اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

برخورد امیرکبیر با شاعر چاپلوس

       

میرزا حبیب الله شیرازی متخلص به قاآنی از شاعران بزرگ دربار فتحعلیشاه و دربار محمدشاه با لقب «حسان‌العجم» و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه بود.

پارسینه نوشت : میرزا حبیب الله شیرازی متخلص به قاآنی از شاعران بزرگ دربار فتحعلیشاه و دربار محمدشاه با لقب «حسان‌العجم» و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه بود.

او شاید اولین شاعر ایرانی است که به زبان فرانسه تسلط داشت و در ریاضیات، کلام، حکمت و منطق نیز استادی مسلم به شمار می‌رفت

165 سال پیش از این او چکامه بلند و غرّایی در مدح و ثنای امیر کبیر سروده و در وصف امیر، او را جانشین وزیر ظالم قبلی یعنی حاج میرزا آقاسی نامیده بود:

«به جای ظالمی شقی، نشسته عالمی تقی/ که مؤمنان متقی‌ کنند افتخارها.»

ولی برخلاف مخدومان سابق، امیر کبیر که نه خریدار الفاظ پر طمطراق و تهی از معنی بود و نه معتاد به تملّق گویی‌های خادمان، چنان‌ برآشفت که در جا مستمری وی را قطع کرد و گفت: تو که تا دیروز مدح میرزا آقاسی می گفتی و امروز که او نیست ، ظالم شقی اش می خوانی و این بار مدح من می گویی!

او حاجی میرزا آقاسی را پیشتر "قلب‌ گیتی"، "انسان کامل‌" و "خواجه دو جهان‌" خوانده بود!

در پی قطع مقرری شاعر متملق ، اعتضاد السلطنه وساطت کرد تا بلکه امیر کبیر او را ببخشد. امیرکبیر نیز از دیگر تخصص های قاآنی جویا شد و وقتی دانست که او به زبان فرانسه تسلط دارد، برقراری حقوق قاآنی را مشروط به ترجمه کتابی در زمینه فلاحت (کشاورزی) از زبان فرانسه به زبان فارسی کرد.

تاریخ گواهی می دهد قاآنی ، پس از مغضوب و معزول شدن‌ امیر کبیر در اشعارش از او به "خصم خانگی‌"و «اهرمن خو و بد گوهر» یاد کرد.

