اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" 28 اردیبهشت ؛ روز بزرگداشت حکیم خیام " :

 

 

آرامگاه حکیم عُمَر خیام نیشابوری ،  نیشابور | Hakim Omar Khayam Nayshaburi Tomb, Nayshabur
آرامگاه حکیم عُمَر خیام نیشابوری ، نیشابور
Hakim Omar Khayam Nayshaburi Tomb, Nayshabur

حکیم غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری (زادهٔ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ خورشیدی در نیشابور - درگذشته ۱۲ آذر ۵۱۰ خورشیدی در نیشابور) که به خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النیسابوری هم نامیده شده‌است، فیلسوف، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس و شاعر بنام ایرانی در دورهٔ سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است و لقبش «حجةالحق» بوده‌است؛ ولی آوازهٔ وی بیشتر به واسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات خیام را به اغلب زبان‌های زنده ترجمه نموده‌اند، ادوارد فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغرب‌زمین گردیده‌است. گفته می‌شود که خیام هنگامی که سلطان سنجر در کودکی به آبله گرفتار بوده وی را درمان‌نموده‌است.

یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک، که در دورهٔ سلطنت ملک‌شاه سلجوقی (۴۲۶-۴۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعات‌اش دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضی‌دانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده‌است. ابداع نظریه‌ای دربارهٔ نسبت‌های هم‌ارز با نظریهٔ اقلیدس نیز از مهم ترین کارهای اوست.

شماری از تذکره‌نویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری خوانده‌اند  هر چند قول مبنی بر این که خیام شاگرد ابن سینا بوده‌است، بسیار بعید می‌نماید. چون از لحاظ زمانی با هم تفاوت زیادی داشته‌اند. خیام در جایی ابن سینا را استاد خود می‌داند اما این استادی ابن سینا، جنبهٔ معنوی دارد.


زندگی 

   

نقاشی  خیالی از عمر خیام. 

 

آرامگاه خیام که در محله کهن شادیاخ در نیشابور است.

عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و ستاره‌شناسی را فراگرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیماً از زبان یونانی فرا گرفته بود.[نیازمند منبع]

در حدود ۴۴۹ تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضی‌القضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادله‌های درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله با نظام‌الملک طوسی رابطه‌ای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک به اصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را به‌عهده گیرد. او هجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه می‌شود و در همین سال‌ها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم می‌کند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال‌الدین ملکشاه شهره‌است، اما پس از مرگ ملکشاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام به‌عنوان اختربین در دربار خدمت می‌کرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت. در همین سال‌ها(۴۵۶) مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدسرا می‌نویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها را شرح می‌دهد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظام‌الملک، خیام مورد بی‌مهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مرو *که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالاً در آن‌جا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالاً در همین سال‌ها نوشته شده‌است. غلامحسین مراقبی گفته‌است که خیام در زندگی زن نگرفت و همسر برنگزید.

باغی که آرامگاه خیام در آن قرار دارد، تصویر از کنار آرامگاه امامزاده محروق گرفته شده‌است و در ورودی قدیمی این باغ در تصویر دیده می‌شود.

مرگ خیام را میان سال‌های ۵۱۷-۵۲۰ هجری می‌دانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکره‌نویسان نیز وفات او را ۵۱۶ نوشته‌اند، اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال ۵۱۷ بوده‌است .مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور، در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع می‌باشد، قرار گرفته‌است. 

شرایط دوران خیام 

در زمان خیام فرقه‌های مختلف سنی و شیعه، اشعری و معتزلی سرگرم بحث‌ها و مجادلات اصولی و کلامی بودند. فیلسوفان پیوسته توسط قشرهای مختلف به کفر متهم می‌شدند. تعصب، بر فضای جامعه چنگ انداخته بود و کسی جرئت ابراز نظریات خود را نداشت - حتی امام محمد غزالی نیز از اتهام کفر در امان نماند. اگر به سیاست‌نامهٔ خواجه نظام‌الملک بنگریم، این اوضاع کاملاً بر ما روشن خواهد بود. در آن جا، خواجه نظام همهٔ معتقدان به مذهبی خلاف مذهب خود را به شدت می‌کوبد و همه را منحرف از راه حق و ملعون می‌داند. از نظر سیاست نیز وقایع مهمی در عصر خیام رخ داد:  

 

سقوط دولت آل بویه

قیام دولتِ سلجوقی

جنگ‌های صلیبی

ظهور باطنیان  

 

در اوایل دوران زندگی خیام، ابن سینا و ابوریحان بیرونی به اواخر عمر خود رسیده بودند. نظامی عروضی سمرقندی او را «حجة الحق» و ابوالفضل بیهقی «امام عصر خود» لقب داده‌اند. از خیام به عنوان جانشین ابن‌سینا و استاد بی‌بدیلِ فلسفه طبیعی (مادی) ریاضیات، منطق و متافیزیک یاد می‌کنند 

القاب 

حکیم حجة الحق، خواجه، امام، الفیلسوف حجة الحق، خواجه امام، حکیم جهان و فیلسوف گیتی، الشیخ الامام، الشیخ الاجل حجة الحق، علامهٔ خواجه، قدوهٔ الفضل، سلطان العلماء، ملک الحکماء، امام خراسان، من اعیان المنجّمین، الحکیم الفاضل الاوحد، خواجهٔ حکیم، الحکیم الفاضل، نادرهٔ فلک، تالی ابن سینا، حکیم عارف به جمیع انواع حکمت به ویژه ریاضی، مسلط بر تمامی اجزای حکمت و ریاضیات و معقولات، در اکثر علوم خاصه در نجوم سرآمد زمان، فیلسوف الوقت، سیدالمحقّقین، ملک الحکماء، الادیب الاریب الخطیر، الفلکی الکبیر، حجة الحق والیقین، نصیرالحکمة و الدین، فیلسوف العالمین، نصرة الدّین، الحیر الهمام، سیّدالحکماءالمشرق و المغرب، السیّدالاجل، فیلسوف العالم، به طور قطع در حکمت و نجوم بی‌همتا، علامهٔ دوران، بر دانش یونان مسلط و غیره 

خیام در افسانه انابه   

افسانه‌هایی چند پیرامون خیام وجود دارد. یکی از این افسانه‌ها از این قرار است که خیام می‌خواست باده بنوشد ولی بادی وزید و کوزه میش را شکست. پس خیام چنین سرود:

ابریق می مرا شکستی، ربی

بر من در عیش را ببستی، ربی

من مِی خورم و تو می‌کنی بدمستی

خاکم به دهن مگر که مستی، ربی

پس چون این شعر کفرآمیز را گفت خدا روی وی را سیاه کرد. پس خیام پشیمان شد و برای پوزش از خدا این بیت را سرود:

ناکرده گنه در این جهان کیست بگو!

آن کس که گنه نکرد چون زیست بگو!

من بد کنم و تو بد مکافات دهی

پس فرق میان من و تو چیست بگو!

و چون اینگونه از خداوند پوزش خواست رویش دوباره سفید شد. البته جدا از افسانه‌ها در اینکه این دو رباعی بالا از خیام باشند جای شک است. 

ای رفته و باز آمده بل هم گشته 

در افسانه‌ای دیگر، چنین آمده که روزی خیام با شاگردان از نزدیکی مدرسه‌ای می‌گذشتند. عده‌ای، مشغول ترمیم آن مدرسه بودند و چارپایانی، مدام بارهایی (شامل سنگ و خشت و غیره)را به داخل مدرسه می‌بردند و بیرون می‌آمدند. یکی از آن چارپایان از وارد شدن به مدرسه ابا می‌کرد و هیچ کس قادر نبود او را وارد مدرسه کند. چون خیام این اوضاع را دید، جلو رفت و در گوش چارپا چیزی گفت. سپس چارپا آرام شد و داخل مدرسه شد. پس از این که خیام بازگشت، شاگردان پرسیدند که ماجرا چه بود؟

خیام بازگفت که آن خر، یکی از محصلان همین مدرسه بود و پس از مردن، به این شکل در آمده و دوباره به دنیا بازگشته بود ( اشاره به نظریهٔ تناسخ) و می‌ترسید که وارد مدرسه بشود و کسی او را بشناسد و شرمنده گردد. من این موضوع را فهمیدم و در گوشش خواندم:

ای رفته و باز آمده بَل هُم گشته

نامت ز میان مردمان گم گشته

ناخن همه جمع آمده و سم گشته

ریشت ز عقب در آمده دم گشته

و چون متوجه شد که من او را شناخته‌ام، تن به درون مدرسه رفتن در داد. 

 سه یار دبستانی  

نوشتار اصلی: سه یار دبستانی


به روایتی خیام، حسن صباح و خواجه نظام‌الملک به سه یار دبستانی معروف بوده‌اند که در بزرگی هر یک به راهی رفتند. حسن رهبری فرقهٔ اسماعیلیه را به عهده گرفت، خواجه نظام الملک سیاست مداری عظیم الشان شد و خیام شاعر و متفکری گوشه گیر گشت که در آثارش اندیشه‌های بدیع و دلهره و اضطرابی از فلسفه هستی و جهان وجود دارد.

برپایه داستان سه یار دبستانی این سه در زمان کودکی با هم قرار گذاشتند که هر کدام به جایگاهی رسید آن دو دیگر را یاری رساند. هنگامی که نظام‌الملک به وزیری سلجوقیان رسید به خیام فرمانروایی بر نیشابور و گرداگرد آن سامان را پیشنهاد کرد، ولی خیام گفت که سودای ولایت‌داری ندارد. پس نظام‌الملک ده‌هزاردینار مقرری برای او تعیین کرد تا در نیشابور به او پرداخت‌کنند.

چنان که فروغی در مقدمهٔ تصحیحش از خیام اشاره کرده‌است این داستان سند معتبری ندارد و تازه اگر راست باشد حسن صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده باشند که خیلی بعید است. به علاوه هیچ یک از معاصران خیام هم به این داستان اشاره نکرده‌است. 

دستاوردهای خیام در ریاضیات 

س. ا. کانسوا گفته: «در تاریخ ریاضی سده‌های ۱۱ و ۱۲ و شاید هم بتوان گفت در تمام سده‌های میانه حکیم عمر خیام متولد نیشابور خراسان نقش عمده‌ای داشته‌است.»

پیش از کشف رساله خیام در جبر، شهرت او در مشرق‌زمین به واسطه اصلاحات سال و ماه ایرانی و در غرب به واسطه ترجمه رباعیاتش بوده‌است. اگر چه کارهای خیام در ریاضیات (به ویژه در جبر) به صورت منبع دست اول در بین ریاضی‌دانان اروپایی سدهٔ ۱۹ میلادی مورد استفاده نبوده‌است، می‌توان رد پای خیام را به واسطه طوسی در پیشرفت ریاضیات در اروپا دنبال کرد. قدیمی‌ترین کتابی که از خیام اسمی به میان آورده و نویسندهٔ آن هم‌دوره خیام بوده، نظامی عروضی مؤلف «چهار مقاله» است. ولی او خیام را در ردیف منجمین ذکر می‌کند و اسمی از رباعیات او نمی‌آورد. با این وجود جورج سارتن با نام بردن از خیام به عنوان یکی از بزرگ‌ترین ریاضیدانان قرون وسطی چنین می‌نویسد:

«

خیام اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجات اول و دوم و سوم پرداخته، و طبقه‌بندی تحسین‌آوری از این معادلات آورده‌است، و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحقیق کرده، و به حل (در اغلب موارد ناقص) هندسی آنها توفیق یافته، و رساله وی در علم جبر، که مشتمل بر این تحقیقات است، معرف یک فکر منظم علمی است؛ و این رساله یکی از برجسته‌ترین آثار قرون وسطائی و احتمالاً برجسته‌ترین آنها در این علم است.

 »

او نخستین کسی بود که نشان داد معادلهٔ درجهٔ سوم ممکن است دارای بیش از یک جواب باشد و یا این که اصلاً جوابی نداشته باشند.«آنچه که در هر حالت مفروض اتفاق می‌افتد بستگی به این دارد که مقاطع مخروطی‌ای که وی از آنها استفاده می‌کند در هیچ نقطه یکدیگر را قطع نکنند، یا در یک یا دو نقطه یکدیگر را قطع کنند.» گفته: «نخستین کسی بود که گفت معادلهٔ درجهٔ سوم را نمی‌توان عموماً با تبدیل به معادله‌های درجهٔ دوم حل کرد، اما می‌توان با بکار بردن مقاطع مخروطی به حل آن دست یافت.» گفته: «در مورد جبر، کار خیام در ابداع نظریهٔ هندسی معادلات درجهٔ سوم موفق‌ترین کاری است که دانشمندی مسلمان انجام داده‌است.»همچنین ___ گفته: «در مورد جبر، کار خیام در ابداع نظریهٔ هندسی معادلات درجهٔ سوم موفق‌ترین کاری است که دانشمندی مسلمان انجام داده‌است.».

یکی دیگر از آثار ریاضی خیام رسالة فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس است. او در این کتاب اصل موضوعهٔ پنجم اقلیدس را دربارهٔ قضیهٔ خطوط متوازی که شالودهٔ هندسهٔ اقلیدسی است، مورد مطالعه قرار داد و اصل پنجم را اثبات کرد. به نظر می‌رسد که تنها نسخه کامل باقیمانده از این کتاب در کتابخانه لایدن در هلند قرار دارد «در نیمهٔ اول سدهٔ هیجدهم، ساکری اساس نظریهٔ خود را دربارهٔ خطوط موازی بر مطالعهٔ همان چهارضلعی دوقائمهٔ متساوی‌الساقین که خیام فرض کرده بود قرار می‌دهد و کوشش می‌کند که فرضهای حاده و منفرجه‌بودن دو زاویهٔ دیگر را رد کند.»

درکتاب دیگری از خیام که اهمیت ویژه‌ای در تاریخ ریاضیات دارد رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) هرچند این رساله هرگز پیدا نشد اما خیام خود به این کتاب اشاره کرده‌است و ادعا می‌کند قواعدی برای بسط دوجمله‌ای (a + b)n کشف کرده و اثبات ادعایش به روش جبری در این کتاب است. بنابرین از دیگر دست‌آوردهای وی موفقیت در تعیین ضرایب بسط دو جمله‌ای (بینوم نیوتن) است که البته تا سده قبل نامکشوف مانده بود و به احترام سبقت وی بر اسحاق نیوتن در این زمینه در بسیاری از کتب دانشگاهی و مرجع این دو جمله‌ای‌ها «دو جمله‌ای خیام-نیوتن» نامیده می‌شوند. نوشتن این ضرایب به صورت منظم مثلث خیام-پاسکال را شکل می‌دهد که بیانگر رابطه ای بین این ضرایب است.

به هر حال قواعد این بسط تا n = 12 توسط طوسی (که بیشترین تأثیر را از خیام گرفته) در کتاب «جوامع الحساب» آورده شده‌است. روش خیام در به دست آوردن ضرایب منجر به نام گذاری مثلث حسابی این ضرایب به نام مثلث خیام شد، انگلیسی زبان‌ها آن را به نام مثلث پاسکال می‌شناسند که البته خدشه‌ای بر پیشگامی خیام در کشف روشی جبری برای این ضرایب نیست. 

 در اخترشناسی 

یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک، که در دورهٔ سلطنت ملک‌شاه سلجوقی (۴۲۶-۵۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی بدین منظور مدار گردش کره زمین به دور خورشید را تا ۱۶ رقم اعشار محاسبه نمود.

خیام در مقام ریاضی‌دان و ستاره شناس تحقیقات و تالیفات مهمی دارد. از جمله آنها رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله است که در آن از جبر عمدتاً هندسی خود برای حل معادلات درجه سوم استفاده می‌کند. او معادلات درجه دوم را از روش‌های هندسی اصول اقلیدس حل می‌کند و سپس نشان می‌دهد که معادلات درجه سوم با قطع دادن مقاطع مخروطی با هم قابل حل هستند. برگن معتقد است که «هر کس که ترجمهٔ انگلیسی [جبر خیام] به توسط کثیر را بخواند استدلالات خیام را بس روشن خواهد یافت و، نیز، از نکات متعدد جالب توجهی در تاریخ انواع مختلف معادلات مطلع خواهد شد.» مسلم است که خیام در رساله‌هایش از وجود جواب‌های منفی و موهومی در معادلات آگاهی نداشته‌است و جواب صفر را نیز در نظر نمی‌گرفته است 

..

در موسیقی 

خیام به تحلیل ریاضی موسیقی نیز پرداخته‌است و در القول علی اجناس التی بالاربعاء مسالهٔ تقسیم یک چهارم را به سه فاصله مربوط به مایه‌های بی‌نیم‌پرده، با نیم‌پردهٔ بالارونده، و یک چهارم پرده را شرح می‌دهد. 

در ادبیات نوشتار اصلی: رباعیات خیام 

خیام زندگی‌اش را به عنوان ریاضیدان و فیلسوفی شهیر سپری کرد، در حالی‌که معاصرانش از رباعیاتی که امروز مایه شهرت و افتخار او هستند بی‌خبر بودند. معاصران خیام نظیر نظامی عروضی یا ابوالحسن بیهقی از شاعری خیام یادی نکرده‌اند. صادق هدایت در این باره می‌گوید.

گویا ترانه‌های خیام در زمان حیاتش به واسطهٔ تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیهٔ جنگ‌ها و کتب اشخاص باذوق بطور قلم‌انداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده است.

قدیمی‌ترین کتابی که در آن از خیام شاعر یادی شده‌است، کتاب خریدة القصر از عمادالدین کاتب اصفهانی است. این کتاب به زبان عربی و در سال ۵۷۲ یعنی نزدیک به ۵۰ سال پس از مرگ خیام نوشته شده‌است. کتاب دیگر مرصادالعباد نجم‌الدین رازی است.این کتاب حدود ۱۰۰ سال پس از مرگ خیام در ۶۲۰ قمری تصنیف شده‌است نجم‌الدین صوفی متعصبی بوده که از نیش و کنایه به خیام به خاطر افکار کفرآمیزش دریغ نکرده‌است. کتاب‌های قدیمی (پیش از سدهٔ نهم) که اشعار خیام در آنها آمده‌است و مورد استفادهٔ مصححان قرار گرفته‌اند علاوه بر مرصادالعباد از قرار زیرند تاریخ جهانگشا (۶۵۸ ق)، تاریخ گزیدهٔ حمدالله مستوفی (۷۳۰ ق)، نزهة المجالس (۷۳۱ ق)، مونس الاحرار (۷۴۱ ق). جنگی از منشآت و اشعار که سعید نفیسی در کتابخانهٔ مجلس شورای ملی جنگ یافت و در سال ۷۵۰ قمری کتابت شده‌است و همچنین مجموعه‌ای تذکره‌مانند که قاسم غنی در کتابخانهٔ شورای ملی یافت که مشتمل بر منتخابت اشعار سی شاعر است و پنج رباعی از خیام دارد.

