای سلول، پوشیده از یادگاری های زندانیان قبل از ما بود که در بین آنها تاریخ اول اردیبهشت ۶۷ بیش از همه به چشم می خورد. یعنی آخرین اسرایی که قبل از ما در آن سلول اقامت کرده بودند، بچه های فاو بوده اند.

یکی دو ساعت بعد در سلول ها را بازکردند و مجبور شدیم طبق دستور در حیاط زندان جمع شویم. بعد از کنترل آمار، اسرا براساس تیپ و لشکری که در آن خدمت می کردند دسته بندی شدند و اسامی و مشخصات هرکسی براساس یگان خدمتی اش در لیست جداگانه ای ثبت شد.

انتظار کشیدن زیر آفتاب سوزان و روی زمین داغ آن هم با پای برهنه واقعاً کلافه کننده بود. هرکسی مجبور بود اسم، اسم پدر، اسم پدربزرگ، رتبه، گردان، تیپ و لشکرش را چندین بار برای سرباز عراقی- که گذشته از عرب زبان بودن، کمی هم احمق بود- هجی کند و با این همه طرف گاهی متوجه نمی شد و روز از نو…. البته با چاشنی سخاوتمندانه ای از فحش و مشت و لگد.

راوی: آزاده رضا امیرسرداری-سایت سجاد

" دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران " :

کیمیاگری علیزاده در ریو/ تصاویر
کیمیا علیزاده با برد برابر رقیبی از سوئد و کسب مدال برنز المپیک ریو، اولین
مدال تاریخ زنان ایران در المپیک را کسب کرد.
کیمیا علیزاده با برد برابر رقیبی از سوئد اولین مدال تاریخ زنان ایران در المپیک را کسب کرد.

به گزارش اعتدال، کیمیا علیزاده تکواندوکار وزن 57- کیلوگرم بانوان توانست با غلبه بر نیکیتا گلاسنوویک رقیبی از سوئد و نفر چهار رنکینگ به مدال برنز برسد و اولین مدال بانوان ایران در تاریخ المپیک را رقم بزند. این دیدار با نتیجه پنج بر صفر به نفع نماینده ایران به پایان رسید.

دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران

دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران

دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران

دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران

دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران

این بانوی تکواندوکار کشورمان با کسب این نشان برنز نام خود را برای همیشه در تاریخ ورزش کشورمان به عنوان اولین بانوی مدال آور المپیکی ثبت کرد و ماندگار شد. 

علیزاده با هوگو و کلاه آبی به مصاف رقیب رفت. در راند اول هیچ یک از تکواندکاران به امتیاز نرسیدند. در راند دوم علیزاده اولین امتیاز را از آن خود کرد و در ادامه نیز امتیاز دوم را به خود اختصاص داد و راند دوم دو بر صفر به نفع ایران پایان یافت. راند سوم نیز با امتیاز گیری علیزاده ادامه پیدا کرد و نماینده ایران پنج بر صفر پیش افتاد و این راند و این راند با همین نتیجه به پایان رسید تا کیمیای 18 ساله به اولین مدال ایران برسد.


دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران


علیزاده در دیدار اول خود برابر رقیبی از کرواسی به برتری 8-7 رسید. در دیدار دوم و در مرحله یک چهارم پایانی مقابل اوا کالوا گومز نفر دوم رنکینگ جهانی از اسپانیا نتیجه را واگذار کرد. با راهیابی گومز به فینال، علیزاده به شانس مجدد راه یافت و در دیدار اول این مرحله برابر فاناپا هارنیسوجین تایلندی 14 بر 10 پیروز شد.

دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران

دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران

هدایا وهبا با غلبه بر راحله آسمانی مدال برنز دیگر این وزن را از آن خود کرد. نمایندگان بریتانیا و اسپانیا راهی فینال شدند. 


اشک شوق کیمیای تکواندوی ایران در غیبت مسئولان در سالن!

کیمیا علیزاده پس از کسب اولین مدال تاریخ بانوان ایران در بازیهای المپیک، به همراه مربی‌اش اشک شوق ریخت.

کیمیا علیزاده بعد از کسب مدال برنز المپیک که اولین مدال بانوان ایران در تاریخ بازیهای المپیک بود در سالن رقابت‌ها با پرچم ایران دور افتخار زد. همچنین او بعد از این پیروزی با تماشاگران ایرانی حاضر در سالن عکس سلفی گرفت و ایرانی های حاضر در سالن سر از پا نمی شناختند.

در این رقابت که هیچ یک از مسئولان ورزش کشور حضور نداشتند، تنها اهالی تکواندو برای تماشای مبارزه حضور داشتند و مهدی بی‌باک از جایگاه تماشاگران نکات فنی را به علیزاده می‌گفت.

همچنین پولادگر رییس فدراسیون تکواندو ایران در حین مبارزه علیزاده در حال تلاوت قرآن بود.

دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران

کیمیا علیزاده: برای دختران ایرانی خوشحالم/ مدال المپیک پنجمین مدال تاریخ سازم بود

کیمیا علیزاده گفت: می‌خواستم پنجمین مدال تاریخ‌سازم را با مدال المپیک کسب کنم که این اتفاق افتاد.

کیمیا علیزاده بعد از کسب مدال تاریخی‌اش برای ورزش ایران گفت: من می‌خواستم پنجمین مدال تاریخ‌سازم را در المپیک بگیرم و می‌خواستم طلا بگیرم ولی متاسفانه نشد. شاید آن زحماتی که من کشیدم رنگش برنزی بود. شرمنده استادم شدم.

ملی‌پوش وزن 57 - کیلوگرم تکواندوی بانوان ادامه داد: من بعد از یک ماه و نیم برای اولین بار است که روی پایم پریدم زیرا یک آسیب دیدگی شدیدی داشتم. کادر پزشکی و استادم تلاش زیادی کردند که من به این مسابقه‌ها برسم و خدا را شکر این اتفاق افتاد و توانستم تاریخ‌ساز باشم.

علیزاده همچنین افزود: خوشحالم برای دختران ایرانی چون راهی باز شد تا بانوان ایران بتوانند در المپیک‌های بعدی مدال‌آور باشند. امیدوارم که شاهد مدال‌های خوشرنگ‌ترین در المپیک‌های بعدی باشیم.

