میرزا حبیب الله شیرازی متخلص به قاآنی از شاعران بزرگ دربار فتحعلیشاه و دربار محمدشاه با لقب «حسانالعجم» و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه بود.
هزار و سیصد و هفتاد سال از شب شهادت نازدانه سید الشهداء
حضرت رقیه (سلام الله علیها) میگذرد …
عرض تقصیر که یادمان رفت شما هم جزو کاروان بودید ،
با من بیا ای زیبای کوچک من
زیباترین کلام کودکانه تقدیمت می کنم
و تو مرا که می بینی به سویم می دوی
و از آغوش من جدا نمی شوی شاید 1
رایحه ی پدر را حس می کنی 2
و شاید آن زمان که در برابر ضریحت می نشستم
نمی خواستی جدا شوی و من صبحگاهان و شامگاهان
به دیدارت می شتافتم و 3
تو را در ضریح می دیدم که به انتظار
دوستداران پدر هستی 4
من دلگیرم
از این که نمی توانم به دیدارت بیایم
ای زیباترین دنیای کورکانه ، با من بیا
تا باهم به دیدار جدت رویم 5
و بگوییم از درد این همه جفا
شاید در این آدینه سوار سبز پوش به دیدارت بیاید 6
سلام مرا به او برسان
در کجا جویم تو را
تنها در شامی و من تنها در این جا
بیا تا به همراهت به دشت گل های نرگس رویم
تو را به ستم کشتند
سخت است دوری پدر ، می دانم 7
هر بار به یادت پدرت داغداریم 8
ما وارثان زمینیم و آمده ایم تا بنیاد ظلم براندازیم
عرض تقصیر ، ای زیبای کوچک من
با من بیا تا به دیدار رویم ........
****************************************************
دل نوشته ایی از رویا پوراحمدگربندی ؛ جمعه 7/9/1393 ؛ 11:15 ظهر
(( به مناسبت رحلت حضرت رقیه ( س) ))
1-بر اساس خوابی که دیدم
2-امام حسین ( ع)
3-بارگاه حضرت رقیه ( س) در دمشق سوریه
4-امام حسین ( ع)
5-پیامبر اکرم ( ص )
6-امام عصر ( ع)
7-امام حسین ( ع)
8-امام حسین ( ع)
با یاد تو آرام می گیرم 1
صبحگاه را به شامگاه می رسانم 1
با عطر حضورت 1
من بازمانده ی قافله ی عشقم 2
رد پای مرا از کاروانیان دشت نینوا
تا دشت طلائیه جویید 3
تا دشت های گسترده ی حجاز
تا بلندی قدس
تا بیغوله های محرمین تمام اعصار
من زیباترین تجلی ایثارم
من ایثارم را از معلمم آموختم 4
او در عصر عاشورا به من آموخت
حق گرفتنی است
من از خطّه جنوب ، در پیج هر کوره راه گم گشته خشک
تا بلندی نخلستان و دریای نیلگون خلیج فارس
می آیم
فروغ نگاهم آن قدر گسترده و باز است که
از مهد به عرش می رود
من از باغ های نیلوفران آبی می آیم 5
تا گل های سپید یاس را به یارانم هدیه کنم
من عاشق کوی یاران تک سوار عشقم 6
با من بیایید تا شما را
به دشت های سرخ گل های شقایق برم
به دشت های گل های پرپر آسمانی برم
وجودم تا به یادت باشد ای گلواژه عشق
همیشه سبز سبز باشد همیشه
من و یاران به خیزیم و بنیاد ظلم براندازیم 7
من از عهد قدیم تا حال با تو میایم و همراهم
من از مدرسه عشق بسیج میایم .......
*******************************************
دل نوشته ایی از رویاپوراحمدگربندی ، شنبه 1393/9/1 ، ساعت 11:45 ظهر
1-امام حسین ( ع )
2- یاران امام حسین ( ع)
3- شهدا
4-امام حسین ( ع)
5- بهشت
6-یاران امام عصر ( عج )
7-یاران امام عصر ( عج )
گاهی یک قصیده یا حتّی یک شعر، اثرش در رسیدن به هدف های بزرگ، از هزاران سرباز مسلّح و صرف میلیون ها پول بیشتر است، و بسا که در بعض مواقف و مناسبات، نقشی را که شعر ایفا میکند، هیچ وسیله دیگری نتواند ایفا کند.
شعر در به وجود آوردن تاریخ مؤثر بوده و نفوس مردم را قرن ها و اعصار، بلکه همیشه و همه وقت، تحت تأثیر قرار میدهد، نظم و سخن موزون، غرایز را بیدار میکند، الهامبخش روح، و زندهکننده احساسات و جهشآفرین است؛ شعر در برانگیختن عواطف انسانی عامل مهمّ بوده است و شعرای متعهّد در تمام رشتهها، نقش سازندهای به عهده دارند. بدیهی است شعرا از نظر اینکه تعهّد و مسؤولیت داشته یا نداشته باشند، در یک درجه نیستند. شاعر غیرمتعهّد همه گونه شعری میسراید و از مدح ستمگران و تقویت باطل و توهین به مقدّسات و تضعیف عدل و حق، باکی ندارد، شعر را وسیله پر کردن شکم و اشباع غرایز حیوانی قرار میدهد، و هر لحظه زبان خود را چون شمشیر میکند تا شکم حریص خود را سیر نماید:
هر لحظه زبان خود چو شمشیر کند
و از مدح، سگی را صفت شیر کند
انبان دروغ را زبر و زیر کند
تا این شکم گرسنه را سیر کند
شاعر متعهّد و مسؤول کسی است که از ذوق و شعرش در راه هدف های عالی انسانی و آزادی بشر از چنگال دیو نفس و حکومت حق و عدالت و نظام برادری و برابری، ارشاد و راهنمایی عامه؛ و پند و تبلیغ توحید و مدایح پیغمبران و امامان راستین و پاکان استفاده مینماید و شعر را وسیله ترقّی و تکمیل و اصلاح و رستگاری مردم قرار میدهد، این دسته هستند که شعرشان ارزنده و جاودانی است، و همیشه مانند آفتاب، روشنیبخش دل های تاریک است.
و چقدر خوار و فرومایه است شاعری که شعرش را در توجیه ظلم و ستم ستمکاران و مدح آن ها به هدر میدهد، و چقدر گرامی و ارجمند است شاعری که شعر و اثرش، توحید خداوند و نصیحت و هدایت و تشویق جامعه به درستی و راستی و کار و کوشش و علم و عمل است.
آری، در شعر هر چه روح سعی و حقیقت و دعوت به حق باشد، ارزندهتر است؛ چنان که در قصیدهای گفتهام:
در شعر روح باید و معنی و درس دین
آموزش و حقیقت و ایمان و اعتلا
شعر از برای جایزه و جاه و اعتبار
هرگز نگفت شاعر آزاد و پارسا
بدبخت شاعری که پی سیم، عمر خویش
بر باد داد و حاصل او شد همه هبا
همچون گدای سفله به دربار هر خبیث
از بهر لقمهای به ثناخوانی و دعا
جای سپاس ایزد و مدح رسول و آل
گوید سخن به مدح ستم پیشهای دغا
جای نصیحت و ادب و منطق صواب
هزل و چرند گفته و سعیش همه هجا
زیبنده است فخر کند شاعری که او
باشد زبان مردم محروم و مبتلا
افراد را بسیج و محرّک به راه راست
افکار را به سوی خداوند رهنما
" قدس "