با کنار گذاشتن رباعایت تکراری ۵۷ رباعی به دست می‌آید.این ۵۷ رباعی که تقریباً صحت انتساب آنها به خیام مسلم است کلیدی برای تصحیح و شناختن سره از ناسره به دست مصححان می‌دهد. با کمک این رباعی‌ها زبان شاعر و مشرب فلسفی وی تا حد زیادی آشکار می‌شود. زبان خیام در شعر طبیعی و ساده و از تکلف به دور است و در شعر پیرو کسی نیست.وانگهی هدف خیام از سرودن رباعی شاعری به معنی متعارف نبوده‌است بلکه به واسطهٔ داشتن ذوق شاعری نکته‌بینی‌های فلسفی خود را در قالب شعر بیان کرده‌است. 

تصحیحات رباعیات خیام 

شهرت خیام به عنوان شاعر مرهون ادوارد فیتزجرالد انگلیسی‌است که با ترجمهٔ شاعرانهٔ رباعیات وی به انگلیسی، خیام را به جهانیان شناساند. با این حال در مجموعهٔ خود اشعاری از خیام آورده‌آست که به قول هدایت نسبت آنها به خیام جایز نیست

تا پیش از تصحیحات علمی مجموعه‌هایی که با نام رباعیات خیام وجود داشت؛ مجموعه‌هایی مغشوش از آرای متناقض و افکار متضاد بود به طوری که به قول صادق هدایت «اگر یک نفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدهٔ خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود.». بی‌مبالاتی نسخه‌نویسان و اشتباه کاتبان همیشه در بررسی نسخه‌های خطی دیده می‌شود. اما در مورد خیام گاه اشعارش را به‌عمد تغییر داده‌اند تا آن را به مسلک تصوف نزدیک کنند. هدایت حتی می‌گوید یک علت مغشوش بودن رباعیات خیام این است که هر کس می‌خوارگی کرده‌است و رباعی‌ای گفته‌است از ترس تکفیر آن را به خیام نسبت داده‌است. مشکل دیگری که وجود دارد این است که بسیاری به پیروی و تقلید از خیام رباعی سروده‌اند و رباعی ایشان بعدها در شمار رباعیات خیام آمده‌است..

نخستین تصحیح معتبر رباعیات خیام به دست صادق هدایت انجام گرفت. وی از نوجوانی دلبستهٔ خیام بود تدوینی از رباعیات خیام صورت داده بود. بعدها در ۱۳۱۳ آن را مفصل‌تر و علمی‌تر و با مقدمه‌ای طولانی با نام ترانه‌های خیام به چاپ رسانید. تصحیح معتبر بعدی به دست محمد علی فروغی در ۱۳۲۰ به انجام رسید. لازم به ذکر است که اروپاییان نظیر ژوکوفسکی، روزن و کریستنسن دست به تصحیح رباعیات زده بودند اما منتقدان بعدی شیوهٔ تصحیح و حاصل کار ایشان را چندان معتبر ندانسته‌اند.

احمد شاملو روایتی از ۱۲۵ رباعی خیام در کتابی به نام ترانه‌ها روایت:احمد شاملو ارائه داده‌است.

هرگز دل من ز علم محروم نشد

کم ماند ز اسرار که معلوم نشد

هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز

معلومم شد که هیچ معلوم نشد

 

 مضمون اشعار و مشرب فلسفی خیام 

صادق هدایت در ترانه‌های خیام دسته‌بندی کلی‌ای از مضامین رباعیات خیام ارائه می‌دهد و ذیل هر یک از عناوین رباعی‌های مرتبط با موضوع را می‌آورد: 

راز آفرینش

درد زندگی

از ازل نوشته

گردش دوران

ذرات گردنده

هر چه باداباد

هیچ است

دم را دریابیم  

پیروان خیام  

صادق هدایت بر این باور است که حافظ از تشبیهات خیام بسیار استفاده کرده‌است، تا حدی که از متفکرترین و بهترین پیروان خیام به شمار می‌آید. هر چند که به نظر او افکار حافظ به فلسفهٔ خیام نمی‌رسد، اما بنا به نظر صادق هدایت حافظ این نقص را با الهامات شاعرانه و تشبیهات رفع کرده‌است و برای نمونه به قدری شراب را زیر تشبیهات پوشانده که تعبیر صوفیانه از آن می‌شود. اما خیام این پرده پوشی را نداردبرای نمونه حافظ دربارهٔ بهشت با ترس سخن می‌گوید:

باغ فـردوس لطیـف است و لیکن زیـنهار

تو غنیمت شمر این سایهٔ بید و لب کشت

اما خیام بدون پرده‌پوشی می‌گوید:

گویند بهشت و حور عین خواهد بود

آنجا می‌ناب و انگبین خواهد بود

گر ما مِی و معشوقه گزیدیم چه باک؟

چون عاقبت کار چنین خواهد بود

موریس بوشور از کسانی است که کاملاً تحت تاثیر افکار خیام در آمده و نمایشنامهٔ رویای خیام هماهنگی فکری او را با شاعر ایرانی به خوبی نشان می دهد. همچنین ارمان رنو و آندره ژید هم از او مایه گرفته اند دو کامارگو شاعر اسپانیایی نیز افکار خیام را در قالب شعر نو ریخت و متن اسپانیایی آنها را در سراسرآمریکای لاتین و متن فرانسوی را در اروپا رواج دادند دیگر از کسانی که از خیام الهام گرفته اند و یا به تمجید او پرداختند عبارتند از:«آندره ژید»، «ژان لاهور»، «شارل گرولو»، «ژان مارک برنارد» و «شاپلن». 

آثار 

خیام آثار علمی و ادبی بسیاری تالیف کرده‌است.

او میزان الحکمت را درباره فیزیک و لوازم الامکنت را در دانش هواشناسی نوشت. نوروزنامه دیگر اثر ادبی اوست، در پدیداری نوروز و آیین پادشاهان ایرانی و اسب و زر و قلم و شراب که در حدود ۴۹۵ هجری قمری نگاشته شده‌است. کتاب جبر و مقابله خیام با تلاش دانش پژوهان اروپایی در سال ۱۷۴۲ در یکی از کتابخانه‌های لیدن یافته شد. این کتاب در ۱۸۱۵ توسط تنی چند از دانشمندان فرانسوی ترجمه و منشر شد .

رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله به زبان عربی، در بارهٔ معادلات درجهٔ سوم.

رسالة فی شرح مااشکل من مصادرات کتاب اقلیدس در مورد خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها.

رساله میزان‌الحکمه.«راه‌حل جبری مسالهٔ تعیین مقادیر طلا و نقره را در آمیزه‌(آلیاژ) معینی به وسیلهٔ وزنهای مخصوص بدست می‌دهد.»

قسطاس المستقیم

رسالهٔ مسائل الحساب، این اثر باقی نمانده‌است.

القول علی اجناس التی بالاربعاء، اثری دربارهٔ موسیقی.

رساله کون و تکلیف به عربی درباره حکمت خالق در خلق عالم و حکمت تکلیف که خیام آن را در پاسخ پرسش امام ابونصر محمدبن ابراهیم نسوی در سال ۴۷۳ نوشته‌است و او یکی از شاگردان پورسینا بوده و در مجموعه جامع البدایع باهتمام سید محی الدین صبری بسال ۱۲۳۰ و کتاب خیام در هند به اهتمام سلیمان ندوی سال ۱۹۳۳ میلادی چاپ شده‌است.

رساله روضةالقلوب در کلیات وجود

رساله ضیاء العلی

رساله‌ای در صورت و تضاد

ترجمه خطبه ابن سینا

رساله‌ای در صحت طرق هندسی برای استخراج جذر و کعب

رساله مشکلات ایجاب

رساله‌ای در طبیعیات

رساله‌ای در بیان زیگ ملکشاهی

رساله نظام الملک در بیان حکومت

رساله لوازم‌الاکمنه

اشعار عربی خیام که در حدود ۱۹ رباعی آن بدست آمده‌است.

نوروزنامه، از این کتاب دو نسخه خطی باقی مانده‌است. یکی نسخهٔ لندن و دیگری نسخه برلن.

رباعیات خیام به زبان فارسی که در حدود ۲۰۰ چارینه (رباعی) یا بیشتر از حکیم عمر خیام است و زائد بر آن مربوط به خیام نبوده بلکه به خیام نسبت داده شده.

عیون الحکمه

رساله معراجیه

رساله در علم کلیات

رساله در تحقیق معنی وجود  

خیام در فرهنگ عامه 

چهره جهانی خیام 

تندیس خیام در بخارست، پایتخت رومانی

در جهان خیام به عنوان یک شاعر، ریاضیدان و اخترشناس شناخته شده‌است. هرچند که اوج شناخت جهان از خیام را می‌توان پس از ترجمه شعرهای وی به وسیله ادوارد فیتزجرالد دانست. این در حالی است که بسیاری از پژوهشگران شماری از شعرهای ترجمه‌شده به وسیله فیتزجرالد را سروده خیام نمی‌دانند و این خود سبب تفاوت‌هایی در شناخت خیام در نگاه ایرانی‌ها و غربی‌ها شده‌است. تأثیرات خیام بر ادبیات غرب از مارک تواین تا تی.اس الیوت او را به نماد فلسفه شرق و شاعر محبوب روشنفکران جهان تبدیل کرده‌است

در سال

رویا پوراحمد گربندی

" دل نوشته رویاپوراحمدگربندی به مناسبت وفات حضرت زینب ( س ) " :

 

 

 

دل نوشته رویاپوراحمدگربندی؛ این مطلب صرفا جهت مطالعه است ؛ کپی برداری پیگرد قانونی دارد  

 

 ****************************************************************  

 

 " از زبان حضرت زینب ( س ) :   

 

" برادرم حسین ( ع ) جان من است از کودکی شاهد بزرگ شدنش بودم و نمی توانم  

 

 

جدایی از او را تصور کنم ، اما طبق سخنان جدم ( ص ) روزی او را دست می دهم ،   

 

چگونه  باید تصور کنم که بگذارم گزندی به او رسد همه جا با اویم . بعد از مادرم   

 

فاطمه زهرا( س )  سرپرستی خواهر وبرادرانم با من است . "   

 

  " در روز عاشورا که زینب بر تل زینبیه شاهد نبرد برادر بهتر از جانش بود و حسین (ع )   

 

    می دانست که خواهرش بسیار  او را دوست دارد و مرتب خود را به خواهر نشان  

 

    می داد تا دل خواهرش آرام گیرد ؛ در عصر عاشورا زمانی  که حسین ( ع ) تنها شد   

 

    و عشقیا سرش رابریدند ؛  

 

       وای بر دل زینب ، ای وای و میلیاردها وای ....... "   

 

                              " السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ( ع ) "   

 

**************************************************************  

 

         " تقدیم به حضرت زینب ( س ) : به مناسبت وفات آن حضرت "  

 

 دل نوشته رویاپوراحمدگربندی ؛ پنجشنبه ۲۵/۲/۱۳۹۳ * ساعت ۱۰:۴۰ صبح 

"شعری از رویاپوراحمدگربندی "

  

 

 شعری از رویاپوراحمدگربندی ؛ این شعر صرفا جهت مطالعه است ، کپی برداری  پیگرد قانونی دارد 

 

*********************************************************************  

 

                     "  شکوائیه یک دانش آموز بازیگوش و فراری از درس "  

 

                  شب امتحان برای من شب خاطره هاست

                  شبی که در آن بر ایام رفته بباید گریست

                  شب فریاد

                  شب عاقل شدن ، یک آن !

                   شب یلدا

                   که آجیل مرا : دفتر حساب و حفظ کردن

                   سیاست های معلم خندان !

                  که یک یا دو کتاب نیست ای دوست !

                   هزاران شب های یلدا می خواهد ای دوست !

                  چه گویم با تو ای دوست :

                  شب امتحان ، شب آینده بی سرانجام !

                  دگر ناز بابا و مامان بهتر از جان !

                  نباشد بهر من چون ببیند دفتر اعمال !!

                   که گوش درد و دندان و دیگر سر و پا !

                    ندانم جزیی از اعضا بهر فرار از درس ! 

                   دریغا دریغا دریغا ! صد افسوس !!

                   که استعداد من رفت بر باد

                   که تخت سلیمان و شمشیر کفار چنگیز

                   که ارقام اقلیدس و کشف ارشمیدوس فقید !

                 هیچ کدام ؛ مرا فریاد رسی نیست ، ای دوست

                 تو می بینی که من یکه شبه ، ره صد ساله رفتم !!

                  اگر فردا کارنامه اعمالم ببینند ! وای !!!

                   تو دیگر باید بر مزارم اشکی فشانی

                    دریغا صد افسوس بر ایام از دست رفته

                    هیهات ..........
    

 

******************************************************************** 

 

شعری از رویاپوراحمدگربندی ؛ سه شنبه 23/2/1393 ؛ ساعت 20:10 شب                                                     

" 25 اردیبهشت ؛ روز بزرگداشت مقام فردوسی " :

 

 

 

 

 

 

آرامگاه فردوسی در طوس مشهد 

آرامگاه فردوسی در شهر طوس خراسان رضوی 

 

 

زایش و نام و نشان 

بر پایهٔ دیدگاه بیشتر پژوهشگران امروزی، فردوسی در سال ۳۲۹ هجری قمری برابر با ۳۱۹ خورشیدی (۹۴۰ میلادی) در روستای پاژ در شهرستان توس (طوس) در خراسان دیده به جهان گشود.

سال زایش فردوسی در ۳۲۹ هجری قمری از آنجا دریافته شده‌است که در یکی از سروده‌های فردوسی می‌توان زمان چیرگی سلطان محمود غزنوی بر ایران در سال ۳۸۷ هجری قمری (برابر با ۳۷۵ خورشیدی) را دریافت کرد: 

بدانگه که بُد سال پنجاه و هشتنوان‌تر شدم چون جوانی گذشت
فریدون بیداردل زنده شد

زمین و زمان پیش او بنده شد 

و هم‌چنین با درنگریستن به این که فردوسی در سال ۳۸۷ قمری، پنجاه و هشت ساله بوده‌است، می‌توان درست بودن این گمان را پذیرفت.

نظامی عروضی، نخستین پژوهنده‌ای که دربارهٔ زندگی فردوسی جستاری نوشته‌است، زایش فردوسی را در روستای «باز» (پاژ) دانسته‌است. بن‌مایه‌های تازه‌تر روستاهای «شاداب» و «رزان» را نیز جایگاه زایش فردوسی دانسته‌اند اما بیشتر پژوهشگران امروزی این گمانه‌ها را بی‌پایه می‌دانند.

نام او همه جا ابوالقاسم فردوسی شناخته شده‌است. نام کوچک او را در بن‌مایه‌های کهن‌تر مانند عجایب‌المخلوقات و تاریخ گزیده (حمدالله مستوفی) و سومین مقدمهٔ کهن شاهنامه، «حسن» نوشته‌اند. منابع دیگر هم‌چون ترجمهٔ عربی بنداری، پیشگفتار دست‌نویس فلورانس و پیشگفتار شاهنامه بایسنقری (و نوشته‌های برگرفته از آن) نام او را «منصور» گفته‌اند. نام پدر او نیز در تاریخ گزیده و سومین مقدمهٔ کهن شاهنامه «علی» گفته شده‌است. محمدامین ریاحی پس از بررسی کهن‌ترین بن‌مایه‌ها، نام «حسن بن علی» را پذیرفتنی دانسته‌است و این نام را با قرینه‌های دیگری که وابستگی او را به یکی از فرقه‌های تشیع می‌رساند، سازگارتر دانسته‌است، هرچند که همچون بیشتر پژوهندگان زندگانی فردوسی، او را از هرگونه تعصب مذهبی برکنار دانسته‌است.[۴][۵][۶]

برای پدر فردوسی در بن‌مایه‌های کم‌ارزش‌تر نام‌های دیگری نیز آورده‌اند، مانند: «مولانا احمد بن مولانا فرخ» (مقدمهٔ بایسنغری)، «فخرالدین احمد» (هفت اقلیم)، «فخرالدین احمد ابن حکیم مولانا» (مجالس المؤمنین و مجمع الفصحا)، و «حسن اسحق شرفشاه» (تذکرة الشعراء). تئودور نولدکه در کتاب حماسهٔ ملی ایران درباره نادرست بودن نام «فخرالدین» نوشته‌است که دادن لقب‌هایی که به «الدین» پایان می‌یافته‌اند در زمان آغاز نوجوانی فردوسی کاربرد پیدا کرده‌است و ویژه «امیران مقتدر» بوده‌است، از این رو پدر فردوسی نمی‌توانسته چنین لقبی داشته باشد.[۷] 

پرورش و بالندگی 

بر پایهٔ اشاره‌های ضمنی فردوسی دانسته شده‌است که او دهقان و دهقان‌زاده بود. دهقان در روزگار فردوسی و در شاهنامهٔ او به معنی ایرانی‌تبار و نیز به معنی مالک روستا یا رئیس شهر بوده‌است.[۸] دربارهٔ دوران کودکی و جوانی او نه خود شاعر سخنی گفته و نه در بن‌مایه‌های کهن جز افسانه و خیال‌بافی چیزی به چشم می‌خورد. با این حال از دقت در ساختار زبانی و بافت تاریخی - فرهنگی شاهنامه، می‌توان دریافت که او در دوران پرورش و بالندگی خویش از راه مطالعه و ژرف‌نگری در سروده‌ها و نوشتارهای پیشینیان خویش سرمایهٔ کلانی اندوخته که بعدها دست‌مایهٔ او در سرایش شاهنامه شده‌است. [۹] هم‌چنین از شاهنامه این گونه برداشت کرده‌اند که فردوسی با زبان عربی و دیوان‌های شاعران عرب و نیز با زبان پهلوی آشنا بوده‌است. [۱۰]

آغاز زندگی فردوسی هم‌زمان با گونه‌ای جنبش نوزایش در میان ایرانیان بود که از سدهٔ سوم هجری آغاز شده و دنباله و اوج آن به سدهٔ چهارم رسید و گرانیگاه آن خراسان و سرزمین‌های فرارود بود. در درازنای همین دو سده شمار چشمگیری از سرایندگان و نویسندگان پدید آمدند و با آفرینش ادبی خود زبان پارسی دری را که توانسته بود در برابر زبان عربی پایدار بماند، توانی روزافزون بخشیدند و به صورت زبان ادبی و فرهنگی درآوردند. فردوسی از همان روزگار کودکی بینندهٔ کوشش‌های مردم پیرامونش برای پاسداری ارزش‌های دیرینه بود و خود نیز در چنان زمانه و زمینه‌ای پا به پای بالندگی جسمی به فرهیختگی رسید و رهرو سخت‌گام همان راه شد. [۱۱]

سروده‌های جوانی 

کودکی و جوانی فردوسی در زمان سامانیان سپری شد. شاهان سامانی از دوستداران ادب فارسی بودند. آغاز سرودن شاهنامه را بر پایهٔ شاهنامه ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی می‌دانند اما با درنگریستن به توانایی فردوسی می‌توان چنین برداشت کرد که وی در جوانی نیز به سرایندگی می‌پرداخته‌است و چه بسا سرودن بخش‌هایی از شاهنامه را در همان زمان و بر پایهٔ داستان‌های کهنی که در داستان‌های گفتاری مردم جای داشته‌اند، آغاز کرده‌است. [۱۲] این گمانه می‌تواند یکی از سببهای ناهمگونی‌های زیاد ویرایشهای دستنویس شاهنامه باشد. به این سان که ویرایشهای کهن‌تری از این داستانهای پراکنده دست‌مایه نسخه‌برداران شده باشد. از میان داستانهایی که گمان می‌رود در زمان جوانی وی گفته شده باشد می‌توان داستانهای بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو و داستان سیاوش را نام برد.