علیزاده درخصوص عدم راهیابی‌اش به رقابت فینال گفت: اگر ضربه‌ای که به صورت گومز زده بودم حساب شده بود، الان فینال بودم. شرمنده زحماتی که پدر و مادرم و فدراسیون و مربیانم کشیدند شدم.

خبرنگاران با اشاره به اینکه اول راه هستی و می‌توانی در المپیک‌های بعد طلا بگیری پرسیدند که حس کنونی‌ات چیست و علیزاده در پاسخ گفت: من این حس را چندین بار تجربه کرده بودم. در مسابقه‌های جهانی، المپیک نوجوانان و جهانی نوجوانان تاریخ‌سازی کردم و این پنجمین‌ بار بود که تاریخ‌ساز می‌شدم. خوشحالم که این اتفاق افتاد و بیشتر از همه برای دختران ایران خوشحال هستم.

دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران

دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران

کیومرث هاشمی: کیمیا علیزاده یکی از تاریخی ترین روزهای المپیک را برای ملت ایران رقم زد

کیومرث هاشمی رئیس کمیته ملی المپیک بعد از کسب مدال ارزشمند برنز توسط کیمیا علیزاده گفت: این برنز در واقع نخستین مدال بانوان کشورمان در تاریخ 68 ساله حضور ایران در بازیهای المپیک است.

 کیومرث هاشمی رئیس کمیته ملی المپیک بعد از کسب مدال ارزشمند برنز توسط کیمیا علیزاده گفت: این برنز در واقع نخستین مدال بانوان کشورمان در تاریخ 68 ساله حضور ایران در بازیهای المپیک است که این موفقیت بزرگ را به رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، دولت محترم و ملت بزرگ ایران و جامعه ورزش تبریک می گویم.

وی در ادامه خاطر نشان کرد: کیمیا علیزاده در حالی توانست در بازیهای المپیک ریو بر روی سکو برود و پرچم مقدس کشورمان را در سالن رقابتها به اهتزار در آورد که بدون تردید رقابتهای مقتدرانه وی برابر حریفان و خلق این حماسه ارزشمند در تاریخ ورزش ایران زمین، کم نظیر و یکی از پیروزیهای شیرین ورزشی در طول تاریخ بازیهای المپیک می باشد که تا سالیان سال در یادها باقی خواهد ماند.  

هاشمی تصریح کرد: بدون تردید کسب این مدال ارزشمند که اولین مدال بانوان ایران در بازیهای المپیک و در تاریخ 68 ساله حضور کشورمان در آن میباشد از آن حیث برای ملت بزرگ و جامعه ورزش کشورمان ارزشمند است که بعد از سالها انتظار مردم و جامعه ورزش ،کسب مدال در بازیهای المپیک از سوی بانوان محجبه کشور عزیزمان در المپیک، یک موفقیت بزرگ و ارزشمند بخصوص برای تمامی بانوان این سرزمین محسوب می شود تا  از این  پس در کنار مردان غیرتمند میهن عزیزمان، حال با این اتفاق بزرگ، شاهد مدال آوری شیرزنان این سرزمین در بازیهای المپیک باشیم.

رییس کمیته ملی المپیک در خاتمه ابراز داشت: این موفقیت ارزشمند را به رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، دولت محترم، ملت عزیز و مردم گرانقدر و همیشه در صحنه که همواره دعای خیرشان بدرقه این کاروان بوده است تبریک گفته و برای کاروان ورزشی کشورمان در دیگر رقابتهای پیش رو آرزوی موفقیت دارم.


دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران

دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران


پاداش علیزاده در ردیف طلایی‌ها قرار گرفت

با اعلام رئیس کمیته ملی المپیک پاداش مدال برنز کیمیا علیزاده در ردیف مدال آوران طلایی پرداخت خواهد شد.

کیومرث هاشمی رئیس کمیته ملی المپیک پس از کسب مدال برنز علیزاده اعلام کرد که پاداش این ورزشکار همچون مدال آوران طلایی اهدا خواهد شد.

طبق تصمیم مسئولان کمیته ملی المپیک به مدال آروان طلا 10 هزار دلار پاداش از سوی کمیته ملی المپیک پرداخت می‌شود.


دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران

دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران

دختر 18ساله اولین مدال‌آور المپیکی تاریخ بانوان ایران

تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۵:۳۶

" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال "

" اوضاع خاورمیانه نشانه ای از نزدیک بودن حوادث بزرگ قبل از ظهور امام عصر ( عج ) " :

تخریب مسجد الاقصی؟! مرگ امیرعبدالله؟! انتفاضه و قیامی در مصر؟! آغاز  جنگ  توسط اسرائیل؟! و . . . مهم نیست که این نبرد نهایی چگونه آغاز شود،  مهم  این است که همه نشانه ها حاکی از آن است که این واقعه به زودی رخ  خواهد  داد، در یک طرف میدان اهل حق، مقتدرانه، امیدوار و بانشاط و با چند  پیروزی  درخشان در چند جنگ گذشته و در طرف دیگر اهل کفر ترسان و بی انگیزه و چند  شکست مفتضحانه!

   این تحولات چگونه آغاز خواهد شد؟! آیا تخریب مسجد الاقصی؟! یا مرگ   امیرعبدالله؟! آیا انتفاضه و قیامی در مصر؟! یا آغاز جنگ توسط اسرائیل؟!   سفیانی در اندیشه چیست؟! و چگونه و در چه فرصتی قیامش را آغاز خواهد کرد؟

بررسی کوتاه وضعیت کشورهای خاورمیانه

خاورمیانه  و جهان لحظات بسیار حساسی را سپری می کند، درحالی که  صهیونیست های افراطی  از ماه ها پیش 16 مارس، 24 اسفند را به عنوان تاریخ  تخریب مسجدالاقصی تعیین  کرده و به شدت آن را تبلیغ می کنند، رژیم  صهیونیستی مستقیم و غیرمستقیم  حزب الله، حماس، سوریه و ایران را تهدید به  جنگ کرده و خود را با برگزاری  مانورهای جنگی آماده می کند.

