اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

شعر انتظار ...

پیام تبریک و جملات زیبا به مناسبت نیمه شعبان / متن و عکس تبریک میلاد حضرت  مهدی

خوشا دردى! که درمانش تو باشى
خوشا راهى! که پایانش تو باشى

خوشا چشمی! که رخسار تو بیند
خوشا ملکی! که سلطانش تو باشى

خوشا آن دل! که دلدارش تو گردى
خوشا جانی! که جانانش تو باشى

خوشى و خرمى و کامرانى
کسى دارد که خواهانش تو باشى

چه خوش باشد دل امیدوارى
که امید دل و جانش تو باشى

همه شادى عشرت باشد، ای دوست
در آن خانه که مهمانش تو باشى

گل و گلزار خوش آید کسى را
که گلزار و گلستانش تو باشى

چه باک آید زکس! آن را که او را
نگهدار و نگهبانش تو باشى

مپرس ازکفر و ایمان بى دلى را
که هم کفر و هم ایمانش تو باشى

براى آن به ترک جان بگوید
دل بیچاره، تا جانش تو باشى

" عراقى " طالب درد است دایم
به بوى آنکه درمانش تو باشى

طبقه‌بندی رفتاری مردم و بهترین‌ها


عکس های گل لاله صورتی، قرمز، سفید و زرد برای پروفایل تلگرام و اینستاگرام و  واتساپ

امام کاظم(ع) در اندرز به هشام ابن حکم فرمودند:

از این دنیا و اهل آن برحذر باش! زیرا مردم در آن چهار دسته‌اند:

1- یکی افتاده در ورطه هلاکت و هم‌آغوش هوس‌بازی

2- دیگری طالب دانش و قرآن‌خوان که هر چه دانشش زیاد می‌شود، کبر و غرورش بیشتر شود و اطلاعات خود از قرآن و دانش خویش را وسیله گردن‌فرازی بر فرودستان سازد.

3- دیگری عابد نادانی که هر کس را در عبادت از او کمتر است، کوچک شمارد و دوست دارد او را تعظیم و تکریم کنند.

4- و چهارمی خردمند دانای آشنا به راه حق که دوست دارد حق را بر پا دارد، اما یا ناتوان است، یا مغلوب و نمی‌تواند آنچه را می‌فهمد و می‌داند به کار بندد و از این رو اندوهناک و غمزده است. او بهترین فرد روزگار خود و خردمندترین آنان است.(1)

ـــــــــــــــــــــــ

1- بحارالانوار، ج 75، ص 315

حاج ملاهادى‏ سبزواری تهی از هوی و منیّت(حکایت اهل راز)


30 عکس الهام بخش و جذاب از گل های لاله زیبا

در سبزوار، همان روز اولى که وارد شدم، پرسیدم از نواده‌هاى مرحوم حاج ملا‌هادى سبزوارى، حکیم فیلسوف، عارف، عابد و انسان با عظمت قرن سیزدهم کسى در این شهر زندگى می‌کند یا نه؟ گفتند: بله. ایشان نبیره دخترى دارد که فیلسوف و حکیم است و در سبزوار براى مردم تفسیر قرآن می‌گفته است، اما اکنون به خاطر سنّ بالا کمتر می‌تواند از خانه بیرون بیاید.

گفتم: به محضر ایشان بگویید: طلبه‌اى از تهران آمده، می‌خواهد شما را ببیند.

حاج ملاهادى‏ سبزواری تهی از هوی و منیّت(حکایت اهل راز)

عکس گل لاله قرمز و زرد - عکس نودی

ایشان خیلى بزرگوارى فرمودند و مرا پذیرفتند. آغوش اولیاى خدا محض سازندگى براى دیگران باز است. اخلاق پاکان عالم در برخورد این است. زندگى مادى معمولى دارند و اهل قناعت هستند.

امیرالمؤمنین‌(ع) درباره این افراد می‌فرماید: «خفیف‌المؤونة»(بحار‌الانوار‌، ج 42‌، ص234)، یعنی در این دنیا بسیارکم‌هزینه هستند، خرج زیادى ندارند و در خرج خود اهل قناعت هستند.

به خدمت ایشان رفتم، عرض کردم: آقا! من به این خاطر خدمت شما آمدم که خود و جدّ بزرگوارتان- حاج ملاهادى- برنامه، خاطره و نکته پرفایده‌اى دارید، براى من بگویید. ایشان فرمودند: می‌گویم. جزوه‌اى که خودشان از نکات با ارزش زندگى جدّشان نوشته بودند، آوردند و به من دادند که من آن را به عنوان شىء قیمتى نگه داشتم. همچنین قطعه‌اى که از جدّشان گفتند که با این مبحث بى‌ارتباط نیست. اهل ایمان هر روز حسابگر خود هستند که شب و روز بر من چگونه گذشت و چگونه باید بگذرد. برخوردى که امروز داشتم، حق بود، یا باطل؟ مناسب بود، یا نامناسب؟ ایشان فرمودند: حاج ملا‌هادى از درآمد شخصى خود کشاورزى داشت و علاقه داشت که خودش دانه را بپاشد و آبیارى کند. با آن کثرت کار تدریس، شاگرد‌پرورى و عبادت سنگینش که می‌گفت: نماز مغرب و عشاى ایشان نزدیک به دو ساعت طول می‌کشید.