قصیده چاپلوسانه او:
نسیم خلد می‌رود مگر ز جویبارها
که بوی مشک می‌دهد هوای مرغزارها
فراز خاک وخشت‌ها دمیده سبزکشتها
چه‌کشتها بهشتها نه ده نه صد هزارها
به‌چنگ بسته چنگها بنای هشته رنگها
چکاوهاکلنگها تذروها هزارها
ز نای خویش فاخته دوصد اصول ساخته
ترانها نواخته چو زیر و بم تارها
ز خاک رسته لالها چوبسدین پیالها
به برگ لاله ژالها چو در شفق ستارها
فکنده‌اند همهمه کشیده‌اند زمزمه
به‌شاخ سروبن همه چه‌کبکها چه سارها
نسیم روضهٔ ارم جهد به مغز دمبدم
ز بس دمیده پیش هم به طرف جویبارها
بهارها بنفشها شقیقها شکوفها
شمامها خجسته‌ها اراک‌ها عرارها
ز هرکرانه مستها پیالها به دستها
ز مغز می‌پرستها نشانده می خمارها
ز ریزش سحابها بر آبها حبابها
چو جوی نقره آبها روان در آبشارها
فراز سرو بوستان نشسته‌اند قمریان
چو مقریان نغز خوان‌به‌زمردین منارها
فکنده‌اند غلغله دو صد هزار یکدله
به شاخ‌گل پی‌گله ز رنج انتظارها
درختهای بارور چو اشتران باربر
همی ز پشت یکدگرکشیده صف قطارها
مهارکش شمالشان سحابها رحالشان
اصولشان عقالشان فروعشان مهارها
درین بهار دلنشین‌که‌گشته خاک عنبرین
ز من ربوده عقل و دین نگاری از نگارها
رفیق جو شفیق خو عقیق لب شقیق رو
رقیق دل دقیق مو چه مو ز مشک تارها
به طره‌کرده تعبیه هزار طبله غالیه
به مژه بسته عاریه برنده ذوالفقارها
مهی دو هفت سال او سواد دیده خال او
شکفته از جمال او بهشت‌ها بهارها
دوکوزه شهد در لبش دو چهره ماه نخشبش
نهفته زلف چون شبش به تارها تتارها
سهیل حسن چهر او دو چشم من سپهر او
مدام مست مهر او نبیدها عقارها
چگویمت‌که‌دوش چون‌به‌ناز وغمزه‌شدبرون
به حجره آمد اندرون به طرز می‌گسارها
به‌کف بطی ز سرخ می‌که‌گر ازو چکد به نی
همی ز بند بند وی برون جهد شرارها
دونده در دماغ و سر جهنده در دل و جگر
چنانکه برجهد شرر به خشک ریشه خارها
مرا به‌عشوه‌گفت‌هی تراست هیچ میل می
بگفتمش به یادکی ببخش هی بیارها
خوش‌است کامشب‌ای صنم‌خوریم می به‌یاد جم
که‌گشته دولت عجم قوی چوکوهسارها
ز سعی صدر نامور مهین امیر دادگر
کزوگشوده باب و در ز حصن و از حصارها
به جای ظالمی شقی نشسته عادلی تقی
که مؤمنان متقی‌کنند افتخارها
امیر شه امین شه یسار شه یمین شه
که سر ز آفرین شه به عرش سوده بارها
یگانه صدر محترم مهین امیر محتشم
اتابک شه عجم امین شهریارها
امیر مملکت‌گشا امین ملک پادشا
معین دین مصطفی ضمین رزق‌خوارها
قوام احتشامها عماد احترامها
مدار انتظامها عیار اعتبارها
مکمّل قصورها مسدد ثغورها
ممّهد امورها منظم دیارها
کشندهٔ شریرها رهاکن اسیرها
خزانهٔ فقیرها نظام بخش‌کارها
به‌هر بلد به‌هر مکان به‌هر زمین به‌هر زمان
کنند مدح او به جان به طرز حقگزارها
خطیبها ادیبها اریبها لبیبها
قریبها غریبها صغارها کبارها
به عهد او نشاطهاکنند و انبساطها
به مهد در قماطها ز شوق شیرخوارها
سحاب‌کف محیط دل‌کریم خوبسیط ظل
مخمرش از آب وگل فخارها وقارها
به ملک شه ز آگهی بسی فزوده فرهی
که‌گشت مملکت تهی ز ننگها ز عارها
معین شه امین شه یسار شه یمین شه
که فکر دوربین شه‌گزیدش ازکبارها
فنای جان ناکسان شرار خرمن خسان
حیات روح مفلسان نشاط دلفکارها
به‌گاه خشمش آنچنان طپد زمین و آسمان
که هوش مردم جبان ز هول‌گیر و دارها
زهی ملک رهین تو جهان در آستین تو
رسیده از یمین تو به هر تنی یسارها
به هفت خط و چار حد به هر دیار و هر بلد
فزون ز جبر و حد و عد تراست جان نثارها
کبیرها دبیرها خبیرها بصیرها
وزیرها امیرها مشیرها مشارها
دوسال هست‌کمترک‌که‌فکرت‌توچون محک
ز نقد جان یک به یک به سنگ زد عیارها
هم ازکمال بخردی به فر و فضل ایزدی
ز دست جمله بستدی عنان اختیارها
چنان ز اقتدار توگرفت پایه‌کار تو
که‌گشت روزگار تو امیر روزگارها
چه مایه‌خصم ملک و دین‌که‌کرد ساز رزم وکین
که ساختی به هر زمین زلاششان مزارها
خلیل را نواختی بخیل راگداختی
برای هردو ساختی چه تختها چه دارها
در ستم شکسته‌یی ره نفاق بسته‌یی
به آب عدل شسته‌یی ز چهر دین غبارها
به پای تخت پادشه فزودی آن قدر سپه
که صف‌کشد دو ماهه ره پیادها سوارها
کشیده‌گرد ملک و دین ز سعی فکرت رزین
ز توپهای آهنین بس آهنین حصارها
حصارکوب‌وصف‌شکن‌که‌خیزدش‌تف‌ازدهن
چو ازگلوی اهرمن شررفشان به خارها
سیاه‌مور در شکم‌کنند سرخ‌چهره هم
چه‌چهره قاصد عدم چه مور خیل مارها
شوند مورها در او تمام مار سرخ رو
که بر جهندش ازگلو چو مارها ز غارها
ندیدم اژدر اینچنین دل آتشین تن آهنین
که افکند در اهل‌کین ز مارها دمارها
نه داد ماند ونه دین ز دیو پر شود زمین
فتد خمار ظلم‌وکین به‌مغز ذوالخمارها
به‌نظم‌ملک ودین نگر ز بسکه‌جسته زیب‌و فر
که نگسلد یک‌از دگر چو پودها ز تارها
الاگذشت آن زمن‌که بگسلد در چمن
میان لاله و سمن حمارها فسارها
مرا بپرور آنچنان‌که ماند از تو جاودان
ز شعر بنده در جهان خجسته یادگارها
به جای آب شعر من اگر برند در چمن
ز فکر آب و رنج تن رهند آبیارها
هماره تابه هر خزان شود ز باد مهرگان
تهی زرنگ و بو جهان چو پشت س‌وسمارها
خجسته باد حال تو هزار قرن سال تو
به هر دل از خیال تو شکفته نوبهارها