و البته همه می دانند که صهیونیست ها در  هر دو مورد جدی هستند هرچند  قدرت جبهه حق آنها را در آغاز جنایاتشان مردد  کرده است ، تخریب مسجدالاقصی از آرزوهای دیرینه آنهاست که مقدمات آن را با  خالی کردن زیر مسجد الاقصی  کاملاً فراهم نموده اند و بنا بر شواهد موجود در  زیر مسجد الاقصی معبدی  نیز ساخته شده است که در صورت تخریب مسجد الاقصی  نمایان خواهد شد.

به اعتقاد صهیونیست ها تخریب مسجدالاقصی و برپایی  معبد سلیمان و برخی  مقدمات دیگر، زمینه آغاز جنگی بزرگ در منطقه خواهد بود  که نزول منجی آنها  عیسی مسیح را به دنبال داشته و پیروزی آنها بر دشمنانشان  یعنی مسلمانان را به ارمغان خواهد آورد و اینگونه است که با وجود ترس شدید  از شکست و  نابودی ، با این اعتقادات ، اندکی جسارت تهدید و آغاز جنگ را  دارند.

البته مسلمانان فلسطین و گروه های جهادی نیز این تهدیدات را  جدی گرفته و متقابلاً تهدید به قیام و آغاز انتفاضه سوم نموده اند و درگیری  های  پراکنده ای نیز در برخی شهرها و قدس شریف وجود دارد.

در سطح  خاورمیانه نیز گروه ها و کشورهای دشمن اسرائیل این تهدیدات و  تحرکات را جدی  تلقی کرده، ضمن آمادگی برای هر پیشامدی با قاطعیت و شدت  جواب تهدیدات  اسرائیل را داده اند. آماده باش احمدی نژاد به ملت ها،  کشورها و گروه های  مقاومت برای یکسره کردن کار اسرائیل در صورت انجام  هرگونه حماقتی، سفر  غیرمنتظره احمدی نژاد به سوریه و هماهنگی با گروه های  مقاومت و سوریه و  درخواست آمادگی از آنها برای مقابله با رژیم صهیونیستی،  دیدار گروه های  جهادی با مقام معظم رهبری(مدظله) و احمدی نژاد و برگزار  جلسات هماهنگی در  ایران ، همه و همه نشان می دهد که جبهه مقاومت به  سرکردگی ایران با جدی  تلقی کردن اوضاع در صدد آمادگی برای رویارویی و  مقابله است.

آیا این  اوضاع ملتهب بار دیگر آرام خواهد شد؟ چه چیزی می تواند آن را  آرام کند؟  تفاهم دوطرف، که به هیچ وجه امکان ندارد، علت التهاب چه بوده  است، قدرت روز  افزون جبهه حق، از ایران اسلامی تا حزب الله تا حماس و  شیعیان یمن، اینها  باعث شده است که مستکبران و زورگویان و علی الخصوص رژیم پلید اسرائیل هر  لحظه احساس خطر کنند و آشکار است که تنها درصورتی احساس  امنیت و آرامش  خواهند کرد که بنا به هر دلیلی جبهه قدرتمند حق رو به ضعف و سستی رود، که  البته همه نشان ها حاکی از قدرتمندتر شدن لحظه به لحظه جبهه مقاومت دارد،  شاید مدتی اوضاع ملتهب تر نشود ولی به هیچ وجه امکان آرام  شدن اوضاع وجود  ندارد، و دیر یا زود نبرد حق و باطل آغاز خواهد شد که  البته نشانه ها حاکی  از نزدیک بودن این تقابل دارد. 

اوضاع ملتهب کشورهای خاورمیانه نشانه ای از نزدیک بودن حوادث بزرگ مصر

مصر  اینک در آستانه تحولات بزرگی است، گروه های مردمی برای مقابله با   دیکتاتوری چند دهه مبارک متحد شده و با شور و اشتیاق برای شکستن حاکمیت   طاغوت مصر در انتخابات پیش رو در تکاپو هستند، و البته همه می دانند که   نظام پوسیده مبارک به هیچ وجه در انتخاباتی سالم، قدرت رویارویی با خواست   توده ها مردمی را ندارد و به طور قطع و یقین شکست سختی خواهد خورد، لذا از  اکنون با انواع فریب و البته بروز خشونت و تهدید در نظر دارد که جلوی این  روند را بگیرد و بدین صورت بروز رویارویی دو گروه اجتناب ناپذیر است.

(استقبال  بی سابقه مردم مصر از البرادعی علی رغم تهدیدات جدی رژیم  مبارک و فضای  امنیتی حاکم بر مصر نشان می دهد مصر در آینده نزدیک شاهد  روزهای پر تنشی  خواهد بود و مردم مصر برای به زیر کشیدن خاندان مبارک و  ایجاد تغییرات  بنیادین مصمم هستند. روایات شریف بیان می دارند که در  آستانه ظهور مصر شاهد  قیام مردمی و درگیری و اوضاع نابسامانی می باشد.)

حتی ممکن است قبل  از انتخابات و با برخی اقدامات افراطی دولت مصر برای  مهار جبهه مردمی،  انقلابی در مصر رخ دهد، همانگونه که روایات شریف دلالت  بر این موضوع دارند.

 

سوریه

سوریه  مدتی است در زیر رگبار ارعاب و تهدید به اشغال و جنگ قرار دارد و کانون  رفت و آمدهای سران مقاومت برای اتحاد و انسجام بیشتر بوده و به  پشتگرمی  جبهه مقاومت به تمام درخواستها و تهدیدهای استکبار برای جدا شدن  از خط  مقاومت جواب رد داده و خود را برای هرگونه تهدیدی آماده کرده است.  قطعاً  شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه و 22 روزه و پیروزی های درخشان حزب  الله و  حماس در جرات و جسارت امروز سوریه نقش بسزایی دارد.