فردوسی پس از آگاهی یافتن از مرگ دقیقی توسی و نیمه‌کاره ماندن گشتاسب‌نامه سرودهٔ او (که به زمانهٔ زرتشت می‌پردازد)، به نگاشته شدن شاهنامه ابومنصوری که به نثر بوده و بن‌مایهٔ دقیقی توسی در سرودن گشتاسب‌نامه بوده‌است پی برد و به دنبال آن به بخارا، پایتخت سامانیان («تختِ شاهِ جهان») رفت تا آن را بیابد و بازمانده آن را به شعر در آورد.[۱۳] فردوسی در این سفر «شاهنامهٔ ابومنصوری» را نیافت اما در بازگشت به توس، امیرک منصور، که از دوستان فردوسی بوده‌است و «شاهنامه ابومنصوری» به دستور پدرش ابومنصور محمد بن عبدالرزاق یکپارچه و نوشته شده بود، نسخه‌ای از آن را در اختیار فردوسی نهاد.[۱۴] 

سُرایش شاهنامه

شاهنامه پرآوازه‌ترین سرودهٔ فردوسی و یکی از بزرگ‌ترین نوشته‌های ادبیات کهن پارسی می‌باشد. فردوسی سرودن شاهنامه را بر پایهٔ نوشتار ابومنصوری در حدود سال ۳۷۰ هجری قمری آغاز کرد و سر انجام آن را در تاریخ ۲۵ سپندارمذ سال ۳۸۴ هجری قمری (برابر با ۳۷۲ خورشیدی) با این بیت‌ها به انجام رساند:[۱۵]

سر آمد کنون قصهٔ یزدگردبه ماه سفندارمذ روز ارد
ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چاربه نام جهان داور کردگار

این ویرایش نخستین شاهنامه بود و فردوسی نزدیک به بیست سال دیگر در تکمیل و تهذیب آن کوشید. این سال‌ها هم‌زمان با برافتادن سامانیان و برآمدن سلطان محمود غزنوی بود. فردوسی در سال ۳۹۴ هجری قمری (برابر با ۳۸۲ خورشیدی) در سن شصت و پنج سالگی بر آن شد که شاهنامه را به سلطان محمود اهدا کند، و از این رو دست به کار تدوین ویرایش تازه‌ای از شاهنامه شد.[۱۶] فردوسی در ویرایش دوم، بخش‌های مربوط به پادشاهی ساسانیان را تکمیل کرد.[۱۷] پایان ویرایش دوم شاهنامه در سال ۴۰۰ هجری قمری در هفتاد و یک سالگی فردوسی بوده‌است:

چو سال اندر آمد به هفتاد و یکهمی زیر بیت اندر آرم فلک
ز هجرت شده پنج هشتاد باربه نام جهان داور کردگار

فردوسی شاهنامه را در شش یا هفت دفتر به دربار غزنه نزد سلطان محمود فرستاد. به گفته خود فردوسی، سلطان محمود «نکرد اندر این داستانها نگاه» و پاداشی هم برای وی نفرستاد.[۱۸] از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی بخش‌های دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخ‌کامی سراینده از اوضاع زمانه بوده‌است. در روزهای پایانی زندگی فردوسی از سن خود دو بار یاد کرده، و خود را هشتاد ساله و جای دیگر هفتاد و شش ساله خوانده‌است:

کنون عمر نزدیک هشتاد شدامیدم به یک باره بر باد شد
کنون سالم آمد به هفتاد و ششغنوده همه چشم میشار فش
 

درگذشت و آرامگاه  

سال مرگ فردوسی تا چهار سده پس از زمان او در بن‌مایه‌های کهن نیامده‌است. نخستین نوشته‌ای که از زمان مرگ فردوسی یاد کرده مقدمه شاهنامه بایسنغری است که سال ۴۱۶ هجری قمری را آورده‌است. این دیباچه که امروزه بی‌پایه بودن نوشتارهای آن به اثبات رسیده از بن‌مایه دیگری یاد نکرده‌است. تذکره‌نویسان بعدی همین تاریخ را بازگو کرده‌اند. جدای از آن تذکرةالشعرای دولتشاه (که آن هم بسیار بی‌پایه‌است) زمان مرگ او را در سال ۴۱۱ هجری قمری آورده‌است.[۱۹] محمدامین ریاحی، با درنگریستن در گفته‌هایی که فردوسی از سن و ناتوانی خود یاد کرده‌است، این گونه نتیجه‌گیری کرده‌است که فردوسی می‌بایستً پس از سال ۴۰۵ هجری قمری و پیش از سال ۴۱۱ هجری قمری از جهان رفته باشد.[۲۰]

پس از مرگ، واعظ طبرستان به دلیل شیعه بودن فردوسی از به خاکسپاری پیکر فردوسی در گورستان مسلمانان جلوگیری کرد و به ناچار در باغ خود وی در توس به خاک سپرده شد[۲۱]. مقبره فردوسی بین سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۳ به دستور رضا شاه بازسازی شد.[نیازمند منبع]  

مذهب فردوسی  

بر اساس ابیاتی در خود شاهنامه و منابع اولیه‌ای چون آثار نظامی عروضی و نصیرالدین قزوینی، فردوسی یک مسلمان شیعه بود. ولی برخی از پژوهشگران اخیرا در مورد مذهب وی و شاخهٔ شیعی آن اظهار تردید کرده‌اند. برخی صرفاً او را شیعه نامیده‌اند؛ برخی دیگر همچون ملک الشعرای بهار این سؤال را پرسیده‌اند که آیا فردوسی شیعه زیدی، اسماعیلی و یا دوازده امامی بوده است. نولدکه بر این باور بود که فردوسی شیعه بود ولی او را جزو گروه تندرو (غلات) نمی‌دانست. شعرانی فردوسی را سنّی یا شیعه زیدی می‌خواند ولی شعرانی بیشتر دغدغه دفاع از سنی مذهب بودن سلطان محمود را دارد. محیط طباطبایی نیز فردوسی را شیعه زیدی می‌دانست. عباس زریاب خویی بحث می‌کند که فردوسی شیعه اسماعیلی است در حالی که احمد مهدوی دامغانی بر این باور است که فردوسی شیعه دوازده‌امامی است. تنها گواهی که برای سنّی یا زیدی مذهب بودن فردوسی آورده شده است همان ابیاتی است که در مدح ابوبکر، عمر و عثمان در بخش آغازین شاهنامه آورده شده ولی این ابیات همچنان که از سیاق آنها بر می‌آید با متن همخوانی ندارند و الحاقی هستند. با کنار گذاردن این ابیات شکی باقی نمی‌ماند که فردوسی شیعه بوده است. به علاوه باید این مطلب را مد نظر داشت که طوس از دیرباز مرکز تشیع بوده است و نیز خاندان ابو منصور محمد ابن عبد الرزاق هم ظاهراً شیعه بوده‌اند. فردوسی در مورد مذهب آسان‌گیر بود و مذهب نیاکان خویش را پاس می‌داشت. به علاوه نشانه‌های ایمان اسلامی عمیق از خود اظهار نمی‌داشت. در واقع فردوسی در شاهنامه گهگاه به ثبت لحظاتی می‌پردازد که حتّی اگر هم برگرفته از منابع ایران باستان بوده‌اند نمی‌بایست در نوشته‌های یک مسلمان مقید بیایند. با این حال فردوسی در مورد شاخه مذهبی خود (تشیع) تعصب داشت و همچنان که از مقدمه شاهنامه بر می‌آید او مذهب خود را اسلام واقعی می‌دانست. یک توضیح این دوگانگی این است که در سده‌های اول اسلام در ایران، اعتقاد شیعی با مبارزات ملی در خراسان عجین بود. به گونه‌ای که خلفای بغداد و طرفدارانشان در ایران هیچ‌گاه بین «مجوس» (زرتشتیان)، «زندیق» (مانویان)، «قرمطی» (اسماعیلیان) و «رافضی» (شیعیان به طور کلی) فرقی نمی‌گذاشتند. فردوسی همان طور که نولدکه اظهار می‌دارد بالاتر از همه این بحث‌ها «یک یکتاپرست بود که ارتباطش را با نیاکانش حفظ کرده بود.» فردوسی با فلاسفه و آنهایی که در پی اثبات وجود خدا بودند مخالف بود. او معتقد بود، خدا را با عقل، قلب و یا دلیل نمی‌توان یافت. بلکه به اعتقاد او وجود، یکتایی، و قدرت خدا، همگی با صرف وجود آفرینش به خودی خود تقریر می‌شوند. به همین دلیل او خدا را در حالی می‌پرستید که در مورد چرایی و چگونگی ایمان ساکت بود. بر اساس اعتقادات او، همه چیز از خوب و بد فقط به اراده خدا برای انسان‌ها رخ می‌دهند. این ایمان مطلق به یگانگی و قدرت خدا گاهی در شاهنامه بر اثر جبرگرایی او که احتمالأ ناشی از تاثیر زروانیان دوره ساسانی است آشفته می‌گردید.[۲۲]  

افسانه‌های زندگی فردوسی

 

افسانه‌های فراوانی دربارهٔ فردوسی و شاهنامه گفته شده که بیشتر به سبب شور و دلبستگی مردم دوستدار فردوسی و انگارپردازی شاهنامه‌خوانان پدید آمده‌اند. بی‌پایه بودن بیشتر این افسانه‌ها به‌آسانی با بهره‌گیری از بن‌مایه‌های تاریخی یا با بهره‌گیری از سروده‌های شاهنامه روشن می‌شود. از این دست می‌توان داستان راه یافتن نسخه پهلوی شاهنامه از تیسفون به حجاز و حبشه و هند و سرانجام به ایران آمدنش به دست یعقوب لیث، داستان راه یافتن فردوسی به دربار سلطان محمود، رویارویی فردوسی با سه سراینده دربار غزنویان (عنصری، فرخی، و عسجدی)، داستان‌های سفر فردوسی به غزنه یا ماندنش در غزنه، داستان فرار او به بغداد، هند، طبرستان، یا قهستان پس از نوشتن هجونامه، داستان پیشکش کردن شاهنامه به سلطان محمود به سبب نیازمندی و تنگدستی وی در فراهم آوردن جهیزیه برای دخترش، داستان فرستادن پیشکشی که سلطان محمود به فردوسی نوید آن را داده بوده‌است به سان پول سیمین به جای زر به پیشنهاد احمد بن حسن میمندی و بخشیدن آن پاداش به فقاع‌فروش و حمامی به دست فردوسی و پشیمانی سلطان محمود و هم‌زمانی رسیدن پاداش زر با مرگ فردوسی را نام برد. 

سروده‌های فردوسی 

تنها سروده‌ای که روشن شده از فردوسی است، خود شاهنامه‌است (جدای از بیت‌هایی که خود او از سروده‌های دقیقی دانسته‌است. سروده‌های دیگری نیز از فردوسی دانسته شده‌اند مانند چند قطعه، چهار پاره، رباعی، قصیده، و غزل که پژوهشگران در این که سراینده آنها فردوسی باشد، بسیار دودل می‌باشند و به ویژه قصیده‌ها را سرودهٔ زمان صفویان می‌دانند[۲۳]

سروده‌های دیگری نیز از برای فردوسی دانسته شده‌اند که بیشترشان بی پایه هستند. نامورترین آنها مثنوی‌ای به نام یوسف و زلیخا است[نیازمند منبع] که در مقدمه بایسنغری سرودهٔ فردوسی به شمار رفته‌است. اما این گمانه از سوی پژوهشگران نادرست دانسته شده و از آن میان مجتبی مینوی در سال ۱۳۵۵ هجری شمسی گویندهٔ آن را «ناظم بیمایه‌ای به نام شمسی» یافته‌است. محمدامین ریاحی او را شرف‌الدین علی یزدی دانسته‌است و بر این باور بوده‌است که مقدمهٔ بایسنغری را هم همین نویسنده نوشته باشد [۲۴].

سرودهٔ دیگری که از فردوسی دانسته شده‌است «هجونامه»ای در نکوهش سلطان محمود است که به گفتار نظامی عروضی سد بیت بوده‌است و شش بیت از آن به جای مانده‌است. ویرایش‌های گوناگونی از این هجونامه در دست بوده‌است که از ۳۲ بیت تا ۱۶۰ بیت داشته‌اند. انتساب چنین هجونامه‌ای را به فردوسی، برخی از پژوهشگران نادرست دانسته‌اند، مانند محمود شیرانی که با درنگریستن به این که بسیاری از بیت‌های این هجونامه از خود شاهنامه یا مثنوی‌های دیگر آمده‌اند و بیت‌های دیگر نیز از دید ادبی کاستی دارند چنین نتیجه‌گیری کرد که این هجونامه ساختگی است[نیازمند منبع]. اما محمدامین ریاحی با درنگریستن به این که از این هجونامه در شهریارنامهٔ عثمان مختاری (از ستایشگران مسعود سوم غزنوی نوادهٔ محمود)، که پیش از چهار مقالهٔ نظامی عروضی نوشته شده‌است[نیازمند منبع]، نام برده شده‌است، سرودن هجونامه‌ای توسط فردوسی را پذیرفتنی دانسته‌است. ۲۵] 

دوستداران و دشمنان فردوسی 

در همان سال‌های آغازین پس از مرگ فردوسی ناسازگاری و کینه ورزی با شاهنامه آغاز شد که بیشتر به سبب سیاست‌های ایران‌ستیزانه دربار عباسیان و مدارس نظامیه پدید آمد. سلطان محمود پس از چیرگی بر ری در سال ۴۲۰ ه‍. ق، مجدالدولهٔ دیلمی را به سبب خواندن شاهنامه سرزنش کرده‌است.[نیازمند منبع][۲۶]

سعدی شیرازی (ابومحمد مُصلِح بن عَبدُالله)، نیز به نیکی و احترام از فردوسی، یاد می‌کند و بارها از نام قهرمانان کتاب شاهنامه در آثار خود نام برده‌است و حتی بیتی از شاهنامه را در کتاب بوستان عیناً نقل نموده که در اصطلاح ادبی به این کار «تضمین» می‌گویند:

چه خوش گفت فردوسی پاکزادکه رحمت برآن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش استکه جان دارد و جان شیرین و خوش است

نویسندگانی نیز، مانند عبدالجلیل رازی قزوینی، نویسندهٔ کتاب النقض - که شیعه بوده‌است - شاهنامه را «ستایش گبرکان» دانسته‌اند و همچنین عطار نیشابوری خواندن آن را «بدعت و ضلالت». سرایندگان دیگری نیز از فرخی سیستانی («گفتا که شاهنامه دروغ است سربه‌سر») و معزی نیشابوری («من عجب دارم ز فردوسی که تا چندان دروغ/از کجا آورد و بیهوده چرا گفت آن سمر») گرفته تا انوری («در کمال بوعلی نقصان فردوسی نگر/هر کجا آید شفا شهنامه گو هرگز مباش») فردوسی را سرزنش کرده‌اند. گمان می‌رود[نیازمند منبع] که اینان برای خشنودسازی سردمداران ایران‌ستیزی که از شاهنامهٔ فردوسی دل خوشی نداشته‌اند، شاهنامه را دروغ، پر از کاستی، یا بی‌ارزش دانسته‌اند.[نیازمند منبع]

تا دو سده پس از فردوسی، در کتاب‌های تاریخ و بزرگان ادب که به دستور فرمانروایان و بزرگان زمانه و همساز با پسند دیوانیان و اهل مدرسه تألیف می‌شده‌است، نامی از فردوسی نیست، و از همین رو در کتاب‌هایی چون تاریخ یمینی، زین‌الاخبار، تاریخ بیهقی، یتیمه‌الدهر و انساب سمعانی نامی و نشانه‌ای از بزرگ‌ترین شاعر آن عصر و رویدادهای زندگی او نیست.[۲۷]

جدا از سکوت عمدی که تا دویست سال پس از مرگ فردوسی دربارهٔ او برجای بوده‌است و به سبب آن بسیاری از نویسندگان و سرایندگان نامی از فردوسی یا شاهنامه سخنی نیاورده‌اند، در سرزمین‌های دورتر از بغداد که خلافت عباسی بر آنها چیرگی کمتری داشت، از شبه‌قاره هند گرفته تا سیستان، آذربایجان، اران، و آسیای صغیر، نویسندگان و شاعرانی از فردوسی یاد کرده‌اند یا او را ستوده‌اند. برای نمونه مسعود سعد سلمان گزیده‌ای از شاهنامه گرد آورد و نظامی عروضی در میانه‌های سده ششم هجری نخستین زندگی‌نامه از فردوسی را در چهار مقاله نوشت. در نزدیکی سال ۶۲۰ ه‍. ق نیز بخشی از شاهنامه در شام به دست بنداری اصفهانی به عربی برگردانده شد.[نیازمند منبع]

پس از یورش مغول و نابودی عباسیان، پرداختن به شاهنامه در نزد درباریان نیز افزایش یافت و از این دست حمدالله مستوفی در آغاز سده هشتم هجری در زمان ایلخانان، ویرایشی از شاهنامه بر پایهٔ چندین نسخه‌ای که یافته بود، پدید آورد. در زمان تیموریان نیز، در سال ۸۲۹ ه‍. ق در هرات، به دستور شاهزادهٔ تیموری بایسنغر میرزا ویرایشی نگاره‌دار از شاهنامه پدید آورده شد که گمان می‌رود بسیاری از نسخه‌های موجود شاهنامه از روی آن نوشته شده‌است.[نیازمند منبع

به گفتار پیغمبرت راه جویدل از تیرگیها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحیخداوند امر و خداوند نهی
که خورشید بعد از رسولان مهنتابید بر کس ز بوبکر به
عمر کرد اسلام را آشکاربیاراست گیتی چو باغ بهار
پس از هر دوان بود عثمان گزینخداوند شرم و خداوند دین
چهارم علی بود جفت بتولکه او را به خوبی ستاید رسول
منم بنده ی اهل بیت نبیستاینده ی خاک و پای وصی
حکیم این جهان را چو دریا نهادبرانگیخته موج ازو تندباد
چو هفتاد کشتی برو ساختههمه بادبانها برافراخته
یکی پهن کشتی بسان عروسبیاراسته همچو چشم خروس
محمد بدو اندرون با علیهمان اهل بیت نبی و ولی
خردمند کز دور دریا بدیدکرانه نه پیدا و بن ناپدید
بدانست کو موج خواهد زدنکس از غرق بیرون نخواهد شدن
به دل گفت اگر با نبی و وصی

شوم غرقه دارم دو یار وفی 

صفویان با درنگریستن به اینکه خودشان مانند فردوسی شیعه و ایرانی بودند، نگرش ویژه‌ای به فردوسی داشتند.[نیازمند منبع

فردوسی‌پژوهی

پس از تلاش حمدالله مستوفی در ویرایش شاهنامه در سدهٔ هشتم و شاهنامهٔ بایسنغری در سدهٔ نهم هجری، نخستین ویرایش شاهنامه در کلکته انجام گرفت که بار نخست خرد بود و در ۱۸۱۱ میلادی (توسط ماثیو لمسدن) و بار دوم یکپارچه و همه جانبه در ۱۸۲۹ میلادی (به ویرایش ترنر ماکان انگلیسی) چاپ شد. از ویرایشگران دیگر شاهنامه می‌توان از ژول مول فرانسوی، وولرس و لاندوئر هلندی، ی. ا. برتلس روس، نام برد. از ویراستاران ایرانی شاهنامه می‌توان عبدالحسین نوشین، مجتبی مینوی، جلال خالقی مطلق، فریدون جنیدی و مصطفی جیحونی را نام برد.