دل نوشته ایی از رویاپوراحمدگربندی ، به مناسبت هفته بسیج

هزار و سیصد و هفتاد سال از شب شهادت نازدانه سید الشهداء

 حضرت رقیه (سلام الله علیها) می‏گذرد …

H Roghayeh1 شهادت حضرت رقیه (س)

عرض تقصیر که یادمان رفت شما هم جزو کاروان بودید ،

با من بیا ای زیبای کوچک من 

 زیباترین کلام کودکانه تقدیمت می کنم

و تو مرا که می بینی به سویم می دوی

و از آغوش من جدا نمی شوی شاید               1    

  

رایحه ی پدر را حس می کنی     2

و شاید آن زمان که در برابر ضریحت می نشستم

نمی خواستی جدا شوی و من صبحگاهان و شامگاهان

به دیدارت می شتافتم     و                3

تو را در ضریح می دیدم که به انتظار

دوستداران پدر هستی                  4

من دلگیرم

از این که نمی توانم به دیدارت بیایم

ای زیباترین دنیای کورکانه ، با من بیا

تا باهم به دیدار جدت رویم             5

و بگوییم از درد این همه جفا

 

شاید در این آدینه سوار سبز پوش به دیدارت بیاید         6

سلام مرا به او برسان

در کجا جویم تو را

تنها در شامی و من تنها در این جا

بیا تا به همراهت به دشت گل های نرگس رویم

تو را به ستم کشتند

سخت است دوری پدر ، می دانم             7

هر بار به یادت پدرت داغداریم               8

ما وارثان زمینیم و آمده ایم تا بنیاد ظلم براندازیم

عرض تقصیر ، ای زیبای کوچک من

با من بیا تا به دیدار رویم ........

****************************************************

دل نوشته ایی از رویا پوراحمدگربندی ؛ جمعه 7/9/1393 ؛ 11:15 ظهر

   (( به مناسبت رحلت حضرت رقیه ( س) ))

1-بر اساس خوابی که دیدم

2-امام حسین ( ع)

                           

3-بارگاه حضرت رقیه ( س) در دمشق سوریه

4-امام حسین ( ع)

5-پیامبر اکرم ( ص )

6-امام عصر ( ع)

7-امام حسین ( ع)

8-امام حسین ( ع)

دل نوشته ایی از رویاپوراحمدگربندی ، به مناسبت هفته بسیج

رزمندگان اسلام در حال عبادت/کربلای ایرانرزمندگان اسلام در حال عبادت/کربلای ایران

 

با یاد تو آرام می گیرم                               1

صبحگاه را به شامگاه می رسانم              1

با عطر حضورت                                          1   

من بازمانده ی قافله ی عشقم                   2

رد پای مرا از کاروانیان دشت نینوا

تا دشت طلائیه جویید                            3

تا دشت های گسترده ی حجاز

تا بلندی قدس

تا بیغوله های محرمین تمام اعصار

من زیباترین تجلی ایثارم

من ایثارم را از معلمم آموختم                      4

او در عصر عاشورا به من آموخت

حق گرفتنی است

من از خطّه جنوب ، در پیج هر کوره راه گم گشته خشک

تا بلندی نخلستان و دریای نیلگون  خلیج فارس

می آیم

فروغ نگاهم آن قدر گسترده و باز است که

از مهد به عرش می رود

من از باغ های نیلوفران آبی می آیم                  5

تا گل های سپید یاس را به یارانم هدیه کنم

من عاشق کوی یاران تک سوار عشقم                 6

با من بیایید تا شما را

به دشت های سرخ گل های شقایق برم

به دشت های گل های پرپر آسمانی برم

وجودم تا به یادت باشد ای گلواژه عشق

همیشه سبز سبز  باشد همیشه

من و یاران به خیزیم و بنیاد ظلم براندازیم                           7

من از عهد قدیم تا حال با تو میایم و همراهم

من از مدرسه عشق  بسیج میایم  .......