وقتى که گندم‌ها را درو می‌کرد، تمام گندم‌ها را وزن می‌کرد و زکاتش را خارج می‌کرد و همان اول می‌پرداخت و بعد گندم‌ها را چند روز می‌گذاشت روى زمین باشد که پرنده‌ها سهم زمستانى خود را ببرند، بعد بقیه را به خانه می‌آورد.

حس کردند واجب‌الحج شدند، به همسر خود گفتند: از فروش محصولات کشاورزى قدرى پول نزدم هست که شما را هم می‌توانم به مکه ببرم. همسرش واجب‌الحج نبود، اما می‌گفت: این زن در خانه من خیلى زحمت کشیده است، سر سفره معنوى و مادى، همه را خودم نباید بخورم، او نیز باید مانند من سهم ببرد.

کارهاى مقدماتى حج را کردند و رفتند. در مسیر برگشت از مکّه، همسرش از دنیا رفت.

خادمى حاج ملاهادى در مدرسه کرمان

با بار و بنه وارد کرمان شد. پرسید: مدرسه طلبه‌ها کجاست؟ آمد وارد مدرسه شد. حاجى، عمامه‌اش را به صورت روحانیون نمی‌بست، بلکه به صورت روستایى‌هاى سبزوار می‌بست؛ یعنى نمی‌شد تشخیص داد که او زیر این لباس معمولى مانند یک جهان است، یک دنیا علم، حکمت، عبادت و گنج. گنج همیشه در ویرانه است. کسى که با لباس می‌خواهد خودش را بنمایاند، ‌اندازه همان لباس می‌ارزد و خودش چیزى ارزش ندارد.

به خادم گفت: آیا به من اتاق می‌دهى؟ گفت: این‌جا وقف طلاب است. یعنى چهره تو نشان می‌دهد که طلبه نیستى. ولى چون دیگر ممکن است جا پیدا نکنى و غریب هستى، این چند روز می‌خواهى این‌جا باشى، براى اینکه خلاف وقف عمل نشود، در کارها به من کمک من؛ حیاط را جارو کن، دستشویى را بشوى و اگر طلبه‌اى کارى داشت، انجام دهى.

گفت: چشم، همه اینها را انجام می‌دهم. چون وقتى خادم به او گفت: تو باید مانند من خادمى کنى، در درون خودش، فقط گذشت که من؟ حاج ملاهادى سبزوارى؟ باید جاروکشى کنم؟ بعد در درونش گفت: آرى، باید جاروکشى کنى، از همین مقدارى که بر درونت گذشت، معلوم می‌شود هنوز ناقص هستى و منیّت دارى. خودش را محاسبه کرد. بعد به نفسش گفت: حال که وضع خوبى ندارى، باید این‌جا بمانى، مانند خادم و نوکر با تو رفتار کنند تا از این حال بیفتى. من یعنى چه؟

خادم گفت: بقچه‌ات را بگذار و بیا در اتاق من شام بخور و همان‌جا بخواب. فردا به بعد، جارو کشید و دستشویى‌ها را شست، براى طلبه‌ها نان و غذا خرید. ایشان سه سال، در آن مدرسه کرمان براى تأدیب خودش خادمى کرد.

مبارزه با نفس حاج ملاهادى

روزى خادم به او گفت: تو زن و بچه ندارى؟ گفت: زنى داشتم، زن خوبى بود، اما مرد. گفت: بیا دختر مرا بگیر. از بى‌ریختى و زشتى کسى او را به همسرى انتخاب نکرده است، به سنّ تو می‌خورد. گفت: باشد. عقد کردند.

مبارزه با هواى نفس این است. خدا از این زن به او چهار فرزند داد، دو پسر که هر دو در علم و دانش مانند خودش شدند و دو دختر به نام‌هاى حوریه و نوریه، که دو دانشمند بسیار فوق‌العاده‌اى شدند.

ایشان می‌گفت: بعد از مدتى، روزى از کنار کلاس درس رد می‌شد، دید آیت‌الله سیدجواد کرمانى دارد کتاب «منظومه حکمت» او را براى حدود دویست طلبه درس می‌دهد. گوشه دیوار تکیه داد ببیند این عالم کتاب او را چگونه درس می‌دهد؟

گوش داد، جایى از درس دید استاد ‌اشتباه کرد. فهم کتاب سخت بود، حکمت، فلسفه و عرفان است. دید او ‌اشتباه کرد. سکوت کرد. درس تمام شد.

آمد به خادم مدرسه گفت: من دیگر زمانم تمام شده است، می‌خواهم همسرم را بردارم و به شهر خود ببرم.

طلبه خوش‌ذهنى را دید و به او گفت: اگر خدمت آیت‌الله سیدجواد رسیدى بگو: این مطلبى که در کتاب منظومه حاج ملاهادى می‌فرمودید، اگر این‌گونه می‌فرمودید بهتر بود و رفت.

طلبه، حاج سید جواد را دید و گفت: این خادم مدرسه به من این‌گونه گفت. او گفت: خادم مدرسه؟ من با این آیت‌اللهى در این کتاب ماندم، چگونه خادم مدرسه جواب را گفته است؟ به مدرسه برویم تا از او بپرسم. آمدند، به خادم گفتند: آن شریک شما کجاست؟ گفت: چند ساعت قبل رفت. گفت: او چه کسى بود؟ گفت: نمی‌دانم.