(قدرت نمایی و  تهدیدهای بی سابقه جبهه حق ، اسرائیل و استکبار را در  ترس و ارعابی شدید  فرو برده است و هرچند استکبار از آغاز جنگ ناگزیر است  اما این تهدیدها باعث  می شود که با اراده ای ضعیف همراه با اضطراب مبادرت  به جنگ افروزی نماید و  این یعنی شکست قبل از آغاز جنگ!)

با مقاومت سوریه در برابر تهدیدات و  پایبندی به اتحاد با ایران و حز ب  الله و حتی تمسخر استکبار! تنها راهی که  برای نظام سلطه باقی می ماند این  است که در موقعیتی مناسب و در حرکتی سریع  این کشور را اشغال نماید.

همانگونه که روایات شریف بیان می دارند به  دنبال وقوع زلزله ای مهیب در سوریه(که یکصد هزار کشته خواهد داشت!) حرکت  سریع سفیانی آغاز خواهد شد و  این کشور در آن اوضاع پریشان و هرج و مرج وقوع  زلزله توسط سفیانی اشغال می گردد. در واقع سفیانی که از مدتها پیش چنین  قصدی داشته است با مساعد دیدن اوضاع و با استفاده از فرصت طلائی موجود و  سردرگمی مسئولان دست به این  اشغال خواهد زد. دقیقا همان چیزی که در کشور  هائیتی رخ داد و این کشور بعد از وقوع زلزله ای مهیب توسط آمریکا اشغال شد.

آیا استکبار از مدل هائیتی به عنوان تجربه ای موفق بار دیگر در سوریه زلزله زده استفاده خواهد کرد؟

 

یمن

اوضاع  یمن که نیاز به توضیح ندارد، جنوب و  شمال این کشور ملتهب بوده و هرچند آتش  بس نسبی برقرار است، اما همه می  دانند که این آتش بس چقدر شکننده و ضعیف  است و هرلحظه همانند گذشته امکان  آغاز رویارویی ها وجود دارد، موج تظاهرات  مردمی در جنوب آغاز شده است و  هیئت حاکمه سرسپرده آن مانند کشتی طوفان زده  هر لحظه در انتظار موج دیگری  هستند.

دستگاه حاکمه یمن بسیار  ضعیف تر از آن است که در صورت از دست  دادن حامی اصلی خود در منطقه یعنی  عربستان که به دنبال هرج و مرج و جنگ  قدرت ناشی از مرگ امیر عبدالله رخ  خواهد داد بتواند در برابر انقلاب مردمی مقاومت کند و بدین سان بفرموده  روایات شریف انقلاب شیعیان یمن به سمت مکه و مدینه حرکت خواهد نمود تا در  انقلاب بزرگ و مقدس نقش یاران اولیه امام  عصر(عج) را ایفا کنند.

 

عربستان

از  15 ماه پیش موسسات اطلاعاتی آمریکا و عربستان نابودی قریب الوقوع   امیرعبدالله و آغاز جنگ شدید قدرت را در عربستان پیش بینی نموده اند ، با   وجود ده ها شاهزاده تشنه قدرت در این سرزمین(قبل از مرگ عبدالله) عملاً جنگ  قدرت آغاز شده و هر روز اخبار جدیدی از آن به گوش می رسد ، دوست و دشمن   برای مرگ عبدالله گوش خوابانده اند و هرلحظه انتظار آن را می کشند.

این  حادثه اثرات بسیار عظیمی بر عربستان و منطقه خواهد داشت، مرگ  عبدالله ضمن  اینکه ضربه ای بسیار مهم بر بزرگترین پایگاه استکبار در منطقه خواهد بود،  نشانه ای بزرگ از نزدیک بودن انقلاب بزرگ شیعیان و پیروزی  جبهه حق است و  باعث ایجاد تزلزل در دشمنان و قدرت صد چندان در جبهه حق  پرستان خواهد گردید  و البته دوست و دشمن هر لحظه منتظر وقوع این حادثه  هستند.

(مرگ  امیرعبدالله سرآغاز تحولات بزرگ خاورمیانه خواهد بود بنا  بر احادیث درحالی  که حکومت حجاز مرگ او را ۴۰ روز مخفی نگه می دارد با  اعلام کشته شدن او  جنگ شدید قدرت در حجاز آغاز شده و موجی از شادی و  خوشحالی اکثر کشورهای  اسلامی را فراخواهد گرفت.)

 

اردن

اما  در اردن آرامش نسبی برقرار بوده و دولت دست نشانده عبدالله دوم با  قدرت  هرچه تمام تر درحال آماده شدن برای اجرای نقشه های شیطانی استکبار  است،  رایزنی های مستقیم و غیرمستقیم پادشاه اردن با سران اسرائیل و آمریکا و  سرویس های جاسوسی، خبر از برنامه های پشت پرده ای دارد که قرار است با  محوریت این کشور بزودی آغاز گردد.

مواضع عوام فریبانه ضدصهیونیستی  پادشاه اردن که در چند ماه گذشته بیشتر شده است نشان می دهد که این عنصر  پلید در نظر دارد با کسب وجهه مردمی  برای خود و قیامش، ضمن از بین بردن  هرگونه شائبه ای در مورد مزدور بودن  خود، در صورت توان حمایت مردمی را کسب  نموده و یا حداقل از مقاومت های  مردمی نجات گردد.

(درحالی که اکثر  کشورهای منطقه در جوی ملتهب بسر می برند کشور اردن  بواسطه عبدالله دوم که  خود از متخصصین نظامی برجسته است با حمایت اسرائیل و آمریکا از سال ها پیش  با برگزاری مانورهای متعدد و آخرین تجهیزات نظامی  ارتشی بنام ارتش شکست  ناپذیر را ایجاد کرده است. عبدالله دوم در جنگ یمن  با اعزام ۲۰۰۰ کماندوی  خود به جنگ با شیعیان علاوه بر نشان دادن نفرت و  دشمنی خود با شیعیان خوی  خودبزرگ بینی و برتری جویی خود را نیز نشان داد و در آینده نزدیک احتمالا  این عنصر پلید به نمایندگی از استکبار اجرای طرح  خاورمیانه بزرگ را برعهده  خواهد گرفت و ضمن اشغال سوریه و عراق فجایع  بیشماری را مرتکب خواهد شد.)