از آن میان، جلال خالقی مطلق، بازنگرانه‌ترین ویرایش شاهنامه را همراه با پژوهش‌ها و یادداشت‌های فراوان پدید آورده‌است و به گفتهٔ برخی بهترین ویرایش از شاهنامه‌است. شاهنامهٔ ویراستهٔ جلال خالقی مطلق در ۸ جلد زیر نظر احسان یارشاطر در نیویورک به چاپ رسیده‌است.[۲۸][۲۹]

از سدهٔ نوزدهم میلادی به این سو پژوهش‌های فراوانی دربارهٔ فردوسی و شاهنامه انجام گرفته‌است. ژول مول، تئودور نولدکه، سید حسن تقی‌زاده، هانری ماسه، فریتز ولف، ملک‌الشعرا بهار، محمد قزوینی، مجتبی مینوی، محمدامین ریاحی، محمدعلی اسلامی ندوشن و شاهرخ مسکوب از شناخته‌ترین پژوهشگران دربارهٔ فردوسی و شاهنامه هستند.[۳۰] 

جایگاه جهانی فردوسی 

نام و آوازهٔ فردوسی در همه جای جهان شناخته شده و ستوده شده‌است. شاهنامهٔ فردوسی به بسیاری از زبان‌های زنده جهان برگردانده شده‌است.

هانس هاینریش شدر ایران‌شناس آلمانی در سخنرانی‌ای که در کنگرهٔ فردوسی در ۲۷ سپتامبر سال ۱۹۳۴ میلادی (۵ مهرماه ۱۳۱۳ خورشیدی) به پاس هزاره فردوسی و در شهر برلین بر پا شده بود، می‌گوید چیرگی بر ایران به دست مغولان و از میان رفتن توان ایران پس از یک سده رهایی از چیرگی بیگانگان از سبب‌های گرایش ایرانیان به شاهنامه و تلاش برای بازیابی کیستی (هویت) فراموش شدهٔ خویش می‌باشد. همچنین وی همانندی روزگار ایرانیان در زمان فردوسی با آلمان سدهٔ نوزدهم را چرایی گرایش اندیشمندان آن کشور به شاهنامه فردوسی و برگردان آن به آلمانی می‌داند.[۳۱] اما به گفته بسیاری از پژوهشگران ایران فردوسی بزرگترین رزم‌نامه جهان را پدید آورده که دربردارنده تاریخ جهان باستان است. 

تندیس‌های فردوسی


تندیس‌های زیادی از فردوسی ساخته شده که شاید کهن‌ترین آنها تندیس باغ نگارستان باشد. تندیس‌های دیگر: تندیس میدان فردوسی تهران، تندیس میدان فردوسی کرمانشاه، تندیس دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران، تندیس دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، تندیس کتابخانه ملی ایران در تهران، تندیس رم ایتالیا، تندیس سفارت ایران در پاریس، تندیس دوشنبه تاجیکستان و تندیس آرامگاه فردوسی.[۳۲] 

بزرگداشت‌و گرامی‌داشت فردوسی 

در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده‌است.[۳۳] هر سال در این روز آیین‌های بزرگداشت فردوسی و شاهنامه در دانشگاهها و نهادهای پژوهشی بر‌گزار می‌شود. 

سکه‌های آراسته به نقش آرامگاه فردوسی 

سکه‌های ۱۰ ریالی برنز ایران از سال ۱۳۷۱ خورشیدی تا ۱۳۷۶ خورشیدی آراسته به نقش آرامگاه فردوسی است. 

نمونه سروده‌ها 

نباشد همی نیک و بد پایدارهمان به که نیکی بود یادگار
دراز است دست فلک بر بدیهمه نیکویی کن اگر بخردی
چو نیکی کنی، نیکی آید برتبدی را بدی باشد اندرخورت
چو نیکی نمایدت کیهان‌خدایتو با هر کسی نیز، نیکی نمای
مکن بد، که بینی به فرجام بدز بد گردد اندر جهان، نام بد
به نیکی بباید تن آراستنکه نیکی نشاید ز کس خواستن
وگر بد کنی، جز بدی ندرویشبی در جهان شادمان نغنوی
نمانیم کین بوم ویران کنندهمی غارت از شهر ایران کنند
نخوانند بر ما کسی آفرینچو ویران بود بوم ایران زمین
دریغ است ایران که ویران شود

کنام پلنگان و شیران شود 

یوسف و زلیخا و نسبت دادن آن به فردوسی

مثنوی یوسف و زلیخا یک منظومه شعری است که پس از مرگ فردوسی و در حدود ۴۷۷ ق سروده شده و بعدها گروهی سرایش آن را به فردوسی منتسب کردند.[۳۴] بر طبق دانشنامه بریتانیکا زمان سرایش این منظومه دستکم یکصد سال پس از مرگ فردوسی است.[۳۵] نخستین منابعی که مثنوی یوسف و زلیخا را فردوسی نسبت داده‌اند؛ یعنی ظفرنامهٔ شرف‌الدین یزدی (۸۲۸ ق) و سپس مقدمهٔ شاهنامهٔ بایسنغری (۸۲۹ ق)، بیش از «چهار صد» سال پس از فردوسی تألیف شده‌اند و تا پیش از آن تاریخ، هیچ مرجع و منبعی (مانند چهارمقالهٔ نظامی عروضی و تذکرة الشعرای دولتشاه سمرقندی که به تفصیل از فردوسی سخن رانده‌اند) به چنین داستانی اشاره نکرده‌است. آشکار است که این افسانه تا پیش از سدهٔ نهم هجری وجود خارجی نداشته و برای نخستین‌بار به دست شرف‌الدین یزدی ساخته و پرداخته شده‌است.[۳۶][۳۷][۳۸]

در مثنوی یوسف و زلیخا سراینده از قول فردوسی اعمال وی را در سی سال نظم شاهنامه پوچ و بی اهمیت قلمداد می‌کند. 

راه‌اندازی نهادهایی به نام فردوسی 

نخستین نهاد رسمی که در ایران برای پژوهشهای مرتبط با شاهنامه‌پژوهی راه‌اندازی شد، بنیاد شاهنامه فردوسی بود. این مؤسسهٔ تحقیقاتی، وابسته به وزارت فرهنگ و هنر در دوران پهلوی دوم در سال ۱۳۵۰ راه‌اندازی شد. پس از انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ بنیاد شاهنامه فردوسی با یازده مؤسسهٔ فرهنگی دیگر در «مؤسسهٔ مطالعات و تحقیقات فرهنگی» وابسته به وزارت علوم که نام کنونی آن «پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی» شده‌است، ادغام شد.

نهاد دیگری که برای بازشناسی فردوسی در ایران با مجوز رسمی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بنیان‌گذاری شده، بنیاد فردوسی است. این بنیاد، یک سازمان مردم‌نهاد پویا می‌باشد که در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۸۴ راه‌اندازی شده، بنیاد فردوسی، پیشنهاد دهندهٔ ثبت هزارهٔ شاهنامهٔ فردوسی در فهرست رویدادهای علمی، فرهنگی و هنری یونسکو از سوی ایران بوده است. 

ادعای افغانستان 

در مراسم بزرگداشت انتخاب «غزنین» به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام در سال ۲۰۱۳، وزیر و سفیر افغانستان در صحبت‌هایش فردوسی را برخاسته از افغانستان دانست.[۳۹]  

 

***********************************************************************************************************

پانویس

  1. پرش به بالا لغتنامهٔ دهخدا، سرواژهٔ طابران
  2. پرش به بالا [http://www.jstor.org/stable/287692 The American Journal of Philology Vol. ۱۴, No. ۱ (۱۸۹۳), pp. ۱۰۱-۱۰۶ ,The Johns Hopkins University Press]
  3. پرش به بالا Ferdowsī. (۲۰۱۱). In Encyclopædia Britannica. Retrieved from http://www.britannica.com/EBchecked/topic/204578/Ferdowsi The Persians regard Ferdowsī as the greatest of their poets. For nearly a thousand years they have continued to read and to listen to recitations from his masterwork, the Shāh-nāmeh, in which the Persian national epic found its final and enduring form.
  4. پرش به بالا محمدامین ریاحی، فردوسی: زندگی، اندیشه و شعر او، ۱۳۷۵، ص ۶۴
  5. پرش به بالا جلیل دوستخواه، شناخت‌نامهٔ فردوسی و شاهنامه، ۱۳۸۴، ص ۲۴
  6. پرش به بالا علیرضا شاپور شهبازی، زندگینامه تحلیلی فردوسی، ص ۸۰
  7. پرش به بالا ریاحی ۱۳۷۵، ص ۶۴
  8. پرش به بالا ریاحی ۱۳۷۵، ص ۷۲
  9. پرش به بالا دوستخواه ۱۳۸۴، ص ۲۲
  10. پرش به بالا ریاحی ۱۳۷۵، ص ۷۴
  11. پرش به بالا دوستخواه ۱۳۸۴، ص ۲۰
  12. پرش به بالا نولدکه ۱۳۲۷، ص ۵۶
  13. پرش به بالا ریاحی ۱۳۷۵، ص ۹۱
  14. پرش به بالا دوستخواه ۱۳۸۴، ص ۳۶
  15. پرش به بالا شهبازی ۱۳۹۰، ص ۹۸
  16. پرش به بالا مجتبی مینوی، فردوسی و شعر او، ۱۳۴۶، ص ۳۸-۴۰
  17. پرش به بالا ریاحی ۱۳۷۵، ص ۱۲۴
  18. پرش به بالا مینوی، ۱۳۴۶، ص ۴۱
  19. پرش به بالا مینوی، ۱۳۴۶، ص ۴۲
  20. پرش به بالا ریاحی ۱۳۷۵، ص ۱۵۲-۱۵۶
  21. پرش به بالا فردوسی در دانشنامه ایرانیکا
  22. پرش به بالا فردوسی در دانشنامه ایرانیکا
  23. پرش به بالا ریاحی ۱۳۸۰، ص ۱۴۵
  24. پرش به بالا ریاحی ۱۳۸۰، ص ۱۵۱
  25. پرش به بالا ریاحی ۱۳۸۰، ص ۱۴۴
  26. پرش به بالا ریاحی ۱۳۸۰، ص ۱۶۰
  27. پرش به بالا ریاحی ۱۳۸۰، ص ۱۶۵
  28. پرش به بالا شاهنامه فردوسی، مشهورترین اثرِ ناشناخته (بی بی سی فارسی، ۷خرداد۱۳۸۷)
  29. پرش به بالا گفتگو با دکتر «جلال خالقی مطلق»؛ می‌دانستم تصحیح شاهنامه ۴۰ سال طول می‌کشد (آتی بان، اردیبهشت ۱۳۸۷)
  30. پرش به بالا تجدید چاپ کتاب «هزاره فردوسی»
  31. پرش به بالا فردوسی و شاهنامه او در آلمان(بی بی سی فارسی)
  32. پرش به بالا «از تهران تا رم، نگاهی به تندیس‌های فردوسی در ایران و جهان». مشرق نیوز، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱. بازبینی‌شده در ۹ آذر ۱۳۹۲. 
  33. پرش به بالا شاهنامه در روز فردوسی (بی بی سی فارسی ۲۵اردیبهشت۱۳۸۷)
  34. پرش به بالا ریاحی، محمدامین: «فردوسی»، انتشارات طرح نو، ۱۳۷۵
  35. پرش به بالا Ferdowsī. (۲۰۱۱). In Encyclopædia Britannica. Retrieved from http://www.britannica.com/EBchecked/topic/204578/Ferdowsi this assumption was based upon his presumed authorship of Yūsof o-Zalīkhā, an epic poem on the subject of Joseph and Potiphar’s wife, which, it later became known, was composed more than 100 years after Ferdowsī’s death.
  36. پرش به بالا ریاحی، محمدامین: «فردوسی»، انتشارات طرح نو، ۱۳۷۵
  37. پرش به بالا شیرانی، حافظ محمود: «در شناخت فردوسی»، ترجمهٔ شاهد چوهدری، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹
  38. پرش به بالا مینوی، مجتبا: «فردوسی و شعر او»، انتشارات کتاب‌خانهٔ دهخدا، ۱۳۵۷
  39. پرش به بالا «مصادره فردوسی توسط افغان‌ها». روزنامه شرق. 

بن‌مایه

  • محمدامین ریاحی. سرچشمه‌های فردوسی‌شناسی. چاپ اول. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۲. ISBN 978-964-426-201-2. 
  • جلیل دوستخواه. شناخت‌نامهٔ فردوسی و شاهنامه. چاپ اول. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی، بهار ۱۳۸۴. ISBN 964-379-060-6. 
  • ذبیح‌اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، جلد اول.
  • محمدامین ریاحی. فردوسی: زندگی، اندیشه و شعر او. چاپ اول. تهران: طرح نو، ۱۳۷۵. ISBN 964-5625-38-6. 
  • مجتبی مینوی. فردوسی و شعر او. چاپ اول. تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۴۶. 
  • سید حسن تقی‌زاده، فردوسی و شاهنامه او، انجمن آثار ملی، ۱۳۴۹
  • تئودور نولدکه، حماسه ملی ایران، ترجمه بزرگ علوی، تهران ۱۳۲۷
  • ژول مول، دیباچهٔ شاهنامه، ترجمهٔ جهانگیر افکاری، چاپ چهارم، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۹
  • علیرضا شاپور شهبازی، زندگی نامه تحلیلی فردوسی، ترجمه هایده مشایخ، ۱۳۹۰ نشر هرمس.

" شعری از رویاپوراحمدگربندی ؛ به مناسبت تولد امیرالمومنین حضرت علی ( ع ) " :

 

 

 

 شعری از رویاپوراحمدگربندی ؛ این شعر صرفا جهت مطالعه است ، کپی برداری  پیگرد قانونی دارد

*********************************************************************

آسمان شهر غبار الود

آسمان شهر در مه گم

سرها به سوی آسمان است

چشم ها بی فروغ و دست ها خالی

قلب ها بی تپش و پاها سنگین

کور سوی نگاه ها به اعصار است

یادعلی بریاد است                              1

کوه ها بی یاد او

بی صلابت

همچون پشم حلاجی

بر باد است

تنورها سرد و خاموش                      2

انبان ها خالی                                3

بر دوش که باید رفت ؟

آن سخای شب های سرد کوفه

با پای او هم

بر اعصار سواره باید رفت

با دست او هم

باید گلستانی کاشت بر یاد

نخل های کوفه و چاه هایش                     4

از عشق پر فریادش باز می گویند

من ندای سرد اعصارم

بی عدل و سخایش همه جا سرد خواهد بود

 در نگاهش هزاران شکوفه می بارد

در کلامش هزاران ره پوی می خواهد

او تنهاترین مظلوم

و

فرمانروای پرهیبت

که پای افزایش

وصله در بردارد

در کدامین اقلیم عشق

فرمانروای بی چون و چرایی

خواهی یافت ؟ !

گل ثار عصاره عشقش می باشد                   5

گل نرگس  عصاره راهش می باشد              6

کعبه با میلیاردها ملائک

گرد بر گرد بیت المعمور

در چرخند

و آن ها زیباترین تجلی را

در مولود او می یابند                               7

من نگاهم را

کلامم را

با یاد او

تقسیم خواهم کرد

با پیچک های سبز

و عطر یاسمن ها را

  در الواحی

خواهم پیچید

طوماری از گل ها را

نثارت خواهم کرد

چون که ذره ایی بی مقدار

در کران عشق الله ایم

بامن بشمار

پله پله تا عرش خدا

راهی نیست

گو اگر نگاهمان سبز باشد

این کالبد را ذبح او خواهم کرد            8

 

********************************************************** 

شعری از رویاپوراحمدگربندی * یکشنبه 21/2/1393 * ساعت 08:45 صبح

 

                    ((  به مناسبت تولد حضرت علی ( ع)  ))

 

1-     حضرت علی ( ع)

2- اشاره ایی به بخشش های حضرت علی (ع) : کمک به بیوه زنی که همسرش رادر

   جنگ از دست داده بود وبا بچه های آن بیوه زن همبازی شد تا آرد و خرمایی که

    آن حضرت آورده بود .آن زن برای بچه هایش غذایی درست کند .

    3-حضرت علی (ع) شبانه با انبانی از موادغذایی به مستمندان کمک می کرد .

4-حضرت علی (ع) رازها و دلتنگی هایش از ظلم هایی که به او شده بود در نخلستان ها

   و در چاه آب می گفت . چاه با سخنان ازش خون می جوشید .

5-امام حسین (ع)

6-امام زمان (عج)

7-شکافتن دیوار کعبه و تولد حضرت علی در درون خانه کعبه

8-رهایی از وسوسه های شیطانی و رسیدن به الله

 

 

 

 

 

"معرفی وبلاگ شعری رویاپوراحمدگربندی "

 

 

معرفی اشعاررویاپوراحمدگربندی دروبلاگ : royapourahmad.blogsky.com - اشعارصرفا جهت مطالعه است . 