عرفان و خلوص حاج ملاهادى

چند سال گذشت. دو طلبه کرمانى که در کرمان فارغ‌التحصیل شده بودند، با هم قرار می‌گذارند که به سبزوار و درس حاج ملاهادى بروند. دو نفرى به سبزوار می‌روند، روز اول درس وقتى وارد مدرسه می‌شوند، می‌بینند حاجى دارد درس می‌دهد. این دو طلبه استاد را نگاه کردند. یکى به آن دیگرى گفت: این شخص همان کسى نبود که سه سال خادم مدرسه ما بود؟ گفت: والله نمی‌دانم، خواب می‌بینم یا بیدار هستم؟ بگذار درس تمام شود و برویم از خودش بپرسیم.

درس تمام شد و همه رفتند. این دو طلبه کرمانى آمدند و گفتند: آقا شما سه سال در کرمان نبودید؟ حاجى نگاهى به آنها کرد و فرمود: تا این‌جا که گفتید، حق داشتید، اما از این‌جا به بعد حق من است که به شما بگویم: تا من زنده هستم، راضى نیستم که در این رابطه به کسى ‌اشاره‌اى کنید.

حجت‌الاسلام شیخ حسین انصاریان؛ پایگاه عرفان

رابطه گنـاه با نزول بـلا


گل لاله برای پروفایل گوشی | Photo by Valentin Hermann

زندگی دنیوی به اسباب گوناگون موجب غفلت انسان از خدا و عهد و میثاقش با خدا و سقوط در دام خطرناک هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی و در نهایت عذاب استیصال و ریشه‌کن الهی در همین دنیا می‌شود که عمر و عمران را به فنا می‌دهد و مرگ با «اجل معلق»(مرگ زودرس) را به جای «اجل مسمی»(مرگ حتمی) برای بشر رقم می‌زند.

بسیاری از مردم عمر خویش را به پایان نمی‌برند؛ زیرا در اثر گناه، اجل معلق به سراغشان می‌آید؛ چنان‌که بسیاری از شهرها و آبادی‌ها با همه عمران و آبادی چون شهرهای عاد و ثمود و ارم ذات‌العماد، به سبب گناه جمعی گرفتار اجل معلق می‌شوند و زلزله‌ای، آتشفشانی‌، سیلی چون سیل‌العرم به کلی محو و نابودشان می‌کند تا جایی که هیچ اثری از آنان باقی نمی‌ماند.

گناهان، عامل عذاب استیصال و زلزله

پیاز گل لاله بنفش رقم Ronaldo؛ قیمت و خرید

بر اساس آیات و روایات معتبر و متواتر هر گاه گناهان در امت و ملتی و قوم و شهری زیاد شود، اجل مسمی یا حتمی به اجل معلق یا زودهنگام تبدیل می‌شود و همان‌طوری که هر فرد انسانی به اجل معلق پیش از زمان تعیین شده می‌میرد، شهرها و امت‌ها که دارای اجل مسمی هستند در اثر گناه جمعی مردمانش، گرفتار عذاب استیصال شده و ریشه‌کن می‌شوند.

نعمان بن بشیر روایت کند که: پیش از ظهور حضرت حجت(عج) فتنه‌هایی بروز می‌کند، از جمله شخص در صبح مومن بوده و چون شب فرا رسد کافر گردد و یا شب کند در حالی که مومن بوده و صبح کند در حالی که کافر شده است و گروهی دین و اخلاق خود را به متاعی ناچیز از دنیا بفروشند.(کنز‌العمال، ج۱۴‌، ص ۲۲۹)

اصولا یکی از اموری که حضرت نوح‌(ع) بر آن تاکید داشت، قدرت استغفار و توبه در برداشته شدن عذاب و رهایی آن و نیز جلب نعمت‌ها است؛ اما وقتی مردمان مستکبر شوند و دست از دعا بردارند و استغفار و توبه را کنار گذارند، به جای بهره‌مندی از نعمت‌های الهی گرفتار نقمت و بلایای گوناگون می‌شوند(نوح، آیات 9 تا 27)

رسول خدا (ص) نیز می‌فرماید: هرگاه دعا‌ اندک شود، بلا نازل گردد.(مستدرک‌الوسائل، نوری، ج 5 ص 179 ح 5616)

باز آن حضرت می‌فرماید: از [وقوع] غرق [یا دفن] شدن و مسخ و زلزله چاره‌ای نیست! عرض کردند: ای رسول خدا! آیا در این امت؟ فرمود: آری، هنگامی که زنان خوانندگی کنند، و زنا را حلال شمارند و ربا خورند و شکار در حرم را حلال گردانند و لباس ابریشم پوشند و مردان به مردان و زنان به زنان بسنده کنند (همجنس‌بازی کنند).(مستدرک‌الوسائل، ج 6‌، ص 188، ح 6737)

امام باقر(ع) می‌فرماید: در نامه رسول خدا [چنین] یافتم: هرگاه پس از من زنا فاش شود، مرگ ناگهانی بسیار گردد.(من لایحضره‌الفقیه، شیخ صدوق، ج 1‌، ص 524‌، ح 1488)

همچنین رسول خدا(ص) می‌فرماید: هر گاه بنده، پنهانی گناه کند، جز گنهکار را آسیب نرساند؛ و هرگاه آشکارا آن را انجام دهد و مورد نکوهش قرار نگیرد، همه را آسیب رساند.(وسائل‌الشیعة‌، نشر آل البیت‌، ج 9، ص 31، ح 11448)

امام علی(ع) به شیوع منکرات و ترک امر به معروف و نهی از منکر و نیز نقش خواص و عوام ‌اشاره کرده و می‌فرماید: ای مردم! همانا خداوند عزوجل عوام را به سبب گناه خواص کیفر نکند [البته] اگر خواص بدون اینکه عوام بداند، در پنهانی کارمنکر انجام دهد؛ اما اگر خواص آشکارا مرتکب منکر شود و عوام آن را تغییر ندهد، هر دو گروه از ناحیه خداوند عزوجل سزاوار کیفر می‌گردند.(میزان‌الحکمة، ج 1‌، ص 763)