 

ترکیه

اوضاع  ترکیه نیز دستخوش نوسانات زیادی است، از سال ها پیش که گروه های  اسلامی با  رای مردم بر سر کار آمدند تاکنون ارتش لائیک ترکیه در آشکار و  پنهان  مخالفت و دشمنی خود را با آن نشان داده است.

خنثی شدن چند مرحله  توطئه کودتا که آخرین آن در چند روز گذشته با  دستگیری ده ها تن از مقامات  بلندپایه ارتش روی داد، نشان داد که اوضاع  ترکیه نیز دست کمی از اوضاع  کشورهای منطقه ندارد ، و هر لحظه در این کشور  ممکن است کودتایی توسط  نظامیان لائیک که حکومت اسلامگرایان را برنمی تابند رخ دهد و البته اسلام  گرایان نیز با اقتدار هرچه تمامتر به دقت مسائل را  زیر نظر دارند.

درحالی که دولت مردان ترکیه منشی ضد صهیونیستی دارند. ارتش لائیک این کشور به شدت توسط آمریکا و اسرائیل حمایت می شود.

(دستگیری  ده ها نفر از مقامات ارتش لائیک در ترکیه که قصد انجام  کودتایی بر ضد دولت  اسلام گرا داشته اند این چندمین بار در طول سال های  گذشته است که مقامات  ارتشی در آستانه کودتا دستگیر می شوند.)

 

عراق

و  البته اوضاع عراق نیز که سالها پیش دستخوش تحولات و نابسامانی های  بسیار  است و وقوع هرگونه تحولی در آن دور از انتظار نیست، اما تمام تلاش  استکبار  برای بالا آوردن مهره های خود یعنی بعثی ها و ایجاد حکومتی ضد  ایرانی برای  بالا بردن ضریب امنیت اسرائیل ناکام بوده و به نظر می رسد  تنها چاره کار،  یا کودتای نظامی باشد یا اشغال آن توسط کشوری دیگر مانند  اردن! تا  بدینوسیله کمربند امنیتی اسرائیل محکم شود و خطر ایران تا حدودی  مرتفع شود.

 

ایران

و  اما ایران اسلامی پس از پشت سرگذاشتن چند ماه التهاب و آشوب اینک  مقتدرتر  از گذشته آماده ایفای رسالت بزرگ خود در خاورمیانه است، اینک قدرت و اقتدار  ایران سراسر منطقه را پوشانده است از سوریه و لبنان و ترکیه تا  عراق و یمن  و مصر، همه به نوعی از ایران متاثرند.

ایران با مقاومت بی نظیر در  قضیه هسته ای عملا تمام هیمنه استکبار در  جهان را بر باد داده است و درحالی  که چند کشور پرمدعای جهانی که ادعای  مالکیت جهان را دارند دست به دست هم  داده اند نه تنها ایران اسلامی قدمی  عقب نشینی نکرده است بلکه با شجاعتی  تمام ده ها قدم به جلو برداشته و ضمن  شکستن اسطوره کشورهای مستکبر در پیش  چشم جهانیان به عنوان الگویی تام و  تمام در برابر مستضعفین نورافشانی می  کند.

اینک ایران با نفوذ در اعماق قلوب ملتهای منطقه می تواند با یک  اشاره  خاورمیانه را برای دشمنان به جهنمی سوزان تبدیل کند و ایران با آگاهی  از  این قدرت بی بدیل خود بدون توجه به تهدید دشمنان به پیش می رود.

خاطرات آزادگان ( 5 ) :

عبدالحسین شاهین» در گفت‌وگو با «جوان» خاطرات 5 سال آزادگی را مرور می‌کند

 

بعثی‌ها «واکسن ضد عاشورا» می‌زدند تا نتوانیم عزاداری کنیم

 

برگزاری مراسم عزاداری برای رزمندگان در دوران اسارت حال و هوای خاص خود را داشت. هنگامی که به خاطرات ماندگار بیشتر آزادگان رجوع می‌کنیم آنها با شور و اشتیاق خاصی از ماه محرمی که در زمان اسارت داشتند حرف می‌زدند.
«عبدالحسین شاهین» از رزمندگان دفاع مقدس است که در عملیات عاشورای2 توسط نیروهای عراقی اسیر شد و پنج سال اسارت و دوری از خانه و خانواده را تحمل کرد.‌ او که اهل جنوب کشور و شهر آبادان است در اولین روزهای انقلاب به خدمت سپاه در آمد و در سال 64 و در روزهای محرم همراه 71 نفر دیگر اسیر شد. شاهین در گفت‌وگو با «جوان» خاطرات خود از دوران اسارات را که بخشی از آن به عزاداری رزمندگان در روزهای محرم مربوط می‌شود روایت می‌کند.

در چه عملیات‌هایی حضور داشتید و در کدام عملیات به اسارت  نیروهای عراقی در آمدید؟
 
بنده در بیشتر عملیات‌های سرنوشت ساز سپاه تا سال 64 که اسیر شدم، حضور داشتم. در عملیات‌هایی چون شکست حصر آبادان، طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، بدر و خیبر حاضر بودم. بعد از عملیات بدر ایران طرحی را به نام «دفاع متحرک» ریخت. فرماندهان سپاه به این نتیجه رسیده بودند که از این طریق وارد شوند و عمل کنند. به این ترتیب من در عاشورای 2 و در منطقه چنگوله اسیر شدم.
شب هنگام در حال پیشروی بودیم. چند ارتفاع بود که باید گرفته می‌شد. ما اهدافمان را گرفتیم ولی متأسفانه جناحین‌مان در رسیدن به اهداف موفق نبودند. دو جناح ما را گروهانی از تیپ خودمان و گردانی از لشکر 17 علی بن ابیطالب که بچه‌های استان قم بودند تشکیل می‌دادند. به دلیل ناموفق بودن جناحین در پیشروی ما دور خوردیم و محاصره شدیم. ما تا نزدیکی‌های ظهر مقاومت کردیم ولی بعد از آن دیگر محاصره کامل شدیم و به اسارت دشمن درآمدیم. ما را به عقبه در سپاه چهارم عراق بردند، از آنجا هم به سمت بغداد و استخبارات و بعد هم به اردوگاه‌های دیگر بردند. کسانی را که در خطوط میانی جنگ بودند به بغداد می‌بردند. دو روز در سازمان امنیت بغداد بودیم و از آنجا به دژبان مرکز و بعد از آن به کمپ‌های نگهداری اسیران رفتیم.
 