 لطفا  کپی برداری نکنید . با تشکر رویاپوراحمدگربندی

" تاثیر فرهنگ عاشورایی بر ادبیات ( بخش دوم ) " :

 

 

 

( بخش اول در تاریخ 1/9/1392 ارائه شده است )     

  

 

عاشورا، نقطه پرگار شاعران عرب 

 

حرکت انقلابی امام حسین (ع) در تاریخ ادبیات عرب، مکتب ادبی خاصی را پدید آورد که پیش از آن وجود نداشت. قبل از قیام امام حسین(ع)، جریان متعهد در ادبیات عرب مربوط به اشعار اخلاقی و آداب اجتماعی محض بود اما پس از واقعه کربلا، این جریان در ادبیات عرب متحول شد و رنگ عدالت‌طلبی و بیداد ستیزی به خود گرفت.

تقریبا بخش مهمی از‌ شاعرانی که در ادبیات عرب به خلق اثر پرداخته‌اند، سروده‌هایی را به واقعه عاشورا اختصاص داده‌اند. در واقع انقلاب کربلا عنصرهایی را به ادبیات عرب تزریق کرده که در تاریخ ادب عرب کمیاب و چه بسا نایاب هستند.

اولین اشعار عاشورایی در ادبیات عرب در فضای خفقان عصر اموی و عباسی سروده شد و سرایندگان آن با بیم جان در رثای امام حسین(ع) شعر می‌سرودند. شاعرانی نظیر کمیت، سید اسماعیل حمیری، منصور نمری و عبدی کوفی در فضایی رعب‌انگیز و هراس‌آور در دوره حکومت بنی‌امیه، اشعار ارزنده‌ای در جهت انتقام خون امام حسین(ع) سرودند و خاندان بنی‌امیه را مورد هجو و لعن خویش قرار دادند. کمیت اسدی می‌گوید: «و امام حسین(ع) کشته‌ای است که در میان فرومایگان و اوباش افتاده است.» 

سید اسماعیل حمیری، شاعر عرب‌زبان ضمن این‌که از دشمنان اهل بیت(ع) تبری می‌جوید، ‌در رثای امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) می‌گوید:

«ای آل یاسین، ای کسانی که مورد اطمینان من هستید، شما سروران من در زندگانی می‌باشید، از دشمنان شما یعنی آل حرب، آل زیاد و آل مروان تبری و بیزاری می‌جویم ـ ابن زیاد با چوب‌دستی به دندان‌های حسین‌بن‌علی می‌زد ـ در حالی‌که من بارها پیغمبر را دیدم که آن دندان‌ها را می‌بوسید و من بر این امر شاهدان بسیار دارم.»

در دوره‌ بنی‌‌عباس شاعری به نام منصور نمری پس از واقعه تخریب حرم امام حسین(ع) توسط متوکل عباسی، در اشعار خویش بنی‌عباس را هم‌پایه با بنی‌امیه معرفی کرد و مورد تعقیب قرار گرفت. از این شاعر اشعار زیادی با موضوع عاشورا بر جای مانده است.

در ادبیات عرب، شاعرانی را که متأثر از واقعه عاشورا شعر سروده‌اند می‌توان به 3 دسته شاعران شیعه، شاعران سنی و شاعران غیرمسلمان تقسیم کرد:   

 

شاعران شیعه   

بسیاری از شعرهایی که برای امام حسین(ع) سروده شده، توسط عالمان شیعه بوده است که فقط برای تقرب به اهل بیت شعر می‌سرودند. عالمان برجسته‌ای نظیر هاشم الکعبی، علامه بحرالعلوم و سیدحیدرحلی در این میان اهمیت ویژه‌ای دارند.

اما این‌گونه شاعران فقط به ذکر مناقب اهل بیت(ع) و بویژه امام حسین(ع) و یارانش بسنده می‌کردند. در کنار این دسته از شاعران شیعه، شاعران شیعه دیگری هستند که در واقعه عاشورا ذوب شده و آن ‌را به بهترین گونه در آثار و سروده‌های خود جاودان کرده‌اند.

نمونه‌ بارز این گروه که سرآمد همه‌ شاعران شیعه است، دعبل خزاعی است که در قصیده‌ تائیه واقعه کربلا و مصائب اهل بیت(ع) را به گونه‌ای زیبا توصیف کرده و می‌گوید: «آل رسول‌الله در بیابان تشنه و سرگردانند، حال آن‌ که خاندان یزید در قصرها و خیمه‌های آراسته زندگی می‌کنند

این شاعر شیعی که در زمان امام رضا(ع) زندگی می‌کرد در بخش دیگری از قصیده‌ تائیه‌ که از زیباترین قصیده‌‌ها در مدح و مرثیه‌ اهل بیت(ع) به شمار می‌رود، می‌گوید:

«ای فاطمه(س) اگر تصور می‌کردی که حسین(ع) در خون خود غلطید و لب تشنه در کنار فرات  جان داد، به صورت خود سیلی می‌زدی و اشک دیده‌ات برگونه‌هایت جاری می‌شد، آنها تشنه جان دادند، ای کاش من هم پیش از آن مرده بودم

همچنین حمیری که در رثای سالار شهیدان(ع) و یارانش به صورت جدی به سرودن شعر پرداخته و در یکی از قصاید خود گفته است:

«من پیوسته به دوستی حسین(ع) عشق می‌ورزم و خود را فدایی راه او می‌دانم و همیشه زبان به مدح او و یارانش می‌گشایم

شاعران شیعه‌مذهب در تمام دوره‌ها با اشاره به واقعه‌ عاشورا، ادبیات متمایزی را خلق کرده‌اند و در پرتوی این تلاش، اصطلاحات و گفتارهای زیبایی را با محوریت عشق، فداکاری و ایثار، نشانگر خاص این حادثه در متون ادبی عرب قرار داده‌اند. کمیل نیز از دیگر شاعران شیعی است که اشعارش در دفاع از امام حسین(ع) و اهل بیت ایشان در محافل مختلف قرائت می‌شد.

به نظر می‌رسد شاعران شیعه‌مذهب در توصیف واقعه‌ عاشورا، بیشتر به اهداف اصلی و آرمان‌خواهانه‌ امام حسین(ع) بویژه امربه ‌معروف و نهی‌از منکر اشاره کرده و پیرامون آن شعر سروده‌اند، اما شاعران و ادیبان دیگر مذاهب با تمرکز بر موضوع اصلاح‌گری،‌ این واقعه را توصیف کرده‌اند و در آثار این‌گروه هدف امام حسین(ع)‌ اصلاح جامعه‌ منحرف آن‌ زمان ذکر شده که در پرتوی فداکاری و ایثار به گونه‌ای عمیق حاصل شده است.

همچنین احمد امین ناقد مصری در این‌باره می‌گوید: «حقیقت این است که ادبیات شیعه، ادبیات عرب را غنی و پربار کرده و علت آن نیز موقعیت شیعه بود که به صورت طبیعی موجب شعله‌ور کردن عاطفه و تحریک آن می‌شد؛ عاطفه‌ای که بهترین پشتوانه ادب محسوب می‌‌شود‍.»   

شاعران سنی مذهب  

در تاریخ ادبیات عرب، شاعران اهل تسنن نیز آشکارا به سرودن اشعار ویژه‌ امام حسین(ع) مبادرت ‌ورزیده‌اند. یکی از این شاعران سنی‌مذهب، ابن ثناءالملک است که تمام ارزش و اعتبار شخصی خود را ناشی از علاقه به امام حسین(ع) دانسته و بصراحت شیعه و سنی را عزاداران این مصیبت می‌خواند.

بعضی از منتقدان ادبی معتقدند هر چه شاعران و نویسندگان شیعی واقعه‌ عاشورا را از دیدگاه حقانیت و قداست نگریسته‌اند، نگاه شاعران و نویسندگان اهل سنت،‌ نسبت به این واقعه سیاسی بوده است.

نزار قبانی شاعر سنی‌مذهب، داستان مقاومت مردم فلسطین و جنوب لبنان را برگرفته از کربلا می‌داند و جنوب را به عنوان پوشنده‌ عبای امام حسین(ع) و تصویری که برگرفته از صحنه کربلاست، بیان می‌کند. قبانی در یکی از اشعار خود سروده است:

«اگر می‌خواهیم دوباره متولد شویم از خیمه حسین(ع) و اهل‌بیت او بر پوست شما، علامت شهادت نصب می‌شود و از دل روزگار همچون جوشیدن‌ آب و پیام بیرون می‌آید؛ پیامی که کربلا، احد، بدر، حسین(ع) و فاطمه(س) یک صدا ندا می‌زنند تا ما تاریخ‌مان را اصلاح کنیم.»

شاعر معروف دیگری در ادبیات عرب به نام عبدالرحمان شرقاوی می‌گوید:

«جایگاه سر حسین(ع) در قلب من‌ است. به دنبال راس حسین نباشید بلکه از ارزش و جایگاه شهادت او آگاه باشید.»  

 

واژه‌های عاشورایی در ادبیات عرب  

‌    تاثیرات دامنه‌دار واقعه‌ عاشورا در متون ادبی نویسندگان و شاعران عرب تا بدان‌جاست که برخی از واژگان هچون فداکاری، ایثار، مبارزه با ظلم و... به طور ناخودآگاه به واقعه‌ عاشورا استناد داده می‌شود و این تاثیرات پس از گذشت 14 قرن هنوز دامنه‌دار است.

همچنین واژه‌هایی مثل عطش، آب، تیرهای مسموم، خیمه‌گاه، فرات،‌ ثارالله، یالثارات، راس‌الحسین و... در شعر شاعران عرب به نماد عشق و ایثار بدل شده‌اند و استفاده از این نمادها را می‌توان حتی در شعر شاعران سوسیالیست هم مشاهده کرد. بیاتی شاعر عراقی را می‌توان به عنوان نمونه‌ای از این شاعران ذکر کرد که زندگیش را در تبعیدهای پی‌درپی گذرانده و واژه‌های کربلا، فرات، شهید و... در شعر او برجسته است. این شاعر در یکی از قصاید خود چنین سروده است: «از هزار سال قبل صدای گریه بلند است بر شهید کربلا و پیوسته خون امام حسین(ع) رنگ آب فرات را سرخ و نخل‌ها را خونین نموده است.»

واژه‌های عاشورایی در ادبیات عرب آنقدر زیاد هستند که تبدیل به یک کلید‌واژه در گنجینه‌ ادبیات عربی شده‌اند و این واژه‌ها، نشانه‌ اشعار سروده شده برای واقعه‌ کربلا محسوب می‌شوند. نکته‌ قابل توجه این است که هر چه از واقعه‌ عاشورا زمان بیشتری ‌گذشته، از تکرار این واژه‌ها کاسته نشده است.  

 

فلسفه عاشورا در شعر عرب  

بیشتر شاعران و نویسندگان عرب در آثار و سروده‌های خود به واقعه‌ عاشورا به‌عنوان یک مساله‌ فردی نگاه نکرده‌اند، بلکه شاعران عرب در اشعار خود عاشورا را واقعه‌ای مربوط به تعیین سرنوشت مردم آن روزگار و حامل پیام صلح و آزادی برای همه‌ بشریت ذکر کرده‌اند.

در حالی‌که تعدادی از شاعران و نویسند‌گان عرب‌زبان در بیان انقلاب عاشورا صرفا به مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش توجه کردند و مصیبت‌هایی را که در این حادثه برای اهل بیت پیامبر(ص) به‌وجود آمده را به صورت وسیع ذکر کردند، گروهی دیگر علاوه بر ذکر مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش به فلسفه‌ قیام عاشورا توجه کرده و اهداف اصلی امام حسین(ع) از قیام عاشورا را در آثار خود منعکس کرده‌اند؛ به عنوان مثال در اشعار دعبل خزاعی فلسفه‌ قیام امام حسین(ع) تا حد زیادی از منظر هدف امر به معروف و نهی از منکر وصف شده است.  

 

شعر مقاومت، زاییده شعر عاشورایی   

در دوران معاصر، بهره‌برداری سیاسی از عاشورا در آثار شاعران بیش از پیش شایع شد و شاعران موضوعاتی نظیر شکوه از حاکمان و ذلت اعراب را مورد توجه خود قرار دادند و شاعران شیعه، سنی، مسیحی و کمونیست مجذوب قیام امام حسین(ع) شدند که پیام آزادگی، سازش‌ناپذیری و ظلم‌ستیزی را منتشر می‌کرد. در این زمان شعر حسینی با حوادث و نیازهای روز می‌تپد و از عمق درد و نیاز مردم با آنان سخن می‌گوید.

شاعران عرب در قرون اول و دوم هجری بیشتر به تحریک احساسات حزن‌انگیز مردم پرداخته‌اند به این‌علت که وقوع حادثه‌ عاشورا به آنان نزدیک‌تر بود. این‌گروه در آثار خود بیشتر به مظلومیت خاندان پیغمبر اشاره کرده‌اند اما در دوره‌های بعد، شاعران معاصر در آثار خود واقعه عاشورا را از منظر آزادگی و پیام بیداری نگریسته و به همین دلیل مقاومت مردم لبنان و فلسطین و مبارزان علیه باطل را به عنوان درسی از کربلا معرفی کرده‌اند. بنابراین می‌توان گفت که شعر مقاومت در ادبیات عرب، زاییده شعر عاشورایی است.    

 

شعر آیینی فارسی، متاثر از ادبیات عرب   

حکومت صفوی که خود را پیرو آیین اهل بیت می‌دانست با آزادی مردم در برگزاری محافل و مجالس سوگواری حضرت سیدالشهدا(ع)، زمینه رشد شعر آیینی را در ادبیات فارسی فراهم آورد و شعر عرب، الگوی شاعران آیینی‌سرای پارسی بویژه در زمینه شعر عاشورایی شد، زیرا «مقاتل» که خود زمینه‌ساز شعر آیینی عرب بود، در اصل به زبان عربی سروده شده بود و شاعران بزرگی چون کمیت، سیدحمیری، دعبل خزایی و... که در زمینه سیره‌سرایی و منقبت‌نویسی اهل بیت آثاری درخور آفریده‌اند الگویی مناسب برای شاعران آیینی ایران فراهم آورده‌اند.

اما به نظر می‌رسد اکنون شعر عاشورایی فارسی، نه تنها مستقل از شعر عاشورایی زبان عربی شده است؛ بلکه از آن پیشی‌ گرفته و گوی سبقت را از استاد خود ربوده است. (۸)

شهادت امام حسین و عاشورا حادثه‌ای است که امروز به‌عنوان یک فرهنگ به آن نگریسته می‌شود. هیچ حادثه‌ای را در تاریخ سراغ نداریم که تا این اندازه تکرار و واخوانی شده باشد و تأثیر شگفت این حادثه در طول تاریخ در قالب آثار متعدد هنری، از جمله شعر عاشورا بازتاب داشته است.   

 

آغاز سرایش شعر عاشورایی   

شعر عاشورایی، یعنی گونه‌ای از سخن که مسائل مربوط به قیام الهی امام حسین (علیه السلام) و اخبار مبتنی بر شهادت آن حضرت و حوادث مرتبط با این نهضت بی‌نظیر، از مکه تا کربلا و از کربلا تا مدینه و بازتاب آن در زمان‌های پس از واقعه را شامل می‌شود.

در واقع آغاز سرایش شعر عاشورایی را باید دقایقی پس از اتمام واقعه دانست و آثار ضبط شده در این باره دیرینگی آن را در زبان عربی و براساس منابع قابل اعتنا و اعتماد، به اندکی پس از واقعه‌ی طف و عصر امام سجاد می‌برد و اگر اشعار شخص حضرت اباعبدالله در روز حادثه را شعر عاشورایی بدانیم، شعر عاشورا و عاشورا را باید همزمان دانست:  

1-اشعار امام حسین درحادثه کربلا  

یا دهر اُف لک من خلیل

کم لک بالاشراق و الاصیل

من سالب و صاحب قتیل

و الدهر لایقنع بالبدیل...(۹)  

صاحب لهوف اشعاری از حضرت امام سجاد، ام کلثوم، رباب، ام البنین و بشیر بن حذلم، یعنی اصحاب عاشورا، آورده است که ادِعای همزادی واقعه‌ی عاشورا و شعر عاشورا را اثبات می‌کند. چنان که این ابیات از حضرت امام سجاد (ع):  

2-اشعار امام سجاد روز عاشورا  

لاغر و ان قتل الحسین و شیخه

قد کان خیراً من حسین و اکرما

قتیل بشط النهر روحی فداه

جزاء الّذی اراده نار جهنما(۱۰)  

3-و یا شعر بشیر بن جذلم ر در هنگام ورود قافله‌ی اسیران به مدینه چنین سرود:  

یا اهل یثرب لامقام لکم بها

قتل الحسین فادمعی مدرار

الجسم منه بکربلا مضرج

والرأس منه علی القناه یدار(۱۱)  

آری با اتکاء به منابع معتبر نظیر مجالس شیخ مفید، اغانی ابواافرج، آثار ابن جوزی، مجالس المؤمنین قاضی نوراله شوشتری و النقض قزوینی به نام‌های فراوانی به عنوان شروع کنندگان در مرثیه‌ محرم بر می‌خوریم که از آن جمله‌اند:  

عقبه بن عمرو السهمی،

سلیمان بن تئه عدوی تمیمی،

همان بن غالب (فرزدق)،

ام هانی،

اسماء بنت عقیل،

فضل بن عباس عتبه،

عبدالقیس،

ابودعبل حجمی،

ابوالاسود دئلی،

کثیر عزه،

شهید منصور بن زبرقان،

دیک الجن،

ابن رومی،

حمانی علوی،

جعفربن بن عفان طایی،

حسین بن ضحاک  

و بسیاران بسیاری دیگرکه غالباً غیر ناموران به شاعری هستند و شاعران معروفی نظیر کمیت و سید حمیری و دعبل و ... نیز جای خود دارد.