*******************************************

دل نوشته ایی از رویاپوراحمدگربندی ، شنبه 1393/9/1 ، ساعت 11:45 ظهر

1-امام حسین ( ع ) 

 2- یاران امام حسین ( ع)

3- شهدا

4-امام حسین ( ع)

5- بهشت

6-یاران امام عصر ( عج )

7-یاران امام عصر ( عج )

صافی گلپایگانی : به مناسبت روز شعر و ادب فارسی؛ تأثیر شعر در تهذیب اخلاق

                                 


اثر شعر در جنبش و انقلاب و نهضت‌ها و اقدامات بزرگ و دعوت به خیر و اصلاح، تربیت روح و تهذیب اخلاق، گذشت

از اموال و نفوس و استقبال از خطرات و مصایب و سختی ها، در راه مقاصد مهمّه، بر احدی پوشیده نیست،...

                                   

 گاهی یک قصیده یا حتّی یک شعر، اثرش در رسیدن به هدف های بزرگ، از هزاران سرباز مسلّح و صرف میلیون ها پول بیشتر است، و بسا که در بعض مواقف و مناسبات، نقشی را که شعر ایفا میکند، هیچ وسیله دیگری نتواند ایفا کند.

شعر در به وجود آوردن تاریخ مؤثر بوده و نفوس مردم را قرن ها و اعصار، بلکه همیشه و همه وقت، تحت تأثیر قرار میدهد، نظم و سخن موزون، غرایز را بیدار میکند، الهامبخش روح، و زندهکننده احساسات و جهشآفرین است؛ شعر در برانگیختن عواطف انسانی عامل مهمّ بوده است و شعرای متعهّد در تمام رشتهها، نقش سازندهای به عهده دارند. بدیهی است شعرا از نظر اینکه تعهّد و مسؤولیت داشته یا نداشته باشند، در یک درجه نیستند. شاعر غیرمتعهّد همه گونه شعری میسراید و از مدح ستمگران و تقویت باطل و توهین به مقدّسات و تضعیف عدل و حق، باکی ندارد، شعر را وسیله پر کردن شکم و اشباع غرایز حیوانی قرار میدهد، و هر لحظه زبان خود را چون شمشیر میکند تا شکم حریص خود را سیر نماید:

هر لحظه زبان خود چو شمشیر کند

و از مدح، سگی را صفت شیر کند

انبان دروغ را زبر و زیر کند

تا این شکم گرسنه را سیر کند

شاعر متعهّد و مسؤول کسی است که از ذوق و شعرش در راه هدف های عالی انسانی و آزادی بشر از چنگال دیو نفس و حکومت حق و عدالت و نظام برادری و برابری، ارشاد و راهنمایی عامه؛ و پند و تبلیغ توحید و مدایح پیغمبران و امامان راستین و پاکان استفاده مینماید و شعر را وسیله ترقّی و تکمیل و اصلاح و رستگاری مردم قرار میدهد، این دسته هستند که شعرشان ارزنده و جاودانی است، و همیشه مانند آفتاب، روشنیبخش دل های تاریک است.

و چقدر خوار و فرومایه است شاعری که شعرش را در توجیه ظلم و ستم ستمکاران و مدح آن ها به هدر میدهد، و چقدر گرامی و ارجمند است شاعری که شعر و اثرش، توحید خداوند و نصیحت و هدایت و تشویق جامعه به درستی و راستی و کار و کوشش و علم و عمل است.

آری، در شعر هر چه روح سعی و حقیقت و دعوت به حق باشد، ارزندهتر است؛ چنان که در قصیدهای گفتهام:

در شعر روح باید و معنی و درس دین

آموزش و حقیقت و ایمان و اعتلا

شعر از برای جایزه و جاه و اعتبار

هرگز نگفت شاعر آزاد و پارسا

بدبخت شاعری که پی سیم، عمر خویش

بر باد داد و حاصل او شد همه هبا

همچون گدای سفله به دربار هر خبیث

 از بهر لقمهای به ثناخوانی و دعا

جای سپاس ایزد و مدح رسول و آل

گوید سخن به مدح ستم پیشهای دغا

جای نصیحت و ادب و منطق صواب

هزل و چرند گفته و سعیش همه هجا

زیبنده است فخر کند شاعری که او

باشد زبان مردم محروم و مبتلا

افراد را بسیج و محرّک به راه راست

افکار را به سوی خداوند رهنما

" قدس "