اصولا از نظر آموزه‌های قرآن، دو گروه حتما عذاب می‌شوند، کسانی که گناه آشکار انجام می‌دهند و کسانی که سکوت می‌کنند و به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر نمی‌پردازند.(اعراف، آیات 163 تا 165)

رسول خدا(ص) می‌فرماید: هرگاه مردم منکر را ببینند، ولی آن را تغییر ندهند، نزدیک است که خداوند کیفرش را فراگیرشان کند.(کنز‌العمال، ج 3‌، ص 70‌، ح 5535)

آفات عمر و عمران از نگاه قرآن

براساس تعالیم وحیانی‌، برای هر چیزی عمری است که بیانگر امتداد زمانی آن چیز در دنیا است؛ پس وقتی از عمر آدمی سخن به میان می‌آید، مراد همان زمان عمارت بدن است که برای زندگی دنیوی ساخته شده است؛ زیرا بدن انسان به گونه‌ای طراحی شده تا به میزان نیاز بتواند در دنیا زندگی کند و کمالات را به دست آورد.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 586)

عمر امت‌ها و شهرها نیز این‌گونه است، چنان‌که عمر ستارگان و دیگر مخلوقات در دنیا نیز این‌گونه است؛ یعنی دارای یک امتداد زمانی مناسب است که بقای آن را تضمین می‌کند.(رعد، آیه 2؛ لقمان، آیه 29؛ زمر، آیه 5)

عمر انسان فرصتی برای انجام اعمال صالح و بهره‌وری از آن در آخرت است.(فاطر، آیه 37) پس اگر انسان به درستی در این چارچوب، از زمان زندگی در دنیا بهره گیرد، بدون هیچ آفتی در اجل مسمی زندگی می‌کند تا بهره‌ای کامل برد. از همین رو از نظر قرآن، کسی که به دعوت الهی پاسخ مثبت می‌دهد و ایمان می‌آورد و عمل صالح دارد و تقوای الهی را پیشه می‌گیرد و عمر خویش را در راه خیر و نیکی می‌گذراند، تا اجل مسمی عمر می‌کند و گرفتار اجل معلق نمی‌شود.(ابراهیم، آیه 10؛ نوح، آیات 1 تا 4؛ حجر، آیه 99)

اما اگر چنین نکند و برخلاف برنامه‌ریزی الهی عمل کند، گرفتار اجل معلق می‌شود و عمرش را کوتاه می‌کند.(فاطر، آیات 36 و 37) همین امر درباره امت‌ها و مردمان و شهرها و عمارت‌های انسانی و عمران آن صدق می‌کند؛ یعنی از نظر قرآن آنها نیز دارای اجل مسمی و معلق هستند.

برطبق نظر قرآن، عواملی آفت آبادانی شهرها و امت‌ها و اقوام است که برخی از آنها عبارتند از: استفاده نابجا از نعمت‌های الهی(قصص، آیه 58)، حکومت‌های فاسد و مفسد(نمل، آیه 34)، فساد‌گری مردمان و ترک اصلاح و جلوگیری نکردن از فساد در جامعه(هود، آیات 116 و 117؛ نمل، آیات 48 تا 52)، ترک انفاق به نیازمندان(قلم، آیات 17 تا 24)، ترک جهاد در راه خدا و دفاع مشروع از خود و دیگران و ترک دفع شرور(بقره، آیه 251؛ حج، آیه 40)، تکذیب آیات الهی و رسالت رسولان(اعراف، آیات 136 و 137)، توطئه علیه پیامبران و رهبران الهی(نحل، آیه 26)، حاکمیت منافقان و تخریب منابع کشاورزی و نسل‌کشی با سقط جنین و مانند آنها(بقره، آیات 204 و 205؛ کشاف، زمخشری، ج 1، ص 251)، خوشگذرانی و تن‌آسایی(هود، آیات 116 و 117؛ اسراء، آیات 16 و 17؛ انبیاء، آیات 11 تا 15)، دشمنی با پیامبران و اولیای الهی(هود، آیات 89 تا 95)، شرک به خدا و سهیم کردن انسان و دیگران در کار خدا(کهف، آیات 32 تا 42)، طغیان در برابر دستورهای خدا(قلم، آیات 17 تا 31؛ فجر، آیات 6 تا 13)، ظلم به مظلومان (آل عمران، آیه 117؛ انعام، آیه 131؛ اعراف، آیات 4 و 5)، غفلت از خدا و مشیت او(اعراف، آیات 136 و 137؛ قلم، آیات 17 تا 20)؛ کفر به خدا(سباء، آیات 15 تا 17)، فسق و تباهی آشکار در جامعه(اعراف، آیات 101 و 102؛ اسراء، آیات 16 و 17)، کفران نعمت(نحل، آیه 112؛ سباء، آیات 15 تا 17)، گناه(هود، آیات 78 و 82؛ حجر، آیات 68 تا 76) و مانند آنها.