در سخن پارسی نیز این نوع ادبی همپای شعر دری شناخته شده است که «شعر عاشورا در زبان فارسی قدمتی به دیرسالی شعر مکتوب دری دارد.»(1۲)

شایسته‌ترین دلیل برای همزادی شعر دری با شعر عاشورا ظهور طایفه‌ای موسوم به مناقبیان است که عصر پیدایش آنان با آغازین سال‌های رواج شعر فارسی همزمانی نسبی دارد. مناقبیان از دوره‌ آل بویه در طبرستان و بعضی نواحی عراق سرگرم کار بودند و قصایدی را در مدح حضرت علی و سایر ائمه اطهار در کوی و برزن و بازار می‌خواندند.(۱۳)

بی‌گمان منقبت خوانان بازاری یا همان مناقبیان نیازمند متنی برای خواندن بوده‌اند که باید شعر آن به وسیله‌ شاعران سروده می‌شد و این موضوع دیرینگی شعر عاشورا را به خوبی ثابت می‌کند و نخستین شاعر مرثیه سرا در زبان فارسی از دو ـ سه تن بیرون نیست: 

شاید ابوالحسن مجدالدین کسایی مروزی (متولد 341 هـ.ق) نخستین شاعر فارسی زبان شیعی باشد که سوگ‌سروده‌ او در مراثی سیدالشهداء و اصحاب وفادار آن حضرت در پیشینه‌ شعر مکتوب عاشورا به ثبت رسیده است.(۱۴)

و شعر وی چنین است:  

باد صبا در آمد، فردوس گشت صحرا

آراست بوستان را نیسان به فرش دیبا

دست از جهان بشویم، عز و شرف نجویم

مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا

میراث مصطفی را، فرزند مرتضی را

مقتول کربلا را تازه کنم تولا

آن میر سر بریده در خاک خوابنیده

از آب ناچشیده گشته اسیر غوغا...(1۵)  

عبدالجلیل قزوینی، صاحب کتاب «النقض»، فردوسی را نخستین شاعر فارسی‌سرای شیعه خوانده است و دکتر امامی اعتقاد دارد که قدیم‌ترین مراثی مذهبی موجود در زبان فارسی باید متعلق به قوامی رازی، شاعر نیمه‌ اول قرن ششم باشد و البته همین نکته را دکتر صفا نیز در تاریخ ادبیات ابراز داشته است. امامی در کتاب خود، «مرثیه‌سرایی در ادبیات فارسی»، در ادامه‌ی مبحث به نقل از شادروان محدِث آورده است:

در دیوان قوامی دو مرثیه یافته‌اند که اولی قطعه‌ای است شش بیتی، با این بیت که:  

میر و امام‌زاده که چون او نیافرید

تا از عدم خدای همی بنده آورد

مرثیه‌ دوم قصیده‌ای است با این مطلع:

روز دهم ز ماه محرم به کربلا

ظلمی صریح رفت به اولاد مصطفی(۱۶)  

همچنین توضیح داده‌اند که منظور از امام‌زاده، حسین بن علی علیه السلام است و استدلال به بیت آخر آن شده است، یعنی:

آرد به زعفران‌جا هر سال گریه‌ها

آن زعفران که خاصیتش خنده آورد

و توضیح داده‌اند که «زعفران‌جا» مکانی در قم بوده است که شیعیان در ایام محرم، موسم عاشورا در آنجا اقامه‌ عزای سیدالشهدا می‌کرده‌اند.

آری از این میان باید کسایی را برگزید چونکه اولا ایشان با فردوسی معاصر است. ثانیا  به این دلیل که شعر مرثیه از فردوسی به دست نرسیده است و قصیده‌ کسایی مضمون مرثیه دارد.

خلاصه آنکه شعر عاشورایی به نقلی، همزاد شعر دری شناخته شد، بنابراین عصری پیش از صفویه و دوره‌ای پس از انقراض و پایان قاجاریه دارد.  

۸- امیرحسین بلاغت / جام‌جم

۹- -(لهوف .سید بن طاووس،ترجمه سید ابو الحسن میر ابو طالبی ص122.قم.نشردلیل.سال 1380)

۱۰- ( لهوف .سید بن طاووس،ترجمه سید ابو الحسن میر ابو طالبی.ص 176قم.نشردلیل.سال 1380)

۱۱-( لهوف .سید بن طاووس،ترجمه سید ابو الحسن میر ابو طالبی.ص 198.قم.نشردلیل.سال 1380،)

۱۲-(شکوه شعر عاشورایی،محمد علی مجاهدی،ص 13چاپ اول سال 1379،قم،پزوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه)

1۳-(ذبیح الله صفا،تاریخ ادبیات ایران ،چاپ1369، ج2، ص192)

1۴-(ذبیح الله صفا،گنج سخن، چاپ 1355، ج1 ص68)

1۵-(محمد امین ریاحی، کسایی اندیشه وشعر او،چاپ توس1367 ص 37)

1۶-(دکترامامی،مرثیه سرایی در ادبیات فارسی،ص60 چاپ 1369

" معرفی اجمالی آثار استاد شهید مرتضی مطهری " :

 

 

آشنایی با قرآن (1، 2،  3، ...)  

مجموعه آشنایی با قرآن ، سلسله مباحث تفسیری استاد شهید در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است که عمدتاً در بین سالهای 1350 تا 1355 شمسی انجام شده است . جلد اول این مجموعه مقدمه و پیش درآمدی بر این سلسله مباحث محسوب می شود که در آن به مسائلی همچون زبان قرآن ، مخاطبهای قرآن ، عقل از دیدگاه قرآن و ... پرداخته شده است . در مجلدات بعد ، تفسیر آیاتی از برخی سوره های قرآن از جمله حمد ، بقره ، انفال ، توبه ، نور ، زخرف ، دخان و .. ارائه شده است. ویژگی ممتاز این مباحث ، توجه به مسائل و موضوعات اجتماعی – سیاسی روز در حین تفسیر آیات قرآنی است که موجب تازگی و زنده بودن این مباحث گردیده است.


احیای تفکر اسلامی  


احیای تفکر اسلامی ، مشتمل بر پنج سخنرانی استاد شهید آیت الله مطهری تحت همین عنوان است که در سال 1349 هجری شمسی در حسینیه ی ارشاد ایراد شده است. سخنرانی اول در تاریخ 7/2/1349 به مناسبت یادبود مصلح بزرگ اسلامی ، اقبال لاهوری ، درباره ی « اقبال و احیای فکر دینی » برگزار شده و سخنرانی های بعدی هر یک به فاصله یک هفته از سخنرانی قبلی انجام شده است که عنوان آنها به ترتیب از این قرار است : تفکر دیروز و امروز مسلمین درباره ی میزان تاثیر عمل در سعادت انسان ، تفکر زنده و تفکر مرده ، تفکر اسلامی درباره ی ترک دنیا ، فلسفه ی زهد در تفکر اسلامی. 

اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب  


جلد اول این کتاب مشتمل بر بیست و شش سخنرانی است که در زمستان 1345 شمسی و در شبهای ماه مبارک رمضان در مسجد اتفاق (تهران) و در یک جمع عمومی ایراد شده و به همین جهت بیانی ساده و روان دارد. جلد دوم مشتمل بر مباحثی است که در سال 1351 شمسی در انجمن اسلامی پزشکان انجام شده و در مقایسه با جلد اول از پیچیدگی بیشتری برخوردار است. مجموعاً در این دو جلد ، موضوع چگونگی انطباق قوانین اسلامی با شرایط مختلف زمانی از راه مکانیسم هایی که در خود اسلام پیش بینی شده ، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. مهمترین عناوین ارائه شده در این کتاب عبارتند از : علت مقتضیات زمان ، اخباریگری ، اجتهاد و تفقه در دین ، قاعده ملازمه ، مسئله نسخ و خاتمیت ، مقام عقل در استنباط احکام اسلامی ، جامعه و تاریخ از نظر قرآن. 


اصول فلسفه و روش رئالیسم ( 1- 5)  


این کتاب یک مجموعه پنج جلدی به قلم علامه سید محمد حسین طباطبایی (ره) است که استاد شهید در شرح و تبیین مطالب متن ، پاورقی هایی جامعی بر آنها نگاشته اند. در این مجلدات ، مجموعاً چهارده مقاله ی فلسفی مورد بحث قرار گرفته است که برخی از آنها عبارتند از: رئالیسم و ایده آلیسم ، علم و ادراک ، ارزش معلومات ، پیشدایش کثرت در ادراکات ، ادراکات اعتباری ، مسائل موجود ، الهیات بالمعنی الاخص.
درباره جلد چهارم این کتاب ، ذکر این نکته لازم است که متن این جلد ، (شامل مقالات دهم تا سیزدهم) به قلم علامه طباطبایی (ره) مقارن با نگارش سایر مقالات تألیف شده بود ولی پاورقیهای استاد به اتمام نرسیده بود. لذا این جلد از " اصول فلسفه و روش رئالیسم " پس از شهادت استاد منتشر گردید که مشتمل بر متن کتاب و پاورقی های ناتمام استاد بر آن بود. 

 
امامت و رهبری 


مجموعه ای است دربرگیرنده ی شش سخنرانی استاد شهید مرتضی مطهری درباره «امامت» در انجمن اسلامی پزشکان ، در زمستان 1349 هجری شمسی . چنانکه از مجموعه ی مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی بر می آید، استاد شهید قصد داشتند کتابی تحت عنوان «امامت و رهبری» به سبک سایر کتابهای این مجموعه به رشته تحریر در آورند ، ولی افسوس که منافقان چنین فرصتی را به آن متفکر گرانقدر ندادند و به تعبیر امام ِ بزرگوار ، همگان را از ثمرات ارزشمند او محروم نمودند. شک نیست که اگر استاد شهید حضور می داشتند کتابی به مراتب کامل تر و منسجم تر از کتاب حاضر عرضه می داشتند و چنانکه از یادداشتهای موجود ایشان بر می آید مسائل نوینی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دادند و افقهای تازه ای را در این باب می گشودند. ولی با اینهمه ، کتاب حاضر همچون دیگر آثار آن اندیشمند فرزانه اسلامی حاوی نکاتی بدیع ، بیانی شیوا و محتوایی غنی است. 

امدادهای غیبی در زندگی بشر 


این کتاب مشتمل بر چهار گفتار و یک مقاله است. گفتار نخست تحت عنوان «خورشید دین هرگز غروب نمی کند» به نظرات گوناگون درباره علل پیدایش دین و به ویژه نظریه ی فطری بودن دین اختصاص یافته است . در گفتار دوم با عنوان «امدادهای غیبی در زندگی بشر» موضوع غیب و مددهای غیبی مورد بررسی قرار گرفته و تفاوت تفکر الهی و مادی در این زمینه نشان داده شده است . همچنین در این گفتار به مسئله مهم مهدویت در اسلام و خصوصاً در تشیع پرداخته شده و ظهور منجی و مصلح جهانی به مثابه یک ضرورت حتمی برای بشریت مورد بحث واقع شده است .  گفتار سوم عنوان « مدیریت و رهبری در اسلام » را بر خود دارد. در این گفتار ، نیاز انسان به مدیریت و رهبری ، با توجه به موضوع رشد فردی ، و اخلاقی و نیز رشد ملی مورد بررسی قرار گرفته و دستورات اسلامی در خصوص رهبری با ذکر مثالهایی از سیره ی پیشوایان دینی تشریح شده است. گفتار چهارم به « رشد اسلامی» اختصاص داده شده است. در این گفتار، تعریف رشد ، اقسام رشد ، شرایط و امکان رشد، وسعت میدان رشد انسانی و مسائلی از این قبیل با ذکر مثالها و نمونه های عینی در هر مورد تبیین گردیده است. مقاله «در پیرامون محلـّل» آخرین بخش کتاب را تشکیل می دهد که در انتقاد از فیلم « محلـّل » نمایش داده شده در سال 1350 شمسی ، در روزنامه ی کیهان به رشته تحریر در آمد. استاد شهید در این مقاله ، فیلم « محلـّل » را فیلمی سراسر قلب، مسخ و تحریف خوانده و آن را گذشته از جنبه ی اسلامی از جنبه ملی نیز یک خیانت دانسته اند. سپس ایشان برای اثابت این مدعا، سوژه فیلم یعنی محلـّل  را هم از نظر قانون اسلامی و هم از نظر تطابق آن با واقعیتها و جریانهای اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند و ضمن بیان اصل  محلـّل  در قانون اسلامی و لوازم و شرایط آن ، موارد مسخ و تحریف این اصل را در فیلم به روشنی توضیح داده اند.  


انسان کامل   

این کتاب مجموعه ای است مشتمل بر تنظیم شده ی سیزده جلسه سخنرانی متفکر شهید استاد مرتضی مطهری تحت عنوان«انسان کامل» که در سال 1353 و در ماه مبارک رمضان ایراد شده است. شش جلسه اول این سخنرانی ها در مسجد جاوید (تهران) و بقیه در محل دیگری ایراد شده است و اکثر قریب به اتفاق مستمعین را دانشجویان تشکیل می داده اند. انتخاب این موضوع برای بحث، از سوی استاد شهید، بی مناسبت نبوده است. در آن ایام، در جامعه ی اسلامی ما تفکری رواج یافته بود که بیشتر به دستورات اجتماعی اسلام نظر داشت و بُعد معنوی اسلام را کم اهمیت معرفی می کرد، چنانکه درگذشته ، بیشتر به دستورات عبادی و معنوی اسلام توجه می شد و بُعد اجتماعی این دین مقدس به دست فراموشی سپرده شده بود. استاد شهید برای آنکه آشکار سازند که اسلام یک دین جامع است و انسان اسلامی، انسانی است چند بُعدی که همه دستورات این مکتب الهی را به طور هماهنگ به مورد اجرا می گذارد ، و برای آنکه جوانان مسلمان را از نگرش یک بُعدی به اسلام مصون بدارند ، این بحث را مطرح کردند که البته نظر سایر مکاتب درباره ی « انسان کامل » نیز ، از جمله مکتب سوسیالیسم، مکتب اگزیستانسیالیسم ، مکتب عرفان ، مکتب عقل و ... مورد بررسی قرار گرفته است.

انسان و سرنوشت  


مسئله ی سرنوشت و قضاء و قدر که در این رساله فحص و تحقیقی درباره آن صورت گرفته است، جزء مسائل فلسفی است و اگر بنا باشد در ردیف واقعی خود قرار گیرد، باید آن را در فلسفه در میان مسائل فلسفی جستجو کرد، ولی در این رساله از ردیف اصلی خود خارج شده و در ردیف مسائلی قرار گرفته که نه از لحاظ موضوع با آنها مرتبط است و نه از لحاظ نتیجه و هدف تعلیماتی. این مسئله در این رساله جزء  سلسله بحثها یی ، تحت عنوان « بحثهایی از علل انحطاط مسلمین » واقع شده است که شامل موضوعات ، جریانات و مسائل گوناگون است. موضوعاتی که تحت این عنوان قابل بحث است، بعضی تاریخی و بعضی روانی ، اخلاقی ، اجتماعی و یا صرفاً دینی و احیاناً فلسفی است. بنابراین ، مباحثی گوناگون که در ردیفهای متعدد قرار دارند، جزء این سلسله مباحث واقع می شود.
آنچه این مباحث گوناگون را به یکدیگر پیوند می دهد، تحقیق در اثرات مثبت و منفی این امور در ترقی و انحطاط اجتماعی اسلام است.
علی هذا ، منظور از طرح این مسئله در این رساله ، اولاً تحقیق در این جهت است که آیا اعتقاد به سرنوشت، آن طور که قواعد برهانی فلسفی ایجاب می کند، از نوع عقاید و افکاری است که معتقدین خود رابه سستی و تنبلی می کشاند و مردمی که به این عقیده می گرایند خواه ناخواه به انحطاط کشیده خواهند شد، یا این عقیده اگر درست تعلیم داده شود، چنین تأثیر سوئی ندارد؟ ثانیاً اینکه اسلام این مسئله را چگونه و به چه طرزی تعلیم داده است و تعلیم اسلامی در این زمینه چه تأثیر ی در روحیه ی پیروان اسلام داشته است و می تواند داشته باشد؟ و چون منظور این جهت بوده ، از تعرّض به فروع و شاخه هایی که با منظور نامبرده ارتباط ندارد خودداری شده است 

بیست گفتار 
 

این کتاب مجموعه ای است مشتمل بر بیست سخنرانی متفکر شهید استاد مرتضی مطهری که بین سالهای 1387 تا 1382 قمری برابر با 1338 تا 1341 شمسی برای عموم ایراد شده و در زمان حیات استاد به چاپ رسیده است.
این کتاب نیز همچون دیگر آثار آن متفکر گرانقدر از بیانی روان و محتوایی غنی همراه با نکات بدیع برخوردار است، ضمن اینکه مسائل مورد بحث، مسائلی است که همواره برای جامعه ی اسلامی مطرح می باشد و اذهان جستجوگر به دنبال پاسخهای مناسب برای آن مسائل هستند. 


پاسخهای استاد به نقدهایی بر کتاب مسئله ی حجاب  

این کتاب مشتمل است بر نقدهای یکی از فضلا بر کتاب " مسئله ی حجاب " – اثر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری – و پاسخهای استاد به آن نقدها. توضیح اینکه در سال 1349 هجری شمسی یکی از فضلا در  حاشیه ی نسخه ای از چاپ سوم این کتاب، نظرات انتقادی خود را مرقوم نموده و آن را در اختیار استاد شهید می گذارد، و استاد نیز پاسخهای خود رادر ذیل آن نقدها می نگارند. مطالعه این کتاب علاوه بر اینکه تا حدودی روش فقهی استاد را آشکار می سازد، نشان می دهد که چگونه استاد شهید که از یک سو با تز استعماری «اسلام منهای روحانیت» مبارزه می کند ( تا آنجا که جان خود را در این راه فدا می کند ) از سوی دیگر با جمود و تحجر در می آویزد ؛ و این نیست مگر ناشی از چند بعدی بودن شخصیت و پیمودن صراط مستقیم اسلام که لاجرم با انحرافات مختلف ناسازگار است. 


پانزده گفتار  


این کتاب مجموعه ای است مشتمل بر پانزده سخنرانی استاد شهید آیت الله مطهری در زمان ها و مکانهای مختلف و از سنخ کتابهای " ده گفتار"  و " بیست گفتار"  از آن متفکر شهید می باشد که در زمان حیات ایشان منتشر شده است. مطالب این کتاب بسیار متنوع و جالب توجه و مورد نیاز امروز ماست و همچون سایر آثار استاد از اتقان ، استقامت رأی و ابتنا بر کتاب و سنت برخوردار است. برخی از اهم موضوعات طرح شده در این کتاب عبارتند از: مسئله نفاق ، روابط بین الملل اسلامی، لزوم تعظیم شعائر اسلامی ،نهضت آزادیبخش اسلام ، واسلام و نیازهای جهان امروز. 


پیرامون انقلاب اسلامی  


این کتاب مشتمل بر گزیده ای از یادداشتها، سخنرانیها و مصاحبه های استاد شهید پیرامون انقلاب اسلامی ایران است. در این مجموعه، موضوعاتی همچون آزادی تفکر و عقیده، ماهیت و عوامل انقلاب اسلامی، نسبت جمهوری اسلامی با دموکراسی، معنویت در انقلاب اسلامی ، و روحانیت و انقلاب اسلامی مورد بحث قرار گرفته است.  