لحظه‌ای که اسیر شدید، چه احساسی داشتید؟ آیا این موضوع برایتان قابل هضم بود؟
 
زمانی که اسلحه‌هایمان را روی زمین گذاشتیم غم وجودمان را فرا گرفته بود. چاره دیگری هم نداشتیم. من آن زمان فرمانده گروهان بودم و بچه‌های کم‌سن و سال زیادی همراهمان بودند. آنها کمی جا خورده بودند. متوجه شده بودیم که دیگر اینجا جای مقاومت نیست. موقعیتمان مثل گودالی بود که عراقی‌ها ارتفاعات اطراف‌مان را گرفته بودند و یک ساعت پرچم سفید تکان می‌دادند
که بیایید و تسلیم شوید. وضعیت به گونه‌ای بود که راه دیگری نداشتیم و در محاصره کامل بودیم.
 
آن لحظه تعداد نیروهای شما و عراقی‌ها چند نفر بود؟
 
تعداد دقیق نفرات خاطرم نیست. اما می‌دانم وقتی با تعدادی از بچه‌های لشکر علی بن ابیطالب اسیر شدیم دقیقاً 72 نفر بودیم. زمان هم ماه محرم بود و تعداد نفراتمان با ماه محرم مناسبتی پیدا کرده بود. جمعیت آنها خیلی زیاد بود و ‌ ما را تک کرده بودند. ما ارتفاعات را گرفته بودیم ولی وقتی دیدیم در جناحین‌مان نیروهای خودی نیستند به محاصره در آمدیم.
صبح اول وقت بود و هوا هنوز روشن نشده بود. با بیسیم اعلام کردیم خیلی از بغل تیراندازی می‌شود و جواب گرفتیم که این طبیعی است، چون هوا تاریک است بچه‌های خودمان در حال پوشش دادن هستند و شما را نمی‌بینند ولی وقتی هوا روشن شد دیدیم در ارتفاعاتی که پشت سرمان قرار دارد پرچم عراق را نصب کرده‌اند. دشمن از پشت راهمان را بست و از جلو هم فشار وارد کرد و مجبور شدیم به پایین ارتفاعات برگردیم. دیگر موقعیت‌مان مثل گودالی شده بود که اطراف‌مان به محاصره درآمده بود.
 
و بعد از آن دیگر دوران اسارت شروع شد؟
 
من پنج سال و یک ماه اسیر بودم و در این مدت، پنج اردوگاه عراق را رفتم و دیدم. هر اردوگاهی در روزهای محرم حال و هوای خودش را داشت. خاطره‌ای که خیلی پررنگ در ذهنم مانده مربوط به آمپول‌هایی است که در محرم به ما می‌زدند. این آمپول‌ها که به «واکسن ضدعاشورا» معروف شده بود را دو روز قبل از روز تاسوعا و عاشورا به ما می‌زدند. وقتی این آمپول را به آزاده‌ها می‌زدند بدنشان ضعیف می‌شد و تب شدید، حالت تهوع و بدن درد وحشتناک پیدا می‌کردند. حال بعضی از بچه‌ها به قدری بد می‌شد که عراقی‌ها مجبور می‌شدند به بچه‌ها قرص بدهند. می‌گفتند اگر حالتان خیلی بد شد این قرص‌ها را بخورید. افسر اردوگاه کنار کسانی که آمپول‌ها را می‌زدند می‌ایستاد و روی کسانی که حساسیت بیشتری داشت تأکید می‌کرد که آمپول را حتماً بزنند یا دوز آن را بیشتر کنند. قاعده خاصی برای زدن آمپول نداشتند. اگر به کسی یک سی سی می‌زدند ممکن بود به نفر بعدی سه سی سی بزنند.
 
مراسم عزاداری در اردوگاه‌ها چگونه برگزار می‌شد؟
 
برگزاری مراسم محرم به جو اردوگاه بستگی داشت. مثلاً وقتی در کمپ9 بودم به دلیل جو خیلی سنگین و خفقانی که وجود داشت گفتیم در اردوگاه عزاداری نمی‌کنیم چون ممکن بود عراقی‌ها جان بچه‌ها را بگیرند. به صورت علنی عزاداری نمی‌کردیم و بین خودمان قرار می‌گذاشتیم که کسی شوخی و خنده نکند. وقتی به آسایشگاه می‌آمدیم بعد از نماز مغرب و عشا و در سکوت کامل تکیه به دیوار می‌زدیم و هیچ حرفی بین بچه‌ها ردوبدل نمی‌شد.
اما عزاداری در اردوگاه کمپ7 خیلی به فضای عاشورا می‌خورد. در سال67 که آتش‌‌بس پذیرفته شد ما در کمپ7 بودیم. بچه‌هایی که کارهای فرهنگی اردوگاه را انجام می‌دادند هماهنگی‌های لازم را انجام داده بودند که از اول محرم می‌خواهیم عزاداری بر پا کنیم. از ساعت 9 تا10 شب عزاداری را شروع می‌کردیم. این قرار بین همه آسایشگاه گذاشته شده بود و گفته بودیم حتی اگر عراقی‌ها هم در این زمان آمدند مراسم عزاداری را قطع نکنیم.
در اردوگاه‌های دیگر چند نفر را با آینه مراقب می‌گذاشتیم و تا مأموران عراقی می‌آمدند مراسم را قطع می‌کردیم اما آن سال گفته بودیم مراسم را قطع نمی‌کنیم و همه این را با هم می‌خواندیم: «قال رسول الله نور عینی، حسین منی انا من حسینی» تا اگر عراقی‌ها آمدند روی فرد خاصی حساس نشوند. همین هم شد. 9 شب به همین شیوه سپری شد تا به شب دهم رسید. شب دهم خودم دلشوره عجیبی داشتم. به یکی از دوستان از احساسم گفتم که او هم گفت امشب شب شهادت امام حسین‌(ع) است و طبیعی است. عزاداری را ساعت 9 شب شروع کردیم و ساعت هنوز به 10 نرسیده بود که سوت اردوگاه را به صدا در آوردند. می‌دانستیم وقتی سوت اردوگاه زده می‌شود یعنی می‌خواهند آماری بگیرند و تعدادی را بیرون بیاورند.
 