عوامل فوق زمینه‌ساز نزول بلایا است اما توده مردم از آنها به عنوان بلایای طبیعی یاد می‌کنند، در حالی که از نظر قرآن اینها بلایایی الهی است که برای کیفر و مجازات نازل می‌شود. در این راستا آتش(قلم، آیات 17 تا 29)، باد سرد و آسیب‌زننده (آل عمران، آیه 117؛ ذاریات، آیات 41 و 42؛ روم، آیات 50 و 51)، بلایای آسمانی (فرقان، آیه 40؛ کهف، آیه 40)، سیل بنیان‌کن(سباء، آیات 15 و 16)، گردباد آتشین و مانند آنها(بقره، آیه 266) جزو عذاب‌های کیفری الهی برای نابودی شهرها و ملت‌ها و مردمان گناهکار شمرده می‌شود.

راهکارهای‌گریز از عذاب‌ها و بلایا

در آموزه‌های اسلامی راهکارهایی برای رهایی از چنین عذاب‌هایی بیان شده که از مهم‌ترین آنها می‌توان به امر به معروف و نهی از منکر، توبه و استغفار و دعا‌ اشاره کرد.

رسول خدا‌(ص) می‌فرماید: از قرائت [سوره] زلزال ملول نشوید؛ زیرا کسی که در مستحباتش آن را قرائت کند، خداوند عزوجل هرگز زلزله‌ای بدو نرساند و با آن و با صاعقه و آفتی از آفات دنیا نمیرد تا اینکه [به طور عادی] بمیرد.(بحارالانوار، ج56‌، ص 356)

امام صادق(ع) می‌فرماید: هر کس از بلایی که به او می‌رسد بترسد و درباره [دفع] آن به دعا برخیزد خداوند هرگز آن بلا را بدو نشان ندهد.(الدعوات، ص 21، ح 22)

رسول خدا (ص) می‌فرماید: بلا همانند قندیل‌ها بین آسمان و زمین آویزان است، هرگاه بنده، عافیت را از پروردگارش بخواهد، خدای متعال بلا را از او برگرداند، [حتی] در حالی که برای او قطعی شده باشد.(کنز‌العمال، ج 7‌، ص 825‌، ح 21560)

امام کاظم‌(ع) نیز می‌فرماید: بر شما باد به دعا کردن؛ چرا که دعا برای خدا و درخواست از خدا بلا را برگرداند [حتی] در حالی که تقدیر و قضا شده باشد و جز امضای آن باقی نمانده بشد. پس هرگاه از خداوند عزوجل دعا و درخواست شد، بی‌درنگ بلا را برمی‌گرداند.(الکافی، ج 2، ص 472‌، ح 3)

سامیار سلطانی‌زاده

کیهان


ناسخ و منسوخ در احادیث


معرفی و نگهداری گل لاله + لاله نماد چیست و بررسی مشکلات رایج + راه درمان |  گل من و تو

قال‌النبی(ص):

«ان احادیثنا ینسخ بعضها بعضا کنسخ القرآن».

پیامبر اکرم(ص) فرمود:

همانا احادیث ما بعضی از آنها بعضی دیگر را نسخ می‌کند (ناسخ و منسوخ دارد)

همچنان که قرآن ناسخ و منسوخ دارد.(1)

ـــــــــــــــــــــــ

1- شناخت نامه حدیث، آیت‌الله ری‌شهری(ره)، ج 2، ص 273

یک شهید، یک خاطره


همه محصولات

فرصت

شبی در ماه محرم، من و یدالله از سرکار کشاورزی به خانه برمی‌گشتیم. بین راه که می‌آمدیم، هیئتی در مسجد مشغول عزاداری بود. برادرم گفت: «بیا بریم و عزاداری کنیم.»
تمام بدنم از کار درد می‌کرد، گفتم: «می‌بینی که خسته‌م و نمی‌تونم بیام.» یک‌باره دستم را گرفت و گفت: «حیف هست که این فرصت‌ها رو از دست بدیم؛ چون خیلی کم پیش می‌آید.» و مرا به مسجد برد!
با چه شور و حالی در مراسم شرکت کردیم. بعد از عزاداری نه‌تنها خسته نبودم، بلکه روحیه بسیار خوبی پیدا کردم و از او تشکر کردم که حال و هوایم آن‌قدر عوض شد...

