اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

یادی از مشفق کاشانی




تبیان :لطفاً شرح مختصری از زندگی خود را برای مخاطبان سایت اینترنتی تبیان بفرمایید .



اینجانب عباس کی منش ( ملقب به مشفق کاشانی ) به سال 1304 شمسی در شهر کاشان پا به عرصه هستی گذاشتم. تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در زادگاه خود و تحصیلات دانشگاهی را تا اخذ درجه فوق لیسانس در دانشگاه تهران به پایان بردم . تاکنون علاوه بر انتشار حدود سی مجموعه شعر از آثار گذشتگان و شاعران معاصر در زمینه های مختلف، ده مجموعه شعر از آثارم نیزبه شرح ذیل توسط ناشران مختلف به بازار شعر و ادب عرضه شده است:

سرود زندگی ، سراب آفتاب ، آذرخش ، آینه خیال ، گزینه ادبیات معاصر ، شب همه شب ، هفت بند التهاب ، پنجره ای به آفتاب ، در صلای غم ، تضمین 12 بند محتشم کاشانی ، سیرنگ.

تبیان :چه عاملی شما را به سمت شعر کشاند ؟ و از چه سنی سرودن شعر را آغاز نمودید ؟



اولین مشوق من مادرم بود که در سنین کودکی غزل های حافظ را برایم زمزمه می کرد و من با علاقه ای عجیب گوش می دادم و وقتی احساس کرد که در این زمینه استعدادی دارم و می توانم پیشرفت کنم، توجه او بیشتر جلب شد. در کلاس چهارم ابتدائی با کمک مادرم شعر کمی ابتدائی برای معلم سرودم. همین موضوع و تشویق معلم ادبیات باعث شد تا به عالم شعر و ادب روی آورم .

تبیان :چه کتابی یا کاری در دست تهیه دارید ؟ به کدام یک از آثارتان بیشتر علاقه مندید ؟



در حال حاضر منظومه ای در بحرمتقارب در دست تهیه دارم مبنی بر شرح حال و آثار عرفای بزرگ ایران.


تبیان :نظرتان راجع به وضع شعر و شاعری در عصر حاضر و در ایران چیست ؟



شاعران معاصر ایران را به دو دسته می توان تقسیم کرد. دسته اول که عده آنان انگشت شمارند،افرادی هستند که با بهره گیری از آثار شاعران بزرگ ایران و مطالعه دقیق در آثار گذشته و معاصر آثاری ارزشمند و قابل توجه به وجود آورده و می آورند. دسته دوم که متأسفانه در اکثریت اند بدون پشتوانه ادبی آثاری را عرضه می دارند که فاقد ارزش است و نمونه های آن را در جراید می بینیم. این افراد مشمول این ضرب المثل اند که می گوید : به مکتب نرفته ملا شده.

تبیان :آیا شما حد و مرزی برای شعر کلاسیک و شعر نو قائل هستید ؟



استفاده از قالب های شعر کلاسیک واوزان ابداعی زنده یاد نیما،بستگی به احساس شاعر دارد که وقتی می خواهد اثری را به وجود بیاورد، قالب شعر،خود به خود در ذهن شاعر تداعی می شود.ولی شعری را می توان شعر نامید که از نظر لفظ و معنی،تازه و در ترکیبات،نو و مردم پسند باشد. قالب هر چه می خواهد باشد، ولی شعر وقتی شعر است که خواننده را به فضاهای تازه و خوشایند رهنمون گردد .

تبیان : درشعر بیشتر پیرو چه سبکی و تحت تأثیر کدام شاعران هستید ؟ چرا ؟



بین سبک های شعر فارسی سبک و سیاق آثار من آمیزه ای است از سبک هندی و عراقی. با این که در اکثر قوالب شعر فارسی طبع آزمایی کرده ام ،قالب غزل را بیشتر دوست دارم؛ زیرا این قالب از نامی ترین قوالب شعر فارسی است ، و ما در حال حاضر توجه بیشتر شاعران نسل جوان را به این قالب شاهد هستیم و مشاهده می کنیم بسیاری از شاعران نامدار شعر نو به غزل سرایی روی آورده اند .