حدود 40 سرباز همراه فرمانده اردوگاه داخل شدند و یکراست به آسایشگاه ما که در طبقه دوم اردوگاه بود آمدند. درِ آسایشگاه را باز کردند و فرمانده گفت دیگر رحم و مروت تمام است. گفت اسم هر کسی را که می‌خوانم بیرون بیاید. اتفاقا اولین اسم، نام من بود و نفرات بعدی آقایان مسکار، البرزی، فنوحی و دشتی بودند. ما پنج نفر را بیرون کشیدند و بقیه سربازان داخل آسایشگاه شدند. صدای ضرب و شتم بچه‌ها شنیده می‌شد و فقط فریاد «یاحسین» بچه‌ها را می‌شنیدیم. ما دیگر حساب کار خود را کرده بودیم. ما را در راهروی اردوگاه روی زمین خواباندند و با پوتین روی سرمان فشار ‌آوردند.
 
چون سرهایمان روی زمین بود فرمانده اردوگاه چهره‌مان را نمی‌دید. گفت شاهین کجاست؟ سرم را بلند کردم و او با زبان عربی شروع به فحاشی کرد. چشمانش قرمز بود و دهانش بوی الکل می‌داد. معلوم بود حال طبیعی ندارد. شروع به کتک زدن من کرد و خون از سروصورتم بیرون زده بود. بعد از مدتی گیج شدم و به زمین خوردم. بچه‌ها میله‌ای را در اردوگاه درست کرده بودند که جاکفشی‌مان بود. میله را بلند کرد و با آن میله به جان‌مان افتاد. چند ضربه که زد دیگر دستم بی‌حس شده بود و نمی‌توانستم جلوی ضرب ضربات را با دستم بگیرم. ضربه بعدی را به وسط سرم زد و خون از سرم فواره زد. قصد داشت ضربه بعدی را بزند که درجه‌داری به نام ساعد اجازه این کار را به او نداد. فهمیده بود چون حال طبیعی ندارد ما را خواهد کشت. فرد عراقی ضارب حواسش به کاری که می‌کرد نبود. فرمانده اردوگاه به بقیه سربازان دستور زدن ما را داد. آنها هم به جانمان افتادند و در شب عاشورا صحنه دلخراشی به وجود آوردند. بعد از آن ما را به سلول بردند. هر بار از سلول‌ها چند نفر را بیرون می‌آوردند و می‌زدند. مساحت سلول‌ها5/2×5/2 بود و آن شب 43 نفر از بچه‌ها را بیرون آوردند و تنبیه کردند. بقیه هم در آسایشگاه کتک خوردند.
 
یزیدیان زمان ما واقعاً همین‌ها بودند. سطل‌های ادرار را روی سر بچه‌ها خالی کرده بودند. به دلیل نداشتن آب لوله‌کشی در اردوگاه سطل‌های آب را هم روی سرمان ریختند. 24 ساعت بچه‌ها را در اردوگاه حبس کردند و بعد از آن واقعه 22 روز 43 نفر را در سلول‌‌هایی حبس کردند که پس از مدتی دیدند بچه‌ها با این وضعیت خفه می‌شوند که هر سلول را به 10، 12 نفر تقسیم کردند. بعد از 50 روز از این واقعه زمانی که صلیب سرخ آمد هنوز وضعیت جسمی بعضی بچه‌ها بهبود نیافته بود. آثار زخم، کبودی و خونمردگی در بدن بچه‌ها وجود داشت. صلیب سرخ تعجب کرده بود و می‌گفت مدت‌هاست آثار ضرب و جرح به این شدت را در اردوگاه‌های عراق ندیده بودیم. این را گزارش کردند و بعد از آن هیئت‌های دیگری هم آمدند و وضعیت‌مان را دیدند.
 
عکس‌العمل آزادگان به آن اتفاقات و برخوردها چه بود؟
 
بچه‌ها می‌گفتند حالت خوشی دارد و الان تمام شرایط استجابت دعا مهیا شده است. می‌گفتند هم عزادار امام حسینیم هم اسیر راه او هستیم و بدن‌هایمان در این راه زخمی شده است.
 
عراقی‌ها چرا آن قدر روی برگزاری مراسم عاشورا حساس بودند؟
 
به قول حضرت امام آنها از عاشورا ضربه خورده بودند. کسانی که در اردوگاه بودند بیشتر بعثی بودند. افرادی بودند که اقوام نزدیک و درجه یکشان در جنگ کشته شده و فرصتی به آنها داده بودند که در خط مقدم شرکت نکنند و در اردوگاه‌ها از اسیران نگهداری کنند. اینها پدر یا برادر خود را در جنگ از دست داده بودند و بعثی نیز بودند. این دو عامل باعث می‌شد که خیلی روی ایرانی‌ها حساس شوند. خودشان می‌گفتند چند سال پیش مردم خودمان در کربلا قصد عزاداری داشتند و ما نگذاشتیم حالا شما که اسیر هستید می‌خواهید در کشور ما عزاداری کنید. زیارت عاشورا خواندن در اردوگاه ممنوع بود. روی مسائل اعتقادی ما خیلی حساس بودند. نقطه قوت ما هم همین اعتقادات دینی‌مان بود و آنها می‌خواستند همین را از ما بگیرند.
 
چهره‌های شاخص در اردوگاه‌ها چه کسانی بودند؟
 
من یک‌سالی با حاج آقا ابوترابی در یک اردوگاه بودم. همچنین محمد دهقان و حاج‌آقا نری‌میسا
 که از روحانیون بودند در اردوگاه‌ها حضور داشتند.
 