خاطره‌ای از شهید یدالله ناظمی نژاد
راوی: غلامحسین ناظمی نژاد، برادر شهید


مریم عرفانیان

یک ستاره از آن هزار


گل لاله (Tulip) بهترین قیمت + ارسال فوری | گل فروشی گل باما

ستاره شصت و دوم؛ بی‌سنگر


دلم هوایی می‌شود. می‌خواهد پر بگیرد و تا رسیدن به سنگر و خاکریز و عبادتگاه که نه! به جایگاه عبادت آنهایی که خود بی‌پناه بودند و برای دیگران مامن می‌ساختند تا آنها بتوانند در پناه خاک‌های بی‌جانی که روی هم تل‌انبار می‌شوند و شکل می‌گیرند و جان‌پناه می‌شوند مامن بگیرند، بیاسایند، ایستادگی کنند و مقاومت و پایمردی‌شان را به رخ مزدوران بعثی بکشند و به جهانیان ثابت نمایند که همه برادریم و کسوت‌مان ایستادگی و شجاعت و جهاد در راه دین و عقیده است و پیروی از مکتب حسین. حالا نام‌مان ارتشی باشد، سپاهی باشد، بسیجی باشد و یا نیروی جهادسازندگی، تفاوت‌مان اگر نام باشد چه فرقی می‌کند. در عمل و عقیده یک‌سو و هماهنگیم و مطیع امر ولایت.
و ستاره امروز من ستاره‌ای است که در دل شب، در روشنایی روز، در گرماگرم نبرد، پیشاپیش دیگران بود و برایشان مامن و جان‌پناه می‌ساخت و گاه پیکرش، ترکش گیر رزمنده‌ای بود که تفنگ به دست، مقابل‌تانک دشمن می‌ایستاد و می‌جنگید.
ستاره امروز من‌، در سال ۱۳۴۰ در بخش صفی‌آباد شهرستان اسفراین دیده به جهان گشود. او علاوه‌بر تحصیل، در مزرعه نیز یاور پدر خانواده بود. پس از پایان مقطع ابتدایی، برای ادامه تحصیل راهی شهرهای اسفراین و سبزوار گردید و سرانجام در سال ۱۳۵۸ موفق گردید تا تحصیلات دوره متوسطه را در رشته علوم تجربی به پایان ببرد.
روزهای تحصیل غلامحسین در دبیرستان، همزمان با روزهای پر شور انقلاب بود و او به عنوان یک دانش‌آموز روشنفکر با اعلام پیام انقلاب، دیگر دوستان و همکلاسی‌هایش را نسبت به افق‌های روشن آگاه می‌نمود و پس از پیروزی انقلاب، با اتمام دوره خدمت نظام وظیفه، که در جهاد سازندگی قدم گذاشت تا با فعالیت در این نهاد انقلابی، در راستای تحقق آرمان‌های انقلاب گام بردارد.
او ابتدا، به عنوان مسئول کمیته آبرسانی جهاد سازندگی شهرستان اسفراین، هدفی جز خدمت به محرومان روستایی نداشت.
در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، روستاهای زیادی از توابع شهرستان اسفراین از نعمت آب محروم بودند و او به برکت جهاد سازندگی و با همت والای خود آب را به این نقاط محروم هدیه کرد و با وجود مشکلات زیادی که پیش رو داشت، لحظه‌ای از تلاش باز نماند.
متانت و بردباری از خصوصیات اخلاقی‌اش بود و در نهایت ادب، احترام و تبسمی که همواره نقش‌بند چهره‌اش بود، خود را در دل دوستان و اهالی روستا جای می‌داد.
او هیچ‌گاه از تلاش و کار برای خدمت به روستائیان احساس خستگی نمی‌کرد. خیلی کم حرف می‌زد و بیشتر مرد عمل بود و این جلوه اخلاقی‌اش، او را محبوب دل دوستان و مردم خونگرم روستایی می‌کرد.
غلامحسین مرد شجاعت و غیرت بود. زمانی که احساس کرد جبهه به او نیاز دارد عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و با هدف ساخت و استقرار پل‌های شناور، گام مهمی برای پیروزی رزمندگان در میدان نبرد برداشت و به عنوان سنگرسازی بی‌سنگر، در ‌ستیز حضور پیدا کرد.
او در هیبت رزمنده‌ای جهادگر، دلیر مرد لحظه‌های نبرد بود و در احداث پل معروف خیبر و در عملیات بدر، نقش بسزایی داشت زیرا این پل، راهی برای پیروزی رزمندگان اسلام گردید.
غلامحسین در لحظه‌های حضورش در جبهه‌های نبرد، هدفی جز رضای خدا نداشت و شهادت را تنها مسیر وصال می‌دانست.
سرانجام در بیست و دومین روز از اسفند سال۱۳۶۳ زمانی که در ناحیه شرق دجله مسئول حراست از وضعیت فنی بخش‌هایی از پل خیبر بود، بر اثر بمباران هوایی دشمن و اصابت ترکش‌، شربت شهادت نوشید تا سبکبال به سوی معبود پر بگشاید.
روحش شاد و راهش پررهرو باد.


موضوع: شهید غلامحسین قرایی

ابوالقاسم محمدزاده

شعر انتظار ...


دعا کمترین کار برای ظهور حضرت مهدی(عج) است - خبرگزاری حوزه

الا که راز خدایی خدا کند که بیایی
امان ز درد جدایی خداکند که بیایی

اسیر روی تو هستم نظر به روی توبستم
بگو شما به کجایی خداکند که بیایی

نشسته ام سر راهت در انتظار نگاهت
دگر بس است و جدایی خدا کند که بیایی

ببین چه بیکس و تنها نشسته ام گل زهرا
به درد ها تو دوایی خداکند که بیایی

به مشعری به حرامی به بیت یا به متایی
به مروه یا به صفایی خدا کند که بیایی

به جان پهلوی زهرا دگر بس است و جدایی
تو که عزیز خدایی خدا کند که بیایی

صحرا خدا کند که بیایی الا مسافر
امید قائم زهرا خدا کند که بیایی

کنون که دل شده پرخون
برای خاطر مجنون خدا کند که بیای

میان عاشق ومعشوق چه جای قیدو مکانی
چه این مکان و چه هرجا خدا کند که بیایی

ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم


سیمای یاران حضرت مهدی(ع) در عصر ظهور چگونه است؟ - مشرق نیوز

ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم
ای کاش که من خاک سر کوی تو باشم