تبیان :به نظر شما چرا امروزه دیگر اشعار ماندگاری مانند حافظ ، مولانا ، سعدی ، فردوسی نداریم ؟



دنیای امروز لحظه به لحظه و گام به گام از نظر علمی و هنری در تحول است،در کشورهایی که در باب فضل و دانش و هنر دغدغه ای از نظر مادی و اقتصادی ندارند، در این زمینه ها موفق بوده اند. اگر مسئولان محترم کشورمان برای جوانان نسل امروز و فرهیختگان وادی شعر و ادب،آسایش خیال از لحاظ زندگی روزمره فراهم سازند و امکانات لازم را در اختیار آنان قرار دهند، امید آن خواهد بود که روزی و روزگاری شاهد ظهور بزرگانی چون مولانا ، حافظ و سعدی و فردوسی و غیره باشیم .

تبیان :چه پیامی یا توصیه ای برای جوانان و شعرای جوان دارید ؟



اگر جوانان شاعر با مطالعه دقیق در آثار بزرگان شعر و ادب گذشته و معاصربه رمز و رازهای این هنر والا آشنا شوند و از تقلید بپرهیزند، بدون تردید در این زمینه موفق خواهند بود.


تبیان :لطفاً نظرتان را راجع به این بخش معرفی نخبگان سایت اینترنتی تبیان بفرمایید؟



معرفی نخبگان و فرهیختگان در سایت اینترنتی و معرفی آنان به جوامع بشری کاری است کارستان،مشروط بر این که افراد انتخاب شده از بین کسانی باشند که در آثار خود حرفی برای گفتن داشته باشند و مردم نیز آن ها را بشناسند و برایشان احترام قائل باشند .

بسیاری از اشعار مولوی بازتعبیر احادیث معصومین است

                

                    

این جهان زندان و ما زندانیان 

                   

از آغاز خلقت بشر تا به امروز همواره پیامبران تاثیر بسزایی در زندگی انسان‌ها داشته‌اند. پیامبران از آدم تا خاتم هر یک به طریقی با خداوند سخن گفتند و به موجب این گفتار با باریتعالی پندها و سخنان ارزشمند و گرانمایه‌ای که راهنمای زندگی انسان‌ها بوده است، برای ما انسان‌ها به ارمغان آورده‌اند.

 

این سخنان ارزشمند فقط مخصوص پیامبران نیست، بلکه ائمه نیز که دنباله رو اعمال آنها بوده اند، فراوان از این سخنان دارند. چنین سخنانی که تاثیر بسزایی در زندگی انسان ها داشته اند، احادیث نامیده می شوند. از جمله شاعرانی که توجهی خاص به احادیث در اشعارش کرده است، مولانا شاعر و عارف شوریده حال است که عشقی عرفانی در سراسر اشعارش موج می زند. هنگامی که مجموعه غزلیات یا مثنوی معنوی را تورق می کنیم، شعری نیست که اشارت به حدیثی نداشته باشد. از جمله مواردی که مولانا به آن پرداخته است، می توانیم از دنیا و جسم و زندانی بودن انسان در آن اشاره کنیم. در این باره در مثنوی می گوید:

این جهان زندان و ما زندانیان

حفره کن زندان و خود را وارهان

گفته بالا دقیقا بیانگر این حدیث است که می گوید: «الدنیا سجن المومن و جنه الکافر»، «جهان زندان مومن و بهشت کافر است». این سخن را دو معنی است؛ یکی آن که دنیا مانند زندانی است که مومنان در آن اسیر و گرفتار شده اند که این زندانی بودن انسان فقط به دنیا ختم نمی گردد. آدمی نه نتها اسیر دنیا است، بلکه اسیر جسم خاکی خود نیز شده است و فقط هنگامی می تواند از این زندان خلاصی یابد که از تمام تعلقات مادی مثل پول، طلا، زن و فرزند و... دل بر کند. البته این به آن معنی نیست که آدمی در تنگدستی و فقر زندگی کند؛ چرا که هم پیامبر و هم حضرت علی (ع) فقر را بسیار نکوهش کرده اند. حضرت علی (ع) در نکوهش فقر می گویند هنگامی که فقر از دری وارد شود، ایمان از در دیگر خارج می گردد. انسان ها فقط باید زیاده خواهی را کنار گذارند و خود را به دستان توانای خداوند بسپارند. آنها باید نفس لوامه را به نفس مطمئنه بدل کنند، سپس گوهر وجودی خویش را به یاد آورده، در پی یافتن آن باشند و آن را به جایگاه اولیه اش برگردانند. این جایگاه مکانی جز قرب الهی نیست. در صورتی انسان می تواند به این مکان مقدس باز گردد که هم از زندان جسم و هم از زندان دنیا خلاصی یابد. مثال این دنیا مثال دنیای مثل افلاطون است که تا زمانی که انسان به آگاهی نرسد نمی تواند از آن رها شود و به حقیقت برسد.

یکی دیگر از احادیثی که مولانا به آن اشاره کرده است، «حدیث موتو قبل ان تموتوا است». «بمیرید قبل از آن که بمیرید». مولانا در این باره می گوید:

رو بمیر ای خواجه پیش از مردنت / تا نباشد زحمت جان دادنت

آنچنان مرگی که در نوری روی / نی چنان مرگی که در گوری روی

حدیث بالا یعنی قربانی کردن نفس قبل از آن که در گور دنیا اسیر گردد. این حدیث به شکل دیگر به داستان طوطی و بازرگان نیز اشاره دارد. در این داستان مولانا با کلامی نغز نه تنها اشاره به اسیری روح در جسم دارد، بلکه اشاره به این موضوع دارد که قبل از این که مرگ جسمانی به سراغ آدمی بیاید و وی با بویحیی (فرشته مرگ) ملاقات کند، باید در پی کشتن نفسش باشد. (یا آن را چون آینه ای صیقل دهید. آنچنان که جایگاه خداوند گردد و نورانی شود؛ چرا که جایگاه خداوند فقط در دل انسان مومن است. (هو فی سویدا القلب) پس طوطی نیز همان طور که طوطیان هندوستان با عمل خود به او آموخته بودند، خود را به مردن زد و توانست از دام قفس رها شود. در واقع عمل طوطی عملی تمثیلی و این شعر نیز شعری تمثیلی است؛ زیرا مولانا با بیان این شعر قصد دارد این مهم را بیان کند که آزادی طوطی همان آزادی روح بازرگان و هر شخص آگاه دیگری است.

یعنی ای مطرب شده با عام و خاص

مرده شو چون من که تا یابی خلاص

از جمله احادیث دیگری که در اشعار مولانا بسیار بدان پرداخته شده است، حدیث «المجاز قنطره الحقیقه» است که این حدیث به عشق مجازی که در حکم پلی است که به عشق حقیقی رهنمون می سازد، اشاره دارد. (مولانا،18،1362)

این از عنایت ها شمر کز کوی عشق آمد ضرر

عشق مجازی را گذر بر عشق حق است انتها

مولانا در داستان پادشاه و کنیزک نیز عشق زرگر و کنیزک را که عشقی زود گذر و دنیایی است، از جمله عشق های مجازی به حساب می آورد و آن را مورد نکوهش قرار می دهد و در این مورد می گوید:

عشق هایی کز پی رنگی بود

عشق نبود عاقبت ننگی بود

عشق آن بگزین که جمله انبیا

یافتند از عشق او کار و کیا

اما در مورد کلمه عشق گفته اند هنگامی که محبت به غایت و نهایت خود برسد آن را عشق خوانند. این کلمه از «عشقه» گرفته شده و «عشقه» نوعی پیچک است که به دور گیاهان دیگر می پیچد و از آنها تغذیه می کند. در مورد عشق نیز این نکته صدق می کند. چنان که عشق نیز چنین خاصیتی دارد. و می گویند در عالم انسانیت درختی وجود دارد که به «حبه القلب» پیوسته است و این درخت در زمین ملکوت می روید و باغبان ازل و ابد یعنی خداوند آن را نشانده است و پرورش می دهد و این درخت همان «عشق» است. (سهروردی،287،288،1380) گویند اولین چیزی که خداوند خلق کرد عشق بود. «اول ما خلق الله العشق» برخی محبت را با عشق یکی دانسته اند. به طوری که در مورد آن چنین گفته اند: «محبت میلی بود دایم به دلی از جای برخاسته. و گفته اند: محبت آتشی بود اندر دل، هر چه جز مراد محبوب بود بسوزد». (سجادی،35،36،1389) افلاطون نیز در رساله فدروس از عشق سخن می گوید و ابتدا از دیوانگی آغاز می کند و دیوانگی را به چهار نوع تقسیم می کند؛ دیوانگی پیغمبران، شاعران وهنرمندان، کاهنان، دیوانگی عاشقان. همچنین او بیان می دارد در تمام این موارد دیوانگی فیض و برکتی آسمانی است که فقط نصیب برگزیدگان می شود. در دیوانگی نوع چهارم دیوانگی عاشقان افلاطون از بیان حقیقت نفس آغاز می کند و پس از تمثیل زیبایی از نفس و قوای آن به این نتیجه می رسد که نفس حکیم از زیبایی های این جهان به یاد زیبایی هایی که در جهان باقی دیده است، می افتد. این زیبایی نیرویی در انسان ایجاد می کند که عشق نام دارد. در واقع او نیز مانند عرفا عشق مجازی را پلی برای رسیدن به عشق حقیقی می داند. (پورنامداریان، 1367، 72)

از دیگر مواردی که مولانا در مورد آن سخن گفته است، می توانیم به حدیث «قلب المومن عرش الرحمن» اشاره کنیم؛ قلب مومن عرش خداوند است.

هر دم ز خلق پرسی احوال عرش و کرسی

آن را و صد چنان را، دانی و چیز دیگر

در این شعر سخن از عرش و کرسی رفته است. «عرش همان است که حکما فلک الافلاک گویند و عرش اکبر نزد صوفیه قلب انسان کامل است. کرسی نیز به روایتی همان عرش است و به روایتی سریری است در زیر عرش و روایتی است القلب بیت الرب. قلب سرای پروردگار است.» (مولانا،216،1362) فقط قلب انسان مومن گنجایش خداوند را دارد. این قلب باید به صافی آینه و صیقل یافته از هرگونه بدی و پلیدی باشد. فقط این قلب به این کوچکی است که گنجایش این همه بزرگی یعنی خداوند را دارد. خداوندی که زمین ها و آسمان ها گنجایش او را ندارند، ولی قلب انسان مومن جایگاه اوست.

همان طور که گفته آمد احادیث تمام امور زندگانی انسان را در بر می گیرد. احادیث نه تنها امور مادی و ملموس زندگی بلکه به امور معنوی و انتزاعی نیز می پردازد. سخن از مواردی مثل کشتن نفس، فریفته نشدن به امور زودگذر دنیا و عشق و عرش خداوند از موضوعاتی است که در احادیث ذکر شده است. این امر نشان می دهد احادیث مجموعه ای فراگیر است که تمام امور را شامل شده و خداوند آنها را از زبان پیامبران و امامان را برای مردم بیان کرده اند. این سخنان ارزشمند از ابتدای خلقت بشر سرلوحه و راهگشای زندگی انسان ها بوده و هستند.

منابع:

گزیده غزلیات شمس، به کوشش محمد رضا شفیعی کدکنی، انتشارات کتاب های جیبی، سال انتشار1362

مقدمه ای بر مبانی عرفان و تصوف، ضیاءالدین سجادی، انتشارات سمت، سال انتشار 1389

مجموعه مصنفات شیخ اشراق، جلد3، تصحیح و تحشیه و مقدمه سید حسین نصر، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال نشر1380

مثنوی معنوی، مولانا جلال الدین محمد بلخی، بر اساس نسخه رینولد نیکلسن، نشر افکار سال نشر1375

رمز و داستان های رمزی، تقی پورنامداریان، انتشارات علمی فرهنگی، سال نشر1367