پیرامون جمهوری اسلامی  

 

این کتاب ، مجموعه ای است متشکل از چند بخش. بخش اول عبارت است از یک مصاحبه ی مطبوعاتی که در تاریخ 27/1/58 یعنی دو هفته قبل از شهادت استاد شهید با ایشان انجام شده است. بخش دوم ، مقاله ای است از استاد شهید پیرامون « وظایف حوزه های علمیه». بخش سوم ، شامل یک مقاله ناقص تحت عنوان " نقش بانوان در تاریخ معاصر ایران " و نیز یک سخنرانی تحت عنوان نقش زن در جمهوری اسلامی می باشد که هر دو بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نگارش و ایراد شده است. علت نقص آن مقاله را باید ترور خائنانه استاد دانست، چرا که آن مقاله آخرین نوشته استاد است به طوری که پس از شهادت آن بزرگوار در محل کارشان یافت شده و ایشان قصد داشتند آن را به صورت مقدمه در چاپ جدید کتاب مسئله ی حجاب بگنجانند بخش چهارم این کتاب را یک سخنرانی استاد تحت عنوان  «اهداف روحانیت در مبارزات» تشکیل می دهد که در آبان 1357 یعنی چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در دانشگاه صنعتی شریف ایراد شده است . در این سخنرانی، استاد ضمن تأکید بر رهبری بلامنازع امام خمینی (ره)، عدم امکان اتحاد جناح عظیم اسلامی با جناح مارکسیستی ، و مردود بودن آن را از نظر اسلام توضیح داده اند.
بخش پنجم این کتاب ، متشکل از دو سخنرانی استاد شهید درباره ی «آزادی عقیده» است که در پاییز 1348 شمسی در حسینیه ی ارشاد ایراد شده است . بخش ششم نیز یادداشتهایی است از استاد شهید  پیرامون «اسلام و انقلاب» و مسائل دیگر. 


تعلیم و تربیت در اسلام  


این کتاب مجموعه ای است مشتمل بر کلیه ی سخنرانی های موجود از استاد شهید ، پیرامون «تعلیم و تربیت در اسلام» که از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول شامل سیزده جلسه ی سخنرانی استاد در جمع دبیران تعلیمات دینی است. برخی از اهم موضوعات طرح شده در این بخش عبارتند از: پرورش عقل، تربیت عقلانی انسانی، مسئله ی عادت، فعل اخلاقی، کرامت نفس در قرآن و حدیث ، و ریشه ی الهامات اخلاقی.
بخش دوم ، شامل بحثهایی است که در انجمن اسلامی پزشکان در شش جلسه انجام شده است . برخی از عناوین این بحثها از این قرار است  : پرورش جسم و پرورش استعداد عقلانی، تاریخچه ی تعقل از نظر مسلمین، عوامل تربیت.
 

توحید   

 

این کتاب ، مجموعه ی هفده جلسه بحث و انتقاد انجمن اسلامی پزشکان درباره ی «توحید» در سالهای 46 و 47 شمسی است. در بخش اول کتاب  ، مسئله ی توحید به طور کلی طرح شده و این که آیا اصولاً راهی برای اثبات وجود خدا وجود دارد یا خیر. فصول بعدی کتاب به تبیین راه های اثبات وجود خدا یعنی راه فطرت، راه های علمی و شبه فلسفی (برهان نظم، راه هدایت موجودات، راه خلقت)، راههای عقلانی و فلسفی (برهان محرک اول، برهان سینوی، برهان وجودی) اختصاص داده شده است . در فصل « پاسخ به شبهات» ، دو شبهه ی مهم، یکی از سازگاری اصل تکامل با توحید و دیگری مسئله ی شرور، بدی ها و بی نظمی ها در کار عالم مورد بررسی قرار گرفته اند. در ارتباط با بحث توحید و تکامل نظریات مختلف ، درباره ی پیدایش انواع آن ، از جمله نظریه ی " تکامل انواع " داروین ، به تفصیل مورد بحث واقع شده اند. در خصوص توحید و مسئله ی شرور نیز ضمن تحلیل ماهیت شرور و انواع آن ، فلسفه ی شرور در نظام کلی عالم تبیین گردیده و شبهه ی موجود در این زمینه دفع شده است.
به نظر می رسد که این کتاب از نظر سبک بحث و پرداختن به مسائل علمی مرتبط با مسئله ی توحید ، از موقعیت ممتازی برخوردار است و مطالعه ی آن برای اقشار مختلف مفید خواهد بود.


جاذبه و دافعه ی علی علیه السلام  


این کتاب ، مجموعه ای است از چهار سخنرانی که در روزهای 18 تا 21 ماه مبارک رمضان سال  قمری 1388 در حسینیه ی ارشاد ایراد شده است . این کتاب ، مشتمل است بر یک مقدمه و دو بخش است . در مقدمه کلیاتی درباره ی جذب و دفع به طور عموم و جاذبه و دافعه ی انسانها به طور خصوصی بحث شده است. در بخش اول، جاذبه علی علیه السلام – که همواره دلهایی را به سوی خود کشیده و می کشد- ، و فلسفه ی آن و فایده و اثر آن، موضوع بحث قرار گرفته است. در بخش دوم، دافعه ی نیرومند آن حضرت که چگونه عناصری را به سختی طرد می کرد و دور می انداخت، توضیح و تشریح شده است؛ ثابت شده که علی علیه السلام دو نیرویی بوده است و هر کس که بخواهد در مکتب او پرورش یابد باید دو نیرویی باشد.  


جهاد   

این کتاب حاصل چهار جلسه ی سخنرانی استاد شهید است که در سال 1350 شمسی در مسجد الجواد (تهران) در جمع عمومی و به طور هفتگی ایراد شده است . بحث کلی کتاب ، پیرامون مفاد و مضمون آیه 29 از سوره توبه می باشد که به لزوم نبرد مسلمانان با بعضی از اهل کتاب (که خصوصیات آنها در آیه ی مبارکه آمده است )تصریح دارد. از جمله مطالبی که در این کتاب در ارتباط با موضوع یاد شده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است می توان به این مطالب اشاره نمود: مطلق یا مقید بودن جنگ با اهل کتاب، فلسفه و هدف جهاد، تفاوت میان مشرک و غیر مشرک، پیمان با کفار، جنگ دفاعی، حقوق انسانیت، جنگ برای رفع مانع از ایمان و توحید، مقیاس حقوق شخصی و حقوق عمومی، آزادی فکر یا آزادی عقیده ، جزیه.


حج  


این کتاب گزیده ای از یادداشتهای استاد شهید درباره حج و مسائل مرتبط با آن می باشد. در این کتاب نقش حج در وحدت و تفاهم مسلمانان ، فایده و لزوم درس اخلاق برای مسافران حج ، کعبه و نقش اجتماعی آن، احرام و فلسفه ی آن ، اسرار حج و مطالب جالب و خواندنی دیگر مورد بحث قرار گرفته است . بدیهی است که اگر استاد قصد داشتند کتابی مستقل درباره حج بنگارند ، بسیار کامل تر و غنی تر از این کتاب – که صرفاً گزیده ای از یادداشتهای ایشان است – می گردید. در عین حال مسائل و مباحث طرح شده در این کتاب نیز به نوبه ی خود می تواند برای اقشار مختلف و به ویژه اهل تحقیق و پژوهش ، آموزنده و راهگشا باشد.

 

این کتاب حاصل چهار جلسه ی سخنرانی استاد شهید است که در سال 1350 شمسی در مسجد الجواد (تهران) در جمع عمومی و به طور هفتگی ایراد شده است . بحث کلی کتاب ، پیرامون مفاد و مضمون آیه 29 از سوره توبه می باشد که به لزوم نبرد مسلمانان با بعضی از اهل کتاب (که خصوصیات آنها در آیه ی مبارکه آمده است )تصریح دارد. از جمله مطالبی که در این کتاب در ارتباط با موضوع یاد شده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است می توان به این مطالب اشاره نمود: مطلق یا مقید بودن جنگ با اهل کتاب، فلسفه و هدف جهاد، تفاوت میان مشرک و غیر مشرک، پیمان با کفار، جنگ دفاعی، حقوق انسانیت، جنگ برای رفع مانع از ایمان و توحید، مقیاس حقوق شخصی و حقوق عمومی، آزادی فکر یا آزادی عقیده ، جزیه.  این کتاب ، مجموعه ی هفده جلسه بحث و انتقاد انجمن اسلامی پزشکان درباره ی «توحید» در سالهای 46 و 47 شمسی است. در بخش اول کتاب  ، مسئله ی توحید به طور کلی طرح شده و این که آیا اصولاً راهی برای اثبات وجود خدا وجود دارد یا خیر. فصول بعدی کتاب به تبیین راه های اثبات وجود خدا یعنی راه فطرت، راه های علمی و شبه فلسفی (برهان نظم، راه هدایت موجودات، راه خلقت)، راههای عقلانی و فلسفی (برهان محرک اول، برهان سینوی، برهان وجودی) اختصاص داده شده است . در فصل « پاسخ به شبهات» ، دو شبهه ی مهم، یکی از سازگاری اصل تکامل با توحید و دیگری مسئله ی شرور، بدی ها و بی نظمی ها در کار عالم مورد بررسی قرار گرفته اند. در ارتباط با بحث توحید و تکامل نظریات مختلف ، درباره ی پیدایش انواع آن ، از جمله نظریه ی " تکامل انواع " داروین ، به تفصیل مورد بحث واقع شده اند. در خصوص توحید و مسئله ی شرور نیز ضمن تحلیل ماهیت شرور و انواع آن ، فلسفه ی شرور در نظام کلی عالم تبیین گردیده و شبهه ی موجود در این زمینه دفع شده است.
به نظر می رسد که این کتاب از نظر سبک بحث و پرداختن به مسائل علمی مرتبط با مسئله ی توحید ، از موقعیت ممتازی برخوردار است و مطالعه ی آن برای اقشار مختلف مفید خواهد بود. 
این کتاب مجموعه ای است مشتمل بر تنظیم شده ی سیزده جلسه سخنرانی متفکر شهید استاد مرتضی مطهری تحت عنوان«انسان کامل» که در سال 1353 و در ماه مبارک رمضان ایراد شده است. شش جلسه اول این سخنرانی ها در مسجد جاوید (تهران) و بقیه در محل دیگری ایراد شده است و اکثر قریب به اتفاق مستمعین را دانشجویان تشکیل می داده اند. انتخاب این موضوع برای بحث، از سوی استاد شهید، بی مناسبت نبوده است. در آن ایام، در جامعه ی اسلامی ما تفکری رواج یافته بود که بیشتر به دستورات اجتماعی اسلام نظر داشت و بُعد معنوی اسلام را کم اهمیت معرفی می کرد، چنانکه درگذشته ، بیشتر به دستورات عبادی و معنوی اسلام توجه می شد و بُعد اجتماعی این دین مقدس به دست فراموشی سپرده شده بود. استاد شهید برای آنکه آشکار سازند که اسلام یک دین جامع است و انسان اسلامی، انسانی است چند بُعدی که همه دستورات این مکتب الهی را به طور هماهنگ به مورد اجرا می گذارد ، و برای آنکه جوانان مسلمان را از نگرش یک بُعدی به اسلام مصون بدارند ، این بحث را مطرح کردند که البته نظر سایر مکاتب درباره ی « انسان کامل » نیز ، از جمله مکتب سوسیالیسم، مکتب اگزیستانسیالیسم ، مکتب عرفان ، مکتب عقل و ... مورد بررسی قرار گرفته است. 
 
اسلام و نیازهای زمان (1 و 2) 
 این کتاب مشتمل بر سلسله مقالاتی است از متفکر شهید استاد مرتضی مطهری که در حدود سال 1353 به طور مسلسل در مجله ی « مکتب اسلام » درج می شد. این اثر استاد نیز همچون دیگر آثار آن شهید بزرگوار از غنای محتوا و سلاست بیان برخوردار است . برخی از مهمترین موضوعات طرح شده در این کتاب عبارتند از : اخلاق جنسی و عقاید متفکرین جدید ، ارزیابی اصول سیستم نوین جنسی ، سببهای طغیان و سرکشی قوای نفسانی ، دموکراسی در اخلاق ، رشد شخصیت از نظر غریزه ی جنسی. مجموعه آشنایی با قرآن ، سلسله مباحث تفسیری استاد شهید در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است که عمدتاً در بین سالهای 1350 تا 1355 شمسی انجام شده است . جلد اول این مجموعه مقدمه و پیش درآمدی بر این سلسله مباحث محسوب می شود که در آن به مسائلی همچون زبان قرآن ، مخاطبهای قرآن ، عقل از دیدگاه قرآن و ... پرداخته شده است . در مجلدات بعد ، تفسیر آیاتی از برخی سوره های قرآن از جمله حمد ، بقره ، انفال ، توبه ، نور ، زخرف ، دخان و .. ارائه شده است. ویژگی ممتاز این مباحث ، توجه به مسائل و موضوعات اجتماعی – سیاسی روز در حین تفسیر آیات قرآنی است که موجب تازگی و زنده بودن این مباحث گردیده است.
  

" شعری از شیخ بهایی "

 

 

 

 

 

 تصاویر زیبایی از کعبه خانه خدا 

 

همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن              همه ساله حج نمودن سفر حجاز کردن 

ز مدینه تا به کعبه سر و پا برهنه رفتن                دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن 

به مساجد و معابد همه اعتکاف جستن                   ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن 

شب جمعه ها نخفتن به خدای راز  گفتن                    ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن 

به خدا که هیچ کس را ثمر آنقدر نباشد                 که به روی نا امیدی در بسته باز کردن  

" شیخ بهایی "

" مقام ادبی ؛ عرفانی و علمی عارف بزرگ شیخ بهایی "

 

 

 

شیخ بهاء الدین ، محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند بنام دوره صفویه است. اصل وی از جبل عامل شام بود. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام بسوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید.

 


مرگ این عارف بزرگ و دانشمند را به سال ۱۰۳۰ و یا ۱۰۳۱ هجری در پایان هشتاد و هفتمین سال حیاتش ذکر کرده اند.وی در شهر اصفهان روی در نقاب خاک کشید و مریدان پیکر او را با شکوهی که شایسته شان او بود ، به مشهد بردند و در جوار حرم هشتمین امام شیعیان به خاک سپردند.

 


شیخ بهایی مردی بود که از تظاهر و فخر فروشی نفرت داشت و این خود انگیزه ای برای اشتهار خالص شیخ بود.شیخ بهایی به تایید و تصدیق اکثر محققین و مستشرقین ، نادر روزگار و یکی از مردان یگانه دانش و ادب ایران بود که پرورش یافته فرهنگ آن عصر این مرز و بوم و از بهترین نمایندگان معارف ایران در قرن دهم و یازدهم هجری قمری بوده است. شیخ بهایی شاگردانی تربیت نموده که به نوبه خود از بزرگترین مفاخر علم و ادب ایران بوده اند، مانند فیلسوف و حکیم الهی ملاصدرای شیرازی و ملاحسن حنیفی کاشانی وعده یی دیگر که در فلسفه و حکمت الهی و فقه و اصول و ریاضی و نجوم سرآمد بوده و ستارگان درخشانی در آسمان علم و ادب ایران گردیدند که نه تنها ایران ،بلکه عالم اسلام به وجود آنان افتخار می کند. از کتب و آثار بزرگ علمی و ادبی شیخ بهایی علاوه بر غزلیات و رباعیات دارای دو مثنوی بوده که یکی به نام مثنوی "نان و حلوا" و دیگری "شیر و شکر" می باشد و آثار علمی او عبارتند از "جامع عباسی، کشکول، بحرالحساب و مفتاح الفلاح والاربعین و شرع القلاف، اسرارالبلاغه والوجیزه". سایر تالیفات شیخ بهایی که بالغ بر هشتاد و هشت کتاب و رساله می شود همواره کتب مورد نیاز طالبان علم و ادب بوده است.

 


تا کی به تمنای وصال تو یگانه

 

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه

 

ای تیره غمت را دل عشاق نشانه

 

جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه

 

رفتم به در صومعه عابد و زاهد

 

دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد

 

در میکده رهبانم و در صومعه عابد

 

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

 

یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه

 

روزی که برفتند حریفان پی هر کار

 

زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار

 

من یار طلب کردم و او جلوه گه یار

 

حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار

 

او خانه همی جوید و من صاحب خانه

 

هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو

 

هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو

 

در میکده و دیر که جانانه تویی تو

 

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

 

مقصود تویی ...کعبه و بتخانه بهانه

 

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید

 

پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید

 

عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید

 

یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید

 

دیوانه منم ..من که روم خانه به خانه

 

عاقل به قوانین خرد راه تو پوید

 

دیوانه برون از همه آئین تو جوید

 

تا غنچهء بشکفتهء این باغ که بوید

 

هر کس به بهانی صفت حمد تو گوید

 

بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه

 

بیچاره بهایی که دلش زار غم توست

 

هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست

 

امید وی از عاطفت دم به دم توست

 

تقصیر "خیالی" به امید کرم توست

 

یعنی که گنه را به از این نیست بهانه

 

 

"شیخ بهایی"

 


بهاء الدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثی همدانی عاملی جبعی (جباعی) معروف به شیخ بهائی در سال ۹۵۳ ه.ق ۱۵۴۶ میلادی در بعلبک متولد شد. او در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه در روستایی به نام "جبع" یا "جباع" می زیسته و از نژاد "حارث بن عبدالله اعور همدانی" متوفی به سال ۶۵ هجری از معاریف اسلام بوده است.

 


ناحیه "جبل عامل" همواره یکی از مراکز شیعه در مغرب آسیا بوده است و پیشوایان و دانشمندان شیعه که از این ناحیه برخاسته اند، بسیارند. در هر زمان، حتی امروزه فرق شیعه در جبل عامل به وفور می زیسته اند و در بنیاد نهادن مذهب شیعه در ایران و استوار کردن بنیان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجری به بعد یاری بسیار کرده و در این مدت پیشوایان بزرگ از میان ایشان برخاسته اند و خاندان بهائی نیز از همان خانواده های معروف شیعه در جبل عامل بوده است.

 


بهاءالدین در کودکی به همراه پدرش به ایران آمد و پس از اتمام تحصیلات، شیخ الاسلام اصفهان شد. چون در سال ۹۹۱ هجری قمری به قصد حج راه افتاد، به بسیاری از سرزمینهای اسلامی از جمله عراق، شام و مصر رفت و پس از ۴ سال در حالی که حالت درویشی یافته بود، به ایران بازگشت.

 

 

وی در علوم فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت، مجموعه تألیفاتی که از او بر جای مانده در حدود ۸۸ کتاب و رساله است. وی در سال ۱۰۳۱ ه.ق در اصفهان درگذشت و بنابر وصیت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام جنب موزه آستان قدس دفن کردند.

 


شخصیت ادبی شیخ بهایی

 

 

ـ بهائی آثار برجسته ای به نثر و نظم پدید آورده است. وی با زبان ترکی نیز آشنایی داشته است. عرفات العاشقین (تألیف ۱۰۲۲ـ ۱۰۲۴)، اولین تذکره ای است که در زمان حیات بهائی از او نام برده است.