دلدار منی یابن الزهرا
تو یارمنی یابن الزهرا

هرکس به کسی نازد و من هم به تو نازم
ای کاش جان بر سر کوی تو ببازم

می خانه دگر جای من بی سو پا نیست
روزی من خسته چرا کرب وبلا نیست

تو دین منی یابن الزهرا
آیین منی یابن الزهرا

ای خسرو خوبان نظری سوی گدا کن
رهمی به من سوخته ی بی سرو پا کن

آخر سحری دامن لطف تو بگیرم
یک بوسه زنم بر لب تو گاه بمیرم

ای تاج سرم یابن الزهرا
من منتظرم یابن الزهرا

دعای هفتم صحیفه سجادیه 3

گل لاله : نکات طلایی نگهداری، انواع نماد گل لاله | آوری کود

هر خیری که به تو رسد، از طرف خداست

و هر بدی که به تو رسد، از طرف خودت می باش د ». پس، اگر کسی با
لحنی اعترا ضآمیز بگوید: «نم یدانم چه گناهی مرتکب شد هام که باید
این بلا به سرم بیاید! » با منطقِ ایمانی سازگار نیست.
واقعیت این است که هی چکس نم یتواند ادّعا کند که در برابر آفریدگارش
بندگیِ کامل و ب ینقصی داشته و شایستگی و لیاقت الطاف خداوندی را دارد.
اصلاً همین ادّعا، خودش نقصِ در بندگی است. وقتی بهترینِ بندگان خدا که
در مسیر بندگی کمترین خلافی مرتکب نشد هاند، خود را به کوتاهی و تقصیر
در بندگی متهّم م یکنند، دیگر تکلیف بقیه معلوم است. ب های نترتیب، مؤمن
که ازی کسو، به نیروی بیکران و ارادۀ نامحدود خدا ایمان دارد و ازسوی دیگر
خود را مسبّب مشکلاتش م یداند، تضرّع و زاری، و اشک و لابه را دستاویز
قرار م یدهد تا خود را در رحمت واسعۀ الهی غرق کند و از چنگال مشکلات

و عواقب گناهانی که دامنگیرش شده، رهایی یابد: و از قهر و سطوتت مرا جز تضرّع و زاری به درگاهت راه نجاتی نیس ت .»
امیرالمؤمنین؟ع؟ در یک دستورالعمل کلی برای برو نرفت از شرایط سخت
اگر مردم هنگامی که بلاها بر آنان فرود م یآید و نعم تها از آنان برداشته
م یشود با نیّاتی پاک و د لهایی مشتاق به درگاه پروردگار خود پناه ببرند،

1. نساء: 79 .
2. صحیفۀ سجادیه، دعای 48 ، بند 13 .
3. نه جالبلاغه، خطبه 177 .

آنچه از دستشان رفته به آنان باز م یگرداند و هرگونه تباهی را برای آنان اصلاح
می کند .»
با این مقدمه در اهمیت و جایگاه تضرع به درگاه الهی، دست به دامن
امام سجاد؟ع؟ شده و با دعای هفتم صحیفۀ سجادیه همراه م یشویم تا
از آن حضرت بیاموزیم که در سخت یهای زندگی با چه عباراتی باید خدا را
بخوانیم و نگاهمان به زندگی در بحرا نهای بزرگ چگونه باید باشد

دعای هفتم صحیفه سجادیه 2


آموزش نگهداری گل لادن - میهن کاکتوس

 

در برهوت مادّیت و در این خاکستان، دلش ب یقرارِ کسی است. ریشۀ
انسان آن جایی است که روح در آن دمیدند: " از
روح خویش در آن دمیدم. »

این است که انسان بدون ایمان به خدا، هیچ
معنایی برای زندگی نم ییابد و هیچ ملجأ و پناهی ندارد که در هجوم
مشکلات و مصائب به او پناهنده شود. ایمان است که دل انسان را به
«عروة الوثقی » که ریسمان و دستاویزی ناگسستنی است گره م یزند و
انسان را از میان بحرا نها و اضطرا بهای زندگی به سلامت عبور م یدهد؛
چرا که به نیروی شکس تناپذیر ی تکیه کرده که هم هچیز در یدِ قدرت
اوست و هی چچیزی در برابر ارادۀ او نم یتواند قَد عَلم کند.
راه نجات از بحران های روزگار و وضعیت های دشوار، تضرّع و اظهار

عجز و نیاز به درگاه الهی است. در سورۀ انعام می فرماید:
سوی ام تهایی که پیش از تو بودند، ]پیامبرانی[ فرستادیم؛ آ نها را به
تنگی معیشت و بیماری دچار ساختیم تا زاری و اظهار خاکساری کنند .»


پس در این وضعیت باید به درگاه خدا تضرّع و زاری، و اظهار ضعف و
ناتوانی کرد و به نیروی بیکران او متوسّل شد. این، شیوۀ همۀ پیامبران و
اولیای الهی است که در روزهای سخت زندگی به درگاه الهی گریه و تضرع
م یکنند. آ نها به خوبی م یدانند که در هجوم مصائب و بحرا نهای زندگی
باید در کجا پناه بگیرند. زیر بارا نهای سی لآسای حادثه که انسا نهای
بسیاری غرق و نابود م یشوند، آ نها به نیروی بیکران الهی متوسّل شده

1. ص: 72 .
2 . انعام: 42 .

دعای هفتم صحیفه سجادیه 1


عکس گل مریم 3#

اندکی درنگ
انسان همیشه به دنبال غلبه بر مشکلات و رسیدن به آرامش و احساس
خوشایند بوده، اما امروز که انسان از همیشۀ خود ناآرا متر و مضطر بتر
است، بیشتر از هر زمان دیگری به دنبال آرامش م یگردد و هر راه پیشنهادی
را به امید نیل به گمشد هاش امتحان می کند؛ غافل از اینکه این راه ها
روی شناخت صحیحی از انسان بنا نشده اند.
زندگی پر است از حوادث و پیشامدهای تلخ و شیرین. یک پیشامد
ناگوار م یتواند همچون زلزل های بنیا نکَن ارکان وجود انسان را تخریب کند
و هیچ کاری هم از این را هها ساخته نیست. به همین خاطر است که بشر
امروز از همیشۀ خود دردمندتر است. او هر راهی را امتحان م یکند، غافل
از این که تنها با یاد خدا و در پناه اوست که دلش آرام م یگیرد:

«
آ گاه باشید، تنها با یاد خدا د لها آرامش می یابد!
رازِ این رهایی، در ریشۀ انسان نهفته است. انسان از دیار خاک نیست.