از حاج آقا ابوترابی خاطره‌ای دارید؟
 
از حاج‌آقا ابوترابی خاطره زیاد است ولی موضوعی که آن زمان با حاج آقا مطرح می‌شد این بود که در بعضی مواقع با حاج‌آقا اتفاق نظر نداشتیم. حاج آقا ترابی منشی داشت که احترام زیادی به عراقی‌ها می‌گذاشت. ایشان اعتقاد داشت که من می‌خواهم عراقی‌ها را متحول کنم و نباید بگذارم آسیبی به بچه‌های خودی برسد. در صورتی که ما اعتقاد داشتیم باید جلوی عراقی‌ها ایستاد و مقاومت کرد. به هر حال ایشان نظرات خود را داشتند و در خیلی از مواقع هم موفق بودند. خدا رحمتشان کند.
 
نویسنده : احمد محمدتبریزی 
منبع : روزنامه جوان

" خوش‌خلقی؛ سرلوحه نامه عمل روز قیامت(حکایت خوبان) " :

 

پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید: «آن کس که اخلاق خویش را نیکو گرداند، خداوند او را به مقام
 روزه‌دار شب زنده‌دار می‌رساند.» (1)
در این رابطه امام علی(ع) می‌فرماید: «عنوان و سرلوحه کتاب مومن ( نامه عمل روز قیامت)
خوش‌خلقی است.» (2)
هم چنین امام صادق(ع) می‌فرماید: «لقمان به فرزندش گفت: فرزندم! اگر چیزی نداشتی که با آن
 به خویشانت رسیدگی کنی و به برادرانت احسان نمایی، ( دست‌ کم ) نیکخویی و خوشرویی خود
 را از دست مده، زیرا کسی که نیک خو باشد، نیکان او را دوست دارند و بدکاران از وی دوری
 کنند.» (3)
 
آن حضرت در روایتی دیگر می‌فرماید:
«اگر به فکر فراهم کردن دوست هستید، هیچ دوستی مثل حسن خلق نیست، زیرا همه دوست‌ها
انسان را رها می‌کنند مگر حسن خلق که تا ابد با انسان است.» (4)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1- میزان‌الحکمه، ج4، ح5009
2 همان، ح 4994
3- همان، ح 5084
4- همان

خاطرات آزادگان ( 4 ) :

مهدی طحانی نوجوان کم‌سنی بود که به همراه پدرش به مناطق جنگی آمده بود تا کمک‌های

مردمی شهرستان را به رزمندگان اسلام برساند اما در اوضاع وخیم مناطق جنگی گرفتار ارتش

عراق شده بود.  او کارهایی می‌کرد که حتی ما را به ستوه آورده بود اما محض خنده هم که

شده کارش نداشتیم.

مثلاً با گوگرد کبریت‌ها و فتیله‌ای که معلوم نبود از کجا گیر آورده، ترقه‌هایی درست می‌کرد که

اندازه یک نارنجک صدا می‌داد. این شده بود تفریح هر روزش. فتیله را آتش می‌زد و ترقه‌اش را

می‌انداخت توی حیاط. نگهبان تا می‌آمد ببیند کار کیست، مهدی قایم شده بود.


یک روز وقتی داشت کبریت را به فتیله می‌رساند، نگهبان مچش را گرفت. آنقدر کتکش زد که ما

گفتیم دیگر از این کارها نمی‌کند اما آنقدر پرشر و شور بود که من مطمئن بودم زیر کتک خوردن

هم داشت نقشه‌ای دیگر می‌کشید.


فردایش عراقی‌ها هم کبریت داشتن را ممنوع کردند و هم حلب خالی جای روغن را. پرسیدم:

حالا برای کبریت دلیلی دارید ولی چرا حلب داشتن را ممنوع کردید؟ ما ظرفی جز این نداریم که

از آن استفاده کنیم؟


آنها پاسخ دادند: وقتی بچه‌هایتان با چوب کبریت بمب می‌سازند، لابد شما با این حلب‌ها موشک

درست می‌کنید و از همین جا بغداد را می‌زنید.


جوان انلاین                    

چگونگی اعمال دشمنی زنان و فرزندان :

«ابی جارود» از حضرت امام باقر(ع) روایت کرده است که فرمود: این آیه شریفه

که در سوره تغابن آیه 14 آمده: (ای کسانی که ایمان آورده‌اید! همانا بعضی از

همسران و  فرزندانتان (به خاطر ایمانتان) دشمن شمایند. از آنها برحذر باشید.

 

و اگر (از خلاف آنها) درگذرید و چشم‌پوشی کنید و ببخشایید، همانا خداوند آمرزنده

و مهربان است.)در حق جمعی از مسلمانان نازل شده است که خواستند از مکه به

سوی مدینه هجرت کنند ولی دوستی زن‌ها و فرزندان و اسباب و اموال دامن ایشان

را گرفت.

زنان و فرزندان آنها گفتند: شاهد و گواه می‌آوریم خدا را که اگر تو هجرت کنی، ما

ضایع می‌شویم. تو رها می‌کنی عیالات و اموال خود را در مکه و به مدینه می‌روی،

بدون خانه و مسکن و محتاج می‌شوی. ما بر فراق تو نمی‌توانیم صبر کنیم و با تو

هم توانایی نداریم که هجرت کنیم.

بعضی از آن مردم از سخنان اهل و عیال خود اطاعت کردند و در مکه توقف نمودند

و هجرت نکردند و در این زمان بود که آیه شریفه فوق‌ نازل شد، و بعضی به اهل خود

گفتند: اگر با ما هجرت نکنید و بعد از این خداوند جمع کند میان ما و شما را در دار

هجرت که مدینه است، هرگز نفعی به شما نخواهیم رسانید و چون خداوند میان

آن ها جمع کرد .

امر فرمود به ایشان که آنها را عفو کنند و در حق آنان احسان و نیکویی نمایند

(بنابراین آیه شریفه در زمانی نازل شد که پیامبر گرامی(ص) قصد هجرت داشت

 و گروهی از زنان و فرزندان مانع همراهی شوهرانشان با پیامبر می‌شدند و این

مانع شدن باعث دوری آنها و سرپیچی از فرمان خدا می‌شد و آنها را از هدف اصلی

که همان بندگی خداست دور می‌کرد)

 

(تفسیر جامع، ج7، ص170)