 


بهترین منبع برای گردآوری اشعار بهائی، کشکول است تا جائی که به عقیده برخی محققان، انتساب اشعاری که در کشکول نیامده است به بهائی ثابت نیست. از اشعار و آثار فارسی بهائی دو تألیف معروف تدوین شده است؛ یکی به کوشش سعید نفیسی با مقدّمه ای ممتّع در شرح احوال بهائی، دیگری توسط غلامحسین جواهری وجدی که مثنوی منحول « رموز اسم اعظم » (ص ۹۴ ـ ۹۹) را هم نقل کرده است. با این همه هر دو تألیف حاوی تمام اشعار و آثار فارسی شیخ نیست.

 


اشعار فارسی بهائی عمدتاً شامل مثنویات، غزلیات و رباعیات است. وی در غزل به شیوه فخرالدین عراقی و حافظ، در رباعی با نظر به ابو سعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری و در مثنوی به شیوه مولوی شعر سروده است. ویژگی مشترک اشعار بهائی میل شدید به زهد و تصوّف و عرفان است. ازمثنوّیات معروف شیخ می توان از اینها نام برد: «نان و حلوا یا سوانح سفر الحجاز»، این مثنوی ملمّع چنانکه از نام آن پیداست در سفر حج و بر وزن مثنوی مولوی سروده شده است و بهائی در آن ابیاتی از مثنوی را نیز تضمین کرده است. او این مثنوی را به طور پراکنده در کشکول نقل کرده و گردآورندگان دیوان فارسی وی ظاهراً به علت عدم مراجعه دقیق به کشکول متن ناقصی از این مثنوی را ارائه کرده اند.

 


«نان و پنیر»، این اثر نیز بر وزن و سبک مثنوی مولوی است؛ «طوطی نامه» نفیسی این مثنوی را که از نظر محتوا و زبان نزدیکترین مثنوی بهائی به مثنوی مولوی است، بهترین اثر ادبی شیخ دانسته و با آنکه آن را در اختیار داشته جز اندکی در دیوان بهائی نیاورده و نام آن را نیز خود براساس محتوایش انتخاب کرده است.

 

 

«شیر و شکر»، اولین منظومة فارسی در بحر خَبَب یا مُتدارک است. در زبان عربی این بحر شعری پیش از بهائی نیز مورد استفاده بوده است. « شیر و شکر » سراسر جذبه و اشتیاق است و علی رغم اختصار آن (۱۶۱ بیت در کلیات، چاپ نفیسی، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۸؛ ۱۴۱ بیت در کشکول، ج ۱، ص ۲۴۷ ـ ۲۵۴) مشحون از معارف و مواعظ حکمی است، لحن حماسی دارد و منظومه ای بدین سبک و سیاق در ادب فارسی سروده نشده است؛ مثنویهایی مانند «نان و خرما»، «شیخ ابوالپشم» و «رموز اسم اعظم» را نیز منسوب بدو دانسته اند که مثنوی اخیر به گزارش میر جهانی طباطبائی (ص ۱۰۰) از آنِ سید محمود دهدار است. شیوه مثنوی سرایی بهائی مورد استقبال دیگر شعرا، که بیشتر از عالمان امامیه اند واقع شده است. تنها نثر فارسی بهائی که در دیوان های چاپی آمده است، « رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش » است.

 


بهائی در عربی نیز شاعری چیره دست و زبان دانی صاحب نظر است و آثار نحوی و بدیع او در ادبیات عرب جایگاه ویژه ای دارد. مهمترین و دقیقترین اثر او در نحو، « الفوائد الصمدیه » معروف به صمدیه است که به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو کتب درسی در مرحله متوسط علم نحو در حوزه های علمیه است. اشعار عربی بهائی نیز شایان توجه بسیار است. معروفترین و مهمترین قصیده او موسوم به « وسیله الفوزوالامان فی مدح صاحب الزّمان علیه السلام » در ۶۳ بیت است که هر گونه شبهه ای را در اثناعشری بودن وی مردود می سازد. بهائی در ارجوزه سرایی نیز مهارت داشت و دو ارجوزه شیوا یکی در وصف شهر هرات به نام « هراتیه یا الزّهره » (کشکول، ج۱،ص ۱۸۹ ـ ۱۹۴) و دیگر ارجوزه ای عرفانی موسوم به « ریاض الارواح » (کشکول، ج۱، ص۲۲۵ ـ ۲۲۷) از وی باقی مانده است.

 


دوبیتیهای عربی شیخ نیز از شهرت و لطافت بسیاری برخوردار بوده که بیشتر آنها در اظهار شوق نسبت به زیارت روضة مقدّسه معصومین علیه السلام است.

 

 

شیخ محمدرضا فرزند شیخ حرّعاملی (متوفی ۱۱۱۰) مجموعه لطیفی از اشعار عربی و فارسی شیخ بهائی را در دیوانی فراهم آورده است. اشعار عربی وی اخیراً با تدوین دیگری نیز به چاپ رسیده است. بخش مهمی از اشعار عربی بهائی، لُغَز و معمّاست.

 


از بررسی شیوه نگارش بهائی در اکثر آثارش، این نکته هویداست که وی مهارت فراوانی در ایجاز و بیان معمّا آمیز مطالب داشته است. وی حتی در آثار فقهی اش این هنر را به کار برده که نمونه بارز آن «رسائل پنجگانه الاثناعشرّیه »، است. این سبک نویسندگی در « خلاصه الحساب، فوائد الصمّدیه، تهذیب البیان و الوجیزه فی الدرایه » آشکاراتر است. بهائی تبحّر بسیاری در صنعت لغز و تعمیه داشته و رسائل کوتاه و لغزهای متعدّد و معروفی به عربی از وی بر جا مانده است. مانند:

 

« لغزالزبده » ( لغزی است که کلمه زبده از آن به دست می آید )، « لغزالنحو »، « لغزالکشّاف » ، « لغزالصمدیه »، « لغزالکافیه » و « فائده ». نامدارترین اثر بهائی الکشکول، معروف به « کشکول شیخ بهائی» است که مجموعه گرانسنگی از علوم و معارف مختلف و آینه معلومات و مشرب بهائی محسوب می شود.

 


بهائی در شمار مؤلفان پر اثر در علوم مختلف است و آثار او که تماماً موجز و بدون حشو و زواید است، مورد توجه دانشمندان پس از او قرار گرفته و بر شماری از آنها شروح و حواشی متعدّدی نگاشته شده است. خود بهائی نیز بر بعضی تصانیف خود حاشیه ای مفصّل تر از اصل نوشته است. از برجسته ترین آثار چاپ شده بهائی می توان از اینها نام برد: « مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین» ( تألیف ۱۰۱۵)، که ارائه فقه استدلالی شیعه بر مبنای قرآن (آیات الاحکام) و حدیث است. این اثر دارای مقدمه بسیار مهمی در تقسیم احادیث و معانی برخی اصطلاحات حدیثی نزد قدما و توجیه تعلیل این تقسیم بندی است. از اثر مذکور تنها باب طهارت نگاشته شده و بهائی در آن از حدود چهارصد حدیث صحیح و حسن بهره برده است؛ «جامع عباسی»، از نخستین و معروفترین رساله های علمیه به زبان فارسی؛ « حبل المتین فی اِحکام احکام الدّین » (تألیف ۱۰۰۷)، در فقه که تا پایان صلوه نوشته است و در آن به شرح و تفسیر بیش از یکهزار حدیث فقهی پرداخته شده است؛ « الاثنا عشریه » در پنج باب طهارت، صلات، زکات، خمس، صوم و حج است. بهائی دراین اثر بدیع، مسائل فقهی هر باب را به قسمی ابتکاری بر عدد دوازده تطبیق کرده است، خود وی نیز بر آن شرح نگاشته است.

 


« زبده الاصول » این کتاب تا مدتها کتاب درسی حوزه های علمی شیعه بود و دارای بیش از چهل شرح و حاشیه و نظم است. « الاربعون حدیثاً » (تألیف ۹۹۵) معروف به اربعین بهائی ؛ « مفتاح الفلاح » (تألیف ۱۰۱۵) در اعمال و اذکار شبانه روز به همراه تفسیر سورة حمد. این اثر کم نظیر که گفته می شود مورد توجه و تأیید امامان معصوم علیه السّلام قرار گرفته است.

 


« حدائق الصالحین » (ناتمام)، شرحی است بر صحیفة سجادیه که هر یک از ادعیة آن با نام مناسبی شرح شده است. از این اثر تنها الحدیقه الهلالیه در شرح دعای رؤیت هلال (دعای چهل و سوم صحیفة سجادیه) در دست است.

 


« حدیقة هلالیه » شامل تحقیقات و فوائد نجومی ارزنده است که سایر شارحان صحیفه از جمله سید علیخان مدنی در شرح خود موسوم ریاض السالکین از آن بسیار استفاده کرده اند. همچنین فوائد و نکات ادبی، عرفانی، فقهی و حدیثی بسیار در این اثر موجز به چشم می خورد.

 


خدمات شیخ بهائی

 

 

در عرف مردم ایران، شیخ بهائی به مهارت در ریاضی و معماری و مهندسی معروف بوده و هنوز هم به همین صفت معروف است، چنانکه معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف را به او نسبت می دهند. و نیز شاخصی برای تعیین اوقات شبانه روز از روی سایه آفتاب یا به اصطلاح فنی، ساعت آفتاب یا صفحه آفتابی و یا ساعت ظلی در مغرب مسجد امام (مسجد ش-ا-ه سابق) در اصفهان هست که می گویند وی ساخته است.

 

 در احاطه وی در مهندسی مساحی تردید نیست و بهترین نمونه که هنوز در میان است، نخست تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و قرای مجاور رودخانه است که معروف است هیئتی در آن زمان از جانب ش-ا-ه عباس به ریاست شیخ بهائی مأمور شده و ترتیب بسیار دقیق و درستی با منتهای عدالت و دقت علمی در باب حق آب هر ده و آبادی و محله و بردن آب و ساختن مادیها داده اند که هنوز به همان ترتیب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.

 


دیگر از کارهای علمی که به بهائی نسبت می دهند طرح ریزی کاریز نجف آباد اصفهان است که به نام قنات زرین کمر، یکی از بزرگترین کاریزهای ایران است و از مظهر قنات تا انتهای آبخور آن ۹ فرسنگ است و به ۱۱ جوی بسیار بزرگ تقسیم می شود و طرح ریزی این کاریز را نیز از مرحوم بهائی می دانند.

 

 

دیگر از کارهای شیخ بهائی، تعیین سمت قبله مسجد امام به مقیاس چهل درجه انحراف غربی از نقطه جنوب و خاتمه دادن به یک سلسله اختلاف نظر بود که مفتیان ابتدای عهد صفوی راجع به تشخیص قبله عراقین در مدت یک قرن و نیم اختلاف داشته اند.

 


یکی دیگر از کارهای شگفت که به بهائی نسبت می دهند، ساختمان گلخن گرمابه ای که هنوز در اصفهان مانده و به حمام شیخ بهائی یا حمام شیخ معروف است و آن حمام در میان مسجد جامع و هارونیه در بازار کهنه نزدیک بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دیر باز همواره عقیده داشته اند که گلخن آن گرمابه را بهائی چنان ساخته که با شمعی گرم می شد و در زیر پاتیل گلخن فضای تهی تعبیه کرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهای مدیدهمچنان می سوخت و آب حمام بدان وسیله گرم می شد و خود گفته بود که اگر روزی آن فضا را بشکافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از کار می افتد و چون پس از مدتی به تعمیر گرمابه پرداختند و آن محوطه را شکافتند، فوراً شمع خاموش شد و دیگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنین طراحی منارجنبان اصفهان که هم اکنون نیز پا برجاست به او نسبت داده می شود.

 

 

 


استادان شیخ بهائی

 

 

آن طور که مؤلف عالم آرا آورده است، استادان او بجز پدرش از این قرار بوده اند: "تفسیر و حدیث و عربیت و امثال آن را از پدر و حکمت و کلام و بعضی علوم منقول را از مولانا عبدالله مدرس یزدی مؤلف مشهور حاشیه بر تهذیب منطق معروف به حاشیه ملا عبدالله آموخت. ریاضی را از ملا علی مذهب ملا افضل قاضی مدرس سرکار فیض کاشانی فرا گرفت و طب را از حکیم عماد الدین محمود آموخت و در اندک زمانی در منقول و معقول پیش رفت و به تصنیف کتاب پرداخت."

 

"مؤلف روضات الجنات استادان او را پدرش و محمد بن محمد بن محمد ابی الطیف مقدسی می شمارد و گوید که صحیح بخاری را نزد او خوانده است."

 

علاوه بر استادان فوق در ریاضی؛ "بهائی نزد ملا محمد باقر بن زین العابدین یزدی مؤلف کتاب مطالع الانوار در هیئت و عیون الحساب که از ریاضی دانان عصر خود بوده نیز درس خوانده است."

 

 

 

  

 

" به مناسبت بزرگداشت مقام سعدی "

 


 

 

 

 

 

سعدی معلم اخلاق   

پاره ای ابهام ها در باب زندگی و سرگذشت سعدی هست که رفع آن ها تاکنون ممکن    نشده است . مسئله نام که مشرف است یا مصلح و منشأ تخلص آیا منسوب به سعد زنگی یا نوادۀ اوست و یا بنی اسد از انصار خزرجی مقیم فارس و مسئله تاریخ تولد و وفات است. هیچ شاعر نویسندۀ دیگر کلاسیک ایرانی به اندازه سعدی در تمام ایران و سراسر قلمرو زبان فارسی شهرت و مقبولیت پیدا نکرده است.

سعدی استاد و سرمشق تقلید ناپذیر غزل عاشقانه در شعر دری و ممتازترین سرایندۀ شعر تحقیقی و تعلیمی عرفانی در تمام عصرهای شعر فارسی است. آخرین مظهر کمال در سراسر ادبیات ایران است. تا مدتها بعد از او شعر فارسی فقط حافظ را در طراز او به وجود آورد و نثر فارسی دیگر تقریباً هیچ چیزی که با کلام او قابل مقایسه باشد به وجود نیاورد. سادگی و روشنی بیان او نه فقط گلستانش را سرمشق بلاغت فارسی کرده است، بلکه رسالات او در باب عشق و عقل و مجالس پنجگانه هم در اوج لطف زیبایی نثر سادۀ عهد کلاسیک فارسی قرار داده است. قصیده اش غالباً وعظ و تحقیق است مدیحه هم می پردازد اما نه در ستایش راه انحراف می رود ، نه ممدوح را بدون نصیحت یا ملامت رها می کند ، مرثیه می گوید و لحن کلام او که گاه چنان سوز و درد دارد که پیداست انگیزه او احساس دوستی است طمع سودجویی از بازماندگان ندارد.

سعدی معلم اخلاقی است که منادی اخوت انسانی و مبشّر عدالت اجتماعی است و او این هر دو را لازمۀ درک درست از مفهوم آدمیت می داند. سعدی در موعظه و قصاید خویش مفهوم اخوت انسانی را که مضمون حکم حدیث نبوی هم هست مبنای الزام عدل و احسان قرار می دهد که در عالم برادری بین انسانها هست یک برادر سیر و دیگری گرسنه باشد. در کلام معلم اخلاق گه گاه جدّ و هزل با هم در می آمیزد. در تعلیم حکمت و الزام به اخلاق درشتی و نرمی به هم آمیخته دارد.

سعدی دنیای عصر را گمراه ، بیمار و محتاج هدایت و تربیت یافت و فکر می کرد تا وقتی نیازش به رفع ظلم و تبعیض و توهّم باقی است حکمت راستین جز به آن چه متعلق به تربیت و اخلاق دارد به کار دیگری نباید بپردازد. عشق درون مایۀ شعر است اگر وسیله ای برای تربیت و اخلاق تلقی نشود متضمن کمالی نخواهد بود. این که عشق در سخن سعدی از عشق به انسان تجاوز می کند عشق به انسانیت ، به عالم انسانی می شود و غالباً از آن جا هم می گذرد و به تمام کاینات گسترش پیدا می کند و سرانجام به عشق الهی منجر می شود. نشان می دهد که سعدی عشق را نه یک تجلی غریزه در دوران جوانی بلکه یک مسیر کمال و تکامل در تمام مراحل زندگی تلقی می کند.

حکمت سعدی که حاصل تأمل شخصی او در اخلاق و تربیت است در مواعظ و حکایات و تمثیلات او پراکنده است و بین اجزاء آن تسلسل منطقی کامل نیست در مجموعه گلستان و بوستان، مواعظ و بعضی رسالات تعلیمی سعدی مجموع یک دوره حکمت عملی هست ـ حکمت عملی به زبان شاعرانه که ناچار، احساس هم به اندازه عقل در تکوین آن تأثیر دارد.   

 

     

 بیان سعدی  

طرز بیان سعدی بر پرباری لفظ و نازکی معنی بنا شده است ، به خصوص شیوۀ سهل ممتنع در سخن او به سرحدّ اعجاز می رسد. معانی لطیف را سعدی در آسان ترین عبارت بیان می کند و سخن او از تعقید لفظی و معنوی خالی است و اثر صنعت در آن دیده نمی شود هر چند یکسره از صنایع نیز خالی نیست. در سخن او جدّ و هزل به هم می آمیزد و رقت معنی با دقت عبارت جمع   می شود. البته با مهارتی که او در ادب تازی و فارسی دارد عجیب نیست که آثاری از افکار دیگران در شعر و نثر او انعکاس یافته باشد.

شهرت سعدی بیشتر در غزل است که حتی باعث حسادات معاصران مثل همام تبریزی و دیگران شده است. امیر خسرو دهلوی ، خواجه حسن و خواجوی کرمانی ، او را در این شیوه استاد مسلّم شمرده اند. در قصاید و مدایح اسلوب او بدیع و ابتکاری است و صراحت لهجه ایی که در نصیحت و سرزنش ممدوح و تشویق او به دین و عدل دارد در اسلوب مدیحه سرایی انقلابی    محسوب می شود. در شیوه رزم و حماسه نیز یکجا با نظامی یا فردوسی سرچالش داشته است و استفاده از الفاظ مناسب بزم که بعضی دلیل ضعف او در حماسه می دانند در واقع نشانۀ قدرت و مهارت اوست . چون با مهارت و به جا به کار رفته است. اما عدم توجه به ایجاد یک اثر مستقل کامل رزمی یا حماسی دلیل عدم قدرت او در این فن نیست بلکه نشان می دهد که او به علت توجه به مقتضیات اجتماعی عصر به عمد از اشتغال بدین فن تن زده است.

***********************************************

منبع:

حدیث خوش سعدی ، زرین کوب ، عبدالحسین . چاپ اول ، انتشارات سخن ، تهران ، 1379 .