در برهوت مادّیت و در این خاکستان، دلش ب یقرارِ کسی است. ریشۀ
انسان آن جایی است که روح در آن دمیدند:
روح خویش در آن دمیدم. » این است که انسان بدون ایمان به خدا، هیچ
معنایی برای زندگی نم ییابد و هیچ ملجأ و پناهی ندارد که در هجوم
مشکلات و مصائب به او پناهنده شود. ایمان است که دل انسان را به
«عروة الوثقی » که ریسمان و دستاویزی ناگسستنی است گره م یزند و
انسان را از میان بحرا نها و اضطرا بهای زندگی به سلامت عبور م یدهد؛
چرا که به نیروی شکس تناپذیر ی تکیه کرده که هم هچیز در یدِ قدرت
اوست و هی چچیزی در برابر ارادۀ او نم یتواند قَد عَلم کند.
راه نجات از بحران های روزگار و وضعیت های دشوار، تضرّع و اظهار

عجز و نیاز به درگاه الهی است. در سورۀ انعام می فرماید:
سوی ام تهایی که پیش از تو بودند، ]پیامبرانی[ فرستادیم؛ آ نها را به
تنگی معیشت و بیماری دچار ساختیم تا زاری و اظهار خاکساری کنند .»
پس در این وضعیت باید به درگاه خدا تضرّع و زاری، و اظهار ضعف و
ناتوانی کرد و به نیروی بیکران او متوسّل شد. این، شیوۀ همۀ پیامبران و
اولیای الهی است که در روزهای سخت زندگی به درگاه الهی گریه و تضرع
م یکنند. آ نها به خوبی م یدانند که در هجوم مصائب و بحرا نهای زندگی
باید در کجا پناه بگیرند. زیر بارا نهای سی لآسای حادثه که انسا نهای
بسیاری غرق و نابود م یشوند، آ نها به نیروی بیکران الهی متوسّل شده

1. ص: 72 .
2 . انعام: 42 .

لجاجت، نتیجه زیاده‌روی در ملامت!


در مورد حقیقت ها و رازهای گل رز چه می‌دانید؟ | گُل‌سِتان

 

قال الامام علی(ع):

«الا فراط فی‌الملامه، یشب نیران اللجاج».

امام علی(ع) فرمود:

زیاده‌روی در سرزنش و ملامت، آتش لجاجت را شعله‌ور می‌سازد.(1)

ـــــــــــــــــــــــ

1- بحارالانوار، ج 74، ص 230

دعای پیامبر(ص) برای زن باحجاب


عکس گل رز صورتی پررنگ - عکس نودی

علی(ع) می‌فرماید: روزی به همراه رسول خدا(ص) در قبرستان بقیع نشسته بودیم، هوا سخت‌بارانی بود، در همین حال زنی که سواره بود از جلوی ما عبور کرد، ناگهان دست آن حیوانی که زن بر آن سوار بود،‌در گودی فرو رفت و در نتیجه آن زن نقش بر زمین شد.

پیامبر خدا(ص) از دیدن این صحنه روی گرداند و ناراحت شد. اطرافیان رسول خدا(ص) عرض کردند: یا رسول‌الله! آن زن پوشیده است و بر تن جامه‌ای دارد که تمام بدن او را پوشانده است.

حضرت در حق او دعا کرد و گفت: پروردگارا! زنانی که خود را پوشیده نگه می‌دارند، ‌مشمول رحمت و غفران خودبگردان! پس فرمود: ای مردم! برای پوشش از جامه‌هایی استفاده کنید که اندامتان را پوشیده نگهدارد، و همرانتان را هنگام خروج از منزل با پوشیدن آن در حفظ و امان نگه دارید.(1)

ـــــــــــــــــــــــ

1- مجموعه ورام، ورام ابن ابی فراس، ص 78

غدیر خم مبارک بر عاشقان ولایت


زیباترین شعر عید غدیر خم

مرا غدیر نه برکه، که بیکران دریاست
علی نه فاتح خیبر،که فاتح دلهاست

مرا غدیر نه برکه، که خم جوشان است
علی نه ساقی کوثر،که کوثر عظماست

مرا غدیر نه یک برگ سرد تاریخ است
علی نه شافع محشر، که محشر کبراست

مرا غدیر حریم وصال محبوب است
علی نه همسر زهرا که کیمیای ولاست

مرا غدیر بود پایگاه دانش و دین
علی نه کاتب قرآن که آیت عظماست

مرا غدیر نه یک واژه در دل تاریخ
که جان پناه همه رهروان راه خداست

مرا غدیر نه یک روز اختلاف افکن
که همچو چشمه ی مبعث زلال وحدت زاست

مرا غدیر ندای بلند آزادی است
علی نه حامی بوذر که روح صدق و صفاست

مرا علی نبود خلقتی خدا گونه
چو غالیان نسرایم که مالک دو سراست

اگر نه عالم و عادل مرا نمی شاید
ستایمش که علی عالی و علی اعلاست